ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا در حدود سال 370ق./980م. در بخارا (در قریهی افشنه) به دنیا آمد. پدر وی مردی از اهل بلخ بود كه از آنجا به بخارا نقل مكان نموده بود و در ایام نوح بن منصور متولی برخی اعمال دیوانی شد. ابن سینا به دلیل گرایشات اسماعیلیهی پدرش و سخنان وی و برادرش، ذكر فلسفه و هندسه و حساب هند را كه بر زبان آنها جاری میشد، تا حدود زیادی فراگرفت. اما با تعلیم در نزد مردی سبزی فروش حساب هندی را خوب آموخت و در شانزده سالگی عمر خود را صرف آموختن فقه اسلامی و فلسفه و علوم طبیعی و منطق و هندسهی اقلیدس و المجسطی (lmegest) كرد و در این سال از سن خود توجه خود را به طب معطوف داشت و آن را سهل یافت. هنوز سنش از هجده تجاوز نكرده بود كه حسن شهرت او به درجهای رسید كه او را بر بالین نوح بن منصور سامانی (وفات 387ق.) احضار كردند. (1) در واقع فعالیت طبی ابن سینا با درمان نوح بن منصور سامانی آغاز گردید و با موفقیت در این كار اجازه یافت تا از كتابخانهی عظیمی كه امیر سامانی دارا بود، استفاده نماید. با ورود به دربار سامانی زندگی سیاسی ابن سینا نیز آغاز گشت، زیرا پس از مدتی با آتشی كه در كتابخانهی سامانی افتاد، ابن سینا به دربار خوارزم عزیمت نمود. (2) حكمران خوارزم، ابوالحسن علی بن ابوالعباس مأمون بود (387ق./997م.) كه از دوستان و شوهر خواهر سلطان محمود غزنوی بود. اما برخلاف سلطان محمود رغبت بسیاری به علوم و عالمان نشان داد و برای ابن سینا مشاهرهی كافیه مقرر داشت. (3)
در این هنگام محمود غزنوی با اتكا به قدرت خود نامهای آمرانه به خوارزمشاه نوشت و به وی دستور داد تا گروهی از دانشمندان و فضلای دربار خود از جمله ابن سینا را به غزنین گسیل دارد. ابوالعباس كه قبل از رسیدن قاصد محمود از جریان امر اطلاع حاصل كرده بود، فیلسوفان و منجمان و پزشكان دربار خود را جمع كرد و به ایشان گفت: «هیچ كس را یارای مقابله با محمود نیست» و از كسانی كه محمود و دربار غزنوی را دوست نداشتند، خواست تا از خوارزم به جای دیگر بگریزند. بنابراین از جمله كسانی كه آزادی را به قیودات درباری سلطان محمود ترجیح دادند ابن سینا و استاد پیرش ابوسهل و ابوعلی بن مسكویه طبیب بود، كه پس از ترك خوارزم به سوی جرجان حركت كردند. اما در بین راه ابوسهل از تشنگی هلاك شد و ابن سینا پس از سختی و مشقات فراوان توانست خود را به طوس برساند (4) و سپس راهی گرگان شد زیرا داستانها از كارهای قابوس بن وشمگیربن زیار، حكمران آنجا (366-403ق.) شنیده بود، اما به مجرد رسیدن وی، قابوس معزول و كشته شد. (5)
ابن سینا كه تحت تعقیب دستگاه غزنوی بود (6)، پس از ترك گرگان به ری رفته و به خدمت مجدالدوله دیلمی درآمد و سمت وزارت او را پذیرفت. اما پس از چندی طی توطئهای محبوس گشته و دیگر باره با معالجهی قولنج شمس الدوله همدانی (فرزند فخرالدوله دیلمی) وزارت او را عهده دار گردید. پس از شمس الدوله جانشین وی تاج الدوله فرد دیگری را به وزارت خود برگزید و ابن سینا پس از چندی پنهانی زیستن به مدت چهار ماه زندانی شد و سپس به اصفهان گریخت كه یكی از افراد خاندان دیالمه عنی، علاءالدوله حسام الدین معروف به ابن كاكویه بر آن حكومت میكرد. ورود او در این شهر تكریم گشت و در آنجا مشاور كاكویه گردیده و پس از چندی با وی به همدان حركت كرد، لیك اجل بیش از این مهلتش نداده در راه بیماریاش شدت یافته درگذشت. (7)
ابن سینا با اینكه در طول زندگیاش دربارهای سامانی، خوارزمشاه و آل بویه را ملاقات و حكمرانان این دولتها را خدمت نمود و این امر سبب فراز و فرودهایی در حیات وی گشت، به طوری كه گاه سمت وزارت را عهدهدار و گاه محبوس گردید و به طور پنهانی زیست، اما با وجود این، وقایع تأثیر اندكی بر حیات علمی و سیر پیشرفت و تعلیم و تعلم، ابن سینا گذاشت. درواقع ابن سینا در زندگی پرتلاطم سیاسی خود به درجهای از مقام علمی و به ویژه در عرصهی علم پزشكی نائل آمد كه عنوان «شیخ الرئیس» و «ملك الاطباء» را در قرون چهارم هجری (370-428ق) از آن خویش نمود. وی هرچند برخلاف رازی درفلسفه مهارت بیشتری داشت و جنبهی فلسفهی وی بر پزشكی میچربید، اما كامیابی وی در دستیابی به مهارتهای درمانگری و تدوین كتب مختلف و تربیت شاگردان، او را به مرحلهای از دانش پزشكی رسانید كه عنوان فیلسوف، پزشك و ملك الاطباءبودن بر لقب «شیخ الرئیس» او افزوده گشت.
ابن سینا در خوارزم با ابوریحان محمد بن احمد بیرونی الخوارزمی و ابوسهل مسیحی و ابونصر عراقی ارتباط داشت و نیز ابن الحُمار ابوالفرج بن طبیب از معاصرینش بودند كه با وی مناظره و مجاجات میكرد. (8) شیخ الرئیس در جرجان با ابوعبید عبدالواحد بن محمد جوزجانی (جوزجان) آشنا شد و ابوعبید گوزگانی نه تنها شرح حال ابن سینا را از تاریخ ملاقات خود با او تا واپسین روزهای عمر این نابغه نوشت، بلكه مهمترین اثر فارسی او را كه دانشنامهی علائی باشد نیز تكمیل كرد و مكتوبات او را جمع آوری و نگاهداری نمود. (9) ابن سینا علاوه بر ابوعبید جوزجانی، شاگردانی همچون ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان، ابوزیله و معصومی داشت. (10)
عمر ابن سینا اگرچه به شصت سال هم نرسید ولی كتبی را كه تحریر كرد، سالهای سال اروپا را تحت نفوذ خود نگاه داشت. درست نیمی از آثار طبی ابن سینا یعنی هشت اثر وی رسالات منظوم است در باب موضوعاتی از قبیل 25 علامت انجام و پایان نامطلوب بیماری و قواعد حفظ الصحه و داروهای امتحان شده و یادداشتهای تشریحی و نظایر آن. از آثار منثور او پس از قانون شاید رسالهی پرارزش الادویة القلبیه باشد كه چند نسخهی بسیار خوب آن در موزهی بریتانیا موجود است و مهمترین اثر وی محسوب میگردد.
قانون ابن سینا البته از بسیاری از آثار طبی وی معظمتر و مشهورتر است. نسخ عربی و ترجمهی لاتین آن كه توسط ژراژ گرمون (Germon) انجام شده در دسترس است. این اثر به پنج كتاب تقسیم گردید: كتاب اول مربوط به اصول كلی، دوم داروهای ساده، سوم بیماریهای آلات خاص و اعضای بدن از سر تا پا، چهارم بیماریهایی كه به تدریج به تمام بدن سرایت میكند همچون تب، و پنجم تركیب داروها (11). در باب قانون در چهار مقاله عروضی آمده است كه اگر محصل علم طب بخواهد از همهی دیگر آثار فارغ باشد میتواند به همان قانون كفایت كند. (12)
شیخ الرئیس علاوه بر كتاب قانون در طب، تألیفات طبی دیگری از قبیل ادویه القلبیه رسالهی نبضیه و ارجوزه دارد. در مجموع متجاوز از یكصد و بیست كتاب و رساله بدو نسبت دادهاند. قفطی كتابها و رسالات وی را در كتاب خود برمیشمرد كه برخی از آنها صرفاً طبی و برخی فلسفی میباشند. (13)
در مورد عقیدهی ابن سینا دربارهی علم پزشكی آمده است كه وی معتقد بود كه تجربه و آزمایش یكی از مهمترین روشهای كسب دانش و معرفت، از جمله علم طب است، زیرا هیچ گاه با فكر كردن و بحث كردن نمیتوان مشكل داخلی بدن را كشف كرد، به همین علت بیشتر از سایر پزشكان به انجام كارهای عملی دست زده است.
ابن سینا چون در نزد دستگاه حكومتی مقام نافذی داشت قادر به انجام كارهای تشریحی بر روی اجساد بود و با توجه به مقام وزارت كه داشته، میتوانسته به تشریح نعش انسانها بپردازد. وی بسیار فراوان به تشریح حیوانات من جمله میمون میپرداخته است. (14) بر پایهی این كالبدشكافیها كتاب قانون ابن سینا فصلی مهم دربارهی كالبدشكافی دارد.
خدمات ابن سینا به علم طب در زمینهی كشف بیماریها و پیشگیری و درمان امراض قابل ملاحظه میباشد و او كه به گفتهی خویش «در ابتدا بیماران را صرفاً به دلیل علاقهای كه به علم پزشكی داشت درمان میكرد و در این كار چشمداشت مادی نداشت، در دوران تحصیل هرگز یك شب را تمام نخوابیده و یا هیچ روزی به كار دیگر جز مطالعه نپرداخته بود.» (15) را باید كاشف و تشریح كنندهِ برخی بیماریها و راهكاربخش و تسهیل كنندهی برخی معالجات دانست.
در این راستا ابن سینا نخستین پزشكی است كه سرطان معده را تعریف كرده و اولین پزشكی است كه به تغییرات دما در پستان مبتلا به سرطان پی برد و ازدیاد حرارت آن را بیان كرد كه امروزه «ترموگرافی» پزشكی نام دارد (عكس برداری حرارتی با اشعهی مادون قرمز) و همچنین نخستین كسی بود كه از فورسپس (Forceps) و كاربرد آن در زایمان سخن گفت. (16)
اما به غیر از كشفیات طبی ابن سینا در مورد برخی از بیماریهای زنان، در زمینهی جراحی وی به طور كلی اولین جراحی است كه بر اعصاب بریده بخیه زده است و در عمل جراحی سنگ مثانه و حتی خرد كردن سنگ مثانه برای آنكه راحتتر دفع شود، اشاراتی روشن دارد. (17)
در مورد بهبودی زخمها، ابن سینا دست به كار شگفتی زد كه پیروزی وی را در این باره (معالجهی زخمهای چركی و محل جراحی شده) در حد معجزه دانستهاند. وی با بخیه زدن بر اعصاب بریده، زخمهایی كه قبلاً هفتهها و ماهها با سوزش درد و عفونت طول میكشید تا برحسب خوش شانسی سرهم بیاورند، با روش جدید یك شبه جوش میداد. ابن سینا چرك كردن محل زخم را تأیید و تشویق نمیكرد و از بیهوده به كار بردن وسایل فیزیكی یا مواد شیمیایی چرك زا خودداری میكرد. او با كمپرس آب گرم و یا كمپرس شراب قرمز كهنه و قوی از چرك كردن زخم پیش گیری میكرد. چیزی كه تأثیر قوی ضدعفونی بودنش را یك پرفسور فرانسوی به نام هسكوكیه در سال 1959م. مجدداً كشف كرد و اثر آن را معادل پنی سیلین دانست. (18)
به طور كلی صرف نظر از اینكه بخواهیم ابن سینا را فیلسوف و یا پزشك و یا سیاستمدار معرفی كنیم وی را باید دانشمند عصر معرفی كرد كه با اقتضای زمانه دست به امور و دانشهای مختلف زده و در هركدام نیز خوش درخشیده است. به گونهای كه گاه خود را در مقام سیاستمدار، گاه پزشك دربار، گاه فیلسوف و فلسفه دان گنجانده و در این بین همواره از دانش و مطالعه رویگردان نبوده و از تدوین كتب و تربیت شاگردان وانمانده است و این شكوفایی و پویایی باعث گردیده تا قرنها بعد بزرگترین دانشمندان طب لب به تحسین وی گشوده و یكی او را هوشمندترین فرد غیرعیسوی (دانته در كتاب «بهشت») و دیگری (ششصد سال پس از مرگ ابن سینا) كتاب او را سرچشمهی دانشها خوانده و در نامهی توصیه آمیز به دوستش مطالعهی آن كتاب را پیشنهاد میكند. (19)
اگر بخواهیم پویایی و شكوفایی مراكز علمی و به ویژه علم پزشكی و بیمارستانها (مراكز درمانی) و همچنین ظهور اطبای عالی قدر و برجستهای همچون اهوازی مجوسی، سنان بن ثابت، ابوعلی سینا، كه باعث نقطه عطفی در تاریخ پزشكی و درمانگری گشتند را در جهان اسلام در قرون چهارم و پنجم هجری به عواملی نسبت دهیم، از مهمترین این عوامل روی كار آمدن دولت آل بویه و نگرش مثبت شاهان دیلمی به علم پزشكی و به طور كلی دانش میباشد. زیرا در روزگاری كه در مركز خلافت عباسی به دلیل مسلمان نبودن برخی اطبا و تردید در مورد عقاید ایشان، آنها را محبوس و یا شكنجه و نفی بلد مینمودند (به طور نمونه نفی بلد كردن چندبارهی بختیشوع و...)و در ایران حكمرانانی همچون محمود غزنوی درصدد گرد آوردن ادیبان تمجیدگوی و متملق به دربار خویش بوده و دانشمندان و ادبایی چون ابن سینا و ابوسهل و ابوعلی بن مسكویه طبیب گریختن به بیابانها و مواجه شدن با مرگ و پنهانی زیستن را به حضور در دربار غزنوی ترجیح میدادند، این دولت آل بویه بود كه ملجأ و حامی دانشمندان و اطبا گردیده و مراكز درمانی برجستهای بنا نمودند.
در حقیقت تا به هنگام روی كار آمدن آل بویه مراكز طبی و علمی ایران مانند نیشابور و اصفهان و ری و شیراز از نظر علمی و ادبی و وفور دانشمندان و ادبا بر بغداد تفوق داشت و مدت زمانی كه شیراز مركز حكومت آل بویه بود، بغداد مركز خلافت در حكم یكی از ولایات تابعهی آن محسوب میشد. از این تاریخ با اینكه فصلی تاریك در تاریخ خلافت عباسی آغاز گردید، بغداد به مراتب بیشتر از ایام استقلال خلفا از آبادی و رفاه برخوردار بود.
همان گونه كه ذكر گردید عضدالدوله دیلمی (338-372ق.) كه قدرت آل بویه در عهد او به اوج خود رسید در بغداد بیمارستانی ساخت كه یكصد هزار دینار هزینهی آن شد. پزشكانی كه در این بیمارستان به معالجهی بیماران اشتغال داشتند در مدرسهی طب (كه ضمیمهی بیمارستان بود) به تدریس علوم پزشكی سرگرم بودند. (20) همچنین شاپور بن اردشیر وزیر روشنفكر بهاءالدوله دیلمی (379-403ق.) به سال 384ق. یك مركز علمی و كتابخانهای محتوی ده هزار كتاب در این شهر تأسیس كرد.(21)
درواقع با تأسیس مراكز درمانی در ایران و عراق، دیلمان بویهای نه تنها باعث شكوفایی و رونق علم پزشكی و رفاه اجتماعی انسانها گشتند، بلكه همانند دوران اوایل اسلامی باعث روی آوردن برخی اطبا و دانشمندان برجسته به مركز خلفا شدند و این بار همچون روزگاری كه خاندان بختیشوع و ماسویه از مركز آموزشی- درمانی جندی شاپور به بغداد و بیمارستان آن رهسپار شدند و بار علمی و دانش پزشكی ایران را به دنیای اسلام و جهان عرب انتقال دادند، افرادی همچون رازی و سنان بن ثابت و حتی افرادی از خاندان بختیشوع (جبرئیل بن عبدالله بن بختیشوع) راهی بغداد و بیمارستان عضدی شدند و در رونق پزشكی و علمی بغداد بسیار مؤثر واقع گشتند.
پینوشتها:
1.دربارهی زندگینامهی ابن سینا رك به: قفطی، جمال الدین، تاریخ الحكماء، ترجمهی فارسی از قرن یازدهم هجری، به كوشش بهمن دارایی، دانشگاه تهران، تهران، 1371، ص555-560.
2.احداث كتابخانهی مذكور از اقدامات فرهنگ دوستانهی سامانیان بود كه به همت نوح بن منصور سامانی تأسیس شد و ابن سینا هنگامی كه به دربار سامانیان روی آورد از كتابهای آن كتابخانه استفادهی زیادی كرد. اما آتش گرفتن كتابخانه اتهاماتی را نیز شامل حال ابن سینا ساخت. رك به: حبیب السیر، خواندمیر، غیاث الدین همام الدین الحسینی، زیرنظر دبیر سیاقی، ج2، انتشارات كتابفروشی خیام، ص444. در مورد آتش سوزی كتابخانه و عزیمت ابن سینا به بخارا رك به: الگود، سیریل، تاریخ پزشكی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمهی باهر فرقانی، امیركبیر، تهران، 2536شاهنشاهی، 1352، ص271.
3.قفطی، همان، ص 559.
4.الگود، همان، 1352، ص372.
5.قفطی، همان، ص 560؛براون، ادوارد، تاریخ طب اسلامی، ترجمهی مسعود رجب نیا، علمی و فرهنگی، تهران، 1383، ص95.
6.سلطان محمود برای یافتن ابن سینا كه از سرپیچی وی سخت خشمگین بود دستور داد تا ابونصر عراقی تصویری از ابن سینا بكشد و سپس آن تصویر را در اختیار عدهی دیگری از نقاشان قرار داد تا چهل نمونه از آن تهیه كنند و آنها را به كلیهی حكام و فرمانداران حوزهی اقتدار خود فرستاد و زیر آن نوشت؛ مردی بدین گونه كه خود را ابوعلی سینا مینامد از دستورات ما سرپیچی كرده است، هر كجا او را دیدید دستگیرش كنید و به نزد ما بفرستید. رك به: الگود، همان، 1352، ص273.
7.قفطی، همان، ص565-570؛ الگود، همان، 1352، ص276؛ براون، همان، 1383، ص95.
8.ترابی كیانفرپاریزی، محمدعلی راد، «اعتلای علوم پزشكی در دوران آل بویه»، مجموعه مقالات كنگرهی بین المللی تاریخ پزشكی در اسلام و ایران، به كوشش قربان بهزادیان، ج1، انتشارات مؤسسهی توسعهی دانش و پژوهش ایران، بیتا، ص143.
9.الگود، همان، 1352، ص 276.
10.ترابی كیانفرپاریزی، همان، ص 143.
11.براون، همان، 1383، ص98.
12.نظامی عروضی، همان، 1327، ص108.
13.بنگرد به: قفطی، همان، ص560-561؛ نجم آبادی، محمود، تاریخ طب در ایران، ج2، چاپ هنربخش، تهران، 1341، ص552-553.
14.این كالبدشكافی بر روی جسد میمون، اقدامی بود كه پزشكانی همچون یوحنا بن ماسویه پیش از ابن سینا انجام داده بودند و امری بود كه پس از اسلام در بین تشریح كنندگان رونق یافته بود. رك به: ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج1، ترجمهی سید جعفر غضبان و محمود نجم آبادی، دانشگاه تهران، تهران، 1349، ص178.
15.ابن العبری، مختصر الدول، ترجمه تاجپور، ریاحی، اطلاعات، تهران، 1364، ص255؛ عیون الانباء، 1965، ص438.
16.وی در این باره میآورد كه: اسبابی است كه به وسیلهی آن میتوان بچه را سالم از رحم به خارج كشید. این در صورتی است كه استادان مامایی دوران باستان مانند سلزیوس و جالینوس و اتیوسن در هیچ جا اشاره به متداول بودن فورسپس در مامایی نداشتهاند.
17.در مورد خدمات پزشكی ابن سینا رك به كلامی، همان، بیتا، ص117-120.
18.هونكه، زیگرید، فرهنگ اسلام در اروپا (خورشید بر فراز مغرب زمین)، ترجمهی مرتضی رهبانی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370، ص305-348.
19.ویلیام هاروی به دوستش اوبری (Aubrey) مینویسد كه اگر میخواهی چیزی بدانی، برو و از سرچشمهی دانشها مستفیض شو و كتب ابن سینا، سیسرو و ارسطو را بخوان، به نقل از الگود، همان، 1352، ص267.
20.حتی، همان، ج1، 1344، ص607.
21.حتی، همان، ج1، 1344، ص608.
كاویانی پویا، حمید، (1393)، بیمارستانها و مراكز درمانی در ایران: با رویكردی به پزشكان و وضعیت پزشكی از آغاز تا دوران مشروطه، تهران: امیركبیر، چاپ اول.