واژه‌ی دعا در قرآن

در عدة الداعی از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «در نیازهایتان به سوی خداوند زاری کنید و در حوادث به او پناه برید و نزد او تضرع کنید و او را بخوانید؛ چون دعا مغز عبادت است... .»
سه‌شنبه، 10 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی دعا در قرآن
 واژه‌ی دعا در قرآن

 

نویسنده: دکتر صالح عضیمه
مترجم: دکتر سید حسین سیدی



 
در عدة الداعی از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «در نیازهایتان به سوی خداوند زاری کنید و در حوادث به او پناه برید و نزد او تضرع کنید و او را بخوانید؛ چون دعا مغز عبادت است... .»
بنده وقتی که در حالت دعا و مناجات می‌باشد، خالصانه‌ترین حالت عبادت اوست؛ چون قلبش را از اندیشه‌ها و گمانها فارغ ساخته و از اغیار بریده است و میان او و پروردگارش واسطه و سببی وجود ندارد. او در این حالت فقر مطلق خود را در برابر بی نیاز بلندمرتبه آشکار کرده و به ضعف خود که در برابر قوی و عزیز، ذلیل گشته اعتراف کند؛ و از آنچه که در دست مردم است و از اسباب و علل ناامید گشته و تنها امید او به خداوند خالق انسانها و اسباب محدود گشته است.
چنانکه از آیات زیر استنباط می‌شود، دعا در قرآن به معنای عبادت آمده است: فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ (1)؛ وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ‌ (2)؛ وَ یَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ‌ (3)؛ ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ‌ (4)؛ وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً (5). این عبادت بنا به تصریح علامه‌ طباطبایی در المیزان شامل: «ارکان دعا و آداب دعا کننده است که عمده‌ی آن اخلاص ورزیدن در دعا و همگامی قلب و زبان و بریدن از هر سببی جز خداوند و وابستگی به خداوند می‌باشد؛ و ترس، امید، بیم، خشوع، تضرع، اصرار، ذکر، عمل صالح، ایمان و ادب حضور و دیگر مسائلی که در روایات آمده، از مسائل دعاست.»
علامه طباطبایی، در لابه لای سخن، در باب آیه‌ی: وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ (6)، به تفصیل به مسأله دعا پرداخته که بیان آن را ضروری یافتیم. می‌گوید: خداوند سبحان او را به ملک حقیقی خود درآورده؛ و این که آنها بندگان اویند، موجب می‌شود که خداوند به آنها به طور مطلق نزدیک باشد و از باب قیاس از هر چیزی به آنها نزدیکتر است. این مالکیت موجب می‌شود که او جواز تصرف هر آنچه را که می‌خواهد داشته باشد و هیچ مانع و رادعی برای او نیست؛ و این اقتضا می‌کند که خداوند هر دعای از جانب هر بنده‌ای را اجابت فرماید و با بخشش و تصرف، حاجتش را برآورد. چون این مالکیت، عام است و سلطان و احاطه بر همه‌ی تقدیرها واقع می‌شود؛ و به هیچ تقدیری مقید نیست. نه آن گونه که یهودیان می‌گویند: خداوند وقتی اشیاء را خلق می‌کرد و تقدیرها را تعیین می‌نمود، امر تمام یافته بود و زمان تصرف جدید از دست خداوند به خاطر قضای حتمی خارج شد؛ لذا نسخ و بداء، و استجابت دعایی وجود ندارد؛ چون امر از آن بیرون است.
بعد از این مطلب به بیان معنای دعا منتقل می‌شود که به واسطه‌ی آن قلب گشاد می‌گردد و جان آرام می‌گیرد. و می‌گوید: وعده‌ی اجابت مطلق است، اگر دعا کننده حقیقتاً دعا کند؛ و به واسطه‌ی علم فطری و غریزی بخواهد و قلب و زبانش هماهنگ باشند؛ حقیقت دعا نیز خواستن است که قلب موجب آن می‌شود و زبان فطرت به دعا می‌پردازد، بی آن که زبانی که می‌چرخد هرگونه باشد- راست یا دروغ، جدی یا شوخی، حقیقت یا مجاز- و لذا می‌بینیم که خداوند سفارش آنچه را که کار زبان نیست، سؤال می‌داند. می‌فرماید: وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ (7). آنها آنچه از نعمتها را که به شمارش نمی‌آورند، دعا کننده ابزارند و با زبان ظاهرشان آن را نخواسته‌اند، بلکه به زبان نیاز و استحقاق؛ یعنی زبان فطری و وجودی، خواسته‌اند. در قرآن آمده است: یسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ یوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ (8). پس سؤال فطری از خداوند در اجابت دچار تخطی می‌گردد و آن دسته از دعاها که اجابت نمی‌شود یا به این است که دعاکننده چیزی را می‌خواهد که نیست و نسبت به آن جاهل است؛ و یا این که درخواست محقق است، ولی نه فقط از جانب خداوند؛ مثل کسی که درخواستی از خداوند دارد و قلبش به اسباب عادی و یا امور وهمی مشغول است و آن را در کارش مؤثر می‌داند. پس دعا خالصانه برای خدا نبوده و حقیقتاً خدا را نخوانده است. لذا خداوندی که دعاها را اجابت می‌کند، خدایی است که شریک در کارش ندارد و نه کسی که به واسطه‌ی شرکت اسباب و اوهام عمل نماید.

وقتی سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را می‌آورد که فرمود: «هرگاه درخواستی داری، از خداوند بخواه، و هرگاه نیاز به کمک داری، از خداوند کمک بخواه» قلمش کلامی را در نهایت رفعت و دقت آشکار می‌سازد که قلب شاد می‌شود و خاطر لذت می‌برد و به بیان ارزش اسبابی که نیازها و خواسته‌ها را امنیت می‌بخشند پرداخته، اشاره می‌کند که غفلت از آنها جایز نیست و شایبسته نیست که به اعتماد به آنها اکتفا نمود؛ «این اسباب عادی که پیش رو داریم، سببیت آنها محدود به حدودی است که خداوند برای آنها تعیین نموده، نه آن گونه که مستقل در تأثیر به نظر می‌آیند، بلکه تأثیر آنها تنها از طریق واسطه در ارتباط هستند و امر به دست خداوند است؛ بنابراین بر بنده واجب است که در نیازهایش به جناب عزت و باب کبریا توجه نماید و به هیچ سببی تکیه نکند، هر چند خداوند ابا دارد که امور تنها به اسباب خود جریان یابند؛ این دعوتی است به عدم اعتماد به اسباب جز به خداوندی که به آنها سببیت بخشیده است؛ یعنی به قلب از او چیزی می‌خواهد و آنچه را که می‌خواهد با زبان می‌طلبد و به ارکان وجودش از وی کمک می‌جوید، و همه‌ی اینها اسباب هستند.»

هر کسی که پروردگارش را به حذف اسباب می‌طلبد، مثل کسی است که از انسان می‌خواهد چیزی بدون دست به او بدهد و بدون چشم ببیند و بدون گوش بشنود؛ و هر کس به سببی در برابر خداوند تکیه کند، مثل کسی است که قلبش در بخشش به دست انسانی باشد و به چشم او ببیند و به گوش او بشنود و او غافل و بی توجه از انسانِ فاعلِ حقیقی است. پس او غافل و بی توجه است... انسان قادر بر دادن، دیدن و شنیدن است، اما دادن تنها به دست و دیدن و شنیدن هم همیشه به چشم و گوش است. این چنین است قادر متعال به طور مطلق؛ اما خصوصیت فعل وابسته به اسباب است؛ مثلاً زید فعل خداوند است و او انسانی است که او را پدر و مادری در زمان و مکانی به دنیا آوردند و با وجود آن شرایط و رفع موانع، او به دنیا آمد. اگر یکی از این علل و شرایط تخلف می‌کردند، او نبوده است. پس او در ایجادش وابسته‌ی تحقق همه اینهاست و متوقف فعل است نه فاعل.
در حدیث قدسی آمده است: «من نزد گمان بنده‌ی مؤمنم هستم و جز خیر به من گمان نمی‌برد». پس خداوند منشأ خیر است و بنده به طور دائم به این خیر نیازمند است و هر چه نیاز او زیاد باشد در برابر آنچه که طمع و امید دارد باز اندک است و محال است که مؤمن در ذهنش جز حسن ظن به خداوند چیزی داشته باشد! و دعا یکی از ابزار رفعت درجه‌ی او به مقام برتر است و در ریزش خیر و برکات و نعمتها تأثیر می‌گذارد. علی (علیه السلام) برای فرزندش امام حسین (علیه السلام) فضل و ارزش دعا را تبیین می‌نماید، که بر معنای والا و سود درست آن دلالت دارد. این سخنان در حکم وصیتی بوده است که حضرت به ایشان فرمود. و چه زیباست آن سخن که سخن امامی باشد! می‌فرماید: «آن گاه در دستان تو کلیدهای خزانه‌اش را قرار داد و به تو اجازه داد که از او بخواهی، و هرگاه خواستی، به وسیله دعا آن درهای نعمت را می‌گشایی و باران رحمت او را به ریزش وامی‌داری، و دیری اجابت او تو را ناامید نگرداند؛ چون بخشش به میزان نیت است. و چه بسا اجابت برای تو دیر صورت پذیرد تا پاداش طلب کننده زیاد گردد و بخشش سنگینی و چه بسا چیزی خواستی و به آن نرسیدی و دیر یا زود چیزی بهتر به تو داده شد و یا از تو گذشت و بهتر از آن به تو رسید. چون شاید آنچه که طلب کردی و به تو داده می‌شد، تباهی دینت بود سپس درخواست تو در آنچه که برای تو ماندگار است، باید جمال او باشد و وبالش از تو زایل گردد. و نه مال براى تو می‌ماند و نه تو براى مال.»
چه خوب گفته شد: «بهترین دعا آن است که غمها آن را برانگیزاند.» چون غم، بنده را وا می‌دارد تا نفس متفرق خود را جمع نماید و قلبش را از غیبت در حضور خداوند در حین دعا باز می‌دارد و همه‌ی وجودش عذری می‌گردد به خاطر گناهانی که انجام داده و یا امید گردد برای لبیک گفتن نیازش برای جلب نعمتی یا دفع ضرری، قشیری به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گوید: «خداوند دعای بنده‌ای که قلبی غافل داشته باشد، اجابت نمی‌کند.» و روایت می‌کند که روزی موسی (علیه السلام) از کنار مردی که متضرعانه دعا می‌کرد، می‌گذشت. موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! اگر نیاز او به دستم بود، برآورده می‌ساختم. به موسی (علیه السلام) وحی شد: از تو به او مهربانترم، اما او مرا می‌خواند و گوسفندانی دارد که دلش پیش آنهاست. و من دعای بنده‌ای که مرا می‌خواند و قلبش نزد غیر از من است، اجابت نمی‌کنم.» موسی (علیه السلام) به آن مرد تذکر داد و با قلبشى به خدا توجه نمود و نیازش برآورده شد.
در خبرها آمده است که، کسی از علی (علیه السلام) پرسید: بین زمین و آسمان چقدر فاصله است؟ حضرت پاسخ داد: «دعای مظلوم.» این خبر چه درست باشد و چه نباشد، معنایش روشن است؛ یعنی از مظلوم باید رفع ظلم گردد و به ظالمی برگردد که سبب ظلم اوست؛ پس دعای او از جانب عادل‌ترین عادلها مستجاب می‌شود و نزد احکم الحاکمین مقبول. همچنین بر این دلالت دارد که خداوند از جهت بعد مکانی دور نیست و فراتر از زمان و مکان است؛ و بُعد ساخته‌ی وهم انسان، گناهان و لغزشهای اوست؛ گناهانی که او را از خداوند دور نموده و مانع اجابت دعا می‌گردد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «کسبت را پاک کن تا دعایت مستجاب گردد.» پس، درآمد حرام مانع قبولی دعا می‌شود. دعایی که کمیل از علی (علیه السلام) روایت می‌کند، این چنین است: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَهتِکَ العِصَمَ؛ اللّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُنُوبَ الَّتى تُنزِلُ النِقَم، أللّهُمَ اغفِر لِىَ الذُنُوبَ الَّتى تُغَیِرُ النِعَم، أللّهُمَ اغفِر لِىَ الذُنُوبَ الَّتى تَحبِسُ الدُعَاءَ.» از یکی از پیشوایان نقل شده است که: «دعا، یعنی ترک گناهان.»
در رساله‌ی قشیریه آمده است که به امام صادق (علیه السلام) گفته شد: چرا دعا می‌کنیم ولی مستجاب نمی‌شود؟ فرمود: «چون شما کسی را می‌خوانید که نمی‌شناسید.» پس شناخت خداوند و یقین به این که او بر هر چیزی احاطه دارد و مدبر در امور است، از اسباب و عللی است که زبان بنده و قلبش را به دعا می‌گشاید و از اسبابی است که قبولی و اجابت دعا را آسان می‌کند. شاید بهترین تفسیر برای این آیه: «أمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السّوءَ (9)» آن باشد که مضطر کسی است که برآوردن نیاز او هر چند کوچک یا بزرگ باشد راهی جز به سوی خداوند ندارد؛ و برای دیگر اسباب و علل، نقش و ارزش جز به امر و عنایت او قائل نیست. از یکی از صوفیان نقل شده است: دعا، مواجهه شدن با حق به زبان شرم و حیاست.» می‌توان این سخن را مرادف و شرحی بر سخن امام صادق (علیه السلام) که بیان شد، دانست.
قشیری در رساله اقوالی را ذکر کرده است که کم و بیش به معانی دعا مربوط است و ما به چند نمونه‌ی آن اشاره می‌کنیم؛ از جمله این که: «دعای عوام به سخن است؛ و دعای زاهدان به فعل، و دعای عارفان به حال.» و «زبان آنهایی که مبتدی‌اند برای دعا گشاده است، و زبان محققان از آن بسته.» در این دو سخن تأکیدی است بر این مطلب که، خواندن دعا تنها به زبان، بدون خشوع جوارح و حضور قلب در پیشگاه پروردگار ارزش ندارد و تأثیرگذار نیست. و دعا عبادت است و بلکه خلاصه و روح عبادت است.

پی‌نوشت‌ها:

1- غافر (40)، آیه‌ی 14: پس خدا را پاکدلانه فراخوانید.
2- اعراف (7)، آیه‌ی 56: و یا بیم و امید او را بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
3- انبیاء (21)، آیه‌ی 90: و ما را از روی رغبت و بیم می‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند.
4- اعراف (7)، آیه‌ی55: پروردگار خود را به زاری و نهانی بخوانید، که او از حد گذرندگان را دوست می‌دارد.
5- مریم (19)، آیه‌ی 4: و ای پروردگار من! هرگز در دعای تو ناامید نبوده‌ام.
6- بقره (2)، آیه‌ی 186: و هرگاه بندگان من از تو درباره‌ی من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعای دعا کننده را- به هنگامی که مرا بخواند- اجابت می‌کنم.
7- ابراهیم (14)، آیه‌ی 34: واز هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت خدا را شماره کنید نمی‌توانید آن را به شمار درآورید. قطعاً انسان، ستم پیشه‌ی ناسپاسی است.
8- رحمن (55)، آیه‌ی 29: هر که در آسمانها و زمین است از او درخواست می‌کند. هر زمان، او در کاری است.
9- نمل (27)، آیه‌ی 62: یا [ کیست] آن کسی که درمانده را- چون وى را بخواند - اجابت می‌کند، و گرفتاری را برطرف می‌گرداند.

منبع مقاله :
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمه‌ی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط