ارتشی که فقط می تواند مردم در خانه هایشان قتل عام کند ، ولی در مقابل حزب الله عاجز بوده
به مناسبت حمله ارتش شکست خورده اسرائیل به مردم بی دفاع غزه
آشنایی با نویسنده
وی در خانواده یك یهودی اسراییلی سكولار در تلآویو بدنیا آمد و در آكادمی موزیك روبین در جروسلم(بیت المقدس) آموزش دید. او در آلمان فلسفه خواند و در سن 32 سالگی مهاجرت به انگلیس نمود.
فعالیتهای سیاسی
تشریح شكست فاحش اسراییل از حزبالله
در كتابی به نام «اسیران لبنان»2 كه اخیرا منتشر شده این دو تن موفق شدهاند گزارش روزانهای همراه با جزئیات زنجیرهای از حوادثی كه به جنگ منتهی شد، خود جنگ و لیست بیپایانی از نارساییها و ناكامیهای عملی، تاكتیكی و راهبردی اسراییل را گردآوری كنند. اما لیمور و شلاح تنها به ارتش و فرماندهان آن اكتفا نمیكنند، بلكه با مهارت تصویری از جامعهای را به ذهن آدمی انتقال میدهند كه راه خود را گم كرده است، جامعهای كه تدریجا از واقعیتها و محیط اطراف خود جدا گردیده است.
جامعهای كه با سقوط اخلاقی تمام عیار مواجه بوده و توسط رهبری خودبینانه، خود محور ، هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی هدایت میشود. شكست نظامی سال گذشته اسراییل در لبنان جهان را غافلگیر نمود. در ابتدا این شكست دولت بوش و نیز تونی بلر كه در دادن چراغ سبز به اسراییل جهت نابودی رهبری شیعی لبنان، اگر نگوییم نابودی كامل زیر ساختهای غیر نظامی لبنان، هم مشتاق بوده و هم تعجیل به خرج داد را دچار شوك نمود. بوش و بلر تنها كسانی نبودن كه دچار شوك شدند، شكست اسراییل جهان عرب را نیز در حیرت فرو برده و مات و مبهوت كرد. رهبران عرب به شكست ارتش اسراییل عادت ندارند. رهبران میانه روی عرب خود را در حالی یافتند كه در برابر گیرندههای تلویزیونی، یك روحانی مسلمان، تك و تنها، به اسراییلیها درس جسارت میآموخت. ظاهرا سید حسن نصرالله و شماری نه چندان چشمگیر از مبارزان (حزبالله) اثبات كردندكه اولین اعرابی هستند كه ارتش اسراییل را روی زمین شكست دادند. پیروزی آنها اسراییل را حقیر و شكست خورده بر جای گذاشت. قدرت بازدارندگی اسراییل كاملا ناپدید گردید. شكست اسراییل موضوعی برای تحقیقات تاریخی شد. فرماندهی عالی نیروهای دفاعی اسراییل3 نیز دچار شوك شد: یك ماه پس از جنگ، ژنرال اودی آدام، رییس فرماندهان جبههی شمال استعفای خود را تسلیم كرد. مدت چندانی طول نكشید و رییس ستاد مشترك ارتش اسراییل، دان هالوتص، به پیروی از الگوی رفتاری او پرداخته و او هم استعفای خودر ا تسلیم نمود.
امیر پرتز، وزیر دفاع هم توسط نخست وزیر سابقه اهود باراك اخراج شد. این مسئله نسبتا واضح و روشن است كه اسراییلیها از عمق شكست خود در لبنان آگاهند. با این وصف، چنین به نظر میرسد كه گویی آنها نمیدانند چگونه زخم جنگ را پانسمان كنند. به راستی آنها عاشق «زندگی خوب»شان هستند، آنها شیفته و مسحور تصویر تكنولوژی و ثروتاند.
اگر چه مطمئن نیستم كه آیا كتاب فوقالذكر به دیگر زبانها ترجمه میشود یا خیر (این كتاب به زبان عبری است) ، با این حال برای هر كسی كه به امور و مسایل این منطقه علاقهمند، است خواندن آن را «واجب» میدانم.
این كتاب نگاهی است كوتاه به جامعهی اسراییل، جامعهای كه به نظر میرسد در نهاییترین شرایط غیرطبیعی و در عین حال ویرانگر خود قرار دارد. من قاطعانه بر این اعتقادم كه آن امریكاییهایی كه به مدت تقریبا چهار دهه احمقانه از ماشین مرگ اسرایل حمایت مالی كردهاند، آنهایی كه كماكان بر این باورند كه اسراییل یك «ابرقدرت منطقهای» است، بهتر است این گزارش روزانه از بزدلی ارتش اسراییل و عملكرد بد سیاسی عمومی آن را بخوانند.
اگر چه این كتاب به این مسئله اعتراف نمی كند اما پیام آن نسبتا روشن است: اسراییل مانند یك محلهی زاغهنشین یهودی خشن و مبتلا به بیماری خود بزرگ بینی عمل میكند كه تعصب بیرحمانه عجیب و غریب، همراه با سیلی از تكنولوژی مرگبار امریكایی، به آن انگیزه میدهد.
همانطور كه لیمور و شلاح افشا میكنند، علیرغم این حقیقت كه جنگ در نوار باریكی از زمین (مرز اسراییل در جنوب و رودخانه لیتانی در شمال) اتفاق افتاد، توپخانهی اسراییل موفق به شلیك 000/170 گلوله توپ شد. در مقایسه، در جنگ 1973 ، در حالی كه اسراییل همزمان با ارتش دو كشور نیرومند ودر جبهههایی بسیار وسیع میجنگید، توپخانهی آن تنها 53000 گلوله شلیك نمود. ارقام مربوط به نیروی هوایی اسراییل از این هم چشمگیرتر و قابل ملاحظهتر است. اگر چه كمتر از چند هدف مشخص و قطعی برای اطلاعات نیروهای نظامی اسراییل در دسترس بودند، نیروی هوایی اسراییل (IAF) 17550 مأموریت جنگی را انجام داد، این رقم معادل 520 مأموریت در هر یك روز است، تقریبا معادل مأموریتهای جنگی جنگ 1973 (605 مأموریت در یك روز) . فراموش نكنیم كه در سال 1973، نیروی هوایی اسراییل با دو نیروی هوایی به خوبی مجهز شده میجنگید، نیروی هوایی اسراییل ضمن درگیر بودن با میزان نسبتا معتدلی از جنگ هوا به هوا، درگیری بیامانی هم با جدیدترین موشكهای زمین به هوای اتحاد جماهیر شوروی داشت. هیچ كدام از این مسائل در جنگ دوم لبنان اتفاق نیافتاد. در جنگ لبنان نیروی هوایی اسراییل تنها درگیر حملات هوایی جدی در خاك لبنان بود. نیروی هوایی اسراییل به معنای واقعی كلمه هر آنچه كه در اختیار داشت را بكار گرفت، و روشی بیرحم را ارائه نمود كه در مكانهایی (برای مثال جنوب بیروت) ، تأثیری مشابه با بمباران فرشی معروف 1940 انگلیسی ـ امریكایی داشت.
جا دارد این سؤال را مطرح كنیم چرا اسراییل این چنین سخت و بیرحمانه در برابر یك حادثهی مرزی محلی واكنش نشان داد؟
چرا سیاستمداران اسراییلی و رؤسای ارتش توانایی خود را برای بكارگیری ملاحظات تاكتیكی و راهبردی از دست دادند؟ چرا همهی آنها در تعریف اهداف قابل دستیابی نظامی، چیزی كه به جنگ آنها یك چارچوب زمانی، قالب و توجیه میبخشید، ناكام ماندند؟ در یك كلام، چرا اسراییلیها خود را گم كردند؟ این سؤال به راستی سؤالی حیاتی است. اگر چه لیمور و شلاح از پرسیدن این سؤالات طفره میروند، اما كتاب این دو نفر در تأمین بعضی از پاسخها موفق عمل میكند. من تلاش میكنم كه بعضی از نكاتی كه آنها در كتاب خود به آن اشاره كردهاند را در ذیل خلاصه كنم.
ارتش
باید این حققت را گفت كه به همان اندازه كه اسراییلیها از دیدن منظرهی وحشت زده كردن فلسطینیها با اعمال تروریستی توسط فرزندان جوانشان لذت میبرند، به همان اندازه هم از دل كمین قرار گرفتن و كشته شدن فرزندان دلبند رامبوی4 خود ترس و وحشت دارند.
با ناكام ماندن واحدهای ویژه در كنترل فلسطینیها تنها سؤال باقی مانده این بود كه چه زمانی دست و پنجه نرم كردن با جسارت آنها به عهدهی نیروی هوایی واگذار میشود. با سرمایهگذاری روی بعضی از تكنولوژیهای پیشرفتهی امریكایی، اسراییل شلیك موشك های هدایت شونده علیه غیر نظامیان فلسطینی و اهداف نظامی آنها را بر عهدهی هواپیماهای اف ـ شانزده و هلیكوپترهای آپاچی گذاشت. فلسفهی این شیوهی جدید ساده بود: نیروی هوایی اسراییل به میدان آمده بود تا فلسطینیها را در ترس و نگرانی دائمی و ناشی از هیبت خود نگاه دارد. همانطور كه اتفاق افتاد، در دههی گذشته، نیروی هوایی اسراییل نیروی پیشتاز در جنگ علیه فلسطین، فلسطینیها و رهبری اسلامی آن شد كه به زودی قدرت را در دست میگرفت. نیروی هوایی اسراییل به سرعت تاكتیكی را توسعه داد كه به زودی «كشتن هدفمند»5 نام گرفت. طبق دكترین جدید ارتش اسراییل، تنها چیز مورد نیاز مقداری اطلاعات سری در روی زمین بود كه به دنبال كسب آن، یك جت اسراییلی به تنهایی یك موشك هدایت شونده را در منطقه پر جمعیت غزه شلیك میكرد. دستاورد این روش نسبتا روشن بود. در بسیاری از موارد فلسطینیهای مورد هدف كشته میشدند، در بسیاری از موارد دیگر افراد مورد نظر در كنار غیر نظامیان بیگناه كه از بدشانسی خود در آن حوالی بودند، با هم به ملاقات مرگ میرفتند، این مردم بخت برگشته در زمانی بسیار نامناسب در مكانی نامناسب بودند. در بسیاری از دیگر موارد خلبانان صرفا یا اهداف خود درست نشانه نمیگرفتند و یا این كه صرفا بوسیلهی اطلاعات اشتباه اهداف را اشتباه میگرفتند. در نتیجه، بسیاری از غیر نظامیان فلسطینی، مردمان سالخورده ، زنان و بچهها به كام مرگ فرو رفتند. پر واضح بود كه هیچ كس از شهروندان اسراییلی كوچكترین اهمیتی به این مسئله نمیداد.6 هنگامی كه از دادن هالوتص كه در آن زمان كماكان فرماندهی نیروی هوایی بود پرسیده شد هنگام پرتاب بمبی كه چهارده تن از غیر نظامیان فلسطینی را میكشد چه احساسی دارد، پاسخ وی كوتاه و ساده بود «احساسی كه به آدم دست میدهد مانند یك تكان سبك به بال چپ هواپیما است». هالوتص، این افسر خونسرد، مردی كه دستور قتل بسیاری از فلسطینیها را صادر كرد ، مرد مطلوب و مورد نظر اسراییلیها بود كه در مكان شایسته و بایسته قرار گرفته بود، زمان زیادی طول نكشید تا این كه از وی خواسته شد هدایت ارتش اسرایل را به عهده بگیرد. با گذشت زمان، دولت اسراییل از به خطر انداختن جان سربازان جوان اسراییلی خودداری كرد. جنگ اسراییل علیه ترور به جنگ افروزی بسیار امن و بیخطری در حد یك بازی كامپیوتری تبدیل شده بود. شیخ یاسین، دكتر رنتیسی و بسیاری از دیگر غیر نظامیان فلسطینی قربانی این شیوهی مرگبار اسراییلیها شدند. در ظاهر امر چنین به نظر میرسد كه رهبری ارتش اسراییل از موفقیت روش كشتار جدیدشان از شادی و شعف در پوست خود نمیگنجیدند. مردم اسراییل الههای جدید به نام «برتری تكنولوژیكی» داشتند. آخرین موج ژنرالهای اسراییلی، بسیاری از آنها خلبانان و كهنه سربازان واحدهای ویژه به این باور عادت كردند كه ارتش اسراییل میتواند قدرت برتر منطقهای خود را از طریق سرمایه گذاری روی برتری تكنولوژیكی و قدرت آتش طاقت فرسای خود حفظ كند.
همانطور كه لیمور و شلاح در كتاب خود آشكار میسازند، طی دههی گذشته ارتش اسراییل عملا و به معنای واقعی كلمه، آموزش عملیات تاكتیكی عمده به سربازان اسراییلی را كاملا متوقف نمود. با توجه به این كه نیروی هوایی اسراییل دشمنان اسراییل را در اطاق خوابشان تعقیب كرده و هدف قرار میداد، چه نیازی به تانك و توپ بود؟ سربازان جوان اسراییلی كه خدمه تانك بودند بلافاصله پس از حداقل آموزش اولیه به مناطق اشغالی اعزام شده و عهده دار وظایف اولیه نگهبانی میشدند. در عمل این سربازان نه تنها با وظایف نظامی اصلی و اولیهی خود در تانكها و توپ بیگانه بودند، بلكه هیچ گونه آشنایی با مانورهای تاكتیكی عملی نیز نداشتند. به عبارت دیگر، از دید ارتش اسراییل، باید گفت این ارتش آمادگی خود را برای جنگ از دست داد.
بنابراین فلسطینیها عملا برنده شدند. بسیاری از تحلیلگران به مقاومت فلسطینیها به عنوان یك مبارزهی نظامی بیفایده نگاه میكنند. در پایان روز، مشتی از بچههایی كه سنگ پرتاب میكنند، چقدر میتوانند صدمه وارد كنند؟ خواندن كتاب لیمور و شلاح ممكن است به طور تلویحی نشان دهد واقعیت امر این نیست، در حقیقت، مبارزهی فلسطینیها فاصله زیادی با بیفایده بودن داشت. واقعیت آن كه دقیقا این مقاومت مردمی فلسطینیها بود كه موفق شد ارتش اسراییل را خسته و بی رمق كند . این مقاومت فلسطینی ها بود كه ارتش اسراییل را به حالتی از فلجی كشاند . این مقاومت فلسطینی ها بود كه قدرت بدنی و نیروی انسانی نیروهای نظامی اسراییل را به مرزهای محدودیت خود كشاند و آن را از آموزش نظامی برای " جنگ بعد " بازداشت . این فلسطینی ها بودند كه سربازان اسراییلی و فرماندهان شان را به گروهی بزدل تبدیل كردند كه ترجیح می دادند ، در حالی كه در جلوی مانیتور كامپیوترها نشسته و اهرم های كنترل 7 را حركت می دادند ، جنگ را ببرند . در واقع این فلسطینی ها بودند كه به طرز ویران كننده ای آمادگی نیروهای نظامی اسراییل برای جنگ را بر هم زدند.
آن چه كه سید حسن نصرالله در یكی از پرشورترین سخنرانی های خود خاطرنشان كرده است ، به حقیقت بسیار نزدیك است . براستی اسراییل « در پشت برتری تكنولوژیكی پنهان شده بود تا بزدلی و عدم درك خود از آنچه كه زندگی در خاورمیانه در بر دارد را پنهان سازد » ارتش اسراییل به قطعه قطعه كردن غیرنظامیان فلسطینی در خانه هایشان ، به قتل رساندن رهبران آتی شان ، به وحشت افكندن زنان باردار در ایستگاههای ایست و بازرسی ، و پرتاب گلوله خمپاره به سوی كودكان خردسال در مدارس عادت كرده بود ، بنابراین انجام این كارها برای آنها بسیار آسان بود . با این اوصاف ، هنگامی كه از نیروهای نظامی اسراییل خواسته شد تا با گروه كوچكی از شبهه نظامیان شیفته و پر شور ( حزب الله ) با آموزش نظامی كم دست و پنجه نرم كند ، به طرز شرم آوری فرو پاشید . ارتش اسراییل به رغم برخوردار بودن از برتری تكنولوژیكی فرو پاشید ؛ این ارتش علیرغم قدرت آتش طاقت فرسای خود ، علیرغم حمایت وقیحانهی بوش و بلر فرو پاشید . ارتش اسراییل به این دلیل فرو پاشید كه بی كفایت بود ، آماده جنگ نبود ، نمیدانست چگونه بجنگد و دلهره آورترین علت برای اسراییلی ها این كه ، این ارتش حتی درك نمیكرد كه برای چه میجنگد .
بزودی پس از این كه جنگ در لبنان بالا گرفت و به یك جنگ تمام عیار ( حداقل از دید اسراییلیها ) تبدیل شد ، برای اغلب ژنرال های اسراییلی روشن شد كه نیروهای نظامی اسراییل برای رویارویی با باران موشكهای كاتیوشای حزب الله وسیله ای در اختیار ندارد. اگر هدف اولیه ی اسراییل توقف موشكهای كاتیوشا و به وطن باز گرداندن دو سرباز اسیر اسراییلی بود ، روشن شد كه این اهداف دور از دسترساند . فرمانده ارتش اسراییل به زودی دریافت كه بدون اطلاعات درست و معتبر ، قدرت آتش برتر و تكنولوژی آنها كاملا بی معنی بود . به همان اندازه كه این مسئله میتواند مضحك بنظر برسد ، تنها طی چند روز ، رهبری اسراییل پذیرای واژگان پسا – ساختارگرا شد . به جای تأمین یك " پیروزی " صریح و ساده برای مردم اسراییل ، همهی آنها به سخن گفتن با مردم با معیار " داستان پردازی از پیروزی " را شروع كردند . چند روز پس از آغاز جنگ ، ارتش اسراییل شروع به صحبت مبتنی بر " تصویری از پیروزی " به جای خود " پیروزی " نمود . شیمون پرز شروع به استفاده از " تصور " پیروزی نمود . با تمام این اوصاف حتی " تصویر " و یا " تصور " پیروزی در جنگ نیز فرسنگها دور از دستیابی بود .
تنها دموكراسی در خاورمیانه
در ظاهر امر ، چنین بنظر میآید كه چنین تغییر چشمگیری تمایل به جنگافروزی از سوی ارتش اسراییل و نیز در قلمروی سیاسی را دچار چرخش خواهد نمود . در عمل ، عكس این مسئله اتفاق افتاد . هم پرتز و هم اولمرت خود را در حالی یافتند كه با حقهبازی و تردستی از سوی رئیس ستاد مشترك ارتش ، خونآشامی به نام دان هالوتص ، به سوی جنگی وسیع كشانده میشدند . با توجه به فقدان تجربه و زمان كوتاهی كه آنها زمام امور را بر عهده داشتند ، نه اولمرت و نه پرتز نمی توانستند راه حل خلاقانهی دیگری پیدا كنند كه با استفاده از آن ضمن جلوگیری از جنگ ، دستاوردی هم داشته باشند . به جای ممانعت از ورود ارتش به جنگ و ارائهی فرصتی به دیپلماسی ، هر دو نفر به دان هالوتص اجازه دادند كشور را به سوی تشدید غیرضروری جنگ هدایت كند . بدون درك تصویر كامل ، دولت اسراییل در نهایت به هالوتص قول زمان و حمایت لازم را برای اهدافی داد كه از همان اول دست نیافتنی بودند.
اما حقیقت باید گفته شود . اولمرت و پرتز در كابینهی خود تنها نبودند . در حقیقت ، آنها در محاصره تحلیلگران نظامی ، متخصصین اطلاعات سری ، ژنرالهای سابق و پیشكسوتان خدمات امنیتی قرار داشتند. اولمرت در دولت خود ژنرال ذخیره شائول مفاز ، رئیس سابق ستاد مشترك ارتش را داشت ، مردی كه فاز آخر حرفهی نظامی خود را در جنگ علیه حزبالله گذرانده بود .
اوی دیچتر ، یكی از عوامل با سابقهی خدمات امنیتی هم در آنجا حضور داشت تا نسبت به پیشنهادات عملیاتی نیروهای نظامی اسراییل اظهارنظر كند . آنها بنیامین بن الیزر ، سرتیپ ذخیرهای كه طی سه دههی گذشته متخصص مسایل لبنان بود را نیز در دولت خود داشتند . شیمون پرز خود در گذشته نخستوزیر و وزیر دفاع بود . ژنرال ذخیره ، ایمی ایالان ، یكی از ژنرالهای سابق نیروی نظامی اسراییل و رئیس سابق خدمات امنیت داخلی هم به امیر پرتز پیشنهاد كمك داد . با تمام این اوصاف ، هیچیك از این متخصصین موفق به تشكیل یك هیئت تصمیمگیری نشدند ، هیچیك از افراد فوق نتوانستند از شور و شوق نظامی دان هالوتص ، اولمرت و پرتز بكاهند . درست مانند برگی در باد ، دولت اسراییل توسط ژنرالها و بعدها از سوی افكار عمومی كه بطور چشمگیری علیه رهبری و دستاورد ناكافی او موضع گرفتند ، فریب خورد .
با گذشت زمان ، با علنی شدن ناكامیهای ارتش نزد مردم ، اولمرت ، پرتز و هالوتص ، مستأصلتر از پیش ، تلاش كردند تنها برای نجات حرفهی آیندهی خود مسیر جنگ را عوض كنند . اگر چه آنها تشخیص دادند كه شانس دستیابی به یك پیروزی ساعت به ساعت كمتر میشد ، با این حال مصمم بودند كه به عموم مردم چیزی ارائه دهند كه شبیه پیروزی و یا حتی مشابه یك دستاورد باشد . ظاهرا در دموكراسی نوع اسراییلی معنای واقعی بقای سیاسی همین است ، شما باید چیزی را كه شبیه به پیروزی است به مردم ارائه كنید . پرتز ، هالوتص و اولمرت به ارتش دستور دادند تا مقداری ویرانگری واقعی ، اگر بخواهیم نامی به آن بدهیم ، ایجاد كنند ، با این فرض كه این امر رأی دهندگان اسراییلی را راضی خواهد نمود . نیروی هوایی اسراییل و فرماندهی توپخانه بلافاصله واكنش نشان دادند ، باران سنگینی از بمبهای خوشهای ، موشكها و گلولههای توپ بر جنوب لبنان بارید . در 48 ساعت آخر منتهی به آتش بس ، اسراییل تمام موجودی مهمات خود را روی لبنان تخلیه كرد . طبق گفتهی شلاح و لیمور ، ذخیرهی مهمات اسراییل به مرز " قرمز " رسید .
برای نجات حرفهی سیاسی اولمرت و پرتز ، نیروی نظامی اسراییل یك سری عملیات بی معنای خطرناكی را آغاز كرد كه از ارزش تاكتیكی بسیار محدودی برخوردار بود . این عملیات بدون دستیابی به كوچكترین هدفی ، یكی پس از دیگری شكست خورد . با این حال همین عملیات ضعفهای نیروی نظامی اسراییل را به نمایش گذاشت . این عملیات دست ارتش و رهبری سیاسی آن كه وحشت زده و دستپاچه شده بودند را رو كرد . در ساعات پایانی جنگ ، بعضی از گروههای واحدهای ویژهی ارتش اسراییل كه از دیگران جدا مانده بودند ، بدون دسترسی به آب و غذا در طول جبههی جنوب لبنان زمینگیر ، درمانده و گرسنه ماندند . چند واحد از مبارزین حزب الله موفق شدند كماندوهای ویژه اسراییلی را به محاصرهی خود در آورند . ظاهرا ، حتی یك نفر هم در اسراییل جرأت ریسك ارسال كاروان لجیستیك به میدان جنگ را نداشت . غذا و مهماتی كه از هواپیماهای باری به پایین ریخته شد بدست نیروهای حزب الله افتاد . در بعضی از مناطق ، كماندوهای مجروح اسراییلی روی زمین دراز كشیده و ساعتها منتظر واحدهای نجات ماندند . شكست اسراییل تمام و كمال بود . تحقیر آنها فوقالعاده بود . " ارتش دفاعی اسراییل " دیگر قادر نبود از اسراییل دفاع كند ، این ارتش حتی در دفاع از خود نیز شكست خورد .
لیمور و شلاح مسایل بسیار جالبتری را فاش میكنند :
• سرتیپ هایی كه از جنگیدن در كنار سربازان شان كوتاهی كردند ، در عوض آنها ترجیح دادند جنگ را از پناهگاههایی دور از میدان جنگ و در داخل اسراییل هدایت كنند . 9
• هلیكوپترهای توپدار ، صرفا برای پرهیز از ساقط شدن ، مجاز به ورود به فضای هوایی لبنان نبودند ، در نتیجه كماندوهای اسراییلی ( با نداشتن حمایت هوای ) به حال خود رها شدند تا در شرایط مساوی با نیروهای حزب الله بجنگند .
• یكی از نایب سرهنگها كه از هدایت سربازان خود به داخل خاك لبنان خودداری نمود اذعان كرد كه دانش تاكتیكی عملیاتی او ناكافی بود .
• سربازان ذخیرهای كه به دلیل بعضی از كمبودهای شدید در اطاقهای انبار اضطراری ارتش ، بدون داشتن تقریبا هیچیك از لوازم جنگی خود به سوی جبهههای جنگ روان بودند . بعضی از این افراد ذخیره در نهایت مجبور به هزینه كردن از جیب خود برای خریدن لوازم مورد نیاز شدند .
• جزئیات بیشتری در مورد روابط پنهان دان هالوتص در تاریخ 12 جولای در بازار سهام : ظاهرا رئیس ستاد مشترك ارتش ، ژنرال هالوتص بلافاصله پس از اطلاع یافتن از درگیریها در شمال به بانك تلفن كرد و به آنها دستور داد تمام سرمایهگذاری او در سهام را بفروشند .
تمام این تحولات قبل از آن كه خود او دستور افزایش حملات را بدهد ، اتفاق افتادند . ظاهرا ، ارتش اسراییل در " همه جا حضور دارد " ، این ارتش از آموزش كافی برخوردار نیست ، این ارتش سنگین است ، این ارتش آشفته و بی سر و سامان است و رهبران آن تا مغز استخوان فاسدند . رهبری سیاسی اسراییل هم در وضعیت بهتری قرار ندارد .
اگرچه پرتز دیگر در وزارت دفاع نیست ، اولمرت ، مفاز ، دیچتر و اكنون باراك ، همه آنها از قاتلین با كفایت توده های فلسطینی ، كماكان در كابینه دولتاند . با توجه به وضعیت ارتش خود ، اسراییل ممكن است مجبور به تغییر سریع مسیر و خطمشی خود شود ، این ارتش دیگر نمیتواند بجنگد . این ارتش فاقد تاب و توان مقاومت است . اما ظاهرا چنین امری اتفاق نخواهد افتاد . آنگونه كه بنظر میرسد ، در انتخابات بعدی اسراییل احتمالا ما شاهد آن خواهیم بود كه بنیامین نتنیاهوی سخن دان اما خشونت طلب ، به جنگ با ایهود باراك خشونت طلب اما به مراتب كمتر سخن دان برخواهد خاست .
سالهاست كه ما تمایل داشتیم باور كنیم كه اسراییل در میدان جنگ شكست نخواهد خورد . مطلع شدن از جزئیات آخرین جنگ به ما اجازه میدهد تا نسبت به باور خود تردید كنیم . دولت یهودی اسراییل از قبل در جنگ شكست خورده و این شكست ممكن است ، زودتر از آنچه كه ما فكرش را میكنیم ، دیگر بار اتفاق بیافتد11
پی نوشت:
1. Self-hating jew
Captives of Lebano .2
3.استفاده از واژهی تركیبی نیروی دفاعی اسراییل (Israeli Defence Forces) از نیرنگهیا معنیشناسی و فریبامیز است كه این رژیم غاصب برای فریب افكار عمومی جهانی مورد استفاده قرار میدهد. منظور از نیروی دفاعی اسراییل همان نیروهای نظامی است ـ مترجم
4. اشاره به قهرمان فیلم امریكایی رامبو است. در این فیلم یكی از كهنه سربازان امریكایی به نام جان جیمز رامبو با مهارتهای فراوان خود در تمامی تنگناهای جنگ چریكی كه با آن مواجه میشود ، قهرمانانه و موفق عمل میكند. در فرهنگ عمومی مردم نام رامبو امروزه نمادی از عملیات قهرمانانهی یك مبارز ماهر و با تجربه است. علیالخصوص در مواردی كه این مبارز در شرایطی قرار میگیرد كه شمار سربازان دشمن به مراتب پیش از او بوده و یا اعمال عملیات خشونتبار و قهرمانانه همه آنها را میكشد. منبع www .wikipedia.org
5- targeted assassination
6- لازم به ذكر است اسراییل تنها كشوری است كه شهروندان آن كمترین اهمیتی به رفتار وحشیانهی ارتش در رویارویی با غیر نظامیان و یا نظامیان نمیدهند. در مورد سربازان نظامیان اسراییلی باید گفت طبق سنت دیرینه مورد تشویق هم قرار میگیرند. در این رابطه توجه خوانندگان گرامی را به اعترافات تنی چند از سربازان اسراییلی جلب میكنیم. این اعترافات در مصاحبهای انجام گرفت كه روانشناس اسراییلی به نام نوفر ایشای كارن هدایت آن را بر عهده داشت. نوفرایشای كارن 30 سال پیش به همراه گروهی دیگر از سربازان اسراییلی در یك رستهی نظامی به نام آشبال در مناطق اشغالی خدمت كرده بود. در این مصاحبه سربازان اسراییلی براحتی در مورد احساسات درونی خود نسبت به جنایتهای وحشتناكی كه مرتكب شدند. از جمله قتل، شكستن استخوان بچههای فلسطینی ، اقدامات تحقیرآمیز ، نابودی متعلقات ، دزدی و سرقت به عنف صحبت كردند. در این مصاحبه سربازان از ذكر نام خود خودداری كردند.
و اینك بخشی از اعترافات این سربازان به نقل از روزنامه اسراییلی هاآرتص
شهادت سرباز الف: ما تصمیم گرفتیم یك دوش قدیمی را به یك تخت خواب موقت تبدیل كنیم. یك فلسطینی كه دستها و دهان او بسته بود را به آنجا آوردیم. او نه میتوانست حركت كند و نه حرفی بزند. تا سه روز بعد ما اورا به حال خود رها كرده و فراموش كردیم...
شهادت سرباز ب: اولین گشت زنی من بود، دیگر سربازان مثل دیوانه ها شلیك میكردند . من هم شروع كردم مثل آنها شلیك كردن. هیچكس آنجا نبودكه به ما بگوید طور دیگری عمل كنید. روزنامه هاآرتص در ادامه آورده است: این روان شناس اسراییلی از این كه سربازان اسراییلی سرمست قدرت بوده و از استفاده از خشونت لذت میبرند، شوكه شده است. وی اظهار داشت: اغلب سربازانی را كه من مورد مصاحبه قرار دادم اذعان كردند كه در طول خدمتشان از تحریك فلسطینی و به دنبال آن اعمال خشونت علیه آنان لذت میبردند.
شهادت سرباز پ: حقیقت این است كه من عاشق این آشفتگی هستم. از آن لذت میبرم. اگر حداقل هفتهای یكبار وارد رفح نمیشدم تا شورش را بخوابانم دیوانه میشدم.
شهادت سرباز ت: لذت بخش آنكه شما مجبور نیستید از قانون یا قاعدهای پیروی كنید . این احساس به شما دست میدهد كه شما خود قانون هستید، شما تصمیم میگیرید. به محض این كه پایتان را در مناطق اشغالی گذاشتید، احساس میكنید خداوند هستید.
سرباز ث، ورود اجباری خود را به خانه یك فلسطینی برای بازداشت او این گونه توضیح میدهد:
این مرد فلسطینی با جثهای واقعا بزرگ در حدود 30 سال سن داشت، ما او را زدیم اما نتوانستیم روی زمین بخوابانیم. بعضی از دیگر فلسطینیها به ما سنگ پرتاب میكردند. ما به كتك زدن او ادامه دادیم و به او گفتیم روی زمین بخوابد. سرانجام این كار را كرد. ما او را سوار بر جیپ نظامی خود كردیم و به پایگاه بردیم. وقتی كه به پایگاه رسیدیم او از هوش رفته بود. چند روز بعد او مرد.
نوفر ایشای كارن در ادامه میافزاید: بعضی از افسران اسراییلی این گونه رفتارهای خشونتآمیز را با ذكر مثال تشویق میكردند. منبع: هاآرتص ـ تاریخ 21 سپتامبر 2007
Joysticks 7
8.مفهوم این واژه (Post-structuralist) در جملات بعدی توسط خود نویسنده توضیح داده شده است 9 - در تأیید این بخش از اظهارات این دو تحلیلگر اسراییلی ، با ذكر منبع ، توجه خوانندگان گرامی را به آخرین اطلاعات و حقایق از زبان یك ژنرال اسراییلی بنام گال هرش جلب می كنیم : ژنرال گال هرش برای اولین بار دربارهی حوادث دومین جنگ در لبنان صحبت كرد . وی اظهار داشت كه در طول جنگ 33 روزهی سال گذشته افسران رده بالای نیروهای نظامی ارتش اسراییل در پشت سربازان اسراییلی پنهان شده و بدون پذیرفتن هر گونه مسئولیتی آنها را به حال خود رها كردند . هرش اظهار داشت : « این جنگ آنگونه كه باید مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته و اگر جنگی دیگر آغاز شود ، تفاوتی با جنگ قبلی نخواهد داشت . باید اضافه كنم كه ربودن سربازان اسراییلی توسط نیروهای حزب الله هم مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است . »
Guysen. International 10-به اطلاع خوانندگان گرامی میرسانیم كه جف بلانكفورت خبرنگار امریكایی در اظهارنظری در رابطه با خبر فوقالذكر نوشته است : در یك موزهی محلی در حومه بیروت كه توسط حزب الله و به منظور زنده نگاه داشتن خاطرهی جنگ تابستان سال گذشته ساخته شده است ، در میان لاشه نفربرها و تانك های اسراییلی و یك تانك سالم مركاوا ، عكس های بزرگ شدهی نیروهای وحشتزدهی اسراییلی وجود دارد كه ظاهرا توسط مطبوعات اسراییلی گرفته شده است
( اگر كار عكاسان حزب الله نباشد ) بنظر میرسد این عكسها گروهی از افسران اسراییلی را به تصویر كشیدهاند . سیاستمداران و رهبران رده بالای ارتش كه در صحنه جنگ حضور نداشتند ، ممكن است دربارهی جنگ صحبت كنند ، اما سربازان نیروهای اشغالگر اسراییل جرأت و شهامت برای بازی برگشت ( جنگ بعدی ) در لبنان را ندارند .