مقدمه
برای یک شیعه امامیه پس از قرآن، احادیث و روایات منقول از ائمه (علیهم السلام) معتبرترین نص و دلیل شرعی به شمار میآیند. یکی از درون مایههای روایی اهل بیت (علیهم السلام) «دعا و زیارت» میباشد و در کنار مضامین فقهی، تفسیری، اخلاقی، سیاسی، طبی و ... سهم قابل توجهی از حجم جوامع حدیثی شیعی را به خود اختصاص داده است. (3) در مورد کمیت و حجم ادعیهای که به میراث باقی مانده، میتوان با قاطعین گفت که این مطالب گران بها، تنها بخشی از راز و نیازهای بی شماری است که با همت اصحاب ائمه (علیهم السلام)، اصل نگاران و جامعان روایی برای ما به یادگار مانده است. علاوه بر مضبوط نشدن برخی ادعیه، گذر ایام و حوادث تاریخی نیز در محو شدن برخی از ادعیه اثرگذار بوده است. به عنوان نمونه آقا بزرگ تهرانی معتقد است در آتش سوزی شهر کرخ بغداد به هنگام ورود طغرل بیگ- پادشاه سلجوقی- به سال 477 هجری، برخی از کتب ادعیه مأثور از اهل بیت (علیهم السلام) طعمه حریق شد. (آقا بزرگ تهرانی، بی تا، ج8، ص 174) هر چند وی معتقد است این حادثه باعث از بین رفتن قسمت اعظمی از ادعیه نشد چون بسیاری از آنها قبل از آن زمان توسط بزرگانی چون کلینی (د 328 یا 329 ق) در «کتاب الدعا»، ابن قولویه (د 367 ق) در «کامل الزیارات»، ابن بابویه (د 381 ق) در «المزار»، کراجکی (د 449 ق) در «روضة العابدین» و ... نقل شده بودند و با این اقدام از خطر نابودی در امان ماند. (آقا بزرگ تهرانی، بی تا، ج8، ص174) در کتابهای با صبغه روایی، یا بخشی از اثر به ادعیه اختصاص داده شده است مانند مجلدات 91و 92 بحارالانوار و یا مانند المصباح کفعمی، کل کتاب در موضوع دعا به رشته تحریر درآمده است.اگر صحیفه سجادیه که تماماً ادعیه زین العابدین (علیه السلام) است را یک استثناء در نظر بگیریم، در بقیه کتابها ادعیه به صورت موضوعی گردآوری شدهاند. اما در دوران معاصر و با همت تحسین برانگیز آقای «سید محمد باقر ابطحی اصفهانی»، ادعیه هر امام- که به صورت پرکنده در جوامع روایی وجود داشت- به حسب نام هر یک مرتب گشته است. یکی از این مجموعهها که متأسفانه کمتر شناخته شده است، «صحیفه رضویه» نام دارد که مشتمل بر ادعیه امام رضا (علیه السلام) و فرزندان ایشان- امام جواد (علیه السلام)، امام هادی (علیه السلام)، امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)- میباشد. اطلاق رضویه به 5 امام به سبب شهرت فرزندان امام رضا (علیه السلام) به «أبناء الرضا» میباشد. (طوسی، 1411ق، الف ص 97) نوشته حاضر انعکاس ادعیه 5 امام پایانی شیعه با مذاهب و فرق مختلف را مورد بررسی و تدقیق قرار داده است.
1. مقابله با ادیان غیر اسلامی
ائمه (علیهم السلام) گاه از سلاح دعا (4) به منظور مقابله و مبارزه با ادیان منحرف استفاده نمودهاند. نمونه بارز آنها «ثنویه» است. ثنویه گروهی هستند که معتقدند نور و ظلمت ازلی و قدیم است. این گروه با مجوس در ازلی دانستن نور هم عقیدهاند اما مجوس بر خلاف ثنویها، ظلمت را حادث میدانند. (شهرستانی، 1364، ج1، ص 290) علاوه بر این عقیده، معتقدند نور به دلیل طبیعتش کار خیر و ظلمت نیز به طبیعتش کار شر انجام میدهد. (سید مرتضی، 1381، ص 285؛ فخرالدین رازی، بی تا، ج1، ص 338) «ابوسهل بلخی» نقل میکند: فردی نامهای به امام حسن عسکری (علیه السلام) نوشت و درخواست کرد برای پدر و مادرش- در حالی که مادرش مومن و پدرش ثنوی بود- دعا نمایند. اما در پاسخ نوشتند: «رَحِمَ الله والِدَتَکَ وَالتاءُ مَنقُوطَةٌ»؛ خداوند مادرت را بیامرزد و تاء دو نقطه است- یعنی حروف پنجم واژه سوم، تاء دو نقطه است، نه یاء که والدیک خوانده شود- چون پدرش ثنوی بود و امام نمیخواستند برای پدر او دعا کنند. (اربلی، 1381ق، ج2، ص 426؛ حر عاملی، 1422ق، ج5، ص 40) در این مورد امام با عدم دعا برای یک ثنوی، به مخاطبان خود فهماندند که یک ثنوی منحرف است و چنان از رحمت الهی به دور است که شایسته دعا نمیباشد. (5)همچنین در کتب دعایی فرازی ستایش گونه پس از دیدن اهل کتاب به این صورت آمده است: «و إذا رأیت ذمیاً فقل الحمد لله الذی فضلنی علیک بالإسلام دینا و بالقرآن کتاباً و بمحمد رسولاً و نبیاً و بالمؤمنین إخواناً و بالکعبة قبلة» (منسوب به امام رضا، 1406ق، صص 398-399؛ ابطحی، 1378، ص81). درخواست امام رضا (علیه السلام) از خداوند مبنی بر وفات بر دین حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)- «تَوَفَنِی عَلَی مِلِّتِهِ» (طوسی، 1365، ج3، ص 86؛ ابن طاوس، 1367، ص 174)- میتواند به نوعی نشان دهنده این مطلب باشد که پس از ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، پیروان دیگر ادیان جهت سعادت مندی در دنیا و عقبی باید اسلام بیاورند.
2. مواجهه با فرق و مذاهب اسلامی غیر شیعی
با فراهم آمدن شرایط سیاسی- اجتماعی گفتگوهای بین الادیانی و درون دینی از زمان امام رضا (علیه السلام) به بعد، مشاهده میشود که مواجهه و موضع گیری امامان این عصر در برابر مذاهب مختلف بیش از ائمه (علیهم السلام) عصر پیشین بوده است. (6) بنابراین خداوند که امامان شیعه را به عنوان هدایت گران تمام انسانها برگزیده، موظف به مبارزه با انحرافات مختلف از جمله انحرافات دینی کرده است. برای مقابله عقیدتی، راهکارهای مختلفی متصور است که فرد اجلای آن مناظره و بیان صحیح دین است. اما علاوه بر این روش، میتوان بازتاب مواجهه با ادیان و فرقههای مختلف را در ادعیه نیز مشاهده نمود، گاه در لابه لای ادعیه اعتقاد طرف مقابل به نقد گرفته میشود، و در برخی موارد برای هدایت آنها دست به دعا برداشته شده است. همچنین در مواقعی انعکاس تقابل، به صورت لعن که نوعی بیزاری از باورهای خصم است به چشم میخورد.1 -2. عامه
منظور از عامه اصطلاحی است که شیعیان در برابر خاصه به کار میبرند و منظور از آن کسانی هستند که معتقد به خلافت شیخین باشند. (مشکور، 1372، ص 329) پس از رحلت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و عدم اطاعت از فرمان حضرتش در مسئله جانشینی، عدهای امر خلافت را به ابوبکر سپردند و از آن زمان بود که انشقاق شیعه به معنای خاص آن- یعنی کسانی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را امام و خلیفه بلافصل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میدانند- و عامه پدید آمد. (7) فضایی که ائمه (علیهم السلام) و شیعیان در آن زندگی میکردند، خفقان آمیز بود لذا به صورت آشکارا نمیتوانستند به عقیده عامه حمله کرده و آن را نقد نمایند. به عنوان نمونه امام حسن عسکری (علیه السلام) خطاب به یکی از اصحابش به نام «محمد بن عبدالعزیز بلخی» درباره اظهار اعتقادات شیعه فرمودند: دو راه وجود دارد؛ کتمان [معتقدات] یا مرگ، پس خود را حفظ نمایید. (مسعودی، 1426ق، ص 251) لذا در این شرایط نامساعد بود که اهل بیت از سلاح دعا به عنوان پوششی برای بیان مقاصد خویش استفاده نمودند. موضع گیری در مقابل عامه و باورهای آنان را میتوان به موارد زیر تقسیم بندی نمود: (8)1-1 -2. اشاره به جایگاه امامت و ولایت
ائمه (علیهم السلام) در گام نخست، به دنبال تثبیت جایگاه امامت و ولایت و معرفی ابعاد و خصوصیات آن برآمده، ویژگیهای کسانی که به آن مقام میرسند را برشمردند. در اندیشه کلامی شیعه اثنی عشریه، امامت امری الهی است و صاحب اختیار آن در نصب افراد به این مقام خاص، تنها پروردگار جهان است و رأی و نظر مخلوقات در آن دخیل نیست. (ابطحی، 1378، ص 206 و ص211) بر اساس همین باور، هنگامی که امام رضا (علیه السلام) وارد شهر مرو شدند و از اختلاف نظر مردم این شهر در باب امامت باخبر گشتند، آنها را جاهل دانسته و جایگاه امامت را بسیار فراتر از ملاکهای عقلی آدمیان برشمردند و انتخاب امام را امری فرابشری معرفی کردند. (کلینی، 1365، ج1، صص 198-199؛ نعمانی، 1397، صص 216-217) پذیرش ولایت اهل بیت نیز چنان اهمیت دارد که امام جواد (علیه السلام) به هنگام دعا برای مؤمنان مخلص، جبران ضعف و سستی آنان را بواسطه ولایت و تبعیت از ملزومات آن از خداوند مسألت مینمایند. (ابن طاوس، 1411ق، ب، ص 60)2-1-2. ارتباط استجابت دعا با اثبات امامت
هر چند انتخاب فرد به عنوان امام باید از سوی خداوند تعیین شود، ولی به هر حال باید برای مردم عادی، راهی جهت شناخت امام وجود داشته باشد. لذا امام رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون، مورد سؤال جمعی از فقها و متکلمان فرقههای مختلف قرار گرفتند که چگونه امامت بر مدعیان آن مقام اثبات میشود؟ اما ابتدا دو روش «نص» و «دلیل» را مطرح کردند. باز سؤال شد چیزی که بر امامت شخص دلالت دارد چیست که حضرت رضا (علیه السلام)، «علم» و «مستجاب الدعوه بودن» را ملاک قرار دادند. (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص 200) همچنین آن حضرت استجابت دعا را به صورت «یَکُونُ دُعَاؤُهُ مُستَجَاباَ حَتَی إَنَهُ لَو دَعَا عَلَی صَخرَةِ لَانشَقَت بِنِصفَین» در شماره 36 خصلت و ویژگی امام برشمردند. (ابن بابویه، 1403ق، ج2، ص 528) در این روایت به روشنی دیده میشود که حضرت رضا (علیه السلام)، امامت را امری دنیوی ندانستند تا در نتیجه آن رأی و نظر مردم جایگاهی داشته باشد.3 -1 -2. برشمردن ویژگیهای اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان شایستگان مقام امامت
در زیارت جامعه، اهل بیت (علیهم السلام) به صفات بسیاری توصیف شدهاند که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: محل فرود و عروج فرشتگان، معادن رحمت، پناهگاه مردم، حجت خدا بر اهل دنیا و آخرت، حاملان قرآن، راهنمایان به سوی خدا (ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 609؛ طوسی، 1365، ج6، ص 96). در این زیارت افراد رویگردان از اهل بیت، خارج از دین معرفی شده و کسانی که در حق آنان کوتاهی کنند را هلاک شونده توصیف نموده و ملازمت با آنان مشروط شده است. (ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 612) باز در دعایی دیگر، اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان کسانی معرفی شدهاند که فرمان برداری از آنها به مثابه اطاعت خدا، و سرکشی از دستورات آنها عصیان بر پروردگار معرفی شده است. ( ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 617)4 -1 -2. اشاره به جریان امامت پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
ائمه در گام بعدی، این تصور عامه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امر رهبری جامعه را به بعد از رحلت خویش موکول کرد را مردود دانستند. به همین دلیل است که ائمه رضویه (علیه السلام) علاوه بر معرفی مشخصات امام و نحوه انتخاب آن، به صورت مصداقی وارد بحث شده و پرده از امامان واقعی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برداشته و نام تک تک امامان را از ابتدا تا انتها بیان میکنند. در روایتی که در «اصل یونس بن بکیر» دیده شده است، یونس از امام رضا (علیه السلام) دعایی برای رفع شدائد و سختیها طلب میکند که حضرت نوشتهای مفصل مشتمل بر دعا برای وی مینویسند که در اثنای آن به مسئله خلافت اشاره شده و نام 12 امام آمده است. ابتدای این بخش به این صورت است: «وَ أنَ عَلِیاً امِیرُ المُؤمنینَ سَیِدُ الاوصِیَاءِ وَ وَارِثُ عِلمِ الانبِیاءِ عَلَمُ الدَینِ وَ مُبِیرُ المُشرِکِینَ و مُمَیِّزُ المُنافِقِینَ وَ مُجَاهِدُ المَارِقُینَ» (ابن طاوس، 1411ق، ب، ص 254؛ ابطحی، 1378، ص27) در ادامه ثامن الحجج به اقتدای خود به امیرالمؤمنین (علیه السلام) اشاره کرده و ایشان را امام، حجت و راهنمای خود در زندگی دانسته، اعمال صالح و نجات بخش خود را بدون ولایت ایشان ناتمام معرفی میکنند. سپس به حقانیت اوصیای پس از امیرالمؤمنین (علیه السلام) اشاره کرده و با نام بردن از 12 معصوم به اضافه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمه زهرا (علیها السلام)، آنها را به عنوان وسایل نجات بخش معرفی مینمایند (ابن طاوس، 1411ق، ب، ص 255؛ مجلسی، 1404ق، ج91، ص 347-348). امام جواد (علیه السلام) نیز در تعلیم نیایشی برای قرائت بعد از نمازهای واجب، نام 12 امام را ذکر نمودهاند. (ابن بابویه، 1413ق، ج1، ص 327؛ ابطحی، 1378، ص 156) همچنین امامهادی (علیه السلام) در زیارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ایشان را با عنوان اول مظلوم و نخستین کسی که حقش- حق خلافت- غصب شده، یاد کردهاند. (کلینی، 1365، ج4، ص 569؛ ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 587)نشانه دیگر بر اهمیت امامت اولین امام یعنی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بسامد بسیار بالای یاد کرد از ایشان در ادعیه رضویه است. پس از یادکرد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و سنت ایشان در ادعیه رضویه به عنوان نقش محوری در جهان اسلام و عامل پیوند فرقههای اسلامی، نام بردند از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در درجه بعد قرار دارد. به عنوان نمونه در کتاب فقه الرضا و ذیل دعای طلب استخاره، از خداوند به «رَبَ مُحَمَدٍ وَ عَلَی» یاد شده است که نشان دهنده تأکید بر جایگاه محوری آن حضرت است (منسوب به امام رضا، 1406ق، ص 152؛ نوری، 1408ق، ج6، ص246). اشاره به ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) حتی در میان تکبیرهای چندگانه آغاز نماز- میان تکبیرهای استحبابی و تکبیره الاحرام- به چشم میخورد. در روایتی به بیان این جملات پس از ذکر دو تکبیر آغاز نماز اشاره میشود: «وَجَهتُ وَجهِی للِذِی فَطَرَ السَمواتِ وَ الاَرضِ حَنیِفاً مُسلِماً عَلی مِلةِ إبراهِیمَ وَ دِینِ مُحمدٍ وَ وَلایِةِ أمیِرالمُؤمنِینَ عَلی بنِ أبِی طَالِبٍ» (منسوب به امام رضا، 1406ق، ص 105؛ ابطحی، 1378، ص 94) (9)
2-2. نواصب
از دیگر گروههایی که بازتاب حضور آنان را میتوان در ادعیه رضویه مشاهده کرد، نواصب یا ناصبیها هستند. در این که ناصبی دقیقاً به چه معنایی است، اختلاف نظر وجود دارد. برخی با تمسک به روایت «صنفان من أمتی لا نصیب لهم فی الإسلام الناصب لاهل بیتی حرباً و غال فی الدین مارق منه» (ابن بابویه، 1413ق، ج3، ص 408؛ حرعاملی، 1409ق، ج2، ص 553) ناصب را کسی میدانند که با اهل بیت سر جنگ داشته باشد (فیض کاشانی، 1406ق، ج2، ص 229). از دیگر سو ناصب فردی دانسته شده است که با شیعیان اهل بیت دشمنی داشته باشد. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «ناصب کسی نیست که با محمد و آل محمد دشمنی ورزد، چون نمیتوان فردی را یافت که آشکارا بگوید: من با محمد و آل محمد دشمن هستم، ولکن ناصب کسی است که در مقابل شما [شیعیان] قد علم کند، در حالی که میداند شما دوست داران ما هستید و یا دشمن دشمنان ما میباشید (ابن بابویه، 1361، ص 365؛ همو، بی تا، ص9).در هر حال، اهل بیت (علیهم السلام) در کنار آموزش مبانی کلامی به پیروان خود برای غلبه بر ناصبه (به عنوان نمونه، منسوب به امام عسکری، 1409ق، صص 352-353؛ طبرسی، 1403ق، ج1، ص 19) آنان را به برائت و بیزاری از این فرقه فرا خواندند. برای نمونه در دعای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است: «اللهم إن معاویه بن أبی سفیان قد عادی علی بن أبی طالب فالعنه لعناً وبیلاً» (ابطحی، 1378، ص 340) و یا در لعن علی بن شیصبان آمده است: «قاتلهم الله أنی یؤفکون» (ابطحی، 1378، ص 341) در دعایی از امام رضا (علیه السلام)، هلاکت دشمنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام)، و حتی دشمنان شیعیان که با حق گلاویز شده و ادعای باطل مطرح میکنند از خداوند درخواست شده است. (کفعمی، بی تا، 334) لعن بر ناصبه را میتوان در روایتی از امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز مشاهده نمود. (طوسی، 1411ق، ب، ص 400؛ ابطحی، 1378، ص 245) دستور به ترک مجالست با نواصب از دیگر فرمودههای ائمه (علیهم السلام) بوده است. (قطب الدین راوندی، 1409ق، ج1، ص 448)
3 -2. مجسمه و مشبهه
از گروههایی که در زمان امام رضا (علیه السلام) و ابناء الرضا (علیه السلام) وجود داشته و مواجهه با آنان را در ادعیه ایشان میتوان پی جویی نمود، مشبهه و مجسمه هستند. مشبهه و مجسمه بر این باور بودند که خداوند دارای جسم است (بغدادی، 2003م، ص 265) و بر عرش جای داشته و پاها بر کرسی نهاده است. (مشکور، 1372، ص 390) امام رضا (علیه السلام) در کنار اشاره به شرک آنها (حلی، 1408ق، ص 297؛ شعیری، 1363، ص6) و این که یکی از دلایل گمراهی آنها در این زمینه جعل روایت از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است (ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص 142-143)، آنها را غیر عارف به خدا و ظالم معرفی کردند (ابن بابویه، 1357، ص 47). ثامن الحجج (علیه السلام) در نیایش با خدا بیان میکنند که عدهای تو را نشناختند و لذا تو را به آفریدههایت تشبیه کرده و در نتیجه مقام تو را بالا نبرده و نپرستیدند. سپس حضرت از قائلان به تشبیه و کسانی که در توصیف پروردگار، او را محدود میسازند، اظهار برائت کردند. (ابن بابویه، 1357، صص 124-125؛ طبری، 1383ق، ص 207) در نیایشی دیگر از امام رضا (علیه السلام) چنین آمده است: «یا من لا شبیه له و لا مثال له» (ابن طاوس، 1411ق، ص 35؛ ابطحی، 1378، ص49) که کاملاً تقابل با باور مشبهه در آن موج میزند. همچنین آن حضرت در دعایی در قنوت نماز و قبل از درخواست خود، خداوند را چنین توصیف مینمایند:» «یا من لا یوصف بتمثیل و لا یمثل بنظیر» (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص 173؛ ابن طاوس، 1411ق، الف، ص 23) در روایتی از امامهادی (علیه السلام) درباره توحید سؤال میشود که حضرت در آن اثناء به قدیم نبودن حروف و اسماء و این که خداوند با چشم قابل رؤیت نیست اشاره میکنند که اولی نفی دیدگاه اشاعره و دمی نفی دیدگاه مشبهه و مجسمه است (ابن بابویه، 1357، ص66؛ طبرسی، 1403ق، ج2، ص 449). در توقیعی از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به توصیف نشدن خدا به کیفیت، در مکان قرار نگرفتن و در چشم نگنجیدن- «یا مَن لَا یکَیفُ بِکَیفٍ وَ لَا یؤَینُ بِأینٍ یا مُحتَجِباً عَن کُلِ عَین»- اشاره شده است (طوسی، 1411ق، ب، ص 804؛ کفعمی، بی تا، ص 179). همچنین حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در یکی از ادعیه شریفه خود، تجسیم و تشبیه را با این الفاظ نفی نمودهاند: «لَاتُوصَفُ بِالاوهَامِ وَ لَا تُدرَکُ بِالحَوَاسِّ وَ لَا تُقَاسُ بِالمِقیاسِ وَ لَا تُشبِهُ بِالنَاسِ» (ابن طاوس، 1411ق، ب، صص 281-282)4 -2. معتزله
معتزله، نام یکی از فرقههای کلامی عامه است که به اصحاب عدل، قدریه، عدلیه و اصحاب توحید شناخته میشوند (شهرستانی، 1364، ج1، ص 56). وجه جامع باورهای معتزلیان، اصول پنج گانه توحید، عدل، وعد و وعید، منزلهی بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر است. (سبحانی، بی تا، ج3، ص 399) این گروه علاوه بر مسئله جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برخی مسائل کلامی با مذهب شیعه اختلاف نظر داشتند. تنها بازتاب دو باور معتزله در ادعیه رضویه هویدا است. یکی از اعتقادات این گروه، باور به مخلوق بودن قرآن- در برابر قدیم بودن آن- است. ابوالحسن الثالث (علیه السلام) یعنی امامهادی (علیه السلام)، نامهای به شیعیان خود در شهر بغداد میفرستند که ابتدا و انتهای آن دعاست. در ابتدای نامه بعد از بسلمه آمده است: «عَصَمَنَا اللَهُ وَ إِیاکَ مِنَ الفِتنَة» (ابن بابویه، 1357، ص 224؛ ابطحی، 1378، ص200) و در ادامه شیعیان خود را از ورود به فتنه جدال در قرآن- منظور حادث یا قدیم بودن قرآن است- بر حذر میدارند، جدالی که امام سائل و مجیب را گرفتار بدعت دانستند. سپس در ادامه نیز با عبارت دعایی «جَعَلنَا اللَهُ وَ إیاکَ مِنَ الَّذِینَ یخشَونَ رَبَهُم بِالغَیبِ وَ هُم مِنَ السَاعَةِ مُشفِقُون» شیعیان خود را دعا نمودند. (ابن بابویه، 1357، ص 224) امام با این نامه پیروان بغدادیاشان را از وقوع فتنه خلق قرآن باخبر ساختند چرا که میدانیم از سال 218 هجری که مأمون بر مخلوق بودن قرآن اصرار ورزید و علما را مورد امتحان قرار میداد (یعقوبی، بی تا، ج2، ص 468؛ ذهبی، 1413ق، ج15، ص239) تا پس از زمان متوکل که سخن گفتن درباره این مسئله ممنوع شد و پیگرد حکومتی دربرداشت (مقدسی، بی تا، ج6، ص 121؛ ابن جوزی، 1412ق، ج11، ص 207) افراد زیادی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.همچنین معتزلیان مرتکب گناه کبیره را نه مومن و نه کافر میدانستند، بلکه آن فرد را در شمار فاسقان قرار داده، و معتقد بودند فسق، حد وسط میان ایمان و کفر است. این نظریه به عنوان «منزلة بین المنزلتین» شهرت داشت. (اشعری قمی، 1360، ص 138؛ بغدادی، 1992م، ص18) هنگامی که این باور معتزله و این که گناهان کبیره- پس از مرگ- بخشوده نمیشود نزد امام رضا (علیه السلام) مطرح شد، حضرت با تمسک به آیه «... ِإنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ...» (رعد،6) فرمودند: قرآن برخلاف باور معتزله نازل شده است (ابن بابویه، 1357، ص 406؛ ابن شهر آشوب، 1328، ج2، ص 85) لذا امام از این طریق امکان اثربخش بودن دعا برای مرتکب کبیرهای که از دنیا رفته را مطرح نمودند.
3. شیعه
با مروری بر ادعیه امامان شیعه مشاهده میشود که این منقولات بیش از همه به مذهب شیعه و پیروان آن- با طیفهای متعدد آن- ارتباط دارد. امام (علیه السلام) به عنوان رهبر دینی شیعیان بیش از همه در گفتگو (10) با پیروان خویش است و طبیعی است که از دعا به عنوان یکی از ابزارهای تعاملی سود جسته باشد. در مقابل، شیعیان نیز به صورت شفاهی و یا مکتوب از پیشوایان خود تقاضای دعا نمودهاند. بنابراین اطلاعاتی که در اثناء ادعیه رضویه، صبغه دین شناسانه دارد، بیشتر رنگ و بوی شیعی دارد.1 -3. دعا نشانه ارتباط متقابل امام با شیعیان
در بسیاری از موارد، شأن صدور دعا به درخواست- شفاهی و یا کتبی- شیعهای باز میگردد که از امام خود تقاضا میکند برای رفع گرفتاریاش دست به دعا بردارد. به عنوان نمونه امام حسن عسکری (علیه السلام) برای «اشجع» دعا فرمودند که« أعزک الله آجرک الله و أحسن ثوابک» (ابن شهر آشوب، 1379ق، ج4، ص 432؛ ابطحی، 1378، ص 245) و یا برای فرزنددار شدن «عیسی بن صبیح» «الَلَّهُمَ ارزُقهُ وَلَداً یَکُونُ لَهُ عَضُداً» (ابن شهر آشوب، 1379ق، ج1، ص 478؛ ابطحی، 1378، ص 245) همچنین «ابوهاشم جعفری» که محضر امام رضا (علیه السلام) و جواد (علیه السلام) را درک کرده بود، نزد امامهادی (علیه السلام) آمده، از اشتیاق خود به دیدار مکرر امام گفته و از جدایی خود گلایه میکند.او از امام میخواهد تا برایش دعا کند تا قوتش افزون شود و در نتیجه بتواند دفعات بیشتری به محضر حضرت برسد. امامهادی (علیه السلام) نیز درخواست او را اجابت نمودند. از آن پس قوت او فزونی گرفت و اسبش شتابان گردید به نحوی که نماز صبح را در بغداد خوانده و برای نماز ظهر به سامرا میرسید و همان شب میتوانست به بغداد باز گردد. (مجلسی، 1404ق، ج50، ص 138) در مکاتبات میان امام و شیعیان نیز ادعیه زیادی به چشم میخورد. به عنوان نمونه «محمد بن حسن بن شمون» که در آستانه نابینایی قرار داشت، از طریق نامه نگاری با امام حسن عسکری (علیه السلام) تقاضای دعا میکند که امام ضمن نامهای حاوی دعا، خبر از سلامتی چشمانش که چندی بعد به دست میآید، میدهند. (کلینی، 1365، ج1، ص 510؛ ابن شهر آشوب، 1379ق، ج4، ص 432) با یک کار آماری در مکاتبات امام حسن عسکری (علیه السلام) مشخص شده است که از مجموع 160 نامه رد و بدل شده میان امام و شیعیان، حدود 12/3 درصد از آنها مربوط به دعا بوده است. (11) البته در مقابل نباید از دعای ابتدا به ساکن ائمه (علیهم السلام) در حق شیعیان غافل شد، چنانکه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنین فرمودند: «إِنَا غَیرُ مَهمِلیِنَ لِمُراعَاتِکُم وَ لَا نَاسیِنَ لِذِکرِکُم وَ لَو لَا ذَلِکَ لنَزَلَ بکِم اللَاوَاءُ وَ اصطَلَمَکُمُ الاعدَاءُ» (ابن شهر آشوب، 1379ق، ج2، ص 903؛ طبرسی، 1403ق، ج2، ص 497)
2 -3. دعا برای تمام شیعیان
شیعه اثنا عشریه یکی از وظایف امام را علاوه بر راهنمایی ظاهری، هدایت باطنی میداند. هدایت باطنی میتواند از طریق گوناگونی از جمله بهره گیری از علم غیب، دستگیری در سیر و سلوک و ... انجام شود. برای دعا نیز میتوان چنین کارکردی در نظر گرفت به این صورت که امام با دعا برای شیعیان خود، زمینه رشد و هدایت باطنی آنها را فراهم سازد. به عنوان نمونه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای توفیق، رشد و عافیت شیعه دعا فرمودند که: «وَفَقَهُمَ الَلهُ لِطَاعَتِهِ شَمِلَهُمُ اللَّهُ بِبَرَکَتِنَا» (مجلسی، 1404ق، ج53، صص 177-178؛ ابطحی، 1378، ص 339) و در دعایی دیگر برای مؤمنان، فقرا شیعه، بیمارانشان، زندگان، مردگان و غریبهایشان دعا نمودند. (ابطحی، 1378، ص 340)حضرت جواد (علیه السلام) نیز این گونه شیعیان خود را دعا نمودند: «و قَوَّ ضَعفَ المُخلصینَ لکَ بالمُحبَّةِ المَشایعینَ لَنا بالمُوالاةِ المُتَّبعینَ لَنا... و شَدِّد اللهُمَّ رُکنَهُم و سدَد لَهُم اللهُمَّ دَینهُم الذی ارتَضیتهُ لَهُم و اتمِم علَیهم نِعمتکَ و خَلِّصهم و استَخلصهُم و سُدَّ اللهُم فَقرهُم و المُمِ اللَّهُمَّ شَعثَ فَاقتَهم و اغِفر اللهُمَّ ذُنوبَهُم و خَطایاهُم و لا تُزغ قُلوبهُم بَعدَ إذ هَدیتَهُم و لا تُخلِهم أی رَبِّ بِمعَصیتَهِم و احفَظ لُهُم ما مَنحتَهُم به مِنَ الطهارةِ بولایةِ أولیائکَ و البراءَةِ مِن اعدائکَ» (ابن طاوس، 1411ق، ب، ص60) امامهادی (علیه السلام) نیز برای شیعیان خود امنیت، صبر، تقیه، توبه، طاعت و ... درخواست نمودند: «اَسألکَ اللهُمَّ باسِمکَ الذَی خَشعت لهُ السَماواتُ... و أن تَجعلَ شیِعتی مِنَ الذَین حُملُوا فَصدَّقُوا و استُنطقُوا فَنطَقوا آمنینَ مأمونینَ اللهُم إنی أسالکَ لَهُم تَوفیقَ أهلِ الهُدی و اعمالَ اهلِ الیَقینِ و منُاصَحةَ اهلَ التُوبةِ وَ عَزمَ اهلِ الصَّبرِ و تَقیَّةَ أَهلِ الوَرع و کِتمانَ الصدِّیقینَ حَتی یَخَافُوک اللهُمَّ مَخافةً تَحجُزُهُم عَن مَعاصِیکَ و حَتی یعَملُوا بِطاعَتِکَ لِینَالوا کَرامَتکَ و حتَّی یُناصِحُوا لَکَ و فِیکَ خَوفاً مِنکَ و حتَّی یُخلِصُوا لَکَ النَّصیِحةَ فی التَّوبةِ حُباً لَهُم فَتُوجِبَ لَهُم مَحبتَکَ التِی أوجَبتَها للتَّوابِین» (ابن طاوس، 1411ق، ب، ص 62) همچنین امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گشایش از تنگناها و خروج از ناراحتی برای تمام شیعیان خود درخواست نمودند (کفعمی، 1405ق، ص 305). همچنین ابن طاوس در کشف و شهودی در سراداب مقدس، از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میشنود که برای آمرزش گناهان شیعیان و دوری آنان از آتش دعا نمودند. (مجلسی، 1404ق، ج53، ص 302؛ ابطحی، 1378، ص 339-340) همچنین آن حضرت در توقیعی به شیخ مفید از حادثهای خبر میدهند که کشتار زیادی در پی دارد ولی حضرت اشاره مینمایند که با دعای خویش شیعیان خود را از این شر محفوظ خواهند داشت. (طبرسی، 1403ق، ج2، ص 499)
3-3. دعا و لعن وسیلهای برای تأیید یا رد برخی از شیعیان
علاوه بر دعا به صورت عام و برای تمام شیعیان، ائمه (علیهم السلام) برای برخی خواص امامیه به صورت ویژه دعا نمودهاند. به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) در حق «دعبل بن علی خزاعی» دعا نموده و برایش در قیامت آرزوی امنیت و سلامت کردند (ابن بابویه، 1395ق، ج2، ص 374؛ طبرسی، بی تا، ص 329) و یا امام جواد (علیه السلام) «صفوان بن یحیی»، «محمد بن سنان» و «زکریا بن آدم» را به دلیل فرمانبرداری و وفاء به عهدشان دعا نمودند. (طوسی، 1411ق، الف، 348؛ حلی، 1411ق، ص 189) همچنین حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای محمد بن ابراهیم، محمد بن جعفر قمی، ابراهیم بن مهزیار، اسحاق بن یعقوب و احمدبن یعقوب دعا نمودند. (ابطحی، 1378، ص 336-339) عمری و فرزندش توفیق و استواری بر دین طلب کردند. (ابن بابویه، 1395ق، ج2، ص 510؛ نجفی، 1401ق، ص 128-129) در این موارد، علاوه بر کارکرد همیشگی دعا، میتوان آنها را نوعی قدردانی از زحمات فرد در نظر گرفت. برخی از اندیشمندان از این مدح و ستایشها در علم رجال استفاده نموده و آن را امارهای بر توثیق فرد به شمار آوردهاند. (مجلسی، 1404ق، ج45، ص 386)همچنین میدانیم یکی از مشکلات اهل بیت (علیهم السلام) ، مواجهه با شیعیان منحرف و یا نافرمان بوده است که ائمه (علیهم السلام) به منظور عدم تأیید و یا رسوا نمودن آنان از ابزار نفرین که نوعی طلب از خداوند است، استفاده میکردند. به عنوان نمونه امامهادی (علیه السلام) از «فهری» و «حسن بن محمد بن بابا قمی» برائت جسته و آنها را لعن نمودند (کشی، 1348، ص 520؛ ابطحی، 1378، ص 200). نیز امام عسکری (علیه السلام) چند بار «احمد بن هلال» را نفرین کرده و جایگاه او را آتش دوزخ اعلام کردند به دلیل این که در امر اهل بیت مستبدانه و بدون اذن آنان مداخله کرده و هرچه هوی و هوس القا میکند، انجام میدهد. (کشی، 1348، ص 536)
4 -3. دعا به عنوان سپر و پناه شیعیان
در ادعیه ائمه (علیهم السلام) خصوصاً در ادعیه رضویه با دعاهایی تحت عنوان «حرز» و «حجاب» روبرو میشویم. منظور از حرز و حجاب، ادعیهای است که به منظور درامان ماندن از شر دشمنان بر زبان جاری شده و یا بر صحنهای نوشته میشود. (12) به عنوان نمونه از امام جواد (علیه السلام) برای شش روز هفته یک احتراز و احتجاب نقل شده که در بسیاری از آنها دوری جستن از شر دشمن و طغیانگر تکرار شده است که نشان دهنده خطراتی بوده که امام و شیعیان را تهدید میکرده است. در حجاب علی بن محمد (علیه السلام) نیز حضرت از خداوند میخواهد ایشان را از چشم دشمنانشان پنهان نماید. (ابن طاوس، 1411ق، ب، ص 301؛ کفعمی، 1405ق، ص 218) علاوه بر حرز و حجاب امام عسکری (علیه السلام) (ابن طاوس، 1411ق، ب، صص 44-45)، از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین گونه دعایی نقل شده که حضرت در آن برای شیعیان و قیام خود دعا نمودند. (ابن طاوس، 1411ق، ب، ص 302؛ کفعمی، 1405ق، ص 219) همین فشارهای اجتماعی- سیاسی بوده است که امام حسن عسکری (علیه السلام) ناگزیر میشوند جهت مستور بودن خود و یکی از شیعیان به نام «اسحاق بن اسماعیل» دست به دعا بردارند: «سَتَرَنا اللَهُ وَ إِیاکَ بِسَترِهِ» (کشی، 1348ش، ص 575؛ ابن شعبه حرانی، 1404ق، ص 484) شاید دلیل صدور این دعا، با نیشابوری بودن اسحاق و زندگی وی در این شهر (اردبیلی، بی تا، ج1، ص 80؛ خویی، 1413ق، ج3، ص 197) و فشارهایی که در آن سامان بود، ارتباط داشته باشد.5 -3. فرق شیعه در ادعیه رضویه
در زمان ائمه رضویه (علیهم السلام)، شیعه یکپارچه و یک مذهب نداشته است بلکه به دلایلی چون خفقان سیاسی، فشارهای اجتماعی، نفوذ افراد سودجو و منحرف به درون مذهب، دور بودن و گاه عدم دسترسی به امامان دچار انشعابات داخلی شده بود. از دوران امامت حضرت رضا (علیه السلام) تا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جز امامیه، فرقههای مختلف شیعی از جمله اسماعیلیه، فطحیه، واقفیه، زیدیه و ... به حیات خود ادامه میدادند که هر یک اعتقادات خاص خود را دنبال میکردند، اما در گردن ننهادن به امامت 5 امام وحدت رویه داشتند. غلات و مفوضه هم در این زمان پیروان زیادی داشتند. لذا طبیعی است که بخش مهمی از گفتمان (13) این امامان به گفتگو و احیاناً مقابله با این فرقهها اختصاص داشته باشد که یکی از نمودهای این گفتمان را میتوان در ادعیه مشاهده نمود. این جریان که میتوان آن را گفتمان درون مذهبی نامید، در جهت هدایت گروههای غیر امامی به فرقه حقه امامیه و تقویت مذهب مورد نظر خویش بوده است.1 -5 -3. امامیه
شیعه امامیه که با ایمان به مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «اثنا عشریه» نام گرفتند در مناطقی چون کوفه، بغداد، قم و نیشابور زندگی میکردند. طبیعی است رهبران هر مذهب بیشترین تعامل و گفتگو را با پیروان همان مذهب دارند، لذا ارتباط بسیاری از ادعیه رضویه با مذهب شیعه و شیعیان را میتوان به وضوح مشاهده کرد. نمونه شاخص ادعیهای که در آن رنگ و بوی تشیع بیش از همه به چشم میخورد، دعاهایی است که اهل بیت (علیهم السلام) اصرار کردهاند این شیعیان هستند که باید از دعا مطلع شوند و مخالفان- غیر شیعیان- نباید از آنها آگاهی یابند. (ابن طاوس، 1411ق، ب، ص 293؛ مجلسی، 1404ق، ج92، ص 279)ائمه (علیهم السلام) به دلیل آنکه از اهمیت و اثربخشی ارتباط مستقیم پیروان با آنان مطلع بودند، هرگونه ممانعت در دیدارها را تحمل نمیکردند و برای رفع آن تلاش مینمودند که یکی از آنها استفاده از سلاح دعاست. به عنوان نمونه هنگامی که امام رضا (علیه السلام) در مناظرات علمی پیروز گشته و مردم نسبت به شخصیت ایشان بصیرت بیشتری پیدا نمودند، مأمون احساس خطر کرد و پرده دار خود، «محمد بن عمرو طوسی» را فرمان داد تا مردم را از شرکت در مناظرات ایشان منع کند. (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص 172؛ بحرانی، بی تا، ج7، ص 146) علاوه بر آن سخنان درشتی به امام رضا (علیه السلام) گفت تا بدین وسیله و بنا به گمان خودش، امام را خوار سازد. امام به حالت غضبناکی از نزد مأمون بیرون آمده و به حق مصطفی و مرتضی و سیده النساء قسم یاد کردند که وی را نفرین کنند. حضرت به منزل آمده و پس از وضو ساختن، نماز گزارده و در قنوت آن با نام بردن از شیعیان خود، چنین فرمودند: «اللهم یا ذا القدرة الجامعة و الرحمة الواسعة... و انتقم لی مِمَّن ظلمنی و استخف بی و طرد الشیعة عن بابی و أذقه مرارة الذل و الهوان کما أذاقنیها و اجعله طرید الأرجاس و شرید الأنجاس» (ابن بابویه، 1378ق، ج2، صص 172-173) اباصلت هروی گوید هنوز نماز امام تمام نشده بود که واقعهای در شهر پدید میآید و مأمون عقوبت توهین به امام را میچشد. (14) شاید علت طرد شیعیان همان چیزی باشد که در کتاب کنوز النجاة به نقل از ابن بابویه آمده است که در شهر مرو حدود 360 تن از شیعیان از شهرهای مختلف حضور داشتند. جاسوسان به مأمون خبر میدهند که علی بن موسی الرضا (علیه السلام) آماده قیام شده و مردم را به این امر فرا میخواند. لذا مأمون دستور طرد یاران امام از آن دیار داده و امام از این بابت غمگین شده و در قنوت نماز خویش مأمون را از این بابت نفرین کردند. (ابن طاوس، 1411ق، الف، ص 23)
2 -5- 3. واقفیه
واقفیه (15) از پرشمارترین و مناقشه انگیزترین فرقههای منحرف شیعی بودند. درباره علت گمراهی آنها علاوه بر آنچه در برخی منابع مبنی بر منفعت طلبی و سودجویی آنها آمده است (ابن بابویه، 1378ق، ج1، صص 113-114؛ طبرسی، بی تا، ص 314) برخی از شیعه پژوهان مجموعهای از عوامل مانند وجود رگههایی از غلو، غلبه شرایط تقیه و معرفی نشدن امام بعدی و مفهوم رازآلود مهدویت را دخیل دانستهاند (جعفریان، 1368، صص 24-25). برخی دوران امامت امام رضا (علیه السلام) تا امام حسن عسکری (علیه السلام) را دوران نزاع میان دو جریان واقفیه و امامیه دانستهاند (رحمتی، 1385، ص 38) و در این زمینه به گزارش جعفر بن حرب معتزلی (د. 236ق) تمسک میجویند که به حضور این فرقه اشاره دارد (منسوب به ناشی اکبر، 1971م، صص 47-48). علل اهمیت یافتن این فرقه را موارد زیر برشمردهاند:1. پیوستن شخصیتهای بزرگ شیعه به این گروه که میتوانست زمینه گمراهی طیف وسیعی از شیعیان را فراهم سازد؛
2. در اختیار داشتن بخش اعظمی از میراث روایی شیعه و امکان دست بردن و تحریف در آنها؛
3. نگارش کتابهایی در اثبات اندیشه خود که عمدتاً نام «الغیبه» داشت، مانند کتاب الغیبه «حسن بن علی بن ابی حمزه» (نجاشی، 1407 ق، ص 37) و «حسن بن محمد بن سماعه» (طوسی، بی تا، ص 52) و همچنین اثر «حمید بن زیاد» به نام «کتاب ذم من خالف الحق و أهله» (نجاشی، 1407ق، ص 132).
4. در اختیار داشتن سازمان وکالت و مراجعه مردم به آنها. (16)
بنابراین واقفیه خطرناکترین گروه در جهت از هم پاشیدن انسجام شیعیان بودند، از همین رو شدت مبارزه ائمه (علیهم السلام) را در ساحتهای مختلف میطلبید. دلایل واقفیه مبنی بر رد امامت امام رضا (علیه السلام)، «قائم بودن امام کاظم (علیه السلام)»، «عدم غسل امام کاظم (علیه السلام) توسط امام رضا (علیه السلام) (17)» و «فرزند نداشتن ایشان (18)» بود که حضرت به تمامیآنها پاسخ گفتند. (19) علاوه بر مناظره، محاصره اجتماعی و اقتصادی آنان از دیگر راهکارهای ائمه (علیهم السلام) در مهار جمعیت واقفیه بوده است. (20) علاوه بر راهکارهای فوق، ائمه (علیهم السلام) از سلاح دعا نیز برای هدایت واقفیان بهره میجستند. به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) برای هدایت شخصی واقفی مذهب دست به دعا برداشتند. (مجلسی، 1404ق، ج48، ص 273؛ ابطحی، 1378، ص78) آگاهی از شأن صدور این روایت خالی از لطف نیست. در رجال کشی آمده است که «یزید بن اسحاق» از بزرگان قائل به امامت امام رضا (علیه السلام)، برادری داشت که بر حیات امام کاظم (علیه السلام) پافشاری کرده و دائم با یزید، بر سر مسائل مذهبی به مناظره برمیخواست. هنگامی که بحثها بالا گرفته و نتیجهای حاصل نمیشود، فرد واقفی به برادرش چنین میگوید: «اگر امام تو از چنان منزلت و رفعتی برخوردار است که بیان میکنی، از او بخواه تا برای من دعا کرده به مذهب حق رهنمون شوم» ابن اسحاق خدمت امام رضا (علیه السلام) شرفیاب شده و جریان را بازگو میکنند. سپس امام در حالی که رو به سوی قبله کرده و دست راست خود را به سوی آسمان گشودند، فرمودند: «اللهم خُذ بسمعه و بصره و مجامع قلبه حتی ترده إلی الحق» دعای امام چنان اثرگذار بود که پس از اندک زمانی، فرد واقفی به حقانیت امام هشتم (علیه السلام) ایمانمیآورد. (کشی، 1348، صص 605-606؛ ابطحی، 1378، ص78)
همچنین هنگامی که «ابن ابی سعید مکاری» بر امام رضا (علیه السلام) وارد شده و از ادعای امامت حضرت اظهار شگفتی نموده، گفت: آیا خداوند به شما آن مقامی را داده که بتوانی ادعای پدرت موسی بن جعفر را بنمایی؟ حضرت در جواب، ایشان را نفرین فرمودند: «مَا لَکَ أطفَاُ اللَهُ نُورَکَ وَ ادخَلَ الفَقرَ بَیتَک... خدا دلت را تاریک کند و فقر وارد خانهات گرداند. نمیدانی خداوند به عمران وحی کرد که فرزند ذکوری را به او اعطا خواهد کرد امام مریم به او داده شد. سپس به مریم، عیسی را عطا نمود. مریم از عیسی و عیسی از مریم است، من از پدرم و پدرم از من است» (قمی، 1404ق، ج2، ص 215؛ کلینی، 1365، ج6، ص 195) امام عسکری (علیه السلام) نیز در نامهای برای شیعیان اهل جبل، ضمن عدم استرحام برای یک واقفی به پیروان خود دستور دادند از واقفیه برائت جسته شود، آنها را به دوستی نگیرند، به عیادت مرضای آنان نرفته، در تشییع جنازهاشان حضور نیافته و بر آنها نماز نگزارند، چه به امامی اعتقاد نداشته باشند، یا فردی را به عنوان امام برگزینند که آن مقام را دارا نباشد و یا به قول سومی معتقد باشد (قطب الدین راوندی، 1409ق، ج1، ص 452؛ اربلی، 1381ق، ج2، صص 429-430). مقابله ائمه (علیهم السلام) با واقفیه که دعا نیز یکی از آن ابزارها بود- چه به شکل دعا برای هدایت و چه عدم استرحام- خیلی سریع اثر گذاشت، چنانکه بسیاری از آنها به مذهب امامیه بازگشتند.
3-5-3. غلات و مفوضه
منظور از غالیان کسانی هستند که به امیرمؤمنان (علیه السلام) و امامان دیگر نسبت خدایی و نبوت داده و آنان را به چنان فضیلتی در دین و دنیا ستودهاند که از اندازه و مرز اعتدال (21) فراتر رفتهاند. (مفید، 1413ق، ب، ص 131) در تعریف مفوضه باید گفت هرگاه در کنار غلات به کار رود، منظور گروههایی است که معتقدند خداوند تدبیر جهان و امر رزق و روزی را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) واگذار کرده است. (بغدادی، 1408ق، ص 238) برخی از مفوضه معتقد بودند خداوند این اختیار را به علی بن ابی طالب (علیه السلام) داده است. (اشعری قمی، 1360، ص 16) پر واضح است که اعتقاد به تفویض یکی از زیر محموعههای غلو و غالی گری به شمار میآید. به دلیل آنکه قول به غلو پیامدهای ناگواری داشته و لطمه شدیدی به شیعه به شمار میآمد، از آغاز پیدایش این تفکر غلط، مورد نکوهش معصومان قرار گرفت. (22) «سبری بن سلامه» در ضمن نامهای به امامهادی (علیه السلام) از ضعف هم کیشانش در مذهب و احتمال پیوستن آنها به غلات خبر میدهد و از امام تقاضای دعا میکند که نشان دهنده گستره نفوذ این گروه است. (ابن حاتم عاملی، بی تا، ص 732؛ ابطحی، 1378، ص 199) همچنین امامهادی (علیه السلام) در نامهای از «محمد بن نصیر فهری» و «حسن بن محمد بن باب قمی» برائت جسته و او را با این جملات نفرین کردند: «آذَاهُمَا اللَهُ وَ ارکَسَهُمَا فِی الفِتنَةِ رَکساً... فَإِنَهُ قَد آذَانِی آذَاهُ اللُهُ فِی الدُنیا وَ الآخِرَةِ» ادامه روایت نشان میدهد که ابن باب علاوه بر این که خود را به دروغ نماینده امام خوانده، ادعای نبوت از سوی آن حضرت نیز کرده بوده است که این مسئله موجب رنجش خاطر حضرت شده بود. (کشی، 1348، ص 520؛ ابطحی، 1378، ص 200) کشی در ادامه به معتقدات فهری اشارهمیکند که علاوه بر ادعای نبوت از سوی امامهادی (علیه السلام)، به آن امام مقام ربوبیت داده و به اباحه نکاح با محارم و همجنس بازی فرمان میداده است (کشی، 1348، ص 520-521). نیز «علی بن حسکه» امامهادی (علیه السلام) را قدیم دانسته و ادعای نبوت از آن جناب کرد. او نماز، زکات و روزه را به معرفت اهل بیت تأویل کرد و عده زیادی به او ایمان آوردند. (کشی، 1348، ص 518-519) که امام از وی تبری جسته و او را لعنت نمود (کشی، 1348، ص 519) دعای برای پدر مؤمن و عدم دعا برای مادر یکی از شیعیان به دلیل اعتقادش به غلو از شیوههای مبارزاتی امام عسکری (علیه السلام) با این گروه بوده است. (اربلی، 1381ق، ج2، ص 426). قدرت نفوذ غلات به میزانی بود که صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنها را اینگونه لعن میکند: «فکل من فهم کتابی و لا یرجع إلی ما قد أمرته و نهیته فقد حلت علیه اللعنة من الله و ممن ذکرت من عباده الصالحین» (طبرسی، 1403ق، ج2، ص 474؛ ابطحی، 1378، ص 341) در نامهای دیگر به «محمد بن علی بن هلال» در کنار لعن برخی از آنان میفرمایند: «یا محمد بن علی، قد آذانا جهلاء الشیعة و حمقاؤهم و من دینه جناح البعوضة أرجح منه» ای محمد بن علی، نادانها و حمقای شیعه به ما آزار میرسانند و بال پشه از دین آنها برتر است. (طبرسی، 1403ق، ج2، ص 474)درباره نفی تفویض نیز امام رضا (علیه السلام) در راز و نیازی با پروردگار خود میفرماید: «اللهُمَّ إنِّی بَریءُ مِنَ الحَولِ و القُوَّةِ و لا حَولَ و لا قُوةَ إلا بکَ... اللهُمَّ لَکَ الخَلقُ و مِنکَ الرِّزقُ و إیاکَ نَعبدُ و إیاکَ نَستعینُ اللهُمَّ أنتَ خَالِقُنَا و خَالِقُ أبائِنَا الاوَّلینَ و آبائنَا الآخرینَ اللهُمَّ لا تَلیِقَ الرُّبُوبِیةُ إلا بکَ و لا تَصلُحُ الإلهیةُ إلا لَک» (مجلسی، 1404ق، ج25، ص 343) به عبارتی امام با راز و نیاز با معبود خود، به شیعیان خود گوشزد مینمایند که آفرینش، رزق و روزی، قدرت و ربوبیت از آن خداست. همچنین حضرت در ادامه غلات و مفوضه را به مانند نصارای گمراه تشبیه نموده و برائت خود را از غلات به مانند بیزاری عیسی (علیه السلام) از نصاری تشبیه کردند. (مجلسی، 1404ق، ج25، ص 343)
4 - 5 -3. قائلان به امامت محمد برادر امام عسکری (علیه السلام)
این گروه که جمعیت کمیداشتند، معتقد بودند پس از امامهادی (علیه السلام)، فرزند بزرگشان محمد امام است. هرچند محمد در زمان امامت امامهادی (علیه السلام) از دنیا رفت، ولی این فرقه معتقد بودند او از دنیا نرفته و زنده است (نوبختی، 1404ق، ص 94). دلیل آنها این است که امامهادی (علیه السلام) وی را به عنوان امام انتخاب کرده و به مردم اعلام کرده است و چون در سخن امام، کذب و بداء وجود ندارد، امامت محمد مسجل است. همچنین این گروه معتقدند امامهادی (علیه السلام) به دلیل ترس از جان محمد، وی را مخفی کرده و لذا غیبت او آغاز شده و لذا او امام قائم است. (نوبختی، 1404ق، ص94) تردید شیعیان در مسئله امامت پس از رحلت امامهادی (علیه السلام) را میتوان در گزارش «هارون بن مسلم» مشاهده کرد که پس از رحلت ابوالحسن الهادی (علیه السلام) خدمت امام عسکری (علیه السلام) نامه مینویسد و از وصی پدرشان سؤال میکند که امام در جواب مرقوم کردند: «اگر تا این هنگام در شک و تردید باشید، مصیبت بزرگی است. (مسعودی، 1426ق، ص 246) امام عسکری (علیه السلام) بواسطه وجود چنین گروههایی بود که فرمودند: «هیچ یک از پدرانم محنتی را که من از شک و تردید این گروه [شیعیان] میکشم، متحمل نشدهاند. (ابن شعبه حرانی، 1404ق، ص 487) اختلاف شیعیان در بحث امامت را میتوان در دعای امام عسکری (علیه السلام) برای فرزند «حجاج بن سفیان عبدی» مشاهده کرد. او به امام نامه مینویسد که برای فرزند معلولاش در بصره دعا نماید. امام در پاسخ مینویسد: «رحم الله ابنک إنه کان مؤمنا!» هنگامیکه نامه به دست حجاج میرسد، خبر میدهند که فرزندش از دنیا رفته است. حجاج اشاره میکند که فرزندش در چالش شیعیان در مسئله امامت در شک و حیرت فرو رفته بوده است که امام با اشاره به ایمان، او را صحیح الاعتقاد معرفی کردند. (قطب الدین راوندی، 1409ق، ج1، ص 448؛ اربلی، 1381ق، ج2، ص 428) در ادعیه و از جمله در زیارت جامعه تأکید شده است میبایست تولای به آخرین امام به مانند اولین آنها باشد. (ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص614) و لذا طبیعی است که عدم اعتقاد به یکی از آنها، مساوی با عدم ایمان است.آموزههای تشیع درباره پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام)
در این بخش به اوصاف و ویژگیهای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان پس از ایشان که در ادعیه امام رضا (علیه السلام) و ابنای ایشان با بسامد بالایی آمده است، اشاره خواهد شد.1 -4. اشاره به عظمت شأن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام)
در همه ادیان، راهنمایان و رهبران دینی از جایگاه رفیع و تعیین کنندهای برخوردارند. گاه لازم است عظمت و جایگاه رهبران دینی به صورت مستمر تکرار شود، تا هم پیروان از آنها قدردانی نموده و هم الگوگیری آنان مورد توجه قرار گیرد. در ادعیه مأثور از اهل بیت (علیهم السلام) این مهم دیده میشود. نمونه برجسته آن را میتوان در فرازی که به زیارت جامعه مشهور است، مشاهده نمود. در آن اهل بیت (علیهم السلام) به ویژگیهای زیادی از جمله خزائن علم الهی، ارکان توحید، گواهان بر خلق، الگوی بندگان، آگاهان بر سر و غیب و ... توصیف شدهاند. (ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 611) همچنین امام رضا (علیه السلام) خطبههای خویش را با یاد کردن از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان برترین بشر، و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان سرچشمههای رحمت، و معادن حکمت شروع مینمودند. (ابطحی، 1378، ص 68). خطبهای که طبرسی در مکارم الاخلاق، نقل آن را در خطبه خوانیها (23) مستحب دانسته است. (طبرسی، 1412ق، ص 206) حتی در روایتی مستقیماً به عظمت حق اهل بیت (علیهم السلام) اشاره شده است. ثامن الحجج (علیه السلام) در دعای استسقا فرمودند: «اللَهُمَ یا رَبِ أنتَ عَظَمتَ حَقَنَا اهلَ البَیتِ فَتَوَسَلُوا بِنَا کَمَا أمَرت» (ابن جریر طبری، بی تا، ص 196؛ ابطحی، 1378، ص 25)2 -4. صلوات بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
میتوان گفت پربسامدترین فراز دعایی در صحیفه رضویه، اهمیت دادن به جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) در نظام دین اسلام و درود فرستادن بر آنهاست. در صلوات حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومان، ضمن صلوات جداگانه برمعصومان، در انتهای صلوات آمده است: «اللَهُمَ صَلِ عَلَی مُحَمَدٍ المُصطَفَی وَ عَلِیٍ المُرتَضَی وَ فَاطِمَهَ الزَهرَاء [وَ] الحَسَنِ الرِضَا وَ الحُسَینِ المُصطَفَی وَ جَمیِعِ الاَوصِیاء وَ مَصَابِیحَ الدُجَی وَ اَعلَامِ الهُدَی» (طوسی، 1411ق، ب، ص 408؛ ابطحی، 1378، صص 251-254) در عبارتی زیبا و در ضمن یکی از ادعیه امام رضا (علیه السلام)، برای صلوات جایگاهی در نظر گرفته شده، که صلوات فرستادن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را در مقام عالی رتبهای قرار داده است: «یا علی یا رفیع؛ صل علی من شرفت الصلاة بالصلاة علیه» (ابن طاوس، 1411ق، الف، ص23) همچنین امام رضا (علیه السلام) با اشاره به آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» (احزاب، 33/56) فرمودند: معاندان نیز میدانند هنگامیکه این آیه نازل شد، از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد که چگونه صلوات بفرستیم و آن حضرت فرمودند بگویید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی إبراهیم و آل إبراهیم إنک حمید مجید» (24) سخن امام حتی مورد تأیید مأمون هم قرار گرفت. (ابن بابویه، 1362، ص 530 و 1378ق، ج1، ص 236)با سیری در کتب دعایی و روایی میتوان به این نتیجه دست یافت که در منظومه اعتقادی اهل بیت (علیهم السلام) صلوات بر محمد و آل محمد امری است که باید دائم تکرار شود.
دستور به این عمل را میتوان در هنگامههای بسیار مهمی چون طواف حج گزار مشاهده کرد که در صدر خواستهها و پیش از درخواست مغفرت مطرح شده است. (ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 532؛ نوری، 1408ق، ج9، ص 386) علاوه بر این، دستورالعملهایی حاوی صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) در مواقع عادی همچون پوشیدن نعلین و عطسه کردن، نشان میدهد تا چه حد تکرار این مسئله برای شیعه حیاتی است. (مجلسی، 1404ق، ج73، ص 55؛ ابطحی، 1378، ص 111) از دیگر آموزههای معمول در میان اهل بیت (علیهم السلام)، آغاز نمودن و ختم کردن یک دعا با صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است که نمونه برجسته آن را در صحیفه سجادیه میتوان مشاهده نمود. سیره امام سجاد (علیه السلام) توسط امام رضا (علیه السلام) و فرزندانشان نیز پی گرفته شد. به عنوان نمونه ثامن الحجج (علیه السلام) یکی از ادعیه مشهور خود که در کتب متعددی نقل شده است را با این عبارات آغاز نمودند: «اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمدٍ و آله فی الأولینَ و صَلِّ علی محمد و آلهِ فی الآخرینَ و صل علی محمدٍ و آله فی المَلإ الأعلی و صَلِّ علی محمد و آلهِ فی النَّبیینَ و المُرسلینَ اللهُمَّ اعطِ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) الوَسیلةَ و الشَّرفَ وَ الفَضیلةَ و الدَّرَجةَ الکَبیرَة» (ابن بابویه، 1364، ص 156؛ طوسی، 1365ش، ج3، ص 86) همچنین صلواتهای آغازین و پایانی یک دعا جنبه صوری و تزیینی ندارد زیرا امامهادی (علیه السلام) پس از صلوات در آغاز یک دعا، به تصریح آن را موجب توسل و گشایش کارها معرفی کردند. (طوسی، 1411ق، ب، ص 344؛ ابن طاوس، بی تا، الف، ص 335) علاوه بر مقدم داشتن صلوات بر پیامبر و خاندانش در آغاز یک دعا و ختم نمودن با آن، عبارات دعایی مخصوصی برای صلوات نیز نقل شده است. به عنوان نمونه از امام رضا (علیه السلام) درباره نحوه درود فرستادن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد مضجع شریف ایشان سؤال میشود، که حضرت دعا و صلواتی را آموزش میدهند که بر تفضیل محمد و آلش بر ابراهیم و خاندانش اشاره دارد. (25) همچنین در کتاب فقه الرضا که منسوب به امام رضا (علیه السلام) میباشد، دستورالعملهای عبادی تعریف شده که در بسیاری از آنها مانند تعقیب نماز ظهر و در سجده آخر نافله مغرب گونههایی از درود بر پیامبر وجود دارد. (26)
3 -4. توسل و شفاعت به معصومان (علیهم السلام)
یکی از باورهای کلامی امامیه، اعتقاد به توسل و شفاعت از ابرار و برگزیدگان الهی است. (مفید، 1413ق، ج، ص 47؛ سبحانی، 1412ق، صص 481-656) در قالب دعا میتوان وجود این باور را در کلام ائمه معصومان (علیهم السلام) مشاهده کرد. به عنوان نمونه در دعایی که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده، پس از توسل به اسماء الهی و نام بردن از معصومان چهارده گانه و توسل به آنها، این چنین اشاره شده است: «و بحق حرمتهم لدیک و منزلتهم عندک أهلکه هلاکاً عاجلاً» (کفعمی، بی تا، ص 326؛ ابطحی، 1378، ص 37) و نیز در دعائی دیگر ضمن نام بردن از معصومان آمده: « اللهُمَّ فبَتوَسُّلی بِهم إلیکَ و تَقرَبُّی بِمَحبتَّهِم و تَحَصَنُّی بأمامَتِهم افتَح عَلَیَّ فی هَذا الیَومِ ابوابَ رزِقکَ...» (کفعمی، 1405ق، ص 279؛ ابطحی، 1378، ص 29) همچنین آن حضرت در دعایی که به «ابن ابی نجران» برای به کارگیری در بین اقامه و شروع نماز آموزش دادند، توسل به پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) مشاهده میشود (طوسی، 1411ق، ب، ص 30؛ ابن طاوس، بی تا، ب، ص 155) متوسل شدن و شفیع قرار دادن معصومان (علیهم السلام) در بافتی متفاوت از آنچه گذشت، از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است. حضرت میفرمایند هنگامیکه چیزی شما را به سختی محزون ساخت، دو رکعت نماز مشتمل بر قرائت سورههای فاتحه، قدر وآیه الکرسی گزارده، سپس قرآن به سر گرفته و نام خداوند و معصومان چهارده گانه را هر کدام ده بار یاد کنید (طبرسی، 1412ق، صص 326-327)، دستوری که معمولاً شیعیان بخشی از آن را در شب قدر انجام میدهند.در این میان ائمه تأکیدی خاص بر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و نقش آن حضرت در توسل داشتهاند. به عنوان نمونه در دعایی از امام عسکری (علیه السلام) رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان ذریعه و وسیله مومنان به سوی رحمت الهی معرفی شده است. (طوسی، 1411ق، ب، 156؛ ابن طاوس، 1411ق، ب، 63) پس از شخص رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اهل کساء بیش از همه در توسل و شفاعت مورد توجه قرار گرفتهاند. (27) توسل به چهارده معصوم (علیهم السلام) در رده بعد قرار دارد. (28) باور به توسل و شفاعت را خود ائمه (علیهم السلام) نیز عملی نمودهاند. به عنوان نمونه امام جواد (علیه السلام) برای توسل، به درگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رو آورده و جدشان را وسیله خویش قرار دادند. (طوسی، 1411ق، ب، ص 798)
4-4. الگو قرار گرفتن معصومان (علیهم السلام)
انسانها علاوه بر نیاز به وحی و مفاهیم دینی در راستای کمال خواهی و سعادت طلبی، نیاز به شخصیتهایی دارند که در مقام عمل آنها را الگوی خود قرار دهند. فرد الگو قرار گرفته شده، هم میتواند نشانهای باشد مبنی بر این که پیاده سازی گزارههای دینی در جامعه امکان پذیر است و نیز از جهت روانی، موجب دلگرمی عامل به اوامر شریعت خواهد شد. لذا مشاهده میشود در دین اسلام بر الگو و الگوپذیری تأکید خاصی صورت گرفته است، تا جایی که در آیه «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ...» (الممتحنه، 4/60)، ابراهیم (علیه السلام) و پیروانش به عنوان الگو معرفی شدهاند. علاوه بر ابراهیم (علیه السلام)، الگوی دیگری که قرآن بر آن اصرار داشته، شخص رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در آیه 21 سوره احزاب «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ یرْجُو اللَّهَ وَالْیوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِیرًا» مسلمانان به این مهم خوانده شدهاند. به همین دلیل است که در روایات و به خصوص در مضامین دعایی بر سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تأکید شده است. به عنوان نمونه درخواست پای بندی به سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و این که این امر تا آخر عمر مستدام باشد را میتوان در ادعیه حج مشاهده نمود: «استَعمِلنی بِسُنةِ نَبیکَ و تَوفَّنی عَلی مِلَّته... اللَّهُمَّ اسَتعمِلنَا بِطاعَتِکَ و احینَا عَلَی سُنَّةِ نَبیکَ و تَوفَّنا عَلَی مِلَّةِ رَسولِک» (مجلسی، 1404ق، ج96، ص 345؛ ابطحی، 1378، ص 105) حتی در روایاتی از خداوند درخواست شده است، یک عمل متناسب با سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد قبول قرار گیرد. (29) (منسوب به امام رضا، 1406ق، ص 239؛ ابطحی، 1378، ص 109) علاوه بر شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، اهل بیت (علیهم السلام) نیز در شمار کسانی که شایسته است الگو قرار گیرند، معرفی شدهاند. دعای امامهادی (علیه السلام) برای «فتح بن یزید جرجانی» مبنی بر زنده بودند و مردن- کنایه از زندگی کردن در تمام طول عمر- بر اساس حیات و ممات اهل بیت (علیهم السلام) (30) نشان دهنده اهمیت دادن ائمه به الگو قرار گرفتن آنها در تمام مراحل زندگی است (اربلی، 1381ق، ج2، ص 387)نتیجه گیری
در دین اسلام به خصوص در مذهب شیعه امامیه، دعا و زیارت نقش مهمی داشته و بخش قابل توجهی از نصوص دینی را به خود اختصاص داده است. هر چند دعا به منظور برآورده نمودن حاجات و نیازها بر زبان جاری میشود، اما میتوان از آن اطلاعاتی مربوط به امور تاریخی و دینی استخراج کرد. در لابه لای ادعیه امام رضا (علیه السلام) و ابناء الرضا (علیه السلام) به باورها و عقایدی چون ولایت، توسل، شفاعت، امامت و اثبات شایستگی این مقام برای اهل بیت (علیهم السلام)، نام بردن از ائمه دوازده گانه امامیه و ... اشاره رفته که اکثر آنها جزء مولفههای هویتی امامیه به حساب میآید. همچنین آنان برای مقابله با افکار و افراد منحرف- علاوه بر استدلال، مناظره، حصر اجتماعی و اقتصادی- از دعا به عنوان سلاحی در جهت هدایت و یا طرد آنان سود جستهاند. بهره جویی از دعا برای مقابله با ادیان غیر توحیدی همچون بت پرستی و ثنویه و مذاهب و فرق غیر شیعی مانند عامه، معتزله، نواصب، مشبهه و مجسمه به روشنی دیده میشود. همچنین ائمه (علیهم السلام) برای هدایت و یا پرده برداری از فرقههای شیعی گمراه مانند واقفیه و غلات و مفوضه دست به دعا و یا لعن برداشتهاند. نیز شیعیان فرمان بردار خود را دعا نمودند تا از این طریق دلگرمی در فرد بوجود آورده و موجب تشویق دیگر پیروان شود. در مقابل ابزار برائت و لعن نیز موجب آگاهی شیعیان از انحراف برخی از خواص بوده است.پینوشتها:
1- استادیار دانشگاه علامکه طباطبایی Dr- a- ashrafi @ yahoo.com
2- دانشجوی دوره دکتری رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق (علیه السلام) Mirhoseini @ isu. ac.ir
3- اهمیت دعا در منظومه عقاید دین اسلام و مذهب تشیع را میتوان در آیاتی نظیر «قُلْ مَا یعْبَوأُ بِكُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ ...» (الفرقان، 77)، « وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ ...» (غافر، 60) و روایاتی نظیر «الدُعَاءُ مُخُ العِبَادَةُ» (قطب الدین راوندی، 1407ق، ص 18؛ ابن فهد حلی، 1407ق، ص40) و «عَلَیکَم بِالُدعَاءِ فَإِنَکُم لَا تَتَقَرَبُونَ بِمِثلِهِ» (مفید، 1413ق د، ص20) مشاهده نمود.
4- تعبیر نمودن از دعا به مثابه سلاح از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)- «الدُعَاءُ سِلَاحُ المُؤمِن» (ابن ابی جمهور احسائی، 1405ق، ج4، ص 19)- و امام رضا (علیه السلام) نقل شده است: «عَلَیکُم بِسِلَاحِ الأنبِیاءِ فَقِیلَ وَ مَا سِلَاحُ الانبِیاءِ قَالَ الدُعَاهُ» (قطب الدین راوندی، 1407ق، ص18؛ برای توضیح بیشتر، ر.ک: باب «أن الدعاء سلاح المؤمن» کلینی، 1365، ج2، صص 468-469)
5- فارغ از دعا، ائمه (علیهم السلام) با برهان و استدلال نیز به مبارزه با این گروه رفته بودند، به عنوان نمونه ر.ک: ابن بابویه، 1357، ص270.
6- اهمیت فراهم بودن شرایط گفتگوهای دینی را میتوان در مناظرات امام رضا (علیه السلام) مشاهده کرد، چرا که اکثر آنها بعد از خروج امام از مدینه و آمدن به خراسان صورت گرفته است. به همین دلیل است که عموی ایشان «محمد بن جعفر بن محمد» پس از مشاهده مناظرهای از امام، به مأمون چنین گفت: «تاکنون او را با هیچ عالمی در مناظره ندیده بودم» (ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص 204؛ طبرسی 1403ق، ج2، ص 431)
7- سابقه به کارگیری این اصطلاح به زمان ائمه معصومین (علیهم السلام) باز میگردد. به عنوان نمونه امام صادق (علیه السلام) در عبارت «خُذ بِمَا فِیهِ خِلَافُ العَامَّة» (طبرسی، 1403ق، ج2، ص 358)
8- پر واضح است که متناسب با عنوان مقاله تنها مواردی که در ادعیه انعکاس یافته، مورد توجه قرار گرفته است وگرنه تقابل ائمه (علیهم السلام) با عامه را میتوان در مسائل فقهی نظیر جواز متعه النساء (حرعاملی، 1409ق، ج21، ص30) نیز نشان داد.
9- برای مشاهده روایات غیر دعایی در این باره: ر.ک: کلینی، 1365، ج1، ص 199؛ ابن شعبه حرانی، 1404ق، ص 437.
10- Dialog
11- ر.ک: خزعلی، 1426ق، ج3، ص 464-347.
12- ر.ک: دهخدا، ج6، ص 8824.
13- Discourse
14- توضیح آن به صورت مفصل در جوامع روایی آمده است، نک: ابن بابویه، 1378ق، ج2، صص 173-174؛ ابن شهر آشوب، 1379ق، ج4، صص 345-346.
15- واقفیه دو معنای خاص و عام دارد. در معنای عام، نام هر گروهی است که در یکی از مسائل امامت برخلاف رأی اکثریت توقف میکردند (مشکور، 1372، ص 454)، اما در معنای خاص، واقفیه نام فرقههایی از شیعه است که در مقابل قطعیه، منکر رحلت امام کاظم (علیه السلام) شدند و در امامت آن حضرت متوقف شدند. (نوبختی، 1404ق، ص81) «موسویه»، «مفضلیه» و «ممطوره» نامهای دیگر این فرقه است. (سبحانی، بی تا، ج7، ص55) برای اطلاع بیشتر درباره این فرقه، ر.ک: بیوکارا، 1382، صص 164-195.
16- برای اطلاع بیشتر درباره این عوامل، ر.ک: صفری فروشانی، 1388، صص 10-11.
17- دلیل واقفیه روایاتی است که غسل هر امام توسط امام بعدی را لازم میداند. (کلینی، 1365، ج1، صص 384-385)
18- امام هشتم تا سال 195 قمری و هنگامی که عمر شریفشان از چهل فراتر رفته بود، صاحب فرزند نشده بودند. از همین رو جاهلان و منکران همین را بهانه کرده و با استناد به روایتی از حضرت صادق (علیه السلام) مبنی بر اینکه امام نمیباید عقیم باشد (طبرسی، بی تا، ص 323)، امامت امام را زیر سؤال میبردند، چون معتقد بودند باید نسل امام ادامه پیدا کند. (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص 209)
19- برای مشاهده جواب به شبهات، به ترتیب، ر.ک: ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص 106؛ کشی، 1348، ج1، ص 464؛ اربلی، 1381ق، ج2، ص 352.
20- به ترتیب ر.ک: کشی، 1348، ص 457 و ص 456.
21- «افراط و زیاده روی» جزء معانی محوری غلو است، اما برخی در قولی شاذ، علاوه بر معنای افراط، تفریط در حق ائمه (علیهم السلام) را نیز در معنای غلو داخل دانستهاند؛ ر.ک: فضلی، 1421ق، صص 123-124.
22- حتی میتوان گفت قبل از پیدایش این افکار، ائمه (علیهم السلام) از جمله امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خطر گرایش به این افکار را گوشزد کرده بودند. (سید رضی، بی تا، 489).
23- البته احتمالاً منظور وی از خطبه، خطبه ازدواج باشد چرا که مطالب قبل و بعد از آن مرتبط با این مسأله است.
24- این نوع صلوات با تفاوتی اندک در عبارات از کعب نیز نقل شده است (ابن بطریق، 1407ق، ص 50)
25- ر.ک: کلینی، 1365، ج4، ص552؛ ابطحی، 1378، ص 23.
26- ر.ک: منسوب به امام رضا، 1406ق، صص 127 و 109؛ نوری، 1408ق، ج6، صص 88 و 96.
27- به عنوان نمونه ر.ک: مجلسی، 1404ق، ج84، ص 280؛ ابطحی، 1378، ص 21.
28- به عنوان نمونه ر.ک: ابن طاوس، 1411ق، ب، ص 255.
29- «لکَ ما صَنعنا فتقبله منا علی سنتک و سنة نبیک».
30- «فنبینا أفضل الأنبیاء و خلیلنا أفضل الأخلاء و وصیه أکرم الأوصیاء اسمها أفضل الأسماء... أماتک الله مماتهم و أحیاک حیاتهم».
1. قرآن کریم.
2. آقا بزرگ تهرانی، (بی تا)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت: دارالاضواء، چاپ سوم.
3. ابطحی اصفهانی، سید محمد باقر (1378شض)، الصحیفه الجامعه لادعیه علی بن موسی الرضا و ابنائه الاربعه، قم: مؤسسه الامام المهدی.
4. ابن ابی جمهور احسائی (1405ق)، عوالی اللآلی، قم: انتشارات سید الشهداء.
5. ابن بابویه، محمد بن علی (1357 ش)، التوحید، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
6. ابن بابویه، محمد بن علی (1362 ش)، الأمالی، تهران: انتشارات کتابخانه اسلامیه.
7. ابن بابویه، محمد بن علی (1361 ش)، معانی الاخبار، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
8. ابن بابویه، محمد بن علی (1364 ش)، ثواب الاعمال، قم: انتشارات شریف رضی.
9. ابن بابویه، محمد بن علی (1378 ق)، اعیون اخبار الرضا (علیه السلام)، بی جا: انتشارات جهان.
10. ابن بابویه، محمد بن علی (1395 ق)، کمال الدین، قم: دار الکتب الاسلامیه.
11. ابن بابویه، محمد بن علی (1403 ق)، الخصال، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
12. ابن بابویه، محمد بن علی (1413 ق)، من لا یحضره الفقیه، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
13. ابن بطریق، یحیی بن حسن حلی (1407ق)، العمدة، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
14. ابن جریر طبری، محمد (بی تا)، دلائل الإمامه، قم: دار الذخائر للمطبوعات.
15. ابن جوزی، عبدالرحمن (1412ق)، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت: دار الکتب العلمیه.
16. ابن حاتم عاملی (بی تا)، الدر النظیم، قم: مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین.
17. ابن شعبه حرانی، حسن (1404)، تحف العقول، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
18- ابن شهر آشوب مازندرانی (1328ش)، متشابه القرآن، بی جا: انتشارات بیدار.
19. ابن شهر آشوب مازندرانی، (1379ق)، مناقب آل أبی طالب (علیه السلام)، قم: مؤسسه انتشارات علامه.
20. ابن طاوس، سید علی بن موسی (1411ق الف)، المجتنی، قم: دار الذخائر.
21. ابن طاوس، سید علی بن موسی (1411ق ب)، مهج الدعوات، قم: دار الذخائر.
22. ابن طاوس، سید علی بن موسی (بی تا الف)، جمال الأسبوع، قم: انتشارات رضی.
23. ابن طاوس، سید علی بن موسی (بی تا ب)، فلاح السائل، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
24. ابن طاوس، سید علی بن موسی (1367 ش)، إقبال الأعمال، تهران: دار الکتب الإسلامیه.
25. ابن فهد حلی (1407ق)، عدة الداعی، بی جا، دار الکتاب الاسلامی.
26. اربلی، علی بن عیسی (1381ق)، کشف الغمه، تبریز: مکتبه بنیهاشمی.
27. اردبیلی، محمد بن علی (بی تا)، جامع الرواه، بی جا: مکتبه الحیدریه.
28. اشعری قمی، سعد بن عبدالله (1360ش)، المقالات و الفرق، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چ دوم.
29. بحرانی، سیدهاشم (بی تا)، مدینه معاجز الائمه الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، قم: موسسه المعارف الاسلامیه.
30. بغدادی، عبدالقاهر (1408ق)، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه منهم، بیروت: دار الجیل/ دار الافاق.
31. غدادی، عبدالقاهر (1992م)، الملل و النحل، لبیروت: دار المشرق، چاپ سوم.
32. غدادی، عبدالقاهر (2003م)، اصول الایمان، بیروت: دار و مکتبه الهلال.
33. بیوکارا، م، علی (1382)، «دو دستگی در شیعیان امام کاظم و پیدایش فرقه واقفه»، ترجمه صفری وحید، علوم حدیث، ش 30، زمستان.
34. جعفریان، رسول، (1368)، «اسورههای بشریت (8) امام رضا (علیه السلام)»، نور علم، ش 34، اسفند.
35. حرعاملی، محمد بن حسن (1409)، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه ال البیت (علیهم السلام).
36. حلی، حسن بن یوسف (1411)، رجال، قم: دار الذخائر.
37. حلی، رضی الدین علی بن یوسف (1408ق)، العدد القویه، قم: کتابخانه آیه الله مرعشی.
38. خزعلی، ابوالقاسم (1426ق)، موسوعة الامام العسکری (علیه السلام)، قم: مؤسسهی ولی عصر.
39. خوئی، ابوالقاسم (1413)، معجم رجال الحدیث؛ بی جا: چاپ پنجم.
40. دهخدا، علی اکبر (137ش)، لغت نامه، به کوشش محمد معین و جعفر شهیدی، تهران: دانشگاه تهران.
41. ذهبی، شمس الدین (1413ق)، تاریخ الاسلام، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ دوم.
42. رحمتی، محمد کاظم (1385)، «غیبت صغری و نخستین بحرانهای امامیه»، تاریخ اسلام، ش25، بهار.
43. سبحانی، جعفر (1413ق)، فی ظلال التوحید، بی جا: معاونیه شؤون التعلیم و البحوث الاسلامیه فی الحج.
44. سبحانی، جعفر (بی تا)، الملل و النحل، قم: موسسه النشر الاسلامی/ موسسه الامام الصادق (علیه السلام).
45. سید مرتضی (1381ش)، الملخص فی اصول الدین، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
46. سید رضی (بی تا)، نهج البلاغه، قم: انتشارات دار الهجره.
47. شعیری، تاج الدین (1363ش)، جامع الاخبار، قم: انتشارات رضی.
48. شهرستانی (1364 ش)، الملل و النحل، قم: الشریف الرضی، چاپ سوم.
49. صفری فروشانی، نعمت الله (1388 ش)، «فرقههای درون شیعی دوران امامت امام رضا (علیه السلام)»، طلوع، سال8، ش 28.
50. طبرسی، ابو منصور احمد بن علی (1403)، الإحتجاج، مشهد: نشر مرتضی.
51. طبرسی، رضی الدین حسن بن فضل (1412ق)، مکارم الاخلاق، قم: انتشارات شریف رضی.
52. طبرسی، فضل بن حسن (بی تا)، إعلام الوری، تهران: دار الکتب الإسلامیه.
53. طبری، عماد الدین (1383ق)، بشاره المصطفی، نجف: کتابخانه حیدری.
54. طریحی، فخرالدین (1408)، مجمع البحرین، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
55. طوسی، محمد بن حسن (1365ش)، التهذیب، تهران: دار الکتب الإسلامیه.
56. طوسی، محمد بن حسن (1411 الف)، الغیبه، قم: مؤسسه معارف اسلامی.
57. طوسی، محمد بن حسن (1411ب)، مصباح المتهجد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه.
58. طوسی، محمد بن حسن (بی تا)، الفهرست، نجف: المکتبه المرتضویه.
59. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر (بی تا)، الاربعین فی اصول الدین، قاهره: مکتبة الکلیات الازهری.
60. فضلی، عبدالهادی (1421)، أصول الحدیث، بیروت: مؤسسه أم اقری للتحقیق و النشر، چاپ سوم.
61. فیض کاشانی، ملامحسن (1406)، الوافی، اصفهان: کتابخانه امیرالمؤمنین.
62. قطب الدین راوندی (1407ق)، الدعوات، قم: انتشارات مدرسه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
63. قطب الدین راوندی (1409)، الخرائج و الجرائح، قم: موسسه امام مهدی.
64. قمی، علی بن ابراهیم (1040)، تفسیر، قم: دار الکتاب.
65. کشفی محمد بن عمر (1348ش)، رجال، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
66. کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی (1405ق) المصباح، قم: انتشارات رضی.
67. کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی (بی تا)، البلد الأمین، بی جا: چاپ سنگی.
68. کلینی، محمد بن یعقوب (1365ش)، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه.
69. مجلسی، محمد باقر (1404ق)، بحار الانوار، بیروت: موسسه الوفاء، پ.
70. مسعودی، علی بن حسین (1426)، اثبات الوصیه، قم: انصاریان.
71. مشکور، محمد جواد (1372ش)، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ دوم.
72. مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1413 ق الف)، الإرشاد، قم: کنگره جهانی شیخ مفید.
73. مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1413ق ب)، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم: کنگره جهانی شیخ مفید.
74. مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1413 قج)، اوائل المقالات، قم: کنگره جهانی شیخ مفید.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ به اهتمام مرتضی سلمان نژاد؛ (1392)، جستاری در ادعیه رضویه با تأکید بر «الصحیفة الرضویة الجامعة»، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول