نویسنده: ایان مایلز
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
Futurology
در اوایل قرن بیستم آشکار بود که تغییر پرشتاب تواناییها و روشهای زندگی بشر احتمالاً ادامه خواهد داشت. شماری از تحلیلگران سرشناس و صاحب نفوذ اصرار داشتند که تلاشهایی برای سامانبخشیدن بهاندیشهی ما دربارهی آینده صورت پذیردو خصوصاً اچ. جی. ولز که از داستان علمی تخیلی برای پیش کشیدن پرسشهایی دربارهی دورنماهای اجتماعی و عرضهی علم عامهپسند استفاده کرده بود، خواهان تأسیس رشتهی دانشگاهی جدیدی بود که چنین تلاشهایی را کانون توجه خود قرار دهد.
این خواستهها پاسخهای فوری در پی نداشت و اکثر گمانهپردازیهای نخستین دهههای قرن بیستم را دربارهی آینده اکنون میتوان حکایتهایی دربارهی جنگ جهانی اول به شمار آورد که هدف آنها هشیارساختن رهبران و جمعیتها نسبت به تهدید قدرتهای جهانی دیگر بود. دورهی مابین دو جنگ جهانی شاهد تحوّلات مهمی بود، مانند مجموعه کتابهایی که انتشارات کگان پل در بریتانیا منتشر ساخت و از روشنفکران پرآوازه دعوت میکرد دربارهی آینده گمانهپردازی کنند. در ایالات متحده، گزارش ویلیام آگبرن دربارهی روندهای اجتماعی و پیامدهای آنها پایه و اساس کارهای بعدی دربارهی تخمین روندهای آتی، شاخصهای اجتماعی و ارزیابی فنآوری قرار گرفت که همگی به مطالعات جدیدتر دربارهی آینده ربط داشتند. اما تا پیش از دههی 1960 هنوز پیکرهی درخور توجهی از این آثار به وجود نیامده بود.
اکثر این کارها از مطالعاتی مایه گرفت که در تعدادی از اتاقهای فکر در ایالات متحده انجام میگرفت. تقریباً مقارن با پایان جنگ جهانی دوم، ارتش آمریکا اقدام به پیشبینی بلندمدّت تحوّلات فنآوری نمود که به پیدایش سازمانهای چندرشتهای مانند مؤسسهی رند (RAND) منجر شد که به مراکزی برای داد و ستد فکری دانشگاهیان با مجتمعهای نظامی- صنعتی تبدیل شدند. تلاش برای ارزیابی پیشرفت و تحوّل نظامی و جغرافیای سیاسی به پیدایش چند رویکرد پرنفوذ در پیشبینی آینده منتهی شد-مانند روش دلفی و تحلیل تأثیر متقابل، روشهای پیچیدهتر تخمین روند، ابتکار فکری گروهی، و تحلیل سناریویی. (شاید پس از دههی 1960 تنها روشی که بهاین روشها افزوده شده، شبیهسازی رایانهای باشد.) این رویکردها برای شرکتهای بزرگ سودمند بوده و در واقع طیف وسیعی از سایر سازمانها نیز که با اوضاع نامعین آینده سروکار دارند، از این رویکردها بهره بردهاند. این پیشبینیها و روشها در میان عوام نیز شهرت یافته که عمدتاً به واسطهی کتابهای پرفروش هرمانکان و محققان دیگر بوده است. کارهای علمیتر و جدّیتر را میتوان در آثار دانیل بل و نویسندگان دیگری یافت که دربارهی جامعهی پساصنعتی مطلب مینوشتند. (در واقع، بررسی آینده را با روشهای آیندهشناسی و کاربست روشهای برنامهریزی مانند تحلیل سیستمها، یکی از روشهایی میدانند که جوامع پساصنعتی به کمک آنها پیشرفت خود را هدایت و از بحرانهای اقتصادی و سیاسی جوامع پیشین اجتناب میکنند.)
در اروپا نیز این دوره با تلاشهایی برای پیریزی تفکر دربارهی آینده همراه بود و چندین گروه و مؤسسه به وجود آمد و گزارشهای مهمی ارائه شد. نهضت آیندهشناسی اروپا، برخلاف جریان غالب در آمریکا، بیشتر به طرح پرسشهایی دربارهی شکلهای آینده مربوط میشد- مثلاً نویسندگان اروپایی که جامعهی پسا صنعتی را موضوع بحث قرار میدادند هرگز بهاندازهی نویسندگان آمریکایی اطمینان نداشتند که در جامعهی پساصنعتی تضادهای اقتصادی- اجتماعی از میان برود و عصر ایدئولوژی به پایان برسد. اصطلاح «آیندهشناسی» نیز از طرف اوسیپ فلشتهایم معرف شد، پژوهشگری آلمانی که آیندهای را ترسیم میکرد که با سرمایهداری آمریکایی و سوسیالیسم روسی تفاوت داشت. طنز قضیه در این است که مطالعات آیندهشناسی در اتحاد شوروی سابق از جهات بسیاری مو به مو شبیه پیشبینیهای دههی 1960 در آمریکا است، با همان خوشبینیهای اجتماعی و تکنولوژیک، البته جای ابرقدرتهای مترقی و ارتجاعی در آن معکوس میشود. مطالعات آیندهشناسی در اروپای شرقی، معمولاً لحن و محتوای انتقادیتری داشت.
اصطلاح «آیندهشناس» کاربرد گستردهای پیدا کرد و برای توصیف تلاشهای پیشگامانهی تفکر نظاممند دربارهی آیندههای دور به کار رفت، این اصطلاح وارد آگاهی عمومی نیز شده است. سایر اصطلاحات مترادف عبارت است از «مطالعات آینده» و «آیندهپژوهی»، در آثار فرانسوی از واژههای «futuribles» و «مطالعات چشماندازی» و در ادبیات آلمانی از واژهی «پیشنگری» استفاده میشود. اصطلاح «آیندهشناسی» بهرغم شهرت و رواجی که در مقایسه با سایر اصطلاحات دارد، معمولاً مورد قبول پژوهشگران و نویسندگان این حوزه نیست، چون از نظر آنان بیانگر ادعای کاذب شناخت علمی آینده است. اصطلاحاتی همچون «مطالعات آینده» بیشتر بیانگر وجود امکان آیندههای بدیل و محتومنبودن امور آتی (که فقط باید با روشها و ابزارهای فنی و عقلانی آن را کشف کرد) است، یعنی رشتهای که به روی غیردانشمندان نیز باز است. شاید آیندهشناسی ارتباط تنگاتنگی با پژوهشگران دههی 1960 آمریکا داشته باشد که این رشته را بنیاد نهادند. اما باید توجه داشت که دو مؤسسهی حرفهای آیندهشناسی- انجمن آیندهی جهان و اتحادیهی مطالعات آیندهی جهان- از اصطلاح آیندهشناسی استفاده نمیکنند؛ مهمترین نشریههای این حوزه عبارتند از: Futures، Futures Research Quarterly و Futuribles، همراه با Futurist که معروفتر است.
هر عنوانی که به آنها بدهیم، درهرحال، معمولاً تمایزی میان این رویکردها و پیشبینیهای مرسومتر وجود دارد. پیشبینی معمولاً به آیندهی نزدیک و کوتاهمدّت مربوط میشود، و با تخمین و استنتاج از روی روندهای موجود و سایر تحوّلات معمولی و «فارغ از شگفتی» سروکار دارد، مانند تلاش برای پیشبینی با برنامهریزی جنبهی خاصی از آینده. شاید مهمترین مطلب این باشد که چنین پیشبینیهایی فقط به جنبههای معیّن و محدود تحوّلات اقتصادی، محیط زیستی، اجتماعی یا فنآورانه بسنده میکنند. در مقابل، یکی از عناصر اصلی مطالعات آینده همانا تلاش برای ارائهی تصاویر کلگرایانهتری است که شناخت تحوّلات بسیار مختلف را یکجا گرد میآورد و به ملاحظهی تعامل آنها میپردازد. بهاین ترتیب تحلیل سناریو، یعنی ترسیم آیندههای بدیل براساس شمار زیادی از ویژگیهای گوناگون، یکی از ابزارهای اصلی این کسبوکار است.
موج شور و شوق آیندهشناسی در دههی 1960 و اوایل دههی 1970، که بسیاری از گروههای پژوهشی و مؤسسهها در آن زمان تأسیس شد، در طول دهههای بعدی رو به افول رفت. آینده میدانی شد که در آن دیدگاههای متعارض با پختگی فزایندهای با هم به مناقشه میپرداختند، ولی کمترین اثری از دستیابی به راهحل یا توافق دربارهی موضوعاتی مثل تخریب محیط زیست جهانی و دلالتهای آزادیبخش یا اسارتبار فنآوریهای نوین دیده نمیشد. اهمیت اتخاذ دیدگاههای بلندمدّت و ربط دادن ابعاد مختلف تغییر به یکدیگر که در تخصصهای دانشگاهی و علمی و نیز سیاستگذاریها، معمولاً مجزا از یکدیگر بررسی میشوند، یکسره از بین نرفته است. همراه با نزدیک شدن پایان هزاره، علایق جدید به پژوهش دربارهی آینده - که گاهی «مطالعات قرن بیست و یکم» نامیده میشود، به چشم میخورد.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول