تسليم

عده اي به محضر امام باقر عليه السلام رسيدند و ديدند كه يكي از فرزندان او بيمار شده است و امام عليه السلام ناراحت و اندوهگين است . با خود گفتند: اگر اين كودك از دنيا برود مي ترسيم امام عليه السلام را آن گونه ببينيم كه نمي خواهيم در آن حال باشد. چيزي نگذشت كه صداي شيون اهل خانه بلند شد و فرزند امام عليه السلام از دنيا رفت . آنگاه حضرت نزد آنها آمد در حاليكه چهره او شاد بود
پنجشنبه، 10 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تسليم
تسليم
تسليم

نويسنده:محمد رضا اکبري
عده اي به محضر امام باقر عليه السلام رسيدند و ديدند كه يكي از فرزندان او بيمار شده است و امام عليه السلام ناراحت و اندوهگين است . با خود گفتند: اگر اين كودك از دنيا برود مي ترسيم امام عليه السلام را آن گونه ببينيم كه نمي خواهيم در آن حال باشد. چيزي نگذشت كه صداي شيون اهل خانه بلند شد و فرزند امام عليه السلام از دنيا رفت . آنگاه حضرت نزد آنها آمد در حاليكه چهره او شاد بود و ناراحتي ها قبل از سيماي او بر طرف شده بود. آنها به امام عليه السلام عرض كردند: فدايت شويم ما ترس آن داشتيم كه با مرگ فرزند حالتي پيدا كنيد كه ما هم بخاطر اندوه شما غمگين شويم . حضرت به آنها فرمود: ما مي خواهيم كسي را كه دوست داريم بسلامت باشد و ما راحت باشيم اما وقتي امر الهي فرا رسد تسليم اراده خداوند هستيم.
منبع: قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام)




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط