یاران ابا عبدالله الحسین (علیهالسلام) و اصحاب حضرت بقیت الله (علیهالسلام)، فرزند قرآن و پرورشیافتة خاندان عصمت و طهارت هستند؛ یعنی در یک مکتب و تحت تربیتِ مربی واحدی بودهاند. پس طبیعی است که اوصاف و ویژگیهای آنها مشترک و مشابه باشد. لذا شایسته است برای درک و فهم ویژگیهای شاگردانِ مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) ـ که بهترین الگو، برای نسل جوان هستند ـ به خصوصیات مشترک آنها، توجه کنیم.
1. معرفت حقیقی
اولین گام برای کسب توفیق حضور در حلقة یاران امام زمان و پیوستن به جمع اتباع و اعوان آن حضرت، شناخت امام معصوم است؛ شناختی حقیقی و نورانی.چنانچه امیرالمؤمنین در جواب سلمان و ابوذر که از ایشان خواسته بودند، خود را برای آنان معرفی کند، فرمود: «معرفتی بالنورانیة معرفة الله عزوجل و معرفة الله عزوجل معرفتی بالنورانیه و هو الدین الخالص ا لذی قال الله تعالی: و ما امرو الا لیبعدوالله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموال الصلوة و یوتوا الزکاة و ذلک دین القیمة»؛ «شناخت من از روی حقیقت و نورانیت، شناخت خدای عزوجل است و شناخت خدای عزوجل از روی نورانیت و حقیقت، شناخت من است و این همان دین خالصی است که خدای تعالی میفرماید: "آنها به چیزی جز پرستش خالصانة خدا، بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات امر نشدهاند و این دین، دین مستقیم و پایدار است"».
اگر بخواهیم خدا را بشناسیم، باید از کسانی کمک بخواهیم که خدا را شناختهاند؛ و آنان، یقیناً، ائمة اطهار (علیهمالسلام) هستند.همانطور که در زیارت جامعة کبیره میخوانیم: «السلام علی محال معرفة الله».
خدای تعالی را باید از روی نشانههایش شناخت و بزرگترین نشانه و آیت پروردگار، امامی است که اشرف مخلوقات و اعظم آیات است؛ چراکه او، بیشترین ظرفیت را برای قبول اوصاف الهی و انعکاس آن، به ما سوی الله دارد. پس اگر کسی توانست ائمه (علیهالسلام) اطهار را بشناسد، در حقیقت، خدا را شناخته است: «من عرفکم فقد عرف الله». لذا یکی از ادعیهای که برای عصر غیبت، وارد شده، این است: «اللهم عرفنی...حجتک؛ فانک ان لم تعرفنی حجتک ظللت عن دینی».
اگر کسی بخواهد در زمرة یاران امام زمانش قرار گیرد، باید با او سنخیت روحی پیدا کند تا بتواند حقیقتاً و باطناً با او باشد؛ و این، به دست نمیآید مگر با معرفت و اعتقاد صحیح و پاکیِ نفس.
بنابراین، عارف حقیقی، کسی است که امام خود را بشناسد و به حقّ او آگاه باشد. همانطور که در انتهای زیارت جامعه از خدا مسئلت مینماییم: «اسئلک ان تدخلنی فی جملة العارفین بهم و بحقهم». با این عرفان حقیقی است که انسان میتواند به مقام قرب امام (علیهالسلام) -که قربی روحی است- برسد. زیرا اگر قرب بدنی و ظاهری با امام حاصل شود، ولی سنخیت و تناسب روحی و یکسانی عقاید و روحیات محقق نشده باشد، همراهی واقعی با امام، امکان پذیر نخواهد بود؛ کما اینکه بیش از هزار نفر تا شب عاشورا با امام حسین (علیهالسلام) بودند، ولی چون با او سنخیت روحی نداشتند، نتوانستند همراه او بمانند و رهایش کردند. اما افرادی چون حبیب بن مظاهر و بریر که امام خود را شناخته بودند تا آخرین لحظه در کنار او ماندند.
میزان معرفت آنها را میتوان از جملاتشان دریافت. در دو منزلیِ کوفه، زمانی که اباعبدالله (علیهالسلام) خطبهای ایراد فرمود و آن را به انتها رساند؛ عدهای از یاران برخاستند و ارادت و معرفت خود را به آن حضرت، اینگونه ابراز نمودند:
زهیر بن قین: «یابن رسول الله! کلام شما را شنیدیم و گوش دل به آن سپردیم. اگر این دنیا برای همیشه باقی باشد و ما هم در آن مخلّد باشیم، با تو بودن را بر زندگی دنیا ترجیح میدهیم؛ معکم معکم و لا مع غیرکم».
هلال بن نافع: «به خدا سوگند؛ ما ملاقات پروردگار را ناخوشایند نمیدانیم و بر نیات و بصیرت خود پا برجاییم و با دوستان شما دوست، و با دشمنانتان، دشمن هستیم».
بریر بن خضیر: «یا بن رسول الله! خدا بر ما منت نهاده که در رکاب تو کشته میشویم».
همچنین، زهیر در روز عاشورا از روی خیرخواهی به انذار اهل کوفه پرداخت و گفت: «ای مردم! بدانید که خدا ما و شما را به ذریة پیغمبر، ممتحن و مبتلا فرموده است، تا ببیند که ما با ایشان چه خواهیم کرد. اینک، من، شما را به نصرت ایشان، فرا میخوانم. ای بندگان خدا! فرزندان فاطمه (علیهمالسلام) به مودت و نصرت، احقّ و اولیٰ هستند».
در روز عاشورا، مادر یکی از صحابه ـ که پسر جوانی بود ـ او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «فرزندم! برو و در پیشگاه فرزند پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) قتال کن» و جوان، برای مبارزه به سمت میدان رفت؛ در حالی که این رجز را میخواند:
امیری حسین و نعم الامیر
سرور فواد البشیر النذیر
علی و فاطمه والداه
فهل تعلمون له من نظیر
«حسین امیر من است و چه خوب امیری است. او موجب شادی قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) -که بشیر و نذیر است- بود و علی و فاطمه، پدر و مادرش هستند. با این وصف، آیا نظیر او را سراغ دارید؟!»
این جملات، همه، حاکی از معرفتی است که اصحاب حضرت سید الشهدا (علیهالسلام)، نسبت به امام زمان خود پیدا کرده بودند.
یاران حضرت بقیت الله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) نیز، از آنجا که خود را تحت تربیت خاندان عصمت قرار دادهاند، به معرفتی دست یافتهاند که امیرالمؤمنین در وصف¬شان میفرماید: «فهم الذین وحدوا الله حق توحیده»؛ «آنها کسانی هستند که به حقیقت توحید، راه یافته-اند».
یاران حجت بن الحسن (علیهالسلام)، قلوب خود را ظرف علوم اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) قرار دادهاند و با وجود آن¬که در زمان غیبت امامِ خود به سر میبرند و به صورت ظاهر، امامشان را نمیبینند، چنان معرفت بالایی نسبت به امام خود کسب نمودهاند که پیغمبر اکرم، آنان را اینگونه مدح میفرمایند: «ان اعظم الناس یقیناً قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی و حجب علیهم الحج فامنوا بسوادفی بیاض»؛ «و¬ا¬لاترین مردم از نظر یقین، قومی در آخر الزمان هستند که پیامبر را درک نکردهاند و حجت خدا نیز از از آنان محجوب است؛ اما به مرکب سیاه روی کاغذ سفید ایمان آورده اند»224.
امام صادق (علیهالسلام) نیز در اینباره میفرمایند: «لا یثبت علی امامته الا من قوی یقینه و صحت معرفته»؛ «بر امامت او [امام زمان (علیهالسلام)] کسی استوار نمیماند، مگر آنکه یقینش، بسیار قوی و معرفتش نسبت به او، صحیح باشد».
2. ایمان راسخ
ایمان، ثمرة معرفت صحیح و حقیقی است. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «المعرفة اصل فرعه الایمان»؛ «ایمان، تابع معرفت است». پس هر چه معرفت بیشتر باشد، ایمان نیز قویتر است؛ چنانچه رسول الله نیز فرمودهاند: «افضلکم ایمانا افضلکم عرفة».طبیعی است قلبی که از رجس و آلودگی پاک شود و ظرف علوم و معارف اهلبیت (علیهالسلام) گردد، اطمنیان و ایمان در آن استقرار مییابد.
در تاریخ آمده است که یاران حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) در شب عاشورا، نشاط و آرامش عجیبی داشتند. سید بن طاووس در لهوف نقل میکند که در شب عاشورا، بریربنخضیر با عبدالرحمنعبدریه شوخی میکرد و او را میخنداند و میگفت: «اطرافیانم میدانند که من، نه در جوانی و نه در پیری، اینگونه نبودهام؛ ولی این حالت، به جهت شوق و اشتیاقی است که نسبت به جایی که به سوی آن خواهیم رفت، دارم».
یاران حضرت بقیتالله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) نیز، چنان خود را برای امام خود، ساخته و مهیا نمودهاند و ایمان را در قلب خود، مستقر ساخته¬اند که خدای تعالی در قرآن بر ایمانشان صحه میگذارد و آنها را اهل ایمان و عمل صالح معرفی میکند و میفرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِم...»225.
امام باقر (علیهالسلام) نیز در شأن یاران امام زمان (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) میفرمایند: «این مؤمنان، همان کسانی هستند که خدای تعالی در کتابش، این¬گونه آنها را توصیف نموده است: "الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب..."»226.
اگر چه امام زمان (علیهالسلام) غائب است، ولی یاد او در دلهای آکنده از ایمان یارانش، حضور دارد؛ چنانچه امام کاظم (علیهالسلام) میفرمایند: «یغیب عن ابصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المومنین ذکره». ایمان به غیب، یاران حضرت مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) را چنان ارزش و مقامی داده است، که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آنها را برادران خود میخواند و آرزوی دیدارشان را مینماید: «یا لیتنی قد لقیت اخوانی... و لکن اخوانی الذین یاتون من بعدکم یومنون بی... »
3. اسوههای استقامت
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون »227.یاران حسین بن علی (علیهالسلام) و یاوران حضرت مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) که خدا را مربی خود میدانند و خویش را تحت تربیت او قرار دادهاند، نمونههای کامل صبر و استقامت هستند. آنان بر راه خود، چنان پابرجا هستند که قلوبی محکمتر از کوه پیدا نمودهاند و مصداق این فرمودة امام علی (علیهالسلام) شدهاند: «المؤمن، صلب من الجبل». آنان ارادههایی آهنین و قاطعیتی عجیب دارند و به هیچ وجه حاضر نمیشوند از راهی که در زیر سایة امامشان در پیش گرفتهاند، برگردند.
سخنانی که یاران امام حسین (علیهالسلام) در شب عاشورا و در محضر ابا عبدالله (علیهالسلام) گفتهاند، بهترین گواه بر این ادعاست. برای مثال، سعیدبنعبدالله حنفی در آن شب، چنین گفته است: «اگر بدانم که در راه شما کشته میشوم، سپس مرا زنده میکنند و میسوزانند و خاکسترم را بر باد میدهند و تا هفتاد مرتبه با من چنین میکنند، باز هم، دست از شما برنخواهم داشت».
زهیربنقین نیز در خطاب با امام حسین (علیهالسلام) این چنین، عرض ارادت کرده است: «یابن رسول الله! به خدا قسم؛ دوست دارم کشته شوم و بعد از آن، دوباره زنده شوم و تا هزار بار، این اتفاق بیفتد؛ اما خدای تعالی کشته شدن را از تو و اهلبیتت دفع نماید».
این ثبات و استقامت، آنها را چنان صبور ساخته بود که در نظرشان، تمام مصائب و سختیهای جهاد در راه خدا، سهل و آسان مینمود؛ لذا در زیارتشان عرض میکنیم: «السلام علیکم ایها الشهداء الصابرون اشهد انکم جاهدتم فی سبیل الله و صبرتم علی الاذی فی جنب الله».
در زمان غیبت، استقامت یاران حضرت مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) در عرصة اعتقادات است. یعنی در روزگاری که تمسک به دین - به تعبیر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) - مانند گرفتن پارة آتش بر کف دست است، ایشان، بر اعتقادات صحیح خود، ثابت و پابرجا هستند.
امام باقر (علیهالسلام) در این زمینه فرمودهاند: «یاتی زمان یغیب عنهم امامهم فیاطوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان»؛ «روزگاری میرسد که امام از مردم غائب میگردد. پس خوشا به حال کسانی که در آن زمان، بر امر ما استوار میمانند».
امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، نیز ارادههای محکم یاران فرزندش، حجت بن الحسن (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) را اینگونه به تصویر میکشد: «کلهم لیوث قد خرجوا من غاباتهم لو انهم همّوا بإزالة الجبال لازالوها من مواضعها»؛ «آنها شیرهای ژیانی هستند که از جنگلهای خود بیرون آمدهاند و اگر اراده کنند که کوهها را از جای برکنند، بی¬تردید چنین میکنند».
4. وفای به عهد
وفای به عهد، یکی از صفات نیک انسان است که در قبال هر کسی، پسندیده میباشد؛ ولی اگر طرف تعهد انسان، خدای تعالی باشد، ارزش و اهمیت آن، فزونی مییابد.اصحاب حضرت سید الشهداء (علیهالسلام) به تعهدی که با خدای خود- در اطاعت و نصرت امام خویش داشتند- وفا نمودند؛ به طوریکه ایشان، در خطاب به یارانش میفرماید: «انی لا اعلم اصحابا او فی و لا خیرا من اصحابی...»؛ «همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود، سراغ ندارم».
یاران با وفای حضرت بقیت الله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) نیز، نه تنها در اثر فتنه و فراز و فرودهای دوران غیبت، تعهد خود را در یاری امام خود، فراموش نمیکنند، بلکه هر روز، عهد خود را با مولای خویش تجدید مینمایند: «اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا عهدا و عقدا و بیعة له فی عنقه».
5. محبت شدید به امام (علیهالسلام)
یکی از اوصاف مشترک یاران امام حسین (علیهالسلام) و یاران حضرت بقیت الله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) این است که محبوبشان را خدای تعالی قرار دادهاند و تمام محبت خود را متمرکز به ذات مقدس او نموده¬اند: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه228». لذا در زیارت شهداء کربلا عرض میکنیم: «السلام علیکم یا اولیاء الله و أحبائه، السلام علیکم یا أصفیاء الله و اودائه، السلام علیکم یا أنصار دین الله».از آن¬جا که امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «الدین هو الحب و الحب هو الدین»؛ قطعاً کسی که تمام محبتش را معطوف به خدای تعالی میکند، یاری¬کنندة دین او نیز خواهد بود. چنین کسی به تمام متعلقات خدای تعالی و آ¬ثار و نشانههای او عشق میورزد (اللهم انی أسئلک حبک و حب من یحبک) و از آنجا که امام معصوم، وجه الله، و بزرگترین آیت پروردگار است و محبت به او، عین محبت به خدای تعالی میباشد (من احبکم فقد احب الله)، اولیای الهی، بیشترین حب را نسبت به ذوات مقدس معصومین (علیهمالسلام) داشته و دارند.
آثار این محبت شدید را در گفتار و رفتار اصحاب ابا عبدالله (علیهالسلام) -که محبت خویش را برای امام خود، خالص ساختهاند (و مودتی خالصه لکم)- میتوان دید. برای مثال، هلالبننافع، در خطاب با مولای خویش عرض میکند: «ما با دوستان شما، دوست، و با دشمنانتان، دشمن هستیم». مسلمبنعوسجه نیز میگوید: «والله؛ دست از تو بر نمیدارم تا خدا بداند که ما حرمت پیامبرش را دربارة تو رعایت نمودیم».
از دیگر مصادیق این محبت خالصانه، پیمانی است که یاران و خاندان امام حسین (علیهالسلام)، در شب عاشورا با یکدیگر بستند. در آن شب، حبیببنمظاهر، اصحاب را جمع نمود تا به هم تعهد دهند که هنگام جنگ، پیشقدم شوند و نگذارند قبل از آنها، کسی از بنیهاشم به میدان برود. حضرت عباس (علیهالسلام) نیز، بنیهاشم را جمع نمود تا برای دفاع از مولای خویش، همپیمان شوند.
این ویژگی، در اصحاب امام عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) نیز دیده میشود. امام صادق (علیهالسلام)، در اینباره میفرمایند: «اگر همة مردم بمیرند، خداوند، یاران او [مهدی موعود (عجلاللهتعالی فرجهالشریف)] را خواهد آورد؛ آنها کسانی هستند که خداوند دربارة آنها فرموده است: "فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه...229».
کسی که مقصود و محبوب دل او، حجتبنالحسن (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) است، از ذکر نام محبوبش لذت میبرد. دوست دارد نام محبوبش، بلند آوازه باشد و همه، نام او را ببرند و متوجه او باشند. لذا بیتوجهی و غفلت مردم از آن حضرت، برایش گران است: «عزیز علی ان أبکیک و یخذلک الوری»؛ «برای من سخت است که بر تو بگریم، در حالی که دیگران، تو را واگذارند».
چنین کسی، در روز جمعه -که همه به خوشگذرانی مشغولند- زانوی غم در بغل میگیرد و در فراق محبوبش، حیران و سرگردان میشود: «الی متی احار فیک یا مولای» و غربت محبوبش، تاب و توان او را میبرد: «عزیز علی ان یجری علیک دونهم ما جری». او، تمام هستی و وجودش را در پای مولایش ریخته و انتظار روزی را میکشد که جان ناقابلش را فدای قدوم مبارک امام (علیهالسلام) کند و این را، کمترین خدمت به محبوبش میداند. همان¬گونه که امیرالمؤمنین، در توصیف یاوران امام مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) فرمود: «قوم لم یمنوا علی الله بالصبر و لم یستعظموا بذل انفسهم فی الحق»؛ «آنها قومی هستند که با صبر و شکیبایی خود، برخدا منت نمیگذارند و جانبازی در راه حق را بزرگ نمیشمارند».
امتیازات یاران حجة بن الحسن (عجلاللهتعالی فرجهالشریف)
با وجود تمام مشترکات و تشابهاتی که بین یاران امام حسین (علیهالسلام) و حضرت بقیتالله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) وجود دارد؛ ولی اصحاب حضرت حجتبنالحسن (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) امتیازاتی دارند که هر انسان با بصیرتی را طامع میسازد تا خود را در زمرة آنان قرار دهد.1. شواهدی از آیات
آیات متعددی از قرآن، به اصحاب حضرت بقیتالله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) تأویل شده، که از جملة آنها، آیات شریفة ذیل است: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِین الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْب230»
امام باقر (علیهالسلام) در رابطه با این آیه میفرمایند: «خوشا به حال صابرین در غیبتش؛ خوشا به حال ثابتین در محبت او؛ اینها کسانی هستند که خدای تعالی در کتابش، آنان را اینگونه وصف فرموده: ذلک الکتاب...»
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»231.
در تفسیر این آیه از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده است: «کسانی که خدا آنها را خلیفه میکند، قائم (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) و اصحاب اویند».
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»232.
در روایات متعددی از خاندان عصمت (علیهمالسلام)، این آیه در شأن امام عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) و اصحاب ایشان، تفسیر شده است.
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم»233.
امام صادق (علیهالسلام) در تفسیر این آیه میفرمایند: «اگر همة مردم بمیرند، خداوند، یاران او را خواهد آورد؛ آنها کسانی هستند که خداوند، در این آیه، توصیف آنها را فرموده است».
«وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَة»234.
از امیرالمومنین (علیهالسلام) نقل شده که: «امت معدوده، 313 نفر اصحاب قائمند».
«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون»235.
در تفسیر علی بن ابراهیم، در ذیل این آیه آمده است: «عبادی الصالحون، قائم (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) و اصحاب او هستند».
«وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیل»236
امام باقر (علیهالسلام)، در مورد این آیه میفرمایند: «یاری شدگان، قائم (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) و اصحاب او هستند؛ پس کسی بر ایشان، تسلط نمییابد».
«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور237».
امام باقر (علیهالسلام) در تفسیر این آیه فرمودهاند: «خدای تعالی، مشرق و مغرب زمین را تحت سلطة مهدی (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) و یاران او قرار میدهد و به وسیلة آنها، دین را غالب و همة بدعتها و باطلها را نابود میسازد؛ همچنان که اشقیا، حق را از بین برده بودند. و آنها به معروف، امر، و از منکر، نهی میکنند».
2. شواهدی از روایات
در فضیلت و امتیاز یاران حضرت بقیة الله (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) همین بس که در روایات متعدد، آنها به عنوان بهترین افراد زمان خود، معرفی شدهاند.برای مثال، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) میفرمایند: «والاترین مردم، از نظر یقین، قومی در آخر الزمان هستند که پیامبر را درک نکردهاند و حجت خدا از آنها مخفی شده است و آنها به مرکب سیاه، روی کاغذ سفید ایمان آوردهاند». ایشان در روایتی دیگر میفرمایند: «اولئک رفقائی و اکرم امتی»؛ «ایشان همراهان و گرامیترینِ امت من هستند».
همچنین، امام سجاد (علیهالسلام) فرمودهاند: «ان اهل زمان غیبته و القائلین بامامته و المنتظرین لظهوره، افضل من اهل کل زمان»؛ «مردم زمان غیبت که معتقد به امامت امام خود و منتظر ظهور او هستند، از مردم تمام زمانها، برترند». و باز، در روایت دیگری از آن حضرت آمده است: «من ثبت علی مولاتنا فی غیبة قائمنا اعطاه الله عزوجل اجر الف شهید من شهداء بدر و احد»؛ «خداوند به کسی که بر ولایت قائم (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) در دوران غیبتش، پایدار بماند».
منقول است که روزی پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در جمع اصحابشان فرمودند: «ای کاش برادرانم را ملاقات میکردم». عمر و ابوبکر گفتند: «آیا ما برادران شما نیستیم، در حالی که به شما ایمان آورده¬ایم و همراهتان مهاجرت کردهایم؟» حضرت، مجدداً کلام خود را تکرار کردند و بعد فرمودند: «شما اصحاب من هستید؛ ولی برادران من، کسانی هستند که بعد از شما خواهند آمد. آنها با آنکه مرا نمیبینند، به من ایمان میآورند، مرا دوست میدارند و یاری و تصدیقم مینمایند، فیالیتنی قد لقیت اخوانی».
یاران امام عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف)، کسانی هستند که به فرمودة امام صادق (علیهالسلام)، امامشان اینگونه آنان را مورد خطاب قرار میدهد: «یا معاشر نقبائی واهل خاصتی و من ادخر¬هم الله لنصرتی قبل ظهوری علی وجه الارض...»؛ «ای فرماندهان! ای نزدیکان من! ای کسانی که خدا، آنها را برای یاری¬ من در زمین ذخیره کرده بود....».
4. درسی برای منتظران
حاصل کلام، یادآوری درسی برای شیعیان و منتظران ظهور امام عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) بود که باید واقعة عاشورا را پیش روی خود قرارداده و با دقت و بصیرت، آن را تحلیل کنند و از آن عبرت بگیرند.در اینجا ذکر چند نکتة اساسی لازم است:
همه ما آرزوی یاری آن وجود مقدس را داریم؛ ولی باید بدانیم که شرط اساسی در یاری نمودن ایشان، داشتن احساس مسئولیت است. همة ما در قبال امام زمان خود، موظف و مسئولیم (و کان عهد الله مسئولا)؛ پس باید به صورت جدی تأمل کنیم و به وجدان خود پاسخ دهیم که چرا امام ما غائب است؟
اشکال ما این است که به دوران غیبت با تمام سختیهایش، خو گرفتهایم؛ زیرا به قول معروف، «بنی آدم، بنی عادت است»! در این زمان به دنیا آمدهایم و به شرائط آن عادت کردهایم و گمان میکنیم که سیر زندگی، همیشه همین خواهد بود. اشکال دیگر ما این است که باور نداریم غیبت امام عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) و فراق از او، مصیبت است؛ حتی بعضی میگویند: «مصلحت این است»! آیا عقل سلیم باور میکند که غیبت امام معصوم، به صلاح ما باشد؟! اگر به صلاح ماست، چرا امام صادق (علیهالسلام) در حالی که هنوز غیبتی واقع نشده بود، در عزای آن، زانوی غم در بغل میگرفت و همچون مادری داغدیده، آشفته و جگرسوخته میگریید و میفرمود: «آقای من! غیبت تو، خواب از دیدگانم ربوده و زمین را بر من تنگ کرده و آسایش دلم را به هم زده است...»
پس، بر ماست که این مصیبت را درک کنیم و بدانیم که هر لحظة دوران غیبت، خسارت است (ان الانسان لفی خسر) و بی تردید، مسبب آن هم، خود ما هستیم. (الغیبة منا)؛ ما امام خود را به واسطة غفلتمان، در چاه غیبت انداخته¬ایم و چاره¬اش هم به دست خود ماست (ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم).
پس باید چاره¬جویی کنیم و در این مسیر، نخست، باید تصور آن که ظهور، مربوط به آیندههای دور و بعید است، از سر بیرون کنیم؛ چون این اعتقاد کافران است: «انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا» و در نتیجة این تصور غلط، مسئله به خدا واگذار، و از منتظران، سلب مسئولیت میشود. در این صورت، همه نسبت به مسئلة ظهور، بی¬تفاوت و بی¬تحرک خواهند شد.
امروز همة ما باید متوجه باشیم که در چه دوران حسّاس و سرنوشتسازی به سر میبریم؛ در زمان امامی که همة انبیاء و اوصیاء، آرزوی دیدن او را و بلکه آرزوی خدمت به او را داشتند؛ حتی جد بزرگوار او، امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «به خدا سوگند؛ اگر زمان ظهور را درک میکردم، جانم را فدای صاحب الامر، مینمودم».
باید بدانیم کسانی میتوانند در ردیف یاران آن حضرت، واقع شوند که در راه زمینه¬سازی ظهور او، جهاد و تلاش نمایند؛ چرا که امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «الا انهم انصار المهدی یوطئون له سلطانه»؛ «آگاه باشید! یاران مهدی، زمینهساز سلطنت جهانی او هستند» و کیفیت این زمینه¬سازی را هم، در ضمن داستان قوم بنی اسرائیل، اینگونه به ما تعلیم فرمودهاند: «چون عذاب بر بنی¬اسرائیل، طولانی شد، تا چهل روز در پیشگاه الهی ضجه زدند. پس خدای تعالی به حضرت موسی (علیهالسلام) دستور فرمود که بنیاسرائیل را از دست فرعون، نجات دهد؛ در نتیجه از صد و هفتاد سالی که به فرج حضرت موسی (علیهالسلام) باقی مانده بود، صرف نظر شد.اگر شما هم، این چنین عمل کنید، خدا فرج ما را میرساند؛ ولی اگر دست روی دست بگذارید و دعا نکنید، زمانی فرج میرسد که کار به نهایت خود رسیده باشد».
و اما چارة اصلی و کلیدی که درِ بستة غیبت را به سرعت باز میکند، توصیهای است که خود امام زمان (عجلاللهتعالی فرجهالشریف)، بیش از هزار سال پیش، در نامه به شیخ مفید فرمودند: «اگر شیعیان ما-که خداوند، توفیق طاعت خویش را به ایشان دهد- در وفا به عهدی که با ما دارند، یکپارچه میشدند [و ما را یاری میکردند]، هرگز از میمنت دیدار ما محروم نمیگشتند[و ظهور ما به تأخیر نمیافتاد] و سعادت حضور در محضر ما، با معرفتی حقیقی، به سرعت نصیبشان میشد».
شاید یکی از اشکالات دیگر ما، این باشد که تصور درستی از یاری نمودن امام عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) نداریم. در طول تاریخ، عدهای در کاشان یا حله و سبزوار بودند که در بامدادِ هر روز با نیت یاری امام زمان (عجلاللهتعالی فرجهالشریف)، با اسبهای زینکرده و شمشیرهای برهنه از دروازة شهر، خارج میشدند و به این شکل، انتظار خود را نشان میدادند. حتی سلاطین صفوی برای آن که آمادگی خود را در همراهی امام زمان (علیهالسلام) اثبات کنند، همیشه در کاخهای خود، دو اسب با زین و افسار مجلل و مجهز داشتند.
امروز هم به اشکال دیگری، در مسئلة آمادگی برای ظهور، قشری برخورد میشود. هرچند این ¬اعمال، حاکی از داشتن روحیة انتظار و فی نفسه ارزشمند است؛ ولی معنای صحیح آمادگی و نصرت آن حضرت در زمان غیبت، این است که مقتضیات ظهور را ایجاد کنیم و موانع را از سر راه برداریم. این اقتضائات، همان ایجاد یکپارچگی و ارادة عمومی در توجه به آن حضرت و نیازمندی به آن وجود پربرکت و درخواست جدی و دعا برای ظهور آن امام است؛ و این امر با معرفی آن وجود مقدس، به جهانیان و تبلیغ و ترویج فرهنگ سازندة انتظار، محقق خواهد شد.
پس، همة ما باید در نهضتی فراگیر، برای ظهور آن امام غریب، تلاش کنیم؛ چرا که امام کاظم (علیهالسلام) فرمود: «هو الطرید الورید الغریب الغائب عن اهله».
به راستی آیا وقت آن نرسیده است که محبوب دلمان را از غربت و مظلومیت در آوریم؟ آیا کسی هست که امام طرد شده و تنهای خود را یاری کند؟ آیا مردان غیر¬تمندی هستند که از حرم و فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) دفاع کند؟ (هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟) آیا آزادمرد موحدی هست که مانند حرّ، دلش از خوف خدا و قیامت بلرزد و امام مظلوم خود را یای کند؟ (هل من موحد یخاف فینا؟)
ای کاش با داستان بنی اسرائیل به خودمان میآمدیم. ای کاش از ندامت و شرمندگی برادران یوسف (علیهالسلام) عبرتی میگرفتیم که: «لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب». ای کاش به جهت غفلت از امام عصرمان، توبه میکردیم و به محضر عزیزش عرضه میداشتیم: «یا ایها العزیز مسنا واهلنا الضر و جئنا ببضائة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین».