پرسش از آینده‌ی چین

پایان جنگ سرد موضوعات و مسائل جدیدی را در سیاست بین‌الملل طرح نمود؛ اینکه با پایان جهان دو قطبی ما شاهد چه نظمی (تک قطبی یا چند قطبی) در روابط بین‌الملل خواهیم بود توجه بسیاری از نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل را به
سه‌شنبه، 20 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پرسش از آینده‌ی چین
پرسش از آینده‌ی چین

 

نویسنده: دکتر مهدی عطایی (1)





 
مسئله‌ی چین، برتراند راسل، ترجمه‌ی امیرسلطان‌زاده، علم، 290ص
پایان جنگ سرد موضوعات و مسائل جدیدی را در سیاست بین‌الملل طرح نمود؛ اینکه با پایان جهان دو قطبی ما شاهد چه نظمی (تک قطبی یا چند قطبی) در روابط بین‌الملل خواهیم بود توجه بسیاری از نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل را به قدرت‌های نوظهور جلب کرد. اما در بین قدرت‌های نوظهورِ پس از جنگ سرد، «خیزش چین» بیش از همه خودنمایی می‌کند. آینده‌ی چین، به عنوان پر جمعیت‌ترین کشور جهان با اقتصادی رو به رشد که در حال کنار زدن سایر قدرت‌های اقتصادی و تبدیل شدن به قدرتمندترین اقتصاد جهان است، از جهت تأثیری که بر جهان امروز و نظام بین‌المللی دارد ذهن بسیاری از سیاستمداران جهان و اندیشمندان روابط بین‌الملل را به خود مشغول کرده است. پرسش از آینده‌ی چین و تأثیر آن بر نظام بین‌الملل اگرچه پس از پایان جنگ سرد و توسعه‌ی شتابان اقتصاد چین با طنین بیشتری طرح می‌شود اما گویا پرسش از آینده‌ی چین چندان هم تازه نیست. نگاه به تأثیر آینده‌ی چین برای جهان آنقدر جذاب و با اهمیت بوده است که فیلسوفی چون راسل نیز نتوانسته است به آسانی از کنار آن بگذرد. برتراند راسل که ما او را بیشتر با اندیشه‌ها و آثار فلسفی‌اش می‌شناسیم، در کتابی تحت عنوان «مسئله‌ی چین» به بررسی وضعیت چین در بین دو جنگ جهانی اول و دوم می‌پردازد و تلاش می‌کند تا با بینشی آینده‌نگرانه دست به پیش بینی‌هایی در خصوص آینده‌ی چین و مناسباتش با ژاپن و قدرت‌های غربی بزند.
راسل به واسطه‌ی مشاهدات و تجربیات خود از جامعه‌ی چین که در خلال اقامتش در این کشور به دست آورده معتقد است «همه‌ی دنیا اساساً تحت تأثیر پیشرفت چین قرار خواهد گرفت که احتمالاً در طول دو قرن آینده ثابت خواهد شد چه خوب چه بد عامل تعیین کننده است. این امر اهمیت درک هوشمندانه از مسائل طرح شده توسط چین را نشان می‌دهد». (ص9) راسل در کتابش برای فهم عمیق مسائل و چشم‌انداز آینده‌ی چین ابتدا تلاش می‌کند تا به بررسی تاریخ و فرهنگ چین قبل از مواجهه با تمدن غرب بپردازد. او پس از بحث پیرامون فراز و فرودهای تاریخ چین سه ویژگی اصلی متمایز کننده تمدن قدیمی چین را در موارد زیر می‎‌داند: 1) استفاده از نمادها به جای حروف در نوشتن؛ 2) جایگزینی اصول اخلاقی کنفسیوس به جای دین در میان طبقه‌ی تحصیل کرده؛ 3) حکومت توسط ادیبانی که با آزمون انتخاب می‌شدند به جای اشرافیت موروثی. این سه وجه متمایز کننده چین از سایر تمدن‌ها، عامل تداوم و بقای تمدن چینی نیز به شمار می‌رود. راسل زمانی که می‌خواهد از چین در دوران مدرن سخن بگوید از دریچه‌ی نوع مواجهه‌ی چین با غرب وارد مسئله می‌شود: او بخش عمده‌ای از زوال تمدن چینی و وضعیت آشوب‌زده جامعه‌ی چین بین دو جنگ جهانی را ناشی از نیت‌های استعماری قدرت‌های غربی و ژاپن (که از نظر او نماینده‌ی تمدن غرب مدرن در شرق است) می‌داند و به مثابه یک روشنفکر نقاد فجایعی که استعمار غرب در چین به بار آورده است را مورد نقد قرار می‌دهد. راسل مهم‌ترین دلیل انحطاط تمدن چینی در برابر غرب را ضعف علم در چین می‌داند. «از بخت بدش چین در یک جنبه از فرهنگش ضعیف بود و آن هم علم بود. در هنر و ادبیات و سلوک و آداب و رسوم حداقل با اروپا برابر بود... این امر که بریتانیا شکسپیر و میلتون، لاک و هیوم، و همه‌ی اشخاص دیگری که ادبیات و علوم انسانی را پرورش داده‌اند، عرضه کرده است ما را برتر از چینی‌ها نمی‌کند. آنچه باعث برتری‌ ماست نیوتون و رابرت بویل و دانشمندانی هستند که جانشین آن‌ها شدند. آن‌ها ما را با بالا بردن مهارتمان در هنر کشتن برتر می‌کنند». (ص 55)
پرسش از آینده‌ی چین
راسل پس از بررسی دقیق مناسبات چین با قدرت‌های غربی و ژاپن در شرق دور و مسائلی که رقابت‌های قدرت‌های خارجی در چین برای این کشور به وجود آورد، تلاش می‌کند تا به این سؤال پاسخ دهد که حاصل مواجهه‌ی تمدن کهن چین با غرب چه خواهد بود؟ به نظر او تا آن زمان نتیجه‌ی این رابطه، استعمار چین و افزایش رقابت قدرت‌ها بر سر آن بوده است اما در آینده «آیا این ارتباط سبب یک تمدن جدید که بهتر از منشأهایش است. خواهد شد یا فقط فرهنگ بومی را از بین خواهد برد و فرهنگ امریکا را جایگزین آن خواهد کرد». (ص 209) اینکه چین نیز به مانند قدرت‌های غربی به سمت ایجاد ثروت و قدرت نظامی خواهد رفت آینده‌ی تمدن چین را مشخص خواهد کرد. به عقیده‌ی راسل «حسن متمایز کننده‌ی ما [غرب] روش علمی ماست؛ حسن متمایزکننده‌ی چینی‌ها فهم درست اهداف زندگی است. آنچه ما باید امیدوار باشیم به تدریج به هم بپیوندند، این دو حس هستند». (ص 219) راسل بسیار امیدوار بود که چین راهی متمایز از سرمایه‌داری یا کمونیسم را انتخاب کند. او با استدلال تلاش می‌کرد تا نشان دهد که امکان گسترش کمونیسم در چین غیر ممکن است؛ اما تاریخ نشان داد که چین برخلاف پیش‌بینی راسل به بزرگ‌ترین کشور کمونیست جهان بدل شد.
با گذشت نزدیک به یک قرن از انتشار کتاب راسل همچنان پرسش از آینده‌ی چین برای جهان مهم و زنده است. افزایش قدرت چین در مقایسه با زمانی که راسل کتاب خود را می‌نوشت این پرسش را نیرومندتر نیز نموده است. بعد از پایان جنگ سرد، چین یکی از سریع‌ترین رشدهای اقتصادی جهان را داشته است. چین در حال حاضر بزرگترین صادر کننده و دومین وارد کننده‌ی بزرگ کالاست و دومین اقتصاد بزرگ جهان بر اساس تولید ناخالص داخلی را در اختیار دارد. چین عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و سازمان‌های چند جانبه‌ای همچون سازمان تجارب جهانی، اَپِک، سازمان همکاری شانگهای و گروه بریکس است. چین به عنوان کشوری دارای سلاح هسته‌ای، یکی از بزرگ‌ترین ارتش‌های دائمی دنیا را در اختیار دارد و دومین بودجه‌ی دفاعی در جهان را به خود اختصاص داده است.
خیزش شتابان چین دیدگاه‌های متفاوتی را در خصوص ماهیت قدرت‌یابی چین برانگیخته است. در پاسخ به آینده‌ی چین و تأثیرش بر نظام بین‌الملل واقع‌گرایانی چون کیسینجر و جان مرشایمر ادامه‌ی خیزش چین به صورت صلح‌آمیز را به دلیل ماهیت نظام بین‌الملل، مسائل و بحران‌های شرق آسیا و افزایش رو به رشد توانمندی نظامی چین، غیرممکن می‌دانند. کیسینجر به عنوان احیا‌گر روابط چین و ایالات متحده در دهه‌ی هفتاد در کتاب «چین» این ایده را پرورش می‌دهد که چین تهدیدی بزرگ برای آمریکاست. در مقابل عده‌ای دیگر از نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل به خیزش صلح‌آمیز چین و تأثیرات مثبت آن بر آینده نظام بین‌الملل تأکید دارند. جزف نای در کتابش «آینده‌ی قدرت» استدلال می‌کند که در سال‌های آتی، جهان با دو تغییر مهم «انتقال قدرت» و «انتشار قدرت» از غرب به شرق، مواجه خواهد شد؛ اما به نظر او بر خلاف نگاه‌های بدبینانه، چین قدرتی تجدید نظر طلب از جنس آلمان نازی یا شوروی نیست و تمایلی به از میان بردن نظم موجود بین‌المللی ندارد. در واقع تخریب نهادهای بین‌المللی، مانند سازمان ملل، سازمان تجارت جهانی، صندوق بین‌المللی پول، که به افزایش قدرت چین کمک کرده‌اند به نفع چین نیست. علاوه بر این نظم جهانی، اکنون در مرحله‌ی دگرگونی و تغییر ژرف قرار گرفته است؛ و با مسائل فراملیتی مثل تغییر آب و هوایی، تروریسم، بیماری‌های فراگیر و جرائم سایبری مواجه است که پرداختن به این چالش‌ها نیازمند همکاری بین‌المللی وسیع بین چین، آمریکا و اروپاست.
اینکه آینده‌ی چین چه خواهد بود تا حدود زیادی به انتخاب‌های خود چین بستگی دارد (البته نباید نقش ساختار نظام سرمایه‌داری و واکنش قدرت‌های غربی در برابر چین را از نظر دور داشت)؛ آیا حفظ و گسترش منافع اقتصادی چین در نظم جهانی همچنان اولویت اول سیاست خارجی این کشور خواهد بود؟ چین تا چه میزان در برابر فرهنگ غربی مقاومت خواهد نمود؟ آیا چین در قبال مسائل و مشکلاتش با همسایگان ژاپنی و هندی‌اش همچنان خویشتن‌دار خواهد بود؟ چین تا چه میزان قدرت نظامی خود را افزایش خواهد داد؟ و ... این‌ها انتخاب‌های دشواری هستند که چین با آن‌ها مواجه است و پاسخ چین به آن‌ها، آینده‌ی این کشور را رقم خواهد زد.

پی‌نوشت‌ها:

1. دکتری روابط بین‌الملل از دانشگاه علامه طباطبایی

منبع مقاله : اسفار ضمیمه‌ی سوره شماره بیستم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.