نویسنده: رابرت گرانت
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
Avant-Grade
مترجم: حسن چاوشیان
این اصطلاح فرانسوی به لحاظ لفظی معنایی جز مترادف انگلیسیاش «vanguard» ندارد که به معنای پیشقراول است. کاربردهای استعاری این واژه تقریباً به اوایل قرن بیستم برمیگردد، هرچند که این ایده، یعنی رهبری سیاسی یا فرهنگی نخبههای فرهیخته و خودگماشته، دستکم به یک قرن پیش از آن مربوط میشود، و از جهتی نیز بهاندازهی نوع بشر قدمت دارد. در دنیای انگلیسیزبان واژهی vanguard معمولاً به رهبری سیاسی اطلاق میشود (مثلاً واژه «حزب پیشرو» در مباحث لنینیستی) و واژهی فرانسوی به رهبری فرهنگی و هنری اختصاص مییابد (که در اینجا با همین معنا سروکار داریم).
عبارت «آوانگارد» پیشفرضها یا معانی زیر را دارد:
1. انقلاب فرهنگی یا زیباییشناسانه دائمی، که باید به دست اقلیت «پیشرو» آغاز، تعریف یا هدایت شود، و معمولاً منطبق با بعضی فرایندهای ساری و جاری تاریخی دانسته میشود (قس. پیشرفت)؛
2. نوعی اکراه یا مقاومت در میان «هدایت شوندگان» (که با «تودههای» کارگراناند یا بورژواهای اهل ذوق و تفنن) وجود دارد که مانع هدایت آنها میشود
3. «رهبری» تودهها یا دست کم ترغیب و راهنمایی یا تحریک آنها حق آوانگاردهاست؛
4. این حق به کمک این ادعای آوانگاردها توجیه میشود که آنان نمایندهی خواستهها و آرزوهای باطنی و مستور کسانیاند که از آن خواستهها و آرزوها محروم ماندهاند (مقایسه کنید با آموزهی مارکسیستی «آگاهی کاذب»، بهاین معنا که در شرایط اجتماعی ناسالم و معیوب، ناآگاهان در جهل نسبت به نیازها و آرزوهای «واقعی» خویش نگه داشته میشوند، و فقط «پیشروها» میتوانند آن را درک کنند).
گروه آوانگارد نه بر مبنای عناصر منزلتی عرفی نظیر ثروت، اصل و نسب یا مقام اجرایی بلکه فقط براساس شایستگی شخصی یا استعداد هنری (که خود قاضی خویش است) شکل میگیرد. نسبت آن با فرهنگ پیرامونی نسبت مبهمی است که توأمان هم وابستگی است و هم بیگانگی.
با اینکه ریشههای آوانگارد هم به عصر روشنگری و هم به نهضت رومانتیک میرسد (مقایسه کنید با این دیدگاه شلی که شاعران را «قانونگذاران غیررسمی» میانگارد)، ولی آوانگاردها اساساً پدیدهای مدرنیستیاند که با پدیدهی مدرنیستی دیگری، یعنی روشنفکران، تا حدّ زیادی همپوشانی دارند. حتی هنگامیکه آوانگاردها به لحاظ فرهنگی و سیاسی محافظهکار باشند (مانند تی. اس. الیوت و بسیاری از مدرنیستهای دیگر)، باز هم به لحاظ فنون بیانیشان رادیکال محسوب میشوند چون فن بیان آنها از روی عمد و آگاهانه مبهم، تصنعی، طعنهآمیز، عالمانه، تلمیحی، یا حتی عمداً بیمعنا است (مانند نهضت دادائیستی تریستان تزارا و بعضی دیگر در اوایل قرن بیستم).
آوانگاردها، همچون کلّ جریان مدرنیسم، تا حدّی در واکنش به دموکراسی بورژوایی و در مقام اشرافیتی که مقام و اعتبارش خلع گشته، به وجود آمدند. از همین رو غالباً به اشرافیت سنتی وابسته بودهاند تا برای خود حامی و پشتیبانی پیدا کنند. با این حال، اکنون مشتریان اصلی آنها (خصوصاً در لندن و نیویورک) بورژواهای منزلتجو هستند، و این واقعیتی است که اعتبار ایشان را به خطر انداخته است. در واقع، اکنون که این سطور نگاشته میشود، به نظر میرسد آوانگاردها در همه جا رو به افولاند، درحالیکه پستمدرنیسم و نوعی سنتگرایی احیاءشده، خصوصاً در عمومیترین هنر یعنی معماری، درحال شکوفایی است.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول