واژه‌ی حب (دوستی- عشق) در قرآن

ضرورتی در آوردن تعریفهای بسیار و یا مقایسه‌ای بین مفاهیم متعدد «حب» نمی‌بینیم؛ چون این کار سخن را به درازا می‌کشاند. امّا بهتر آن دیدیم که ساده‌ترین، دقیقترین و نردیکترین تعریف به مفهوم قرآنی را طرح کنیم. علامه طباطبایی
دوشنبه، 9 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی حب (دوستی- عشق) در قرآن
 واژه‌ی حب (دوستی- عشق) در قرآن

 

نویسنده: دکتر صالح عضیمه
مترجم: دکتر سید حسین سیدی



 
ضرورتی در آوردن تعریفهای بسیار و یا مقایسه‌ای بین مفاهیم متعدد «حب» نمی‌بینیم؛ چون این کار سخن را به درازا می‌کشاند. امّا بهتر آن دیدیم که ساده‌ترین، دقیقترین و نردیکترین تعریف به مفهوم قرآنی را طرح کنیم. علامه طباطبایی در تفسیر آیه‌ی: یحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ (1) می‌گوید: «تعریفی که از حب داریم این است که وابستگی خاص، کشش ویژه‌ی عاطفی بین انسان و کمالش را گویند.» در همین قسمت گویی احساس کرد که این تعریف به تعدیلی نیاز دارد و می‌گوید: «حُب تعلق وجودی است و کششی خاص بین علت کامل کننده و امور شبیه به آن، و بین معلول (کامل شونده) یا شبیه به آن می‌باشد.»
توضیح زیاد، وی را ناچار کرد تا نمونه‌ای ارائه کند؛ و بیان داشت که: هر کس در دوستی چیزی مثل میوه دقت نماید، آن را به خاطر وابستگی‌اش به عمل قوه‌ی تغذیه کننده دوست داشتنی می‌یابد؛ و اگر این قوه و آنچه را که که انسان از استکمال بدنی صاحب آن است نبود، برای او دوست داشتنی هم نبود. دوست داشتن در این مثال در حقیقت، بین قوه‌ی تغذیه کننده و فعل آن است و لذتی را که در فعل می‌بینیم- منظور از لذت، لذت ذائقه نیست- از خادمهای قوه‌ی تغذیه کننده است نه خود آن، منظور رضایت خاصی است که قوه عملاً آن را درمی‌یابد. اگر وضع دوستی زنان را بیازماییم، دوستی در آن در حقیقت به آمیزش مربوط است و وابستگی به آنها در مرتبه دوم و تبعی است؛ چنان که دوست داشتن غذا به نفس غذا مربوط است. و آمیزش، اثر نیروی ودیعت نهاده در حیوان است. چنان که تغذی هم اثر آن نیروست. از این جا می‌فهمیم که این دو دوستی به یک مرجع واحد باز می‌گردد که همان تعلق وجودی میان دو نیرو و فعل آن، یعنی کمال عملی آن است، این وابستگی را دوستی گویند که بر صاحب آن تأثیر می‌گذارد و همان حرکت نیرو در او، کشاندن آن نیرو به عمل می‌باشد تا آنچه که مایه نقص آن است و به آن احتیاج دارد به هم برخورد کنند؛ هرگاه آن را پیدا کند آرامش می‌یابد- آن گونه که در مثال خوراک و آمیزش دیدیم. این چنین است وضع در همه قوای ادراکی و افعالی ما، مثل بینایی، شنوایی، حافظه و قوه‌ی خیال و... نیروها و حواس ظاهری و باطنی، چه فاعل باشند و چه منفعل که فعل آن را دوست دارد و به سوی آن کشیده می‌شود و این به خاطر آن است که افعال آن کمال او هستند و نقص و نیاز طبیعی آن به واسطه‌ی آن کامل می‌گردد. از جمله مال دوستی، علاقه به مال و علم؛ در همه اینها انسان نقص خود را کامل می‌کند و نیازهای از دست رفته‌اش‌ را می‌جوید.

راغب می‌گوید، «محبت؛ یعنی اراده‌ی آنچه را که می‌بینی و یا می‌پنداری خیر است.» به نظر او، «محبت از اراده برتر است؛ پس هر محبتی اراده است، ولی هر اراده‌ای محبت نیست.» در این تعریف عنصر فطرت و اختیار با هم هستند و با سخن علامه سازگاری دارد. محبت به نظر او بر سه وجه است: محبتی برای لذت، مثل محبت مرد به زن، از جمله آیه‌ی: وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا (2)؛ و محبتی برای سود بردن، مثل محبت به چیزی که از آن بهره وری می‌شود، از جمله آیه‌ی: وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ (3)؛ و محبتی به خاطر فضیلت، مثل محبت اهل علم نسبت به یکدیگر به خاطر علم، در قرآن آمده است: فَسَوْفَ یأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ (4). راغب معتقد است: «محبت خداوند نسبت به بنده همان نعمت دادن به وی است؛ و محبت بنده به خداوند تقرب جستن به اوست.» این معنا با مقداری تفصیل همان نظر علامه طباطبایی است. پس دوستی مردم نسبت به خداوند ترجیح دادن پروردگارشان بر هر چیز غیر از او، از چیزهایی که نفس انسان به آن وابسته است- مثل مال، مقام، خاندان و غیره- است. اینها با احدی از دشمنان خداوند دوستی نمی‌ورزند؛ و اگر با کسی دوستی می‌ورزند، فقط با اولیای خدا با ولایت الهی دوستی می‌ورزند. اما دوستی خداوند نسبت به آنها همان مبرا نمودن آنها از هر ظلم و پاک نمودن آنها از هر آلودگی معنوی، از قبیل کفر و فسق به واسطه‌ی عصمت و یا آمرزش الهی به خاطر توبه است؛ چون گناهان و ظلمها محبوب خداوند نیستند. چنانکه خداوند فرموده است: فَإِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْكَافِرِینَ (5)؛ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ الظَّالِمِینَ (6)؛ إِنَّهُ لَا یحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (7)؛ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (8)؛ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (9)؛ إِنَّهُ لَا یحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِینَ (10)؛ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْخَائِنِینَ (11). در این آیات همه‌ی رذیلتهای انسانی آمده است و هرگاه از انسان حضور محبت خدایی به او زدوده شود به صفات مقابل آن، یعنی فضایل توصیف می‌شود؛ چون انسان از دو حالت خارج نیست: فضیلت یا رذیلت، اگر به یکی از آنها درآید.

دوستی و حبی که در حقیقت تنها وسیله‌ی ارتباط هر طالب به مطلوبش و هر مرید به مرادش می‌باشد، محب را به محبوبش می‌کشاند تا آن را بیابد؛ و نقص محب به واسطه‌ی محبوب به کمال تبدیل می‌شود؛ و هیچ مژده‌ای برای محبت برتر از این نیست که به او مژده داده شود که محبوبش او را دوست دارد. بنده‌ی مخلص خداوند که تنها او را دوست دارد، هدفی جز این ندارد که خداوند او را دوست بدارد، چنان که او خداوند را دوست دارد؛ و خداوند برای او چنان است که او برای خداوند است.
این کدام لذتی است که آن را حس می‌کنیم و سخنان عارفان بزرگ را آن گونه به قشیری در رسالةی قشیریه و آن گونه که ابوطالب مکی در قوت القلوب بیان می‌کند، می‌خوانیم. بعضی از آنها گفته‌اند‌: محبت، میل همیشگی در قلب عاشق است. دیگری گفته است: محبت، در حضور و غیبت با محبوب موافق بودن است. بایزید بسطامی می‌گوید: «محبت، کم نشان دادن زیاد از جانب خود، و زیاد شمردن کم از جانب محبوب را گویند.» جنید سخن فراگیرتر از سخن بسطامی دارد، می‌گوید: «محبت، دخول صفات محبوب به جای صفات محب، است.» قشیری آن را به استیلای ذکر محبوب شرح نموده، تا جایی که غالب بر قلب محب تنها یاد صفات محبوب باشد و خود را به طور کلی از صفات خود و احساس به آنها به غفلت زدن. همچنین می‌گوید: «محبت، افراط میل بدون دست یافتن به چیزی است؛ یعنی محبت با تمام وجود به محبوب گرایش داشته باشد، بدون این که در پی پاداش یا واکنش شبیه به آن از جانب محبوب باشد.»
ابوعبدالله قرشی می‌گوید: «حقیقت محبت آن است که همه وجودت را به محبوب ببخشی و چیزی از تو باقی نماند.» شبلی می‌گوید: «محبت را محبت نامیدند؛ چون جز محبوب، همه چیز را از قلب محو می‌سازد.» همچنین می‌گوید: «محب اگر خاموش نشیند، هلاک می‌گردد؛ و عارف اگر سکوت نکند، هلاک می‌شود.» ابوعلی دقاق می‌گوید: «محبت، لذت است و مواضع حقیقت، حیرت.» از ابن عطاء درباره‌ی محبت سؤال شد، گفت: «شاخه‌ها‌یی که در قلب کاشته می‌شود و به‌ اند‌ازه‌ی عقلِ هر کس میوه می‌دهد.» از برخی صوفیان نقل شده است. محبت، فتنه‌ای است که از جانب مراد در دل واقع می‌شود. همچنین نقل شده است: محبت، آتشی است در قلب که جز محبوب و مراد همه را می‌سوزاند. نوری می‌گوید: «محبت، دریدن پرده‌ها‌ و کشف اسرار است.» ابویعقوب سوسی می‌گوید: «محبت تنها به خروج از رؤیت محیت، به رؤیت محبوب با فنای علم محبت درست است.»
در این سخنان، تعریفهایی برای محبت می‌یابیم و می‌توانیم اشاره‌ها‌یی هم بیابیم که از شرح مفصل بی نیاز شویم؛ بدون ذکر آن معانی را احساس می‌کنیم و با این عبارات کوتاه آتشین به شناخت حب می‌رسیم، و تقریباً از خود در آن نهانگاه نفس دور می‌شویم و با شعله‌ور شدن آتش درون بیدار شده، گویی به یک قطعه از آن سخنان بدل می‌شویم و جادو گشته، احساس لذت و شادی می‌کنیم. باز به این داستانها گوش بسپاریم که در آنها روح معانی و زیبایی ساختار در آن جمله‌ها‌ی کوتاه یافت می‌شود.
ابوبکر شبلی روزی زندانی شد و گروهی بر وی وارد شدند. گفت: شما چه کسی هستید؟ گفتند: ما دوستداران توییم! شبلی برخاست و سنگ به طرف آنها پرتاب کرد؛ و آنها گریختند. گفت: اگر دعوی محبت من دارید پس بر بلایم صبر کنید. یحیی بن معاذ به بایزید بسطامی نوشت: «از زیاد نوشیدن جام محبتش مست شدم.» بایزید به او نوشت: «دیگران دریاهای آسمانها و زمین را نوشیدند و هرگز سیراب نشدند؛ و زبانشان همچنان بیرون بود و می‌گفتند: آیا باز هم هست؟»
کتانی می‌گوید: در مکه در ایام حج در باب محبت صحبتی شد و بزرگان سخن گفتند؛ که جنید از همه کم سن‌تر بود. به او گفتند: ‌ای عراقی! آنچه که دارای بده. او هم بر سرش زد و اشکش جاری شد و سپس گفت: «بنده‌ای که خود را فراموش نموده و پیوسته به ذکر پروردگارش مشغول است و به ادای حقوق وی می‌پردازد؛ و با قلبش به وی می‌نگرد، انوار هویت او قلبش را سوزانده و از جام دوستی او صفا یافته، و پرده‌ها‌ی غیب را برای او کنار زده، اگر سخن بگوید از جانب خداوند است و فعل اوست؛ و اگر حرکت کند به امر اوست؛ اگر آرام گیرد با خداوند است. او به واسطه‌ی خدا و برای خدا و با خداست.» آن بزرگان گریستند و گفتند: «از این بیشتر وجود ندارد، خداوند تو را ‌ای تاج عارفان حفظ کند.» گفته شد: خداوند به داود (علیه السلام) وحی کرد: «ای داود! من بر قلبها حرام کرده‌ام که دوستی من و غیر من داخل آن شود، ابن عطاء چنین سرود:

غَرَستُ لاَهلِ الحُبِّ غُصنًا مِنَ الهَوى *** وَ لَم یَکُ یَدری مَا الهَوی اَحَدٌ قَبلی
فَأورقَ اَغصاناً وَ أینعَ صَبوَهً *** وَ اَعقَبَ لی مُراً مِنَ الثَّمَرِ المُحلی
وَ کُلُّ جَمیِعِ العاشِقینَ، هَوَاهُم *** إِذَا نَسَبُوهُ كامِنو ذَلِكَ الأصلِ (12)

ابوطالب مکی و ابن عربی سخنانی در باب حب و محبان دارند که طولانی است و جامع لذت و معرفت به انواع دوستیهای حسی و عقلی است. بر این باوریم که هر کس خود به این موضوع بپردازد، نیازی به سخنان این صوفیان نیست؛ چون اینها گنجینه‌ها‌یی از الهام و اقوال دارند.

پی‌نوشت‌ها:

1- بقره (2)، آیه‌ی 165: و آنها را چون دوستی خدا دوست می‌دارند؛ ولى کسانی که ایمان آورده‌اند‌، به خدا محبت بیشتری دارند.
2- انسان (76)، آیه‌ی 8: و به پاس دوستی خدا، بی نوا را خوراک می‌دادند.
3- صف (61)، آیه‌ی 13: و رحمتی دیگر که آن را دوست داری، و پیروزی و یاری نزدیکی است از جانب خدا.
4- مائده (5)، آیه‌ی 54: به زودی خداوند گروهی [دیگر] را می‌آورد که آنان را دوست دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند.
5- آل عمران (3)، آیه‌ی 32: قطعاً خداوند کافران را دوست ندارد.
6- همان، آیه‌ی 57: و خداوند بیدادگران را دوست ندارد.
7- اعراف (7)، آیه‌ی 31: که او اسرافکاران را دوست نمی‌دارد.
8- مائده (5)، آیه‌ی 64: و خدا مفسدان را دوست نمی‌دارد.
9- مائده (5)، آیه‌ی 87: که خدا از حد گذرندگان را دوست نمی‌دارد.
10- نحل (16)، آیه‌ی 23: و او گردنکشان را دوست نمی‌دارد.
11- انفال (8)، آیه‌ی58: زیرا خدا خائنان را دوست نمی‌دارد.
12- برای عاشقان شاخه‌ای از عشق کاشتم و هیچ کس قبل از من نفهمید عشق چیست.
شاخه‌ها‌ به برگ و بار نشستند و عشق را میوه دادند و برای من از میوه‌ی شیرین، تلخی به جای ماند.
و همه‌ی عاشقان، عشقشان- اگر به آن نسبت دهند- آن اصل را در خود پنهان دارند.

منبع مقاله :
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمه‌ی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
تعجب مجری شبکه منوتو از قدرت نیروهای ویژه حزب الله!
play_arrow
تعجب مجری شبکه منوتو از قدرت نیروهای ویژه حزب الله!
حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به محله اللیلاکی
play_arrow
حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به محله اللیلاکی
شعار مردم بعد از تجمع در میدان فلسطین در واکنش به اتفاقات لبنان: انتقام انتقام!
play_arrow
شعار مردم بعد از تجمع در میدان فلسطین در واکنش به اتفاقات لبنان: انتقام انتقام!
ارتباط مستقیم شبکه سه با لبنان / خبرنگار شبکه سه روی آنتن تلویزیون: اگر سیدحسن نصرالله شهید شده باشد...
play_arrow
ارتباط مستقیم شبکه سه با لبنان / خبرنگار شبکه سه روی آنتن تلویزیون: اگر سیدحسن نصرالله شهید شده باشد...
واکنش آنتونی بلینکن وزیرخارجه ‎آمریکا به اتفاقات ساعات اخیر در لبنان
play_arrow
واکنش آنتونی بلینکن وزیرخارجه ‎آمریکا به اتفاقات ساعات اخیر در لبنان
ضامن سلامت حرکت ملت ایران
play_arrow
ضامن سلامت حرکت ملت ایران
آب خوردن عجیب رییس شورای ریاستی انتقالی هائیتی هنگام سخنرانی در سازمان ملل!
play_arrow
آب خوردن عجیب رییس شورای ریاستی انتقالی هائیتی هنگام سخنرانی در سازمان ملل!
برجام و FATF پوشش‌هایی برای جاسوسی
play_arrow
برجام و FATF پوشش‌هایی برای جاسوسی
نتانیاهو در سازمان ملل باز هم تابلو و نقشه از ایران به نمایش گذاشت!
play_arrow
نتانیاهو در سازمان ملل باز هم تابلو و نقشه از ایران به نمایش گذاشت!
پیام صوتی کودک ایرانی خطاب به امام حسین (ع)
play_arrow
پیام صوتی کودک ایرانی خطاب به امام حسین (ع)
ماجرای عصبانیت رهبر انقلاب از بنی‌صدر از زبان محسن رضایی
play_arrow
ماجرای عصبانیت رهبر انقلاب از بنی‌صدر از زبان محسن رضایی
شنیده شدن صدای تیراندازی در هنگ مرزی منطقه تهلاپ میرجاوه
play_arrow
شنیده شدن صدای تیراندازی در هنگ مرزی منطقه تهلاپ میرجاوه
گزارش یک جنگ
play_arrow
گزارش یک جنگ
مسئول رسانه‌ای حزب‌الله: سیدحسن نصرالله در محل حمله نبوده و در سلامت است
play_arrow
مسئول رسانه‌ای حزب‌الله: سیدحسن نصرالله در محل حمله نبوده و در سلامت است
وحیدی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه در شبکه خبر: هر فرمانده‌ای شهید می‌شود فرمانده‌ای دیگر به میدان می‌آید
play_arrow
وحیدی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه در شبکه خبر: هر فرمانده‌ای شهید می‌شود فرمانده‌ای دیگر به میدان می‌آید