امكان و جواز تفسير (قسمت اول)

مقصود از عنوان فوق، آن است كه آيا فهم و تفسير قرآن كريم[1]، ويژه پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) است، يا آنكه ديگران نيز به فراخور تواناييهاي خويش و با شرايط معيني توان فهم و تفسير آيات را داردند (امكان تفسير)، و در صورت دوم، آيا اقدام به تفسير آيات از نظر شرعي جايز است يا آنكه ممنوع اعلام شده است (جواز تكليفي تفسير)، و در هر صورت، اگر كسي اقدام به تفسير نمود، آيا اين تفسير براي او معتبر و قابل اعتماد و واقع‌نما است (جواز وضعي تفسير)
يکشنبه، 19 خرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امكان و جواز تفسير (قسمت اول)
امكان و جواز تفسير (قسمت اول)
امكان و جواز تفسير (قسمت اول)

نويسنده:علي اكبر بابايي
منبع:سایت اندیشه قم
مقصود از عنوان فوق، آن است كه آيا فهم و تفسير قرآن كريم[1]، ويژه پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) است، يا آنكه ديگران نيز به فراخور تواناييهاي خويش و با شرايط معيني توان فهم و تفسير آيات را داردند (امكان تفسير)، و در صورت دوم، آيا اقدام به تفسير آيات از نظر شرعي جايز است يا آنكه ممنوع اعلام شده است (جواز تكليفي تفسير)، و در هر صورت، اگر كسي اقدام به تفسير نمود، آيا اين تفسير براي او معتبر و قابل اعتماد و واقع‌نما است (جواز وضعي تفسير)
موضوع اخير (جواز وضعي تفسير) از دو جهت قابل برسي است: الف. از جهت واقع نمايي و كاشفيت؛ ب. از جهت حجّيت و قابل استناد بودن، كه در مسأله دوم مي‌توان از حجيت و قابل استناد بودن براي شخص مفسر و حجيت و قابل استناد بودن تفسير يك مفسر براي ديگران، سخن به ميان آورد. از آنجا كه حجت بودن تفسير يك مفسر براي ديگران، بحثي جانبي به شمار مي‌آيد و اعتبار و حجت بودن تفسير مفسر براي خودش نيز در كتب اصول فقه تحت عنوان «حجيت ظواهر» مورد بررسي قرار گرفته است؛ محورهاي بحث در سه امر خلاصه مي‌شود : 1. امكان تفسير 2. جواز تفسير براي غير معصومين 3. واقع نمايي تفسير .

امكان تفسير

در مسأله تفسير براي غير معصومين دو محور اصلي وجود دارد: نخست آنكه آيا غير معصومين مي‌توانند به فهم و تفسير قرآن دست يابند ودوم آنكه غير معصومين در فهم و تفسير قرآن به چه ميزان به معارف و مقاصد قرآن دست مي‌يابند. موضوع دوم در اينجا مورد نظر نيست و از اين رو، به اختصار اشاره مي‌كنيم كه دستيابي غير معصومين به همه معارف و مقاصد قرآن، به ويژه با توجه به تأويل و بطن داشتن آيات ميسر نيست و در فهم معارف و مقاصد غير باطني و تأويلي قرآن، مفسران ـ متناسب با توانمنديهاي ذاتي و اكتسابي و رعايت اصول و قواعد ـ در درجات مختلفي قرار دارند.
در مورد محور اول، ديدگاهي كه اكثر قريب به اتفاق دانشمندان مسلمان آن را پذيرفته‌اند، امكان و جواز تفسير قرآن است. در برابر اين ديدگاه، جمعي استنباط و استفاده معارف و احكام از قرآن را به طور كلي[2] و يا استنباط احكام نظري دين از ظواهر قرآن را بدون بيان معصومين (ع)[3] جايز نمي‌دانند. اين گروه بر مدعي خود دلايلي ذكر كرده‌اندكه مقتضاي برخي از آن دلايل، عدم امكان تفسير بدون بيان معصومين (ع) است و به اين لحاظ مي‌توان آنان را قايل به عدم امكان تفسير دانست.
نكته شايان توجه اينكه دانشمندان علم اصول، در بحث از حجيت ظواهر قرآن، به نقل و نقد اين ديدگاه و دلايل آن پرداخته‌اند و امكان و جواز فهم و تفسير قرآن براي غير معصومين را اثبات كرده‌اند؛از اين رو، در اينجا به بررسي تفصيلي اين ديدگاه و دلايل آن نيازي نيست؛ ولي به دليل انكه در بحث از حجيت ظواهر قرآن، بيشتر بر حجيت فهم و تفسير تكيه شده و امكان فهم به صورت مستقيم، كمتر مورد توجه قرار گرفته و از سوي ديگر، برخي از دلايل اين ديدگاه به صورت مستقل طرح و بررسي نشده است، به بررسي اين دسته از ادلّه ايشان مي‌پردازيم.

بررسي دلايل عدم امكان تفسير براي غير معصومين
مقام بلند قرآن كريم

قرآن كريم كلام پروردگار متعال و تجلي ذات و صفات او است و ترديدي نيست كه بايد بين كتاب و مفسر آن تناسب و سنخيت باشد، ولي مقام بلند كتاب خدا و توان علمي محدود انسانهاي عادي با يكديگر تناسب و سنخيت ندارد. انسانهاي عادي از درك كلمات بوعلي و امثال وي، ناتوانند و به معلم نياز دارند، چه رسد به كتاب خداي متعال كه داراي معارف فراوان و معاني بسيار متعالي و عميق و پيچيده است. بنابراين، فهم قرآن ويژه كساني است كه با قرآن سنخيتي دارند و آنان، حضرات معصومين (ع) هستند[4].
بررسي. اين استدلال در واقع بر دو مقدمه استوار است. نخست، آنچه كه در استدلال آشكارا بيان شده، اشتمال قرآن بر معارفي پيچيده و بلند و متعالي و غير قابل دستيابي براي افراد عادي است و دوم، وجود ملازمه بين اشتمال قرآن بر اين نوع معارف و غير قابل فهم بودن آن براي غير معصومين (ع). مقدمه اول مورد قبول است و قرآن علاوه بر معاني ظاهري، مشتمل بر معاني باطني است كه تنها معصومين (ع) از آن آگاه هستند، ولي مقدمه دوم نادرست مي‌باشد و هيچ دليلي بر چنين ملازمه‌اي وجود ندارد.قرآن در عين انكه مشتمل بر چنين معارف بلندي است، مي تواند معارفي قابل دستيابي براي مردم عادي نيز در بر داشته باشد. در مقام اثبات نيز مفهوم بودن قرآن براي انسهاي عادي علاوه بر آنكه امري وجداني است و عمل مفسران گواه راستين آن است. آيات و روايات نيز بر آن دلالت دارد. به نمونه‌هايي از اين آيات و روايات توجه كنيد:

الف. آيات

« إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[5].
«به درستي كه ما آن (كتاب) را (به صورت) خواندني عربي نازل كرديم تا شما درك كنيد».
« هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدي وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ»[6].
«اين (كتاب) بياني است براي مردم و هدايت و موعظه‌اي است براي پرهيزگاران».
«وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»[7].
«به تحقيق قرآن را براي ذكر (پندگرفتن) آسان نموديم. پس آيا پند گيرنده‌اي هست؟».
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً»[8].
«پس آيا در قرآن تدبّر نمي‌كنند كه اگر از نزد غير خدا بود، هر آينه در آن اختلاف فراوان مي‌يافتند».
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلي قُلُوبٍ أَقْفالُها»[9].
«پس آيا در قرآن تدبّر نمي‌كنند؟ يا بر دلهايي (كه آن را نمي‌پذيرند) فقلهايش نهاده است».
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»[10].
«كتابي است مبارك، كه به سوي تو نازل كرديم تا در آياتش تدبّر كنند و خردمندان پند گيرند».

ب. روايات

علي (ع) در روايتي فرمود:
«وَ ارْدُدْ اِلَي اللهِ وَ رَسُولِهِ ما يُضْلِعُكَ مِنَ الْخُطُوبِ وَ يَشتَبِهُ عَلَيْكَ مِنَ الامُورِ فَقَدْ قالَ اللهُ سُبْحانَهُ لِقَوْمٍ اَحَبَّ اِرشادَهُمْ (يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اطيعُوا اللهَ و اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ‌ اُوليِ الامْرِ مِنْكُمْ فَاِن‏ْ تَنازَعْتُمْ في شَيءٍ فَرُدُّوه اِليَ اللهِ و الرَّسولِ) فَالرَّدُّ اِليَ الله الاخْذُ بِمحكمِ كِتابِهِ...»[11].
«كارهاي مشكلي كه تو را درمانده مي‌كند و اموري را كه بر تو مشتبه مي‌شود، به خدا و رسول او باز‌گردان، كه خداي متعال به قومي كه ارشاد آنان را دوست داشته، فرموده است:«اي كساني كه ايمان آورده‌ايدخدا را اطاعت كنيد و از فرستاده خدا و اولي الامري كه از خود شما است، پيروي كنيد و اگر در چيزي نزاع كرديد،آن را به خدا و رسول باز‌گردانيد». بازگردانيدن به خدا در نظر گرفتن آيات محكم كتاب اوست».
همچنين آن حضرت فرموده است:
«فانظر ايّها السائل فما دلّك القرآن عليه من صفته فأتمّ به و استضي بنور هدايته»[12].
«اي پرستش‌كننده (از وصف خدا)، (به قرآن) بنگر و از اوصاف خدا، آنچه كه قرآن تو را به آن راهنمايي كرده، پيروي كن و از نور هدايتش پرتو برگير».
از پيامبر گرامي اسلام روايت شده است كه فرمود:
«... فاذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المُظْلِم فعليكم بالقرآن فانّه... هو الدليل يدل علي خير سبيل و هو كتاب فيه تفصيل و بيان...»[13].
«هرگاه فتنه‌ها مانند پاره‌هاي شب تاريك بر شما مشتبه شدند، به قرآن روي آوريد؛ زيرا... قرآن راهنمايي است كه به بهترين راه هدايت مي‌كند و كتابي است كه در آن تبيين و توضيح حقايق است».
اين روايات و جز آنها، نيز به روشني دلالت بر آن دارد كه راه استفاده از قرآن كريم بدون تعليم و تبيين معصومين(ع) به كلي به روي بشر بسته نيست.

تحدّي قرآن

علاوه بر آنچه گذشت، مفاد آيات تحدي و اصولاً تحدي به قرآن، مستلزم قابل فهم و تفسير بودن قرآن براي غير معصومين(ع) بلكه غير مسلمانان است.
در اين كه پيامبر اسلام ‌صلي‌الله‌عليه‌و‌آله قرآن را به عنوان معجزه و رسالت خويش مطرح كرده و از همگان خواسته است كه همانند يك سوره از آن را بياورند، هيچ ترديدي نيست و مورد اتفاق مسلمانان و حتي دانشمندان غير مسلمان است. با در نظر گرفتن نكته ياد شده، اگر قرآن كريم براي غير معصومين(ع) قابل فهم نباشد، چگونه مي‌توان از مردم خواست همانند چيزي را كه نمي‌فهمند بياوردند، و يا در مورد همساني يا ناهمساني نوشته‌ها و گفته‌هاي ديگر با گفتار قرآن، به داوري بپردازند؟ در اين صورت، تلاش براي آوردن همانند آياتي كه فهميده نمي‌شود، كاري ناممكن و بيهوده و در‌خواست آن از ديگران، كاري غير عقلايي است و اين سؤال مطرح است كه از مردم خواسته شده تا چه مطلب و موضوعي را در قالبي همانند قالبهاي قرآني فراهم آوردند؟ بايد توجه داشت كه مخاطبان اوليه تحدي قرآن، كافراني هستند كه آمادگي شنيدن تفسير آيات از پيامبر را ندارند و در صورتي كه پيامبر آيات را به گونه‌اي تفسير كند كه بر خلاف فهم آنان از الفاظ و عبارات قرآن باشد، آن را نمي‌پذيرند و نيز در آيات تحدي و روايات آن، هيچ اشاره‌اي به اين كه پس از فراگيري تفسير آيات از پيامبر‌صلي‌الله‌عليه‌و‌آله همانند آن را بياوردند وجود ندارد. بنابراين، مقصود آن است كه با تأمل و تدبر در قرآن و فهم محتواي آن، به حقانيت و از سوي خدا بودن آن پي ببرند و يا با فهم و تلاش براي همانند آوري و ناتواني در اين خصوص، از سوي خدا بودن و فوق توان بشر بودن آن را دريابند. در اين ميان، تحدي مطرح شده در آية شريفه: «افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً»[14] از ويژگي خاصي برخوردار است و قابل فهم و تفسير بودن را بهتر آشكار مي‌سازد؛ زيرا مفاد اين آية شريفه، آن است كه با تأمل و تدبر در آيات شريفه قرآن، نه تنها مفاد آيات فهميده مي‌شود، بلكه سازگاي و هماهنگي مطالب ارائه شده در آن با يكديگر نيز روشن مي‌گردد و با توجه به خصوصيات قرآن و ويژگيهاي انسان، آشكار مي‌شود كه پديد آوردن چنين كتابي با اين درجه از هماهنگي، از سوي خدا و بيرون از توان بشر است[15].
________________________________________

[1] . مقصود از تفسير دراين بحث، پرده برداشتن از مفاد ظاهري آيات شريفه است، مانند موارد زير كه در روايات آمده است: بحارالانوار، ج 35، ص211، حديث 12، ج 26، ص 27 حديث 27، ج 25، ص 81، حديث 68، ج 17، ص 135، حديث 14، ج 14، ص 286، حديث 8، ج 2، ص 316، حديث 1، ج 36، ص 227، حديث 3 و ص 401، حديث 11، ج 24، ص 194، حديث 21؛ متن روايت اخير چنين است: انّ من علم ما اوتينا تفسير القرآن.
[2] . ر.ك: استر ‌آبادي، محمد امين، الفوائد المدنيه، ص 128 (في بيان انحصار مدرك ما ليس من ضروريات الدين من المسائل الشرعيّة اصلية كانت او فرعية في السماع عن الصادقين عليهم السلام).
[3] . ر.ك: وسائل الشيعه، ج 18، ص 129، باب 13 از ابواب صفات قاضي (باب عدم جواز استنباط الاحكام النظرية من ظواهر القرآن الا بعد معرفة تفسيرها من الائمّه عليهم السلام).
[4] . ر.ك: آخوند خراسان، محمد كاظم، كفاية الاصول، ج 2، ص 60؛ صدر، سيد محمد باقر، دروس في علم الاصول، حلقه ثانيه، ص 223.
[5] . سوره يوسف، آية 2.
[6] . سوره آل عمران، آية 138.
[7] . سوره قمر، آية 17.
[8] . سروه نساء، آية 82.
[9] . سوره محمد‌ ‌صلي‌الله‌عليه‌و‌آله ، آية 24.
[10] . سوره ص، آية 29.
[11] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 1008، نامة 43، (عهدنامه مالك اشتر)، قسمت 39.
[12] . همان، ص 234، خطبة 90.
[13] . اصول كافي، ج 2، كتاب فضل القرآن، حديث 2، ص 573.
[14] . سوره نساء، آيه 82.
[15] . براي توضيح بيشتر ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن، قرآن شناسي، ج 1، ص 154 به بعد.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط