ارتباط قرآن و فقه
نويسنده: كاظم سپاسي آشتياني
منبع: سایت اندیشه قم
منبع: سایت اندیشه قم
مقدمه
قرآن در نگاه فقه.
امام علي (ع) مي فرمايد:
قرآن شامل امرونهي است و احكام و سنت ها در آن مشخص شده و مثل ها درآن آمده است احكام در آن تشريع شده تا مردم نسبت به حدود الهي عذري نداشته باشند و حجت برآن ها تمام شود.[1]
دربيان ديگري مي فرمايند:
كتاب خداوند در دسترس شماست حلال و حرام آن پيداست،واجب و مستحب آن هويداست، ناسخ و منسوخش روشن.[2]
امام باقر (ع) از پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد:
مردم حلال من تا قيامت حلال و حرام من تا قيامت حرام است بدانيد خداوند متعال آن ها را در قرآن بيان كرده است و من درسنت و سيرت خويش براي شما بيان كردم.[3]
ظهور اين دسته از روايات كه تعدادشان كم نيست (به عنوان نمونه تعدادي ذكر شد) ثابت مي كند كه حداقل ريشه و پايه همه احكام فقهي در قرآن كريم وجود دارد.
فقهاي شيعه به پيروي از اهل بيت(ع) قرآن را يكي از ادله احكام قرار داده اند و در موارد مختلف به آن استناد نموده اند.
شيخ صدوق در المقنع:
شيخ مفيد در المقنعه:
شيخ طوسي در مبسوط:
و در كتاب تبيان نيز به مناسبت هاي مختلف به آيات قرآن استناد مي نمايد.[7]
محمد ابن ادريس:
و همچنين فقهاي ديگر نيز تمسك نموده اند و مشهور معتقدند كه 500 آيه به عنوان آيات الاحكام وجود دارند و بعضي اين آيات را تا 900 آيه نيز ذكر نموده اند.
علامه محمد تقي حكيم مي فرمايند:
مسأله حجيت كتاب بردو مقدمه استوار است؛ يكي اثبات تواتر كتاب كه موجب قطع به صدور آن مي شود و در اين جهت هيچ مسلماني كه قلب او به ايمان امتحان شده شك ندارد و ديگري اثبات اينكه اين كتاب به خدا نسبت دارد و دراين زمينه نيز عقيده مسلمين چنين است و اعجاز قرآن در اسلوب و مضامين و اينكه بزرگان عصر خود را به مقابله به مثل فراخوانده و آنها از آوردن مثل قرآن عاجز بودند و همچنين خبرهاي غيبي كه صدق آن ثابت شده، گوياي نسبت آن به خداوند متعال است.[9]
فقه در نگاه قرآن:
صدرالمتالهين شيرازي (قدس سره) مي فرمايد:
فقه در بيشتر احاديث، به معناي بصيرت دردين است وفقيه كسي است كه داراي اين بصيرت باشد. حضرت ايشان در شرح حديث امام رضا(ع) «... ان من علامات الفقيه الحكم و العمت ...» نوشته، حضرت رضا(ع) نشانه هاي فقيه را بيان كرده اند، اين نكته نشان مي دهد كه فقه، معناي پيچيده اي داشته و هركس برآن وقوف نداشته است؛ از اين رو امام (ع) با ذكر لوازم و آثار آن، فقه را معرفي مي كنند. اگر معناي فقه اطلاع بر فتاوي و آراي گوناگون بود، به اين شرح و تفسير نياز نبود.[10]
غزالي مي نويسد:
بدون ترديد، فقه در عصر نخست، در روش شناخت آخرت و آگاهي از دقايق آفات نفس و مفاسد اعمال و نيروي احاطه كننده به حقارت دنيا و آشنايي كامل به نعمت هاي آخرت و استيلاي خوف و ترس بر قلب، كاربرد داشته است .دليل برآن، سخن خداوند است:
«ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم ...» توبه / 122
آنچه به وسيله انذارو تخويف حاصل مي شود فقه است،نه فروعات،همانند طلاق، عتق، لعان، اجاره و ... زيرا اين گونه دانسته ها، تخويف و انذار نمي آفريند.[11]
به نظر مي رسد با تاسيس و گسترش مذاهب فقهي در جهان اسلام و نيز اختلافات فزايندة پيروان آن مذاهب به مرور«فقه» با يك جابه جايي مفهومي در معناي فقه اصطلاحي «دانش احكام فرعيه» به كاررفت در حالي كه هرگز در قرآن و حديث معادل اين معنا نيست اما با برقراري معادله ميان واژه «فقه» و دانش احكام شرعي، اين دانش، جايگاه ويژه اي يافته و از همه امتيازها و بهره هاي آن واژه مقدس، سود جسته است، واز اين پس فقيهان از قاريان و مفسران قرآن متمايز گرديدند و هويت صنفي جداگانه پيدا نمودند در حالي كه تا قرن دوم هويت صنفي قاريان و مفسران و فقيهان يگانگي دارد و هر فقيه خود قاري و مفسر نيز هست بعد از اين بود كه با توجه به نيازهاي رو به رشد مسلمانان، فروعات بيشتري در فقه استنباط گرديد و فقاهت به دانش ويژه اي تبديل شد كه مي بايست فروعات كهن و نوپديد را استنباط كند و بدين گونه بود كه دانش فقه، راه خود را از دانش تفسير قرآن جدا كرد و به علم مستقلي تبديل شد، اماروشن است كه گرچه فقه به معناي اصطلاحي در قرآن استعمال نشده ولي آيات زيادي در زمينه بيان احكام شرعيه در قرآن وجود دارد كه تحت عنوان «آيات الاحكام» جمع آوري شده است و كساني مانند قطب راوندي (م 573 ق ) در فقه القرآن و فاضل مقداد (م 826 ق ) در كنزالعرفان في فقه القرآن و مقدس اردبيلي (م993 ق ) در زبدة البيان در اين زمينه همت گماشته اند. پس بنابراين، هدف دانش فقه در قرآن وجود دارد و همين وجود آيات الاحكام و آياتي كه ظاهراًجزء آيات الاحكام نيستند ولي حكم شرعي از آنها استنباط مي شود پيوند و ارتباط محكمي بين قرآن و فقه ايجاد نموده و درحقيقت فقه چون شاخ و برگي است برتنه تنومند قرآن كريم.
شيوة تبيين مباحث فقهي در قرآن
«ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا» حشر/ 7
وآيات ديگري كه به اطاعت از پيامبر(ص) و اسوه قراردادن او فرمان مي دهد و اماميه بنا به دستورات صريح پيامبر اسلام (ص) مثل حديث ثقلين، سنت معصومين (ع) رانيز حجت و معتبر مي دانند و بيان آنان را تفسير قرآن و تبيين سنت پيامبر(ص) مي دانند و آياتي نظير آيه تطهير هم براين واقعيت صحه مي گذارند.
قرآن معمولاًاحكام را به صورت كلي ذكرمي كند مثل «اوفوا بالعقود» مائده/ 1 «واجتنبوا قول الزور» حج/ 30 «احل الله البيع» بقره / 275 كه در اين موارد فروعات حكم بايد از سنت گرفته شود و در مواردي به صورت جزئي هم وارد مي شود و همه فروعات را ذكر مي كند مثل ابواب جهاد، عقوبات، ازدواج و طلاق و ميراث.
بيان قرآن در زمينه احكام همواره در قالب امر و نهي نيست و گاهي درقالب نقل يك داستان حكمي را بيان مي نمايد مثل: «اني اريد ان انكحك احدي ابنتي هاتين علي ان تاجرني ثماني حجج» قصص / 27. اين آيه در مقام بيان واقعه اي تاريخي است ولي به دليل نقل قرارداد اجاره حضرت شعيب و موسي (ع) و رد نكردن آن، فقها مشروعيت عقد اجاره را استنباط نموده اند.
البته سبك بيان قرآن نيازمند بررسي هاي كارشناسي بيشتري است و معتقديم به دليل اينكه همه نيازهاي بشر در قرآن آمده، باآشنايي بيشتر با رموز آيات و اشارات قرآن و ارجاع متشابهات به محكمات و تحقيق در احاديث ناظر به آيات قرآن، احكام بيشتري را از قرآن اين منبع عظيم معارف، استفاده نماييم و اين مهم نيازمند انس و الفت از سطوح پايين با قرآن است و اهتمام بيشتر حوزه به قرآن، به طوري كه پايه اصلي استنباط احكام قرآن باشد و از احاديث به عنوان مفسر آيات و مبين فروعات و جزئيات و مصاديق احكام، استفاده گردد، در اين فرض فقهي پوياتر و منطبق تر با نيازهاي زمان خواهيم داشت .
پي نوشت ها:
[1] . بحارالانوار/ ج 92 / 26.
[2] . نهج البلاغه، صبحي صالح ج 1.
[3] . جامع احاديث شيعه (اسماعيل معزي ملايري ) ج 1 / 176
[4] . المقنع، شيخ صدوق (م 381ق )/ 551 الي 555.
[5] . المقنعه، شيخ مفيد (م 412 ق) /7.
[6] . المسبوط، شيخ طوسي (م 460 ق) /5 الي 69.
[7] . تبيان، شيخ طوسي (م 460 ق) / ج 3 / 156 الي 204.
[8] . سرائر، محمد ابن ادريس (م 598 ق ) /ج 1 /63.
[9] . الاصول العامه للفقه المقارن، محمد تقي حكيم / 100.
[10] . ادوارفقه، محمود شهابي ج1 / 34.
[11] . احياء العلوم (بيروت ) ابوحامد محمد غزالي ج 1 /32.