محل گنج مخفي
نويسنده:عبدالله صالحي
مرحوم قطب الدّين راوندي ، ابن شهر آشوب و برخي ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالي عليهم آورده اند: امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:
جواني مؤمن نزد پدرم ، حضرت باقرالعلوم عليه السلام آمد و اظهار داشت : من پدري فاسق و مخالف شما اهل بيت عليهم السلام داشتم كه هم اكنون به هلاكت رسيده است ؛ و چون او مي دانست كه من شيعه مي باشم اموال خود را از من مخفي و پنهان داشت ، چنانچه ممكن باشد مرا در اين مورد كمك فرما. امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: آيا دوست داري پدرت را ببيني و آنچه مي خواهي از او سؤال كني ؟ جوان پاسخ داد: آري ، چون من بسيار فقير و تهي دست هستم . بنابر اين حضرت نامه اي نوشت و آن را مهر نمود و به آن جوان داد و فرمود: اين نوشته را به قبرستان بقيع بِبَر؛ هنگامي كه در وسط قبرستان قرار گرفتي ، صدا بزن و بگو: يا دُرجان ! آن گاه ، شخصي حاضر مي شود، نامه را به او تحويل مي دهي تا به مطلوب و خواسته خود برسي ، پس همين كه جوان به قبرستان بقيع رفت و به دستور حضرت عمل نمود و نامه را تحويل داد، دُرجان گفت : دوست داري پدرت را ملاقات كني ؟ جوان گفت : آري .
ناگاه دُرجان به سمت كوهي در نزديكي مدينه رهسپار شد و چيزي نگذشت كه ديدم به همراه مردي سياه - كه زنجير بر گردن و زبانش آويزان بود - به سوي من آمدند. دُرجان گفت : اي جوان ! اين پدر تو مي باشد، كه حرارت آتش و عذاب الهي او را به چنين حالي در آورده است . بعد از آن ، من از حال پدرم جويا شدم ؟ پدرم مرا مخاطب قرار داد و اظهار داشت : اي پسرم ! من از دوستداران بني اميّه و از علاقه مندان به آن ها بودم ، و چون تو از دوستان و پيروان اهل بيت رسالت بودي ، دشمنت داشته و تو را از اموال خود محروم ساختم ، و به جهت همين كينه توزي ام نسبت به اهل بيت رسالت و شيعيان آن ها مي باشد، كه مرا در چنين حالت و عذاب دردناكي مشاهده مي كني ؛ و اكنون از عمل خويش بسيار پشيمان هستم ، ولي سودي به حالم ندارد. سپس افزود: گنج را در فلان باغ زير درخت زيتون مخفي كرده ام ، آن را بردار و پنجاه هزار از سكّه هاي آن را تحويل حضرت ابوجعفر، امام محمّد بن علي عليهماالسلام بده ؛ و مابقي آن اموال از براي خودت باشد. حضرت صادق عليه السلام افزود: هنگامي كه آن جوان سكّه ها را خدمت پدرم آورد، همه آن سكّه ها را دريافت نمود و مقداري از آن ها را بابت بدهي قرض يك نفر تهي دست پرداخت كرد و باقيمانده اش را زميني خريد - كه فقيران و تهي دستان از آن استفاده كنند - و فرمود: ميّت به وسيله آن سودمند و شادمان خواهد شد.
منبع: چهل داستان و چهل حديث از امام محمد باقر(ع)
جواني مؤمن نزد پدرم ، حضرت باقرالعلوم عليه السلام آمد و اظهار داشت : من پدري فاسق و مخالف شما اهل بيت عليهم السلام داشتم كه هم اكنون به هلاكت رسيده است ؛ و چون او مي دانست كه من شيعه مي باشم اموال خود را از من مخفي و پنهان داشت ، چنانچه ممكن باشد مرا در اين مورد كمك فرما. امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: آيا دوست داري پدرت را ببيني و آنچه مي خواهي از او سؤال كني ؟ جوان پاسخ داد: آري ، چون من بسيار فقير و تهي دست هستم . بنابر اين حضرت نامه اي نوشت و آن را مهر نمود و به آن جوان داد و فرمود: اين نوشته را به قبرستان بقيع بِبَر؛ هنگامي كه در وسط قبرستان قرار گرفتي ، صدا بزن و بگو: يا دُرجان ! آن گاه ، شخصي حاضر مي شود، نامه را به او تحويل مي دهي تا به مطلوب و خواسته خود برسي ، پس همين كه جوان به قبرستان بقيع رفت و به دستور حضرت عمل نمود و نامه را تحويل داد، دُرجان گفت : دوست داري پدرت را ملاقات كني ؟ جوان گفت : آري .
ناگاه دُرجان به سمت كوهي در نزديكي مدينه رهسپار شد و چيزي نگذشت كه ديدم به همراه مردي سياه - كه زنجير بر گردن و زبانش آويزان بود - به سوي من آمدند. دُرجان گفت : اي جوان ! اين پدر تو مي باشد، كه حرارت آتش و عذاب الهي او را به چنين حالي در آورده است . بعد از آن ، من از حال پدرم جويا شدم ؟ پدرم مرا مخاطب قرار داد و اظهار داشت : اي پسرم ! من از دوستداران بني اميّه و از علاقه مندان به آن ها بودم ، و چون تو از دوستان و پيروان اهل بيت رسالت بودي ، دشمنت داشته و تو را از اموال خود محروم ساختم ، و به جهت همين كينه توزي ام نسبت به اهل بيت رسالت و شيعيان آن ها مي باشد، كه مرا در چنين حالت و عذاب دردناكي مشاهده مي كني ؛ و اكنون از عمل خويش بسيار پشيمان هستم ، ولي سودي به حالم ندارد. سپس افزود: گنج را در فلان باغ زير درخت زيتون مخفي كرده ام ، آن را بردار و پنجاه هزار از سكّه هاي آن را تحويل حضرت ابوجعفر، امام محمّد بن علي عليهماالسلام بده ؛ و مابقي آن اموال از براي خودت باشد. حضرت صادق عليه السلام افزود: هنگامي كه آن جوان سكّه ها را خدمت پدرم آورد، همه آن سكّه ها را دريافت نمود و مقداري از آن ها را بابت بدهي قرض يك نفر تهي دست پرداخت كرد و باقيمانده اش را زميني خريد - كه فقيران و تهي دستان از آن استفاده كنند - و فرمود: ميّت به وسيله آن سودمند و شادمان خواهد شد.
منبع: چهل داستان و چهل حديث از امام محمد باقر(ع)