مسجد جلوه گاه هنر اسلامی
نويسنده: دکتر غلامعلی حاتم
در قلمرو اسلام، همة هنرها به خدمت مسجد به کار رفته و از این راه جلال و سرفرازی یافته است .هنر معماری اسلامی، مثل بیشتر معماریهای عصر ایمان، تقریبا" یک هنر دینی صرف بود. خانهها برای آن ساخته میشد که انسان زندگی کوتاه و ناچیز خود را در آنجا بگذراند، ولی خانههای خدا ـ دست کم از درون ـ نمونة زیبایی جاوید بود. برای مسلمانان فقیر و پرهیزکار، همین بس بود که مسجد زیبا باشد. مال و کوشش وی به بنای آن صرف میشد، همة هنر و صنعت خود را در آنجا به کار میبرد و مسجد را چون قالیچهای پیش کش خدا میکرد و همة مردم میتوانستند از این زیبایی و شکوه بهرهور شوند. معمولا" مسجد را نزدیک بازار شهر میساختند که از همه طرف بتوان آسان بدانجا رسید .
بنای مسجد در میان معماری اسلامی، اهمیت فوق العادهای دارد زیرا مسجد به عنوان عبادتگاه و مجمع و محل حل وفصل بسیاری از اختلافات و نیز برگزاری بسیاری از مراسم، همواره مورد توجه و احترام بود. صنعتگران و هنرمندان میکوشیدند تا با همة مهارت و کاردانی خود در ایجاد استحکام و زیبایی و فضای معنوی آن نقشی داشته باشند و در واقع، "مسجد مجموعهای است از هنرهای گوناگون " که بر روی هم، فضا و مکان خاصی را پدید آوردهاند. فضا و مکانی که برای ایجاد رابطه میان خدا و خلق متناسب باشد و در عین شکوه و جلال ،آراستگی و تزیین آن ذهن انسان را به جای توجه به خداوند به خود مشغول ندارد. بنابراین، از آنجایی که در سرزمینهای اسلامی، مسجد پایگاه اجتماعی مسلمانان و پناهگاهی برای زندگی پرآشوب شهر به شمار میآمد، به تزیین آن توجه خاص شده است و میتوان گفت اولین جایگاه تجلی هنر اسلامی، مسجد بوده است.
اما مساجد اولیة اسلام، بسیار ساده و محقر بنا میشدند .در حقیقت هدف مسجد نقشة آن را معین کرده بود، یک صحن دار در یک طرف صحن که پناهگاه و سایبان و محل درس بود. در قسمتی از صحن، رو به مکه ،بنای اصلی مسجد برپا میشد که محوطهای مسقف و محصور و مربع بود و نمازگزاران در آنجا به صفهای بلند رو به قبله میایستادند. گاهی بالای این بنا، گنبدی بود که ـ تقریبا" همیشه از آجر ساخته میشد .اولین بناهایی که به این طریق ساخته شد بسیار کوچک و ساده بود و از دیوار گلی و چند تنه درخت خرما تشکیل میشد ولی به زودی احتیاج به داشتن بناهایی مستحکم و پابرجا احساس گردید .
مسجد جامع در هر شهر بزرگترین پایگاه دین اسلام و مهمترین محل تجمع ،اعلام و انتشار اخبار و اعلامیههای دولتی و مرکز فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و مکان شروع و مسیر جنبشهای مردمی است .به همین دلیل، مسجد مرکز ثقل بنای شهرهای اسلامی است و معماری آن متناسب با شرایط اقلیمی، مصالح در دسترس و تحت تأثیر سنن و دیگر خصوصیات محلی شهروندان یا ساکنان هرمنطقه شکل گرفته است .در حقیقت، مسجد شخصیت اجتماعی و مردمی خود را از اسلام، و مشخصات معماری و ساختمانی خویش را از تمدن بومی هر ناحیه گرفته است .
لازم به ذکر است که معماری اسلام در حالی شروع به کار کرد که فاقد هرگونه علم و اطلاع و سابقة باستانی در هنر معماری بود. به عبارت بهتر، کار را بادست خالی شروع کرد. بنابراین، هر چه از عوامل و مصالح معماری در اطراف خود یافت به کار برد، بدون آنکه نظری نسبت به انتخاب آنها داشته باشد .
در مرحلة اول، تمام عناصر معماری سوری، رومی، بیزانس و ایرانی را مورد استفاده قرار داد و بدون آنکه یکی را بر دیگری برتری نهد به کار برد. در آغاز کار ،فقط فرمان میداد و سفارش میکرد. اما کمی بعد، در راه تربیت و تکامل پیشرفت کرد و طولی نکشید که در آنچه از دیگران تقلید کرده بود تجدید نظر نمود ؛ آنهایی را که با طبیعت و مقتضیات او هماهنگی نداشت و بیگانه مینمود و یا با سلیقهاش سازش نداشت، حذف نمود. در واقع معمار شد نه سازنده و چون عامل اصلی در معماری نیز، بیش از هر چیز وجود معمار است و اصل مهم در هنر معماری یک ملت هم، روح اجتماعی آن ملت است بنابراین عمیقترین نوع وحدت زندگی و مفهوم جامعه در مسجد تمرکز یافته است و از طرفی، برای مسلمان خداپرست ـ چه تنها باشد و چه غرق در جماعت ـ ساختمان مسجد طوری است که راز و نیاز وی را با معبود آسان میکند .تناوب بیکران قوسها و ستونها، فضای پیوسته را چنان به تکههای همسان بخش میکند که ایجاد آن حالت معنوی خاص را آسان میسازد. ضمنا" آرایش درون بنا نیز در به وجود آوردن حالت مزبور سخت مؤثر مینماید. در تزیین و آرایش بناهای اسلامی، این خصیصه هست که بیننده را به جنب و جوش و عمل وانمی دارد، و بر عکس در ذهن وی زمینهای برای کشف و شهود و درون بینی مهیا میکند. تزیینات بناهای اسلامی یا الوان مینمایند و یا روی آنها کنده کاریهای کم ژرفا، نمودار میشود و در هر حال تمام بخشهای پوشش بنا را میپوشاند و کلیت و تمامیتی ذاتی بدان میبخشد که مستقل از ساختمان خود مسجد است. این آرایش و تزیینات دل انگیز ،زیبا و متنوع ، فضای داخل مسجد را پوشش داده و به نوعی در تمام اجزای تشکیل دهندة معماری مسجد به کار برده شده است. موزاییک و کاشیهای براق برای کف مسجد و تزیین محراب و دیوارها، شیشههای رنگارنگ برای پنجره و قندیلها، قالی و قالیچههای گرانبها برای آرایة صحن بکار میرفت. از ارهها و دیوارهها با مرمر زیبای الوان و طاق نمای محراب و کتیبهها را با نوشتهها میآراستند .منبر از چوب بود و در ساختن و آراستن آن با عاج منبت و آبنوس، دقت فراوان به کار میبردند .نزدیکترین منبر، چهارپایهای بود که یک نسخه از کتاب خدا را ـ که طبعا" نمونهای از خوش نویسی و ظرافت هنری بود ـ بر آن نهاده بودند .نمودار قبله طاق نمایی بود که در داخل دیوار ساخته بودند. صنعتگران و هنرمندان ، همة کوشش خود را در تزیین محراب به کار میبردند، محراب را با کاشی و موزاییک و تصویر گل و بوته و نقشهای برجسته و طراحیهای زیبا، از معرق، گچ، مرمر، سفال و کاشی، مزین میکردند .
دیگر امتیاز مسجد وجود مناره است. مناره، به عنوان برج دیده بانی مؤذن، بیشتر تحت تأثیر برجهای قدیمی آتشکدهها ساخته شد. در ایران ،این مناره بیشتر به شکل استوانه بود، اما مسلمانان آفریقا طرح منارههای چهارگوش را که شاید از فار اسکندریه اقتباس کردهاند به شکل خاص خود برپا داشتند .در دوران اول، مناره ساده وبی پیرایه بود و دقت بنا و ارتفاع آن در قرون بعد بیشتر شد، بالکنهای کوچک ظریف، قوسها، کاشی کاری و مقرنسهایی بدان افزودند .
هیچ مادهای در قبال هنرمند مسلمان سخت نبود ؛ چوب، فلز، آجر، گچ، سنگ، سفال، کاشی و شیشه را برای تعبیر اشکال و صور هنری خویش، که هیچ هنری حتی هنر چینی به پایة آن نرسیده بود، به کار بردند در قلمرو اسلام، همة هنرها در خدمت معماری قرار داشت حتی مجسمه ساز که از بیم تجدید بت پرستی از تراشیدن مجسمه ممنوع بود ،کوشش خود را در راه ایجاد نقوش برجسته به کار انداخت و از تراش سنگ و گچبری اشکال فراوانی به وجود آورد یاهنر نقاشی که در ابتدا تا حدودی مکروه بود، به گونهای توسط هنرمند نقاشی در گچبریها و کاشیکاریها و طراحیهای مسجد، به کار برده شد. منع صورت سازی و هیکل تراشی ،باعث شد که در مسجد اسلامی تنها به نقوش و طرح و گردش خطوط برکاشیها اکتفا شود از دیدگاه یک هنرمند مسلمان یا هنرمندی در جهان اسلام و یا پیشهوری که بر آن بود تا سطحی را تزیین کند، پیچاپیچی هندسی، بی گمان عقلانیترین راه شمرده میشد. زیرا این نقش اشارة بسیار آشکاری است بر این اندیشه که یگانگی الهی یا وحدت الوهیت، زمینه و پایة گوناگونیهای بیکران جهان است .میدانیم که هچ نماد و مظهری مانند نور، به وحدت الهی نزدیک نیست بدین جهت است که هنرمندان اسلامی میکوشند تا در آنچه میآفرینند، از این عامل به منتهای حد ممکن بهرهگیری کنند. برای رسیدن به چنین هدفی است که هنرمند، سطحهای درونی مسجدها یا کاخها و گاه نمای آنها را نیز با کاشی میپوشاند. این پوشش ،غالبا" به بخشهای زیرین دیوارها منحصر میگردد تا پنداری درشتی و ضخامت آنها را بزداید. برای همین منظور است که هنرمند، سطحهای دیگر را هم با نقشهای برجسته و مشبک میآراید تا از نور استفاده کرده باشد .
همچنین ،کتیبههای منقش که بر روی دیوار درونی جایگاه نماز قرار دارد و یا دور محراب را فرا گرفته است، شخص مؤذن را نه تنها به یاد معنای کلمات آن میاندازد، بلکه او را متوجه وزن (ریتم) اشکال و صور روحانی آن و فیضان با جلال و قدرت وحی الهی نیز میکند. در حقیقت اسلام به محیط انسان و مخصوصا" معماری، یک جنبة اعتدال و متانت و روشنی عقلانی میبخشد و بدین نحو، انسان را خاطر نشان میسازد که همه چیز اثر حقیقت الهی است .
معماری اسلامی از تمام هنرهای تزیینی کمک گرفت و در عربستان، فلسطین ،شام ،بین النهرین ،ایران، ماوراءالنهر ،هند، مصر، تونس، سیسیل، مراکش و اسپانیا مسجدها به پا شد که قوت و استحکام برون و زیبایی و ظرافت درون را با هم داشت. از آن جمله بود: مسجدهای مدینه، مکه و جامع بیت المقدس، دمشق ،کوفه، بصره ،شیراز، نیشابور، سامرا، ابن طولون، و ازهر و دیگر مساجد که در این دوران اولیه ساخته شد و بسیاری از آنها در اثر مرور زمان از بین رفتهاند .همین قدر کافی است یادآوری کنیم که " مقدسی " دربارة ایران از مسجدهایی یاد میکند که در شکوه از مسجد مدینه و دمشق کم نبودهاند. به گفته او مسجد نیشابور، باستونهای مرمر و صفحات طلا و دیوارهایی که نقوش فرو رفته داشت، از عجایب روزگار بود و در همه خراسان و سیستان، مانند مسجد هرات نبوده است. از مطالعه گچبریها ،ستونهاو سرستونها که از محراب مسجد نایین برجاست و نیز از مناره زیبای مسجد تاریخانه دامغان، تصور مبهمی از زیبایی و جلال معماری اوایل اسلام در ایران میتوان داشت .
سخن آخر اینکه، اسلام توانست بر روی خرابههای تمدن قدیم و به کمک همان باقی مانده، تمدن جدید را بنا نماید به طوری که در زمان خلفای عباسی ،در اثر نفوذ تمدن ایرانی و یونانی، تمدن اسلامی به اوج ترقی رسید و پس از تسلط اعراب بر اسپانیا، تمدن اسلامی کم کم اروپای غربی را فراگرفت و فرمانروایان مسلمان همین که قدرت پیدا کردند، شروع به افراشتن مساجد و کاخهایی با عظمت کردند تا نشانههایی از توانایی و توانگری خویش رابر عالمیان بنمایانند و در این راه همت بر آن گماشتند تا آثاری به مراتب بزرگتر و باشکوهتر از ساختمانهای دورة پیش از اسلام به وجود آورند. بیشتر این نخستین معماریهای اسلامی در کشاکش ایام، تغییر ماهیت یافته و صورت اصلی خود را از دست داده است. چنانکه از نقشه کلی و تزیینات آنها بر میآید سازندگان این بناها استادکاران مصری، شامی، ایرانی و حتی بیزانسی بودهاند. و عادت بر آن میداشتند که شیوههای محلی خود را در ساختن آن مساجد به کار برند. اما از اوایل قرن دوم هـ .ق به بعد است که مشاهده میکنیم سنتی مشخص از هنر اسلامی تکوین یافته و رو به تکامل گذارده است. شایان توجه است که تعداد قابل ملاحظهای از ممتازترین نمونههای هنر تزیینی مسلمانان ،به ویژه پارچههای ابریشمی و سنگهای قیمتی و عاجهای کنده کاری شده و نیز ظروف شیشهای و اشیای فلزی بسیار در کاخها و کلیساهای اروپای غربی حفظ گردیده است. این نفایس هنری که از راه تجارت و هدایای شخصی یا به عنوان غنیمت جنگی ،در طول نبردهای صلیبی به خاک اروپا انتقال یافته بود، درسراسر قرون وسطی به عنوان نمونههای دل انگیزی از ذوق و تخیل استادانه گردآوری میشد و چه بسیار مورد تقلید هنرمندان مغرب زمین قرار گرفت .
در هنر تزیینی اسلام باید گفت گه اسلام در واقع میراث تزیینی بسیاری از ملل را جذب کرده است و آنها را بدون شک یکنواخت ساخته و به کلیترین جنبة خود تقلید کرده است، لیکن در عین حال شاید بتوان گفت آنها را یک نوع وضوح عقلی بخشیده است .
همان طوری که گفته شد، هنرمندان اسلامی جلوههای نبوغ خود را بیشتر در معماری و هنرهای ظریف آشکار ساختهاند. معماری مسجد سازی به گونهای خاص تحول یافت و آنچه از نظر مسلمانان هنرمند جلوه میکرد این بود که سطح خارجی و داخلی بنای مساجد ،تماما" پوشیده باشند. این پوشش که عالیترین جلوههای آن، صنعت کاشیکاری و گچبری است، دارای طرحی یکنواخت و بدون تضاد است ؛ یعنی همه جا، مجموعه کار و آهنگ ملایم رنگها وطرحها مورد نظر است، نه یک موضوع به خصوص .
هر کس با هنر و معماری اسلامی آشنا باشد، به این مطلب توجه خواهد کرد که ریاضیات در اشکال هنرها نقش داشته است و یکی از ویژگیهای هنری اسلام، وجود نقشهای هندسی است که در بیشتر هنرها جلوهگری میکنند. درنقشهای هندسی اسلامی ،فضای پر و خالی شده و طرح زمینه آن، همه ارزش برابر دارند و با هم متوازن هستند و همان گونه هم توجه بیننده، هرگز دریک نقطه از عوامل زینتی متوقف نمیشود .
شکلهای پیچاپیچ اسلامی معمولا" ازیک یا چند شکل منتظم پرداخته میشوند که در انحناها و دوایر میافتند و به نقش ستارگان چند پر در میآیند و این بدان معنااست، که تناسبات وابسته به یک نقش درسطح گسترش طرح تکرار میشود. طرحهای گوناگون از نوع مشابه ـ چه بسا ـ در هم فرو بروند و شبکهای از خطوط بسازند که مستمرا" ادامه یابند و چند کانون یا مرکز بسازند. این پیچاپیچ هندسی، بیتردید عقلانیترین شیوه کار بوده است. زیرا که این نقش، اشاره بسیار آشکاری بر اندیشه یگانگی در ورای همه مظاهر است .و سرانجام اینکه سیر و سیاحت در جهان پر نقش و نگار تزیینات مسجدها و ساختمان خود بنای مساجد، بیننده را در عوامل روحانی غرق مینماید و پیچ و خم نقوش، ایمان به وحدت خداوند را در دل وی راسخ میسازد .
منبع: بنياد انديشه اسلامي
بنای مسجد در میان معماری اسلامی، اهمیت فوق العادهای دارد زیرا مسجد به عنوان عبادتگاه و مجمع و محل حل وفصل بسیاری از اختلافات و نیز برگزاری بسیاری از مراسم، همواره مورد توجه و احترام بود. صنعتگران و هنرمندان میکوشیدند تا با همة مهارت و کاردانی خود در ایجاد استحکام و زیبایی و فضای معنوی آن نقشی داشته باشند و در واقع، "مسجد مجموعهای است از هنرهای گوناگون " که بر روی هم، فضا و مکان خاصی را پدید آوردهاند. فضا و مکانی که برای ایجاد رابطه میان خدا و خلق متناسب باشد و در عین شکوه و جلال ،آراستگی و تزیین آن ذهن انسان را به جای توجه به خداوند به خود مشغول ندارد. بنابراین، از آنجایی که در سرزمینهای اسلامی، مسجد پایگاه اجتماعی مسلمانان و پناهگاهی برای زندگی پرآشوب شهر به شمار میآمد، به تزیین آن توجه خاص شده است و میتوان گفت اولین جایگاه تجلی هنر اسلامی، مسجد بوده است.
اما مساجد اولیة اسلام، بسیار ساده و محقر بنا میشدند .در حقیقت هدف مسجد نقشة آن را معین کرده بود، یک صحن دار در یک طرف صحن که پناهگاه و سایبان و محل درس بود. در قسمتی از صحن، رو به مکه ،بنای اصلی مسجد برپا میشد که محوطهای مسقف و محصور و مربع بود و نمازگزاران در آنجا به صفهای بلند رو به قبله میایستادند. گاهی بالای این بنا، گنبدی بود که ـ تقریبا" همیشه از آجر ساخته میشد .اولین بناهایی که به این طریق ساخته شد بسیار کوچک و ساده بود و از دیوار گلی و چند تنه درخت خرما تشکیل میشد ولی به زودی احتیاج به داشتن بناهایی مستحکم و پابرجا احساس گردید .
مسجد جامع در هر شهر بزرگترین پایگاه دین اسلام و مهمترین محل تجمع ،اعلام و انتشار اخبار و اعلامیههای دولتی و مرکز فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و مکان شروع و مسیر جنبشهای مردمی است .به همین دلیل، مسجد مرکز ثقل بنای شهرهای اسلامی است و معماری آن متناسب با شرایط اقلیمی، مصالح در دسترس و تحت تأثیر سنن و دیگر خصوصیات محلی شهروندان یا ساکنان هرمنطقه شکل گرفته است .در حقیقت، مسجد شخصیت اجتماعی و مردمی خود را از اسلام، و مشخصات معماری و ساختمانی خویش را از تمدن بومی هر ناحیه گرفته است .
لازم به ذکر است که معماری اسلام در حالی شروع به کار کرد که فاقد هرگونه علم و اطلاع و سابقة باستانی در هنر معماری بود. به عبارت بهتر، کار را بادست خالی شروع کرد. بنابراین، هر چه از عوامل و مصالح معماری در اطراف خود یافت به کار برد، بدون آنکه نظری نسبت به انتخاب آنها داشته باشد .
در مرحلة اول، تمام عناصر معماری سوری، رومی، بیزانس و ایرانی را مورد استفاده قرار داد و بدون آنکه یکی را بر دیگری برتری نهد به کار برد. در آغاز کار ،فقط فرمان میداد و سفارش میکرد. اما کمی بعد، در راه تربیت و تکامل پیشرفت کرد و طولی نکشید که در آنچه از دیگران تقلید کرده بود تجدید نظر نمود ؛ آنهایی را که با طبیعت و مقتضیات او هماهنگی نداشت و بیگانه مینمود و یا با سلیقهاش سازش نداشت، حذف نمود. در واقع معمار شد نه سازنده و چون عامل اصلی در معماری نیز، بیش از هر چیز وجود معمار است و اصل مهم در هنر معماری یک ملت هم، روح اجتماعی آن ملت است بنابراین عمیقترین نوع وحدت زندگی و مفهوم جامعه در مسجد تمرکز یافته است و از طرفی، برای مسلمان خداپرست ـ چه تنها باشد و چه غرق در جماعت ـ ساختمان مسجد طوری است که راز و نیاز وی را با معبود آسان میکند .تناوب بیکران قوسها و ستونها، فضای پیوسته را چنان به تکههای همسان بخش میکند که ایجاد آن حالت معنوی خاص را آسان میسازد. ضمنا" آرایش درون بنا نیز در به وجود آوردن حالت مزبور سخت مؤثر مینماید. در تزیین و آرایش بناهای اسلامی، این خصیصه هست که بیننده را به جنب و جوش و عمل وانمی دارد، و بر عکس در ذهن وی زمینهای برای کشف و شهود و درون بینی مهیا میکند. تزیینات بناهای اسلامی یا الوان مینمایند و یا روی آنها کنده کاریهای کم ژرفا، نمودار میشود و در هر حال تمام بخشهای پوشش بنا را میپوشاند و کلیت و تمامیتی ذاتی بدان میبخشد که مستقل از ساختمان خود مسجد است. این آرایش و تزیینات دل انگیز ،زیبا و متنوع ، فضای داخل مسجد را پوشش داده و به نوعی در تمام اجزای تشکیل دهندة معماری مسجد به کار برده شده است. موزاییک و کاشیهای براق برای کف مسجد و تزیین محراب و دیوارها، شیشههای رنگارنگ برای پنجره و قندیلها، قالی و قالیچههای گرانبها برای آرایة صحن بکار میرفت. از ارهها و دیوارهها با مرمر زیبای الوان و طاق نمای محراب و کتیبهها را با نوشتهها میآراستند .منبر از چوب بود و در ساختن و آراستن آن با عاج منبت و آبنوس، دقت فراوان به کار میبردند .نزدیکترین منبر، چهارپایهای بود که یک نسخه از کتاب خدا را ـ که طبعا" نمونهای از خوش نویسی و ظرافت هنری بود ـ بر آن نهاده بودند .نمودار قبله طاق نمایی بود که در داخل دیوار ساخته بودند. صنعتگران و هنرمندان ، همة کوشش خود را در تزیین محراب به کار میبردند، محراب را با کاشی و موزاییک و تصویر گل و بوته و نقشهای برجسته و طراحیهای زیبا، از معرق، گچ، مرمر، سفال و کاشی، مزین میکردند .
دیگر امتیاز مسجد وجود مناره است. مناره، به عنوان برج دیده بانی مؤذن، بیشتر تحت تأثیر برجهای قدیمی آتشکدهها ساخته شد. در ایران ،این مناره بیشتر به شکل استوانه بود، اما مسلمانان آفریقا طرح منارههای چهارگوش را که شاید از فار اسکندریه اقتباس کردهاند به شکل خاص خود برپا داشتند .در دوران اول، مناره ساده وبی پیرایه بود و دقت بنا و ارتفاع آن در قرون بعد بیشتر شد، بالکنهای کوچک ظریف، قوسها، کاشی کاری و مقرنسهایی بدان افزودند .
هیچ مادهای در قبال هنرمند مسلمان سخت نبود ؛ چوب، فلز، آجر، گچ، سنگ، سفال، کاشی و شیشه را برای تعبیر اشکال و صور هنری خویش، که هیچ هنری حتی هنر چینی به پایة آن نرسیده بود، به کار بردند در قلمرو اسلام، همة هنرها در خدمت معماری قرار داشت حتی مجسمه ساز که از بیم تجدید بت پرستی از تراشیدن مجسمه ممنوع بود ،کوشش خود را در راه ایجاد نقوش برجسته به کار انداخت و از تراش سنگ و گچبری اشکال فراوانی به وجود آورد یاهنر نقاشی که در ابتدا تا حدودی مکروه بود، به گونهای توسط هنرمند نقاشی در گچبریها و کاشیکاریها و طراحیهای مسجد، به کار برده شد. منع صورت سازی و هیکل تراشی ،باعث شد که در مسجد اسلامی تنها به نقوش و طرح و گردش خطوط برکاشیها اکتفا شود از دیدگاه یک هنرمند مسلمان یا هنرمندی در جهان اسلام و یا پیشهوری که بر آن بود تا سطحی را تزیین کند، پیچاپیچی هندسی، بی گمان عقلانیترین راه شمرده میشد. زیرا این نقش اشارة بسیار آشکاری است بر این اندیشه که یگانگی الهی یا وحدت الوهیت، زمینه و پایة گوناگونیهای بیکران جهان است .میدانیم که هچ نماد و مظهری مانند نور، به وحدت الهی نزدیک نیست بدین جهت است که هنرمندان اسلامی میکوشند تا در آنچه میآفرینند، از این عامل به منتهای حد ممکن بهرهگیری کنند. برای رسیدن به چنین هدفی است که هنرمند، سطحهای درونی مسجدها یا کاخها و گاه نمای آنها را نیز با کاشی میپوشاند. این پوشش ،غالبا" به بخشهای زیرین دیوارها منحصر میگردد تا پنداری درشتی و ضخامت آنها را بزداید. برای همین منظور است که هنرمند، سطحهای دیگر را هم با نقشهای برجسته و مشبک میآراید تا از نور استفاده کرده باشد .
همچنین ،کتیبههای منقش که بر روی دیوار درونی جایگاه نماز قرار دارد و یا دور محراب را فرا گرفته است، شخص مؤذن را نه تنها به یاد معنای کلمات آن میاندازد، بلکه او را متوجه وزن (ریتم) اشکال و صور روحانی آن و فیضان با جلال و قدرت وحی الهی نیز میکند. در حقیقت اسلام به محیط انسان و مخصوصا" معماری، یک جنبة اعتدال و متانت و روشنی عقلانی میبخشد و بدین نحو، انسان را خاطر نشان میسازد که همه چیز اثر حقیقت الهی است .
معماری اسلامی از تمام هنرهای تزیینی کمک گرفت و در عربستان، فلسطین ،شام ،بین النهرین ،ایران، ماوراءالنهر ،هند، مصر، تونس، سیسیل، مراکش و اسپانیا مسجدها به پا شد که قوت و استحکام برون و زیبایی و ظرافت درون را با هم داشت. از آن جمله بود: مسجدهای مدینه، مکه و جامع بیت المقدس، دمشق ،کوفه، بصره ،شیراز، نیشابور، سامرا، ابن طولون، و ازهر و دیگر مساجد که در این دوران اولیه ساخته شد و بسیاری از آنها در اثر مرور زمان از بین رفتهاند .همین قدر کافی است یادآوری کنیم که " مقدسی " دربارة ایران از مسجدهایی یاد میکند که در شکوه از مسجد مدینه و دمشق کم نبودهاند. به گفته او مسجد نیشابور، باستونهای مرمر و صفحات طلا و دیوارهایی که نقوش فرو رفته داشت، از عجایب روزگار بود و در همه خراسان و سیستان، مانند مسجد هرات نبوده است. از مطالعه گچبریها ،ستونهاو سرستونها که از محراب مسجد نایین برجاست و نیز از مناره زیبای مسجد تاریخانه دامغان، تصور مبهمی از زیبایی و جلال معماری اوایل اسلام در ایران میتوان داشت .
سخن آخر اینکه، اسلام توانست بر روی خرابههای تمدن قدیم و به کمک همان باقی مانده، تمدن جدید را بنا نماید به طوری که در زمان خلفای عباسی ،در اثر نفوذ تمدن ایرانی و یونانی، تمدن اسلامی به اوج ترقی رسید و پس از تسلط اعراب بر اسپانیا، تمدن اسلامی کم کم اروپای غربی را فراگرفت و فرمانروایان مسلمان همین که قدرت پیدا کردند، شروع به افراشتن مساجد و کاخهایی با عظمت کردند تا نشانههایی از توانایی و توانگری خویش رابر عالمیان بنمایانند و در این راه همت بر آن گماشتند تا آثاری به مراتب بزرگتر و باشکوهتر از ساختمانهای دورة پیش از اسلام به وجود آورند. بیشتر این نخستین معماریهای اسلامی در کشاکش ایام، تغییر ماهیت یافته و صورت اصلی خود را از دست داده است. چنانکه از نقشه کلی و تزیینات آنها بر میآید سازندگان این بناها استادکاران مصری، شامی، ایرانی و حتی بیزانسی بودهاند. و عادت بر آن میداشتند که شیوههای محلی خود را در ساختن آن مساجد به کار برند. اما از اوایل قرن دوم هـ .ق به بعد است که مشاهده میکنیم سنتی مشخص از هنر اسلامی تکوین یافته و رو به تکامل گذارده است. شایان توجه است که تعداد قابل ملاحظهای از ممتازترین نمونههای هنر تزیینی مسلمانان ،به ویژه پارچههای ابریشمی و سنگهای قیمتی و عاجهای کنده کاری شده و نیز ظروف شیشهای و اشیای فلزی بسیار در کاخها و کلیساهای اروپای غربی حفظ گردیده است. این نفایس هنری که از راه تجارت و هدایای شخصی یا به عنوان غنیمت جنگی ،در طول نبردهای صلیبی به خاک اروپا انتقال یافته بود، درسراسر قرون وسطی به عنوان نمونههای دل انگیزی از ذوق و تخیل استادانه گردآوری میشد و چه بسیار مورد تقلید هنرمندان مغرب زمین قرار گرفت .
در هنر تزیینی اسلام باید گفت گه اسلام در واقع میراث تزیینی بسیاری از ملل را جذب کرده است و آنها را بدون شک یکنواخت ساخته و به کلیترین جنبة خود تقلید کرده است، لیکن در عین حال شاید بتوان گفت آنها را یک نوع وضوح عقلی بخشیده است .
همان طوری که گفته شد، هنرمندان اسلامی جلوههای نبوغ خود را بیشتر در معماری و هنرهای ظریف آشکار ساختهاند. معماری مسجد سازی به گونهای خاص تحول یافت و آنچه از نظر مسلمانان هنرمند جلوه میکرد این بود که سطح خارجی و داخلی بنای مساجد ،تماما" پوشیده باشند. این پوشش که عالیترین جلوههای آن، صنعت کاشیکاری و گچبری است، دارای طرحی یکنواخت و بدون تضاد است ؛ یعنی همه جا، مجموعه کار و آهنگ ملایم رنگها وطرحها مورد نظر است، نه یک موضوع به خصوص .
هر کس با هنر و معماری اسلامی آشنا باشد، به این مطلب توجه خواهد کرد که ریاضیات در اشکال هنرها نقش داشته است و یکی از ویژگیهای هنری اسلام، وجود نقشهای هندسی است که در بیشتر هنرها جلوهگری میکنند. درنقشهای هندسی اسلامی ،فضای پر و خالی شده و طرح زمینه آن، همه ارزش برابر دارند و با هم متوازن هستند و همان گونه هم توجه بیننده، هرگز دریک نقطه از عوامل زینتی متوقف نمیشود .
شکلهای پیچاپیچ اسلامی معمولا" ازیک یا چند شکل منتظم پرداخته میشوند که در انحناها و دوایر میافتند و به نقش ستارگان چند پر در میآیند و این بدان معنااست، که تناسبات وابسته به یک نقش درسطح گسترش طرح تکرار میشود. طرحهای گوناگون از نوع مشابه ـ چه بسا ـ در هم فرو بروند و شبکهای از خطوط بسازند که مستمرا" ادامه یابند و چند کانون یا مرکز بسازند. این پیچاپیچ هندسی، بیتردید عقلانیترین شیوه کار بوده است. زیرا که این نقش، اشاره بسیار آشکاری بر اندیشه یگانگی در ورای همه مظاهر است .و سرانجام اینکه سیر و سیاحت در جهان پر نقش و نگار تزیینات مسجدها و ساختمان خود بنای مساجد، بیننده را در عوامل روحانی غرق مینماید و پیچ و خم نقوش، ایمان به وحدت خداوند را در دل وی راسخ میسازد .
منبع: بنياد انديشه اسلامي