نویسنده: رسول جوهری
برنامهریزی پایتختهای قرن بیستم، دیوید گوردون، ترجمهی غلامرضا کاظمیان، تیسا، 582ص
شهرگرایی و شهرنشینی در دورهی جدید، امتداد اهمیت یافتن «امر شهری» است. شهر بیش از هر چیز دیگر با «مناسبات جدید انسانی» تعریف میشود. در واقع شهر محمل ظهور مناسبات جدید انسانی است؛ جایی است که انسانها و امور به نحوی دیگر که نحوی اساساً مغایر پیشین است. نسبت مییابند و به گونهای متفاوت آرایش پیدا میکنند. ذیل سیطرهی امر شهری، شهر صرفاً یک فضای جغرافیایی طبیعی نیست تا بستری مکانی حیات اجتماعی انسانها باشد؛ هم چنین شهر یک تجمع اسکان یافتهی انبوه افراد و اقوام در یک نقطهی جغرافیایی نیست. غلبهی امر شهری به معنای شهری شدن همهی مناسبات است. در این معنا، «شهر» ویژگی ذاتی مناسبات جدید انسانهاست.غلبهی امر شهری، قرین سیطرهی امر انسانی و به عبارتی امر اجتماعی است. در واقع امور در مناسبات و ضمن روابطشان شکل میگیرند و قوام مییابند. امر شهری ظهور کالبدی و فضایی امر انسانی است. به عبارتی نقطهی تولید و تحقق معنا در تعاملات انسانی (انسان با دیگر انسانها و انسان با طبیعت و فضا) است. به این اعتبار خلق معنا اهمیت مییابد و مسیر آن نیز از رهگذر همین مناسبات است.
در شهر بودن، یعنی وجود نحوهی دیگری از مناسبات. این نحوهی متفاوت در عمل انسانها شکل میگیرد و تکوین مییابد. به همین جهت قابل ردیابی و پیگیری است؛ و میتوان به مکانیسمهای شکلگیری و تحقق آن و نیز به فرایندهای شدن آن آگاهی یافت.
شهر نیز متعلق همین مناسبات است؛ و در واقع غلبهی امر شهری در این معنا، غلبهی «ساختنها»ی شهری است. شهر، نه تنها «شهر خدا» نیست، که اساساً و بنیاداً «شهر انسان» است و انسان، سازنده و صورت دهنده به آن است. به عبارتی شهر به مثابه یکی از ظهورات انسان جدید و امر انسانی، در بستری انسانی، ساخت و سازمان مییابد. اساساً شهر متعلق سوژه است و به نسبت او وجود دارد یا میتواند وجود داشته باشد. سوژهگی سوژه در رابطه با موضوع شهر، به شکل ساختن و پرداختن شهر بروز دارد. شهر پرداختهی سوژه است و هموست که آن را برپا کرده و شکل میبخشد. در این معنا شهر تماماً پدیداری انسانی است که هم برآمده از اوست و هم او را شکل میبخشد. از این رو توجه به آن و آثار و پیامدهایش اهمیت مییابد.
سدهی بیستم اوج این طراحیهای شهر است. طی این قرن، جدیترین و گستردهترین برنامهریزیها و طراحیهای شهر صورت میگیرد؛ طراحیها و برنامهریزیهایی که مبتنی بر اقلیمهای خاص جغرافیایی و مختصات ویژهی فرهنگی و تاریخی تفاوت میپذیرد. به عبارتی در موارد متعددی از این طراحیهای شهری، عناصر و ابعاد فرهنگی و تاریخی فضای مورد نظر در نظر گرفته شده است و طراحیها و برنامهریزیها بر پهنهی ساختهای تاریخی و ساختارهای فرهنگی بر پا شدهاند.
کتاب «برنامهریزی پایتختهای قرن بیستم» متشکل از مجموعهای از مقالات در این رابطه است که ویراستاری آن با قلم دیوید گوردون انجام شده است. آنچه در این کتاب برجسته است، تأکید و تمرکز بر طراحی و برنامهریزی پایتخت شهرها در قرن بیستم است؛ یعنی پیگیری طراحی شهرهایی که به عنوان پایتخت شناخته شدهاند. کتاب از یک مقدمه و نوزده فصل تشکیل یافته است. به جز سه فصل اول که مربوط به کلیات طراحی پایتختهای جهان است. به جز سه فصل اول که مربوط به کلیات طراحی پایتختهای جهان است، مابقی فصول به تفکیک هر فصل به یکی از پایتختهای مهم جهان در قرن بیستم میپردازد. هر فصل به قلم یک نویسنده مجزا نوشته شده است و فصل نهایی نیز به موضوع آیندهی پایتختهای جهان اشاره دارد.
ابتدای کتاب و در فصل دوم یک گونهشناسی هفتگانه از پایتخت - شهرها به دست داده میشود. این گونهشناسی همان هفتگانه از پایتخت - شهرها به دست داده میشود. این گونهشناسی همان هفتگانهی پیترهال است که طی آن پایتختهای جهان را در این هفتگانه جای میدهد. چارچوب کلی کتاب نیز بر مبنای این گونهشناسی تدوین شده است:
پایتختهای چندکارکردی، پایتختهای جهانی، پایتختهای سیاسی، پایتختهای پیشین، پایتختهای امپراطوری قدیم، پایتختهای ایالتی، فراپایتختها.
چارچوب نظری بحث کتاب در این رابطه به نیروهای تغییر مرتبط است؛ نیروهایی که تغییر از وضعیت پیشین پایتخت - شهرها به شکل جدید را اجتنابناپذیر ساختهاند. عمدهی این نیروها را میتوان در سه عرصه تشخیص داد: سیاسی، تکنولوژیک و اقتصادی. فصل سوم تشریح سه واقعهی عمدهی قرن بیستم. فروپاشی امپراتوریها، ظهور نظامهای جدید فدرال و اهمیت فزایندهی گروهبندیهای فراملی- و تجزیه و تحلیل آثار آنها بر طراحی شهری است. روند تغییر و تحولات در قرن بیستم مانع از آن نیست که این باور برجستهی «سیاست در طراحی مستتر است» رنگ ببازد. در تمام کتاب تلاش میشود نشان سیاست بر طراحیهای شهری آشکار شود؛ چه سیاست لیبرال، چه سوسیال و چه ناسیونال. از سویی دیگر جهانی شدن اقتصاد جهانی و اطلاعاتی شدن، دو روند کلانی هستند که برنامهریزیها و طراحیهای شهری مبتنی بر آنها صورت میگیرد و یا باید بگیرد.
تجربهی برنامهریزی و طراحی شهری پانزده پایتخت - شهر مهم دنیا در این کتاب پیش روی ماست. تجربههایی که طی آنها، ملاحظه میشود که یک رویکرد سیاسی یا فرهنگی چگونه به زبان شهر ترجمه میشود و چگونه یک شهر با طراحی خود، نمایشی از یک تاریخ، فرهنگ یا سیاست است.
مطالعهی این کتاب و مرور چنین تجربیاتی برای ما که درگیر مسائل مختلف ناشی از فقدان برنامهریزی جامع و طراحی منسجم هستیم، ضروری است. شاید مطالعهی چنین متونی و بررسی چنین تجربههایی به ما بیاموزد که چگونه باورهایمان را به زبان شهر ترجمه کنیم و چگونه شهرمان را هماهنگ با خودمان و برای خودمان طراحی نماییم.
نقد کتاب
از دوران کهن، همواره هنر پزشکی و موقعیت آن، خاص به نظر میرسد. اهمیت حیاتی هنر پزشکی، به راستی، به پزشکان و داعیههایشان بر سر دانش و مهارت، به خصوص هنگامی که زندگی در خطر است، شأن ویژهای میدهد. از سوی دیگر همواره، خصوصاً زمانی که خطر مرتفع شده است. تردیدهایی در بارهی وجود یا کارآمدی چنین مهارتهای درمانی وجود دارد. در اینجا «توخه» و «تخنه»، تقدیر و هنر، متحمل رابطهای به ویژه پرتنش و تعارضآمیز میشوند. تعارضی که دربارهی نمونهی مثبت درمان موفق صادق است، دربارهی نمونهی منفی هم به همان اندازه صادق است، ممکن است بپرسیم اهمالکاری پزشک چه نقشی داشته است یا [بگوییم] شاید کار تقدیر مطلقاً قادر بود که سبب پیامدی ناخوشایند شد. چه کسی میتواند چنین چیزی را تعیین کند، خصوصاً کسانی که مهارتهای لازم را ندارند؟رازوارگی سلامت / ص68
منبع مقاله : اسفار ضمیمهی سوره شماره بیستم
/ج