انقلاب صنعتي، نتايج و پيآمدها
انقلاب صنعتي عبارت از تغييري اساسي در روشهاي توليد با استفاده از «ماشين» بود. به سبب تقاضاي روز افزون مردم جهت کالاهاي تازهاي که درنتيجه اکتشافات جغرافيائي و انقلاب تجاري شناخته شده بود، روشهاي تازه و بهتري بوجود آمد.
در اواخر قرن شانزدهم و تا دويست سال بعد يک روش تازة توليد در انگليس مرسوم شده بود که آنرا «روش خانگي» ميناميدند. در تحت اين روش، بازرگانان مواد خام را مانند پشم به خانه کارگر ميفرستادند و کارگر آن را به صورت پارچه يا لباس در ميآورد و در مقابل دستمزدي دريافت ميداشت. اما روش خانگي متناسب با تقاضاي روز افزون مردم جهت کالا مخصوصاً منسوجات نبود و روشهاي سريعتري به نظر لازم ميآمد. روش کارخانه جوابگوي اين تقاضا بود. انقلاب صنعتي در انگليس آغاز شد. برخلاف انقلابات سياس حدود به واقعه و تاريخ معيني بود، انقلاب صنعتي شامل يک سلسله تغييراتي که تدريجي بود که تا به امروز نيز ادامه دارد. در حدود سال 1750 ميلادي اين تغييرات در انگليس مشاهده شد. انگليس را مراکز انقلاب صنعتي مينامند زيرا اولاً بازرگانان انگليسي بر اثر روابط تجاري با مستعمرات توانگر شدند، و ميخواستند پول خود را صرف ساختن ماشينها و کارخانههاي جديد کنند.
ثانياً در اين کشور مقادير زيادي مواد خام مانند آهن جهت ساختن ماشينهاي جديد و همچنين زغال سنگ به منظور به کار انداختن آنها وجود داشت. علاوه بر اين بازرگانان انگليسي ميتوانستند ازمستعمرات خود و ساير نقاط پنبه خريداري کنند.
ثالثاً انگليس بازارهاي وسيعي جهت فروش کالاهاي خود در آمريکا و آسيا داشت.
رابعاً در انگليس به اندازه کافي کارگر براي کارخانههاي تازه وجود داشت. زيرا رژيم ارباب و رعيتي در آن کشور زودتر از ساير نقاط رو به انحطاط نهاده بود و در نتيجه کشاورزان به کارخانهها روي آوردند.
خامساً انگليس بزرگترين ناوگان تجاري جهان را در اختيار داشت و ميتوانست مواد خام را از مستعمرات حمل کند و کالاهاي تمام شده را به آنجا بفرستد.
سادساً انگليس به سبب جدا بودن از اروپا به لحاظ جغرافيائي از جنگهائي که در قرن هيجدهم در اين قاره بر پا شد بر کنار ماند.
همچنين داراي بنادر مناسب بود و حتي هواي آن براي بافتن پارچه مساعدتر بود؛ زيرا رطوبت باعث ميشد که نخ ديرتر پاره شود ضمناً دولت آن ثابتتر بود.
ايجاد دستگاه ريسندگي که تعادل ميان ريسندگي و بافندگي را به هم زد منجر به کوششي در جهت اصلاح و تسريع بافندگي گرديد. درنتيجه دستگاهي براي بافندگي ساخته شد. اين امر تقاضا را براي خريد پنبه تشديد کرد و مستقيماً به ايجاد دستگاه پنبه پاکني منجر شد.
اصلاح ماشين مستلزم تهيه آهن با روشهاي جديدي جهت ذوب آهن و تکامل فولاد شد و از آنجا که براي به کار انداختن ماشين به زغال سنگ هت توليد بخار احتياج داشتند روشهاي بهتري در مورد استخراج معادن آهن لازم به نظر ميآمد. نيروي آب که در بعضي از ماشينهاي نخستين بکار ميرفت داراي اشکالاتي بود.
مثلاً صاحبان صنايع مجبور بودند که کارخانهها را حتماً در کنار رودخانهها بنا کنند. ولي اين اشکالات در سال 1769 ميلادي هنگامي که جيمز وات ماشين «بخار» را اختراع کرد مرتفع شد. تا سال 1800 ميلادي ماشينهاي بخار جانشين دستگاههائي شد که بوسيله نيروي آب کار ميکرد. از اين تاريخ به بعد صاحبان صنايع ديگر مجبور نبودند کارخانهها را در کنار رودخانه بنا کنند و ميتوانستند آنها را نزديک بازارها يا در مجاورت منابع مواد خام بسازند.
با استفاده از ماشين بخار در حمل و نقل، توزيع کالا سريعتر انجم ميگرفت. قايق بخاري بوسيله رابرت فولتن آمريکائي و لوکوموتيو بتوسط جرج استيونسن انگليس، مسافرت را از طريق دريا و زمين آسان کرد. بعدها اختراع ماشيني که با گازوئيل کار ميکرد و به توسط دايملر آلماني درست شده بود. مسافرت انفرادي را امکان پذير ساخت و تکميل هواپيما بوسيله برادران رايت آمريکائي باعث مسافرت بشر از طريق هوا شد.
روشهاي سريعتر مخابرات بوسيله مورس آمريکائي (تلگراف، 1844 م) و الکساندر بل آمريکائي تلفن 1878 م و مارکني ايتاليائي تلگراف بيسيم 1895 و لي دو فورست آمريکائي راديو 1907 م بوجود آمد. بعد در سال 1925 م شخص بنام ازوري کين آمريکائي تلويزيون را اختراع کرد.
در صنايع ديگر نيز تغييراتي بوجود آمد. بين سالهاي 1800 و 1830م با ساخته شدن دستگاه چاپ از آهن و سپس استفاده از ماشين بخار در چاپ، انقلابي در مطبوعات و چاپ کتاب پديد آمد و طبعاً اين امر در انتشار دانش و تقليل بهاي روزنامه بسيار موثر بود.
تقريباً همه صنايع ماشيني شدند و صنايع تازهاي مانند استخراج نفت بوجود آمد.
در قرن هيجدهم کشاورزان هنوز با ابزارهاي بدوي (ابتدايي) و روشهاي ساده کار ميکردند. و کشاورزان به شهرها و مراکز صنعتي مهاجرت کرده و لذا کمبود مواد غذائي احساس شد. خلاصه تقليل تعداد کشاورزان انگليسي باعث شد که به جاي آنها در مزارع از ماشين استفاده کنند.
در قرن هيجدهم و نوزدهم و بيستم دستگاههاي جديدي اختراع شد که هر کدام در امر کشاورزي موثر بود. ماشين باعث افزايش توليد شد. ماشينهايي براي خرمن کوبي اختراع شد. با استفاده ازکود شيميائي مقدار محصول بالا رفت. به طور کلي علم به جهات زير به کشاورزي کمک کرد:
1- يکي آنکه حشرات موذي را که آفت نباتات بودند از بين برد.
2- روشهاي کشاورزي و آبياري را اصلاح کرد.
3- باعث حفظ مواد غذايي شده بود.
در اواسط قرن نوزدهم انگليس به صورت کشوري کاملاً زراعتي در آمده بود. در آن زمان صنعت و کار و تجارت بيش از کشاورزي اهميت داشت. محصولات و منسوجات انگليس در سرتاسر جهان به فروش ميرسيد و لذا انگليس خيلي ثروتمند شد. انگليس داراي بزرگترين ناوگان تجارتي جهان و صاحب شديدترين نفوذ اقتصادي و مالي بود. بعد از 1870 انقلاب صنعتي به ساير نقاط اروپا و سپس آمريکا و اسيا سرايت کرد.
بکار بردن ماشين باعث شد که کارگران به کارخانهها روي آورند و در آنجا در ساعت معين بکار بپردازند.
توليد کالا به مقدار زياد بوسيله عوامل زير امکان پذير شد.
اولاً به هر کارگر يک قسمت کوچک کار را محول ميکردند. بطوريکه کالاي تمام نشده هنگامي که به دست آخرين کارگر ميرسيد به سهولت تکميل ميشد.
ثانياً تمام قسمتهاي کالا بصورت مشابهي در ميآمد. بدين ترتيب تخصص براي يک فرد در ساختن يک کالا لازم نبود.
استفاده از ماشين و کارخانه و تقسيم کار و توليد کالا به مقدار زياد منجر به تکامل سرمايهداري جديد شد.
2- با افزايش تعداد کارگران، تقاضاي آنان به منظور بدست آوردن حق رأي شرکت در امور سياسي بيشتر شد.
3- دولتها براي حفظ کارگران و مصرف کنندگان، قوانيني درباره تشکيل اتحاديه و برقراري حداقل دستمزد و تنظيم شرايط کار و نظارت بر کالا و مواد غذائي وضع کردند.
4- توسعه صنعت باعث تقويت ناسيوناليسم در داخل کشور و امپرياليسم در خارج آن شد. زيرا کشورها درصدد بر آمدند که تا حد امکان منابع مواد غذائي و همچنين بازار فروش براي محصولات خود بدست آورند.
5- يکي ديگر از نتايج انقلاب صنعتي افزايش جمعيت بود. چون همزمان با ترقي صنعت، پيشرفتهايي نيز در پزشکي حاصل شد و اين امر طبيعاً به زياد شدن جمعيت کمک کرد.
6- در اين هنگام مسئلهاي بوجود آمد که عبارت از تغذية جمعيت روز افزون جهان مخصوصاً در نقاط عقب افتاده بود. عدهاي از افراد کشورهاي پر جمعيت به سوي کشورهاي کم جمعيت (مثل ايالات متحده آمريکا) مهاجرت کردند. اين خود مسايلي بدنبال داشت.
7- امکان کار و اميد به زندگي راحت، باعث شد که عده زيادي در شهرها ساکن شوند و لذا شهرها بتدريج بزرگ شدند.
8- بسياري از ماشينهاي جديد بوسيله زنان و کودکان به کار ميافتاد و کارفرمايان آنها را بيشتر استخدام ميکردند، زيرا مزد کمتر ميگرفتند.
9- انقلاب صنعتي زنان را از لحاظ اقتصادي «مستقل» ساخته است و امروزه ميتوانند رأي بدهند و شغل بدست آورند و با مردان از لحاظ داشتن امکانات تربيتي يکسان باشند.
10- حتي انقلاب صنعتي کار زنان را در خانه آسانتر کرده است زيرا ماشينهائي مانند ماشين رختشويي يا ظرفشوئي يا ابزارهايي مانند آنها را در اختيارشان گذاشته است.
انقلاب صنعتي با وجود منافع بسيار اشکالات جديدي آورد مانند:
1- از دست رفتن مهارت انفرادي و فقدان غرور ناشي از تبحرها
2- يکنواخت بودن روش کار
3- بوجود آمدن محلات فقيرنشين به سبب اقامت کارگران در محلات مزبور
4- احتياج به ايجاد وسايل تفريح براي تودههاي عظيم
5- مهلک بودن روز افزون وسايل جنگي ناشي از اکتشافات علمي
6- پيوستگي تقريبا مطلق کارگران به کار و افزوده شدن بيثباتي اقتصادي او.
منابع
1- تاريخ جهاني جلد دوم. دولاندلن
2- تاريخ بريتانياي کبير «مجموعه چه ميدانم»
3- تاريخ صنايع و اختراعات، روسو
4- تاريخ تمدن دکتر دولتشاهي
در اواخر قرن شانزدهم و تا دويست سال بعد يک روش تازة توليد در انگليس مرسوم شده بود که آنرا «روش خانگي» ميناميدند. در تحت اين روش، بازرگانان مواد خام را مانند پشم به خانه کارگر ميفرستادند و کارگر آن را به صورت پارچه يا لباس در ميآورد و در مقابل دستمزدي دريافت ميداشت. اما روش خانگي متناسب با تقاضاي روز افزون مردم جهت کالا مخصوصاً منسوجات نبود و روشهاي سريعتري به نظر لازم ميآمد. روش کارخانه جوابگوي اين تقاضا بود. انقلاب صنعتي در انگليس آغاز شد. برخلاف انقلابات سياس حدود به واقعه و تاريخ معيني بود، انقلاب صنعتي شامل يک سلسله تغييراتي که تدريجي بود که تا به امروز نيز ادامه دارد. در حدود سال 1750 ميلادي اين تغييرات در انگليس مشاهده شد. انگليس را مراکز انقلاب صنعتي مينامند زيرا اولاً بازرگانان انگليسي بر اثر روابط تجاري با مستعمرات توانگر شدند، و ميخواستند پول خود را صرف ساختن ماشينها و کارخانههاي جديد کنند.
ثانياً در اين کشور مقادير زيادي مواد خام مانند آهن جهت ساختن ماشينهاي جديد و همچنين زغال سنگ به منظور به کار انداختن آنها وجود داشت. علاوه بر اين بازرگانان انگليسي ميتوانستند ازمستعمرات خود و ساير نقاط پنبه خريداري کنند.
ثالثاً انگليس بازارهاي وسيعي جهت فروش کالاهاي خود در آمريکا و آسيا داشت.
رابعاً در انگليس به اندازه کافي کارگر براي کارخانههاي تازه وجود داشت. زيرا رژيم ارباب و رعيتي در آن کشور زودتر از ساير نقاط رو به انحطاط نهاده بود و در نتيجه کشاورزان به کارخانهها روي آوردند.
خامساً انگليس بزرگترين ناوگان تجاري جهان را در اختيار داشت و ميتوانست مواد خام را از مستعمرات حمل کند و کالاهاي تمام شده را به آنجا بفرستد.
سادساً انگليس به سبب جدا بودن از اروپا به لحاظ جغرافيائي از جنگهائي که در قرن هيجدهم در اين قاره بر پا شد بر کنار ماند.
همچنين داراي بنادر مناسب بود و حتي هواي آن براي بافتن پارچه مساعدتر بود؛ زيرا رطوبت باعث ميشد که نخ ديرتر پاره شود ضمناً دولت آن ثابتتر بود.
ايجاد دستگاه ريسندگي که تعادل ميان ريسندگي و بافندگي را به هم زد منجر به کوششي در جهت اصلاح و تسريع بافندگي گرديد. درنتيجه دستگاهي براي بافندگي ساخته شد. اين امر تقاضا را براي خريد پنبه تشديد کرد و مستقيماً به ايجاد دستگاه پنبه پاکني منجر شد.
اصلاح ماشين مستلزم تهيه آهن با روشهاي جديدي جهت ذوب آهن و تکامل فولاد شد و از آنجا که براي به کار انداختن ماشين به زغال سنگ هت توليد بخار احتياج داشتند روشهاي بهتري در مورد استخراج معادن آهن لازم به نظر ميآمد. نيروي آب که در بعضي از ماشينهاي نخستين بکار ميرفت داراي اشکالاتي بود.
مثلاً صاحبان صنايع مجبور بودند که کارخانهها را حتماً در کنار رودخانهها بنا کنند. ولي اين اشکالات در سال 1769 ميلادي هنگامي که جيمز وات ماشين «بخار» را اختراع کرد مرتفع شد. تا سال 1800 ميلادي ماشينهاي بخار جانشين دستگاههائي شد که بوسيله نيروي آب کار ميکرد. از اين تاريخ به بعد صاحبان صنايع ديگر مجبور نبودند کارخانهها را در کنار رودخانه بنا کنند و ميتوانستند آنها را نزديک بازارها يا در مجاورت منابع مواد خام بسازند.
با استفاده از ماشين بخار در حمل و نقل، توزيع کالا سريعتر انجم ميگرفت. قايق بخاري بوسيله رابرت فولتن آمريکائي و لوکوموتيو بتوسط جرج استيونسن انگليس، مسافرت را از طريق دريا و زمين آسان کرد. بعدها اختراع ماشيني که با گازوئيل کار ميکرد و به توسط دايملر آلماني درست شده بود. مسافرت انفرادي را امکان پذير ساخت و تکميل هواپيما بوسيله برادران رايت آمريکائي باعث مسافرت بشر از طريق هوا شد.
روشهاي سريعتر مخابرات بوسيله مورس آمريکائي (تلگراف، 1844 م) و الکساندر بل آمريکائي تلفن 1878 م و مارکني ايتاليائي تلگراف بيسيم 1895 و لي دو فورست آمريکائي راديو 1907 م بوجود آمد. بعد در سال 1925 م شخص بنام ازوري کين آمريکائي تلويزيون را اختراع کرد.
در صنايع ديگر نيز تغييراتي بوجود آمد. بين سالهاي 1800 و 1830م با ساخته شدن دستگاه چاپ از آهن و سپس استفاده از ماشين بخار در چاپ، انقلابي در مطبوعات و چاپ کتاب پديد آمد و طبعاً اين امر در انتشار دانش و تقليل بهاي روزنامه بسيار موثر بود.
تقريباً همه صنايع ماشيني شدند و صنايع تازهاي مانند استخراج نفت بوجود آمد.
در قرن هيجدهم کشاورزان هنوز با ابزارهاي بدوي (ابتدايي) و روشهاي ساده کار ميکردند. و کشاورزان به شهرها و مراکز صنعتي مهاجرت کرده و لذا کمبود مواد غذائي احساس شد. خلاصه تقليل تعداد کشاورزان انگليسي باعث شد که به جاي آنها در مزارع از ماشين استفاده کنند.
در قرن هيجدهم و نوزدهم و بيستم دستگاههاي جديدي اختراع شد که هر کدام در امر کشاورزي موثر بود. ماشين باعث افزايش توليد شد. ماشينهايي براي خرمن کوبي اختراع شد. با استفاده ازکود شيميائي مقدار محصول بالا رفت. به طور کلي علم به جهات زير به کشاورزي کمک کرد:
1- يکي آنکه حشرات موذي را که آفت نباتات بودند از بين برد.
2- روشهاي کشاورزي و آبياري را اصلاح کرد.
3- باعث حفظ مواد غذايي شده بود.
در اواسط قرن نوزدهم انگليس به صورت کشوري کاملاً زراعتي در آمده بود. در آن زمان صنعت و کار و تجارت بيش از کشاورزي اهميت داشت. محصولات و منسوجات انگليس در سرتاسر جهان به فروش ميرسيد و لذا انگليس خيلي ثروتمند شد. انگليس داراي بزرگترين ناوگان تجارتي جهان و صاحب شديدترين نفوذ اقتصادي و مالي بود. بعد از 1870 انقلاب صنعتي به ساير نقاط اروپا و سپس آمريکا و اسيا سرايت کرد.
بکار بردن ماشين باعث شد که کارگران به کارخانهها روي آورند و در آنجا در ساعت معين بکار بپردازند.
توليد کالا به مقدار زياد بوسيله عوامل زير امکان پذير شد.
اولاً به هر کارگر يک قسمت کوچک کار را محول ميکردند. بطوريکه کالاي تمام نشده هنگامي که به دست آخرين کارگر ميرسيد به سهولت تکميل ميشد.
ثانياً تمام قسمتهاي کالا بصورت مشابهي در ميآمد. بدين ترتيب تخصص براي يک فرد در ساختن يک کالا لازم نبود.
استفاده از ماشين و کارخانه و تقسيم کار و توليد کالا به مقدار زياد منجر به تکامل سرمايهداري جديد شد.
نتايج انقلاب صنعتي
2- با افزايش تعداد کارگران، تقاضاي آنان به منظور بدست آوردن حق رأي شرکت در امور سياسي بيشتر شد.
3- دولتها براي حفظ کارگران و مصرف کنندگان، قوانيني درباره تشکيل اتحاديه و برقراري حداقل دستمزد و تنظيم شرايط کار و نظارت بر کالا و مواد غذائي وضع کردند.
4- توسعه صنعت باعث تقويت ناسيوناليسم در داخل کشور و امپرياليسم در خارج آن شد. زيرا کشورها درصدد بر آمدند که تا حد امکان منابع مواد غذائي و همچنين بازار فروش براي محصولات خود بدست آورند.
5- يکي ديگر از نتايج انقلاب صنعتي افزايش جمعيت بود. چون همزمان با ترقي صنعت، پيشرفتهايي نيز در پزشکي حاصل شد و اين امر طبيعاً به زياد شدن جمعيت کمک کرد.
6- در اين هنگام مسئلهاي بوجود آمد که عبارت از تغذية جمعيت روز افزون جهان مخصوصاً در نقاط عقب افتاده بود. عدهاي از افراد کشورهاي پر جمعيت به سوي کشورهاي کم جمعيت (مثل ايالات متحده آمريکا) مهاجرت کردند. اين خود مسايلي بدنبال داشت.
7- امکان کار و اميد به زندگي راحت، باعث شد که عده زيادي در شهرها ساکن شوند و لذا شهرها بتدريج بزرگ شدند.
8- بسياري از ماشينهاي جديد بوسيله زنان و کودکان به کار ميافتاد و کارفرمايان آنها را بيشتر استخدام ميکردند، زيرا مزد کمتر ميگرفتند.
9- انقلاب صنعتي زنان را از لحاظ اقتصادي «مستقل» ساخته است و امروزه ميتوانند رأي بدهند و شغل بدست آورند و با مردان از لحاظ داشتن امکانات تربيتي يکسان باشند.
10- حتي انقلاب صنعتي کار زنان را در خانه آسانتر کرده است زيرا ماشينهائي مانند ماشين رختشويي يا ظرفشوئي يا ابزارهايي مانند آنها را در اختيارشان گذاشته است.
انقلاب صنعتي با وجود منافع بسيار اشکالات جديدي آورد مانند:
1- از دست رفتن مهارت انفرادي و فقدان غرور ناشي از تبحرها
2- يکنواخت بودن روش کار
3- بوجود آمدن محلات فقيرنشين به سبب اقامت کارگران در محلات مزبور
4- احتياج به ايجاد وسايل تفريح براي تودههاي عظيم
5- مهلک بودن روز افزون وسايل جنگي ناشي از اکتشافات علمي
6- پيوستگي تقريبا مطلق کارگران به کار و افزوده شدن بيثباتي اقتصادي او.
منابع
1- تاريخ جهاني جلد دوم. دولاندلن
2- تاريخ بريتانياي کبير «مجموعه چه ميدانم»
3- تاريخ صنايع و اختراعات، روسو
4- تاريخ تمدن دکتر دولتشاهي