تاريخ و زمان بعثت
وقتى شخصى به نام فضل از امام رضا عليه السلام مىپرسدكه چرا روزه فقط در ماه مبارك رمضان فرض شد و در سايرماهها فرض نشد؟امام عليه السلام در پاسخ او فرمود:
« لان شهر رمضان هو الشهر الذى انزل الله تعالى فيه القرآن..»
تا آنجا كه ميفرمايد:«...و فيه نبى محمد صلى الله عليه و آله»-يعنى بدانجهت كه ماه رمضان همان ماهى است كه خداىتعالى قرآن را در آن نازل فرمود...و همان ماهى است كهمحمد(ص)در آن به نبوت برانگيخته شد... (2) كه چون مخالف با روايات ديگر شيعه در اينباره بوده است.
مرحوم مجلسى احتمال تقيه در آن داده،و يا فرموده كه بايد حمل بر برخىمعانى ديگرى جز معناى بعثت اصطلاحى شود،زيراتاريخ بيست و هفتم ماه رجب بنظر آن مرحوم نزد علماى اماميهمورد اتفاق و اجماع بوده و گفته است:«...و عليه اتفاقالامامية».
و اما نزد محدثين و علماى اهل سنت همانگونه كه گفته شدمشهور همان ماه رمضان است (3) ،اگر چه در شب و روز آناختلاف دارند،و در برابر آن نيز برخى از ايشان دوازدهم ماهربيع الاول و يا دهم آن ماه،و برخى نيز مانند شيعهبيست و هفتم رجب را تاريخ بعثت دانستهاند. (4) و بدين ترتيباقوال درباره تاريخ ولادت آنحضرت بدين شرح است:
1- بيست و هفتم ماه رجب و اين قول مشهور و يا مورد اتفاقعلماى شيعه و برخى از اهل سنت است (5) .
2- ماه رمضان(17 يا 18 يا 24 آن ماه)و اين قول نيز مشهور نزدعامه و اهل سنت است (6) .
3- ماه ربيع الاول(دهم و يا دوازدهم آن ماه)و اين قول نيز ازبرخى از اهل سنت نقل شده (7) .
و اما مدرك اين اقوال:مدرك شيعيان در اين تاريخ يعنى 27 رجب،رواياتى استكه از اهل بيت عصمت و طهارت رسيده مانند رواياتى كه در كتاب شريف كافى از امام صادق عليه السلام و فرزند بزرگوارشحضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايتشده،و نيز روايتى كهدر امالى شيخ(ره)از امام صادق عليه السلام نقل شده است (8) و از آنجا كه«اهل البيت ادرى بما فى البيت»گفتار اينبزرگواران براى ما معتبرتر از امثال عبيد بن عمير و ديگران است.
و اما اهل سنت كه عموما ماه رمضان را تاريخ بعثتدانستهاند مدرك آنها در اين گفتار اجتهادى است كه از چند نظرمخدوش و مورد مناقشه است،و آن اجتهاد اين است كه فكركردهاند بعثت رسولخدا توام با نزول قرآن بوده،و نزول قرآن نيزطبق آيه كريمه:شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن... (9) در ماهمبارك رمضان انجام شده،و با اين دو مقدمه نتيجهگيرى كردهو گفتهاند:بعثت رسولخدا در ماه رمضان بوده است،در صورتيكههر دو مقدمه و نتيجهگيرى مورد خدشه است زيرا:
اولا-اين گونه آيات كه با لفظ«انزال»آمده بگفته اهلتفسير و لغت مربوط به نزول دفعى قرآن كريم است-چنانچه مقتضاى لغوى آن نيز همين است-نه نزول تدريجى آن،و دراينكه نزول دفعى آن به چه صورتى بوده و معناى آن چيست.
اقوال بسيارى وجود دارد كه نقل و تحقيق در اينباره از بحثتاريخى ما خارج است.و قول مشهور آن است كه ربطى بهمسئله بعثت رسولخدا(ص)كه بگفته خود آنها بيشتر از چند آيهمعدود بر پيغمبر اكرم نازل نشد ندارد،و مربوط استبه نزولدفعى قرآن بر بيت المعمور و يا آسمان دنيا-چنانچه سيوطى وديگران در ضمن چند حديث در كتاب در المنثور و اتقان از ابنعباس نقل كردهاند-و عبارت يكى از آن روايات كه سيوطىآنرا در در المنثور در ذيل همين آيه از ابن عباس روايت كردهاينگونه است كه گفته است:
« شهر رمضان و الليلة المباركة و ليلة القدر فان ليلة القدر هىالليلة المباركة و هى فى رمضان،نزل القرآن جملة واحدة منالذكر الى البيت المعمور،و هو موقع النجوم فى السماء الدنيا،حيث وقع القرآن،ثم نزل على محمد(ص)بعد ذلكفى الامر و النهى و فى الحروب رسلا رسلا» (10) .
يعنى ماه رمضان و شب مبارك و شب قدر كه شب قدرهمان شب مبارك است كه در ماه رمضان است و قرآن در آنشب يكجا از مقام ذكر به بيت المعمور يعنى محل وقوعستارگان در آسمان دنيا نازل شد و سپس تدريجا پس از آندر مورد امر و نهى و جنگها بر محمد(ص)فرود آمد.
و به اين مضمون حدود ده روايت از او نقل شده است.
و متن روايت ديگرى كه از طريق ضحاك از ابن عباسروايت كرده چنين است:
« نزل القرآن جملة واحده من عند الله من اللوح المحفوظ الىالسفرة الكرام الكاتبين فى السماء الدنيا فنجمه السفرة علىجبرئيل عشرين ليلة،و نجمه جبرئيل على النبى عشرينسنة (11) .
يعنى قرآن يكجا از نزد خداى تعالى از لوح محفوظ بهسفيران(فرشتگان)گرامى و نويسندگان آن در آسمان دنيانازل گرديد و آن سفيران در بيستشب تدريجا آنرا برجبرئيل نازل كردند،و جبرئيل نيز در بيستسال آنرا بررسول خدا نازل كرد.
و ثانيا-در مورد قسمت دوم استدلال ايشان كه نزول قرآن راتوام با بعثت رسولخدا(ص)دانستهاند.آن نيز مخالف با گفتار خودشان بوده و مخدوش است،زيرا عموم مورخين و محدثين اهلسنت معتقدند كه نبوت و بعثت رسولخدا در آغاز بصورت رؤيا ودر عالم خواب بوده و پس از گذشت مدتها كه برخى آنرا ششماه و برخى سه سال و برخى كمتر و بيشتر دانستهاند در عالمبيدارى به آنحضرت وحى شد و جبرئيل بر آن بزرگوار نازل گرديدو قرآن را آورد.
و اين جزء نخستين حديثهاى صحيح بخارى است كه ازعايشه نقل كرده كه گويد:
اول ما بدىء به رسول الله(ص)من الوحى الرؤيا الصادقهفى النوم و كان لا يرى رويا الا جاءت مثل فلق الصبح،ثمحبب اليه الخلاء فكان يخلو بغار حراء فيتحنث فيه الليالىذوات العدد قبل ان ينزع الى اهله و يتزود لذلك،ثم يرجعالى خديجه فيتزود لمثلها،حتى جائه الحق و هو فى غارحراء،فجاءه الملك فقال:اقرا...
و البته ما در آينده روى اين حديث و ترجمه آن مشروحا بحثخواهيم كرد،و اين مطلب را تذكر خواهيم داد كه در اين حديثجاى اين سئوال هست كه آيا عايشه اين حديث را از چه كسىنقل كرده و آيا گوينده حديث رسولخدا(ص)بوده يا ديگرى،زيرا خود عايشه كه در هنگام نبوت رسولخدا(ص)هنوز بدنيانيامده بود و قاعدتا اين روايت را از ديگرى نقل كرده است،ولى در اينجا از او نام نبرده...!
مگر اينكه بگويند:اين اجتهاد و نظريه خود ايشان بوده كهدر اينباره اظهار كردهاند كه در اينصورت اين روايتخود عايشهاست و نظريه او است كه در اينباره اظهار داشته و از باب حجيتروايتخارج شده و مانند نظرات ديگر ميشود كه لابد براىامثال بخارى كه كتاب خود را با امثال آن افتتاح و آغاز كردهحجيت داشته...و بهر صورت پاسخ اين سئوال را بايد آنهابدهند!
ولى اين مطلب بخوبى از اين حديث معلوم ميشود كه مياننزول وحى بر رسول خدا و نزول قرآن فاصله زيادى وجود داشته وتوام با يكديگر نبوده و در نهايه ابن اثير در ماده«جزء»در ذيلحديث«الرؤيا الصالحة جزء من سبعين جزء من النبوة» (12) آمده است كه گويد:
« و كان فى اول الامر يرى الوحى فى المنام و دام كذلك نصفسنة،ثم راى الملك فى اليقظة». (13)
و نظير اين گفتار را سيوطى در كتاب اتقان ذكر كرده (14) .
و بلكه برخى از ايشان فاصله ميان بعثت رسولخدا(ص)ونزول قرآن را چنانچه گفتيم سه سال دانسته و به اين مطلبتصريح كردهاند،كه يكى از آنها روايت زير است كه ابن كثيرآنرا صحيح و معتبر دانسته و آن روايت امام احمد بن حنبل استكه بسند خود از شعبى روايت كرده كه گويد:
ان رسول الله(ص)نزلت عليه النبوة و هو ابن اربعين سنة،فقرن بنبوته اسرافيل ثلاث سنين،فكان يعلمه الكلمة و الشىءو لم ينزل القرآن،فلما مضت ثلاث سنين قرن بنبوته جبرئيل،فنزل القرآن على لسانه عشرين سنة،عشرا بمكة و عشرابالمدينة،فمات و هو ابن ثلاث و ستين سنة (15) .
و نظير همين گفتار از ديگران نيز نقل شده (16) .
و البته ما اكنون در مقام بحث كيفيت نزول قرآن كريم ونزول دفعى و تدريجى و تاريخ نزول و بحثهاى ديگرى كه مربوطبه نزول قرآن است نيستيم،و اساسا آن بحثها از بحث تاريخى ماخارج است،و مرحوم علامه طباطبائى و ديگران در اينبارهتحقيق و قلمفرسائى كردهاند كه ميتوانيد به كتاب الميزان وكتابهاى ديگر مراجعه نمائيد (17) و تنها در صدد پاسخگوئى به اين استدلال بوديم كه بعثت رسولخدا(ص)مقارن با نزول قرآن نبودهو از اين راه نميتوان تاريخ بعثت رسولخدا(ص)را بدست آورد.
پىنوشت:
1- بحار الانوار ج 18 ص 190 و سيرة النبوية ابن كثير ج 1 ص 393.
2- عيون اخبار الرضا عليه السلام ص 361.بحار الانوار ج 18 ص 190.
3- سيرة النبوية ابن كثير ج 1 ص 392.
4- بحار الانوار ج 18 ص 190 و ص 204-205 سيرة النبوية ابن كثير ج 1 ص 392.
5- بحار الانوار ج 18 ص 190 و تاريخ الخميس ج 1 ص 280 و 281.
6 و 7 - سیرة النبوية ابن كثير ص 392.
8- بحار الانوار ج 18 ص 189 و 190.
9- سوره بقره آيه 185،البته آيات ديگرى هم مانند آيهانا انزلناه فى ليلة القدروانا انزلناه فى ليلة مباركهدرباره تاريخ نزول قرآن وجود دارد ولى صراحتى درمورد نزول آن در ماه رمضان ندارد...
10- در المنثور ج 1 ص 189.
11- الاتقان ج 1 ص 69.
12- خواب خوب جزئى از هفتاد جزء نبوت است.
13- در آغاز كار وحى را در خواب ميديد و اين جريان ششماه طول كشيد،سپسفرشته را در بيدارى مشاهده كرد...
14- الاتقان ج 1 ص 70-71.
15- سيره نبويه ابن كثير ج 1 ص 388.
16- الصحيح من السيرة ج 1 ص 194.
17- الميزان ج 2 ص 12-28.