Linguistics

زبان‌شناسی

در آغاز قرن بیستم، «زبان‌شناسی» می‌توانست چنین تعریفی داشته باشد: «مطالعه‌ی شکل و کارکرد زبان»، که البته معنای زبان را در ابهام باقی می‌گذاشت. این تعریف می‌توانست شامل حوزه‌هایی همچون نظریه‌ی ادبی، جنبه‌های فلسفی،
دوشنبه، 3 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زبان‌شناسی
زبان‌شناسی

 

نویسنده: اندرو اسپنسر
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی




 

 Linguistics
در آغاز قرن بیستم، «زبان‌شناسی» می‌توانست چنین تعریفی داشته باشد: «مطالعه‌ی شکل و کارکرد زبان»، که البته معنای زبان را در ابهام باقی می‌گذاشت. این تعریف می‌توانست شامل حوزه‌هایی همچون نظریه‌ی ادبی، جنبه‌های فلسفی، روان‌شناختی یا جامعه‌شناختی زبان، و حتی ارتباطات در میان حیوانات باشد. ولی در کاربرد مدرن این اصطلاح، «زبان‌شناسی» فقط به معنای «مطالعه‌ی ساختارهای دستوری زبان‌های بشری» شده است. از نظر بعضی، این تعریف به معنای حذف کاربردشناسی (تفسیر اظهارات در متن و زمینه) و حتی معناشناسی است. ولی این رشته‌ها عموماً جزو حوزه‌ی زبان‌شناسی هستند.
رشته‌ی زبان‌شناسی در طول قرن بیستم دستخوش تغییرات زیادی شده که موجب درجه‌ی بالایی از تخصصی‌ شدن و افزایش دقت و وضوح پرسش‌های پژوهشی آن شده است. در عین حال، فصل مشترک زبان‌شناسی و سایر حوزه‌های روابط اجتماعی و شناخت انسانی از موضوعات جدی پژوهش بوده است که در آن رشد و توسعه‌ی رشته‌های ترکیبی‌ای همچون زبان‌شناسی اجتماعی، زبان‌شناسی روانی، زبان‌شناسی عصبی، زبان‌شناسی ریاضی و زبان‌شناسی محاسباتی را بررسی می‌کنند. زبان‌شناسی تعامل ثمربخشی با منطق صوری، معرفت‌شناسی، روان‌شناسی شناختی، هوش مصنوعی، و به طور کلی با «علوم شناختی» دارد.
در قرن نوزدهم توجه اصلی زبان‌شناسی معطوف به تکوین تاریخ زبان‌ها یا زبان‌شناسی در زمانی بود. تغییر کانون توجه و تأکید مقارن با اندیشه‌های فردینان دو سوسور بود (sAUSSUR, 1916). او بین زبان‌شناسی در زمانی و مطالعه‌ی همزمانی تمایز می‌گذاشت و مطالعه‌ی همزمانی را به معنای مطالعه‌ی ساختارهای زبانی امروزی در نظر می‌گرفت. او که زبان را پدیده‌ای اساساً اجتماعی قلمداد می‌کرد، تمایز مشهوری میان زبان، به معنای نظام انتزاعی و زیربنای زبان، و گفتار، به معنای کاربرد مشهود زبان، قائل بود (مقایسه کنید با دو بخش روان‌شناختی نوآم چامسکی: توانش و اجرا). محور اندیشه‌ی سوسور این مفهوم ساختارگرایانه بود که جوهر سازمان زبان در مجموعه‌ی تفاوت‌های میان حدود و اجزای انتزاعی نظام زبانی نهفته است.
ساختارگرایی در اروپا و امریکا، خصوصاً در رشته‌های آواشناسی (ساختار صوتی) و صرف (ساخت واژه) شکوفا شد، و مفاهیم واج و واژک (یا تکواژ، کوچک‌ترین جزء معنادار واژه) ساخته شد. مفهوم واج نقش خصوصاً مهمی ایفا کرد. واج یک صدای گفتاری است که به صورت انتزاعی به مثابه عضوی از مجموعه صداهای مشابه در نظر گرفته می‌شود. از این رو، صدای "th" در "those" یکی از واج‌های انگلیسی است چون مشابه سایر صامت‌ها، از جمله "d" در "doze" است. ولی در اسپانیایی کاستیلی همین صدا صرفاً شکلی از واج /d/ است که بین دو مصوت ظاهر می‌شود. پس این صدا در اسپانیایی به خودی خود یک واج نیست.
در کارهای پس از جنگ مکتب پراگ، خصوصاً در آثار رومن یاکوبسن و کنت نیکلای تروبتسکوی نظریه‌ی آواشناسی به مطالعه‌ی تفاوت‌های آوایی بین واج‌ها تبدیل شد. مثلاً مجموعه‌ی /p t k/ به واسطه‌ی یک عامل صوتی از مجموعه‌ی /b d g/ مشخص می‌شود. الگوی صوتی زبان بر پایه‌ی فهرستی از واج‌ها قرار نمی‌گیرد بلکه مبتنی بر مجموعه‌ی انتزاعی‌تر و عام‌تر عوامل مشخص صوتی و قواعد زبانی خاصی است برای ترکیب آن‌ها به صورت «خوشه‌هایی» که نماینده‌ی تک‌تک صداها است. این دیدگاه آواشناسی هنوز هم بسیار پرنفوذ است و بخشی از آواشناسی تکوینی شده است (chomsky and Halle, 1968).
در ایالات متحده‌ی امریکا ساختارگرایی با دیدگاه‌هایی پلومفیلد (Bloomfield, 1993) سیطره یافت. او طرفدار رهیافت رفتارگرایانه در زبان‌شناسی بود و از بحث درباره‌ی ساختارهای ذهنی پرهیز می‌کرد. ساختارگرایی امریکایی رهیافت عنصر بلافصل یا ساختار عبارت را در بررسی‌های نحوی دنبال کرد که طبق آن ساختار جمله را مجموعه‌ای از عبارت‌های درهم‌بافته تلقی‌ای می‌کنند که هریک از آن‌ها نهایتاً مرکب از واژه‌ها و سپس واژک‌ها است. به این ترتیب، واژه‌های جمله‌ی گربه‌های سیاه موش پشمالو را دنبال می‌کنند را می‌توان در عبارت‌ها یا اجزای زیرگروه‌بندی کرد: [گربه‌های سیاه]، [موش پشمالو] و [موش پشمالو را دنبال می‌کنند] تا گروه‌بندی [گربه‌های سیاه] [موش [پشمالو را دنبال می‌کنند]] به دست آید.
ساختارگرایی امریکایی بعدها به «رویه‌های اکتشافی» روی آورد: ادعا می‌شد که تحلیل زبان‌شناختی باید به صورت مکانیکی از آواشناسی به صرف و سپس به نحو برسد، بی‌آن‌که این سطوح را در هم آمیزد، تا اطلاعات مربوط به ساختارهای نحوی تأثیری بر شناسایی ساختارهای صرفی نداشته باشد.
ساختارگرایی، در مقام رهیافت غالب در زبان‌شناسی، به سرعت جای خود را به نظریه‌ی دستور زبان زایشی نوآم چامسکی داد. چامسکی (chomsky, 1957, 1965) استفاده از «رویه‌های اکتشافی» را به لحاظ روش‌شناسی غیرعلمی می‌دانست و رد می‌کرد. استدلال وی این بود که هدف نظریه‌ی زبان‌شناختی باید این باشد که دانش ضمنی سخنگوی بومی (آرمانی) را از دستور زبان به روشنی و صراحت تعریف کند. این دانش با اصطلاح فنی «توانش» مشخص می‌شد که متمایز از رفتار زبانی بالفعل- «اجرا»- بود که با انواع و اقسام خطاها و نواقص مشخص می‌شد. برای تعریف و تشخیص چنین دانشی لازم است یک دستور زبان برساخته شود، یعنی مجموعه قواعدی که وقتی به صورت منظم به کار بسته می‌شود، همه‌ی بیان‌های درست و تنها بیان‌های درست (دستوری) یک زبان را به دست می‌دهد. به گفته‌ی چامسکی، چنین دستور زبانی (بیان‌های) زبان را «می‌زاید».
چامسکی (chomsky, 1957) صورت‌بندی ریاضیاتی رهیافت عنصر بلافصل در علم نحو را با پروراندن مفهوم «دستور ساختار عبارت» (psg) ارائه کرده. psg مجموعه قواعدی است برای برساختن عبارت‌ها که عموماً به شکل نمودارهای درختی نمایش داده می‌شود که نشان‌دهنده‌ی ساختارهای رتبی عبارت‌های درهم‌بافته است. او قضیه‌هایی مطرح ساخت که ثابت می‌کرد psg برای توصیف زبان انگلیسی کافی نیست. استدلال وی این بود که نظریه‌ی نحوی باید بتواند روابط صوری جمله‌ها را مشخص کند، مثلاً رابطه‌ی میان این جمله «مردی که ما را ملاقات می‌کند امریکایی است» و پرسش متناظر با آن «آیا مردی که ما را ملاقات می‌کند امریکایی است؟» این کار نیازمند ابزار تحلیلی نیرومندتری است که گشتار نحوی نام دارد. به بیان ساده گشتار نحوی قاعده‌ای دستوری است که بخش‌های درخت‌های نحوی را حرکت می‌دهد و حذف یا اضافه می‌کند. در مثال فوق این تبدیل به وجود آمده که در عبارات انگلیسی دومین فعل is به اول جمله منتقل شده است. این نوع دستور زبان دستور زبان گشتاری نامیده می‌شود. مثال فوق ارزش توجه بیش‌تری دارد، چون نشان می‌دهد که گشتارها باید با توسل به ساختار انجام گیرد که در این مورد ساختار همان توالی مردی که ما را ملاقات می‌کند در یک عبارت است (در مقام فاعل یا موضوع جمله عمل می‌کند). در این عبارت is نمی‌تواند در اول قرار گیرد و این نشان می‌دهد که گشتار چیزی فراتر از جابه‌جایی ساده‌ی توالی واژه‌هاست. چامسکی در توضیح و تصحیح بعدی خود (chomsky, 1965) psg را مولد ساختارهای اساسی جمله قلمداد کرد (که آن‌ها را «ژرف‌ساخت‌ها» می‌نامید، اصطلاحی که غالباً با کژفهمی به زبان اطلاق می‌شود و نه به جمله‌ها) که سپس به وسیله‌ی گشتارها جرح و تعدیل می‌شوند.
رهیافت چامسکی به زبان سراپا ذهن‌گرایانه است، همان‌طور که ردیّه معروف او بر رفتارگرایی اسکینری این نکته را روشن می‌کند (chomsky, 1959). چامسکی زبان‌شناسی را پنجره‌ی بسیار مهمی به روی ذهن بشر تلقی می‌کند و معتقد است که زبان‌های بشری در میان نظام‌های ارتباطی حیوانات و بی‌نظیر است، چون با استفاده از ابزارهای محدود (یعنی مجموعه واژگان محدود و مجموعه قواعد دستوری محدود) امکان مجموعه‌ی نامحدودی پیام را فراهم می‌کند. او سه نوع «کفایت» را از هم تشخیص می‌دهد: هر دستور
زبانی از لحاظ مشاهده کفایت دارد اگر همه‌ی داده‌های درست را تولید کند و هیچ داده‌ی نادرستی تولید نکند (در این‌جا «داده‌ها» صرفاً به معنای رشته‌ای از واژه‌ها، تک‌واژه‌ها یا واج‌هاست)؛ دستور زبان از لحاظ توصیف کفایت دارد. اگر توصیف‌های ساختاری درستی تولید کند، یعنی ساختارهایی که با آن‌چه درباره‌ی سازمان آن زبان یا زبان‌ها به طور کلی می‌دانیم (مثل ساختار درختی «صحیح» جمله) مغایرت نداشته باشد؛ دستور زبان از لحاظ تبیین کفایت دارد اگر حاوی تبیینی درباره‌ی این پرسش باشد که چنین ساختارهایی را چگونه نوزاد زبان‌آموز می‌تواند کسب کند. کفایت تبینی در این میان مهم‌ترین هدف به شمار می‌آید که به لحاظ روش‌شناسی کاربردی مقدم بر دو نوع کفایت قبلی است (بنابراین دستورزبانی که ظاهراً کفایت تبینیی دارد ولی بعضی از واقعیت‌ها را نادرست بیان می‌کند نباید ضرورتاً رد شود، خصوصاً اگر دلایل کافی در دست باشد که بتوان فرض کرد پیشرفت‌های فنی آینده واقعیت‌های مذکور را توضیح خواهد داد). از این دیدگاه کسب یا یادگیری زبان مهم‌ترین موضوع زبان‌شناسی است.
اصلی‌ترین پرسش پژوهشی زبان‌شناسی مسئله‌ی منطقی اکتساب زبان است: چگونه است که به رغم همه‌ی پیچیدگی‌های صوری این کار، کودکان به سرعت و بدون زحمت دستور زبان را می‌آموزند. پرسش مرتبط بعدی این است که چرا کودک می‌تواند، به رغم تفاوت‌های دستوری ظاهراً نامحدودی که بین زبان‌ها وجود دارد، هر زبانی را با سهولت تقریباً یکسانی بیاموزد. رهیافت استاندارد برای پاسخ گفتن به این معما در نظریه‌ی دستورزبان مولد این است که در دفاع از خواص سازمانی بسیار انتزاعی یا کلی‌هایی که در همه‌ی زبان‌های بشری مشترک است، اقامه‌ی برهان می‌شود. دیگر این که، این کلی‌ها یا خواص عام، دانش ناخودآگاه و مادرزادی همه‌ی انسان‌ها تصور می‌شود که نهایتاً بخشی از خزانه‌ی ژنتیک آن‌هاست. بنابراین نظریه‌ی زبان‌شناختی ناچار باید همین خواص کلی و عام را صورت‌بندی کند و تعامل آن‌ها را با خواص زبان‌های خاص توضیح دهد.
در رهیافت پیشین دستور زبان زایشی، که طبق آن چیزی که کودک باید کسب کند مجموعه‌ی (نسبتاً پیچیده‌ای) از قواعد است، مسئله‌ای بروز می‌کند، چون معلوم می‌شود که این نظام‌های قواعد خواصی صوری (ریاضیاتی) دارند که فراگرفتن‌شان را دشوار می‌سازد. بعدها، چامسکی تأکید بر قواعد را کنار می‌گذارد (chomsky, 1981, 1986) و انگاره‌ای از فراگیری زبان جای آن را می‌گیرد که حاکی از رشد نوعی «اندام ذهنی»، یا استعداد زبان، بر مبنای تجربه‌ی سرنوشت‌ساز برخورد با اظهارات دیگران است. کودک به صورت فطری مجموعه‌ای از اصول عام حاکم بر دستور زبان‌های بشری را می‌شناسد، ولی این اصول تابع تغییر و تنوعی نظام‌مند است که تفاوت‌های ساختارهای دستوری زبان‌های جهان را ایجاد می‌کند، مثل نظم اساسی واژه‌ها، یا این که این زبان امکان حذف موضوع یا فاعل جمله را می‌دهد یا نه. این تغییر و تنوع «پارامترگذاری» نامیده می‌شود و یادگیری دستورزبان به تعیین مقادیری برای این پارامترها مربوط است.
مهم‌ترین حملات به مطالعه‌ی معنای واژه از مباحث فلسفی درباره‌ی ماهیت ارجاع، حقیقت تحلیلی و ترکیبی، و ماهیت «انواع طبیعی»، ویژگی‌های ذاتی، و پرسش‌های مربوط به تعریف سرچشمه گرفته است. خصوصاً، بنا به استدلال پاتنم (putnam)، چون ببرها فاقد ویژگی‌های ذاتی هستند، واژه‌ای مثل «ببر» فقط می‌تواند به کلیشه‌ی ببربودن اطلاق شود؛ خود این واژه تن به تعریف نمی‌دهد.
معناشناسی جمله عموماً در چارچوبی مطالعه می‌شود که منطق‌دانانی همچون فرگه، برتراند راسل، تارسکی و کارناپ به وجود آوردند. زبان‌شناسی به ویژه از رهیافت مدل نظری ریچارد مانتگیو (Montagua, 1974) نیز تأثیر پذیرفته است. هدف اصلی چنین مدل‌هایی مشخص ساختن شرایطی است که تحت آن‌ها جمله‌ها قضیه‌های درست یا نادرستی را بیان می‌کنند. خود مفهوم حقیقت (یا صدق) در مواجهه با توصیف‌های معین بی‌مصداق (مانند این مثال راسل: «پادشاه فعلی فرانسه») معمایی پیش می‌آورد. آیا جمله‌هایی را که مقدمه‌ی آن‌ها چنین امور (معدومی) است می‌توان درست یا غلط محسوب کرد، یا ناچاریم بگوییم که آن‌ها نوعی ارزش بینابین دارند؟ تلاش‌های درخور توجهی درباره‌ی معناشناسی سورها، یعنی واژه‌هایی نظیر همه، بعضی، هر، صورت گرفته است.
در رهیافت‌های مبتنی بر حقیقت (یا صدق) در مطالعه‌ی معنا، برای بررسی جنبه‌های کارکردی زبان، همچون پرسیدن سؤال یا فرمان دادن، با دشواری‌هایی روبه رو می‌شوند. این کارکردها، یا کنش‌های گفتاری، قلمرو رشته‌ی روبه رشد کاربردشناسی است. علاوه بر این، کاربردشناسی با شیوه‌های انتقال محتواهای ضمنی و تلویحی گفته‌ها سروکار دارد. برای نمونه، در پاسخ به این پرسش که «قهوه میل دارید؟» جواب «قهوه همیشه بیدار نگهم می‌دارد» به طور تلویحی می‌تواند به معنای رد کردن این پیشنهاد (یا پذیرش این پیشنهاد، بسته به زمینه و وضعیت) باشد. به همین ترتیب، ادعایی مثل «انگار در دفتر کارت بمبی منفجر شده است» (معمولاً) به معنی تحت‌اللفظی نادرست است، ولی این جمله را (معمولاً) دروغ تعبیر نمی‌کنند بلکه مبالغه به شمار می‌آورند. در واقع، اکثر گفتارها به همین نحو از ادعای اکید و قاطع حقیقت فاصله می‌گیرند. زبان‌شناسان و فیلسوفان زبان، مثل جان آستین، جان سرل، و خصوصاً پل گرایس (Grice, 1975) این مسائل را به تفصیل بررسی کرده‌اند. بنابه استدلال گرایس، سخنگویان هر زبان، اصول مکالمه‌ای معینی را رعایت می‌کنند، مثل «چیزی را بگو که به درستی آن ایمان داری» یا «بی‌ربط نگو»، ولی این اصول را می‌توان برای ایجاد تأثیر یا معناهای خاص نقض کرد. بنابراین، گفته‌ی ظاهراً بی‌ربط درباره‌ی قهوه اصل حاکم بر ربط‌ داشتن سخنان را نقض می‌کند ولی وقتی شنونده این نقض را عمدی تفسیر کند، می‌تواند برای رساندن معنای تلویحی به کار آید. اخیراً، اشپربر و ویلسن (sperber and wilson, 1986) این استدلال را مطرح ساخته‌اند که اصل موضوعیت یا ربط، همراه با سایر مفروضاتی که درباره‌ی شیوه‌ی پردازش اطلاعات وجود دارد، همه‌ی مواردی را که در این مجموعه‌ی اولیه‌ی گرایس قرار می‌گیرند تبیین می‌کند، و بر این مبنا آن‌ها تبیین عامی از تفسیر و درک گفته‌ها پیشنهاد می‌کنند که نظریه‌ی ربط نامیده می‌شود.
منبع مقاله:
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.