کم فروشی و اثرات آن از نظر قرآن و روایات
در قرآن مجید كرارا روى مساله مبارزه با كم فروشى و تقلب در وزن و پیمانه تكیه و تاكید شده است. در یك جا رعایت این نظم را در ردیف نظام آفرینش در پهنه جهان هستى گذارده مى گوید:
«وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ؛
ترجمه:خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در همه چیز گذاشت، تا شما در وزن و حساب تعدى و طغیان نكنید» (سوره رحمن آیه 7 و 8).
اشاره به اینكه مساله رعایت عدالت در كیل و وزن مساله كوچك و كم اهمیتى نیست، بلكه جزئى از اصل عدالت و نظم است كه حاكم بر سراسر هستى است. در جایى دیگر با لحنى شدید و تهدید آمیز مى گوید:
« وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ، وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ، أَ لا یَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظِیمٍ؛
واى بر كم فروشان! آنها كه به هنگام خرید، حق خود را بطور كامل مى گیرند، و به هنگام فروش از كیل و وزن كم مى گذارند، آیا آنها گمان نمى كنند كه در روز عظیمى برانگیخته خواهند شد، روز رستاخیز در دادگاه عدل خدا» (سوره مطففین آیات 1- 4).
حتى در حالات بعضى از پیامبران در قرآن مجید مى خوانیم كه لبه تیز مبارزه آنها بعد از مساله شرك متوجه كم فروشى بود، و سرانجام آن قوم ستمگر اعتنایى نكردند و به عذاب شدید الهى گرفتار و نابود شدند. اصولا حق و عدالت و نظم و حساب در همه چیز و همه جا یك اصل اساسى و حیاتى است، و همان گونه كه گفتیم اصلى است كه بر كل عالم هستى حكومت مى كند، بنابراین هر گونه انحراف از این اصل، خطرناك و بد عاقبت است، مخصوصا كم فروشى، سرمایه اعتماد و اطمینان را كه ركن مهم مبادلات است از بین مى برد، و نظام اقتصادى را به هم مى ریزد.
بسیار جاى تاسف است كه گاه مى بینیم غیر مسلمانان در رعایت این اصل از بعضى از مسلمانان وظیفه ناشناس، پیشقدمترند، و سعى مى كنند اجناسشان را درست با همان وزن و پیمانه اى كه روى آن نوشته اند بى كم و كاست به بازارهاى جهان بفرستند و اعتماد دیگران را از این راه جلب كنند. آرى آنها مى دانند كه اگر انسان اهل دنیا هم باشد راهش همین است كه در معامله خیانت نكند. این موضوع نیز قابل توجه است كه از نظر حقوقى كم فروشان ضامن و بدهكار در برابر خریداران هستند و به همین جهت توبه آنها جز به اداى حقوقى را كه غصب كرده اند ممكن نیست، حتى اگر صاحبانش را نشناسند باید معادل آن را به عنوان رد مظالم از طرف صاحبان اصلى به مستمندان بدهند.
نكته دیگر اینكه گاهى مساله كم فروشى تعمیم داده مى شود به گونه اى كه هر نوع كم كارى و كوتاهى در انجام وظائف را شامل مى شود، به این ترتیب كارگرى كه از كار خود كم مى گذارد، آموزگار و استادى كه درست درس نمى دهد كارمندى كه به موقع سر كار خود حاضر نمى شود و دلسوزى لازم را نمى كند، همه مشمول این حكمند و در عواقب آن سهیمند. البته الفاظ آیاتى كه در بالا گفته شد مستقیما شامل این تعمیم نیست، بلكه یك توسعه عقلى است ولى تعبیرى كه در سوره الرحمن خواندیم:
«وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ»
اشاره اى به این تعمیم دارد.
هم چنین خداوند در سوره اسراء آیه 35 در این زمینه می فرماید:
«وَ أَوْفُوا الْكَیْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِكَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً؛
و به هنگامى كه پیمانه مى كنید حق پیمانه را ادا نمائید و با ترازوى درست وزن كنید این براى شما بهتر و عاقبتش نیكوتر است». حكم در این آیه در رابطه با عدالت در پیمانه و وزن و رعایت حقوق مردم و مبارزه با كم فروشى است مى فرماید:" هنگامى كه با پیمانه چیزى را مى سنجید حق آن را اداء كنید و با میزان و ترازوى صحیح و مستقیم وزن كنید. چرا كه این كار به سود شما است، و عاقبت و سرانجامش از همه بهتر است.
قسطاس" به كسر قاف و ضم آن (بر وزن مقیاس و گاهى هم بر وزن قرآن نیز استعمال شده) به معنى ترازو است. بعضى آن را كلمه اى رومى، و بعضى عربى مى دانند، و گاهى گفته مى شود در اصل مركب از دو كلمه " قسط" به معنى عدل و "طاس" به معنى كفه ترازو است، و بعضى گفته اند" قسطاس" ترازوى بزرگ است در حالى كه" میزان" به ترازوهاى كوچك هم گفته مى شود. به هر حال قسطاس مستقیم ترازوى صحیح و سالمى است كه عادلانه وزن كند، بى كم و كاست!. جالب اینكه در روایتى از امام باقر (ع) در تفسیر این كلمه مى خوانیم: «هو المیزان الذى له لسان؛ قسطاس ترازویى است كه زبانه دارد». اشاره به اینكه ترازوهاى بدون زبانه حركات كفه ها را به طور دقیق نشان نمى دهد، اما هنگامى كه ترازو زبانه داشته باشد كمترین حركات كفه ها روى زبانه منعكس مى شود، و عدالت كاملا رعایت مى گردد.
« وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْیالَ وَ الْمِیزانَ إِنِّی أَراكُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْكُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ *وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ * بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ ما أَنَا عَلَیْكُمْ بِحَفِیظٍ؛
و به سوى (اهل) مدین برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت اى قوم من!" اللَّه" را پرستش كنید كه جز او معبود دیگرى براى شما نیست و پیمانه و وزن را كم نكنید (و دست به كم فروشى نزنید) من خیر خواه شما هستم و من از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناكم!. و اى قوم من!، پیمانه و وزن را با عدالت وفا كنید و بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب مگذارید و از حق آنان نكاهید و در زمین فساد مكنید. سرمایه حلالى كه خداوند براى شما باقى گذارده برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید، و من پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ایمان) نیستم».
در این آیه به یكى از مفاسد اقتصادى كه از روح شرك و بت پرستى سرچشمه مى گیرد و در آن زمان در میان اهل" مدین" سخت رائج بود اشاره كرده و گفت: " به هنگام خرید و فروش پیمانه و وزن اشیاء را كم نكنید (وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْیالَ وَ الْمِیزانَ)." مكیال" و " میزان" به معنى پیمانه و ترازو است و كم كردن آنها به معنى كم فروشى و نپرداختن حقوق مردم است. رواج این دو كار در میان آنها نشانه اى بود از نبودن نظم و حساب و میزان و سنجش دركارهایشان، و نمونه اى بود از غارتگرى و استثمار و ظلم و ستم در جامعه ثروتمند آنها. این پیامبر بزرگ پس از این دستور بلافاصله اشاره به دو علت براى آن مى كند:
نخست مى گوید:" قبول این اندرز سبب مى شود كه درهاى خیرات به روى شما گشوده شود، پیشرفت امر تجارت، پائین آمدن سطح قیمتها، آرامش جامعه، خلاصه" من خیر خواه شما هستم" و مطمئنم كه این اندرز نیز سرچشمه خیر و بركت براى جامعه شما خواهد بود. (إِنِّی أَراكُمْ بِخَیْرٍ). این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد كه شعیب مى گوید: " من شما را داراى نعمت فراوان و خیر كثیرى مى بینم" بنا بر این دلیلى ندارد كه تن به پستى در دهید و حقوق مردم را ضایع كنید و به جاى شكر نعمت كفران نمائید.
دیگر اینكه، من از آن مى ترسم كه اصرار بر شرك و كفران نعمت و كم فروشى، عذاب روز فراگیر، همه شما را فرو گیرد
" (وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْكُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ). "
محیط" در اینجا صفت براى" یوم" است، یعنى یك روز" فراگیر" و البته فراگیر بودن روز به معنى فراگیر بودن مجازات آن روز است، و این مى تواند اشاره به عذاب آخرت و همچنین مجازاتهاى فراگیر دنیا باشد. بنا براین هم شما نیاز به این گونه كارها ندارید و هم عذاب خدا در كمین شما است پس باید هر چه زودتر وضع خویش را اصلاح كنید.
آیه بعد مجددا روى نظام اقتصادى آنها تاكید مى كند و اگر قبلا شعیب قوم خود را از كم فروشى نهى كرده بود در اینجا دعوت به پرداختن حقوق مردم كرده، مى گوید: " اى قوم! پیمانه و وزن را با قسط و عدل وفا كنید
" (وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ).
و این اصل یعنى اقامه قسط و عدل و دادن حق هر كس به او باید بر سراسر جامعه شما حكومت كند. سپس قدم از آن فراتر نهاده، مى گوید: " بر اشیاء و اجناس مردم عیب مگذارید، و چیزى از آنها را كم مكنید
" (وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ). "
بخس" (بر وزن نحس) در اصل به معنى كم كردن به عنوان ظلم و ستم است. و اینكه به زمینهایى كه بدون آبیارى زراعت مى شود " بخس" گفته میشود به همین علت است كه آب آن كم است (تنها از باران استفاده مى كند) و یا آنكه محصول آن نسبت به زمینهاى آبى كمتر مى باشد.
و اگر به وسعت مفهوم این جمله نظر بیفكنیم دعوتى است به رعایت همه حقوق فردى و اجتماعى براى همه اقوام و همه ملتها،" بخس حق" در هر محیط و هر عصر و زمان به شكلى ظهور مى كند، و حتى گاهى در شكل كمك بلا عوض! و تعاون و دادن وام! (همانگونه كه روش استثمار گران در عصر و زمان ما است). در پایان آیه باز هم از این فراتر رفته، مى گوید: "در روى زمین فساد مكنید
" (وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ).
فساد از طریق كم فروشى، فساد از طریق غصب حقوق مردم و تجاوز به حق دیگران، فساد به خاطر بر هم زدن میزانها و مقیاسهاى اجتماعى، فساد از طریق عیب گذاشتن بر اموال و اشخاص، و بالآخره فساد به خاطر تجاوز به حریم حیثیت و آبرو و ناموس و جان مردم!. جمله" لا تَعْثَوْا" به معنى فساد نكنید است بنا بر این ذكر" مفسدین" بعد از آن به خاطر تاكید هر چه بیشتر روى این مساله است.
دو آیه فوق این واقعیت را به خوبى منعكس مى كند كه بعد از مساله اعتقاد به توحید و ایدئولوژى صحیح، یك اقتصاد سالم از اهمیت ویژه اى برخوردار است، و نیز نشان مى دهد كه بهم ریختگى نظام اقتصادى سرچشمه فساد وسیع در جامعه خواهد بود. سرانجام به آنها گوشزد كرد كه افزایش كمیت ثروت- ثروتى كه از راه ظلم و ستم و استثمار دیگران بدست آید- سبب بى نیازى شما نخواهد بود، بلكه" سرمایه حلالى كه براى شما باقى مى ماند هر چند كم و اندك باشد اگر ایمان به خدا و دستورش داشته باشید بهتر است. تعبیر به "بقیة اللَّه" یا به خاطر آن است كه سود حلال اندك چون به فرمان خدا است" بقیة اللَّه" است. و یا اینكه تحصیل حلال باعث دوام نعمت الهى و بقاى بركات مى شود. و یا اینكه اشاره به پاداش و ثوابهاى معنوى است كه تا ابد باقى مى ماند هر چند دنیا و تمام آنچه در آن است فانى شود، آیه 46 سوره كهف
«وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا؛
و نیکی های ماندگار، ثوابش نزد پروردگار تو بهتر و امید بخش تر است» نیز اشاره به همین است. و تعبیر به إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (اگر ایمان داشته باشید) اشاره به این است كه این واقعیت را تنها كسانى درك مى كنند كه ایمان به خدا و حكمت او و فلسفه فرمانهایش داشته باشند.
«أَوْفُوا الْكَیْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ؛
حق پیمانه را ادا كنید، و دیگران را به خسارت میفكنید، با ترازوى صحیح وزن كنید، و حق مردم را كم نگذارید، و در زمین فساد نكنید» (شعراء 181- 183). به این ترتیب كم فروشى و ترك عدالت به هنگام پیمانه و وزن را در ردیف فساد در زمین شمرده است، و این خود دلیلى به ابعاد مفاسد اجتماعى این كار است. و نیز در آیه 7 و 8 سوره الرحمن رعایت عدالت در وزن را همردیف عدالت در نظام آفرینش در عالم جهان هستى گذارده، مى فرماید:
«وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ؛
خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در همه چیز گذاشت تا شما در وزن و حساب طغیان نكنید» اشاره به اینكه مساله رعایت عدل در سنجش مساله كوچك و كم اهمیتى نیست، بلكه در حقیقت جزئى از اصل عدالت و نظم كلى حاكم بر سراسر عالم هستى است.
و به همین دلیل پیشوایان بزرگ اسلام به این مساله اهمیت فراوانى مى دادند، تا آنجا كه در روایت معروف اصبغ بن نباته آمده است كه مى گوید: از على (ع) شنیدم كه بر فراز منبر مى فرمود: «یا معشر التجار! الفقه ثم المتجر»:ترجمه: اى گروه تجار! اول فقه بیاموزید، و سپس تجارت كنید. و این سخن را امام (ع) سه بار تكرار فرمود ... و در پایان این كلام فرمود: «التاجر فاجر، و الفاجر فى النار، الا من اخذ الحق و اعطى الحق؛ تاجر فاجر است و فاجر در دوزخ است مگر آنها كه به مقدار حق خویش از مردم بگیرند و حق مردم را بپردازند » ( كافى جلد 5 باب آداب التجارة حدیث 1»).
و در حدیث دیگرى از امام باقر (ع) نقل شده است: " هنگامى كه امیر مؤمنان على (ع) در كوفه بود همه روز صبح در بازارهاى كوفه مى آمد و بازار به بازار مى گشت و تازیانه اى (براى مجازات متخلفان) بر دوش داشت در وسط هر بازار مى ایستاد و صدا مى زد: " اى گروه تجار! از خدا بترسید"! هنگامى كه بانگ على (ع ) را مى شنیدند هر چه در دست داشتند بر زمین گذاشته و با تمام دل به سخنانش گوش فرامى دادند، سپس مى فرمود:«قدموا الاستخارة و تبركوا بالسهولة، و اقتربوا من المبتاعین، و تزینوا بالحلم، و تناهوا عن الیمین، و جانبوا الكذب، و تجافوا عن الظلم و انصفوا المظلومین، و لا تقربوا الربا، و اوفوا الكیل و المیزان، و لا تبخسوا الناس اشیائهم، و لا تعثوا فى الارض مفسدین؛ از خداوند خیر بخواهید، و با آسان گرفتن كار بر مردم بركت بجوئید، و به خریداران نزدیك شوید، حلم را زینت خود قرار دهید، از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب كنید، از ظلم خوددارى نمائید، و حق مظلومان را بگیرید، به ربا نزدیك نشوید، پیمانه و وزن را به طور كامل وفا كنید، و از اشیاء مردم كم نگذارید، و در زمین فساد نكنید!». و به این ترتیب در بازارهاى كوفه گردش مى كرد، سپس به دار الاماره باز مى گشت و براى دادخواهى مردم مى نشست (كافى باب آداب التجاره حدیث 3 «با كمى اختصار»).
و نیز همان گونه كه در شان نزول آیات نیز آمده پیغمبر اكرم (ص) مى فرماید: " هر گروهى كم فروشى كنند خداوند زراعت آنها را از آنها مى گیرد، و گرفتار قحطى مى شوند!" از مجموع آنچه در بالا گفته شد استفاده مى شود كه یكى از عوامل مهم نابودى و عذاب بعضى از اقوام گذشته مساله كم فروشى بوده است كه موجب به هم خوردن نظام اقتصادى آنها، و نزول عذاب الهى شده. حتى در روایات اسلامى در آداب تجارت آمده است كه مؤمنان بهتر است به هنگام پیمانه و وزن كمى بیشتر بدهند، و به هنگام گرفتن حق خود كمى كمتر بگیرند (درست بر عكس كار كسانى كه در آیات فوق به آنها اشاره شده است كه حق خود را به طور كامل مى گیرند و حق دیگران را به طور ناقص مى پردازند) (جلد 12 وسائل الشیعه، ابواب التجارة باب 7 صفحه 290». از سوى دیگر مساله كم- فروشى به عقیده بعضى معنى وسیعى دارد كه هر گونه كم و كسر گذاردن در كار و انجام وظائف فردى و اجتماعى و الهى را شامل مى شود.
« وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ *الَّذِینَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ * أَ لا یَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِیَوْمٍ عَظِیمٍ * یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ؛
واى بر كم فروشان. آنها كه وقتى براى خود كیل مى كنند حق خود را به طور كامل مى گیرند. اما هنگامى كه مى خواهند براى دیگران كیل یا وزن كنند كم مى گذارند! آیا آنها باور ندارند كه برانگیخته مى شوند. در روزى بزرگ. روزى كه مردم در پیشگاه رب العالمین مى ایستند».
در این آیات قبل از هر چیز كم فروشان را مورد تهدید شدیدى قرار داده، مى فرماید" واى بر كم فروشان"! این در حقیقت اعلان جنگى است از ناحیه خداوند به این افراد ظالم و ستمگر و كثیف كه حق مردم را به طرز ناجوانمردانه اى پایمال مى كنند. " مطففین" از ماده" تطفیف" در اصل از" طف" گرفته شده كه به معنى كناره هاى چیزى است، و اینكه سر زمین" كربلا" را وادى طف مى گویند به خاطر این است كه در ساحل فرات واقع شده، سپس به هر چیز كمى واژه" طفیف" اطلاق شده است، همچنین به پیمانه اى كه پر نباشد یعنى محتوایش به كنارهاى آن رسیده اما مملو نشده است نیز همین معنى اطلاق مى شود، و بعد این واژه در كم فروشى به هر شكل و به هر صورت استعمال شده. " ویل" در اینجا به معنى" شر" یا" غم و اندوه" یا" هلاكت" یا" عذاب دردناك" و یا" وادى سخت و سوزانى در دوزخ" است، و معمولا این واژه به هنگام نفرین و بیان زشتى چیزى به كار مى رود، و یا اینكه تعبیرى است كوتاه اما مفاهیم زیادى را تداعى مى كند.
قابل توجه اینكه در روایتى از امام صادق (ع) آمده كه خداوند" ویل" را درباره هیچكس در قرآن قرار نداده مگر اینكه او را كافر نام نهاده همانگونه كه مى فرماید:
«فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ:"
واى بر كافران از مشاهده روز بزرگ" ( اصول كافىمطابق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 527 ). از این روایت استفاده مى شود كه كم فروشى بوى كفر مى دهد! سپس به شرح كار " مطففین" و كم فروشان پرداخته مى فرماید: " آنها كسانى هستند كه وقتى مى خواهند براى خود كیل كنند حق خود را به طور كامل مى گیرند" (الَّذِینَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ). تعبیر به " على الناس" در اینجا اشاره به آن است كه حقى بر مردم دارند و در تقدیر «اذا كالوا ما على الناس» بوده، و اصولا " كال علیه" در جایى گفته مى شود كه هدف از كیل گرفتن حقى است و اما" كاله" و همچنین" كال له" مربوط به جایى است كه منظور از كیل پرداختن حق دیگرى باشد ." اما هنگامى كه مى خواهند براى دیگران كیل یا وزن كنند كم مى گذارند"
(وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ).
جمعى از مفسران از آیات فوق چنین استفاده كرده اند كه منظور از" مطفف"كسى است كه به هنگام خرید بیش از حق خود مى گیرد، و به هنگام فروش كمتر از حق مى دهد، لذا خداوند به خاطر هر دو جهت" ویل" را بر آنها نهاده.ولى این اشتباه است، زیرا تعبیر" یستوفون" مفهومش این است كه حق خود را به طور كامل مى گیرند، و چیزى كه دلالت بر اضافه بر حق كند در این عبارت نیست، و اینكه مى بینیم خداوند آنها را مذمت كرده در مقایسه این دو حالت با یكدیگر است كه به هنگام خرید حق را به طور كامل مى گیرند، و به هنگام فروش ناقص مى دهند، درست مثل این است كه در مقام مذمت كسى مى گوئیم:" هر گاه طلبى از كسى داشته باشد سر موعد آن را مى گیرد، اما اگر بدهكار باشد ماهها تاخیر مى اندازد" با اینكه گرفتن طلب در رأس موعد كار بدى نیست، كار بد در مقایسه این دو با یكدیگر است. قابل توجه اینكه: در مورد گرفتن حق تنها سخن از" كیل" است ولى در مورد پرداختن سخن از" كیل" و" وزن" هر دو به میان آمده، این تفاوت تعبیر ممكن است به یكى از دو دلیل زیر باشد:
نخست اینكه خریداران عمده در زمانهاى گذشته بیشتر از" كیل" استفاده مى كردند، زیرا ترازوهاى بزرگى كه بتواند وزنهاى زیاد را بسنجد وجود نداشت، اما پیمانه هاى بزرگ به آسانى یافت مى شد (در باب" كر" نیز گفته اند كه این واژه در اصل نام پیمانه بزرگى بوده است). ولى به هنگام فروش هم عمده فروشى داشتند (با كیل) و هم خرده فروشى (با وزن). دیگر اینكه براى گرفتن حق استفاده از پیمانه مناسبتر است، چرا كه تقلب در آن مشكلتر مى باشد، ولى براى كم فروشى استفاده از وزن معمول تر است چرا كه امكان تقلب در آن بیشتر مى باشد. این نكته نیز قابل توجه است كه آیات فوق گرچه تنها از كم فروشى در مورد كیل و وزن سخن مى گوید، ولى بدون شك مفهوم آیه وسیع است و هر گونه كم فروشى را هر چند در معدودات (چیزهایى را كه با عدد مى فروشند) نیز شامل مى شود. بلكه بعید نیست با استفاده از الغاى خصوصیت، كم گذاردن در خدمات را نیز فرا گیرد، فى المثل اگر كارگر و كارمندى چیزى از وقت خود بدزدد در ردیف" مطففین" و كم فروشانى است كه آیات این سوره سخت آنها را نكوهش كرده است.
بعضى مى خواهند براى آیه توسعه بیشترى قائل شوند و هر گونه تجاوز از حدود الهى و كم و كسر گذاشتن در روابط اجتماعى و اخلاقى را مشمول آن بدانند، گرچه استفاده این معنى از الفاظ آیه روشن نیست، ولى بى تناسب هم نمى باشد. و به همین جهت از" عبد اللَّه بن مسعود" صحابى معروف نقل شده كه گفت:" نماز نیز قابل پیمانه است! كسى كه كیل آن را به طور كامل ادا كند خداوند پاداش او را كامل مى دهد، و هر كس از آن كم بگذارد درباره او همان جارى مى شود كه خداوند درباره" مطففین (كم فروشان) فرموده « مجمع البیان" جلد 10 صفحه 452». سپس آنها را با این جمله استفهام توبیخى مورد تهدید قرار مى دهد:" آیا آنها باور ندارند كه برانگیخته مى شوند"؟! در روزى بزرگ. روزى كه عذاب و حساب و خبر او و هول و وحشتش همه عظیم است. روزى كه مردم از قبرها برمى خیزند، و در پیشگاه رب العالمین حاضر مى شوند.یعنى اگر آنها قیامت را باور مى داشتند و مى دانستند حساب و كتابى در كار است، و تمام اعمالشان براى محاكمه در آن دادگاه بزرگ ثبت مى شود، و هر كس به اندازه سر سوزنى كار نیك و بد كرده، نتیجه آن را در آن روز عظیم مى بیند، هرگز چنین ظلم و ستم نمى كردند، و حقوق افراد را پایمال نمى ساختند.
بسیارى از مفسران" یظن" را كه از ماده" ظن" است در اینجا به معنى" یقین" مى دانند، و نظیر این تعبیر در قرآن مجید وجود دارد، مانند آیه 249 سوره بقره
« قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ»:
آنها كه مى دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز قیامت ایمان داشتند) گفتند چه بسیار گروه كوچكى كه به فرمان خدا بر گروه عظیمى پیروز شدند" (این آیه درباره گروهى از بنى اسرائیل است كه ایمان و استقامت خود را در مراحل مختلف نشان داده بودند).شاهد گویاى این سخن حدیثى است كه از امیر مؤمنان على (ع) نقل شده كه در تفسیر آیه:
أَ لا یَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظِیمٍ فرمود:
" مفهومش این است:
ا لیس یوقنون انهم مبعوثون؟
" آیا یقین ندارند كه آنها برانگیخته مى شوند"؟! « تفسیر برهان جلد 4 صفحه 38». واژه مزبور بر خلاف آنچه امروز در میان ما معروف است مفهوم گسترده اى دارد كه هم" علم" و هم" گمان" را شامل مى شود، و گاه در این، و گاه در آن به كار مى رود.
http://www.tahoor.com
«وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ؛
ترجمه:خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در همه چیز گذاشت، تا شما در وزن و حساب تعدى و طغیان نكنید» (سوره رحمن آیه 7 و 8).
اشاره به اینكه مساله رعایت عدالت در كیل و وزن مساله كوچك و كم اهمیتى نیست، بلكه جزئى از اصل عدالت و نظم است كه حاكم بر سراسر هستى است. در جایى دیگر با لحنى شدید و تهدید آمیز مى گوید:
« وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ، وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ، أَ لا یَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظِیمٍ؛
واى بر كم فروشان! آنها كه به هنگام خرید، حق خود را بطور كامل مى گیرند، و به هنگام فروش از كیل و وزن كم مى گذارند، آیا آنها گمان نمى كنند كه در روز عظیمى برانگیخته خواهند شد، روز رستاخیز در دادگاه عدل خدا» (سوره مطففین آیات 1- 4).
حتى در حالات بعضى از پیامبران در قرآن مجید مى خوانیم كه لبه تیز مبارزه آنها بعد از مساله شرك متوجه كم فروشى بود، و سرانجام آن قوم ستمگر اعتنایى نكردند و به عذاب شدید الهى گرفتار و نابود شدند. اصولا حق و عدالت و نظم و حساب در همه چیز و همه جا یك اصل اساسى و حیاتى است، و همان گونه كه گفتیم اصلى است كه بر كل عالم هستى حكومت مى كند، بنابراین هر گونه انحراف از این اصل، خطرناك و بد عاقبت است، مخصوصا كم فروشى، سرمایه اعتماد و اطمینان را كه ركن مهم مبادلات است از بین مى برد، و نظام اقتصادى را به هم مى ریزد.
بسیار جاى تاسف است كه گاه مى بینیم غیر مسلمانان در رعایت این اصل از بعضى از مسلمانان وظیفه ناشناس، پیشقدمترند، و سعى مى كنند اجناسشان را درست با همان وزن و پیمانه اى كه روى آن نوشته اند بى كم و كاست به بازارهاى جهان بفرستند و اعتماد دیگران را از این راه جلب كنند. آرى آنها مى دانند كه اگر انسان اهل دنیا هم باشد راهش همین است كه در معامله خیانت نكند. این موضوع نیز قابل توجه است كه از نظر حقوقى كم فروشان ضامن و بدهكار در برابر خریداران هستند و به همین جهت توبه آنها جز به اداى حقوقى را كه غصب كرده اند ممكن نیست، حتى اگر صاحبانش را نشناسند باید معادل آن را به عنوان رد مظالم از طرف صاحبان اصلى به مستمندان بدهند.
نكته دیگر اینكه گاهى مساله كم فروشى تعمیم داده مى شود به گونه اى كه هر نوع كم كارى و كوتاهى در انجام وظائف را شامل مى شود، به این ترتیب كارگرى كه از كار خود كم مى گذارد، آموزگار و استادى كه درست درس نمى دهد كارمندى كه به موقع سر كار خود حاضر نمى شود و دلسوزى لازم را نمى كند، همه مشمول این حكمند و در عواقب آن سهیمند. البته الفاظ آیاتى كه در بالا گفته شد مستقیما شامل این تعمیم نیست، بلكه یك توسعه عقلى است ولى تعبیرى كه در سوره الرحمن خواندیم:
«وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ»
اشاره اى به این تعمیم دارد.
هم چنین خداوند در سوره اسراء آیه 35 در این زمینه می فرماید:
«وَ أَوْفُوا الْكَیْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِكَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً؛
و به هنگامى كه پیمانه مى كنید حق پیمانه را ادا نمائید و با ترازوى درست وزن كنید این براى شما بهتر و عاقبتش نیكوتر است». حكم در این آیه در رابطه با عدالت در پیمانه و وزن و رعایت حقوق مردم و مبارزه با كم فروشى است مى فرماید:" هنگامى كه با پیمانه چیزى را مى سنجید حق آن را اداء كنید و با میزان و ترازوى صحیح و مستقیم وزن كنید. چرا كه این كار به سود شما است، و عاقبت و سرانجامش از همه بهتر است.
قسطاس" به كسر قاف و ضم آن (بر وزن مقیاس و گاهى هم بر وزن قرآن نیز استعمال شده) به معنى ترازو است. بعضى آن را كلمه اى رومى، و بعضى عربى مى دانند، و گاهى گفته مى شود در اصل مركب از دو كلمه " قسط" به معنى عدل و "طاس" به معنى كفه ترازو است، و بعضى گفته اند" قسطاس" ترازوى بزرگ است در حالى كه" میزان" به ترازوهاى كوچك هم گفته مى شود. به هر حال قسطاس مستقیم ترازوى صحیح و سالمى است كه عادلانه وزن كند، بى كم و كاست!. جالب اینكه در روایتى از امام باقر (ع) در تفسیر این كلمه مى خوانیم: «هو المیزان الذى له لسان؛ قسطاس ترازویى است كه زبانه دارد». اشاره به اینكه ترازوهاى بدون زبانه حركات كفه ها را به طور دقیق نشان نمى دهد، اما هنگامى كه ترازو زبانه داشته باشد كمترین حركات كفه ها روى زبانه منعكس مى شود، و عدالت كاملا رعایت مى گردد.
کم فروشی به عنوان یكى از مفاسد اقتصادى
« وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْیالَ وَ الْمِیزانَ إِنِّی أَراكُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْكُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ *وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ * بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ ما أَنَا عَلَیْكُمْ بِحَفِیظٍ؛
و به سوى (اهل) مدین برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت اى قوم من!" اللَّه" را پرستش كنید كه جز او معبود دیگرى براى شما نیست و پیمانه و وزن را كم نكنید (و دست به كم فروشى نزنید) من خیر خواه شما هستم و من از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناكم!. و اى قوم من!، پیمانه و وزن را با عدالت وفا كنید و بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب مگذارید و از حق آنان نكاهید و در زمین فساد مكنید. سرمایه حلالى كه خداوند براى شما باقى گذارده برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید، و من پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ایمان) نیستم».
در این آیه به یكى از مفاسد اقتصادى كه از روح شرك و بت پرستى سرچشمه مى گیرد و در آن زمان در میان اهل" مدین" سخت رائج بود اشاره كرده و گفت: " به هنگام خرید و فروش پیمانه و وزن اشیاء را كم نكنید (وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْیالَ وَ الْمِیزانَ)." مكیال" و " میزان" به معنى پیمانه و ترازو است و كم كردن آنها به معنى كم فروشى و نپرداختن حقوق مردم است. رواج این دو كار در میان آنها نشانه اى بود از نبودن نظم و حساب و میزان و سنجش دركارهایشان، و نمونه اى بود از غارتگرى و استثمار و ظلم و ستم در جامعه ثروتمند آنها. این پیامبر بزرگ پس از این دستور بلافاصله اشاره به دو علت براى آن مى كند:
نخست مى گوید:" قبول این اندرز سبب مى شود كه درهاى خیرات به روى شما گشوده شود، پیشرفت امر تجارت، پائین آمدن سطح قیمتها، آرامش جامعه، خلاصه" من خیر خواه شما هستم" و مطمئنم كه این اندرز نیز سرچشمه خیر و بركت براى جامعه شما خواهد بود. (إِنِّی أَراكُمْ بِخَیْرٍ). این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد كه شعیب مى گوید: " من شما را داراى نعمت فراوان و خیر كثیرى مى بینم" بنا بر این دلیلى ندارد كه تن به پستى در دهید و حقوق مردم را ضایع كنید و به جاى شكر نعمت كفران نمائید.
دیگر اینكه، من از آن مى ترسم كه اصرار بر شرك و كفران نعمت و كم فروشى، عذاب روز فراگیر، همه شما را فرو گیرد
" (وَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْكُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ). "
محیط" در اینجا صفت براى" یوم" است، یعنى یك روز" فراگیر" و البته فراگیر بودن روز به معنى فراگیر بودن مجازات آن روز است، و این مى تواند اشاره به عذاب آخرت و همچنین مجازاتهاى فراگیر دنیا باشد. بنا براین هم شما نیاز به این گونه كارها ندارید و هم عذاب خدا در كمین شما است پس باید هر چه زودتر وضع خویش را اصلاح كنید.
آیه بعد مجددا روى نظام اقتصادى آنها تاكید مى كند و اگر قبلا شعیب قوم خود را از كم فروشى نهى كرده بود در اینجا دعوت به پرداختن حقوق مردم كرده، مى گوید: " اى قوم! پیمانه و وزن را با قسط و عدل وفا كنید
" (وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ).
و این اصل یعنى اقامه قسط و عدل و دادن حق هر كس به او باید بر سراسر جامعه شما حكومت كند. سپس قدم از آن فراتر نهاده، مى گوید: " بر اشیاء و اجناس مردم عیب مگذارید، و چیزى از آنها را كم مكنید
" (وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ). "
بخس" (بر وزن نحس) در اصل به معنى كم كردن به عنوان ظلم و ستم است. و اینكه به زمینهایى كه بدون آبیارى زراعت مى شود " بخس" گفته میشود به همین علت است كه آب آن كم است (تنها از باران استفاده مى كند) و یا آنكه محصول آن نسبت به زمینهاى آبى كمتر مى باشد.
و اگر به وسعت مفهوم این جمله نظر بیفكنیم دعوتى است به رعایت همه حقوق فردى و اجتماعى براى همه اقوام و همه ملتها،" بخس حق" در هر محیط و هر عصر و زمان به شكلى ظهور مى كند، و حتى گاهى در شكل كمك بلا عوض! و تعاون و دادن وام! (همانگونه كه روش استثمار گران در عصر و زمان ما است). در پایان آیه باز هم از این فراتر رفته، مى گوید: "در روى زمین فساد مكنید
" (وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ).
فساد از طریق كم فروشى، فساد از طریق غصب حقوق مردم و تجاوز به حق دیگران، فساد به خاطر بر هم زدن میزانها و مقیاسهاى اجتماعى، فساد از طریق عیب گذاشتن بر اموال و اشخاص، و بالآخره فساد به خاطر تجاوز به حریم حیثیت و آبرو و ناموس و جان مردم!. جمله" لا تَعْثَوْا" به معنى فساد نكنید است بنا بر این ذكر" مفسدین" بعد از آن به خاطر تاكید هر چه بیشتر روى این مساله است.
دو آیه فوق این واقعیت را به خوبى منعكس مى كند كه بعد از مساله اعتقاد به توحید و ایدئولوژى صحیح، یك اقتصاد سالم از اهمیت ویژه اى برخوردار است، و نیز نشان مى دهد كه بهم ریختگى نظام اقتصادى سرچشمه فساد وسیع در جامعه خواهد بود. سرانجام به آنها گوشزد كرد كه افزایش كمیت ثروت- ثروتى كه از راه ظلم و ستم و استثمار دیگران بدست آید- سبب بى نیازى شما نخواهد بود، بلكه" سرمایه حلالى كه براى شما باقى مى ماند هر چند كم و اندك باشد اگر ایمان به خدا و دستورش داشته باشید بهتر است. تعبیر به "بقیة اللَّه" یا به خاطر آن است كه سود حلال اندك چون به فرمان خدا است" بقیة اللَّه" است. و یا اینكه تحصیل حلال باعث دوام نعمت الهى و بقاى بركات مى شود. و یا اینكه اشاره به پاداش و ثوابهاى معنوى است كه تا ابد باقى مى ماند هر چند دنیا و تمام آنچه در آن است فانى شود، آیه 46 سوره كهف
«وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا؛
و نیکی های ماندگار، ثوابش نزد پروردگار تو بهتر و امید بخش تر است» نیز اشاره به همین است. و تعبیر به إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (اگر ایمان داشته باشید) اشاره به این است كه این واقعیت را تنها كسانى درك مى كنند كه ایمان به خدا و حكمت او و فلسفه فرمانهایش داشته باشند.
كم فروشى از عوامل فساد در ارض
«أَوْفُوا الْكَیْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ؛
حق پیمانه را ادا كنید، و دیگران را به خسارت میفكنید، با ترازوى صحیح وزن كنید، و حق مردم را كم نگذارید، و در زمین فساد نكنید» (شعراء 181- 183). به این ترتیب كم فروشى و ترك عدالت به هنگام پیمانه و وزن را در ردیف فساد در زمین شمرده است، و این خود دلیلى به ابعاد مفاسد اجتماعى این كار است. و نیز در آیه 7 و 8 سوره الرحمن رعایت عدالت در وزن را همردیف عدالت در نظام آفرینش در عالم جهان هستى گذارده، مى فرماید:
«وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ؛
خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در همه چیز گذاشت تا شما در وزن و حساب طغیان نكنید» اشاره به اینكه مساله رعایت عدل در سنجش مساله كوچك و كم اهمیتى نیست، بلكه در حقیقت جزئى از اصل عدالت و نظم كلى حاكم بر سراسر عالم هستى است.
و به همین دلیل پیشوایان بزرگ اسلام به این مساله اهمیت فراوانى مى دادند، تا آنجا كه در روایت معروف اصبغ بن نباته آمده است كه مى گوید: از على (ع) شنیدم كه بر فراز منبر مى فرمود: «یا معشر التجار! الفقه ثم المتجر»:ترجمه: اى گروه تجار! اول فقه بیاموزید، و سپس تجارت كنید. و این سخن را امام (ع) سه بار تكرار فرمود ... و در پایان این كلام فرمود: «التاجر فاجر، و الفاجر فى النار، الا من اخذ الحق و اعطى الحق؛ تاجر فاجر است و فاجر در دوزخ است مگر آنها كه به مقدار حق خویش از مردم بگیرند و حق مردم را بپردازند » ( كافى جلد 5 باب آداب التجارة حدیث 1»).
و در حدیث دیگرى از امام باقر (ع) نقل شده است: " هنگامى كه امیر مؤمنان على (ع) در كوفه بود همه روز صبح در بازارهاى كوفه مى آمد و بازار به بازار مى گشت و تازیانه اى (براى مجازات متخلفان) بر دوش داشت در وسط هر بازار مى ایستاد و صدا مى زد: " اى گروه تجار! از خدا بترسید"! هنگامى كه بانگ على (ع ) را مى شنیدند هر چه در دست داشتند بر زمین گذاشته و با تمام دل به سخنانش گوش فرامى دادند، سپس مى فرمود:«قدموا الاستخارة و تبركوا بالسهولة، و اقتربوا من المبتاعین، و تزینوا بالحلم، و تناهوا عن الیمین، و جانبوا الكذب، و تجافوا عن الظلم و انصفوا المظلومین، و لا تقربوا الربا، و اوفوا الكیل و المیزان، و لا تبخسوا الناس اشیائهم، و لا تعثوا فى الارض مفسدین؛ از خداوند خیر بخواهید، و با آسان گرفتن كار بر مردم بركت بجوئید، و به خریداران نزدیك شوید، حلم را زینت خود قرار دهید، از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب كنید، از ظلم خوددارى نمائید، و حق مظلومان را بگیرید، به ربا نزدیك نشوید، پیمانه و وزن را به طور كامل وفا كنید، و از اشیاء مردم كم نگذارید، و در زمین فساد نكنید!». و به این ترتیب در بازارهاى كوفه گردش مى كرد، سپس به دار الاماره باز مى گشت و براى دادخواهى مردم مى نشست (كافى باب آداب التجاره حدیث 3 «با كمى اختصار»).
و نیز همان گونه كه در شان نزول آیات نیز آمده پیغمبر اكرم (ص) مى فرماید: " هر گروهى كم فروشى كنند خداوند زراعت آنها را از آنها مى گیرد، و گرفتار قحطى مى شوند!" از مجموع آنچه در بالا گفته شد استفاده مى شود كه یكى از عوامل مهم نابودى و عذاب بعضى از اقوام گذشته مساله كم فروشى بوده است كه موجب به هم خوردن نظام اقتصادى آنها، و نزول عذاب الهى شده. حتى در روایات اسلامى در آداب تجارت آمده است كه مؤمنان بهتر است به هنگام پیمانه و وزن كمى بیشتر بدهند، و به هنگام گرفتن حق خود كمى كمتر بگیرند (درست بر عكس كار كسانى كه در آیات فوق به آنها اشاره شده است كه حق خود را به طور كامل مى گیرند و حق دیگران را به طور ناقص مى پردازند) (جلد 12 وسائل الشیعه، ابواب التجارة باب 7 صفحه 290». از سوى دیگر مساله كم- فروشى به عقیده بعضى معنى وسیعى دارد كه هر گونه كم و كسر گذاردن در كار و انجام وظائف فردى و اجتماعى و الهى را شامل مى شود.
نتیجه کم فروشی
« وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ *الَّذِینَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ * أَ لا یَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِیَوْمٍ عَظِیمٍ * یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ؛
واى بر كم فروشان. آنها كه وقتى براى خود كیل مى كنند حق خود را به طور كامل مى گیرند. اما هنگامى كه مى خواهند براى دیگران كیل یا وزن كنند كم مى گذارند! آیا آنها باور ندارند كه برانگیخته مى شوند. در روزى بزرگ. روزى كه مردم در پیشگاه رب العالمین مى ایستند».
در این آیات قبل از هر چیز كم فروشان را مورد تهدید شدیدى قرار داده، مى فرماید" واى بر كم فروشان"! این در حقیقت اعلان جنگى است از ناحیه خداوند به این افراد ظالم و ستمگر و كثیف كه حق مردم را به طرز ناجوانمردانه اى پایمال مى كنند. " مطففین" از ماده" تطفیف" در اصل از" طف" گرفته شده كه به معنى كناره هاى چیزى است، و اینكه سر زمین" كربلا" را وادى طف مى گویند به خاطر این است كه در ساحل فرات واقع شده، سپس به هر چیز كمى واژه" طفیف" اطلاق شده است، همچنین به پیمانه اى كه پر نباشد یعنى محتوایش به كنارهاى آن رسیده اما مملو نشده است نیز همین معنى اطلاق مى شود، و بعد این واژه در كم فروشى به هر شكل و به هر صورت استعمال شده. " ویل" در اینجا به معنى" شر" یا" غم و اندوه" یا" هلاكت" یا" عذاب دردناك" و یا" وادى سخت و سوزانى در دوزخ" است، و معمولا این واژه به هنگام نفرین و بیان زشتى چیزى به كار مى رود، و یا اینكه تعبیرى است كوتاه اما مفاهیم زیادى را تداعى مى كند.
قابل توجه اینكه در روایتى از امام صادق (ع) آمده كه خداوند" ویل" را درباره هیچكس در قرآن قرار نداده مگر اینكه او را كافر نام نهاده همانگونه كه مى فرماید:
«فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ:"
واى بر كافران از مشاهده روز بزرگ" ( اصول كافىمطابق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 527 ). از این روایت استفاده مى شود كه كم فروشى بوى كفر مى دهد! سپس به شرح كار " مطففین" و كم فروشان پرداخته مى فرماید: " آنها كسانى هستند كه وقتى مى خواهند براى خود كیل كنند حق خود را به طور كامل مى گیرند" (الَّذِینَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ). تعبیر به " على الناس" در اینجا اشاره به آن است كه حقى بر مردم دارند و در تقدیر «اذا كالوا ما على الناس» بوده، و اصولا " كال علیه" در جایى گفته مى شود كه هدف از كیل گرفتن حقى است و اما" كاله" و همچنین" كال له" مربوط به جایى است كه منظور از كیل پرداختن حق دیگرى باشد ." اما هنگامى كه مى خواهند براى دیگران كیل یا وزن كنند كم مى گذارند"
(وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ).
جمعى از مفسران از آیات فوق چنین استفاده كرده اند كه منظور از" مطفف"كسى است كه به هنگام خرید بیش از حق خود مى گیرد، و به هنگام فروش كمتر از حق مى دهد، لذا خداوند به خاطر هر دو جهت" ویل" را بر آنها نهاده.ولى این اشتباه است، زیرا تعبیر" یستوفون" مفهومش این است كه حق خود را به طور كامل مى گیرند، و چیزى كه دلالت بر اضافه بر حق كند در این عبارت نیست، و اینكه مى بینیم خداوند آنها را مذمت كرده در مقایسه این دو حالت با یكدیگر است كه به هنگام خرید حق را به طور كامل مى گیرند، و به هنگام فروش ناقص مى دهند، درست مثل این است كه در مقام مذمت كسى مى گوئیم:" هر گاه طلبى از كسى داشته باشد سر موعد آن را مى گیرد، اما اگر بدهكار باشد ماهها تاخیر مى اندازد" با اینكه گرفتن طلب در رأس موعد كار بدى نیست، كار بد در مقایسه این دو با یكدیگر است. قابل توجه اینكه: در مورد گرفتن حق تنها سخن از" كیل" است ولى در مورد پرداختن سخن از" كیل" و" وزن" هر دو به میان آمده، این تفاوت تعبیر ممكن است به یكى از دو دلیل زیر باشد:
نخست اینكه خریداران عمده در زمانهاى گذشته بیشتر از" كیل" استفاده مى كردند، زیرا ترازوهاى بزرگى كه بتواند وزنهاى زیاد را بسنجد وجود نداشت، اما پیمانه هاى بزرگ به آسانى یافت مى شد (در باب" كر" نیز گفته اند كه این واژه در اصل نام پیمانه بزرگى بوده است). ولى به هنگام فروش هم عمده فروشى داشتند (با كیل) و هم خرده فروشى (با وزن). دیگر اینكه براى گرفتن حق استفاده از پیمانه مناسبتر است، چرا كه تقلب در آن مشكلتر مى باشد، ولى براى كم فروشى استفاده از وزن معمول تر است چرا كه امكان تقلب در آن بیشتر مى باشد. این نكته نیز قابل توجه است كه آیات فوق گرچه تنها از كم فروشى در مورد كیل و وزن سخن مى گوید، ولى بدون شك مفهوم آیه وسیع است و هر گونه كم فروشى را هر چند در معدودات (چیزهایى را كه با عدد مى فروشند) نیز شامل مى شود. بلكه بعید نیست با استفاده از الغاى خصوصیت، كم گذاردن در خدمات را نیز فرا گیرد، فى المثل اگر كارگر و كارمندى چیزى از وقت خود بدزدد در ردیف" مطففین" و كم فروشانى است كه آیات این سوره سخت آنها را نكوهش كرده است.
بعضى مى خواهند براى آیه توسعه بیشترى قائل شوند و هر گونه تجاوز از حدود الهى و كم و كسر گذاشتن در روابط اجتماعى و اخلاقى را مشمول آن بدانند، گرچه استفاده این معنى از الفاظ آیه روشن نیست، ولى بى تناسب هم نمى باشد. و به همین جهت از" عبد اللَّه بن مسعود" صحابى معروف نقل شده كه گفت:" نماز نیز قابل پیمانه است! كسى كه كیل آن را به طور كامل ادا كند خداوند پاداش او را كامل مى دهد، و هر كس از آن كم بگذارد درباره او همان جارى مى شود كه خداوند درباره" مطففین (كم فروشان) فرموده « مجمع البیان" جلد 10 صفحه 452». سپس آنها را با این جمله استفهام توبیخى مورد تهدید قرار مى دهد:" آیا آنها باور ندارند كه برانگیخته مى شوند"؟! در روزى بزرگ. روزى كه عذاب و حساب و خبر او و هول و وحشتش همه عظیم است. روزى كه مردم از قبرها برمى خیزند، و در پیشگاه رب العالمین حاضر مى شوند.یعنى اگر آنها قیامت را باور مى داشتند و مى دانستند حساب و كتابى در كار است، و تمام اعمالشان براى محاكمه در آن دادگاه بزرگ ثبت مى شود، و هر كس به اندازه سر سوزنى كار نیك و بد كرده، نتیجه آن را در آن روز عظیم مى بیند، هرگز چنین ظلم و ستم نمى كردند، و حقوق افراد را پایمال نمى ساختند.
بسیارى از مفسران" یظن" را كه از ماده" ظن" است در اینجا به معنى" یقین" مى دانند، و نظیر این تعبیر در قرآن مجید وجود دارد، مانند آیه 249 سوره بقره
« قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ»:
آنها كه مى دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز قیامت ایمان داشتند) گفتند چه بسیار گروه كوچكى كه به فرمان خدا بر گروه عظیمى پیروز شدند" (این آیه درباره گروهى از بنى اسرائیل است كه ایمان و استقامت خود را در مراحل مختلف نشان داده بودند).شاهد گویاى این سخن حدیثى است كه از امیر مؤمنان على (ع) نقل شده كه در تفسیر آیه:
أَ لا یَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظِیمٍ فرمود:
" مفهومش این است:
ا لیس یوقنون انهم مبعوثون؟
" آیا یقین ندارند كه آنها برانگیخته مى شوند"؟! « تفسیر برهان جلد 4 صفحه 38». واژه مزبور بر خلاف آنچه امروز در میان ما معروف است مفهوم گسترده اى دارد كه هم" علم" و هم" گمان" را شامل مى شود، و گاه در این، و گاه در آن به كار مى رود.
http://www.tahoor.com