نویسنده: تورکوئاتو اس. دی تلّا
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
National Population Regime
حکومتی که مشروعیت خود را از تأیید و حمایت تودههای مردم و دفاع از منافع ملی کسب میکند و در عین حال چندان هم پایبند پیروی از قواعد دموکراسی لیبرالی نیست، حکومت ملی مردمی نامیده میشود. کشورهای در حال توسعهی اکثر مناطقِ آسیا، افریقا و امریکای لاتین، و همچنین کشورهای اروپای شرقی پیش از جنگ جهانی دوم به احتمال زیاد این نوع حکومت را تجربه کردهاند. حکومت ملی مردمی اساساً دو خاستگاه دارد. در بعضی موارد، نظامهای سیاسی محافظهکار یا وابسته به خارج با قیام خشونتآمیز نخبههای مخالف- غالباً نظامی- ساقط میشوند و سپس این گروه از نخبگان از دستگاه دولت برای تغییر جهت خط مشی اقتصادی و اجتماعی استفاده میکنند و حمایت تودهای به دست میآورند. در سایر موارد، جنبشهای تودهای از پایین سازماندهی میشوند و فقط پس از دورهی طولانی مبارزههای سیاسی، خواه انقلابی باشد و خواه اصلاحطلبانه، این جنبشها به قدرت میرسند.در حالت اول، یعنی وقتی حکومت ملی مردمی از بالا به قدرت میرسد غالباً نتیجهی کار حکومت بسیار اقتدارطلبی است که این معمولاً تظاهرات تودهای را نیز به صورت رسمی کنترل میکند. بسیاری از کشورهای خاورمیانه پس از جنگ جهانی دوم از این الگو پیروی کردهاند و ترکیه نیز از زمان مصطفی کمال آتاتورک در دههی 1920، تا حد کمتری، تابع همین الگو بوده است. مؤلفهی تودهای این نوع حکومت معمولاً به شکل یک حزب رسمی واحد درمیآید. اما در ترکیه این حکومت پس از فرآیند طولانی لیبرالیشدن که با مداخلههای نظامی مداوم همراه بود، بالاخره نظام رقابتی چندحزبی را به وجود آورد.
میزان حمایت مردمی از حکومتهای ملی مردمی را دشوار بتوان معلوم کرد، چون این حمایت در انتخابات آزاد به صورت واقعی محک نمیخورد. ولی این حمایت در هر حال غالباً وجود دارد، خصوصاً در دورههای نخست تحکیم و تثبیت این حکومتها که این امر نتیجهی خط مشیهای ملیگرایانه، انقلابی یا اصلاحطلبانهی رادیکال حکومت و نیز نتیجهی انحصار تکقطبی یا تقریباً تکقطبی رسانههای جمعی است. این خط مشیها معمولاً عقاید عمومی را به صورت دوقطبی درمیآورند و بخش بزرگی از طبقات حاکم پیشین به مبارزه با رژیم میپردازند یا تبعید میشوند و طبقهی حاکم جدیدی بر مبنای بوروکراسی، ارتش و سرمایهداران جدید شکل میگیرد.
در حالت دوم، یعنی وقتی حکومت ملی مردمی برخاسته از قیامهای مردمی باشد، سیاستهای تودهای سیمای متفاوتی پیدا میکند، چون حزبی که نمایندهی انقلاب است ماهیت اصیلتر و خودجوشتری دارد. با این حال، فشارهای ساختاری موجب همسویی ماهیت این رژیمها با حکومتهایی میشود که از بالا به قدرت رسیدهاند. در مکزیک که انقلاب سال 1910 در آن، پس از چند سال جنگ داخلی، نخستین حکومت ملی مردمی قرن بیستم را به وجود آورد، شکلگیری حزب حاکم تقریباً بیست سال به طول انجامید و در عین حال با چند حزب کوچک مخالف نیز مدارا میشد. این حکومت آشکارا به مسیر سرمایهداری افتاده و حزب حاکم رفتهرفته محافظهکارتر شده است، در حالی که مخالفان حزب راست و چپ رشد کرده و قادر به چالش با حکومت شدهاند. در نتیجه، روند ماجراها به سمت تثبیت نظام سیاسی رقابتی و آزادتری پیش میرود، مگر این که یک کودتای نظامی این فرآیند را متوقف کند.
حکومتی که در 1962 در الجزایر مستقر شد بر مبنای قیام ملی موفقیتآمیزی شکل گرفت که درگیر مبارزهی طولانی و مستمر با استعمار فرانسه بود. مشروعیتی که رهبران مبارزهی آزادیبخش به دست آوردند، اعتبار و قدرت گستردهای از سوی مردم و نخبههای جدید به آنها داد و آنها را قادر ساخت که اصلاحات مهمی انجام دهند و عناصر اقتصاد سوسیالیستی را پیریزی کنند. در ایران، انقلاب اسلامی بینادگرای 1979 نوعی حکومت ملی مردمی دینی و بسیار ستیزهجو را به قدرت رساند که آشکارا قادر به حفظ و تداوم حمایت مردمی، هرچند تحت فشار، است.
حکومتهای ملی مردمی، خصوصاً حکومتهایی که از پایین به قدرت میرسند، ممکن است در مسیر سوسیالیسم بیفتند، یا دستکم به لفاظی و عبارتپردازی سوسیالیستی روی بیاورند تا همچنان از حمایت تودهها یا اقشار میانی و روشنفکران رادیکال برخوردار باشند. بعضی از حکومتهای سوسیالیستی انقلابی، مثل حکومت کوبا از 1979 یا نیکاراگوئه از 1990، با الگوی مرکب و پیچیدهای از حمایت اجتماعی به قدرت رسیدهاند و در برخی خصوصیات با حکومتهای ملی مردمی شریکاند، از جمله کیش شخصیت و ترجیح دادن نظام تکحزبی.
بعضی از نمونههای حکومتهای ملی مردمی آمیزهای از دو نوع فوق هستند، یعنی آنهایی که از پایین نشئت میگیرند و آنهایی که از بالا به قدرت میرسند. در آرژانتین، کودتای 1943 که خوان پرون رهبر آن بود، حکومتی به وجود آورد که خصوصیات ملی مردمی داشت. تحت فشار گروههای مخالف برای برگزاری انتخابات آزاد، حزب سیاسی خوان پرون در جریان انتخابات اعتبار دوبارهای به عنوان نمایندهی تودههای مردم کسب کرد. دورههای ریاست جمهوری مشروطهای خوان پرون (1946- 1955) شاهد زوال تدریجی نظام نوتأسیس دموکراسی لیبرالی بود که با کودتای نظامی 1955 خاتمه یافت. جریان مخالف پرونیستی دوباره به شکل یک حزب تودهای درآمد و از آن هنگام یکی از چهرههای همیشگی نظام سیاسی آرژانتین بوده است. در سایر کشورهای آمریکای لاتین نیز حکومتها یا از بالا و یا از آمیزهی نیروهای نظامی و مدنی نشئت گرفتهاند (مثل حکومت وارگاس در 1930) و به مبنایی برای احزاب مردمی تبدیل شدهاند که قادر است نیروی آنها را در نظام نوتأسیس دموکراتیک حفظ کند.
در اروپای شرقی در سالهای میان دو جنگ جهانی چندین حکومت دارای خصایلی بودند که در اینجا به حکومتهای ملی مردمی نسبت دادیم و علاوه بر آن خصایل حکومتهای فاشیستی را نیز داشتند. غالباً حکومتهای ملی مردمی و احزاب عوامگرای آنها را فاشیست قلمداد کردهاند. درست است که در بعضی از آنها عناصر فاشیستی هست، ولی خصوصیات این دو رژیم کاملاً متفاوت است. با این حال، احتمالاً تصادفی نیست که عناصر فاشیستی حکومتهای ملی مردمی در کشورهای نسبتاً توسعهیافتهتری همچون آرژانتین، برزیل و اروپای شرقی پررنگتر است. وجود خصوصیات اقتدارطلبی و بسیج تودهای برای اینکه رژیمی را فاشیست بدانیم کفایت نمیکند، چون این خصوصیات در کشورهای کمونیستی نیز وجود دارد. این خصوصیات موجب تمایز و تفاوت با دموکراسی لیبرال میشود، ولی تجربهی آمریکای لاتین نشان میدهد که وارثان این حکومتها میتوانند پای ثابت فرایند سیاسی رقابتآمیز باشند و موضع آنها در این فرایند به چپ نزدیکتر است تا به راست.
منبع مقاله :
آوتویت، ویلیام؛ باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول