از جمله مباحث علوم قرآنی علم مناسبات است و در جایی مطرح است که به ظاهر ناپیوستگی در کلام به نظر آید. بقاعی در تعریف علم مناسبات میگوید:
«علم مناسبات، علمی است که با آن، عوامل چینش آیات و سورهها شناسایی میشود و موضوع این علم آن اجزایی است که زمینهی پیوند مطالب را فراهم میکند. » (1)
سابقهی این علم به زمان بحث از اعجاز قرآن برمیگردد. مهمترین فایدهی آن کمک به فهم قرآن و تفسیر آیات آن و نیز دستیابی به اعجاز قرآن و اثبات الهیبودن آن است.
علم مناسبات با علم اسباب نزول ارتباط دارد.
قرآنکریم در طی بیست و اندی سال به مناسبتهای مختلف نازل شد. ترتیب کنونی قرآنکریم، بر اساس ترتیب نزول و سیر تاریخی بعثت نیست و هر آیهای در جایی و به پیوست آیهای دیگر که به فاصله زمانی نازل شده، قرار گرفته است. علم مناسبات در پی کشف رابطهی این چینش است (2) تا نشان دهد چه عاملی باعث شد این دو یا چند آیه در کنار هم قرار گیرند. بسیاری از مفسران، اسباب نزول را یکی از حلقههای کشف این رابطه میدانند (3) زیرا اسباب نزول موقعیت نزول را روشن میکند.
صبحی صالح نوشته است: «مفسرانی که ریشههای تحقیق علمی را بنا نهاده و واردشدن در تفسیر را منوط به آگاهی از سبب نزول دانستهاند، شاید میدانستهاند که وجه مناسبت میان آیات متوقف بر شناخت اسباب نزول است. (4)
نصرحامد نوشته است: «رابطهی «مناسبت» و «سبب» چیست؟ اگر سبب به معنای حادثه یا واقعهای است که متن قرآنی در واکنش، ردّ، یا تأیید و یا تعدیل، به آن نازل شده پس همان حادثه مبنا و مستند فقیه در استخراج حکم شرعی از آیه است. حال اگر آیات گوناگون بنابر مناسبتهایی متفاوت با اسباب نزول متفاوت در کنار هم آمده باشند، آیا این امر در مواردی متن قرآنی را پیچیده، و فقیه را در استخراج حکم با مشکل روبهرو نمیسازد؟» (5)
زرکشی به این پرسش توجّه کرده است، او مینویسد: «گاه آیهای بنا به سبب و مناسبتی خاص نازل شده است. اما به جهت رعایت نظم و زیبایی سیاق، آن را در میان آیاتی دیگر قرار دادهاند. اکنون پرسش این است: آیا این آیه با سبب و مناسبت خاصی که دارد، مشمول آن لفظ عام میشود و با قرارگرفتن در تحت آن لفظ عام، از جملهی افراد آن میگردد؟ به عبارت دیگر آیا آیات عام از باب سببیّت، بر آن مورد خاص دلالت میکنند که در این صورت، مورد خاص به هیچوجه از شمول آن خارج نمیشود یا آنکه به این پایه از قوت در دلالت نمیرسد، زیرا ممکن است مراد از آیهی خاص چیزی غیر از آن آیات عام باشد. » (6)
نمونهای که صبحی صالح آورده، این است: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا» (8)
صبحی صالح نوشته است: «بدون آگاهی از سبب نزول، شناخت تناسب آیات، با سیاق قبل و بعد آن واقعاً دشوار میشود. » (9)
آیهی 51 این سوره چنین است: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْكِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ كَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ سَبِیلاً» و آیات بعدی تا آیهی 58 دربارهی اهل کتاب است، و پس از آن آیهی امانت آمده است: خداوند متعال در این سوره، در دو فراز متصل به هم، به دو موضوع به ظاهر ناپیوسته و غیرمربوط اشاره میکند: اول کتمان حقایق تورات دربارهی حقانیّت پیامبر (ص) و دیگری رد امانت. سبب نزول آیهی اول این است که کعببن اشرف یهودی از مدینه به مکه آمد. کشتگان بدر را دید و کفّار را بر خونخواهی ایشان و جنگ با پیامبر (ص) تشویق کرد. از او پرسیدند: چه کسی هدایت یافته است؟ پیامبر (ص) یا ما؟ او از سر گمراهی گفت: شما! ... قوم او، از یهودیان و اهل کتاب بودند که رسالت پیامبر (ص) و اوصاف او را در کتاب آسمانی خود دیده و پیمان بسته بودند که امر را کتمان نکنند و پیامبری را که ظهور میکند، یاری رسانند. این امانتی بر دوش آنان بود که ادا نکردند و خیانت ورزیدند. (10)
آیهی دوم دربارهی «کلید کعبه» در ماجرای فتح یا اندکی پیش از آن نازل شده، که پیامبراکرم (ص) کلید حرم را از عثمانبن طلحه گرفت و پس از پاککردن خانهی کعبه از لوث بتها کلید را به او بازگرداند. میان نزول دو آیه شش سال فاصله است. (11)
ابن عربی گفته است: «وجه مناسبت و نظم این آیات آن است که از کتمان اوصاف محمد (ص) توسط اهل کتاب خبر میدهد و اینکه ایشان مشرکان را راهیافته معرفی کردند. این امر نشان خیانت ایشان بوده که به دبنال آن موضوع انانت را به صورت کلی مطرح کرده است. » (12) بنابراین سخن از رعایت امانت است، یکی امانت کتاب، که نباید پنهان شود و دیگر امانت کلید کعبه، و بدین صورت سبب نزول به فهم مناسبت میان دو دسته از آیات کمک میکند.
نصرحامد دربارهی این آیه، پرسشی مطرح کرده است: «کدامیک از این دو آیه عام و کدام خاص است؟ کدام به منزلهی اصل است که حکم از آن به دست آید و کدام یک نماد «فرع» که حکم اصل بر آن منطبق است؟ به عبارت دیگر وقتی دو آیه با اسباب نزول متفاوت، در کنار هم قرار بگیرند آیا میتوان با تکیه بر عمومیت لفظ یکی نسبت به دیگری، حکم یکی را شامل دیگری نیز بدانیم و آیا لفظی که در یک آیه بیانگر حکم است (و در عموم لفظ آیهی دیگر مندرج است) به منزلهی سبب است یا به این پایه از اعتبار نیست؟ » (13)
آیهی دوم بر وجوب ادای امانت دلالت دارد، و دلالت آیهی اول بر «خیانت اهل کتاب در امانت» امری برآمده از فهم مفسر نسبت به وجه تناسب این دو آیه است که تنها با دانستن «سبب نزول» به دست نمیآید، یعنی برای یافتن معنا و دلالت متن، «سبب» و «مناسبت» با هم همکاری کردهاند و کشف این مناسبت باعث شده که سیوطی بگوید:
«معنای دوم شامل تمام امانتهاست اما آیهی اول، مربوط به امانتی خاص یعنی اوصاف پیامبر (ص) است. در قرآن عام به دنبال خاص آمده ولی در نزول متأخر از خاص نازل میشود. مناسبت این دو آیهی مقتضی آن است که مدلول خاص را داخل در عام بدانیم. » (14)
بنابراین رعایت امانت یک اصل کلّی است و معنایی عام و وسیع دارد.
نصرحامد در مقایسه میان اسباب نزول و دانش «مناسبت» نوشته است: «این دو علم گرچه جدا از هم هستند ولی گاه در کشف معنا و دلالت بخشی از متن قرآنی با هم تلاقی دارند. » (15)
همانگونه که پیش از این گفته شد سبب نزول نه تعمیمدهندهی حکم است و نه تخصیص زنندهی آن، و مطالب قرآن هیچگاه به سبب نزول محدود نمیشود، لذا اگر کسی به تناسب آیهها میاندیش باید در سایهی بیان حکم کلی پیوستگی را بجوید نه اینکه شأن نزول و قضیهی خارجی را مبنای پیوند دو موضوعی بداند که نمیتواند باینگر مناسبت باشد.
از نمونههایی که سبب نزول و درک زمینههای نزول، باعث فهم ارتباط و تناسب صدر و ذیل آیات آن شده، عبارتند از:
اول: «وَآتُواْ الْیَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِیرًا وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ» (16)
با نگاه به مفاد آیات این پرسش به ذهن خطور میکند که چه ارتباطی است، میان رفتار عادلانه با یتیم و ازدواج با دو یا سه یا چهار نفر؟ و چگونه این دو در یک آیه در کنار هم آمده است.در واقع باید گفت آیههای مورد بحث تصحیح رفتار رایج آن روزگار است. با نگاهی گذرا به تاریخ عرب جاهلی درمییابیم موضوع آیه، ستم بر دختران یتیمی است که پس از کشتهشدن پدرانشان در جنگها تحت کفالت دیگران قرار میگرفتند.
محمد عزت دروزه نوشته است: «اعراب یتیمان را به عنوان سرپرستی به منزل میآوردند و در مال و اموالشان تصرف میکردند و چون به سن بلوغ میرسیدند برای از دستندادن اموال آنها، با آنان ازدواج میکردند ...» (17) خداوند متعال میفرماید: نسبت به اینان به عدالت رفتار کنید و اگر در هراسید که نمیتوانید حق آنان را بپردازید پس زنان دیگری را به همسری برگزینید. عدم آگاهی و بیتوجهی به فضای حاکم بر نزول این آیهها باعث شده است که گروهی توجیهات عجیبی در تناسب صدر و ذیل این آیه، آوردهاند چرا که میان «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَ ...» تناسبی نیافتهاند، اینان به غلط پنداشتهاند میان این دو جمله بیشتر از یک سوم کل قرآن حذف شده است و متأسفانه مفسران اخباری نیز این پندار موهوم را گزارش کردهاند. (18) بدون اینکه به یاوهبودن آن توجه کنند. در حالی که اندک تأمل و آگاهی از تاریخ محیط نزول قرآن و فضای حاکم بر آن زمان، مفسر را به معنای واقعی و ارتباط فقرات آن با هم رهنمون میکرد. (19)
دوم:
گفته شد که قرآنکریم به حوادث، شرایط و فرهنگ روزگار نزول بیاعتنا نبود و بخشی از آیات، ناظر به حوادث آن روزگار است مهم این است که پس از فهم آیه، پیام و روح آن را برای نسل امروز کشف کنیم، برای فهم اینگونه آیات شناخت چندی و چونی تاریخ محیط نزول ضروری مینماید، زیرا بسیاری از آیهها حقایقی را گذرا مطرح کردهاند که به گونهای با اوضاع و احوال آن دیار در آن روزگار میگذشته است و جز با توجه دقیق بدان، ابعاد ماجرا دریافت نمیشود: «یَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (20) در این آیه وجه ارتباط میان صدر و ذیل این آیه برای بعضی پوشیده ماند که چه ارتباطی میان احکام اهله و وارد خانهشدن از پشت وجود دارد؟ گرچه مفاهیم کلمات و مفاد جملهها روشن است ولی پیش از آگاهی از فرهنگ نزول آیه و آداب جاهلیت، آیه در معنای سطحی خود باقی میماند و ارتباط صدر آیه با بقیهی قسمتهای آن معلوم نمیشود:مراسم حج از سنتهای قدیم و پایدار عصر جاهلیت به شمار میرفته است. عرب این مناسک را با پیرایههای زشت آلوده کرده بود. از جمله اینکه بعضی از قبایل برهنه طواف میکردند و بتهایی در صفا و مروه نهاده شده بود که در گذر زمان به عبادت آن دو میپرداختند و از باب تبرک بدان مسح میکردند و ... از دیگر عادتها، این بود که «حُمُس» (21) بر این باور بودند که هنگام احرام باید عادتشکنی کرد و نباید به خانه یا خیمهای وارد شد مگر از پشت آن اگر خیمه بود از پشت خیمه وارد میشدند و اگر خانه بود در پشت آن نقبی ایجاد میکردند و ... آیهی مذکور به مناسبت سخنگفتن از اوقات حج، این عمل آنان را مورد نکوهش قرار داد. (22)
بخاری و مسلم نوشتهاند: «براء گفته است: این آیه دربارهی ما نازل شد. انصار هنگام حج، از پشت در وارد خانه میشدند، وقتی یکی از آنان از در وارد شد دیگران به او ایراد گرفتند. پس این آیه نازل شد. » (23) به عبارت دیگر از باب استطراد، ضمن بیان احکام حج به بیان فرعی از آن- ورود به خانه در حال احرام- اشاره کرده است.
در کتاب پیامبری و انقلاب از قول محققی آمده است: «نظم در امور دینی از اهمیت و حساسیت ویژهای برخوردار است، همه چیز باید در اوقات معین انجام پذیرد ... قرآن صریحاً اندیشه جاهلیت را تخطئه کرده و نیکی و خیر را در تقوا و امتثال اوامر و قانونهای الهی معرفی میکند ... . بدینترتیب، توجه به سبب نزول آیهی شریفه، ارتباط منطقی و صحیح میان بخشهای آیهی یادشده را آشکار میسازد و زمینهی تفسیر آیه را برای متأملان در قرآن میگشاید. » (24)
طبرسی (ره) به عنوان یکی از احتمالهای تفسیر این آیه نوشته است: «این جمله کنایه از پرداختن به امور از غیر راههای مناسب است. » (25)
بنابراین مفاد ظاهری آیه به لحاظ شأن نزولهای نقل شده و هماهنگ با سیاق مربوط، که از هلال ماه نوسم حج سخن میگوید، ناظر به محکومیت سنت جاهلی در ایام حج است و تعبیر «البیوت» به خانههای اهل حرم نظر دارد، اما تعابیر البیوت و ابواب مستقل از پیوندهای ظاهری و اسباب نزول، ابعاد ژرف و باطنی نیز دارد که میتوان با الغای خصوصیات ظاهری بدان دست یافت و فهمی متناسب با آن از حکم آیه دریافت نمود. در این برداشت کلمهی «بیوت» به حریم شریعت و دین الهی و معارف و علوم دینی توسعه مییابد و آیه جدا از بحث سبب نزول معنای وسیعتر و عمومیتری دارد که در هر کار باید از طریق صحیح آن وارد شد نه راههای انحرافی و وارونه، این مسیر درست به شناخت دین و سنت پیامبر (ص) و طریقهی اهل بیت ایشان است.
طبرسی در روایتی از جابر همین معنی را از امام محمدباقر (ع) نقل کرده است. (26)
در تفاسیر روایی شیعه روایاتی به چشم میخورد که در آن اهل بیت را ابواب خداوند و طریق وصول به او معرفی کردهاند. (27)
«به واقع دینداری اگر از رهگذر نامشروع و نامطمئنی حاصل شود، مطلوب الهی نیست. راههای نادرست معرفت دین را میتوان مفهوم باطنی تعبیر «ظهورها» در آیه دانست که ورود به خانهها از آن راه پسندیده نیست. در مقابل، راه اهلبیت پیامبر (ص) و ورودیهای مطمئن شریعت و دین الهی است و لذا آنان را میتوان معنای باطنی تعبیر «أبوابها» در آیه شمرد. » (28)
نویسندگان تفسیر نمونه نوشتهاند: «یعنی در تما مامور مذهبی خویش از طریق اصلی وارد شوید و برنامههای خود را از آنها بگیرید که وحی در خانهی آنان نازل شده و پرورشیافتگان مکتب وحی الهی هستند. » (29)
این توسعهی معنایی در روایات گوناگونی از اهل بیت (ع) شواهد قابل توجهی دارد و بر همین اساس آن بزرگواران به لقب «أبوابالله» متصف شدهاند. (30)
در برخی دیگر از روایات نیز مفهوم عامی از این آیه برداشت شده که به موجب آن ضرورت انجام هرکاری از راه مناسب آن خاطرنشان شده است. (31)
امام محمدباقر (ع) فرموده است: «یعنی أن یأتی الأمر وجهه» (32)
در جملهی «لیسالبرّ ...» ممکن است اشاره به نکتهی لطیف دیگری نیز باشد که سؤال شما از هلال ماه، به جای سؤال از معارف دینی، همانند عملی کسی است که راه اصلی خانه را گذاشته و از نقبی که پشت خانه زده وارد میشود. (33)
زرکشی به این نکته اشاره کرده است، او مینویسد: «از باب تمثیل حال و روز ایشان است که پرسشهای وارونه میپرسیدند، مثل ایشان چون کسی است که در خانه را وامینهد و از پشت وارد آن میشود، خداوند به اینان میفرماید: این وارونه پرسیدن شما «نیکویی» نیست، نیکویی از آن کسی است که تقوا پیشه است. آنگاه خداوند سبحان میفرماید: «وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا..» یعنی هر کار را چنانکه باید و شاید از مجرای خود انجام دهید و آن را وارونه نکنید. » (34)
سوم: «... إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا» (35) در این فراز واژهی «إِنَّمَا» و مفعول مطلق تأکیدی «تَطْهِیرًا» نشان از انحصار اراده و خواست خداوند متعال در تطهیر و دورکردن پلیدی و عیوب در اهل بیت دارد. در میان آیات 28 تا 35 سورهی احزاب و در ضمن گفتگو دربارهی همسران پیامبر (ص) از «اهل بیت» سخن رفته است، سیاق آیات خطاب به زنان پیامبر (ص) و دستورات ویژهی آنان است، اما احادیث بسیار در میان کتابهای تفسیر شیعه و اهل سنت این فراز را ویژهی اهلبیت دانسته است. (36) از اینرو این اشکال پیش آمده است که مخاطب این آیه مانند آیات قبلی و بعدی باید همان زنان پیامبر (ص) باشد، و یا زنان پیامبر (ص) به همراه اصحاب کسا به عنوان مصداق «اهلبیت» است. اما این آراء با متن قرآن سازگار نیستند. به علاوه، احادیث فراوان که معتبر و قابل اعتماد هم هستند، نشان میدهد منظور از اهلبیت در آیه فقط «اصحاب کسا» هستند.
علامهی طباطبایی (ره) در اینباره نوشته است:«این دسته از روایات افزون بر هفتاد روایت است که شمار طرق سنی آن از طرق شیعی بیشتر است. در طرق اهل سنت، این روایات از قریب به چهل طریق جداگانه نقل شده است. شیعیان نیز آنها را از سی و اندی طریق ... روایت کردهاند. » (37)
همهی روایات بر این نکته اتفاقنظر دارند که «حضرت رسول (ص) پوششی را مانند چتر بر علی (ع) فاطمه (ع) و حسن و حسین (ع) کشیدند و آیه را تلاوت کردند و کسی از زنان خود را میان این عده راه ندادند. » (38) در منابع متعدد این اسباب نزول آمده است. (39)
پیامبراکرم (ص) پس از این واقعه آشکارا مراد اصلی از «اهلبیت» را نمایان ساخت. در تفیر درالمنثور سیوطی آمده است که آن حضرت (ص) ششماه (و به قولی نه ماه) هنگام نماز، به در خانهی فاطمه (ع) میآمد و میفرمود: «ای اهلالبیت! وقت نماز است. » و آیهی تطهیر را قرائت میکرد.
در مقابل طبرسی (ره) روایتی از عکرمه نقل کرده است که او آیهی «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّه ...» را دربارهی زنان پیامبر (ص) میدانست! (40)
طبری نوشته است که عکرمه در بازار مردم را فرامیخواند و فریاد میزد که منظور از اهلبیت در این آیه زنان پیامبراکرم (ص) است. (41) البته روایت عکرمه که خود شاهد نزول این آیات نبوده است، نمیتواند با روایات فراوان دیگر در تقابل قرار گیرد. افزون بر این اگر مراد زنان پیامبر بود باید مانند آیات قبل و بعد با ضمایر مؤنث بیان میشد. بیشک خطاب این آیه متوجه گروهی است که همه یا بیشتر آنها مردها هستند نه زنان.
فخر رازی و زمخشری، فرزندان و همسران پیامبر (ص) را مصداق اهل بیت دانستهاند. (42)
برخی معتقدند: «این مورد از مواردی است که سبب و شأن نزول، پیوستگی جملههایی را که ضمن یک آیه آمده است مورد تردید قرار میدهد. با توجه به لحن کلام و نوع بیان، مضامین جملهها و روایات شأن نزول به استقلال این جمله پی برده میشود. » (43)
اینان معتقدند که این جمله مستقلاً نازل گشته است.
قرآن گاه در هنگام بیان موضوعی به مناسبتی سخنی تازه به میان میآورد و پس از آن دوباره به بحث برمیگردد. این یکی از ویژگیهای برجستهی بیان قرآن است که به این استواری و زیبایی در سخنان بلیغان کمتر یافت میشود، شاید تأکید و تنبّههای پیامبر (ص) پس از نزول این آیه به این دلیل بوده است که ظهور ابتدایی سیاق را دگرگون سازد و این جمله را به عنوان جملهای معترضه به حساب آورد این آیه با دفع شبهه امکان ورود همسران پیامبر (ص) در حوزهی معنایی «اهلالبیت»، در حقیقت تعلّق ارادهی الهی را بر تطهیر اهل بیت واقعی رسولاکرم (ص) نشان داده است. در قرآن نمونههای دیگری از این جملههای معترضه میتوان یافت. (44)
طبرسی (ره) مینویسد: «این اولین بار نیست که در آیات قرآن به آیاتی برخورد میکنیم که در کنار هم قرار دارند اما از موضوعات گوناگونی سخن میگویند. قرآن پر است از این نمونهها، همچنین در کلام فصیحان عرب و اشعار آنان نیز نمونههای فراوانی برای این موضوع موجود است. » (45)
بعضی از روایات، از نزول این جمله به تنهایی و جدای از جملههای قبل و بعد خبر میدهد. (46) علامه طباطبایی (ره) مینویسد: «ما هیچ دلیلی در دست نداریم که جملهی «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّه ...» همراه این آیات نازل شده است، بلکه از روایات به خوبی استفاده میشود که این قسمت جداگانه نازل گردیده اما به هنگام جمعآوری آیات قرآن در عصر پیامبر یا بعد از آن در کنار این آیات قرار داده شده است. » (47) اما آقای جوادیآملی با استفاده از سیاق آیات، مینویسد: «تدبیر در سیاق آیات نشان میدهد، که محتوای آیهی تطهیر مخصوص گروه معین است و زنان پیامبر (ص) مشمول و مندرج در آن نیستند زیرا آیات سورهی احزاب از 28 تا 34 همگی مشتمل بر ضمایر جمع مؤنث است و تنها جملهای که پیام تطهیر را به همراه دارد مشتمل بر دو ضمیر جمع مذکر است که چنین ضمیری با گذشته و آیندهی جملهی مزبور هماهنگ نیست از این تعبیر ضمیر و دگرگونی تعبیر، میتوان استنباط کرد که مراد از آیهی تطهیر هرگز زنان رسولاکرم (ص) نیستند، چنانچه شأن نزول نیز آن را تأیید میکند وگرنه از آنان چنین تعبیر میشد: «عنکن و لیطهرکنّ» چنانکه بیش از بیست بار از آنان در قبل و بعد از جمله یادشده با ضمیر جمع مؤنث تعبیر شده است، یعنی سیاق آیات قبل و بعد از جمله «أَنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ ...» نشان میدهد که جملهی مزبور گسسته از آنها و مستقل است خواه جداگانه نازل شده باشد و خواه به عنوان جملهی معترضه فرود آمده باشد. » (48)
نویسندگان تفسیر نمونه نوشتهاند: «احتمال دیگر این است که قرآن میخواهد به همسران پیامبر (ص) بگوید شما در میان خانوادهای قرار دارید که گروهی از آنان معصومند، کسی که در زیر سایهی درخت عصمت و در کانون معصومان قرار گرفته، سزاوار است که بیش از دیگران مراقب خود باشد و فراموش نکنید که انتساب او به خانوادهای که پنج معصوم پاک با عنوان اهلالبیت در آن است مسؤولیتهای سنگینی برای او ایجاد میکند و خدا و خلق خدا انتظارات فراوانی از او دارند. » (49)
پینوشتها:
1. برهانالدین بقاعی، نظمالدرر فی تناسبالأیات و السور، ج1، ص5.
2. البته این امر وابستته است به این که چینش آیات و سوره را توفیقی بدانیم نه اجتهاد صحابه. برخی مانند شوکانی منکر لزوم ارتباط و تناسب میان آیات هستند. بنگرید: فتحالقدیر بین فنیالروایة من علمالتفسیر، پیشین، ج1، صص 72-73.
3. بنگرید: سیوطی، تناسقالدرر فی تناسبالسور، تحقیق عبدالله محمد درویش از میان مفسران؛ فخر رازی در مفاتیحالغیب (التفسیرالکبیر)، به طور گسترده در اینباره بحث کرده است. نیز بنگرید: محمود آلوسی، روحالمعانی و زمخشری، تفسیرالکشاف؛ محمد عزت دروزه، التفسیرالحدیث؛ عبدالقادر ملاحویش آل غازی، بیانالمعانی.
4. صبحی صالح، مباحث فی علومالقرآن، پیشین، ص 150.
5. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، پیشین، ص 293.
6. زرکشی، البرهان فی علومالقرآن، پیشین، ج1، ص 25.
7. «وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ».
8. نساء/ 58. این آیه به «آیه امانت» معروف است.
9. صبحی صالح، مباحث فی علومالقرآن، پیشین، ص 150.
10. واحدی، پیشین، صص 161-162؛ العک، تسهیلالوصول، پیشین، ص 104.
11. همان، نیز بنگرید زرکشی، البرهان فی علومالقرآن، پیشین، ج1، ص 26.
12. زرکشی، همان، ص 26.
13. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، ص 296.
14. سیوطی، الإتقان فی علومالقرآن، ج1، ص 114.
15. بنگرید: سیدمحمد ایازی، چهرهی پیوسته قرآن، صص 91-923.
16. نساء/ 2 و 3.
17. محمدعزت دروزه، عصرالنبی، ص 265؛ نیز قرطبی، الجامع لأحکامالقرآن، پیشین، ج3، ص11؛ بخاری، کتابالتفسیر، سوره نساء، باب إن خفتم، رقم1؛ صحیح مسلم، ج4، ص 2314.
18. میرزای نوری، فصلالخطاب، آغاز بحث از سوره نساء.
19. بنگرید: طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج10-11؛ زمخشری، الکشاف، پیشین، ج1، ص 497؛ طباطبایی، المیزان، پیشین، ج4، ص 166؛ طالقانی، سیدمحمود، پرتویی از قرآن، ج4، قسمت 6، ص17؛ تفسیر نمونه، ج3، ص 253؛ محمدجواد بلاغی، آلاءالرحمن فی تفسیرالقرآن، پیشین، ج1، ص 7؛ محمدجواد المغنیه، تفسیرالکاشف، ج2، ص 248.
20. بقره/ 189.
21. حمس به 6 قبیله معروف عرب یعنی قریش، کنانه، خزاعه و جسم و بنیعامربن صعصعه است. بنگرید: طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج2، ص 284.
22. واحدی، اسبابالنزول، پیشین، ص 56؛ سیوطی، لبابالنقول، پیشین، ص 45؛ زرکشی، البرهان، پیشین، ج1، ص 40؛ ابن کثیر، تفسیرالقرآنالعظیم، پیشین، ج1، ص 328؛ طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج2، ص 284؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علومالقرآن، پیشین، ج1، ص 244 و ... .
23. بخاری، صحیح، پیشین، کتابالعمرة باب و أتواالبیوت ...، ح 1803، ج3، ص 621؛ مسلم، صحیح؛ کتابالتفسیر، پیشین، ح 3026، ج4، ص 2319.
24. جلالالدین فارسی، پیامبری و انقلاب، ص 12.
25. طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج2، ص 284.
26. همان.
27. طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج2، ص 284.
28. اسعدی، معناشناسی مستقل آیات، پیشین، ص 175.
29. تفسیر نمونه، پیشین، ج2، ص 7.
30. الکافی، ج1، ص 193، ج2؛ نهجالبلاغه، خطبه 153؛ حرّعاملی، وسایلالشیعه الیتحصیلالشریعة، ج27، صص 74، 194؛ محمدبن مسعود عیاشی، تفسیرالعیاشی، ج1، ص 86.
31. مجلسی، بحارالأنوار، ج1، ص 97، ح214؛ تفسیرالعیاشی، ج1، ص 105.
32. شیخ طوسی، التبیان، ج2، ص 142.
33. زمخشری، الکشاف، ج1، ص 234؛ فخر رازی، مفاتیحالغیب، ج5، ص 126؛ المیزان، ج3، ص 57؛ سیدمحمدحسین فضلالله، منوحیالقرآن، پیشین، ج4، ص 36.
34. زرکشی، البرهان، پیشین، ج1، ص 41.
35. احزاب/ 33 این آیه به «آیه تطهیر» مشهور است.
36. در اینباره بنگرید: زمخشری، الکشاف، ج3، ص 538؛ شوکانی، فتحالغدیر، پیشین، ج4، ص 279؛ طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج8، ص 356؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، پیشین، ج1، ص 50.
37. المیزان، ج16، ص 311.
38. مجلسی، بحارالأنوار، ج35، صص 108، 209، 216، 222؛ کلینی، اصول کافی، ج2، ص 41؛ تفسیر ابنکثیر، ج3، صص 492-495؛ ترمذی، سنن، شماره 3871؛ نیز بنگرید: طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج8، صص 558- 561؛ سیوطی، الإتقان، پیشین، ج4، ص 105؛ درالمنثور، ج5، صص 198-199.
39. کلینی، ابوجعفر، محمدبن یعقوب، الکافی، ج1، صص 286-287؛ طبری از ابوسعید خدری، ج12، ص 6؛ واحدی، اسبابالنزول، پیشین، صص 368- 370؛ طوسی، التبیان، ج8، ص 340؛ علیبن محمد ابنالجوزی، زادالمسیرفی علمالتفسیر، پیشین، ج6، ص 381؛ سیوطی، درالمنثور، پیشین، ج6، ص 604؛ حسکانی، حاکمف شواهدالتنزیل، پیشین، ج2، صص 33-38 و ج3، صص 429-495.
40. طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج8، ص 559؛ طبرسی از ابوسعید خدری، و انسبن مالک، وائلةبن الأسقع، عایشه و امسلمه نقل کرده است که آیه درباره اهل کسا نازل شده است. وی از تعبیر «إنما ...» در استدلال خود یاری گرفته است.
41. طبری، جامعالبیان، پیشین، ج12، ص 8؛ نیز بنگرید: ابنکثیر، تفسیرالقرآنالعظیم، پیشین، ج3، ص 491.
42. فخر رازی، التفسیرالکبیر، پیشین، ج25، ص 181؛ زمخشری، الکشاف، ج3، ص 538.
43. علیاکبر بابایی و دیگران، زیرنظر محمود رجبی، روششناسی تفسییر قرآن، پیشین، صص 130، 133، 138، 139.
44. مانند سوره یوسف/ 28 و 29، واقعه/ 76، مائده/ 3.
45. طبرسی، مجمعالبیان، ج8، ص 560.
46. مجلسی، بحارالأنوار، ج25، ص 255، ج36، ص 309؛ سیوطی، الدرالمنثور؛ پیشین6، ص 605؛ طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج10، صص 296، 298؛ ابنکثیر، تفسیرالقرآنالعظیم، پیشین، ج3، ص 492.
47. طباطبایی، المیزان، پیشین، ج16، ص 312.
48. عبدالله جوادیآملی، تفسیر تسنیم، پیشین، ج1، ص 112.
49. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، پیشین، ج17، ص 295.
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- بهنشر، چاپ اول