اوصاف قرآن در نگاه معصومين (علیهم السلام) (1)
1ـ اوّلين مهمان خداي سبحان
2ـ برترين مخلوق خداوند
خداي سبحان به حاملان قرآن دستور بزرگداشت قرآن ميدهد و ثمرة آن را محبوبيّت خدا و خلق ذكر ميكند. پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ ميفرمايد: «يقول الله عزّ و جلّ: يا حملة القرآن تحبّبوا إلي الله تعالي بتوقير كتابه يَزدكم حباً و يُحببكم إلي خلقه»[5]؛ خدا ميفرمايد اي حاملان قرآن به واسطهي بزرگ شمردن كتاب خدا محبوب خدا شويد تا دوستي شما را زياد كند و شما را محبوب خلق خود نمايد.
شايان ذكر است كه، قرآن مرتبههايي دارد؛ چنانكه ولايت رسول گرامي و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ نيز داراي مراتب است. مرتبه والاي قرآن و ولايت نور واحد است و از اين رو در آن جا سخن از برتري دارنده و برتري داشته شده نيست. اگر كثرت مرتبهها ملاحظه شود، مرتبهي والاي قرآن از مرتبه نازل ولايت افضل است و تفصيل آن را در نوشتار ديگر نويسنده به نام (عليّ بن موسي الرضا و القرآن الحكيم) ميتوان يافت.
3ـ كتاب نجات بخش
4ـ راهنماي بهشت
5ـ راه ربّاني شدن انسان
عالم ربّاني كسي است كه هم پيوندي محكم با ربّ العالمين داشته باشد و هم انسانها را به خوبي بپروراند و گفتار امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ: «فنحن العلماءو شيعتنا المتعلمون»؛[10] (علما ما هستيم و شيعيان ما شاگردانند) نيز براي بيان مصداق كامل عالم رباني است، نه حصر آن در اهل بيت ـ عليهم السلام ـ. البته كاملترين مصاديق عالم ربّاني امامان ـ عليهم السلام ـ هستند؛ اما راه ربّاني شدن براي شاگردان آنان نيز باز است.
6ـ عامل صعود بهشتيان
حفص ميگويد: حضرت موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ به مردي فرمودند: «أتحبّ البقاء في الدّنيا»؛ آيا بقاي در دنيا را دوست داري؟ آن شخص كه از تربيت شدگان مكتب امامت بود، عرض كرد: آري آن حضرت پرسيدند: چرا؟ عرض كرد: براي آن كه به قرائت سورة محبوب خود، «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بپردازم[12]. امام كاظم ـ عليه السّلام ـ پس از لحظهاي سكوت فرمودند: «يا حفص! مَن مات مِن أوليائِنا و شيعتنا و لم يُحسنِ القرآنَ عُلّمَ في قبره ليرفع اللهَ به مِن درجته فإنّ درجاتَ الجنة علي قدر آيات القرآن يقالُ له: اقرأ وارقَ. فيقرأُ ثم يرقي»؛ اگر از شيعيان ما، كسي قرآن را به خوبي فرا نگرفته باشد (چون به حقيقت آن ايمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعليم داده ميشود تا خداي سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بيفزايد؛ زيرا درجات قرآن به اندازة آيات قرآن است. به قاري گفته ميشود: بخوان و بالا برو. او نيز ميخواند و بالا ميرود.
در جهان برزخ زمينهاي براي تكامل عملي نيست، تا انسان با انجام كاري واجب يا مستحب به كمال برتر عملي برسد، ولي راه تكامل علمي باز است؛ نظير آنچه در خواب براي روح معلوم ميشود و براي آگاهي به آنْ حركت فراگيري از قبيل كوششهاي بدني در زمان بيداري راه ندارد و بسياري از علوم و معارف دين در آن جا براي انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آيات نوراني قرآن كريم است، براي امضاء و نشانهگذاري درجات شيعيان، ابتدا از تعليم قرآن بهرهمند خواهند شد و سپس با فرمان «اقرأ وارق» ميخوانند و در درجات بهشت صعود ميكنند.
صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نيست؛ زيرا در عالم برزخ، تكليف و عمل مكلفانه كه جزا را به همراه داشته باشد نيست؛ بلكه صعود بهشتيان در درجات بهشت، همان ظهور انس با قرآن در دنياست.
حفص ميگويد: «فما رأيت أحداً أشدً خوفاًَ علي نفسه من موسي بن جعفر ـ عليهما السلام ـ و لا ارجأ النّاس منه و كانت قرائته حزناً فإذا قرء فكانه يخاطب انساناً»[13]؛ در خوف و رجا كسي را مانند موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ نيافتم و قرائت او با حزن آميخته بود هنگامي كه قرآن را قرائت ميكرد گويا با كسي سخن ميگفت و اين ويژگي تلاوت با تدبّر و تفكّر است كه قاري متدبّر خود را گاهي «مخاطِب» و گاهي «مخاطَب» خداوند مييابد. نحوة فراگيري قرآن در ميان اصحاب پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ بدين گونه بيان شده است: «كانوا يأخذون من رسول الله ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ عشر آيات. فلا يأخذون في العشر الأخري حتي يعلموا ما في هذه من العلم و العمل»[14]؛ آنان ده آيه از پيامبر اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ فرا ميگرفتند و تا بر علم و عمل به آن آگاه نميگشتند، آيات بعدي را فرا نميگرفتند.
پی نوشت:
[1] . جامع الأحاديث الشيعه، ج 15، ص 6.
[2] . سورة شوري، آية 53.
[3] . جامع احاديث الشيعه، ج 15، ص 7.
[4] . سورة زخرف، آيات 3ـ 4؛ قرآن را عربي گردانيديم تا تعقّل و تفكّر و انديشه كنيد و براستي كه قرآن در اصل كتاب نزد ما بلند مرتبه و باحكم است.
[5] . جامع احاديث الشيعه، ج 15، ص 7.
[6] . جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 9.
[7] . همان، ص 10.
[8] . بحار، ج 89، ص 17.
[9] . جامع احاديث الشيعه، ج 15، ص 9 «سورة آل عمران، آية 79».
[10] . اصول كافي، ج 1، ص 34.
[11] . جامع احاديث الشيعه، ج 15، ص 15.
[12] . در يكي از جنگهاي صدر اسلام كه امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ از سوي رسول اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ فرماندهي لشكر را برعهده داشت، پيامبر ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ پس از بازگشت لشكر، از برخي سپاهيان گزارش سفر خواست و پرسيد فرماندة لشكر خود را چگونه يافتيد؟ آنان از مداومت حضرت امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ بر قرائت سورة توحيد در نمازها، نزد پيامبر ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ گلايه كردند. رسول اكرم ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ـ از امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ پرسيدند: دربارة اين گزارش چه ميگوييد؟ حضرت امير المؤمنين در پاسخ عرض كرد: من تلاوت «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را دوست دارم (بحار، ج 89، ص 348).
[13] . جامع أحاديث الشيعه، ج 15، ص 15.
[14] . همان، ص 27.