مقدمه
سخن گفتن در قالب دعا وسیلهای است برای هدایت انسانها، بیان ضرورتها، رساندن پیامها، برانگیختن خردها، رشد دادن هویتها، اثربخشی بر جانها، تثبیت اعتقادها، تحریک احساس مسئولیتها، تعمیق باورها، تشویق مبارزهها، پافشاری بر مرزها، گسترش خیرها، آماده سازی عقلها، زمینهسازی توشه برداریها، و ... یعنی درست همان چیزهایی که دستگاههای ظالم و نیروهای مخالف، مخالفِ یک به یکِ آنها هستند و وجود هیچ کدام را بر نمیتابند و همه را برخلاف امیال و مقاصد شوم خود میدانند. لذا ادعیه در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) جایگاه ویژهای دارد، چه همواره همهی ایشان مقهور و مظلوم بوده و فضای بدون خفقان برای آنان وجود نداشته تا بتوانند در قالبهای دیگر و به صورت علنی به آموزش موارد فوق الذکر بپردازند. درست است که ائمهی هدی در عصرها و نسلهای مختلف زندگی میکردند، ولی تنوع دورهها دلیل بر تنوع اهداف آنان نتیست، و هدف «هدایت» تنها مقصد آنان بوده است. شهید صدر در این باره معتقد است که رسالت اسلام فی الواقع یک رسالت اعتقادی بود، ولی به واسطهی وقایع دردآوری که پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اتفاق افتاد و ائمه (علیهم السلام) را از جایگاه خویش دور ساخت، انحراف و تشتت آراء فراوان شد. این امر باعث نشد که ایشان نقش ایجابی خود را در جوامع از دست داده و هدف اساسیِ خود را که حفظ رسالت، و هدایت مردم بود، رها سازند. نقش مشترکی که همهی امامان (علیهم السلام) داشتند، جلوگیری از زیاد شدن انحرافات، ممانعت از سقوط اخلاقی- اجتماعی مسلمانان، حفظ شیعیان، و مانند آن بود که در هر عصری تدابیر لازم و مناسب آن را اتخاذ میفرمودند. (صدر، بی تا، ص 141-148)از سوی دیگر، از آن جا که امامت، اساسیترین سفارش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مایهی اکمال دین بوده و هست، و در هدایت مسمانان نه تنها مدخلیت دارد، بلکه اصل هدایت و استمرار دعوت نبوی است، بدیهی است که در تعالیم ائمهی هدی (علیه السلام) از جایگاه ویژهای برخوردار باشد. از همین رو تذکر به آن در سیره، مناظرات، روایات، ادعیه، و سفارشهای اهل بیت (علیهم السلام) حتی گاهی از توحید پررنگ تر است. در پژوهش حاضر به جلوههای امامت در ادعیهی امام هشتم (علیه السلام) میپردازیم. لازم به ذکر است مصدر دعاها، کتاب «الصحیفه الجامعه الرضویه» میباشد که ادعیهی حضرت رضا (علیه السلام) و فرزندان معصومش (علیهم السلام) در آن گرد آمده، و لذا در ارجاع دعاها فقط به شمارهی صفحه اکتفا شده است.
1. جستاری برای شناخت امام رضا (علیه السلام)
در آغاز این مقال، به جهت ورود بهتر در موضوع مورد بحث، گذری کوتاه بر شخصیت والای امام هشتم (علیه السلام) و نیز ویژگی دورهی ایشان خواهد شد.1-1. امام رضا (علیه السلام) و مناقب ایشان
علی بن موسی (علیه السلام)، نوادهی بزرگوار امام صادق (علیه السلام) و امام هشتم شیعیان است. پدر گرامی ایشان، حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و مادرشان بانویی متدین و ارجمند به نام طاهره بود. (صدوق، 1404، ج1، ص 27؛ طبری، 1363، ص 175؛ طبرسی، 1417، ص40) عالمان ولایت حضرت رضا (علیه السلام) را در سال 148 هجری قمری و شهادت جانسوزش را در سال 203 قمری، در سن 55 سالگی و به دست مأمون ثبت نمودهاند. (مفید، بی تا، ج2، ص 347؛ ذهبی، 1413، ج9، ص 387؛ اربلی، 1381، ص 49) لقب و کنیهی مشهور ایشان به ترتیب رضا و ابوالحسن است. اگرچه اهل سنت در باب علت شهرت حضرتش به «رضا» معتقدند این لقب از جانب مأمون، پس از پذیرفتن ولایت عهدی به ایشان داده شده است. (ابن اثیر، بی تا، ج6، ص 326؛ سیوطی، 1404، ص 270)، ولی امام جواد (علیه السلام) این موضوع را انکار نموده و فرموده: این نامگذاری از سوی خداوند میباشد. (مفید، بی تا، ج1، ص 759) حضرت رضا (علیه السلام) از وارثان علم نبوی و فضائل علوی است که ویژگیهای شخصیتی والای خود را از اجداد بی نظیرش به ارث برده بود. روزههای متعدد و نمازهای هزار رکعتی و سجدههای طولانی از نماز صبح تا طلوع آفتاب، تنها بخشی از عبادتهای ایشان، و نمودی از خوف حضرتش از پروردگار میباشد، لذا آن گاه که به دعبل خزاعی شاعر اهل بیت (علیهم السلام) جامهای عطا نمود، فرمود که در این لباس هزار رکعت نماز خوانده و هزار بار قرآن را ختم نمودهام. در کرم و بخشش او همین بس که در روز عرفه، همهی اموال خویش را انفاق میفرمود و در جواب اعتراض دیگران که چنین عملی را زیان به شمار میآوردند، به پاداش و بخشایش خداوند تأکید مینمود. (امین، 1403، ج2، ص 15) اگر کتب شیعیان از فضایل و مناقب این امام همام پر شده تعجبی ندارد، آن جا که عالمان اهل سنت نیز با عباراتی سترگ، حضرتش را ستودهاند. (ذهبی، 1411، ج11، ص 269؛ صفدی، 1394، ج22، ص 248؛ ابن خلدون، 1410، ج2، ص 140)1-2. نگاهی به عصر امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
از آن زمان که بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کشتی هدایت بشر منحرف شد و سفینههای نجات امت، متروک و مخذول شده و مردم از فیض آنان محروم گشتند، جانشینان بدون استحقاق رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از هیچ ظلمی به اهل بیت ایشان کوتاهی ننموده و آنها را به انواع مصیبتها، اعم از قتل و زندان و تبعید و مانند آن مبتلا ساختند. (طباطبایی، 1417، ج5، ص 275) بعد از شهادت امام هفتم (علیه السلام)، مأمون که زیرکترین خلفا بود دریافت که این روش، سودی نداشته و نه تنها جایگاه اهل بیت (علیهم السلام) را مستحکم تر میسازد، بلکه طرفداران ایشان و علویان، خصوصاً ایرانیان را به شورش و مخالفت با دستگاه حاکمه بر میانگیزاند. لذا با ترفندی سیاستمدارانه، امام هشتم را به بهانهی ولیعهدی به مرو طلبید تا اولاً ایشان و شیعیان را تحت نظر داشته باشد؛ ثانیاً اعتماد علویان و ایرانیان را به خود جلب نموده و از شورش آنان بکاهد؛ و ثالثاً امام را جاهطلب و دنیادوست جلوه داده و از ابهت و محبوبیت و جایگاه معنوی ایشان در بین مردم بکاهد. (حسنی، 1368، ج2، ص 380؛ لجنه التالیف، 1422، صص 122-127) از این رو بعد از پذیرش اجباری ولایت عهدی از سوی امام هشتم، به ظاهر جو محدودیت نسبت به حضرتش کاهش یافت. این در حالی است که حضرت رضا (علیه السلام) قبل از مأمون، خفقان شدیدی را در دوران خلفای پیشین چون مهدی، هادی، و به خصوص هارون گذرانده بود، تا آن جا که حتی به یارانش پیغام میداد که به منزل او نروند تا در دام حکومت گرفتار نشوند. (صدوق، 1404، ج2، ص 513) قبول ولایت عهدی خود مصالح متعددی داشت مانند شناساندن اهل بیت (علیهم السلام) و برتریهای ایشان به همگان خصوصاً مردمان دور از مدینه، حفظ مصالح امت اسلامی، آزادی نسبی شیعیان، رونق تشیع و غیر آن. امام رضا (علیه السلام) در این هدف توفیق فراوان یافت تا آن جا که ذهبی مینویسد: در آستانهی قرن سوم که مأمون به جای امین نشست ستارهی تشیع بلند گردید و شوکت روافض و معتزله بالا گرفت. (ذهبی، بی تا، ج1، ص 328)1-3. فعالیتهای فرهنگی و علمی حضرت رضا (علیه السلام)
از ویژگیهای فرهنگی عصر امام هشتم رواج بازار علم و معرفت بود تا آن جا که آن را عصر طلایی نامیدهاند. یکی از عوامل مهم این رونق، ترجمهی کتابهای یونانی و نیز کتب اعتقادی یهود و مسیحیت بود که در دورهی امویان آغاز، و در عصر منصور تا مأمون به اوج خود رسید. اینکه انگیزهی عباسیان از این حرکت را منفی قلمداد کنیم، موضوعی دیگر است که این مقال را مجال آن نیست، ولی اجمالاً نمیتوان پذیرفت اینکه مأمون به جهت تشویق مترجمان، در مقابل وزن کتابهای ترجمه شده طلا بدهد. (دورانت، 1368، ص 308) از شدت علاقه به علم و معرفت باشد. به هر روی مترجمان در بیت الحکمه مشغول ترجمه بودند و این عقاید و سخنان گوناگون، با توجه به عدم وجود زمینهی فرهنگی مناسب، پی آمدهای گوناگونی داشته و در ترویج فرقههای فاسد و انحراف جوانان نقش بسزایی ایفا نمود و نهضت کلامی عظیمی را پدید آورد. (پیشوایی، 1372، ص 509) امواج سهمگین این اعتقادات و انحرافات، مسئولیت امام هشتم (علیه السلام) را دو چندان نمود. امام با فعالیت در شهر مدینه و نیز با سفرهای متعدد به مراکز فرهنگی بصره و کوفه و همچنین با سفر به خراسان، و مناظره با اعلام ادیان مختلف، برتری تشیع را اثبات نموده و پرده از چهرهی سیاستها برداشت. هدف مأمون از تشکیل جلسات مناظره، مغلوب شدن امام هشتم (علیه السلام) بود تا از چشم مردم بیافتد، اما برخلاف انتظار او، امام بر همه چیره شده، و همگان را به اقرار و اعتراف بر مقام علمی خود وا میداشت. (علی الدخیل، 1402ق، ج2، ص 108) اقدامات فرهنگی حضرت رضا (علیه السلام) را میتوان به این شکل فهرست نمود: تشکیل جلسات مناظره که در مسجد النبی و یا منزل امام و سپس در کاخ مأمون انجام میشد، تربیت شاگردان مبرز و دانشمند؛ مبارزه جدی و بدون هیچ مسامحه با فرقههایی مثل واقفیه، غُلات، معتزله، مجسمه، مجبره، مفوضه، و مانند آنان که امام هشتم (علیه السلام) با اقداماتی چون تکفیر، لعن، نپذیرفتن زکات، نقد و رد سخنان و احادیث جعلی آنان، دستور به ترک مجالست و همنشینی، مبارزه با شایعات. علاوه بر این فعالیتها که شیوهی مبارزاتی داشت، امام رضا (علیه السلام) فعالیتهای فرهنگی عام نیز انجام میداد مانند: تشویق به علم آموزی با تبیین مقام عالم و متعلم، آموزش علوم و تأکید بر آموزش صحیح، دعوت به تفقه در دین، آموزش قواعد و اصول صحیح در برداشتهای تفسیری (اخوان مقدم، 1389، فصل دوم) و حدیث و نیز نقد اصول و روشهای غلط مانند رأی و قیاس و ... .1-4. گونههای حدیثی حضرت رضا (علیه السلام)
روایت و حدیث در مکتب تشیع، پس از قرآن کریم از اعتبار خاصی برخوردار است، و لذا میراث حدیث شیعه محدود به احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است. شیعه که به سبب سفارشهای مکرر و مؤکد نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم چون حدیث ثقلین، اهل بیت (علیهم السلام) را همپا و قرین قرآن میداند، از حیث منابع دین غنی تر از دیگران، و بهرهمند از سرچشمههای علوم علوی و وَلوی است. سخنان گهربار معصومان (علیهم السلام) به تناسب زمینههای مختلف، گونههای مختلفی یافتهاند مانند روایات اعتقادی، اخلاقی، تفسیری، مناقب، و ... (اخوان مقدم، 1389، صص 47-51) همهی این گونهها را در فرمایشات امام هشتم (علیه السلام) میتوان یافت. ایشان نه تنها در عصر امامت خود که حدود 20 سال بود، بلکه در عهد امامت پدر بزرگوارشان، به سبب زندانی شدن پدر، و دستور ایشان به مردم مبنی بر رجوع به حضرت رضا (علیه السلام) سالیانی در حدود سی و چند سال را در نشر مفاهیم دینی و رواج مکتب تشیع گذراند. این جایگاه موجب گشته که روایات ایشان در کتب اهل سنت نیز فراوان، و حتی بیشتر از روایات صادقین (علیه السلام) باشد. (امین، 1403، ج10) با توجه به اینکه دوران امامت حضرت رضا (علیه السلام) متفاوت با دورهی دیگر ائمه (علیهم السلام) بوده، لذا میتوان جلوههای حدیثی متقاوتی را در این عصر مشاهده نمود. این جلوهها عبارتند از: مناظرات ایشان با دهها فرقه و گروه (لجنه التالیف، 1422، صص 181-235؛ محبی پور، 1388، صص 115-142)؛ مکاتبات که غالباً در جواب سؤالها بوده و به خط ایشان است و دیگر سخنان حضرت که به احادیث و روایات ارتباط دارند. در بخش اخیر، گونههای کلامی، فقهی، تفسیری، اخلاق، موعظه، دعا، زیارت، طب، علل احکام و اعتقادی را میتوان یافت که در هر یک از این گونهها، تلألؤ انوار علوم حضرت رضا (علیه السلام) چشمها را خیره میکند. نوشتار حاضر، تنها به گونهی دعا در سخنان امام هشتم (علیه السلام) توجه داشته، و در بین ادعیه نیز، با وجود معارف فراوان در آنها، تنها به جلوههای امامت در دعاها میپردازد.2. دعا، چیستی و جایگاه و لوازم
ابتدا به دو مفهوم موجود در موضوع مقاله، یعنی دعا و امامت پرداخته و سپس در ارتباط آن دو بحث را ادامه میدهیم.2-1. دعا در لغت و اصطلاح
دعا از ریشهی «دعو» و اصل واحد دارد و در لغت به معنای «طلب چیزی» است، که با توجه به سوی آن و رغبت و حرکت به طرف آن حاصل میشود. معادل آن در فارسی همان خواندن و صدا کردن و دعوت کردن است و مفاهیم استغاثه و ابتهال و رغبت هر کدام به تناسب مورد استعمال، در آن نهفته میباشد. اما واژهی دعا، مطلق مفهوم «طلب توجه» از طرف مقابل است. (مصطفوی، 1365، ج3، ص 217) دعا در اصطلاح همان حالت توجه و ابتهال و نیاز به درگاه الهی است، که گاه با کلماتی ویژه و مأثور از معصومان (علیهم السلام) و گاه هر دعاکنندهای به زبان خویش به پروردگار عرضه میدارد. از لوازم دعا میتوان خلوص، و یقین به قدرت پروردگار بر انجام حاجت، و عدم ناامیدی از استجابت آن را نام برد.2-2. دعا در مکتب اهل بیت (علیهم السلام)
از برجستهترین شعائر بی نظیر در سریهی معصومان (علیهم السلام) ادعیهی نقل شده از ایشان است. دعاهای آن بزرگواران آن چنان پرجاذبه و تأثیرگذار است که دلها را جذب نموده و خردها و اندیشهها را به خود مشغول مینماید. ابعاد فکری گسترده، اعتقادات اصیل، و نصوص سرنوشت ساز در این دعاها موج میزند و در ضمن مناجات با قاضی الحاجات، و تحریک عواطف هر خواننده، عقائد صحیح و محکم را نیز به او القاء نموده و محدودهی جبههی حق و باطل را برای وی روشن میسازد. دعا کننده پس از خروج از آن حالت روحانی، علاوه بر نشاطی فوقالعاده که به واسطهی ارتباط با عالَم غیر مادی برایش حاصل شده، و علاوه بر ذوق سرشار که به واسطهی خواندن عبارات فصیح و مسجع و زیبای ادبی در درونش نشأت گرفته، به سلاح اعتقادات صحیح و کامل، آن هم از مبدیی معصوم مسلح میشود. در برهههایی از زمان، دعا تنها سلاح ائمه (علیهم السلام) بود که میتوانستند با دستگاه حکومتی ظالم به مبارزه برخاسته و آن هنگام که محراب و منبر و مسجد و دین، بازیچهی خلفا قرار داشت، از نابودی مکتب حق جلوگیری نمایند. نمود بارز این ادعا، در روش تربیتی امام سجاد (علیه السلام) دیده میشود. (حسینی جلالی، 1382، ص 216)2-3. دعا در سیره و سخنان حضرت رضا (علیه السلام)
از آن جا که یکی از راههای انتقال معارف اهل بیت (علیهم السلام) و نیز ارتباط این بزرگواران با مردم، دعا است؛ لذا امام هشتم (علیه السلام) نیز چون پدرانش از این روش به نیکویی سود برده است. ادعیهی حضرت رضا هم در روایات ایشان (لجنه التالیف، 1422، ص41) و هم در بین دویست مکاتبهی ایشان به وفور یافت میشود. در بین ادعیهی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) معارف بلند اعتقادی مانند توحید، نبوت، معاد، امامت و نیز معانی والای اخلاقی و همچنین مسائل مهم اجتماعی از قبیل اهمیت معاش و کمک به همنوعان دیده میشود که هر گروه به تنهایی مجال پرداختن در حد نوشتاری جداگانه دارد. پژوهش حاضر متولی بخش اعتقادی، آن هم فقط در حوزهی امامت است.3. «امامت پژوهی»، اهمیت و ضرورت
مسلماً اعتقاد هر مسلمان بر عمل او مقدم است و فروعات دین از کسی پذیرفته نمیشود مگر آن که اصول دین و اعتقادات وی بر مبنای صحیحی استوار شده باشد. در حوزهی اعتقادات نیز، باید اساس کار بر حجتها و برهانها قرار گیرد، به طوری که هر مسلمان در مقابل خداوند به جهت پذیرش یک اعتقاد، حجت داشته باشد؛ زیرا همان طور که در حوزهی فقه و احکام عملی، تکلیف شرعی بر اساس حجتها بیان میگردد، به طریق اولی در حوزهی اعتقادات نیز همین مبنا ضروریست. امامت که بخش مهمی از اعتقادات است نیز باید بر دلائل و حجتها متکی باشد. امامت، به عکس آنچه برخی گفتهاند، یک بحث تاریخی صرف نیست که تاریخ مصرف آن گذشته باشد و یک اختلاف جزیی نیست که بتوان از آن گذر کرد. بلکه امامت، شأنی از شؤون نبوت است و لذا رابطهی مستقیم با هدایت دارد. هدایت هم تاریخمند و زمانبردار نیست. به قول محقق معاصر، امامت، درصدی از دین نیست، امامت، همهی دیانت است، زیرا امام که معرفی شد باید توحید و مبدأ و معاد و احکام را از او یاد بگیریم. نبی را هم او معرفی میکند، قرآن و حلال و حرام را هم او تبیین مینماید، و این است معنای امام (حسینی میلانی، 1390، ص19) البته گاه عقاید انحرافی و نیز شرک آلود در این اندیشهی شیعی وارد شده، که به اصالت آن صدمهای وارد نمیکند و این خود، ضرورت پژوهش و مرزگذاری این موهبت الهی را دو چندان مینماید.تحقیق دربارهی امامت در مکتب شیعه، و خاستگاه نبوی آن، و نیز تطورات این اندیشه، نه تنها فکر مسلمانان، که فکر غربیان و مستشرقان را نیز به خود مشغول داشته و تألیفات فراوانی در این حوزه ایجاد کرده است. (گروه امامت پژوهی، 1390، ص 175-213)
3-1. امامت در لغت
ریشهی «اُم» به معنای هر چیزی است که چیزهای دیگر به او ضمیمه شده و نسبت داده میشوند. واژهی امت از همین ریشه، و به معنای گروهی از مردم است که به یک فکر خاص یا زمان و مکان خاص نسبت داده میشوند. نیز واژهی «امام» از همین ریشه، و به معنای پیشوا، مقتدا، و رهبر است. «امَّ القومَ» یعنی آن قوم را مقدم ساخته و اطاعت نمود. پس امام و امت در معنا نزدیک به هم و وابستهاند، چرا که امام بدون امت معنا ندارد. (صافی گلپایگانی، 1361، ص11) امام، هر چیزی است که به او اقتدا شود، چه بر صراط مستقیم باشد، یا گمراه. (ابن منظور، 1419، ج12، ص 24) معانی دیگری برای امام گفته شده مانند: متولی امر، ریسمانی که بنا بر روی دیوار میکشد تا دیوار را صاف و راست بنا کند، نمونهی کار و سرمشق، و مانند آن، که معنای جامع در همهی آنها «مقتدا بودن» است. امامت، مصدری از همین ریشه و به معنای پیشوایی و راهبری میباشد. در واژههای امام و امامت «حق بودن» لحاظ نشده، و لذا «امام» در آیهی «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» (إسراء، 71) هر چیزی است که پیشوا قرار گیرد، و لذا میتوان نبی یا وصی یا شقی باشد. (فیض، 1418، ج1، ص690)3-2. «امامت» در اصطلاح شیعه
امامت در مکتب تشیع به معنای رهبری دینی، اجتماعی و سیاسی مردم، و مقامی بالاتر از مقامات دنیوی است. حقیقت امامت با توجه به مکانت و جایگاه بلند آن، جایگاهی نورانی و هدایتی برای راهنمایی بشر در گردابها و ظلمات است. امام کسی است که با توجه به ویژگیها و صفات خاصی که دارد، از سوی خداوند تعیین شده و قادر است در حوزههای مختلف مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، و شرایط مختلف تاریخی راهنمای مردم باشد. (صافی، 1361، صص 12-149) از مجموعه معارف و آموزههایی که در باب امامت راستین شیعی وجود دارد، چند نکتهی مهم قابل دستیابی است. اولاً امامت جایگاهی است که عقول بشر قادر به درک کنه آن نمیباشد؛ ثانیاً امامت منصبی بلند و الهی است که جنبهی افاضی دارد؛ ثالثاً شریعت بدون امامت ناتمام است؛ رابعاً امامت عامل بقای جامعه و استواری نظام اجتماعی است؛ خامساً امامت ادامهی شؤون رسالت و نبوت و امری فراتر از رهبری سیاسی و اجتماعی است؛ سادساً امام انسان کامل و ضامن رشد امت میباشد. (نوایی، 1387، صص 66-74)3-3. امامت در اصطلاح اهل تسنن
دانستیم که امامت پیشوایی و زمامداری کلی در تمام امور دینی و دنیوی میباشد. از این جا روشن میشود تعریفهایی که عامه از امامت نمودهاند ناقص است. مثلاً در «مواقف» آمده: امامت یعنی ریاست، برای برخی اشخاص، در امور دین و دنیا. (ایجی، 1239ق، ص 603) ابن خلدون مینویسد: خلافت یعنی نیابت از صاحب شریعت، در حفظ دین و سیایت دنیا؛ و متصدی آن را امام گویند. (ابن خلدون، 1410، ص 191) در تعاریف اهل سنت، برخی از شؤون امامت نادیده گرفته میشود. مثلاً ویژگی علم یا عصمت، که اطاعت را عقلانی میسازد، در سخن آنان به چشم نمیخورد. (امینی، 1354، ص 170) دیگر اینکه ویژگی «ارتباط با عالم بالا و محدَّث بودن» و نیز «منصوب بودن از جانب خدا» و «منصوص علیه بودن» امام را نیز در تعاریف ایشان نمیبینیم.3-4. جایگاه امام و امامت در قرآن کریم و کلام معصومان (علیهم السلام)
در قرآن کریم مصدر امامت نیامده، ولی واژهی امام به صورت مفرد و جمع بارها به کار برده شده است. گاه به معنای کتاب (هود، 17؛ احقاف، 12) یا به معنای گروهی از مردم (فرقان، 74) یا پیشوایان هدایت (انبیا، 73؛ سجده، 24) یا پیشوایان کفر (توبه، 12) یا پیشوایان آتش (قصص، 41) دیده میشود. در یک مورد مستضعفان، امام شمرده شدهاند (قصص، 5)، و در موردی دیگر سخن از «امام آشکار» به میان آمده که در او همه چیز إحصا شده است. (یس، 12)به اعتقاد شیعه، امامت ریاست عام دینی است که شخص از ناحیهی خداوند و نه به نیابت مکلفان، آن را دارا میباشد. (سید مرتضی، 1410ق، ج2، ص264) امام کسی است که از سوی خداوند ریاست عام دین و دنیا را به عهده دارد. (علامه حلی، 1409ق، ص 12) دربارهی امامت به معنای مصطلح شیعه آیات فراوانی وجود دارد که دلالت آنها بر مبحث امامت گاه از نوع ظهور و گاه از انواع دیگر بیان میباشد. تعداد این آیات بر اساس مبانی مفسران و عالمان بسیار مورد اختلاف است، ولی قدر متیقن آن که امامت از مباحث مورد توجه قرآن کریم میباشد و احادیث ذیل آیات بر این مهم دلالت دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر معصومان (علیهم السلام) در ذیل آیات فراوانی سخن از چیستی امامت، شرایط امام، معرفی امامان و نیز دیگر لوازم امامت فرمودهاند. (موسوی یزدی و همراهان، 1362، صص 130-207)
3-5. امام رضا (علیه السلام) و موضوع اساسی امامت
تأکید بر موضوع امامت و تبیین همهی جهات آن، اگر چه از عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز شده و توسط دخت گرامی ایشان و نیز امیرالمؤمنین (علیه السلام) و شش فرزند معصومشان پی گرفته شد، اما در تلاشهای علمی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نمود چشمگیری دارد، به نحوی که گفتهاند: امام هشتم در «شناخت امام و امامت» نقش گستردهای داشته و مباحث عقلی ایشان در باب امامت از دیگر امامان بیشتر است. (جعفریان، 1371، ص 103) این نیست مگر به سه سبب: یکی رونق بحثهای کلامی به شکل جدی در عصر ایشان که به سبب ترجمه کتابها و ورود اعتقادات بی شمار بین مسلمانان پدید آمد؛ دوم اختلافاتی که بر سر امامت شخص ایشان از سوی مخالفان خصوصاً «واقفیه» مطرح شد و حضرت میبایست از جایگاه الهی خود دفاع نموده و خود را در معرض اختیار و پرسش شکاکان قرار میداد و سوم آزادی بیان نسبی که به دلائل سیاسی برای امام هشتم (علیه السلام) حاصل شده بود. حضرت از این فرصتها و پرسش و پاسخها و اختیارها و امتحانها و مناظرهها به بهترین وجه استفاده نمود و مباحث امامت را به شکل جدی تئوریزه فرمود.3-6. صورت بندیِ امامت در بیان امام رضا (علیه السلام)
تشکیک در امامت ائمه (علیهم السلام) یکی از اعمال اصلی غاصبان بود و با آن، اثبات دو هدف را دنبال میکردند: اول اینکه فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر دیگران برتری ندارند، و دوم اینکه امامت و در نتیجه حکومت، حقی از حقوق ایشان نیست، تا از رهرو این تشکیکها خودشان بتوانند بر مردم حکومت کنند. فرزند برومند امام موسی بن جعفر (علیه السلام) که به حق «عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نامیده شده (طبرسی، 1417، ج2، ص 64؛ اربلی، 1381، ج2، ص 317، قطب راوندی، بی تا، ج1، ص 17؛ مجلسی، 1403، ج49، ص 100) و دوست و دشمن بر این فضیلت ایشان اذعان دارند. (لجنه التالیف، 1422، صص 19-23)، تلاشهای گستردهی خویش را در تبیین دو جهت پی گرفت: امامت به معنی الاعم، و امامت به معنی الاخص. در بخش اول الهی بودن منصب امامت و منصوص بودن از جانب خدا و پیامبرش، عدم امکان انتخاب امام به دست مردم و نیز قواعد حاکم بر شناخت امام و صفات ایشان و در بخش دوم تطبیق این ویژگیها بر افرادی خاص و معرفی این افراد، نیز در ادعای مخالفان با ادلهی عقلی و نقلی، و نقد مدعیان دروغین بیان شده است.یکی از روایات مهم حضرت رضا (علیه السلام) در باب امامت، حدیثی است که کلینی و صدوق و دیگر محدثان شیعه آوردهاند. در فرازی بس بلند از این روایت، حضرت رضا (علیه السلام) میفرماید: «امامت، جایگاه و مرتبهی انبیا و میراث اوصیا استت؛ امام سرچشمهی امور دین و نظام کار مسلمین و مایهی صلاح دنیا و عزت اهل ایمان است». سپس ایشان «امام» را پایه و ریشه اسلام برشمرده و تصریح میکند که همهی فروع دین اعم از نماز و زکات و روزه و حج و جهاد در پرتو امامت به تمامیت رسیده و کامل میشود. (کلینی، 1363، ج1، ص 197؛ صدوق، 1363، ص 675) یعنی بدون امامت، فروع دین، ناقص است. این همان بیان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در روایتی مبانی اسلام را پنج امر شمرده که مهمترین آنها ولایت است و عملی بودن ولایت، از احدی پذیرفته نیست. (صدوق، 1400، ج1، ص 278) نیز میفرماید: امامت گرانقدرتر و عظیم الشأنتر و والاتر از آن است که مردم با عقول خود درک کرده و بتوانند با آراء خود، امام را برگزینند.
روایت دیگری از فضل بن شاذان نقل شده که بحثهای عقلی امامت در آن به چشم میخورد. مثل اینکه چرا خداوند مردم را به پیروی از اولی الامر امر کرده؟ یا اینکه چرا در روی زمین، نمیتواند دو امام باشد؟ (صدوق، 1404، ج2، ص 203) در حدیث معروف به «سلسلة الذهب» نیز حضرت رضا (علیه السلام) به صراحت، توحید را به ولایت و امامت متصل نموده و شرط قبول ایمان و در نتیجه امنیت از عذاب الهی را ولایت اهل بیت (علیهم السلام) برشمرده است. (اربلی، 1381، ج3، ص 98؛ هیثمی، 1997، ج2، ص 594) این روایت شریف حتی در بین اهل سنت نیز شهرت یافته، و ابونعیم اصفهانی میگوید اگر سند این حدیث را بر فرد مجنون بخوانند، شفا مییابد. (ابونعیم اصفهانی، بی تا، ج3، ص 194)
به هر روی بحثهای مربوط به «امامت» در سخنان امام رضا (علیه السلام) جلوهی ویژهای دارد و ایشان از طریق تقویت مبانی امامت تلاش در تحکیم ادلهی امامت مینمودند، چرا که اگر مبانی موضوعی مستحکم گردد، پذیرش ادلهی آن سریع تر و بهتر صورت میپذیرد. در تصویر حضرت رضا (علیه السلام) از امامت، جامعیت اسلام در گرو امامت بوده و امامت مطابق با «همهی اسلام» است. در عنوان بعدی به جلوههای امامت، فقط در ادعیهی این امام همام میپردازیم.
4. گونهها و نمودهای بحثهای امامت در ادعیهی امام رضا (علیه السلام)
چنان که ذکر شد، در سخنان حضرت رضا (علیه السلام) امامت جایگاه ویژهای دارد. ایشان در هر موقعیتی، خصوصاً در تبیین و تفسیر آیات الهی، صحبت از امامت را پیش میکشید و به فضائل خود و پدرانش تصریح میفرمود. (خرقانی، 1383، صص 182-186) دعا نیز که یکی از ابواب جهاد اهل بیت (علیهم السلام) برای اعتلای کلمهی حق و تبلیغ دین الهی است، وِعاء و ظرف مناسبی برای بیان این مهم به شمار میآمد، چرا که ممکن بود عامهی مردم، از مباجثات علمی و مناظرات حضرت با اعلام زمان و یا مضامین والا و مستدل حضرت در روایات مرتبط با امامت، به جهت ضعف علمی و فکری بی خبر باشند، اما قالب دعا، همهی مردم را در بر میگیرد. اینک شش گونه از این مباحث خواهد آمد.4-1. تجلی امامت در صلوات بر آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
در جای جای ادعیهی حضرت رضا (علیه السلام) عبارت صلوات با تعبیرات مختلف دیده میشود. به این نمونهها توجه کنید:1. در تسبیح خداوند:
سبحان الله کما ینبغی لله ... و صلی الله علی محمد و اهل بیته... . (موحد ابطحی، 1381، ص 18)2. در مناجات برای طلب فرج:
... صل علی محمد و آل محمد و اجعل لی من کل هم فرجاً و مخرجاً ... . (موحد ابطحی، 1381، ص20)3. در صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):
اللهم صل علی محمدٍ و آله فی الاولین، و صل علی محمد و آله فی الآخرین، و صل علی محمد و آله فی الملأ الأعلی، و صل علی محمد و آله فی النبیین و المرسلین... . (موحد ابطحی، 1381، ص22)4. در پیدا شدن گمشده:
... اللهم ... فصلِ علی محمد و آله و اغفر لی و رُدَّ ضالتی و صل علی محمد و آله... . (موحد ابطحی، 1381، ص51)5. در طلب عافیت:
یا الله، یا ولی العافیه، و المنان بالعافیه، و المنعم بالعافیه... صل علی محمد و آل محمد.... و ارزقنا العافیه و دوام العافیه و ... . (موحد ابطحی، 1381، ص 24)6. رفع هم و غم با توسل به اسماء الهی:
اشهد ان لا اله الا الله خالق الخلق، و قاسم الرزق، و فالق الأصباح، و جاعل الیل سکنا، و... صل الله علیه و علی اهل بیته الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا... یا مفرج الفرج، یا کریم الفرج، یا عزیز الفرج، یا جبار الفرج، با رحمن الفرج، یا رحیم الفرج، یا جلیل الفرج، یا جمیل الفرج، یا... .(موحد ابطحی، 1381، ص30)حضرت رضا (علیه السلام) در این بخش دعا، 170 اسم پروردگار را آورده و پس از آن، طلب فرج مینماید.
7. دعای قضاء حاجت بعد از نماز و روزه:
یا معز کل ذلیل و مذِلَ کل عزیز تعلَمُ کُربَتی فصل علی محمد و آل محمد و فرج عنی. (موحد ابطحی، 1381، ص41).8. برای رفع درد و بیماری:
یا مُنَزِلَ الشَفاء و مُذهِب الداء صلِ علی محمد و آله و انزل علی وجعی الشفاءَ. (موحد ابطحی، 1381، ص 54).9 . در طلب باران:
اللهم صل علی محمد و آل محمد اللهم اسقنا غیثاً مغیثاً مجللاً ... (موحد ابطحی، 1381، ص83).10. دفع شر دشمن:
... صل علی محمد و آل محمد واکفنی مؤونته بلا مؤونه. (موحد ابطحی، 1381، ص44)این ده نمونه تنها مشتی از خروار بود. در هر گونهی دعا و به قصد هر حاجتی امام رضا (علیه السلام) با صلوات آغاز نموده و گاه در انتها باز هم صلواتی را بدرقهی دعایش میفرماید. برخی دیگر از عناوین عبارتند از: دعا هنگام زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و هنگام وداع ایشان، دعا در جای جای اعمال حج، دعای ادای دین، دعای پوشیده ماندن از چشم دشمن، دعا برای رفع درد، دعا در قنوت نماز وتر، دعای آغاز نماز، دعای پایان نماز، دعا بعد از نماز صبح، دعای طلب رزق، دعای خطبهی عقد ازدواج، دعا برای فرزندش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دعا بعد از عصر جمعه، و ... .
4-1-1. مصادیق و کیستی «آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)»
در مکتب شیعه، دلائل عقلی و نقلی فراوانی وجود دارد که سه عبارت «اهل بیت رسول» و «آل محمد» و «عترت پیامبر» هر سه دلالت بر یک گروه خاص دارد و آن مصادیق، عبارتند از کسانی که علاوه بر خویشی و قرابت، به سبب علم ویژه و نیز عصمت از هر گونه رجس و گناه و پلیدی، شایستگی قرین بودن با نام پیامبر و نیز استحقاق اطاعت بی شرط و مرز را دارند. این مصداق، کسی نمیتواند باشد مگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمهی زهرا (علیها السلام) و یازده فرزند معصوم و پاک ایشان. نکتهی قابل توجه اینکه اهل سنت، به سبب وجود روایات فروان و گسترده که در حد تواتر در کتبشان موجود است، این بزرگواران را از محدودهی اهل بیت (علیهم السلام) نمیتوانند خارج کنند. اما گاه بدون دللی استوار و با تکیه بر اقوال برخی تابعین، که حتی در کتب رجالی اهل سنت تقبیح و جرح شدهاند، افرادی دیگر مانند ازواج و اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را هم ضمیمهی مصادیق آن مینمایند. (مظفر، 1422، ج5، ص 109) و البته اعتراف آنها به اعتقاد شیعه نیز فراوان است. به عنوان نمونه فخر رازی با آن که در اغلب فضائل تشکیک میکند، ذیل آیهی مودت (شوری، 23) پس از آوردن حدیث معروف دربارهی «حب آل محمد»، تصریح میکند که مقصود، علی و فاطمه و فرزندان ایشان هستند. وی سپس به روایت «سفینه» اشاره کرده و مینویسد: هر کس به سفینهی این اهل بیت سوار شود، نجات مییابد. این سخن فخر رازی نشان میدهد که دو عبارت «آل محمد» و «اهل بیت» نزد او دو تعبیر از یک مصداق هستند. وی پس از آن، در شمول ازواج و یا امت در ذیل آل محمد تشکیک کرده و تنها به صورت سؤال مطرح کرده و مینویسد: در اینکه اینان جزء آل محمد باشند اختلاف است. اما برای آن که به هر حال مکتب خود را تبیین کند، میگوید: در دریای تلاطم زندگی هم نیاز به کشتی هست و هم ستارگانی که راه را بنمایانند. اهل سنت و جماعت بر سفینهی آل محمد سوار میشوند، و با راهنمایی نجوم، که پیامبر فرموده اصحاب من مانند نجوم هستند، به منزل مقصود میرسند. (فخر رازی، 1420ق، ج27، ص 595)4-1-2. جایگاه «آل پیامبران» در قرآن
در آیات متعددی سخن از آل پیامبران به میان آمده که خود نشان از اهمیت موضوع دارد. در این آیات، علاوه بر ستودن پیامبران، پیوسته سخن از آل ایشان به میان میآید. مثلاً در قصهی طالوت، پیامبرشان به مردم میگوید که نشانهی مُلک طالوت، همراه داشتن ماتَرَکِ آل موسی و آل هارون است. (بقره، 48) یا در جای دیگر، بعد از تصریح به برگزیده شدن آدم و نوح، سخن از اصطفاء و برگزیده شدن آل ابراهیم و آل عمران به میان میآید. (آل عمران، 33) همچنین «آل ابراهیم» به عطا کردن کتاب و حکمت و ملک عظیم ستوده شدهاند. (نساء، 54) در قصهی جناب زکریا، ایشان هنگام دعا کردن برای طلب فرزند، علاوه بر ارث بردن این فرزند از پدر، تأکید بر ارث بردن او از آل یعقوب مینماید. (مریم، 6) در سورهی سبأ نیز خداوند پس از شمارش نعمتهایش به جناب داود (علیه السلام)، به آل داود امر میکند که شکر نعمتها را به جای آورند. (سبأ، 13) در قصهای دیگر، برگزیده شدن جناب یوسف و تعلیم تأویل احادیث به ایشان نیز، اتمام نعمت بر آل یعقوب به حساب آمده است. (یوسف، 6) علاوه بر یادکرد آل رسولان که گذشت، ارزش ایشان به شکلی دیگر نیز در قرآن آمده، و آن اینکه خداوند تعالی هرگونه شخصی را قابل نمیداند که در شمار آل و اهل پیامبران قرار گیرد، و به صراحت اشخاص نالایق را از زمرهی آل و اهل خارج میسازد. (هود، 46)4-1-3. صلوات و سلام بر «انبیاء» در قرآن
در قرآن کریم سلام فرستادن بر انبیا جایگاه و ارزش ویژهای داشته و خداوند در آیات متعدد، خود به این مهم مبادرت ورزیده، تا به مردم نیز آموزش دهد. در یکی از آیات به طور عام خداوند همهی پیامبران برگزیدهاش را لایق سلام خود دانسته، و بر بندگان مصطفایش درود میفرستد. (نمل، 59) همین سلام عام را با تعبیر «مُرسَلین» نیز در آیهای دیگر میبینیم. (صافات، 181) اما این سلام و صلوات عمومی مانع از برخی سلامهای اختصاصی نشده است، لذا حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و جناب هارون (صافات، به ترتیب: 109، 20، 79)، و خاتم پیغمبران (احزاب، 56) به طور ویژه مورد صلوات الهی واقع شدهاند. اما اینکه «آل پیامبران» هم مورد سلام و صلوات الهی واقع شدهاند یا نه؛ در عنوان بعدی بیان میشود.4-1-4. جایگاه سلام و صلوات بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن کریم و روایات معصومان (علیهم السلام)
«صَلوه» و جمع آن «صَلَوات» در اصل لغت به معنای انعطاف بوده و صلوات خداوند به پیامبرش، یعنی انعطاف به سوی او به واسطهی رحمت الهی، که البته انعطافی مطلق و بدون قید است. صلوات مؤمنین و ملائکه بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم انعطاف ایشان است به رسول، برای درخواست رحمت الهی برای ایشان. (طباطبایی، 1417، ج16، ص 338) در قرآن کریم تنها پیامبری که به صراحت مورد صلوات خدا قرار گرفته، نبی گرامی اسلام است، آن جا که خداوند از این مهم خبر داده، و سپس صلوات ملائکه را نیز بر حضرتش گزارش میکند، و پس از آن به همهی مؤمنان امر صریح میفرماید که بر ایشان صلوات فرستاده و سلام کنند: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً. (احزاب، 56) در آیه فوق، امر به دو چیز شده که صلوات و سلام است.در معنای سلام دو مطلب گفته شده: یکی «تسلیم در امور» که روایاتی ذیل آیه این معنا را تأیید میکند. دیگر «سلام گفتن» به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که این معنا نیز احادیث مؤید دارد. به گفته برخی مفسران، این دو معنا جدا از یکدیگر هم نیست، زیرا کسی که بر پیامبر سلام میکند و برای ایشان طلب سلامت دارد، قطعاً نسبت به ایشان محبت داشته، تسلیم هم میشود و واجب الاطاعه هم میداند. (مکارم شیرازی و همکاران، 1374، ج17، ص 417)
در شأن صلوات بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایات فروانی از معصومان (علیهم السلام) نیز رسیده که فراغ پرداختن به همهی آنها نیست، مانند اینکه امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرگاه نام پیامبر نزد شما برده شد، بر او زیاد صلوات بفرستید، زیرا هر کسی یکبار بر او صلوات بفرستد، خداوند بر او هزار صلوات خواهد فرستاد؛ و هیچ کس از این امر رویگردان نخواهد بود، جز جاهل مغرور که خدا و رسولش از او بیزارند. (مشهدی قمی، 1368، ج10، ص 437) به دیگر روایات در عنوان بعدی که «جایگاه صلوات بر آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» است، اشاره میشود، زیرا در تعالیم شیعی، صلوات بر پیامبر هیچگاه از صلوات بر آل ایشان جدا نیست.
4-1-5. جایگاه صلوات بر آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السلام)
صلوات بر آل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در معارف اسلامی اهمیت ویژهای دارد و همواره در کنار صلوات بر رسول گرامی اسلام از آن یاد شده، و صلوات بدون آل، ابتر و بیهوده شمرده شده، تا آنجا که ترک کنندهی صلوات بر آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از بهشت محروم دانسته شده است. به عنوان نمونه امام صادق (علیه السلام) میفرماید: در میزان عمل چیزی سنگینتر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست. (طیب، 1378، ج10، ص 524) شیخ مفید در المقنعه آورده که روز پنجشنبه و شب جمعه ملائکه با قلمهایی از طلا و صحیفههایی از نقره نازل میشوند و نمینویسند مگر صلوات بر محمد و آل محمد را، تا آن که خورشید جمعه غروب کند. (مشهدی قمی، 1368، ج10، ص 438) نیز در بخش ثمرات صلوات، به روایتی اشاره خواهد شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن تصریح فرمود که اگر کسی بین من و آل من در صلوات جدایی بیندازد، بین او و آسمان 70 حجاب واقع میشود و خدا فرمان میدهد دعای او را بالا نبرید مگر آن که عترت نبی را به او در صلوات متصل نماید. (مشهدی قمی، 1368، ج10، ص 436) امام باقر (علیه السلام) نیز از جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که فرمود: هر کس بر من صلوات بفرستد و بر آل من نفرستد، بوی بهشت را نمیشنود، حال آنکه بوی بهشت از فاصلهی 500 متری شنیده میشود. (حرعاملی، 1409، ج7، ص 203) در تفسیر اطیب البیان پس از نقل این روایت آمده که: از این روایت دو مطلب مهم برداشت میشود: اول آن که صلوات بدون «آل» صلوات نیست و دوم اینکه نماز بدون آن باطل است، مگر آن که نمازگزار فراموش کند، پس اگر محل آن نگذشته باید به جا آورَد و اگر گذشته، قضا نماید. (طیب، 1378، ج10، ص 523)در روایتی بسیار مهم که در کتب فریقین به وفور نقل شده، راوی (کعب بن عُجرَه) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول آیه 56 احزاب پرسید که سلام بر شما را دانستیم چگونه است (زیرا در تشهد هر نماز به شما سلام میدهیم) ولی صلوات بر شما چگونه است؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود چنین بگویید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید.» (صدوق، 1400، ص 386؛ طوسی، 1384، ص 429؛ سید بن طاووس، 1420، ص 204؛ مجلسی، 1403، ج27، ص 257) این روایت در کتب اهل سنت نیز بسیار فراوان است، تا جایی که بر آن ادعای تواتر میشود. 0صادقی، 1365، ج24، ص 198) عامه این روایت را از دهها صحابی، در کتب معروفشان از جمله صحاح سته، و نیز بسیاری از کتب روایی دیگر آوردهاند. (شوشتری، 1406ق، ج3، ص 252-271؛ مظفر، 1422ق، ج2، ص 31) (2) در این روایت، نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در صلوات بر خودشان «آل محمد» را و نیز «آل ابراهیم» را هم اضافه نمودهاند. بزودی دربارهی آل ابراهیم در آیهی 54 سورهی نساء سخن خواهیم گفت. به هر روی روایت فوق در کتب معروف اهل سنت مانند صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ترمذی، سنن ابوداود، سنن ابن ماجه، سنن نسائی، نیز مسند احمد حنبل، مسند ابن ابی شیبه، مسند این مردویه، مصنف عبدالرزاق و غیر آنها آمده، و سیوطی علاوه بر ذکر روایت از این کتب، تصریح کرده که این حدیث را گروهی از صحابه مانند ابن عباس، طلحه، ابوسعید خُدری، ابو هریره، ابو مسعود انصاری، ابن مسعود، امام علی (علیه السلام) و دیگران روایت نمودهاند. در تفسیر در المنثور، غیر از حدیث کعب بن عجره، 18 حدیث دیگر نقل شده که در همگی آنها بر الحاق آل محمد به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام صلوات، تصریح شده است. (سیوطی، 1404ق، ج5، ص 215) در کتب تفسیری عامه نیز غالباً در این موضوع تردیدی نشده، و روایات فوق را آوردهاند. (قرطبی، 1364ش، ج14، ص 234؛ دروزه، 1383ق، ج7، ص 416)، ولی برخی از آنان در روایاتی ازواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز مشمول صلوات شمردهاند، و برخی دیگر بدون توجه به آن همه منابع اهل سنت، و آن همه صحابی، تنها از موطأ مالک، فقط روایتی را نقل نمودهاند که ازواج و ذریهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در صلوات وارد میکند. (ابن عاشور، 1420ق، ج21، ص 320)
حضرت رضا (علیه السلام) در تأیید روایت کعب بن عجره استدلال قابل توجهی فرموده است. در یکی از مجالس، مأمون از امام رضا (علیه السلام) دربارهی فرق عترت و امت سؤال نمود. ایشان با استناد به آیه 56 احزاب و مسئلهی صلوات بر آل و عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ داده و روایت کعب بن عجره را به طور کامل نقل کرده به حاضران فرمودند: آیا شما در این موضوع شکی دارید؟ گفتند خیر، و مأمون اضافه کرد: این از موضوعاتی است که هیچ تردیدی در آن نیست، و امت در آن اجماع دارند. سپس از امام خواست که برای مصداق «آل» از قرآن دلیلی غیر از آیهی سورهی احزاب بیان فرمایند. امام فرمود به من بگو «یس» در ابتدای سورهی یس کیست؟ مأمون گفت شکی نیست که رسول خداست. امام فرمود خدا از این بابت فضیلتی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) داده که به احدی از انبیا نداده، زیرا خدا بر آل هیچ پیغمبری سلام نفرستاده، ولی بر «آل یس» سلام کرده است. (صدوق، 1404ق، ج1، ص 231 و 1400، ص 386؛ مشهدی قمی، 1368، ج10، ص 429؛ مجلسی، 1403، ج25، ص 229)
4-1-6. ثمرات صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
ائمه معصومین (علیهم السلام) برای صلوات، فوائد متعددی ذکر فرمودهاند که به جهت اختصار، فقط برخی را نام میبریم. این ثمرات عبارتند از: استجابت دعای گوینده (مشهدی قمی، 1368، ج10، ص 429؛ مجلسی، 1403، ج10، ص 92)؛ رحمت و قربت برای گوینده (کلینی، 1363، ج2، ص 653)؛ باز شدن درهای آسمان، و بخشش گناهان و صلوات خدا و ملائکه برای گوینده. (مشهدی قمی، 1368، ج10، ص 436) نکتهی قابل توجه در احادیث فوق، برابر بودن اهل بیت و عترت میباشد، که اگر کنار دیگر احادیث این موضوع گذاشته شود، برابر بودن آل نیز با این دو مقوله اثبات میشود. در نتیجه با توجه به تفسیر آیهی تطهیر و مصداق اهل بیت در آن (اخوانه مقدم، 1381، فصل اول)، روشن میشود که در معارف دینی، مصداق سه مقولهی اهل بیت رسول، آل محمد، و عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تفاوتی ندارد.4-1-7. علت تکرار صلوات، و تأکید بر همنشینی با عبارت «آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)»
هر پژوهندهای، حتی مستشرقان، که ادعیهی ائمه (علیهم السلام) را مطالعه کند، توجه او به کثرت صلوات در دعاها جلب میشود. درست است که در مکتب تشیع، چنانکه ذکر شد، یکی از شرایط استجابت دعا، شروع و اتمام دعا با صلوات است، ولی آنچه در ادعیهی امامان دیده میشود، بسیار فراوان تر و گسترده تر از این موضوع میباشد. وجود صلوات فقط در آغاز و پایان دعا نیست، بلکه گاه در هر خط تکرار شده، و یا بندهای دعا همگی با صلوات، آغاز شده یا پایان میپذیرد، به راستی علت وجود این همه «صلوات» چیست؟4-1-7-1. معرفی الگوهای هدایتی، مصادیق منحصر به فرد «انسان کامل»
یکی از شؤون مهم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) شأن الگویی برای مردم است که از فروع هدایت میباشد. در روشهای تربیتی نوین نیز بر جایگاه الگو و نمونه، در تربیت خانواده یا اجتماع تأکید شده است. در مکتب تشیع، یکی از راههای ارائهی الگو به طور غیرمستقیم، ذکر صلوات میباشد. شیخ طوسی معتقد است که صلوات خدا بر پیامبرش عبارت است از همهی انواع کرامتها و برتریها و اعلا درجهی منزلت و ثنا و ستای، و هر آنچه از انواع کرامت متصور باشد. خداوند خود چنین کرده و به مؤمنان نیز امر فرموده که چنین کنند. (طوسی، 1209، ج8، ص 360) مفسری معاصر در تعلیل ارزش صلوات مینویسد که صلوات بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اسلوبی از اسالیب احترام و تکریم است و احترام به شخصیت نبوی، عنصر اساسی در ارتباط ایشان با مردم میباشد و نتیجهی آن، تعامل با افکار و سلوک او و کرامتهای اخلاقی او و روشهای علمی اوست. وی میافزاید: با این مقدمه، اجتذاب و تمایل نفسی حاصل میشود که خود مقدمهی تمایل و رنگ پذیری عملی است. به همین دلیل، قرآن کریم برخی اسلوبهای عملی را ارائه کرده تا بر احترام نبی تأکید کند و در نتیجه، موانع بین نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مردم را تقلیل بخشد. پس خداوند، نوعی تکریم مستمر را به وسیلهی صلوات، در همهی اوقات ایجاد کرده که این اسلوب قبلاً در بین عرب متداول نبوده است. خداوند میخواهد مردم با پیامبرشان زندگی کرده و حضور او را در بین خود احساس نمایند، و این حضور، التزام عملی لازم دارد. (فضل الله، 1419، ص 345) مفسری دیگر میگوید شروع جمله به شکل اسمیه، و ادامهی آن به شکل فعلیه، افادهی دوام و استمرار مینماید. (زحیلی، 1418، ج22، ص 97) بانوی مفسر قرآن هم در تعلیل امر به صلوات معتقد است که خداوند با این آیه، اظهار کرم خود را نسبت به آن بزرگوار عیان نموده تا اینکه جلالت و عظمت او را بر همهی جهانیان ظاهر گردد. (بانوی اصفهانی، 1361، ج10، ص 252) بر این اساس، ذکر صلوات، که ذکری عام است، و متخصص و عالم و غیر عالم در تذکر به این ذکر عظیم، تفاوتی ندارند، به رخ کشیدن دائمی انسانهای برجستهای است که تنها مصادیق «انسان کامل» میباشند. انسان کامل همان کسی است که خداوند، با جعل خلافت الهی در جهان امکان، وی را واسطهی فیض ابدی قرار داد. همان که مظهر جمیع اسما و صفات الهیه بوده، و دیگر انسانهای «غیرکامل» از عهدهی توصیف و تعریف او بر نیایند. همان که افضل از همهی ماسوی الله است و قافله دار کاروان انسانیت در مسیر تکامل و صراط مستقیم میباشد. (طباطبایی، 1386، ص 311 به بعد)؛ و ذکر صلوات، تذکر دائمی به انسانهاست که اگر خواهان هدایت و «انسان بودن» هستند، این قافله دارها را فراموش نکنند.4-1-7-2. تأکید بر الحاق اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان و عدم افتراق
از ان جا که امامت، شأنی از شؤون نبوت و ادامهی سیر هدایتیِ انسانها است، لذا اگر تأسی به رسول خدا بدون تداوم بوده و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از این سیر حذف شوند، گویا راه هدایت منقطع شده و نیمه تمام میماند. ازاین روست که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات بر خود را بدون صلوات بر آلش، ابتر و ناقص نامیده و از آن نهی فرمود. (مکارم شیرازی، ج17، ص 420؛ هیثمی، 1997، ص 144) ابتر و بتراء هر امری است که دم بریده، و از خیر و برکت منقطع گشته باشد. (ابن منظور، 1419، ج4، ص 37)، و قطع هر چیزی را قبل از اتمام، به این وصف میخوانند زیرا «بتر» در لغت به معنای قطع است. (قرطبی، 1364، ج21، ص 223) پس اهمیت قرین ساختن «آل محمد» در صلوات به این است که از ناتمام ماندن و منقطع شدن صلوات از خیر و برکت جلوگیری مینماید و لذا صلوات بدون آل ، ناتمام و بی خیر و برکت است. حتی خطبهای که بدون نام خدا و صلوات بر رسول و آل رسول باشد، ابتر و ناقص نامیده شده است. (ابن اثیر جزری، بی تا، ج1، ص 93)، چنانکه خطبهی «زیاد بن ابیه» هنگام والی شدن وی از طرف معاویه، به «خطبه البتراء» معروف است، زیرا بدون تحمید خداوند و بدون صلوات بیان شد. (قرطبی، 1364، ج21، ص 223؛ زبیدی، 1414، ج6، ص 45؛ خویی، 1400ق، ج19، ص 359) نیز در روایات ائمه (علیهم السلام) با توجه به آیهی بعد از آیهی «امر به صلوات»، ملحق نکردن آل به پیامبر، مصداقی از آزار به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ظلم به اهل بیت (علیهم السلام) نامیده شده است، مانند آنکه روایت شده از امام صادق (علیه السلام) که فرمود: سَمعَ أبی رَجلاً مُتعَلقاً بالبَیتِ و هُو یَقُولُ اللهمَّ صَل عَلی مُحمَّدِ فَقال لَهُ أبی یا عَبداللهِ لا تبتُرها لا تَظلمِنا حَقنا قُل اللهُمَّ صَل عَلی مُحَمدٍ و أهلِ بَیتهِ؛ یعنی پدرم موسی بن جعفر دید که شخصی به خانهی کعبه چسبیده و میگوید خدایا بر محمد درود فرست. پدرم به او فرمود صلوات را ابتر و ناقص نکن و بر ما اهل بیت ظلم نکن (زیرا با این عمل گویا به ما اهل بیت ظلم میکنی) این طور بگو: خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست. همچنین ضرورت الحاق آل به پیامبر در صلوات تا آن جاست که نماز بدون آن باطل میباشد. (مکارم، 1374، ج17، ص 420؛ مجلسی، 1403، ج82، ص 278؛ حرعاملی، 1409، ج7، ص 196) امام صادق (علیه السلام) نیز میفرماید: «من صلی و لم یصل علی النبی و ترکه متعمدا فلا صلاة له». فقهای اهل بیت (علیهم السلام) صلوات در تشهد نماز را واجب دانسته و در کتب اهل سنت نیز این امر فراوان است. علامه حلی از قول شافعی و احمد بن حنبل این وجوب را نقل نموده، و شعر معروف شافعی نیز حاکی از آن میباشد. (مکارم شیرازی، ج17، ص 421):یا اهلَ بیتِ رسولِ الله حُبُکم *** فرضٌ مِنَ الله فی القرآنِ اَنزَله
کَفاکُم مِن عظیمِ القدرِ اَنکم *** مَن لَم یُصَلِ علیکُم لا صَلاهَ له
علاوه بر مسئلهی معرفی الگو که در بند پیشین گفته آمد، تکرار صلوات در ادعیهی امامان و نیز حضرت رضا (علیه السلام)، یک مبارزهی اعتقادی پیوسته و دائمی بر علیه کسانی است که همواره درصدد بودند تا ائمه را از مقام خود دور کنند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که تیزبینانه امت مسلمان را رصد میکرد، نیک میدانست که پس از او چه نفاقهایی صورت میپذیرد. لذا با توجه به اطلاع ایشان از وفات خویش، و نیز لزوم ادامهی امر هدایت بعد از ختم نبوت، و همچنین اطلاع از نفاقها و ایمانهای ضعیف، خردمندانه مینمود که جانشینان خویش را تعیین نموده و بر خلافت و ولایت ایشان به طور مستمر تأکید فرماید. (نصیری، 1389، صص 32-47) جلوهای از این سفارشها را در حدیث ثقلین که مورد اتفاق فریقین است. (طباطبایی، 1417، ج5، ص 275) میبینیم. در این حدیث شریف، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اقتران عترت پاکش با قرآن، تا قیامت تصریح نموده و تأکید میفرماید که عدم ضلالت جز بر تمسک به این دو ثقل، استوار نمیشود. همچنین ورود این دو ثقل را در قیامت بر خویش متذکر میگردد. بدیهی است که قرآن از آورندهاش نمیتواند جدا باشد، پس هرچه با قرآن همراه باشد، گویا با پیام آور قرآن نیز همنشین و مقرون است. بر همین اساس، تکرار صلوات، و نیز تکرار همراهی آل محمد با محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نشان از این عقاید مهم داشته و گویندهی صلوات را پیوسته متذکر این مینماید که راه آل پیامبر از پیامبر خدا نیست، و هدایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون آل ایشان، منقطع و بدون خیر و برکت است. به همین سبب است که در ادعیهی همهی امامان (علیهم السلام) تکرار صلوات همراه با آل، به چشم میخورد. جالب این جاست که هر چه میزان خفقان ائمهی نار، بیشتر بوده و مجالی برای ارائهی فضائل ائمهی نور ایجاد نمیشده، اسلحهی دعا و در ضمن آن: دفاع از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به وسیلهی صلوات، بیشتر نمود یافته است. صحت این ادعا را در دعاهای امام سجاد (علیه السلام) به وضوح میتوان دید.
4-2. تجلی امامت در تصریح به وصایت و منصوب بودن امیرالمؤمنین (علیه السلام)
امام هشتم شیعیان در قالب دعا، بارها بر مسئلهی مهم وصایت تکیه فرموده و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به عنوان جانشین بر حق رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفی فرموده است. لزوم وصایت و جانشینی امری متفَقُ علیه بین فریقین است، اما در کیستی خلیفه و جانشین، و نیز چگونگی آن در دو مکتب اختلاف چشم گیری وجود دارد. چنانکه امام رضا (علیه السلام) بارها در بیانات خویش ذکر فرموده، و به بخشهایی از آنها اشارت رفت، شیعه معتقد است که وصایت پیامبر امری انتصابی است نه انتخابی، و شخص وصی، باید منصوصُ علیه باشد و از سوی خداوند، توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که چیزی جز وحی نمیگوید، معرفی گردد. این اعتقاد بر چندین دلائل عقلی استوار است که در علم کلام به طور کامل تبیین میگردد.4-2-1. دعا برای قبول دعاها با توسل به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
«و قد توجهت الیک بنیبیک، صلی الله علیه و آله... و بوصیه المختار، المسمی عندک بقسیم الجنه و النار... .» (موحد ابطحی، 1381، ص 21)در این فراز دو نکتهی مهم وجود دارد. اولاً تصریح به «مختار بودن» و «انتخابی بودن» وصی پیامبر شده است. بر این اساس، تئوری انتخاب شدن وصی و جانشین توسط مردم، و هرگونه شورا و مشورت در این باب باطل میشود. ثانیاً اگر چه علی بن موسی الرضا نام مبارک جدش حضرت علی (علیه السلام) را نمیبرد، ولی با توصیفی که از وصی مختار مینماید، این عبارت بر هیچ کس جز علی بن ابیطالب (علیه السلام) صدق نمیکند.
4-2-1-1. وصف «قسیم النار و الجنه» و اختصاص به امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روایات فریقین
وصف «قسیم النار و الجنه» خاص امیرالمؤمنین است، و فریقین روایات فراوانی دارند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایمرالمؤمنین فرمود: تو تقسیم کنندهی بهشت و جهنم هستی. سید بن طاووس این وصف را از کتب معتبر شیعه مانند: امالیهای شیخ مفید و شیخ طوسی و شیخ صدوق، تفاسیر فرات و عیاشی و قمی و نیز بصائر الدرجات و ارشاد القلوب و غیر اینها، و نیز از مصادر مهم اهل سنت مانند: کنز العمال، مناقب خوارزمی، فرائد السمطین، مناقب این مغازلی، کفایه الطالب، الصواعق المحرقه، تاریخ دمشق، لسان المیزان، میزان الاعتدال، ینابیع الموده و غیر اینها نقل نموده است. (سید بن طاووس، 1420ق، ص 295) شهرت این روایت به حدی است که شیخ مفید بر آن ادعای اجماع نموده و بر اساس آن نتیجه میگیرد تنها راهی که منتهی به بهشت و رضوان میشود، راه علی بن ابیطالب (علیه السلام) است. (شیخ مفید، 1414ق، ص 109) در کتاب «مناقب» روایات گوناگون و شعار فراوانی نیز نقل شده که این وصف ویژه، به صراحت در آنها آمده است. (ابن شهر آشوب، 1379، ج2، ص 159 به بعد) ابن ابی الحدید در شرح فرازی از نهج البلاغه بیان قابل توجهی در فضیلت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارد و این وصف امام را «شایع مستفیض» میشمارد. وی ذیل این عبارت: «نَحنُ الشِعارُ و الاَصحابُ و الخَزنهُ و الاَبوابُ» مینویسد: اولاً امام علی (علیه السلام) همیشه به صورت جمع سخن میگوید، ولی مقصود شخص ایشان است. ثانیاً مراد حضرت از اینکه فرموده ما خزانهدار هستیم دو چیز میتواند باشد. اول آن که خزانهدار علم است، چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارهاش فرموده که من شهر علم هستم و علی باب آن است، و فرموده که علی خزانه دار علم من است، و فرموده علی جایگاه و صندوق علم من است. دوم آن که مراد، خزانه دار بهشت و جهنم باشد، یعنی کسی به بهشت وارد نمیشود، مگر آنکه داخل در ولایت او باشد. چرا که خبر شایع مشتفیض است که او را قسیم النار و الجنه نامیدهاند. (ابن ابی الحدید، 1404ق، ج9، ص 165)در کتاب کشف الغمه، نویسنده قول دو نفر از اهل سنت را نقل میکند که هنگام معرفی امام علی (علیه السلام) چنین نوشتهاند: کُنیتُه ابُوالحسن و أبُو الحسین، لَقبُهُ سَیدُ الوَصِیینَ، و قَائدُ الغُرِّ المَحَجَّلیِنَ، و أمیرالمؤمنینَ، و الصِّدیقُ الاَکبرُ، و الفَارُوقُ الاعظَمُ، و قَسیِمُ النَّار و الجَنَّةِ، و الوَصیُّ، وَ حَیدَرةُ، و أبُو تُرَاب. وی سپس اظهار تعجب میکند که دو عالم اهل سنت، اعتراف دارند که صدیق اکبر و فاروق اعظم، امام علی (علیه السلام) است. (اربلی، 1381، ج1، ص 65) چنانکه میبینید لقب قسیم النار و... در ردیف دیگر اوصاف و القاب بسیار مشهور علی بن ابیطالب (علیه السلام) ذکر شده است.
4-2-1-2. چگونگی تقسیم بهشت و جهنم توسط امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)
در این باره دو قول مطرح، و در تأیید هر دو روایاتی موجود است. اول آن که کلیدهای بهشت و جهنم به ایشان داده شده و خود به آتش امر میفرماید: فلانی از آن تو، تو را بگیرد و فلانی از آن من، او را رها نما. دقت در حقیقت این توصیفِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نشان میدهد فقط کسی میتواند بهشتیها و جهنمیها را بشناسد که خود بر فراز آنها بوده و احاطهی علمی به اعمال و رفتار همهی انسانها داشته باشد و علاوه بر این باید از هرگونه صفات رذیله مبرا باشد تا حب و بغضها و امیال درونیش، بر انتخاب او تأثیر سوء نگذارد، و این دو ویژگی محقق نمیشود مگر برای کسی که معصوم بوده و ولایت الهی به او تفویض شده باشد. دوم ارتباط این وصف، با حب و بغض امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و در ضمن فرمایش حضرت رضا (علیه السلام) در عنوان بعدی نیز خواهد آمد. توضیح آنکه چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند محب علی در بهشت و مبغض او در جهنم است، بر این اساس گویا علی بن ابیطالب (علیه السلام) است که جنان و جحیم را تقسیم میکند. ابن ابی الحدید معتزلی در ادامهی سخنش که در بند پیشین به تفصیل گفته آمد، همین دو روش را در چگونگی این امر آورده مینویسد: از آن جا که محب او از بهشتیان و مبغض او از دوزخیان است، به این اعتبار ایشان تقسیم کننده خواهد بود، و یا اینکه خود مستقیماً این تقسیم را انجام میدهد: یقولً لِلنارِ هذا لی فَدَعیهِ وَ هذا لَکَ فَخُذیهِ. (ابن بای الحدید، 1404ق، ج9، ص 165)4-2-1-3. پاسخ حضرت رضا (علیه السلام) به مأمون دربارهی معنای «قسیم النار و الجنه»
از اباصلت هروی مروی است که روزی مأمون به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کرد: یا ابا الحسن خبر بده مرا از جد بزرگوارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که چگونه قسمت کنندهی بهشت و جهنم است و چطور این مطلب را از برای او اثبات میکنید؟ من جداً در این باره بسیار فکر کردهام. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: آیا از پدرت از پدرانت از عبدالله بن عباس روایت نکردی که گفت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود حب علی ایمانست و بغض او کفر است؟ مأمون عرض کرد: بلی روایت کردهام. امام فرمود: پس اگر تقسیم بهشت و جهنم بر دوستی و دشمنی علی باشد که هر کس دوست اوست بهشتی، و هر کس دشمن اوست جهنمی میشود، لذا علی قسیم بهشت و جهنم خواهد شد. مأمون گفت: خدا مرا بعد از تو زنده نگذارد یا ابا الحسن. شهادت میدهم که توئی وارث علم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم). اباصلت میگوید: چون حضرت رضا (علیه السلام) به منزل خود مراجعت فرمود من نزد او آمدم و عرض کردم: یابن رسول الله، چقدر جواب نیکوئی به مأمون دادی. حضرت فرمود: ای اباصلت من بنا بر چیزی که او میدانست جوابش را دادم، ولیکن از پدر بزرگوارم شنیدم که از پدران خود از علی (علیه السلام) روایت میکرد که رسول خدا به من فرمود: یا علی تو تقسیم کنندهی بهشت و جهنم در روز جزا هستی. (صدوق، 1404، ج2، ص 318) سخن حضرت رضا (علیه السلام) بدین معناست که صرف نظر از مسئلهی حب و بغض، تقسیم جنان و جحیم به اختیار علی بن ابیطالب (علیه السلام) است.4-2-1-4. قسمت کردن بهشت و جهنم، فقط یک منقبت نیست
نکتهای که در اهمیت این صفت مولای متقیان باقی مانده، این است که آیا این وصف، تنها یک منقبت است یا دلالت مهمتری دارد؟ برخی از اهل سنت، یا این توصیف را جعلی شمرده و یا آن را کم اهمیت تلقی میکنند. نویسندهی «دلائل الصدق» پس از ذکر این مقام امیر مؤمنان (علیه السلام) قول کسی را میآورد که این مورد را از قصهها و حکایتهای جعلی شیعیان دانسته و معتقد است که نه تنها نقل صحیحی نداشته و بدون سند است، بلکه کذب و افترا میباشد و به فرض صحت دلیلی بر امامت علی نیست و منقبتی بیش نمیباشد. سپس نویسندهی فوق الذکر، اقوال و روایات عامه را در این موضوع آورده و مینویسد: اینکه طبق روایات اهل سنت، علی بن ابیطالب (علیه السلام) سید مسلمین و قسیم دوزخ و بهشت است و داخل بهشت نمیشود مگر کسی که سند ولایت و برگهی برائت از او داشته باشد، خود بر امامت آن بزرگوار دلیل روشنی است زیرا کسی که چنین اوصافی دارد و بزرگ مسلمانان است، پس فاضل و برتر از همهی مسلمانان میباشد، و امام، یعنی «فرد افضل» و برترین مسلمان. (مظفر، 1422، ج5، ص 356)4-2-2. دعا برای طلب دفع شدتها و سختیها
حضرت رضا (علیه السلام) در فرازی دیگر به عنوان دعا برای دفع شدائد (موحد ابطحی، 1381، ص 26)، به شکلی غیرمنتظره، سخن را به قیامت، و سپس آیهی شریفهی «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» (اسراء، 71) و بحث امامت کشانده، تا اثبات نماید که امام خوانندهی دعا، امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و خواستار آن است که با ایشان محشور گردد، و از آن جا به معرفی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اوصاف ایشان به تفصیل اقدام مینماید. دعا با تذکر به گناهان آغاز شده و بخشش آنها از خداوند و باقی نماندن ذنوب تا قیامت خواسته شده و «... یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ وَ ذَلِکَ یَومُ النُشُورِ فَإِذا نُفِخَ فِی الصُورِ وَ بُعثِرَ نما فِی القُبُور.» این جا امام رضا (علیه السلام) به عبارات مختلف، اقرار و عدم انکار خود را نسبت به اعتقادات بیان نموده و به توحید و نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دو عبارت کوتاه اشاره میفرماید: «اللهُمَّ فَإنی أُوفی و اشهدَ و اُقِرُّ و لا انکِرُ و لَا أجحَدُ و اسِرُ و اُعلنُ و اُظِهرُ و اُبطِنُ بأنکَ أنتَ اللهُ لا إله إلا أنتَ وَحدکَ لا شَریِکَ لَکَ و أنَّ محمداً عَبدُکَ و رَسوُلکَ صلی الله علیهِ.»اما پس از آن، برای جلب توجه خوانندهی دعا و نشان دادن اهمیت بحث امامت، به تفصیل، به اعتقاداتش نسبت به امامی که قرار است روز قیامت با او به صحنهی محشر خوانده شود، میپردازد و به نام علی (علیه السلام) و صفت خاص «امیر مؤمنان بودن» ایشان تصریح فرموده، و صفات ویژهی آن سرور را یک به یک میشمارد: «و أنَّ عَلِیاً أمیرالمؤمنین سَیدُ الاوصیَاءِ و وَارثُ عِلمِ الانبیاءِ عَلَمُ الدِّینِ و مُبیرُ المُشرِکینَ و مُمَیزُ المُنافِقینَ و مُجاهِدُ المَارقینَ.»
اینک امام رضا (علیه السلام) تصریح میکند که امام و حجتش امیرالمؤمنین است و تأکید میفرماید که هیچ عملی بدون ولایت او و قبول امامت او پذیرفته نیست: «وَ إمَامِی و َحُجَتِی وَ غُروَتِی وَ صِراطِی وَ دَلِیلِی وَ حُجَتِی وَ لَا اثِقُ بِأعمَالِی وَ لَو زکَت وَ لَا ارَاهَا مُنجِیَةً لِی وَ لَو صَلَحَت إلَا بِوَلَایَتِهِ وَ الِائتِمَامِ بِهِ وَ الإِقرَارِ بِفَضَائِلِهِ وَ القَبُولِ مِن حَمَلَتِهَا وَ التَسلیِم ِلِرُواتِهَا.»
یعنی: خدایا، من به اعمال خودم، هر چند پاک باشد، اعتمادی ندارم و هر چند صالح باشد، گمان نمیکنم نجات بخش من شود، مگر آن که همراه باشد با اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین، و قبول امامت، و اقرار به فضائل او، و قبول آن فضیلتها (و عدم انکارشان) از حاملان آنها، و تسلیم شدن به راویان این فضائل.
سخنان امام رضا (علیه السلام) آن قدر گویا و زیباست که نیازی به توضیح ندارد.
4-3. تجلی امامت در معرفی معصومان (علیهم السلام) با نام و یا صفات
راه کار دیگر حضرت رضا (علیه السلام) در تأکید بر موضوع امامت، شمردن القاب و اوصاف و اسامی چهارده معصوم (علیهم السلام) و یا دوازده امام همام میباشد. گویا امام درصدد بودهاند که علاوه بر اعلام همراهی «آل محمد» با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سطر سطر ادعیه، و تعریض به اینکه وظیفهی هدایت رسول الله را ایشان پی گرفتهاند، راه را بر شبههها و ورود مصادیق بدون استحقاق در این حوزه مقدس ببندند. این روش، سابقهای دیرینه دارد و به عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باز میگردد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در هر موقعیت مناسبی، خصوصاً در تفسیر آیاتی که مرتبط با موضوع امامت بود، جانشینان برحق خود را با نام و صفات معرفی میفرمود. اینک به برخی نمونهها در ادعیهی حضرت رضا (علیه السلام) توجه کنید:4-3-1. دعای طلب فرج با توسل به اسمای الهی
در بخشهای پیشین از دعای فوق سخن گفتیم. این دعا که دعای 23 الصحیفة الرضویة میباشد، در ادامه مطالب مهمی دارد که یکی از انها را در این بخش میآوریم. حضرت رضا (علیه السلام) پس از صحبت از شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شروع به توسل نموده و یک به یک معصومان را با نام و نسب میخواند و از هر کدام طلب شفاعت نزد خدا نموده و تقاضا میکند که نزد خدا برای برآمدن حاجات، شفیع ایشان گردند. (موحد ابطحی، 1381، ص 33-37)لازم به ذکر آنکه غیر از خطاب به پیامبر و دخت گرامیش (علیها السلام)، در خطاب دوازده امام، عبارت «یا حجت الله» را میبینیم که دلالت بر امامت ایشان میکند. به عنوان نمونه خطاب به امام حسن مجتبی (علیه السلام) ذکر میشود: «یا أبَا مُحمدٍ یا حَسنَ بن علی یا ابن رسولِ اللهِ یا حُجةَ اللهِ عَلی خَلقهِ یا سَیِّدنا وَ مَولانا إنا تَوجَّهنا بکَ الی اللهِ و تَوسِّلنا بکَ إلی اللهِ و استشفَعنَا بکَ إلیَ اللهِ و قَدمناکَ بینَ یَدی حاجاتِنا یا وجَیهاً عندَاللهِ اشفَع لنَا عِندَ الله... .»
4-3-2. دعا برای قضاء حوائج با توسل به قرآن و محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
در این دعا، که دعای 26 «الصحیفة الرضویة» میباشد، امام رضا (علیه السلام) میفرماید هرگاه مشکل شدید برای شما پیش آمد، دو رکعت نماز به جای آورده و سپس قرآن کریم را روی سر خود نگه دارید و بگویید: خدایا به حق پیامبری که به سوی خلق ارسال نمودی و به حق هر آیهای در این مصحف، ای خدا بحق محمد، به حق علی، به حق فاطمه، ... تا امامی که به حق، امام زمان و عصر توست، هر کدام ده بار نام ببرد، تا حاجتت برآورده گردد:«ثُمَّ خُذِ المُصحفَ و ارفَعهُ فَوقَ رَأسِکَ و قُل... یا سَیدی یا اللهُ عَشرَ مرَاتِ بحقِ مُحمدٍ عَشراً بحقِّ عَلِیِّ عَشراً بحقِّ فاطمةَ عَشراً بحقِّ إمامٍ بَعدَهُ کُلَّ إمامٍ تَعُدُهُ عَشراً حتَّی تَنتهَی إلی إمام حَقٍّ الذی هُو إمامُ زمَانِکَ فَإنکَ لا تَقُومُ مِن مَقامِکَ حتَی یَقضِی اللهُ حاجَتکَ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 40)
4-3-3. دعا برای طلب دفع شدائد
حضرت رضا (علیه السلام) در این دعا که دعای 21 «الصحیفة الرضویة» است، پس از مباحث متعدد توحیدی و بیان ولایت مولای متقیان، برای توسل به محضر پروردگار، نام چهارده معصوم پاک را یک به یک شمرده و تصریح میکند اولاً ملجأ و پناهی جز این خاندان وجود ندارد، و ثانیاً اینها هر یک بعد از دیگری، حجت و امام است:«و قَد أصبَحتُ یَومی هَذا لاثِقَة لیِ و لا رجَاءَ و لا لَجَا و لَا مَفزعَ وَ لا مَنجَی غَیرُ مَن تَوسَلتُ بهِم إلیکَ، مُتقَرباً إلی رُسولِکَ مُحمدٍ صلی الله علیه و آلهِ ثُمَّ عَلِیٍ أمیرالمؤمنینَ و الزَهراءِ سیدةِ نساءِ العَالمینَ و الحَسن و الحُسینِ و عَلیِّ و محمدٍ و جَعفرٍ و مُوسی و علیٍ و محمدٍ و علیٍ و الحسن و من بعَدهُم یُقیِمُ المَحَجَّة إلی الحُجَّةِ المَستورةِ مِن وُلدهِ المَرجُو للامَّةِ مِن بَعدهِ» (موحد ابطحی، 1381، ص 26) جملهی آخر مربوط به بحث مهدویت، و تصریح به غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) استت.
4-3-4. دعا برای خطبهی ازدواج
در این دعا که دعای 90 «الصحیفة الرضویة» میباشد، امام رضا (علیه السلام) بعد از حمد الهی و صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تصریح میفرماید که ایشان امامان رحمت و معادن حکمت هستند. (موحد ابطحی، 1381، ص 68) یاد کرد امامان به طور کلی، و به صیغهی جمع مانند نمونهی فوق، در ادعیهی حضرت رضا (علیه السلام) فراوان است و نمونههای بسیار متعدد دارد. مثلاً در دعای 23 که سخن از گفتیم، چندین بار عبارت: «اللهم بحقِ الائمةِ المعصومین»، یا «بحق هؤلاء الائمه» را میبینیم و در آخر دعا نیز طلب زیارت نبی و ائمه (علیهم السلام) از درگاه الهی شده است. برخی نمونهها نیز در بخشهای آینده، با عنوانی دیگر خواهد آمد.4-4. تجلیِ امامت، در شمردن «آثار اعتقاد به امامت»
حضرت رضا (علیه السلام) در ضمن دعا، علاوه بر تذکر به اصل امامت و توصیف امامان، آثار اعتقاد به امامت ائمه (علیهم السلام) را نیز متذکر شدهاند. اگر چه تعداد آنها فراوان است، اما نمونهی بارز آن را در دعای طلب دفع شدائد که دعای 21 «الصحیفة الرضویة» است، میبینیم. در این دعا، امام پس از کشاندن بحث به قیامت و معرفی کامل حضرت علی (علیه السلام) به عنوان امامی که روز قیامت با او محشور میگردد، برخی از آثار اعتقاد به امامت را متذکر میشود.4-4-1. اعتقاد به امامت، شرط قبولی اعمال
حضرت رضا (علیه السلام) اعمال انسان را، هر چند پاک و هر قدر نیکو باشد، برای نجات وی کافی ندانسته، و تصریح میفرماید که قبولی آنها منوط به قبول ولایت همهی امامان معصوم (علیهم السلام) است. حضرت چنانچه در بخش خاص امیرالمؤمنین (علیه السلام) ذکر شد، پس از اقرار به ولایت امام علی (علیه السلام)، صحبت از شرایط قبولی اعمال نموده میفرماید: خدایا، من به اعمال خودم، هر چند پاک باشد، اعتمادی ندارم و هر چند صالح باشد، گمان نمیکنم نجات بخش من باشد، مگر آن که همراه باشد با اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین و قبول امامت او، و اقرار به فضاائل او، و قبول آن فضیلتها... سپس این مشروط بودن قبولی اعمال را به قبول ولایت و امامت ائمه دیگر تعمیم داده، و از این رو، اقرار بر ولایت جانشینان امیرالمؤمنین (علیه السلام)، و امامت ایشان و حجت بودن ایشان مینماید: «وَ لا اثِقُ باعَمالِی و لَو زَکَت و لا أرَاها منُجیةً لِی و لَو صَلَحَت إلا بولایتهِ و الائتِمَامِ بهُ و الإقَرارِ بَفضَائلهُ... و أقِرُّ بأوصیائهِ مِن أبنائهِ ائمَّةً وَ حُجُجاً و أدِلَةً و سُرُجاً و اعَلاماً و مَناراً و سَادَةً و ابرَاراً و اومِنُ بِسرِهم و َجَهرِهم و ظَاهِرِهم و باطِنِهم و شاهِدهِم و غَائبِهم و حَیِّهِم و مَیتِهم لا شَکَّ فِی ذِلکَ... .»امام رضا (علیه السلام) پس از شمردن شؤون امامان (علیهم السلام) در عبارات فوق، مانند دلیل و راهنما بودن، سراج و چراغ راه بودن، سیادت و عظمت، و مانند آن، به هدف اصلی خود در این بخش رسیده، که با آیهی «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» (اسراء، 71) شروع شده بود و از آن سخن گفتیم و حال میفرماید: «اللَهُمَ فَادعُنِی یَومَ حَشرِی وَ نَشرِی بِإِمَامَتِهِم؛ یعنی حال که در روز قیامت، هر گروهی با امامشان خوانده میشوند» مرا در روز حشر و نشرم با امامت ایشان بخوان. (موحد ابطحی، 1381، ص 28)
4-4-2. اعتقاد به امامت، نجات از آتش جهنم
در ادامهی دعای فوق الذکر حضرت رضا (علیه السلام) به اثر دیگری از آثار اعتقاد به امامت اشاره نموده میفرماید: « وَ انقِذنِی بِهِم یِا مَولَایَ مِن حَرَ النَیرَانِ... .»4-4-3. قلعهی حصین از مکروهات
4-4-4. مایهی نجات از اعداء و هر طاغی و یاغی
4-4-5. مایهی نجات از هر جنبده
امام رضا (علیه السلام) در ادامهی دعای 21 «الصحیفة الرضویة» به این سه ویژگی اشاره نموده و تصریح میفرماید که تمسک به امامان (علیهم السلام) فوائد فوق الذکر را در بر دارد، هم مایهیتحصن و حفظ از مکروهات، هم مایهی امنیت از امور خوفناک، و هم مایهی نجات از هرگونه دشمنی است: «اللَّهُم فَاجعلهُم حِصنی مِن المَکارهِ و معَقلِی مِنَ المَخاوفِ و نَجِّنی بِهم مِن کُلِّ عَدُوٍ طاغٍ و فاسقٍ باغٍ و مِن شَر مَا اعرِفُ و ما أنکِرُ و مَا استَترَ عَلَیَّ و مَا ابصِرُ و مِن شَرِّ کُلِّ دَابةٍ رَبی آخِذٌ بنِاصِیَتها إنَّ رَبی علَی صراطٍ مُستقیمٍ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 28).4-4-6. باز شدن درهای رحمت و مغفرت الهی
از آنجا که دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) از رحمت الهی دور هستند، که معنای «لعن» است و در این باب سخن خواهیم گفت، رحمت پروردگار مخصوص دوستداران آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و پذیرندگان ولایت ایشان میباشد. لذا امام به واسطهی تتوسل به ایشان و تقرب به محبت ایشان، از خدا طلب رحمت و مغفرت میفرماید: «اللهُمَّ بِوسِیلتَی إلیکَ بهِم و َتقَربُّی بِمَحبتَّهم افتَح علَی ابوابَ رَحمتِکَ و مَغفِرتِکَ» (موحد ابطحی، 1381، ص 29)4-4-7. یافتن و درک برکت ایام و ماهها
در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) روزها و ماهها موجودیت و هویت دارند و روایات فراوانی دال بر این مطلب است. چنانکه حتی روزهای هر هفته، اختصاص به یک یا چند معصوم دارد. در ادامهی دعای 21 در «الصحیفة الرضویة» حضرت رضا (علیه السلام) از خداوند طلب میکند که: به برکت اقرار و اعتراف به فضیلت و ولایت اهل بیت (علیهم السلام)، که خودت ایشان را مایهی اتصال به درگاهت قرار دادی و خودت فرمودی که ایشان را پیشاپیش حوائجم قرار دهم، برکت روز و ماه و سال را به من بشناسان: «فأسَالُکَ بَمَن جعَلتهُ إلیکَ سَبَبی و قَدمَّتهُ أمامَ طَلبِتَی أن تُعَرفَنی بَرکةَ یَومی هَذا و عَامی هَذا و شَهری هَذا اللَّهُمَّ فَهُم مُعَوَّلی فِی شِدَّتی و رَخائی و عافِیتَی و بَلائی و نَومِی و یَقَظَتِی و ظَعنِی و إقامَتی و عُسرِی و یُسرِی و صَباحِی و مَسائی و مُنقَلبی و مثَوایَ... .»4-4-8. دفع بلاها و امتحانهای سخت
دیگر خواستهی دعا کننده طبق فرمودهی حضرت رضا (علیه السلام) این است که خدایا به واسطهی این امامان، نعمتهایت را از من دریغ نکن و با تنگ کردن رزق و روزی، مرا دچار فتنه و امتحان بفرما و گشایش و پیروزمندی را به شکلی آسان در دسترس من قرار بده: «اللهُمَّ فَلا تُخیَّبنی بِهم مِن نائِلکَ و لا تَقطَع رَجائی مِن رَحمتِک و لا تَفتِنِّی بإغلَاق ابوابِ الارزَاقِ و انسِدادِ مسَالِکَها... و افتَح لی من لَدنُکَ فَتحاً یَسیراً و اجعَل لِی مِن کُلِّ ضَنکٍ مَخرجاً و إلیَ کُلِّ سَعةٍ مَنهَجاً... .» (موحد ابطحی، 1381، ص 29)4-5. تجلی امامت در تبری، و بغض بر دشمنان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
از ده فروع مهم دین، دو فرع آن غالباً مغفولٌ عنه است که تولی و تبری میباشد. بر اساس آن که عالمان شیعه، اعتقاد به امامت را نه تنها اصل مذهب، که اصلی از اصول اعتقادی دین میدانند، اهمیت تولی و تبری بیشتر میشود. این دو فرع همپای نماز و روزه و خمس و زکات و حج و جهاد و امر به معروف و نهی ازمنکر، از فروع احکام است. یکی از بخشهای چشمگیر در دعاهای حضرت رضا (علیه السلام)، سخن از لعن و تبری نسبت به دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) است، که شاید در ادعیهی دیگر امامان کمتر به چشم میخورد. در اغلب مواردی که سخن از ائمه (علیهم السلام) و اوصاف ایشان را که مصداق تولی است پیش میکشد، از تبری نیز صرف نظر نمینماید.4-5-1. لعن در لغت و اصطلاح قرآنی و روایی
لعن در لغت، دارای یک اصل، و به معنای «دور شدن» و «طرد شدن» است، در معارف قرآن و روایات، به معنای «دور شدن از رحمت الهی و گرفتار شدن به عذاب او» است. (مصطفوی، 1360، ج10، ص 201) پس لعن، سب و فحش نیست و قرآن اساساً دشنام را نهی فرموده است. (انعام، 108) لعن خداوند، یعنی دور کردن ملعون از رحمت خویش، و لعن گفتن مردم یعنی طلب کردن از خدا که ملعون را از رحمتش دور نموده و به سخط و عذاب گرفتار نماید. (مصطفوی، 1360، ج10، ص 202)4-5-2. چرایی لزوم لعن و برائت
خداوند طبق ضوابطی که مقرر کرده، هر کس را بخواهد، مورد لعن قرار داده و از رحمت خویش دور میسازد. اما اینکه این لعنتها را مطرح ساخته و به مسلمانان نیز امر میکند، به سبب اثر روانی و تربیتی و هدایتی آن است، زیرا موجب رسوایی شخص ملعون از حیث اجتماعی شده و نیز موجب روشنگری، بیداری، و توجه مردم به جبهههای باطل میگردد. جالب است که همان کسانی که لعن کردن ایراد گرفته و آن را بر نمیتابند، کمتر به غاصبان و ظالمانی که امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) را لعن مینمودند، ایراد میگیرند، و چه بسا لعن دومین شخص عالَم اسلام و اولین مسلمان را توجیه کرده و اجتهاد به حساب بیاورند. بطور کلی لزوم لعن، به سبب ضایع شدن حقوق خدا و کتمان آیات اوست زیرا موجب ضلالت مردم و انحراف ایشان از حق میگردد و اخلال در نظام عالم و اجرای حق را در پی دارد و این همان است که خداوند بر نمیتابد زیرا نقض غرض اوست. (مصطفوی، 1360، ج10، ص 203)4-5-3. لعن در قرآن و روایات و زیارات اهل بیت (علیهم السلام)
مسئلهی لعن و برائت از دشمنان، دلائل قرآنی و روایی و عقلی فراوان دارد که مجال آن در این مقال نیست. در قرآن کریم خداوند کتمان کنندگان حق (بقره، 159)، قائتلان مؤمنان (نساء، 93)، پیمان شکنان و مفسدان (رعد، 25)، و آزار دهندگان خدا و رسول (احزاب، 57) لعن فرموده است. در روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سخنان و زیارات ائمهی هدی (علیهم السلام) نیز موضوع لعن، به جهت همان ویژگی هدایتی که ذکر شد، زیاد به چشم میخورد. به جهت ضیق مجال، تنها به یک نمونهی قرآنی و روایی، آن هم از یکی از کتابهای مهم اهل سنت و مفسری مشهور از عامه اشاره میکنیم.4-5-4. لعن بر دشمنان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از دیدگاه فخر رازی
در آغاز مقاله از آیهای مهم یعنی آیهی دستور صلوات به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن گفتیم: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً.» اینک به جهت اهمیت بحث، نگاهی به آیهی بعد از آن میکنیم: «إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا؛ (احزاب، 56 و 57) یعنی کسانی که خدا و رسولش را اذیت کنند، خدا ایشان را در دنیا و آخرت لعن نموده و بر ایشان عذاب خوار کننده مهیا میسازد.» وقتی خداوند کسانی را لعن میکند، دیگر نه تنها برای جواز لعن، که برای لزوم آن بحثی باقی نمیماند. فخر رازی معتقد است که این دو آیه با هم ارتباط دارند، زیرا مسئلهی صلوات و بزرگداشت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به وسیلهی ضد آن، یعنی ایذاء پیامبر توضیح داده شده است. خداوند به آزار کنندهی رسول لعن نموده، زیرا لعن یعنی «بُعد از خداوند»، شدیدترین امری است که مردم از آن برحذر بوده و دوری میکنند. این نیست مگر به این سبب که بعد و دوری از خدا، امری است که چارهای ندارد و با وجود آن، امید هیچ خیری، نه در دنیا و نه در آخرت نمیرود.سپس نویسنده، تفسیر «مفاتیح الغیب» روایت بسیار مهمی را در مورد کسانی که بر حب آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میمیرند، میآورد. بعد از این فرازهای متعدد و پر معنا فخر رازی ادامهی روایت را ذکر میکند که این بار به عکس شده و سخن از بغض آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد: «ألا و من مات علی بغض آل محمد جاء یوم القیامة مکتوبا بین عینیه آیس من رحمة الله، ألا و من مات علی بغض آل محمد مات کافرا، ألا و من مات علی بغض آل محمد لم یشم رائحة الجنة» آن گاه فخر رازی خود مطلب فوق را تحلیل نموده و علت این همه افتخار و جایگاه را برای آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین بیان مینماید: من میگویم «آل محمد» همان کسانی هستند که امر ایشان به سوی پیامبر بر میگردد. پس هر کس که این اتصال در او شدیدتر و کاملتر باشد، همو «آل» است و شکی نیست که تعلق فاطمه و علی و حسن و حسین به رسول خدا، شدیدترین تعلقات بوده، و این امر با روایات متواتر معلوم و مشخص میباشد. بنابراین لازم میآید که فقط آنها «آل محمد» باشند، چنانکه صاحب کشاف هم در شأن نزول آیهی مودت نقل کرده است. حال که ثابت شد آل محمد همین چهار نفرند، واجب میشود که ایشان نیز مانند پیامبر، باید مورد تعظیم و احترام باشند. زیرا اولاً مودت ایشان رسالت است، و ثانیاً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن قدر فاطمه (علیها السلام) را دوست میداشت که دربارهاش فرمود: فاطمه بخشی از وجود من است، هر چه او را بیازارد، مرا هم آزرده میکند. همچنین پیامبر علی و حسنین (علیهما السلام) را هم بسیار دوست میداشت. وقتی اینها ثابت شد، واجب میشود که همهی امت هم با اقتدا به پیامبر، اینها را دوست داشته باشند زیرا اطاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق آیات متعدد لازم است. ثالثاً دعا کردن برای آل محمد منصبی عظیم است و به همین سبب خاتمهی تشهد در نماز قرار گرفته و به دستور پیامبر این چنین است: «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» و این تعظیم در غیر آل محمد نیامده است. (فخر رازی، 1420، صص 593-596)
4-5-5. اینک برخی از نمونههای لعن و برائت در ادعیهی امام رضا (علیه السلام) میپردازیم.
4-5-5-1. دعا برای طلب فرج با توسل به اسماء الهی
در این دعا که به مناسبتهای دیگر از آن سخن گفتهایم (موحد ابطحی، 1381، ص 33)، امام هشتم (علیه السلام) پس از شهادت به توحید و نبوت جدشان و امامت اهل بیت (علیهم السلام)، متوسل به 180 اسم از اسماء الهی شده و از خداوند طلب فرج و گشایش مینماید. سپس بدون هیچ فاصلهای، خداوند را به همهی این 180 نام و به حق سورهی توحید، قسم داده و از او هلاک دشمنان آل محمد را تقاضا میفرماید: «اللَّهُمَ بَحقِّ هذهِ الأسماءِ الحُسنَی و الکَلمِاتِ العُلیَا وَ بحَق بسمِ الله الرحمنِ الرحیمِ قُل هُو اللهَ أحدُ اللهُ الصَّمدَ لَم یَلد و لَم یُولِد و لَم یُکن لَهُ کُفواً اَحدٍ أهلِک عَدوَّ مَحمَّدٍ و آلِ مُحمَدٍ.»سپس حضرت دشمن خدا و دشمن رسول و دشمن اهل بیت (علیهم السلام) و ذریهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در یک رتبه شمرده و همه را یکسان این چنین مورد نفرین قرار میدهد:
«اللَهُمَّ إن کَان فُلانُ عَدوَّ اللهِ و عَدوَّ رسولِ اللهِ صلی الله علیهِ و آلهِ و اهلِ بیتهِ و ذریتهِ و شیعتهِ جَحدَ حَقاً و ادَّعَی باطِلاً فانزِل عَلیهِ حُسبَاناً مِنَ السَّماءِ و عَذاباً عاَجلاً آمِین آمِین آمِین ربَّ العالِمینَ و أمانَ الخَائفِینَ.»
یعنی: اگر فلان شخص دشمن خدا و ... است، و انکار حق کرده و ادعای باطل دارد، عذابی از آسمان بر وی نازل فرما.
جالب این جاست که امام پس از دعا بر علیه دشمنان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر استجابت همین دعا، تأکید نموده، و این حاجت به خصوص یعنی هلاکت دشمن آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را با قسم دادن به حق همهی ملائک مقرب و همهی انبیای مطهر، و نیز با توسل به شفاعت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میطلبد: «ادرِکنَا فی هذهِ الحَاجةِ و اغثنِا یا إلهِی بحقِ ملَائکِتکَ المُقرَّبینَ و انبیائِکَ المُرسلینَ و المُطهَرینَ و بِشفَاعةِ نَبیکَ مُحمدٍ صلی الله علیه و آلهِ و ...»
4-5-5-2. دعا برای دفع شر دشمنان در قنوت نماز
قنوت هر نماز یکی از مواضع استجابت دعاست. حضرت رضا (علیه السلام) دعایی دارند که در قنوت به منظور دفع شر دشمن خوانده میشود و اولین بار خود حضرت خواندهاند و پس از آن به شکل معجزه آسایی خطر برطرف شده است. ماجرا از این قرار است که روزی به مأمون خبر دادند علی بن موسی مجلسی ترتیب داده و برای مردم سخن میگوید و همگان شیفتهی علم او شدهاند. وی حاجب خود را فرستاد تا مردم را متفرق نموده و مجلس را به هم بزنند و امام (علیه السلام) را نزد او بیاورند. سپس با حالت غضب امام را منع و تهدید و استخفاف نمود (صدوق، 1404، ج2، ص 173) امام (علیه السلام) با ناراحتی به خانه بازگشت و برای رهایی از شر مأمون دو رکعت نماز گزارد و در قنوت آن دعایی فرمود (موحد ابطحی، 1381، ص 46) که برای شیعیان درسهای فراوان دارد. اگر چه شخص مورد نظر کسی جز مأمون نیست، اما هدف ایشان کلی و جامع است زیرا قول و عمل معصوم برای شیعه حجت میباشد.امام رضا (علیه السلام) در قنوت به اسماء فراوانی از خداوند متوسل شده و سپس حق تعالی را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قسم داد، اما نه با نام، بلکه با وصفی مهم که دربارهی آن قبلاً سخن گفتیم: «یَا بَدِیءُ یَا بَدِیعُ یَا قَوِیُ یَا مَنِیعُ یَا عَلِیٌ یَا رَفیِعُ صَلِ عَلَی مَن شَرَفتَ الصَلَاةَ بِالصَلَاَةِ عَلَیهِ؛ یعنی ای پدید آورنده و ای قدرتمند و ای...، درود فرست بر کسی که نماز را به واسطهی صلوات فرستادن بر او شرافت بخشیدهای.» حال از خدا میخواهد که: وَ انتِقم لِی مِمَّن ظَلمَنی و استَخَفَّ بی و طَردَ الشِّیعةَ عَن بَابی و اذِقهُ مَرارةَ الذُلِّ و الهَوانِ کَما اذَاقَنیِهَا و ...؛ (یعنی خدایا انتقام مرا از کسی که به من ظلم نموده و استخفاف کرده و شیعیان را از باب (هدایت) من دور میسازد، بگیرد و به او خواری را بچشان. نکتهی مهم در این دعا، نفرین به کسانی است که مردم را از کشتی نجات اهل بیت (علیهم السلام) دور نمایند. (موحد ابطحی، 1381، ص47) پس این چنین نیست که در معرفت دینی، جایی برای لعن و طرد و نفرین غاصبان و معاندان خدا و رسول و آل رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نباشد، بلکه این امر به لسان معصوم جاری شده و برای کسانی که مردم را از باب هدایت و کشتی نجات ائمهی هدی (علیهم السلام) دور میسازند، ضرورت دارد.
4-5-5-3. دعا برای فرزندش مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
در یکی از دعاهای مهم امام رضا (علیه السلام)، حضرت پس از تصریح به امامت امام دوازدهم و پدران گرامی ایشان و بیان حاجات متعددی در مورد ایشان، از خداوند همان را طلب میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر برای دشمنان امیرالمؤمنین (علیه السلام) از خدا طلب فرمود: خدایا دوست دار وی را دوست بدار و با دشمن او دشمن باش. (موحد ابطحی، 1381، ص 73) مسلماً اگر عداوت و دشمنی به طور مطلق نکوهیده بود، یک امام معصوم، از خدا نمیخواست که با دشمن امام معصوم دیگر دشمنی نماید.4-5-5-4. دعای بسیار مهم سجدهی شکر در لعن بر اعداء آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
راویان بر حضرت رضا (علیه السلام) وارد شده و ایشان را در حالت سجده یافتند. سجده آنقدر طولانی شد که مایهی تعجب حاضران گردید. امام فرمود هر کس در سجده این دعا را بخواند، همانند کسی است که در روز بدر در لشکر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جنگیده و بر علیه دشمنان رسول خدا شمشیر زده است. دو ویژگی در این دعا به چشم میخورد که بسیار حائز اهمیت و جالب توجه است. اول آنکه اساساً دعا با لعن آغاز شده و با نفرینها و لعنهای متعدد ادامه مییابد. دوم آن که مورد لعن در کل این دعا، دو نفر هستند، زیرا همهی ضمائر و همهی افعال به صیغهی تثنیه است. اینک بخشی از فرازهای دعا:یک- لعن و نفرینهای پیاپی از حضرت رضا (علیه السلام)
آغاز دعا چنین است: «اللهُمَ العَنِ الذَّینَ بَدلاً دینکَ، و غَیَّرا نِعمتَکَ، و اتهَمَا رَسُولکَ (صلی الله علیه و آله و سلم) و خَالفاَ مِلَّتَکَ، و صَداً عَن سَبیلکَ، و کفَرا آلاءکَ، وَ رَداً علَیکَ کَلامَکَ، و استَهزءَا بِرسُولَکَ، و قَتلاَ ابنَ نَبیِکَ، و حَرَّفاَ کتِابکَ، و حَجداَ آیاتِکَ، وَ استکبَرا عَن عبِاَدِتکَ، و قَتلاَ اولیاءَکَ، و جَلساَ فِی مَجلسٍ لَم یَکُن لَهُمَا بِحقٍ، و حَمَلا الناسَ علَی اکتافِ آلِ محمدٍ علیه و علیهمُ السَّلامُ.»سپس امام رضا (علیه السلام) سیلی از لعن به آن دو نفر سرازیر نموده میفرماید: «اللهم العنهما لعناً یتلو بعضه بعضاً، و احشر هما و ابتاعهما إلی جهنم زرقا.»
دو- لعن، مایهی تقرب به خداوند
فراز بعد بسیار قابل توجه است زیرا حضرت رضا (علیه السلام) نه تنها این لعن را قبیح نمیداند، بلکه آن را مایهی تقرب به درگاه الهی دانسته، اظهار میدارد که خدایا، من به واسطهی این لعن و برائت، در دنیا و آخرت به تو تقرب میجویم:«اللَهُم َّإِنَّا تَنَقَرَّبُ إِلَیکَ بِاللَّعنَهِ لَهُمَا وَ البَراءَهِ مِنهُمَا فِی الدُنیَا وَ الآخِرَهِ.»
سپس قاتلان امیرالمؤمنین و امام حسین (علیه السلام) را به طور خاص مورد لعن قرار میدهد: «اللَّهُمَّ العَن قَتَلَهُ امِیرِالمُؤمِنیِنَ وَ قَتَلَهُ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بِنتِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم).»
آن گاه باز هم به آن دو نفر که از ابتدا مورد نظر بوده اند، نفرنی های متعدد میفرماید و آن دو و پیروانشان را سزاوار جهنم میشمارد: «اللَّهُمَّ زِدهُمَا عَذَاباً فَوقَ العَذَابِ، وَ هَوَاناً فَوقَ هَوَانٍ، وَ ذُلّاً فَوقَ ذُلٍّ، وَ خِزیاًّ فَوقَ خِزی، اللَّهُمَّ دَعَّهُمَا إِلَی النَّارِ دَعّاً، وَ ارکُسهُمَا فِی الِیمِ عَذابِکَ رَکساً، اللَّهُمَّ احشُرهُمَا وَ اتبَاعهُمَا إِلَی جَهَنَّمَ زُمَراً ...» (موحد ابطحی، 1381، ص 79)
سه: شرافت و عظمت گویندگان لعن
گویا امام رضا (علیه السلام) در این قسمت اراده فرموده تا هر گونه شبهه ای را در مورد لزوم لعن و نفرین بر دشمنان خدا برطرف سازد. لذا لعنت کنندگان بسیار مهمی را به خویش ضمیمه نموده، میفرماید:«اللَّهُمَّ العَنهُمَا لَعناً یَلعَنهُمَا بِهِ کُلُّ مَلَکٍ مُقَرَبٍ، وَ کُلَّ نَبِی مُرسَلٍ، وَ کُلَّ مُؤمِنٍ امتَحَنتَ قَلبَهُ لِلإِیمَانِ، اللَّهُمَّ العَنهُمَا لَعناً یَتَعَوَّذُ مِنهُ أَهلُ النَّارِ، وَ مِن عَذَابِهِمَا، اللَّهُمَّ العَنهُمَا لَعناً لَا یَخطُرُ لِأَحَدٍ بِبَال، اللَّهُمَّ العَنهُمَا فِی مُستَسَرِّ سِرِّکَ وَ ظَاهِرِ عَلَانِیَتِکَ، وَ عَذبِهُمَا عَذَاباً فِی التَقدِیرِ وَ فَوقَ التَقدِیرِ، وَ شَارِک مَعَمُاَ ابنَتَیهِمَا وَ اشیَاَعَهُمَا وَ مُحِبِّیهِمَا وَ مَن شَایَعَهُمَا... ».
یعنی خدایا آن دو آن چنان مورد لعنت قرار بده که هر کلک مقربی آنان را لعن کند و. هر نبی مرسل لعن کند و هر مؤمنی که قلبش به واسطهی ایمان امتحان و اختیار شده لعن کند، و ... (موحد ابطحی، 1381، ص 80)
5-5-5-4. دعا در قنوت نماز وتر
این دعا که مملو از لعن و نفرین میباشد، در یکی از مواضع مهم استحابت دعا گفته میشود (موحد ابطحی، 1381، ص 86) دعا با اسماء الهی آغاز شده و با توصیف های متعدد و زیبایی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ادامه مییابد. سپس صلوات بر پیامبر و آل او و صفات ویژهی امیرالمؤمنین، و یادکرد دخت گرامی رسول خدا با وصف بتول را میبینیم. ذکر امام حسن و امام حسین (علیه السلام) با سخن ویژهی آن دو بزرگوار از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی «سیدا شباب اهل الجنه»، و نیز نام ائمهی معصوم به طور عام بعد از آنها آمده، ولی در نهایت، امام عصر با اوصاف ویژه یاد شده است. دو ویژگی این دعا را از دعای پیشین متمایز میسازد:ویژگی اول: وجود واژهی «بغض»
بغض واژه ای است که دلالت بر دشمنی عمیق و شدید دارد. در مکتب قرآن بغض نسبت به دوستان و نزدیکان و ارحام، خصوصاً دوستان اهل بیت (علیه السلام) بسیار نکوهید است، ولی نسبت به دشمنان خدا نه تنها مذموم نیست، بلکه دستمایهی تبری است که از واجبات دینی میباشد. بر این اساس نمیتوان بطور مطلق آن را مذموم شمرد. امام هشتم شیعیان بر این ادعا صحه گذاشته و به وجود چنین بغضی مباهان میفرماید و خدا را شاهد میگیرد: « و أنتَ تَعلمُ ما فِی ضَمیرِ قَلبی من حُبِّ اولیائکَ و بُغضِ اعدائِکِ وَ کفَی بِکَ عَلیِما» یعنی: خدایا تو میدانی که در اعماق قلب من حب دوستان تو و بغض دشمنان تو نهفته است، و (هرچند دیگران انکار کنند ولی) دانستن تو برای من کافیست. (موحد ابطحی، 1381، ص 89)ویژگی دوم: وجود واژهی «برائت»
برائت به معنای بیزاری جستن، و همان عمل تبری است که نتیجهی بغض میباشد. کسی که دیگری را دوست بدارد هیچ گاه از او برائت نمیجوید و بیزار نمیگردد. اما در معارف قرآن و اهل بیت (علیه السلام) به جهت ارزش هدایتی، به مسلمانان دستور داده شده که از برخی افراد بیزاری بجویند. امام رضا (علیه السلام) در این دعای شانزدهم از «الصحیفه الرضویه» پس از مقدمات مفصلی که ذکرش گذشت و پس از یادکرد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت پاکش (علیه السلام)، از دشمنان ایشان و ظالمان به ایشان اعلام برائت نموده، میفرماید: «اللَّهُمَ إِنِی اُبرَاُ إِلَیکَ مِن اَعدَائِهِم وَ مُعَانِدِیهِم وَ ظَالِمِیهِم.»حضرت رضا (علیه السلام) سپس باز بر موضوع دوستی با دوستان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و دشمنی با دشمنان ایشان تأکید نموده و در نهایت دعا میکند که خدایا مرا با همین کسان که دوست دارم محشور فرما و ازکسانی که بیزارم و برائت جسته ام دور بگردان» «اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالاهُم وَ عَادِ مَن عَادَاهُم وَ انصُر مَن نَصَرَهُم وَ اخذُل مَن خَذَلَهُم عِبَادُکَ المُصطَفَینَ الاَخیَارَ التقُیَاءَ البَرَرَةَ اللَّهُمَّ احشُرنِی مَعَ مَن اتَوَلَّی وَ ابعِدنِی مِمَّن اتَبَرَّاُ... .» (موحد ابطحی، 1381، ص 89)
6 -4. تجلی امامت در تأکید بر اندیشهی مهدویت
در ادعیهی امام رضا (علیه السلام) سخن از امام عصر(عج) جلوهی گسترده ای دارد و پرداختن به آن، خود نیازمند نوشتاری جداگانه است. به عنوان نمونه در بین ادعیه، چندین دعا خاص آن حضرت و شامل درخواست های متعدد برای ایشان است. (3) دیگر ادعیه نیز اگر چه مختص ایشان نیست، ولی غالباً هر جا ذکر آن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شده، از امام دوازدهم با نام و صفات یاد شده است که به جهت تبرک فقط چند عبارت را میآورم.«... اللَّهُمَّ اشعَب بِهِ الصَّدعَ وَ ارتُق بِهِ الفَتقَ وَ أمِت بِهِ الجَورَ وَ اظهِر بِهِ العَدلَ وَ زَیِن بِطُولِ بَقَائِهِ الارضَ وَ ایِّدهُ بِالنَّصرِ وَ انصُرهُ بِالرُعبِ وَ افتَح لَهُ فَتحاً یَسیِراً وَ اجعَل لَهُ مِن لَدُنکَ عَلیَ عَدُوِکَ وَ عَدُوُّهِ سُلطَاناً نَصِیراً اللَّهُمَّ اجعَلهُ القَائِمَ المُنتَظَرَ وَ الإِمَامَ الَّذِی بِهِ تَنتَصِرُ وَ اَیَدهُ بِنَصرِ عَزِیزٍ وَ فَتحٍ قَرِیبٍ وَ وَرَثهٌ مَشارِقَ الاَرضِ وَ مَغَارِبِهَا اللَّاتِی بَارَکتَ فیِهَا وَ احیِ بِهِ سُنَهَ نَبیِّک...» (موحد ابطحی، 1381، ص 73).
«... اللَّهُمَّ صَلِ عَلَیهِ وَ عَلَی آلِهِ مِن آلِ طه وَ یس وَ اخصُص وَلِیَّکَ وَ وَصِیَّ نَبِّیَکَ وَ اخَا رَسُولِکَ وَ وَزِیرَهُ وَ وَلِیٍّ عَهدِهِ إِمَامَ المُتَقِینَ وَ خَاتَمَ الوَصِییِنَ لِخَاتَمِ النَبِییِنَ مُحَمَدًّ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ ابنَتَهُ البَتُولَ وَ عَلَی سَیِدَی شَبَابِ اهلِ الجَنَةِ مِنَ الاَّوَلِینَ وَ الآخَرِینَ وَ عَلَی الاَّئّمَهَ الرَّاشِدِینَ المَهدِییِّنَ السَّالِفِینَ المَاضِینَ وَ عَلَی النُقَبَاءِ الأتقِیَاءِ البَرَرَةِ الاِئِمَةِ الفَاضِلِینَ البَاقِینَ وَ عَلَی بَقِیَتُکَ فِی ارضِکَ القَائِمِ بِالحَقِّ فِی الیَومِ المَوعُود...» (موحد ابطحی، 1381، ص 89).
«... تَوَسَّلتُ بِهِم إِلَیکَ- مُتَقَرِباً إِلَی رَسُولِکَ مُحَمَدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ ثُمَ عَلِیٍّ امِیرِ المُؤمِنینَ وَ الزَّهرَاءِ سَیِدَهَ نِسَاء العَالَمِینَ وَ الحَسَنَ وَ الحُسَینِ وَ عَلِیٍّ وَ مُحَمَدٍ وَ جَعفَرٍ وَ مُوسَی وَ عَلِّیٍ وَ مُحَمَدٍ وَ عَلِّیٍ وَ الحَسَنِ وَ مَن بَعدَهُم یُقِیمُ المَحَجَةَ إِلَی الحُجَّةِ المَستُورَةِ مّن وُلدِهِ المَرجُوِّ لِلاُّمَةِ مِن بَعدِه... » (موحد ابطحی، 1381، ص 28).
«... اللَّهُمَّ قَوِّم قَائِمَ آل مُحَمَدٍ وَ اظهِر دَعوَتَهُ بِرِضاً مِن آل مُحَمَدِ اللَّهُمَّ اظهِر رَایَتَهُ وَ قَوِّ عَزمَهُ وَ عَجِل خُرُوجَهُ وَ انصُر جُیُوشَهُ وَ اعضُد انصَارَهُ وَ ابِلغ طَلِبَتَهُ وَ انجِح امَلَهُ وَ اصلِح شَأنَهُ وَ قَرِّب اوَانَهُ فَإِنَکَ تُبدِئُ وَ تُعِیدُ وَ انتَ الغَفُورُ الوَدُودُ: اللَّهُمَّ املَأَ بِهِ الدُنیَا قِسطاً وَ عَدلاً کَمَا مُلِئَت وَ جَوراً... » (موحد ابطحی، 1381، ص91).
4-7. ادعیهی ابناء الرضا (علیه السلام)
در کتاب الصحیفة الرضویة، علاوه بر ادعیهی حضرت رضا (علیه السلام)، دعاهای امام جواد (علیه السلام)، امامهادی (علیه السلام)، امام عسکری (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جمعآوری شده است. در بین این دعاها و نیز دعاهای هفت امام نخستین، از نظر مفاهیم و مضامین تفاوت چشمگیری به چشم نمیخورد، آن گونه که اگر تیتر و عنوانی نباشد قابل شناخت نیست که دعا از کدامیک از ائمهی معصومین (علیهم السلام) نقل شده است. این امر طبیعیست زیرا همهی ایشان نور واحدند و از یک منشأ و منبع به آنان علم لدنی عطا میگردد. بر این اساس، صلواتهای متعدد همراه با «آل»، بیان نکات اعتقادی مهم در قالب دعا، تولی و تبری، تأکید بر اندیشهی مهدویت و مسئلهی غیبت و ظهور، روح پروری، و اوج ارتباط مخلوق با خالق در ادعیهی ابناء الرضا (علیه السلام) نیز به وضوح دیده میشود.نتیجهگیری
«دعا» اصل و ریشه و به تعبیر روایات، مخ عبادت و بنیان بندگی است. دعا از اموری است که در عین شهرت، مورد مظلومیت واقع شده و در عین اینکه به ظاهر مورد بحث است، ولی باطنی ناشناخته داشته و باید ارزش خود را بیش از پیش بیابد. دعا نه فقط در بین مسلمانان، که در پیروان ادیان دیگر نیز جایگاه قابل توجه دارد. آلکسیس کارل به عنوان یک پزشک مسیحی که به سبب پیوند رگها جایزه نوبل گرفته، در جزوهی نیایش خود به صراحت اعلام میکند که به وسیلهی دعا میتوان بیماران لاعلاج را درمان نمود. دیگران نیز مشابه این سخن را فراوان گفتهاند. اما آن چه اسلام به دنبال آن است، زیبایی و سلامتی بُعد مهم تر انسان، یعنی روح اوست. پیامبر و ائمه معصومین (علیهم السلام) که طبیبان دوار و پزشکان ارواح انسانها هستند، برای نمو فکر و اعتقاد صحیح اسلامی و برای شکلگیری منهج کامل حیات بشری و جهت اکمال مکارم اخلاقی و اجتماعی، از سلاحی برتر با نام دعا سود جستند که فقیر و غنی و عالم و جاهل نمیشناسد. از بین امور مذکور، مهمترین فکر و اعتقاد اسلامیکه پایهی دیگر اعتقادات و مایهی قبولی حسنات و اعمال صالحات است، همانا موضوع امامت و فلسفه تداوم آن میباشد. ائمه و از جمله حضرت رضا (علیه السلام) در اعصاری که دیگران درصدد قربانی کردن ارزشهای اسلامی بودند، در قالب دعا به بیدار کردن خفقان پرداخته، و با دعاهای متفاوت، به بهانهی هر مکان و هر زمانی، مضامین والا را آموزش داده و مردم را به حد اعلای معرفت و شناخت دین و خدا و اولیای او رساندهاند. گسترهی معارف در این دعاها به حدی است که محدود به مناجاتهای فردی و خواستهای یک انسان در بحبوحهی زندگی نمیشود. امام رضا (علیه السلام) در حقیقت مکتبی سرشار از آموزش و پرورش را پدید آورده که بایستهترین خصلتها و شایستهترین اندیشهها و ارزندهترین اعتقادها را با لطافت و عطر مناجات درآمیخته و شیفتگان را تا جایگاه شناخت حقایق اوج داده است. ایشان به جهت اهمیت موضوع امامت، با تعدد و توالی صلوات در جای جای تعبیرات خویش، بر پیوستگی و عدم افتراق آل محمد از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تأکید ورزیده و نشان داده که هدایت بدون تمسک به آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) گسیخته خواهد بود. همچنین علاوه بر صلوات، که نمود تولی و حب اهل بیت (علیهم السلام) است، حضرت رضا (علیه السلام) بر مسئلهی تبری و لزوم آن نیز تأکید دارد. الفاظی فراوان، روشن و گویا مانند برائت، لعن، و بغض به دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) دلیل این ادعاست. تصریح امام هشتم (علیه السلام) بر این اعتقاد مهم، آن هم در آن فضای اختناق و در دربار مأمون، نشان از اهمیت این اعتقاد و لزوم تبیین آن و ضرورت عدم اختفای آن دارد. علاوه بر این، علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در قالب دعا، به آثار متعدد اعتقاد به امامت نیز اشاره فرموده است. در همین راستا مسئلهی مهدویت که خود تداوم امامت و هدایت است، به طور چشم گیر و منحصر به فرد، در دعاهای امام رضا (علیه السلام) به چشم میخورد. مسائل مرتبط با امامت نیز مانند لزوم منصوص و منصوب بودن امام، مطهر بودن امام و لزوم عصمت او، جایگاه امام در عالم بشری و پیآمدهای نپذیرفتن آن نیز در این ادعیه، فراوان مطرح میشود.پینوشتها:
1- استادیار و عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآنی تهران. dr. zo. akhavan @ gmail. com.
2- و نیز فخر رازی، 1420ق، ج16، ص 137 و ج25، ص 182.
3- مانند: موحد ابطحی، 1381، دعای 99 و دعای 77.
قرآن کریم
1. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله (1404ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم: مکتبه آیه الله مرعشی، چاپ اول.
2. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد (1367)، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق محمود محمد طناحی، قم: موسسة مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم.
3. ابن حجر هیتمی (1997م)، الصواعق المحرقه، بیروت: موسسة الرساله، چاپ اول.
4. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد (1410ق)، مقدمة العبر، تهران: انتشارات استقلال، چاپ اول.
5. ابن شهر آشوب مازندرانی (1379)، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (علیه السلام)، قم: نشر علامه، چاپ اول.
6. ابن کثیر، عزالدین (بی تا)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر.
7. ابن منظور، محمد بن مکرم (1419ق)، لسان العرب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم.
8. ابو نعیم اصفهانی، ابو نعیم (بی تا)، حلیه الاولیاء، بیروت: دار الکتب العلمیه.
9. احمدی میانجی، علی (1998م)، کاتیب الرسول، تهران: دار الحدیث.
10. اخوان مقدم، زهره (1381)، آیهی تطهیر و شعر شعرای عرب پیراتمون آن، پایان نامهی ارشد.
11. اخوان مقدم، زهره (1389)، اصول تفسیر برگرفته از روایات اهل بیت (علیهم السلام)، رسالهی دکتری.
12. اربلی، علی بن عیسی (1381ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمه، تبریز: چاپ بنیهاشمی، چاپ اول.
13. امامت پژوهی، فصلنامه تخصصی بنیاد فرهنگی امامت اهل بیت (علیهم السلام)، مقاله امامت پژوهان انگلیسی زبان و آثار آنها از گروه امامت پژوهی در غرب انگلیسی زبان، شماره1، بهار سال 1390ش.
14. امین، سید محسن (1403ق)، اعیان الشیعه، بیروت: دار التعارف للمطبوعات.
15. امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت (1361ش)، تهران: نهضت زنان مسلمان.
16. امینی، ابراهیم (1354)، بررسی مسائل کلی امامت، قم: دار التبلیغ اسلامی، چاپ اول.
17. جعفریان، رسول (1371)، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
18. حرعاملی، محمد بن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، قم: موسسة آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول.
19. حسینی جلالی، محمدرضا (1382)، جهاد امام سجاد (علیه السلام)، ترجمه موسی دانش، مشهد: موسسة چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
20. حسنی، هاشم معروف (1368)، سیره الائمه اثنی عشر، قم: منشورات شریف رضی.
21. خرقانی، حسن (1383)، امام رضا (علیه السلام) و رسالت تبیین قرآن، مجله الهیات و حقوق، سال چهارم، شماره 14.
22. خویی، میرزا حبیب الله (1400ق) منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تهران: مکتبه اسلامیه.
23. دروزه، محمد عزه (1383ق)، التفسیر الحدیث، قاهره: دار احیاء الکتب العربیه.
24. دورانت، ویل (1368)، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
25. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان (بی تا)، تذکر الحفاظ، بیروت: دار احیاء تراث العربی.
26. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان (1413ق)، سیر أعلام النبلاء، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ هشتم.
27. ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان (1411ق)، تاریخ اسلام، بیروت: دارالکتاب العربی.
28. زبیدی محمد مرتضی (1414ق)، تاج العروس، بیروت: دار الفکر.
29. زحیلی، وهبه بن مصطفی (1418ق)، التفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، دار الفکر المعاصر، بیروت.
30. سید بن طاووس (1420ق)، علی بن موسی، طرف من الأنباء و المناقب، مشهد: نشر تاسوعا، چاپ اول.
31. سید مرتضی (1410ق)، رسائل الشریف المرتضی، تدوین سید احمد حسینی، قم، دار القرآن الکریم، چاپ اول.
32. سیوطی، جلال الدین (1404ق)، درالمنثور فی تفسیر المأثور، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
33. شرف الدین (بی تا)، سید عبدالحسین، کتاب النص و الاجتهاد.
34. شوشتری (تستری، قاضی نورالله (1406ق)، احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ده جلد ملحقات.
35. صادقی تهرانی، محمد (1365)، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، قم: انتشارات فرهنگ اسلامی.
36. صافی گلپایگانی، لطف الله (1361)، نظام امامت و رهبری، تهران: بنیاد بعثت، چاپ دوم.
37. صدر، سید محمدباقر (بی تا)، اهل بیت تنوع ادوار و وحده هدف، بیروت: دار التعارف للمطبوعات.
38. صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی (1400ق)، الامالی، بیروت: انتشارات اعلمی.
39. صدوق، محمدبن علی بن حسین بن بابویه قمی(1363)، کمال الدین و تمام النعمه، به کوشش علی اکبر غفاری، قم: مؤسسه النشر الاسلامی.
40. صدوق، محمد بن علی بن حسین با بابویه قمی(1404ق)، عیون اخبار الرضا، بیروت: موسسة الاعلمی للمطبوعات.
41. صفدی، صلاح الدین (1394ق)، الوافی بالوفیات، بیروت: دار النشر.
42. طباطبایی، سیدمحمد حسین (1417ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم.
43. طباطبایی، علی (1386)، انسان کامل، قم: مطبوعات دین، چاپ دوم.
44. طبرسی، فضل بن حسن (1417ق)، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم: مؤسسه آل البیت.
45. طبری، محمد ابن جریر (1363)، قم: منشورات شریف رضی.
46. طوسی، محمد بن حسن (1209ق)، التبیان فی تفسیر القرآن، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
47. طوسی، محمد بن حسن (1384ق)، الامالی، نجف: المکتبه الاهلیه.
48. طیب، سید عبدالحسین (1378)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: اسلام.
49. علامه حلی (1409ق)، الالفین، قم: دار الهجره، چاپ سوم.
50. علی الدخیل، علی محمد (1403ق)، ائمتنا، بیروت: دار المرتضی، چاپ ششم.
51. فخر رازی، ابو عبدالله محمد بن عمر (1420ق)، مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم.
52- فضل الله، سید محمد حسین (1419ق)، تفسیر من وحی القرآن، بیروت: دار الملاک للطباعه و النشر.
53. فیض کاشانی، مولی حسن (1418ق)، الاصفی، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول.
54. قرطبی، محمد بن احمد (1364)، الجامع لاحکام القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو.
55. قطب راواندی، قطب الدین (بی تا)، الخرائج و الجرائح، قم: مدرسهی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
56. لجنه التالیف، اعلام الهدایه (1422ق)، الامام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، قم: المجمع العالمی لاهل البیت (علیه السلام)، چاپ اول.
57. متقی هندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (1409ق)، کنزالعمال، بیروت: مؤسسه الرساله.
58. مجلسی، محمدباقر (1403ق)، بحار الانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم.
59. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران (1374)، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول.
60. محبی پور، صغری (1388)، نقش امام رضا (علیه السلام) در حدیث شیعه، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل.
61. مشهدی قمی، محمد (1368)، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول.
62. مصطفوی، حسن (1360)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
63. مظفر نجفی، محمد حسن (1422ق)، دلائل الصدق لنهج الحق، قم: موسسة آل البیت، چاپ اول.
64. مفید، محمد بن محمد (1414ق)، تصحیح الاعتقادات الامامیه، تحقیق حسن درگاهی، قم: کنگرهی شیخ مفید، چاپ دوم.
65. مفید، محمد بن محمد (بی تا)، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ایران: کنگرهی شیخ مفید.
66. موحد ابطحی، سید محمد باقر (1381)، الصحیفة الرضویة الجامعه، قم: موسسة الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ دوم.
67. موسوی یزدی، سید علی اکبر و همراهان (1362)، پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم، تهران: میقات.
68. نصیری، محمد (1389)، تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان (علیهم السلام)، قم: دفتر نشر معارف.
69. نوایی، علی اکبر (1387)، پرتوی از شناخت حقیقت امامت، مجلهی اندیشهی حوزه، سال 14، شماره 73.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ به اهتمام مرتضی سلمان نژاد؛ (1392)، جستاری در ادعیه رضویه با تأکید بر «الصحیفة الرضویة الجامعة»، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول