جامعه شناسی دین(1)
معمولا جامعه شناسان نگران درستی یا نادرستی عقاید دینی نیستند. آنچه برای ایشان مهم است این است كه میلیون ها نفر دارای عقاید دینی مختلف بوده و عقاید ایشان علت پیدایش جنبش ها و نهادهای قدرتمند شده است. در انگلستان امروزی، میلیون ها نفر از پیروان ادیان اصلیِ مسیحیت و اسلام و هندوئیسم وجود دارند و بدون شك، عقیده دینی ایشان پیامدهای خاصی داشته و دارد. جامعه شناسان عمدتاً به بررسی این نتایج و پیامدها و به نقش و اهمیت دین در جامعه علاقمندند.
اعتقاد به ماورای طبیعت (انواعی از اعتقاد به خدا یا خدایان) یا اعتقاد به نمادهایی كه نزد برخی مقدس شمرده می شوند; مثل صلیب یا شرك توتم;
از تعالیم و اعتقادات (الهیّات) كه معمولا بر مبنای برخی كتب مقدّس مثل تورات و انجیل و قرآن بنا شده اند.
سلسله ای از مناسك و آداب یا مراسم برای اظهار این عقاید به طور علنی یا پنهانی برای مثال بیش تر ادیان دارای مناسك خاصی مثل زانو زدن برای دعا در مسیحیت یا سرود خواندن، روزه گرفتن و یا شمع روشن كردن و... می باشد;
بعضی اشكال سازمان دهی پرستش كنندگان یا معتقدان مثل روحانیان، كلیساها، مساجد و كنیسه ها; مجموعه ای از ارزش های اخلاقی كه رفتار روزانه معتقدان را هدایت كرده یا تحت تأثیر قرار می دهند، مثل ده فرمان در دین مسیحیت.
۱. حمایت از افراد;
۲. همبستگی اجتماعی;
۳. مهار اجتماعی.
▪حمایت از افراد: دین می تواند نقش مهمی برای افراد ایفا كند، مانند:
دین می تواند منبعی از راحتی و آسایش و تبیین معناداری برای افرادی كه با فشار روحی و بحران مواجهند فراهم كند; مثل جنگ، مرگ، تصادفات و فاجعه های طبیعی.
مراسم دینی می تواند به معتقدان احساس اتّحاد، همانندی هویّت، امنیت و احساس تعلّق به گروهی كه به آن ها علاقه مند است، بدهد و آن ها را حول اصول اخلاقی و رفتار مشترك به هم متصل كند.
دین می تواند سؤالاتی مثل مفهوم زندگی و مرگ را تبیین نماید و یا توجیهی برای موقعیت اجتماعی فرد ارائه كند. برای مثال، در هند نظام كاستی۲ دین هندو، تبیینی برای موقعیت فرد در سلسله مراتب اجتماعی ارائه می دهد.
هنوز گروه های دینی نقش مهمی در كمك به افراد بی بضاعت و فقیر به عهده دارند، هرچند اكنون تصدّی بسیاری از این وظایف به عهده تشكیلات بهزیستی دولت می باشد. برای مثال، «سپاه رستگاری» در انگلستان به عنوان بزرگ ترین تهیه كننده خوابگاه برای مردان مجرّد بی خانمان در این كشور، كارش برای تهی دستان و فقرا مشهور است.
▪همبستگی اجتماعی: دین بخشی از فرهنگ یا روش زندگی یك جامعه می باشد و كمك می كند تا سنّت های فرهنگی جامعه حفظ شوند.
تنها زمانی جامعه می تواند به حیات خود ادامه دهد كه مردم دارای برخی عقاید مشترك درباره رفتاردرست و نادرست باشند. دوركهایم (نویسنده قرن نوزدهم( دین را به عنوان نوعی چسب اجتماعی (پیونددهنده اجتماعی) می پنداشت كه با تشویق كردن افراد برای پذیرفتن ارزش های اساسی جامعه، افراد جامعه را به همدیگر پیوند داده، یك پارچه می كند.
برای مثال، او عبادت كردن دسته جمعی را به عنوان شیوه تقویت احساس همبستگی در گروه اجتماعی می دید; دین است كه یك فرد را به وسیله ارزش های یك جامعه، اجتماعی می كند. فرهنگ مسلّط مسیحی انگلستان سنّت هایی مثل «كریسمس»، «غسل تعمید» و «ازدواج تك همسری» را حفظ می كند و سعی می نماید تا افراد را به پی روی از هنجارهای جامعه تشویق كند. به عنوان مثال، قوانین دینی درباره حقوق افراد و خانواده و همچنین قوانین دینی درباره دزدی، قتل، زنای محصنه و مانند آن، كه به عنوان سنّت دینی محسوب می شوند، تا حدّ زیادی هنجارهای جامعه را تقویت می كنند. چه بسا این مجموعه از عقاید اخلاقی و ارزش ها با جامعه پذیری عمیقاً در جامعه ریشه دوانده، به طوری تا تأثیری یكسان بر رفتار روزمرّه معتقدان و غیرمعتقدان داشته باشد.
برای مثال، اگر قوانین مربوط به قتل، دزدی و زنا توسط كسی نقض شود، اغلب مجرمان دچار عذاب وجدان خواهند شد، و این عبارت است از جامعه پذیری قدرتمند و تأثیر نفوذ آن در مهار افراد.
در اجتماعات اقلّیت های قومی در انگلستان، اغلب عقاید دینی و سنّت ها ابزاری برای این گروه ها به منظور حفظ هویت، فرهنگ و سنّت های خودشان می باشند. اغلب معابد سیك ها و هندوها و مساجد مسلمانان نقش مهمی در جمع كردن چنین اجتماعاتی ایفا كرده، به عنوان نقطه مركزی زندگی اجتماعی عمل می كنند; همان گونه كه به عنوان هسته اصلی زندگی دینی ایفای نقش می كنند.
دین سبب تغییرات اجتماعی عمده بوده است. برای مثال، در امریكای جنوبی، كشیشان كاتولیك رومی پیروان آموزه ای كه كمونیسم و كاتولیسیسم را به هم آمیخته و «الهیات رهایی بخش»۳ نامیده می شود، نقش عظیمی در جنگ علیه دیكتاتوری سیاسی و فقر ایفا می كردند. در ایران، انقلاب اسلامی منجر به سرنگونی حكومت پادشاهی (شاه) و تأسیس یك جمهوری اسلامی در سال ۱۹۸۷ و ۷۹ شد. اسلام نیز تبدیل به یك نیروی عظیم بین المللی برای تغییر اجتماعی در اواخر قرن بیستم گردیده و بنیادگرایی اسلامی سعی دارد تا در بیش تر نقاط جهان، براساس تفسیر ظاهری از قرآن، تغییرات اجتماعی بیافریند. این امر مستلزم ازاله تأثیرات فرهنگی غربیِ رو به انحطاط و تغییراتی در موقعیت زنان است.
ویلسون تعریف ذیل را از «دنیوی كردن امور» در كتاب دین در یك جامعه سكولار۵ ارائه می كند (۱۹۶۹ـ C.A.watts):
"دنیوی كردن امور" عبارت است از:
فرایندی كه به وسیله آن تفكر دینی و عمل دینی و مؤسّسات دینی اهمیت اجتماعی خود را از دست بدهند.»
طبق تعریف ویلسون، دنیوی كردن امور می تواند بر حسب سه جنبه آزموده شود. آن سه جنبه عبارتند از:
۱. تفكر دینی;
۲. تأثیر دین بر اعتقادات مردم و ارزش ها;
۳. عمل دینی; مانند مقدار عضویت و حضور در نهادهای دینی.
برای مثال، آیا حضور در نهادهای دینی روش خوبی برای سنجش مقدار اعتقادات دینی در جامعه می باشد یا نه؟ آیا رفتن به مساجد یعنی این كه شما واقعاً به خدا اعتقاد دارید؟ آیا می توانید بدون شركت در مراسم مذهبی، فردی متدیّن باشید; مثلا، در غرب ارقام شركت در كلیسا به عنوان مدركی برای "دنیوی كردن امور"۶ كاملا غیرقابل اعتماد می باشند; زیرا فرقه های مختلف شیوه های گوناگونی درباره تعریف عضویت دارند. برای مثال، «كلیسای كاتولیك» عضویت را براساس افرادی كه به عنوان كاتولیك غسل تعمید داده می شوند تعیین می كند. ولی این امر هیچ چیزی درباره عقایدشان در هنگام بلوغ به ما نمی گوید. «كلیسای اسلوب هند» عضویت را براساس آن ها كه از شاخص هایی مثل غسل های تعمید، تصدیق ها، یا آن هایی كه در آیین های كلیدی شركت می كنند (عید پاك) استفاده می كند.
جامعه شناسان می خواهند بپرسند كه شاخص هایی كه از آن ها استفاده می شود واقعاً چه معنایی می دهند؟ برای مثال، از كلمات «خد» و «گناه» و «روح» چه چیزی قصد می كنند؟ از چه جهاتی؟ اگر مردم بگویند كه آن ها خدا را باور دارند، آیا معنایش این است كه این باور رفتار روزمرّه آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد؟ در نتیجه این مشكلات، در تفسیر و تحقیق و سنجش دامنه عقاید دینی، هیچ توافق آشكاری در میان جامعه شناسان بر وسعت آنچه دنیوی كردن آمور در آن رخ داده است وجود ندارد. علی رغم مشكلاتی كه در سنجش دنیوی كردن امور و كاهش عمومی دخالت دین سازمان یافته در انگلستان امروزی به چشم می خورد، می گوید:
در حالی كه بسیاری از مردم ادعا می كنند كه به بعضی از عقاید دینی درست و ارزش های اخلاقی كه به طور دینی بنا شده، معتقدند، اغلب به نهادهای دینی چندان وابستگی و علاقه ای ندارند. فرضاً در یك كشور مسیحی، فقط ۱۴ درصد از جمعیت عضو كلیسای مسیحی می باشند و در سال ۱۹۸۹ فقط ۵۲% از كل ازدواج ها همراه با مراسم مذهبی در كلیسا برگزار شده است.
۱. اكنون پیشرفت های واقع شده در علم و فناوری برای سؤالاتی كه به طور سنّتی به وسیله دین به آن ها جواب داده می شد، تبیین های علمی ارائه می كنند; مثل منشأ جهان و علل و اسباب قحطی و مریضی; معجزات دیروزی تبدیل به اكتشافات علمی امروزی شده است.
۲. [امروزه] دولت بسیاری از وظایفی را كه عادتاً توسط نهادهای دینی انجام می شد، به عهده گرفته است: مثل تهیه و تدارك آموزش و پرورش و كمك مالی در مواقع اضطرار و پریشانی، كه این امر اهمیت دین را در زندگی مردم كاهش می دهد.
۳. پیشرفت رسانه های گروهی، به خصوص تلویزیون كه جانشین نهادهای دینی به عنوان منبع اصلی اقتدار و دانش برای بسیاری از مردم شده و به احتمال قوی، شكل گیری عقاید مردم براساس آنچه در روزنامه ها می خوانند یا بر تلویزیون می بینند بیش تر است از آنچه دین یا نهادهای دینی به آن ها می گویند.
▪كاهش تفكر دینی
اعتقادات دینی در زندگی روزمرّه افراد، از لحاظ رعایت نكات اخلاقی كم اهمیت شده اند. در بررسی نگرش های اجتماعی انگلیسی، در سال ۱۹۸۹ نتایج ذیل به دست آمد: یك سوم انگلیسی ها ادعا كردند كه ابداً هیچ دینی ندارند. وجود كلیساهای گوناگون، مخالفت سنتی انواع كلیساها با مسأله طلاق، جلوگیری از حاملگی، سقط جنین، آمیزش جنسی در خارج از ازدواج، حرام زادگی و همجنس بازی نشان می دهد كه كلیساهای گوناگون تأثیر اندكی بر رفتار مردم دارند. در كشورهای غربی، تعداد رو به افزایش طلاق، خانواده های تك والدینی و بچه های نامشروع، زندگی دو زوج بدون ازدواج، داشتن رابطه جنسی با چند نفر و رشد پذیرش همجنس گرایی، رواج استفاده از [روش های] جلوگیری از حاملگی در میان كاتولیك ها بر خلاف تعلیمات صریح كاتولیكی و سطوح رو به رشد استفاده از مواد مخدّر، و درج موارد مستهجن و سكسی و جرم های خشن را می توان به عنوان مداركی برای كاهش اصول اخلاقی دینی و عقاید دینی در زندگی كشورهای غربی به شمار آورد.
▪كاهش اعمال دینی
كاهش تعداد شركت كنندگان در كلیسا در میان همه فرق مذهبی عمده مسیحی وجود دارد. كلیساهای سنّتی از سال ۱۹۷۶ هر ۶ ماه یك عضو خود را از دست داده اند. تحقیقات ماری وسوشال (Social and mari( و تحقیقات پیمایشی برنامه ریزی ملّی در سال ۱۹۸۹ به این نتایج رسیده كه تنها ۱۵ درصد جمعیت یك بار در هفته یا یك بار در دو سه هفته در كلیسا شركت كرده اند، در مقایسه با سال ۱۸۵۱ كه قریب ۴۰ درصد مردم شركت داشتند و تنها ۲۰ درصد مردم دست كم ماهی یك بار و قریب نیمی از جمعیت در سال ابداً به هیچ مركز دینی نمی روند. این امر نشان می دهد كه انگلستان یكی از بی دین ترین كشورها در جهان مسیحیت است. علاوه بر این، بسیاری از آن ها كه در مراسم مذهبی شركت می كنند، ممكن است به عللی غیر از عقاید دینی این كار را انجام دهند; مثلا، فشار خانواده یا به خاك سپاری خویشاوندان یا ازدواج آن ها. از این رو، حتی تصور این اعمال به عنوان عمل دینی ممكن است غلط و نادرست باشد. )یعنی شركت در مراسم نیز عمل دینی محسوب نمی شود.) این در حالی است كه هنوز از بسیاری از مراسم دینی برای «آیین های گذر» استفاده می كنند. «آیین های گذر» یعنی ورود به مراحلی مهم و پرمعنا در زندگی; چیزی مثل غسل تعمید یا ازدواج و آیین دفن.
خبرگزاری فارس
●تعریف دین
اعتقاد به ماورای طبیعت (انواعی از اعتقاد به خدا یا خدایان) یا اعتقاد به نمادهایی كه نزد برخی مقدس شمرده می شوند; مثل صلیب یا شرك توتم;
از تعالیم و اعتقادات (الهیّات) كه معمولا بر مبنای برخی كتب مقدّس مثل تورات و انجیل و قرآن بنا شده اند.
سلسله ای از مناسك و آداب یا مراسم برای اظهار این عقاید به طور علنی یا پنهانی برای مثال بیش تر ادیان دارای مناسك خاصی مثل زانو زدن برای دعا در مسیحیت یا سرود خواندن، روزه گرفتن و یا شمع روشن كردن و... می باشد;
بعضی اشكال سازمان دهی پرستش كنندگان یا معتقدان مثل روحانیان، كلیساها، مساجد و كنیسه ها; مجموعه ای از ارزش های اخلاقی كه رفتار روزانه معتقدان را هدایت كرده یا تحت تأثیر قرار می دهند، مثل ده فرمان در دین مسیحیت.
●نقش دین در جامعه
۱. حمایت از افراد;
۲. همبستگی اجتماعی;
۳. مهار اجتماعی.
▪حمایت از افراد: دین می تواند نقش مهمی برای افراد ایفا كند، مانند:
دین می تواند منبعی از راحتی و آسایش و تبیین معناداری برای افرادی كه با فشار روحی و بحران مواجهند فراهم كند; مثل جنگ، مرگ، تصادفات و فاجعه های طبیعی.
مراسم دینی می تواند به معتقدان احساس اتّحاد، همانندی هویّت، امنیت و احساس تعلّق به گروهی كه به آن ها علاقه مند است، بدهد و آن ها را حول اصول اخلاقی و رفتار مشترك به هم متصل كند.
دین می تواند سؤالاتی مثل مفهوم زندگی و مرگ را تبیین نماید و یا توجیهی برای موقعیت اجتماعی فرد ارائه كند. برای مثال، در هند نظام كاستی۲ دین هندو، تبیینی برای موقعیت فرد در سلسله مراتب اجتماعی ارائه می دهد.
هنوز گروه های دینی نقش مهمی در كمك به افراد بی بضاعت و فقیر به عهده دارند، هرچند اكنون تصدّی بسیاری از این وظایف به عهده تشكیلات بهزیستی دولت می باشد. برای مثال، «سپاه رستگاری» در انگلستان به عنوان بزرگ ترین تهیه كننده خوابگاه برای مردان مجرّد بی خانمان در این كشور، كارش برای تهی دستان و فقرا مشهور است.
▪همبستگی اجتماعی: دین بخشی از فرهنگ یا روش زندگی یك جامعه می باشد و كمك می كند تا سنّت های فرهنگی جامعه حفظ شوند.
تنها زمانی جامعه می تواند به حیات خود ادامه دهد كه مردم دارای برخی عقاید مشترك درباره رفتاردرست و نادرست باشند. دوركهایم (نویسنده قرن نوزدهم( دین را به عنوان نوعی چسب اجتماعی (پیونددهنده اجتماعی) می پنداشت كه با تشویق كردن افراد برای پذیرفتن ارزش های اساسی جامعه، افراد جامعه را به همدیگر پیوند داده، یك پارچه می كند.
برای مثال، او عبادت كردن دسته جمعی را به عنوان شیوه تقویت احساس همبستگی در گروه اجتماعی می دید; دین است كه یك فرد را به وسیله ارزش های یك جامعه، اجتماعی می كند. فرهنگ مسلّط مسیحی انگلستان سنّت هایی مثل «كریسمس»، «غسل تعمید» و «ازدواج تك همسری» را حفظ می كند و سعی می نماید تا افراد را به پی روی از هنجارهای جامعه تشویق كند. به عنوان مثال، قوانین دینی درباره حقوق افراد و خانواده و همچنین قوانین دینی درباره دزدی، قتل، زنای محصنه و مانند آن، كه به عنوان سنّت دینی محسوب می شوند، تا حدّ زیادی هنجارهای جامعه را تقویت می كنند. چه بسا این مجموعه از عقاید اخلاقی و ارزش ها با جامعه پذیری عمیقاً در جامعه ریشه دوانده، به طوری تا تأثیری یكسان بر رفتار روزمرّه معتقدان و غیرمعتقدان داشته باشد.
برای مثال، اگر قوانین مربوط به قتل، دزدی و زنا توسط كسی نقض شود، اغلب مجرمان دچار عذاب وجدان خواهند شد، و این عبارت است از جامعه پذیری قدرتمند و تأثیر نفوذ آن در مهار افراد.
در اجتماعات اقلّیت های قومی در انگلستان، اغلب عقاید دینی و سنّت ها ابزاری برای این گروه ها به منظور حفظ هویت، فرهنگ و سنّت های خودشان می باشند. اغلب معابد سیك ها و هندوها و مساجد مسلمانان نقش مهمی در جمع كردن چنین اجتماعاتی ایفا كرده، به عنوان نقطه مركزی زندگی اجتماعی عمل می كنند; همان گونه كه به عنوان هسته اصلی زندگی دینی ایفای نقش می كنند.
●دین، تضاد اجتماعی و تغییر اجتماعی
دین سبب تغییرات اجتماعی عمده بوده است. برای مثال، در امریكای جنوبی، كشیشان كاتولیك رومی پیروان آموزه ای كه كمونیسم و كاتولیسیسم را به هم آمیخته و «الهیات رهایی بخش»۳ نامیده می شود، نقش عظیمی در جنگ علیه دیكتاتوری سیاسی و فقر ایفا می كردند. در ایران، انقلاب اسلامی منجر به سرنگونی حكومت پادشاهی (شاه) و تأسیس یك جمهوری اسلامی در سال ۱۹۸۷ و ۷۹ شد. اسلام نیز تبدیل به یك نیروی عظیم بین المللی برای تغییر اجتماعی در اواخر قرن بیستم گردیده و بنیادگرایی اسلامی سعی دارد تا در بیش تر نقاط جهان، براساس تفسیر ظاهری از قرآن، تغییرات اجتماعی بیافریند. این امر مستلزم ازاله تأثیرات فرهنگی غربیِ رو به انحطاط و تغییراتی در موقعیت زنان است.
●عقیده دنیوی كردن امور۴
ویلسون تعریف ذیل را از «دنیوی كردن امور» در كتاب دین در یك جامعه سكولار۵ ارائه می كند (۱۹۶۹ـ C.A.watts):
"دنیوی كردن امور" عبارت است از:
فرایندی كه به وسیله آن تفكر دینی و عمل دینی و مؤسّسات دینی اهمیت اجتماعی خود را از دست بدهند.»
طبق تعریف ویلسون، دنیوی كردن امور می تواند بر حسب سه جنبه آزموده شود. آن سه جنبه عبارتند از:
۱. تفكر دینی;
۲. تأثیر دین بر اعتقادات مردم و ارزش ها;
۳. عمل دینی; مانند مقدار عضویت و حضور در نهادهای دینی.
مشكلات اندازه گیری دنیوی كردن امور
برای مثال، آیا حضور در نهادهای دینی روش خوبی برای سنجش مقدار اعتقادات دینی در جامعه می باشد یا نه؟ آیا رفتن به مساجد یعنی این كه شما واقعاً به خدا اعتقاد دارید؟ آیا می توانید بدون شركت در مراسم مذهبی، فردی متدیّن باشید; مثلا، در غرب ارقام شركت در كلیسا به عنوان مدركی برای "دنیوی كردن امور"۶ كاملا غیرقابل اعتماد می باشند; زیرا فرقه های مختلف شیوه های گوناگونی درباره تعریف عضویت دارند. برای مثال، «كلیسای كاتولیك» عضویت را براساس افرادی كه به عنوان كاتولیك غسل تعمید داده می شوند تعیین می كند. ولی این امر هیچ چیزی درباره عقایدشان در هنگام بلوغ به ما نمی گوید. «كلیسای اسلوب هند» عضویت را براساس آن ها كه از شاخص هایی مثل غسل های تعمید، تصدیق ها، یا آن هایی كه در آیین های كلیدی شركت می كنند (عید پاك) استفاده می كند.
جامعه شناسان می خواهند بپرسند كه شاخص هایی كه از آن ها استفاده می شود واقعاً چه معنایی می دهند؟ برای مثال، از كلمات «خد» و «گناه» و «روح» چه چیزی قصد می كنند؟ از چه جهاتی؟ اگر مردم بگویند كه آن ها خدا را باور دارند، آیا معنایش این است كه این باور رفتار روزمرّه آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد؟ در نتیجه این مشكلات، در تفسیر و تحقیق و سنجش دامنه عقاید دینی، هیچ توافق آشكاری در میان جامعه شناسان بر وسعت آنچه دنیوی كردن آمور در آن رخ داده است وجود ندارد. علی رغم مشكلاتی كه در سنجش دنیوی كردن امور و كاهش عمومی دخالت دین سازمان یافته در انگلستان امروزی به چشم می خورد، می گوید:
در حالی كه بسیاری از مردم ادعا می كنند كه به بعضی از عقاید دینی درست و ارزش های اخلاقی كه به طور دینی بنا شده، معتقدند، اغلب به نهادهای دینی چندان وابستگی و علاقه ای ندارند. فرضاً در یك كشور مسیحی، فقط ۱۴ درصد از جمعیت عضو كلیسای مسیحی می باشند و در سال ۱۹۸۹ فقط ۵۲% از كل ازدواج ها همراه با مراسم مذهبی در كلیسا برگزار شده است.
●دلایل رشد دنیوی شدن امور در كشورهای غربی
۱. اكنون پیشرفت های واقع شده در علم و فناوری برای سؤالاتی كه به طور سنّتی به وسیله دین به آن ها جواب داده می شد، تبیین های علمی ارائه می كنند; مثل منشأ جهان و علل و اسباب قحطی و مریضی; معجزات دیروزی تبدیل به اكتشافات علمی امروزی شده است.
۲. [امروزه] دولت بسیاری از وظایفی را كه عادتاً توسط نهادهای دینی انجام می شد، به عهده گرفته است: مثل تهیه و تدارك آموزش و پرورش و كمك مالی در مواقع اضطرار و پریشانی، كه این امر اهمیت دین را در زندگی مردم كاهش می دهد.
۳. پیشرفت رسانه های گروهی، به خصوص تلویزیون كه جانشین نهادهای دینی به عنوان منبع اصلی اقتدار و دانش برای بسیاری از مردم شده و به احتمال قوی، شكل گیری عقاید مردم براساس آنچه در روزنامه ها می خوانند یا بر تلویزیون می بینند بیش تر است از آنچه دین یا نهادهای دینی به آن ها می گویند.
●مداركی برای مبارزه با دنیوی كردن امور
▪كاهش تفكر دینی
اعتقادات دینی در زندگی روزمرّه افراد، از لحاظ رعایت نكات اخلاقی كم اهمیت شده اند. در بررسی نگرش های اجتماعی انگلیسی، در سال ۱۹۸۹ نتایج ذیل به دست آمد: یك سوم انگلیسی ها ادعا كردند كه ابداً هیچ دینی ندارند. وجود كلیساهای گوناگون، مخالفت سنتی انواع كلیساها با مسأله طلاق، جلوگیری از حاملگی، سقط جنین، آمیزش جنسی در خارج از ازدواج، حرام زادگی و همجنس بازی نشان می دهد كه كلیساهای گوناگون تأثیر اندكی بر رفتار مردم دارند. در كشورهای غربی، تعداد رو به افزایش طلاق، خانواده های تك والدینی و بچه های نامشروع، زندگی دو زوج بدون ازدواج، داشتن رابطه جنسی با چند نفر و رشد پذیرش همجنس گرایی، رواج استفاده از [روش های] جلوگیری از حاملگی در میان كاتولیك ها بر خلاف تعلیمات صریح كاتولیكی و سطوح رو به رشد استفاده از مواد مخدّر، و درج موارد مستهجن و سكسی و جرم های خشن را می توان به عنوان مداركی برای كاهش اصول اخلاقی دینی و عقاید دینی در زندگی كشورهای غربی به شمار آورد.
▪كاهش اعمال دینی
كاهش تعداد شركت كنندگان در كلیسا در میان همه فرق مذهبی عمده مسیحی وجود دارد. كلیساهای سنّتی از سال ۱۹۷۶ هر ۶ ماه یك عضو خود را از دست داده اند. تحقیقات ماری وسوشال (Social and mari( و تحقیقات پیمایشی برنامه ریزی ملّی در سال ۱۹۸۹ به این نتایج رسیده كه تنها ۱۵ درصد جمعیت یك بار در هفته یا یك بار در دو سه هفته در كلیسا شركت كرده اند، در مقایسه با سال ۱۸۵۱ كه قریب ۴۰ درصد مردم شركت داشتند و تنها ۲۰ درصد مردم دست كم ماهی یك بار و قریب نیمی از جمعیت در سال ابداً به هیچ مركز دینی نمی روند. این امر نشان می دهد كه انگلستان یكی از بی دین ترین كشورها در جهان مسیحیت است. علاوه بر این، بسیاری از آن ها كه در مراسم مذهبی شركت می كنند، ممكن است به عللی غیر از عقاید دینی این كار را انجام دهند; مثلا، فشار خانواده یا به خاك سپاری خویشاوندان یا ازدواج آن ها. از این رو، حتی تصور این اعمال به عنوان عمل دینی ممكن است غلط و نادرست باشد. )یعنی شركت در مراسم نیز عمل دینی محسوب نمی شود.) این در حالی است كه هنوز از بسیاری از مراسم دینی برای «آیین های گذر» استفاده می كنند. «آیین های گذر» یعنی ورود به مراحلی مهم و پرمعنا در زندگی; چیزی مثل غسل تعمید یا ازدواج و آیین دفن.
خبرگزاری فارس