بزرگسالان بد غذا
باب کراوس (Bob Krause) هر روز صبح خود را با یک لیوان شیر- ترجیحا شیر کاکائو- و مقداری شیرینی خانگی آغاز میکند، ناهار او یک بسته بیسکوییت شور و شامش هم یک ساندویچ تست پنیر بدون هیچ افزودنی است. نکته مهم این است که باب یک پسربچه کوچک و بد غذا نیست، بلکه ۵۹ ساله و صاحب شرکتی در ویرجینیاست.
او میگوید:” من حس بویایی و چشایی بسیار قویی دارم و به سرعت دچار حالت تهوع میشوم.” به عبارت دیگر او از جمله افراد بد غذاست.
به گفته مارسیا پلشت (Marcia Pelchat)، دانشمند و محقق، از تعداد بزرگسالانی که به شدت بد غذا هستند آمار دقیقی وجود ندارد. اما آنچه مسلم این است که وجود سلیقه غذایی خاص مختص زمان ما نیست و روزبه روز ابعاد گسترده تری میابد، از طرفی داشتن سلیقه خاص و سختگیرانه در غذا خوردن، از جمله اختلالات غذایی محسوب نمیشود.
پلشت دریافته است که بعضی بافتهای خاص میتوانند بسیار بیش از مزه ها مورد تنفر افراد بد غذا واقع شوند. برای مثال گوجه فرنگی ” این میوه دارای چندین مشکل بافتی است: پوست آن لغزنده است، گوشت آن دانه دانه و لیز و دانه هایش با آن حالت شل و جدا از گوشت، میتوانند بسیار ناراحت کننده باشند”.
عده ای هم از وجود مواد افزودنی مانند کشمش و گردو و مانند آن در شیرینیها ناراحت میشوند و حتی اگر شیرینی را در حالت ساده دوست داشته باشند، وجود کشمش میتواند آنها را از خوردن کیک منصرف کند.
تقریبا تمام بزرگسالان بد غذا از کودکی چنین بوده اند. فرزندان والدینی که نسبت به امور خوراکی و غذایی بیش از حد توجه-منفی یا مثبت- نشان میدهند بیشتر دچار بد غذایی میشوند و آن دسته از کودکانی که به خاطر تمام نکردن غذایشان به شدت تنبیه میشوند و یا خانواده دقیقا همه غذاها را مطابق میل آنان تهیه میکنند، در برگسالی بسیار بیشتر از دسته اول به افرادی بد غذا تبدیل میشوند.
افراد بد غذا معمولا بیشتر در خطر وسواسی شدن قرار دارند و عده ای از آنان حتی تحت درمان افسردگی هستند. با وجود اینکه کودکان بد غذا معمولا لاغر و ضعیف هستند، اما بزرگسالانی که الگوهای غذایی کودکی را حفظ کرده اند، دارای اضافه وزن هستند زیرا معمولا غذای مورد علاقه چنین افرادی را مواد پر کالری و کربوهیدراتها تشکیل میدهند.
افرادی که در آزمایش پلشت شرکت کرده بودند، محلولهای شیرین آزمایشی را شیرینتر و محلولهای تلخ را تلختر از آنچه بود تشخیص دادند در حالی که پرزهای چشایی آنها از نظر آناتومی تفاوتی با افراد دیگر نداشت.
هرچند بیشتر افراد بد غذا در نهایت مواد مغذی لازم برای بدن خود را دریافت میکنند، اما عادات غذاییشان پیامدهای اجتماعی مختلفی دربر دارد. کراوس در اینباره میگوید:” تصور کنید در دنیایی زندگی میکنید که در هر مناسبتی، هر مراسم ازدواج و هر رستوران جگر خام سرو کنند.
برای ما قضیه کاملا همین حالت را دارد.” او که اکنون زندگی زناشویی موفقی دارد، عدم موفقیت دو ازدواج قبلی خود را تا حدی به عادات غذایی خود مربوط میداند. او در مورد اولین دیدار خانوادگی با نامزد اولش میگوید: آنها ما را به یک رستوران ایتالیایی دعوت کردند. “هنگامی که من ساندویچ پنیر سفارش دادم، پدر نامزدم تا حد انفجار خشمگین شد.”
پلشت نسبت به اینکه افراد بد غذا بتوانند حیطه انتخابهای خود را گسترش دهند، شک دارد.او میگوید این افراد تنها اگر انگیزه ای بسیار قوی داشته و بسیار تدریجی عمل کنند شاید به خوردن غذاهای دیگر عادت کنند. اما این حساسیت زدایی تنها در مورد غذاهایی صدق میکند که شخص نظر نسبتا منفی به آنها دارد، اما مشخص نیست که در مورد غذاهای بسیار ناپسند، این روش موفق باشد.
کراوس بدبین تر از اینهاست. او سه سال قبل وب سایت pickyeatingadults.com را راه اندازی کرده است تا از طریق آن بتواند افراد هم ذائقه خود را بیابد. ” من با صدها فرد بد غذا آشنا شدم و تنها یک نفر از آنها ادعا میکرد درمان شده است. من میدانم که میتوانم مواد غذایی خاصی را تا آخر عمر بخورم و هرگز از آنها خوشم نیاید.”
کراوس میگوید که هرچند او و دوستان بد غذایش از وضعیت خود راضی نیستند، اما به تصور او این شرایط جنبه های مثبتی هم دارد :” عادات غذایی من چنان از کنترل من خارج هستند که من در جایی که بتوانم کنترل کامل چیزی را به دست بگیرمف با تمام وجود بر آن فرمانروایی میکنم. تصور میکنم در غیر این صورت نمیتوانستم در کار خود تا این حد موفق باشم.”
او میگوید:” من حس بویایی و چشایی بسیار قویی دارم و به سرعت دچار حالت تهوع میشوم.” به عبارت دیگر او از جمله افراد بد غذاست.
به گفته مارسیا پلشت (Marcia Pelchat)، دانشمند و محقق، از تعداد بزرگسالانی که به شدت بد غذا هستند آمار دقیقی وجود ندارد. اما آنچه مسلم این است که وجود سلیقه غذایی خاص مختص زمان ما نیست و روزبه روز ابعاد گسترده تری میابد، از طرفی داشتن سلیقه خاص و سختگیرانه در غذا خوردن، از جمله اختلالات غذایی محسوب نمیشود.
پلشت دریافته است که بعضی بافتهای خاص میتوانند بسیار بیش از مزه ها مورد تنفر افراد بد غذا واقع شوند. برای مثال گوجه فرنگی ” این میوه دارای چندین مشکل بافتی است: پوست آن لغزنده است، گوشت آن دانه دانه و لیز و دانه هایش با آن حالت شل و جدا از گوشت، میتوانند بسیار ناراحت کننده باشند”.
عده ای هم از وجود مواد افزودنی مانند کشمش و گردو و مانند آن در شیرینیها ناراحت میشوند و حتی اگر شیرینی را در حالت ساده دوست داشته باشند، وجود کشمش میتواند آنها را از خوردن کیک منصرف کند.
تقریبا تمام بزرگسالان بد غذا از کودکی چنین بوده اند. فرزندان والدینی که نسبت به امور خوراکی و غذایی بیش از حد توجه-منفی یا مثبت- نشان میدهند بیشتر دچار بد غذایی میشوند و آن دسته از کودکانی که به خاطر تمام نکردن غذایشان به شدت تنبیه میشوند و یا خانواده دقیقا همه غذاها را مطابق میل آنان تهیه میکنند، در برگسالی بسیار بیشتر از دسته اول به افرادی بد غذا تبدیل میشوند.
افراد بد غذا معمولا بیشتر در خطر وسواسی شدن قرار دارند و عده ای از آنان حتی تحت درمان افسردگی هستند. با وجود اینکه کودکان بد غذا معمولا لاغر و ضعیف هستند، اما بزرگسالانی که الگوهای غذایی کودکی را حفظ کرده اند، دارای اضافه وزن هستند زیرا معمولا غذای مورد علاقه چنین افرادی را مواد پر کالری و کربوهیدراتها تشکیل میدهند.
افرادی که در آزمایش پلشت شرکت کرده بودند، محلولهای شیرین آزمایشی را شیرینتر و محلولهای تلخ را تلختر از آنچه بود تشخیص دادند در حالی که پرزهای چشایی آنها از نظر آناتومی تفاوتی با افراد دیگر نداشت.
هرچند بیشتر افراد بد غذا در نهایت مواد مغذی لازم برای بدن خود را دریافت میکنند، اما عادات غذاییشان پیامدهای اجتماعی مختلفی دربر دارد. کراوس در اینباره میگوید:” تصور کنید در دنیایی زندگی میکنید که در هر مناسبتی، هر مراسم ازدواج و هر رستوران جگر خام سرو کنند.
برای ما قضیه کاملا همین حالت را دارد.” او که اکنون زندگی زناشویی موفقی دارد، عدم موفقیت دو ازدواج قبلی خود را تا حدی به عادات غذایی خود مربوط میداند. او در مورد اولین دیدار خانوادگی با نامزد اولش میگوید: آنها ما را به یک رستوران ایتالیایی دعوت کردند. “هنگامی که من ساندویچ پنیر سفارش دادم، پدر نامزدم تا حد انفجار خشمگین شد.”
پلشت نسبت به اینکه افراد بد غذا بتوانند حیطه انتخابهای خود را گسترش دهند، شک دارد.او میگوید این افراد تنها اگر انگیزه ای بسیار قوی داشته و بسیار تدریجی عمل کنند شاید به خوردن غذاهای دیگر عادت کنند. اما این حساسیت زدایی تنها در مورد غذاهایی صدق میکند که شخص نظر نسبتا منفی به آنها دارد، اما مشخص نیست که در مورد غذاهای بسیار ناپسند، این روش موفق باشد.
کراوس بدبین تر از اینهاست. او سه سال قبل وب سایت pickyeatingadults.com را راه اندازی کرده است تا از طریق آن بتواند افراد هم ذائقه خود را بیابد. ” من با صدها فرد بد غذا آشنا شدم و تنها یک نفر از آنها ادعا میکرد درمان شده است. من میدانم که میتوانم مواد غذایی خاصی را تا آخر عمر بخورم و هرگز از آنها خوشم نیاید.”
کراوس میگوید که هرچند او و دوستان بد غذایش از وضعیت خود راضی نیستند، اما به تصور او این شرایط جنبه های مثبتی هم دارد :” عادات غذایی من چنان از کنترل من خارج هستند که من در جایی که بتوانم کنترل کامل چیزی را به دست بگیرمف با تمام وجود بر آن فرمانروایی میکنم. تصور میکنم در غیر این صورت نمیتوانستم در کار خود تا این حد موفق باشم.”