پزشكان بیمارستان‌های آل بویه

از پزشكان دوران آل بویه كه در امر بیمارستان سازی خدمات بسزایی به مردم روزگار خود نموده و به عنوان متصدی و متولی بیمارستان‌های معروف آن دوران فعالیت و مدیریت قابل ملاحظه‌ای نمودار ساخته و در سایه‌ی حمایت
پنجشنبه، 20 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پزشكان بیمارستان‌های آل بویه
پزشكان بیمارستان‌های آل بویه

 

نویسنده: حمید كاویانی پویا




 

از پزشكان دوران آل بویه كه در امر بیمارستان سازی خدمات بسزایی به مردم روزگار خود نموده و به عنوان متصدی و متولی بیمارستان‌های معروف آن دوران فعالیت و مدیریت قابل ملاحظه‌ای نمودار ساخته و در سایه‌ی حمایت عضدالدوله‌ی دانش دوست رونق بیشتری به امر درمانگری و دانش پزشكی بخشید، ابوالحسن بن سنان بن ثابت بن قرة‌الصابی است. جایگاه و محل پزشكی سنان، بغداد بود و با اینكه مسلمان نبوده و طی سخت گیری‌های برخی خلفا همچون «قاهر» مجبور به فرار به خراسان گشت، اما دیگر باره به بغداد بازگشته و اشتغال در بیمارستان‌های بغداد را از نو عهده دار گردید. وی به سال 439ق. ریاست بیمارستان عضدی بغداد را داشت و در این كار دارای چنان شهرتی بود كه آزمون پزشكان و تأیید و یا رد مهارت پزشكی طبیبان توسط وی صورت گرفته و آنان مجبور به آزموده شدن توسط سنان بودند. (1) سنان بن ثابت رسالات و تصنیفاتی در علم هیأت به ویژه پزشكی داشت كه برخی از آنها را نیز به عضدالدوله ارسال داشت. (2)
اما پیش از سنان بن ثابت، پزشك متبحر دیگری در دولت آل بویه و در بیمارستان‌های بغداد فعالیت داشت به نام ثابت بن سنان بن ثابت بن قُرّه. این پزشك در روزگار خلافت المطیع عباسی و در عمارت محمد بن بویه ملقب به «اقطع» می‌زیسته است. ثابت در علم طب مقامی ارجمند داشت و به اصول طب و نكات مندرج در كتاب‌های طبی واقف بود. (3) وی متولی بیمارستان بغداد بوده و كتاب تاریخی كه مشهور آفاق است را مكتوب ساخت كه از سال 290ق. تا سال وفاتش 362ق. را دربرمی‌گیرد. (4) از دیگر پزشكان معروفی كه با تدوین تصنیفاتی نه تنها در روزگار خود بلكه تا مدت‌ها بعد شهره‌ی خاص و عام بود و در دربار عضدالدوله دیلمی در فارس می‌زیست، علی بن عباس مجوسی (وفات 384ق/ 994م.) می‌باشد. همان گونه كه از نامش پیداست زرتشتی نژاد بوده است. وی به گزارش قفطی «طبیبی بوده فاضل و كامل» از اهالی فارس (5) و در بیمارستان عضدی شیراز به كار درمانگری اشتغال داشت. اما بیشتر پژوهشگران همچون ابن ابی اصیبعه وی را اهل ارجان و یا همان گونه كه از لقبش برمی‌آید اهوازی می‌دانند كه صحیح می‌باشد. (6) مجوسی مشهورترین كسی است كه نسبت مجوسی در پی نامش دارد. (7) با اینكه نام وی را علی بن العباس گفته‌اند اما نسبت مجوسی دادن به او مشخص نیست، نشانگر زرتشتی بودن وی می‌باشد یا تنها لقبی بوده نمایانگر نیاكان پارسی نژاد و زرتشتی كیش وی. (8)
اهوازی مجوسی پزشك برجسته‌ی ایرانی جهان اسلام به غیر از رسیدگی به امر طبابت در بیمارستان‌های عضدی شیراز كتابی تحت عنوان الملكی یا الكامل الصناعته الطبیة كه از اركان منابع طبی است برای عضدالدوله فناخسرو تألیف نمود (9) كه در مغرب زمین به نام Liber regius مشهور است. (10) این كتاب همه‌ی مسائل نظری و عملی طبی را شامل است و بهترین قسمت‌های آن «موضوعات مربوط به خوراكی‌ها و هم ملاحظات طبی» می‌باشد. (11) به گفته‌ی لوسین لكلر: «مؤلف كتاب ملكی با جرئت توانسته است آنچه را كه یونانی‌ها نتوانسته‌اند كشف كنند به دست آورد و دنباله‌ی كار آنان را تعقیب و در كتاب خود جمیع معلومات طبی را جمع آوری كند.» (12) قفطی این كتاب را كتابی جلیل می‌داند كه میل مردم در آن عهد به مدارست آن بود و طلبه ملازم آن كتاب بودند و این امر تا ظهور كتاب قانون ابن سینا در رأس بود. وی در ادامه در اهمیت كتاب ملكی می‌آورد كه الملكی در قسم عملی ابلغ از قانون و قانون از لحاظ علمی (نظری) قوی است. (13)
از نكوترین ابداعات پزشك عضدالدوله (مجوسی اهوازی) مطالبی است كه درباره‌ی رگ‌های موئین آورده و این مطلب كه طفل به هنگام ولادت خود به خود بیرون نمی‌آید بلكه حركات تند رحم او را بیرون می‌راند. (14)
اما مجوسی اهوازی كه به همراه ابی ماهر شیرازی استادش (15) از بنیانگذاران مكتب طبی شیرازی محسوب می‌گردند، مطالبی درباره‌ی پزشكان بیمارستان‌ها و خدمت به بیماران در آنجا دارد كه به طور تجربی از طریق خدمت در بیمارستان آل بویه كسب نموده است. وی می‌آورد كه «طالب علم باید پیوسته در بیمارستان‌ها و محل بیماران در خدمت استادان دانشمند و پزشكان حاذق به كارهای بیماران و احوال آنان بپردازد تا در مصاحبت و خدمت و زیردست آن استادان و پزشكان از عوارض و احوال بیماران آنچه را كه خوانده است، یاد گرفته، از نیكی و بدی فرجام بیماری‌ها آگاه شود. اگر چنین كند در این صناعت به مقامی بلند می‌رسد»، و در اهمیت تجربه و تأكید بر بیمارستان‌ها می‌نویسد: «قسمت اعظم ترقیات او در علم طب از راه تجربه و معالجات در مریض خانه‌ها حاصل شده است نه از راه مطالعه‌ی كتاب‌ها» (16).
بنابراین افكار و عقاید پزشكانی همچون مجوسی اهوازی را باید باعث رونق بیش از حد بیمارستان‌ها و حضور این پزشكان نامی در بیمارستان عضدی را باعث اعتبار این مراكز درمانی محسوب داشت، و همچنین قابل استنباط است كه بیمارستان‌ها در آن روزگار همچون دوران ساسانی و همچون بیمارستان گندی شاپور نه تنها محل درمان بیماران بلكه مكانی آموزشی برای دانش پژوهان و پزشكان بوده است كه با گرد آمدن در این محل به علم پزشكی خود و مهارت در درمانگری و شناخت بیماریها، دانش و معلومات قابل ملاحظه‌ای می‌افزودند.
پزشكان ایرانی تنها در بغداد و در بیمارستان‌های مركز خلافت عباسی مشغول به كار نبودند بلكه به دلیل وجود بیمارستان‌های مهمی همچون بیمارستان ری و شیراز، پزشكان متبحری در این مراكز درمانی مشغول به فعالیت بودند كه برخی از آنها همچون اهوازی مجوسی و استادش «ابی ماهر» پایه گذار مكتب خاصی در پزشكی نیز بودند. این پزشكان كه در دوران ایجاد دولت‌های نیمه مستقل ایرانی پس از اسلام، فرصت و امكانات برای ابراز وجود در سرزمین ایران را یافته بودند با تربیت شاگردان حاذق و تدوین نوشتجات طبی خدمت بسزایی به علم پزشكی و امورات بیمارستان‌ها نمودند. در این راستا از پزشكی كه وی را بنیان گذار مكتب طبی شیراز دانسته‌اند، باید نام برد؛ ابی ماهر. این پزشك همان گونه كه در فوق ذكر گردید استاد مجوسی و پزشكان متبحری همچون احمد بن محمد طبری و ابن مندویه اصفهانی پزشك بیمارستان شیراز و بغداد می‌باشد (17) و علاوه بر اینكه در بیمارستان عضدی شیراز خدمت می‌كرد و دو بیماری شاه وقت، عضدالدوله را درمان نمود، «برای نخستین بار در طب اسلامی، طب عملی را همپایه با طب نظری وارد كتب طبی نمود.» (18)
شاگرد ابی ماهر، ابن مندویه نیز همچون اهوازی مجوسی سرآمد پزشكان دوران آل بویه قلمداد می‌شد و در بیمارستان‌های آن دوران فعالیت و شهرتی بسزا داشت. این پزشك ابتدا در بیمارستان اصفهان در روزگار آل بویه بود و خاندان مشهورش (مندویه) نیز در اصفهان می‌زیستند. مندویه شاگردی مجوسی را علاوه بر ابی ماهر درك نموده است و سپس در بیمارستان بزرگ اصفهان به تدریس و درمان اشتغال ورزید و استادی وی و برجستگی پزشكی او در این بیمارستان در طی نامه‌ای كه ابن مندویه به پزشكان بیمارستان اصفهان می‌نویسد، بارز است. (19)
پس از احداث بیمارستان عضدی در بغداد، ابن مندویه در بین بیست و چهار پزشكی بود كه توسط عضدالدوله دیلمی برگزیده شد و در بیمارستان مذكور به كار گماشته شد و كناشی نیكو در طب نیز تدوین نمود كه پزشكان از آن استفاده‌ی وافر می‌بردند. (20) شاید بتوان ابن مندویه را از بین اطبایی كه از اصفهان برخاسته‌اند طلایه دار و بنیان گذار مكتب اصفهان نامید كه پدر ایشان نیز در طب و نحو و ادب مشهور بود. از او تألیفات بسیاری برجای مانده كه به شاگردانش تقدیم شده است و براساس نوشتار ابن ابی اصیبعه، آثار طبی وی بالغ بر چهل و هفت می‌باشد: از قبیل رساله‌ای در باب نگاهداری و حفظ الصحه، رساله‌ای درباره تدبیر بدن، در تركیب طبقات چشم، در موضوع كیفیت هضم غذا، در باب قولنج، معالجه مثانه و... كه در این میان كتاب كافی وی به قدری معروف و متداول بود كه معمولاً «قانون اصغر»نامیده می‌شد. (21)
تا آنجا كه از منابع برمی‌آید در دوران آل بویه پزشكان مشهور بسیاری وجود داشته‌اند كه در بیمارستان‌های آن روزگار به طبابت و تدریس اشتغال داشتند و تقریباً این دوران را می‌توان با دوران ساسانی و پزشكان مشهور و متجرب گندی شاپور مقایسه نمود زیرا در این دوره نیز بیمارستان عضدی شیراز و بغداد و بیمارستان‌های اصفهان و ری دارای اطبایی بوده كه در طب دستی نیكو داشتند و كتب طبی ارزنده‌ای از خود به جای گذاشتند و همان طور كه پزشكان خوزی و جندی شاپوری با نقل مكان به بیمارستان‌های بغداد، علم پزشكی ایرانی (كه همچنین میراث‌دار علوم پزشكی بین النهرین و هند و مصر و یونان و تلفیق كننده‌ی آنها بود) را در آن سرزمین شكوفا نمودند و پزشكی گران بهایی را در سرزمین اسلامی پایه گذارده و رواج دادند، پزشكان دوران آل بویه نیز كه در ایران و بیمارستان‌های شیراز و اصفهان و ری و غیره مشغول و مشهور بودند با احداث بیمارستان بغداد به آنجا رفته و نقطه‌ی عطفی در درمانگری و علم پزشكی گشتند؛ زكریای رازی نمونه‌ی بارزی از این پزشكان بود. اما این انتقال علم پزشكی و پزشكان ایرانی به مركز خلفا هنگامی كه شكل منسجم و مشخص‌تری به خود می‌گیرد و در منابع كهن بازتاب روشن‌تری می‌یابد كه با احداث بیمارستان عضدی بغداد، عضدالدوله فراخوانی برای تأمین اطبا و اساتید بیمارستان خویش داده و درصدد برگزیدن پزشكان روزگار می‌گردد. در این راستا از «اطبای آفاق» بیست و چهار پزشك در بیمارستان عضدی به كار گماشته می‌گردند (22)، كه از بین آنها افرادی از خاندان بختیشوع كه روزگاری در گندی شاپور و بیمارستان مشهور آن و سپس در اوایل دوران عباسیان در بغداد و بیمارستان آن مشغول به کار بودند نیز وجود داشت؛ جبرئیل بن بختیشوع. در شرح حال جبرئیل آمده است که وی به هنگام اقامت در بغداد مالی قلیل داشت، تا اینكه به سبب فصد یك ایرانی ساكن در بغداد، شهرتش در ایران پیچید و جبرئیل وارد شیراز گردید و این ورود مقارن ظهور عضدالدوله و استیلای او بر شیراز اتفاق افتاد و طی پرسش و پاسخی، حاكم دیلمی وی را در پزشكی به غایت ماهر دانست و او را در سلك ملازمان خاصه‌ی خود قرار داد و به هنگام حركت به سوی بغداد جبرئیل را نیز با خود بدانجا برده و این بختیشوع زاده كه میراث پزشكی جندی شاپوریان را به همراه داشت در بیمارستان عضدی بغداد سمت طبابت و استادی را از آن خویش نمود. (23)
جبرئیل بن عبدالله بن بختیشوع كه در مدت سكونت در ری به درخواست صاحب بن عباد رساله‌ای درباره‌ی خون نگاشته بود (24)، كناشی كبیر (مجموعه‌ی طبی) نیز داشت كه آن را در دیلم به درخواست صاحب برای خسروشاه- ملك دیلم كه علیل شده بود- نگاشت و موسوم گردانید به كافی و نسخه‌ای از آن را وقف «دارالعلم بغداد» نمود و در بیمارستان بغداد بنای عمل بر آن نهادند. (25)
اما اگر بخواهیم از دیگر پزشكان متجرب بیمارستان‌های آل بویه و به ویژه بیمارستان عضدی بغداد ذكر مختصری داشته باشیم، می‌توان اسامی اطبا را كه برخی از ایشان نیز صاحب تألیفی ارزنده در پزشكی بودند، بدین گونه برشمرد: سهل عیسی بن یحی المسیحی (وفات 395ق./1005م، در چهل سالگی)، طبیب و فیلسوف بغداد كه اهل گرگان و معاصر ابن سینا و ابوریحان بیرونی و به قولی استاد ابن سینا بوده است. اثر عمده‌اش دایرةالمعارف طبی است به نام كتاب المائه فی الطب كه در صد باب است كه شاید از جهاتی سرمشق ابن سینا در تألیف كتاب قانون بوده است. (26) قفطی ابوسهل را فاضل و عالم به علوم اوایل شمرده كه در «خراسان» مشهور و معروف و در نزد سلاطین آنجا به اعزاز و احترام موصوف بود. (27)
علی بن ابراهیم بكوس از اطبای برگزیده در بیمارستان عضدی بغداد (در جمع بیست و چهار نفر طبیبان بغداد) كه «صناعت پزشكی را در كمال اتقان دانست و درس گفتی و طلبه را افاده می‌نمود و با اینكه جز مستی كاری نتوانستی در علم و عمل مبرز و فایق بود.» (28)
عبدالرحیم بن علی بن المرزبان، فاضلی از اهل اصفهان، عالم هم به علوم شرعیه و هم به علوم طبیعیه، در دولت آل بویه تقدم داشت و قضای تُستر و خوزستان به وی مفوض شد و تولیت (ریاست) بیمارستان مدینة السلام نیز به وی داده شد و همواره بدین حال بود تا در جمادی الاولی سنه ست و ستین و ثلاثمائه در تستر وفات یافت. (29)
ابوالحسن علی بن ابراهیم بن بكس (بكوس) از دیگر اطبای بیمارستان عضدی بغداد بود كه به دلیل نابینایی تنها به تدریس پزشكی (به ویژه داروسازی) می‌پرداخت و كتاب‌های زیادی را از زبان سریانی به عربی ترجمه كرد. (30) در بین نوشتجات او كتب و رسالات فراوان در مورد انواع بیماری‌های پوست و چشم یافت می‌گردد. (31) درباره‌ی درمانگری وی آمده است كه وی برای نگریستن در رنگ و چهره و بررسی ادرار بیماران از دانشجویان خود یاری می‌جست. (32)
منابع به یكی از شاگردان ابراهیم بن بكس اشاره دارند كه هم نام او و به شرابخواری علاقه‌ی فراوان داشته است و بر طبق نوشتجات ابن بطلان این شخص را به علت عادت مذمومش از بیمارستان اخراج كرده بودند زیرا می‌گفتند كه یك چنین آدمی قادر به گرفتن نبض بیمار و یا تشخیص صحیح ادرار نمی‌باشد و او سرخورده، دكه‌ای در بغداد باز كرد و به طبابت پرداخت و به علاوه برای آنكه قدرت و دانش خود را در امر تشریح به صاحب نظران نشان بدهد كتابی نوشت كه در آن قید شده مرد از زن یك دنده كمتر دارد. (33)
ابوالحسین بن كشكرایا از مهم‌ترین پزشكان ایرانی فراخوانده به بیمارستان عضدی بغداد بود كه ابتدا پزشك مخصوص سیف الدوله حمدان بود و موفق به ساختن دارویی شد كه در بیماری‌های كبدی به كار برده می‌شد و آن را به بیماران تنقیه می‌نمودند. (34) از تألیفات وی كه از شاگردان برجسته‌ی سنان بن ثابت بن قره متولی بیمارستان عضدی بغداد (در سال 439ق.) بود، كناشی معروف به حاوی را می‌توان ذكر كرد. (35)
هارون بن صاعد بن‌هارون (متوفی 444ق.) از صابئه بغداد (دارای مذهب صابیان، مندائیان) و در طب یدی طولانی داشت و به صلاح و عفت مشهور بوده و مقدم و رئیس اطبا در بیمارستان عضدی بوده است. (36)
ابویعقوب اهوازی نیز از پزشكان برگزیده در بیمارستان عضدی بغداد بود و جزو بیست و چهار طبیب سرآمد آن بیمارستان بود (37) كه با طبیبانی همچون نظیف النفس رومی (238-372ق./ 949-982م.) در خدمت عضدالدوله و در بیمارستان بغداد به خدمت مشغول بود. (38)
از دیگر پزشكان معروف ایرانی بغداد ابوالاحمد بن علی بن مرزبان اصفهانی است. او ظاهراً استاد تدریس پزشك قانونی بوده است كه ابتدا در شهر شوشتر و دیگر شهرهای خوزستان قاضی بود، سپس به بغداد دعوت شد تا مدیریت امور اداری بیمارستان عضدی را بر عهده گیرد. (39)
تعداد كاركنان بیمارستان عضدی را جمعاً هشتاد نفر ذكر كرده‌اند كه علاوه بر پزشكان مذكور شامل برخی جراحان همچون ابوالحسن بن تفاح (نفّاح) و ابوالخیر جرایحی؛ از جراحان مشهور بیمارستان عضدی (40)، تعدادی شكسته بند (41) و داروساز و افرادی كه در دارودرمانی (42) مهارت داشتند، می‌شدند. این عده سبب رونق و اعتبار بیمارستان‌های سده‌ی چهارم و پنجم و به ویژه بیمارستان‌های عضدی در ایران و بغداد گشته و در پویایی علم پزشكی بسیار كوشیدند و البته حمایت شاهان دیلمی از پزشكان و ترویج علم پزشكی توسط حاكمان آل بویه تأثیر بسزایی در این پویایی داشت. زیرا علی رغم اینكه خدمات بیمارستان‌ها رایگان بوده، پزشكان بیمارستان‌ها نیز از حقوق و مستمری قابل ملاحظه‌ای برخوردار بودند و همه‌ی این هزینه‌ها از سوی دولت وقت تأمین می‌گردید. به طوری كه ذكر گردیده در بیمارستان عضدی هر پزشك ماهیانه سیصد درهم حقوق دریافت می‌داشت (43) و در این میان پزشكان صاحب نام و معتبر دریافتی افزون بر حقوق مشخص و ماهیانه داشتند به گونه‌ای كه عضدالدوله برای جبرئیل بن عبدالله دو مقرری مرسوم داشت یكی به رسم خواص و آن سیصد درهم شجاعی بود و یكی به رسم بیمارستان كه آن سیصد درهم شجاعی بود و این جدای از مزایایی بود كه داشت. (44) ابواسحاق صابی پزشك نیز در آغاز ورود به بیمارستان ماهیانه دویست دینار حقوق داشته است. (45)
از دیگر پزشكان دوران آل بویه كه علاوه بر طبابت در بیمارستان‌های این عهد، صاحب تألیفات و دارای شهرت بسزایی بودند، می‌توان به افرادی چند اشاره داشت كه از جمله برجسته‌ترین این افراد پزشكان ذیل قابل ذكر می‌باشند:
ابوالخیر جرایحی؛ وی از معاصران ابویعقوب اهوازی بوده است. ابوالخیر از جمله پزشكان و متخصصان مشهوری است كه برای طبابت در بیمارستان عضدی بغداد فراخوانده شد و ریاست بخش جراحی این بیمارستان را برعهده گرفت. (46)
ابوالحسین بن تفاح (نفّاخ): وی از جراحان مشهور بغداد بود. به دستور عضدالدوله همراه برادرش ابوالخیر جرایحی در بیمارستان عضدی به طبابت پرداخت. (47)
ابوالفرج بن عبدالله بن طیب (435ق): وی از نصارای بغدد بود كه علم طب را در بیمارستان عضدی فراگرفت، سپس به مداوای بیماران پرداخت و از اطبای مشهور شد. شاگردان او عبارت بودند از: ابوالحسن بن بطلان، ابن بدرج، هروی بن حیون، ابوالفضل كتیفات و همچنین علی بن عیسی كحال، ابوالحسین بصری و زهرون. تألیفات وی چهل و دو كتاب است كه بیشتر آنها در طب نوشته شده‌اند. از جمله: تفسیر كتاب ابیدیمیا (ابیذیمیا) بقراط، تفسیر فصول بقراط، تفسیر كتاب الصغیر جالینوس، كتاب النكت و الشمار الطبیه و الفلسفیه، ترجمه‌ی الصناعه الطیبه جالینوس، تعالیق فی العین و شرح انجیل. (48)
از اطبای معروف نصاری در این عصر در بغداد ابوالحسن مختار بن حسن بن عبدون معروف به ابن بطلان (444ق.) و از شاگردان ابوالفرج بن عبدالله بن طیب بود. او علاوه بر طب به فلسفه و منطق نیز عالم بود. كناش الادیره و الرهبان، مقاله فی شرب الدواء المسهل، كتاب تقویم الصحه، كتاب دعوة الاطباء، كتاب دعوة القسوس، رساله‌ی اشترا رقیق و مقاله‌ی فی كیفیة دخول الغذاء فی البدن و هضمه و خروج فضلاته و سقی الادویة و المسهلة و تركیب‌ها از آثار اوست. (49) ابوالحسن نخستین طبیبی بود كه برای جریان خون دماغی (كه بیشتر نتیجه‌ی ضغطه‌ی دموی می‌باشد) فصد را پیشنهاد كرد. (50)
در حقیقت علاوه بر پزشكان متبحر مذكور كه عده‌ای از آنها نیز سمت ریاست بیمارستان عضدی را برعهده داشتند، پزشكانی نیز در سده‌های چهارم و پنجم بودند كه در دربارهای آل بویه و غزنوی و سامانی و خوارزم (خوارزمشاهیان) فعالیت داشته و از شهرت و معروفیتی برخوردار بودند و با تألیف كتبی در طب و تربیت شاگردانی تا مدت‌ها محل رجوع اهل علم و طالبان دانش پزشكی گشتند كه از این میان ابوریحان بیرونی و ابن سینا شهرتی جهانی داشته و تا به امروز آشنای خاص و عام می‌باشند. در بین تمام دانشمندان و علمایی كه در این دوران (قرون چهارم و پنجم) سربلند كرده و باعث نقطه‌ی عطف و تحولی در تاریخ علوم مختلف و به ویژه علم پزشكی گشتند، دو تن سر و گردنی از دیگران برتر بودند؛ بیرونی و ابن سینا. (51)
البته بیرونی را نمی‌توان پزشك و درمانگری متخصص و از اطبای معروف دوران محسوب داشت بلكه وی ریاضی‌دان و فیلسوف و داروشناسی است كه كتب ارزنده‌ای نیز درباره‌ی فرهنگ و فلسفه و ادیان و اسطوره‌های هند و ایران تألیف داشته است. اما علت ذكر نام ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (متولد در خوارزم، خیوه‌ی كنونی در سال 362ق.) در اینجا به دلیل اثر مهم و معتبر وی در طب می‌باشد؛ الصیدنه.
بیرونی كه مبین روحی پرتكاپو و نقاد و بیشتر كاشف بود، جامع العلوم و فیلسوف محسوب می‌شد و اگرچه زندگی در دربار غزنوی و تعصبات دینی و محدودیت‌های آن را تجربه نمود، اما بالنسبه عاری از تعصب و دارای كنجكاوی و شهامت فكری بود و درواقع نخستین مسلمانی بود كه در فلسفه‌ی هند تحقیق عمیقی كرد و میان دو اقلیم بشری، یعنی ایران و هند، واسطه‌ی مهمی شد. (52)
كتاب الصیدنه نیز كه به عربی تألیف گشت، تلفیقی بود از علوم پزشكی و شیوه‌های گیاه پزشكی ملل ایران و هند و یونان. این اثر مهم كتابی در داروشناسی و گیاهان دارویی و داروهای مفرده‌ی حیوانی و معدنی می‌باشد. در این كتاب اسامی 799 داروی مفرده‌ی گیاهی و حیوانی و معدنی بر حسب خواص كاربرد درمانی و محل جغرافیایی آنها به زبان‌های یونانی و عربی و هندی و سریانی و سندی و زبان‌های ایرانی كهن از قبیل خوارزمی و لهجه‌های رایج شهرهای ماوراء النهر و خراسان و سیستان، آمده است و طریق استفاده از دارو و ضرورت آن را به طبیبان گوشزد و پیشنهاد نموده است. درواقع ابوریحان در كتاب الصیدنه خود از منابعی همچون كتب و آثار دانشمندان و اطبا و داروسازان پیش از اسلام و دوره‌ی تمدن اسلامی تا زمان خودش به اضافه‌ی تحقیقات و اطلاعات شخصی وی استفاده كرده است. (53)
اما در همان روزگار بیرونی فردی كه به طریقی با بیرونی آشنایی داشت و دارای روحیه‌ی تركیبی می‌بود، ابن سینا می‌باشد كه وی را باید بزرگ‌ترین پزشك عصر و یكی از بزرگ‌ترین پزشكان همه‌ی اعصار خطاب نمود كه دائره المعارف طبی عظیمش به نام قانون، نه فقط در دنیای اسلام بلكه در قلمرو مسیحیت هم تا قریب شش قرن به عنوان عالی‌ترین مأخذ باقی ماند.(54)

پی‌نوشت‌ها:

1.رك به: قفطی، جمال الدین، تاریخ الحكماء، ترجمه‌‌ی فارسی از قرن یازدهم هجری، به كوشش بهمن دارایی، دانشگاه تهران، تهران، 1371، ص265-268.
2.قفطی، همان، ص271-27. در مورد خدمات سنان در علم پزشكی و جایگاه وی در این فن و فعالیت او در امر بیمارستان سازی و متصدی گری بیمارستان‌ها رك به: بخش همان، «بیمارستان‌های دوران عباسی (مقتدری)».
3.ابن جلجل، سلیمان بن حسان طبقات الاطباء و الحكماء، ترجمه‌ی سیدمحمد كاظم امام، دانشگاه تهران، تهران، 1319، 1349، ص158.
4.قفطی، همان، ص154.
5.قفطی، همان، ص 32.
6.ادوارد براون وی را اهوازی می‌داند كه موطنش در جندی شاپور است. طب اسلامی، 1383، ص89. نیز درباره تاریخ تولد و مكان تولد وی بنگرید به: نجم آبادی، محمود، بحثی پیرامون اهوازی و تألیف طبی وی معروف به «ملكی»، نشریه معارف اسلامی (سازمان اوقاف)، اسفند 1345، شماره2، ص48-49.
7.براون، تاریخ ادبیات ایران (از فردوسی تا سعدی)، ترجمه‌ی فتح الله مجتبایی، كتاب‌های جیبی، تهران،‌1342، ص165.
8.در این باره رك به: براون، 1383، ص89؛ محدثی، احمد، تاریخ طب در دوره‌ی آل بویه، احرار، تبریز، 1377، ص31-32.
9.قفطی، همان، ص 321؛ براون، همان، 1383، ص89؛ فقیهی، علی اصغر، آل بویه؛ اوضاع زمان ایشان با نموداری از زندگی مردم آن عصر، انتشارات صبا، تهران، 1357، ص258.
10.نصر، سیدحسین، تاریخ ایران (از فروپاشی دولت ساسانیان تا آمدن سلجوقیان)، پژوهش دانشگاه كمبریج، ج4، امیركبیر، تهران، 1379، ص363.
11.حتی، همان، ص468.
12.مجوسی در اروپای قرون وسطا به «Haly,Abbas» معروف شد و كتاب الملكی وی را به لاتینی «Liber Regius» خوانده‌اند كه توسط استفان حكیم ترجمه شده و میشل دوكاپلا (Micheel de capella) بر آن شرح نوشته است. رك به: براون، همان،1383، ص88.
13. قفطی، همان، ص 321.مجوسی اهوازی در مقدمه‌ی كتاب الملكی، بخشی دارد مربوط به انتقاد بر آثار طبی گذشتگان كه در آنجا از پزشكان یونانی از بقراط و جالینوس و اریباسیوس و پولس اجانیطی و از سریانیان و مسلمانان همانند اهرون كشیش و یوحنا بن سرابیون و رازی سخن می‌راند. براون، همان، 1383، ص91.
14.حتی، همان، ص 468.
15.قفطی، همان، ص321.
16.محدثی، همان، ص 62؛ براون، همان، 1383، ص91.
17.قفطی، همان، ص 544.
18.محدثی، همان، ص 54-55.
19.نجم آبادی، محمود، تاریخ طب در ایران، ج2، چاپ هنربخش، تهران، 1341، ص671-768.
20.قفطی، همان، ص 587.
21.بنگرید به: نجم آبادی، تاریخ طب در ایران، ج2، 1366، ص670، 691-692.
22.قفطی، همان، ص 326.
23.در این باره رك به: ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج1، ترجمه‌ی سید جعفر غضبان و محمود نجم آبادی، دانشگاه تهران، تهران، 1349، ص366-368؛ قفطی، همان، ص 204-209.
24.قفطی، همان، ص208.
25.قفطی، همان، ص208؛ ابن ابی اصیبعه، همان، ج1، ص 368. نوشتارهای جبرئیل علاوه بر مقاله‌های او در مورد دردهای دماغی كه با دهانه‌ی معده و مجاب حاجز (دیافراگم) در رابطه است با نام الم الدماغ بشاركه خم المعده و الحجاب الفاصل بین آلات الغذا و آلات تنفس برای خسروشاه نگاشته شد و مقاله‌ی او درباره‌ی خون به نام افضل استسات البدن هوالدم، شامل آثاری در زمینه‌ی فلسفی و مذهبی نیز می‌باشد. رك به: كسایی، نورالله، فرهنگ نهادهای آموزشی در ایران (از روزگار باستان تا تأسیس دولت صفوی)، دانشگاه تهران، تهران، 1383، ص406.
26.مصاحب، غلامحسین، دایره المعارف، چاپ افست، كتابخانه‌ی ملی ایران، شماره‌ی 654179، سال 1345ش.
27.قفطی، همان، ص549.
28.قفطی، همان، ص 326.
29.قفطی، همان، ص 319.
30.ابن ابی اصیبعه، همان، ج1، ص 310.
31. الگود، سیریل، تاریخ پزشكی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی، ترجمه‌ی باهر فرقانی، امیركبیر، تهران، 2536شاهنشاهی، 1352، ص235.
32.عیسی بك، احمد، تاریخ بیمارستان‌ها در اسلام، ترجمه‌ی نورالله كسایی، علمی و فرهنگی، تهران، 1371، ص29-30.
33.الگود، همان، 1352، ص 235.
34.الگود، همان، 1352، ص235؛ نجم آبادی، همان، ج2، ص 779-780.
35.ابن ابی اصیبعه، همان، ج1، ص 238؛ قفطی، همان، ص543.
36.قفطی، همان، ص461.
37.قفطی، همان، ص 584.
38.قفطی، همان، ص459.
39.الگود، همان، 1352، ص237.
40.ابن ابی اصیبعه، همان، ج1، ص 310؛ قفطی، همان، ص 544.
41.ابوصلت از افراد برجسته‌ای بود كه ابن ابی اصیبعه شغل او را شكسته بندی ذكر كرده است. عیون الانباء، ج1، ص 310. لازم به ذكر است كه الگود وی را دندانساز معرفی كرده است. الگود، همان، 1352، ص 336.
42.ابن بطلان پزشك دانش آموخته‌ی عضدی از كسانی بود كه در شغل خود كتابی در مصرف داروها نگاشت كه در داروخانه‌ی بیمارستان بر طبق آن عمل می‌كردند. الگود، همان، 1352، ص255؛ كسایی، همان، 1383، ص 402.
43.طبقات الاطباء، همان، ج1، ص 145.
44.ابن ابی اصیبعه، ج1، 1349، ص368؛ قفطی، همان، ص 204-205.
45.قفطی، همان، 536-540؛ یاقوت حموی، معجم الادباء و ارشاد الاریب، دارالفكر، بیروت، 1400ق./1980م.، ص512؛ كسایی، همان، ص401.
46.ابن ابی اصیبعه، همان، 1965م، ص416؛ قفطی، همان، 1371، ص548.
47.ابن ابی اصیبعه، همان، ص 416؛ قفطی، همان، 1371، ص544.
48.بیهقی، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، تتمة صوان الحكمه، ترجمه ناصرالدین منتخب الدین منشی یزدی، تحت عنوان درة الاخبار و لمعة الانوار، به كوشش سید محمود مشكوة، ضمیمه‌ی مجله‌ی مهر، تهران، 1381، ص 24-27؛ قفطی، همان، 1371، ص310، 411-412؛ نیز نك: «ابوالفرج ابن طیب»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر كاظم بجنوردی، ج6، مركز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله‌ی شماره 2448.
49.ابن ابی اصیبعه، همان، ص325-327؛ قفطی، همان، 1371، ص400-406.
50.نیز واسطی، همان، 1382، ص بیست و سه.
51.تأثیر بیرونی در این دوران بر شكوفایی و تحول علوم مختلف به طوری است كه برخی این عصر (نیمه‌ی اول سده‌ی یازدهم میلادی)‌را عصر بیرونی نامیده‌اند. سارتون، جورج، مقدمه بر تاریخ علم، ترجمه‌ی غلامحسین صدری افشار، ج1، انتشارات هدهد، 1365، ص759.
52.سارتون، همان، 1365، ص797.
53.ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، الصیدنه فی الطب، تصحیح دكتر عباس زریاب، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1370، ص21-50.
54.سارتون، همان، ج1، 1365، ص806.گفتنی است كه در سال 900م. بود كه اولین مدرسه‌ی پزشكی غرب ئرسالرنو ایتالیا شروع به كار كرد و از این زمان تا 600 سال كتاب قانون ابن سینا در مدارس و دانشگاه‌های پزشكی غرب از جمله دانشگاه (بولوگنا) در ایتالیا و دانشگاه پاریس در فرانسه تدریس می‌گردید.
Wiliam Nault,Wh,World Book,vol.U.S.A.MChicago,p.306.

منبع مقاله :
كاویانی پویا، حمید، (1393)، بیمارستان‌ها و مراكز درمانی در ایران: با رویكردی به پزشكان و وضعیت پزشكی از آغاز تا دوران مشروطه، تهران: امیركبیر، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.