نویسندگان:
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی
دادههای مربوط به خشونت، با اهداف مختلفی شامل علل همهگیرشناختی، مراقبتهای بهداشتی عمومی، تشخیص گروههای در معرض خطر و خطرآفرین و تشخیص عوامل خطرآفرین، جمعآوری میشوند (روزنبرگ و فنلی (1)، 2001).
اگرچه دادههای جمعآوریشده و سیستمهای نظارتی و مراقبتی اطلاعاتی را دربارهی خشونت و مرگهای خشونتبار فراهم کردهاند، اما تمام این سیستمهای مراقبتی مشکلات مشترکی دارند. خشونت گزارششده با میزان رخداد واقعی آن بسیار تفاوت دارد. برای مثال، ممکن است تعداد تجاوزهای جنسی همراه با خشونت که گزارش میشوند، تاحد زیادی به بافت اجتماعی- تاریخی که این خشونتها در آن رخ میدهند، وابسته باشد و این بافت نیز احتمالاً با تعریفی که از تجاوز جنسی صورت میگیرد، مرتبط است (برای مثال تعریف شامل تجاوزهای جنسی به غریبهها یا افراد آشنا باشد). دادههای مربوط به خشونت و مرگهای خشونتبار ممکن است غیردقیق باشند، زیرا این دادهها تا حد زیادی به سیاستهای حاکم بر جامعه وابستهاند. در بسیاری از کشورها، مرگهای خشونتبار و فجیع مرتبط با تصمیمات سیاسی و گاهی بدون سوابق پزشکی و داروییاند (ایرلز و همکاران، 1989). از طرفی، اطلاعات و دادههای ملی تا حدودی میتوانند گمراهکننده باشند و علت آن مربوط به روشهای متفاوت گزارشدهی است. برای مثال، در آمریکا دادههای ملی در مورد نوجوانان و جوانان 15 تا 24 ساله در سال 1980 و دادههای ملی در مورد نوجوانان 15 تا 19 ساله و جوانان 20 تا 24 ساله در سال 1990، به طور جداگانه گزارش شدند. این دادهها نشان میدهند که تعداد قتلها در پسران سفیدپوست بیشتر از دختران سفیدپوست و در پسران سیاهپوست دوبرابر پسران سفیدپوست است. همچنین تعداد قتلها در پسران سیاهپوست دوبرابر دختران سیاهپوست و در دختران سیاهپوست دوبرابر این تعداد در دختران سفیدپوست است.
تغییر در نرخ خشونت در آمریکا تنها موضوع مهم نیست، بلکه مسئله مهم این است که نرخ خشونت در آمریکا نسبت به سایر کشورها چگونه است. واقعیت این است که نرخ قتل در میان نوجوانان و جوانان 15 تا 24 سالهی آمریکایی، بیش از نرخ قتل در 21 کشور توسعهیافتهی دیگر جهان است (پروترو- استیث (2)، 2003).
دادههای ملی در مورد نرخ مرگ و میر نوجوانان، فقط منبع کسب اطلاعات در مورد خشونت در نوجوانان نیست، آنچه نوجوانان خودشان دربارهی رفتارهای خشونتآفرین میگویند نیز بسیار مفید است. در سال 1984، محققان و صاحبنظران این حوزه گروهی متشکل از 2787 جوان را که در محلات فقیرنشین به کلینیکهای روانی عمومی رجوع کرده بودند، مورد مطالعه قرار دادند. این تحقیق در اصل برای ارزشیابی کلینیکهای ده شهر طراحی شده بود. در این برنامهها تعداد زیادی از نوجوانان برای مصاحبههای رو در رو در سالهای 1985-1984 و 1987-1986 انتخاب شدند. 70 درصد نوجوانان مورد مصاحبه غیرسفیدپوست و دختر بودند. میانگین سن آنها در سال 1984 برابر با 16 سال و 2 ماه بود و در دامنهی سنی 13 تا 18 سال قرار داشتند.
مصاحبهها دربارهی چند حوزهی روانی بود، از جمله موضوعات جمعیتشناختی، نشانگان سلامت روانی و جسمانی، مشکلات رفتاری، رفتارهای جرمآفرین، ساختار خانوادگی و پویاییهای خانوادگی، رفتارهای جنسی و مصرف مواد. بدینترتیب اطلاعات زیادی در مورد اعمال خشونتآمیزی که نوجوانان مرتکب شده بودند و اعمال خشونتآمیزی که در مورد آنها اعمال شده بود، به دست آمد. در این تحقیق عمل خشونتآمیز به عنوان عملی تعریف شد که همراه با درگیری فیزیکی و جسمانی، صدمه، کتککاری و تلاش برای صدمهرساندن به شخص دیگر یا حیوانات است.
درصد زیادی از نوجوانان گزارش کردند که در دورهی نوجوانی خود یک عمل خشونتآمیز انجام دادهاند. در نمونهی مورد بررسی، بیش از 85 درصد پسران (هم سفیدپوست و هم سیاهپوست) گزارش کردند که دست به عمل خشونتآمیز زدهاند.
تشخیص عوامل خطرآفرین
یکی از اهداف جمعآوری دادههای همهگیرشناسی در مورد خشونت، تشخیص علل و عواملی است که فرد را در معرض خطر درگیرشدن در رفتار خشونتبار قرار میدهند. دانش ما در این زمینه بسیار غنی است و کمک میکند تا همبستههای خشونت بویژه در مورد قتل شناسایی شود.نژاد و جایگاه اجتماعی- اقتصادی
تشخیص تفاوتهای اجتماعی از نظر میزان خشونت در جایگاههای اجتماعی- اقتصادی مختلف و نژادهای گوناگون، کار مشکلی است. شواهد نشان میدهند که وضعیت اجتماعی- اقتصادی و نژادی (اقلیتی)، نقش مهمی در خشونت دارند. افراد متعلق به گروههای اقلیت، بیشتر در معرض خطر و صدمات ناشی از رفتارهای خشونتبار قرار دارند (گزارشهای بهداشت عمومی (3)، a 1991).نژادپرستی و فقر که خود دو شکل از خشونت اجتماعیاند، از جمله عوامل مهم و مؤثر در خشونت افراد شناخته شدهاند. شاید به این دلیل که فقر به معنای تعلق به گروههای اقلیت است و گروههای اقلیت به اندازهی گروههای دیگر به تشکیلات قضایی و جرمشناسی دسترسی ندارند، فاقد تعلیم و تربیت و آموزش مناسب و سیستمهای مراقبت بهداشتیاند و ممکن است از نظر اقتصادی و اجتماعی وضعیت خوبی نداشته باشند (گزارشهای بهداشت عمومی، b 1991).
نژاد و وضعیت اجتماعی- اقتصادی، هم با خشونتهایی که منجر به قتل میشوند و هم با سایر خشونتهایی که منجر به مرگ نمیشوند و نیز با خودکشی رابطه دارند. در واقع، گزارشهای سری بهداشتی ملی در مورد سلامت سیاهپوستها و گروههای اقلیت در آمریکا، نشان میدهند که خیلی از قربانیهای قتل و آدمکشیها قبلاً خودشان دست به سایر خشونتهای جدی زدهاند (سیلورمن (4) و همکاران، 2004).
اجتماع
شواهد نشان میدهد جامعهای که فرد در آن زندگی میکند، نقش بسیار مهمی در خطر اقدام به رفتارهای خشونتبار دارد. جالب است بدانید نوعی تفاوت جغرافیایی در میزان ارتکاب به قتل در نوجوانان وجود دارد. در پنج ایالت آمریکا میزان قتل و آدمکشی توسط نوجوانان پسر سیاهپوست برابر با 100 نفر در هر 100.000 نفر است. این پنج شهر به اضافهی شهر واشنگتن بیش از نیمی از قتلها را در پسران 15 تا 24 سالهی آمریکایی به خود اختصاص میدهند (راپر (5)، 1991).باید بدانیم که این تفاوتها مربوط به مشخصههای اجتماعی- محلهای است که تأثیر بسزایی در مشارکت در جرم و بزهکاری دارند.
تفاوتهای اجتماعی از نظر میزان خشونت احتمالاً به بافت اجتماعی بزرگتری وابستهاند که خشونت در آن رخ میدهد. به نظر میرسد رفتارهای خشونتآمیز با دامنهای از عوامل اقتصادی، محیطی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی و پرورشی و رفتاری رابطه داشته باشند (بلونی (6) و همکاران، 1991). از جمله مسائل اجتماعی مرتبط با خشونت، میتوان به باندهای تبهکاری، بیکاری و اشتغال ناقص و کاذب، دسترسی به داروها و مواد غیرقانونی و دسترسی به اسلحههای پیچیده در جامعه اشاره کرد (ایرلز، b 1991). برخی از عوامل اجتماعی مرتبط با خشونت مربوط به توزیع درآمد و منابع است. همچنین ممکن است خشونت و درگیری در جامعه در درون خانوادهها و بین خانوادهها، در درون گروههای کوچک و بین گروههای کوچک رخ دهد. به علاوه، میزان تحمل رفتارهای خشونتآمیز ممکن است چنین خشونتهایی را تشویق کند.
خانواده
محیط خانوادگی، نقش مهمی در اقدام به قتل توسط نوجوانان دارد. به نظر میرسد نوجوانانی که دست به قتل میزنند، پرخاشگری را در دوران کودکی خود و با زندگی در خانوادههایی که در جرمهای خشونتبار درگیر میشوند و تجربهی کودکآزاری دارند، یاد میگیرند (زاگر (7) و همکاران، 2002). پژوهشی که در مورد محکومان به قتل انجام گرفته، نشان میدهد دوسوم آنها در کودکی خود خشونتهای فجیع، مداوم و بیرحمانهای را تجربه کردهاند (ماسن(8)، 1991). از اینرو تصور میشود رفتارهای خشونتآمیز ریشه در آزار و اذیت جسمی و فیزیکی، مشاهدهی خشونت در خانواده و جامعه در دوران اولیهی کودکی داشته باشد.دسترسی به اسلحه
مطالعهی ادبیات موجود دربارهی ارتکاب جرم و خشونت، نشان میدهد که علت افزایش میزان قتل و آدمکشی بویژه در پسران نوجوان سیاهپوست، مربوط به دسترسی به اسلحهی گرم است (کوک (9) و همکاران، 2001). برای نشاندادن وخامت مشکل، بد نیست در سالهای 1986 و 1987، تعداد افرادی که در آمریکا در اثر صدمات ناشی از شلیک با اسلحههای گرم به قتل رسیده و جان خود را از دست دادهاند، بیشتر از افرادی است که در جنگ ویتنام که بیشتر از 8 سال طول کشید، کشته شدند (روزنبرگ و فنلی، 2001). با وجود این، بسیار مشکل است که بتوان رابطهی بین اسلحهی گرم و قتل را به طور دقیق نشان داد. نتایج بعضی تحقیقات نشان میدهند که ممنوعکردن حمل اسلحههای کمری با میزان قتل ارتباطی ندارد، اما با میزان خودکشی رابطه دارد، نتایع بعضی پژوهشها هم نشان میدهند که داشتن اسلحههای شخصی با میزان قتل رابطهی زیادی دارد (لستر (10)، 1988).جالب است بدانید اگر نوجوانان و جوانان نشانههای مشکلات روحی و روانی مانند افسردگی، اقدام به خودکشی، سوءمصرف مواد و نشانگان تنیدگی پسضربهای را تجربه کنند، احتمال بیشتری وجود دارد که با دیگران با خشونت رفتار کنند.
نتایج پژوهشها نشان میدهند که وجود عوامل مذکور در محیط زندگی نوجوانان، در میزان خشونت آنان نقش دارد (ریس و راث (11)، 1993). شرایط اولیهی خانوادگی و مشکلات سلامت روانی، به طور معناداری با اقدامهای خشونتآمیز در دورهی نوجوانی رابطه دارد. اطلاعات جدول 1، نشان میدهد که بدون توجه به نژاد و جنسیت پرورشیافتن کودکان در موقعیتهای خانوادگی از همپاشیده (طلاق یا جدایی والدین یا مرگ زودهنگام والدین)، مورد آزار و اذیت جسمی و جنسی قرارگرفتن در دوران کودکی و ابتلای یکی از اعضای خانواده به بیماریهای حاد روانی، احتمال خشونتطلبی را در نوجوانان افزایش میدهد.
تنیدگیها و استرسهای مزمن و ثابت و داشتن تجارب و وقایع آسیبزا (مانند دیدن مرگ سایر افراد)، با اقدام به خشونت رابطه دارد. رفتار خشونتبار نیز با قتلهای عمدی که در محل زندگی افراد رخ میدهد و میزان بیکاری در محله و منطقهی زندگی رابطه دارد (روزنبرگ و فنلی، 2001).
جدول1. خشونتهای انجامشده توسط نوجوانان محلههای فقیرنشین، همبستههای شخصی و محیطی به دستآمده از رگرسیون خطی با کنترل تفاوتهای نژاد و جنسی
منبع: برگرفته از دیکلمنت، هانسن و پانتون، 1996
عوامل خطرآفرین
عوامل خطرآفرین ممکن است و هم علت خشونت و هم معلول آن باشند. در مورد علل خشونت، اظهارنظرهای زیادی شده است. بعضی اعتقاد دارند که رفتار خشونتآمیز غریزی و تمایل به خشونت ذاتی است (دیلالا و گاتزمن (12)، 2003)، بعضی هم سخت مخالف این اعتقادند و به نقش عوامل بیولوژیکی در بروز خشونت اعتقاد دارند (مندیک، برنان و کندل (13)، 1988). اگرچه عوامل زیادی در اقدام به رفتارهای خشونتآمیز سهیماند، اما جداسازی نقش نسبی عوامل خطرآفرین بیولوژیکی، روانی، اجتماعی و اقتصادی، بسیار مشکل است. این موضوع که رفتارهای پرخاشگرانه در طول دوران زندگی چگونه رشد و تحول مییابند و خشونت چگونه از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، هنوز مشخص نیست (ایرلز، a 1991).بر اساس ادبیات تحقیق، در برنامهریزی برای مداخله به منظور کاهش خشونت، باید عوامل زیرا را مدنظر قرار داد: اول اینکه باید به تفاوتهای فردی توجه کرد. ممکن است این تفاوتها از همان ابتدا و آغاز تولد وجود داشته باشند. با این حال، به نظر میرسد که ویژگیهای بیولوژیکی (زیستشناختی) و روانی ریشهی این مشکلاند و هنگام طراحی مداخلههای درمانی به دست فراموشی سپرده میشوند (ایرلز و تانری (14)، 1989).
یکی از حوزههایی که رابطهی تنگاتنگی با خشونت دارد و عامل مهم و بالقوهی مداخله به شمار میرود، رفتارها و اعمال والدینی ضعیف است، اعمالی مانند الگودهی رفتار خشونتآمیز، رفتارهای انضباطی تنبیهکننده و کودکآزاری. یافتهها نشان میدهند نوجوانانی که درگیر خشونت و بزهکاری میشوند مشکلاتی در مدرسه داشتهاند که نشاندهندهی تأثیر عوامل موجود در مدرسه و نقش علی این رفتارها در خشونت است که باید هنگام به کارگیری مداخلات درمانی به آنها توجه شود. با وجود این، نمیتوان گفت که تجارب ضعیف تحصیلی و شکست تحصیلی تنها علت لازم و کافی خشونت است (ایرلز و تانری، 1989). احتمالاً هم مشکلات تحصیلی و هم خشونت، نشانهای از مشکلات ریشهایتر میباشند. در ادبیات مربوط به خشونت، به نقش همسالان و ارتباطی که با خشونت دارد، تأکید شده است. نوجوانانی که دست به رفتارهای خشونتبار میزنند، به احتمال زیاد متعلق به جوامع خشن و خشونتطلباند، با نوجوانان خشونتطلب ارتباط بیشتری دارند و عضو گروهها و باندهای تبهکارند (ایرلز، کایرنز و مرسی، 2003).
درک علل خشونت، مستلزم آگاهی از تفاوت موجود بین آن دسته از نوجوانانی است که گاهی دست به رفتارهای فجیع و خشونتبار میزنند و پس از مدتی از این کار دست میکشند و آن دسته از نوجوانانی که شغل آنها جرمآفرین است، با خشونت ممتد و مکرر مشخص میشوند. البته الگوهای شغلی و حرفههای جرمآفرین، هنوز مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفتهاند. از اینرو هنوز راهی برای پیشبینی میزان خطرناکبودن فرد ویژهای وجود ندارد. در نهایت اینکه، اگرچه ممکن است اجتماع تأثیر بسیار زیادی روی فرد داشته باشد، اما هنوز مشخص نیست که چگونه اجتماع همراه با دنیاهای دیگر شخصی افراد در شکلگیری خشونت نقش خواهد داشت. به همین دلیل، تا مشخصنشدن این مسئله، نمیتوان هیچ مداخلهی پیشگیرانهای را طراحی کرد و به کار گرفت.
پینوشتها:
1. Rosenberg & Fenley
2. Prothrow-Stith
3. public health reports
4. Silverman
5. Roper
6. Belloni
7. Zagar
8. Mason
9. Cook
10. Lester
11. Reiss & Roth
12. Dilalla & Gottesman
13. Mendick, Brennan & kandel
14. Tonry
خدایاریفرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم