يهود و صهيونيسم

واژه يهودى مشترك لفظى ميان دو معناى پيرو دين يهود و وابسته به نژاد يهود است. توجه به اين تقسيم از آن جهت ضرورى است كه بايد حريم پيروان آيين موسوى را از آنچه دامن يك مشت نژادپرستان تنگ نظر ومدعيت يهوديت را آلوده است، مبرا سازيم. سران صهيونيسم، همواره از يهوديت به عنوان يك ابزار، براى تحقق اهداف نژادپرستانه خوش بهره برده و حتى گاه از اظهار الحاد و بى دينى نيز ابايى نداشته اند.
يکشنبه، 20 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يهود و صهيونيسم
يهود و صهيونيسم
يهود و صهيونيسم

نويسنده:نفيسه دميرچى
واژه يهودى مشترك لفظى ميان دو معناى پيرو دين يهود و وابسته به نژاد يهود است. توجه به اين تقسيم از آن جهت ضرورى است كه بايد حريم پيروان آيين موسوى را از آنچه دامن يك مشت نژادپرستان تنگ نظر ومدعيت يهوديت را آلوده است، مبرا سازيم. سران صهيونيسم، همواره از يهوديت به عنوان يك ابزار، براى تحقق اهداف نژادپرستانه خوش بهره برده و حتى گاه از اظهار الحاد و بى دينى نيز ابايى نداشته اند.
نظر به اين كه يهوديان در طول تاريخ به عنوان يك اقليت وابسته به جامعه اكثريت، در سراسر جهان پراكنده بوده اند و قهرا نمى توانستند از تاثيرات اجتماعى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى جامعه ميزبان، بركنار باشند. گرچه آنان با اعتقاد به برترى نژادى و ممتاز بودن از ديگر اقوام و ملل و با اتصاف به ويژگى درون گرايى و ايجاد يك جامعه بسته، مى كوشيده اند. از متزاج و اختلاط با جامعه اكثريت بپرهيزند، اما هرگز نمى توانستند از اين تاثيرات، به طور كلى بركنار باشند. چنان كه يهوديان سياه پوست فلاشا و يهوديان هلند، فرانسه، هند، مراكش، ايران، تركيه، روسيه و … از جهات بسيارى با يكديگر متفاوت اند، هر يك تاريخى جدا و زبان، آداب و رسوم فرهنگى گوناگون دارند.
روشن است كه مهاجرت يهوديانى اين چنين، به سرزمينى چون فلسطين اشغالى و ايجاد يك مشكل انسانى مونتاژ شده، نمى تواند موجبات تشكيل يك ملت واحد را به معناى صحيح كلمه فراهم آورد. اين امر از معضلات پيچيده و مشكلات اساسى رژيم صهيونيستى است كه با همه برنامه هاى آموزشى ويژه اى كه در مدارس و هم از طريق رسانه ها براى عموم، به منظور همسان سازى افراد جامعه، انجام مى گيرد، هنوز پس از گذشت قريب شش دهه، موفق به حل آن نشده است.
خاستگاه اين مشكل آن جاست كه اسراييل، يهوديان مهاجر حدود يك صد كشور جهان را در خود جاى داده است. از سفيدپوستان شمال اروپا تا سياه پوستان هند و آفريقا، همه اعضاى اين جامعه اند، اين تنوع فرهنگ، مليت، رنگ و زبان كه در صدها روستا و شهر و شهرك صهيونيست نشين ظهور و بروز دارد، در هيچ نقطه اى از جهان، با محدوده اى اين چنين و جمعيتى كمتر از چهار ميليون نفر، قابل مشاهده نيست. از اين روست كه اخبار راديو اسراييل، نه تنها به زبان عبرى و عربى كه به انگليسى، فرانسه، اسپانيولى، يديشى، آلمانى، روسى و … نيز پخش مى شود.
اين يهوديان جامعه اسراييلى، از حقوق و امتيازات واحد برخوردار نيستند. بلكه به لحاظ مبدا مهاجرت و فرهنگى كه حامل آنند، طبقه بندى مى شوند. در اين طبقه بندى، يهوديان آفريقايى و عربى در پايين ترين پلكان جاى گرفته اند و از بسيارى از امتيازات و امكاناتى كه يهوديان اشكناز(اروپايى و غربى) برخوردارند محرومند. در جامعه متشتت و پراكنده اى اين چنين دستيابى به يك نظام منسجم مستلزم تكيه و تاكيد بر برخى عناصر وحدت زاست.
به همين جهت، رهبران لائيك اسراييل، به منظور حل اين بحران به دو عنصر دين يهود و زبان عبرى به عنوان عامل وحدت يهوديان تكيه و تاكيد مى كنند. به ويژه كه اصولا سخن گفتن از يك مجموعه واحد انسانى در جهان به نام نژاد يهود امرى مهمل و بى معناست.
انبوه تبليغات صهيونيستى ادعا دارد كه يهوديان امروز داراى نژادى ناب بوده و همه از نسل فرزندان يعقوب و عبرانيان باستانند. ولى ادله متقن و شواهد روشن تاريخى، اين ادعا را مردود مى شمارد و اختلاط و امتزاج يهود با ديگر اقوام و ملل امرى مسلم و قطعى است كه بوق هاى تبليغات صهيونيسم و هزينه ميليون ها دلار، قادر به كتمان آن نيست.
هم اينك بسيارى از سازمان هاى يهودى در سراسر جهان كه نگاه دينى محض و مجرد از صبغه سياسى به دين خود دارند، به ضدصهيونيسم به فعاليت مى پردازند. يكى از مهم ترين اين سازمان ها، انجمن امريكايى يهودى در ايالات متحده است كه نژاد و دين را دو مقوله جدا از يكديگر مى شناسد و معتقد است كه هيچ يهودى و يا گروهى نبايد به نام يهوديان امريكا سخن بگويد. اسراييل نيز تنها ميهن ساكنان آن است، نه آنچنان كه سران رژيم صهيونيستى، اسرار و تاكيد مى ورزند وطن همه يهوديان جهان!
از سوى ديگر ما شاهد بسيارى از چهره هاى فرهيخته يهودى هستيم كه با روشن بينى و آزادگى و با وجدانى بيدار، رو در روى سياست هاى بى رحمانه و خشونت بار رژيم صهيونيستى ايستادگى مى كنند و غرامت و تاوان مخالفت هاى خود را نيز با هر بهايى مى پردازند.
با آن كه صهيونيست ها مى كوشند تا بر اين اصل كاذب تاكيد كنند كه هر يهودى صهيونيست است، اما لازم نيست كه هر صهيونيستى يهودى باشد. وجود سازمان هاى يهودى ضدصهيونيستى و شخصيت هاى برجسته يهودى مخالف صهيونيسم، بخش نخست اين اصل را نقض كرده و نشان مى دهد كه ميان دو مفهوم كلى يهودى و صهيونيست اصطلاحا رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است: يعنى تنها مى توان گفت، بعضى يهوديان صهيونيست و برخى صهيونيست ها، يهودى اند. بنابراين، هيچ گونه تلازمى ميان يهوديت و صهيونيسم وجود ندارد و اين كه اقليت يهود در دو حوزه اروپايى و اسلامى دو سرنوشت متمايز و مختلف داشته است در آنجا همه تحقير، آزار، فشار و شكنجه بود و در اين جا ( به عنوان اهل كتاب، ذمى) سراسر مهر، نوازش، عزت و آزادى.
اگر در سده هاى ميانى، يهوديان اروپا براى حفظ جان و مال خويش و احساس امنيت در برابر اذيت و آزار جامعه اكثريت، ناچار بودند كه در محله هاى تنگ و آلوده روزگار بگذرانند، در سراسر كشورهاى اسلامى، هرگز به درون دخمه هاى گتو نخزيدند. چرا كه در غايت آرامش و امنيت، با مسلمانان هم زيستى مسالمت آميز داشتند و آزادانه در معبرهاى فراوانى كه در شهرها بنا كرده بودند به انجام مناسك دينى خود مى پرداختند. تا پيش از تشكيل رژيم صهيونيستى، بخش قابل توجهى از بازار شهرهاى بزرگ اسلامى مانند بغداد، قاهره، دمشق و … در حيطه اقتدار و قبضه فعاليت اين طايفه بود و سرمايه هاى كلان جامعه احيانا در دست ايشان مى گشت. فضاى كار و فعاليت چنان براى اقليت يهود در اين كشورها فراهم بود كه در سده هاى گذشته و نيز در دوران معاصر، بسيارى از آنان به مقامات حساس دولتى ارتقا يافتند و گاه به مقام وزارت نيز رسيدند. به موجب سوابق تاريخى، به روشنى مى توان اذعان كرد كه وضعيت و سرنوشت اقليت يهود در كشورهاى اسلامى جداى از وضع ايشان در بلاد غرب بوده است.
فروپاشى اتحاد جماهير شوروى و تخريب ديوار برلين و بروز تحولاتى در روابط بين المللى، ايالات متحده امريكا را بر آن داشت تا به اغتنام فرصت و اجراى سياست تك قطبى، جهان را به سوى اهداف منافع امپرياليستى خويش سوق دهد. طرح شعارها و اجراى برنامه هايى چون نظم نوين جهانى، جهانى شدن، نقشه راه و … محصول همين سياست است. در اين چهارچوب، مسايل جهانى براساس منافع ملى قدرت هاى بزرگ طبقه بندى گرديده و شيوه هاى سيطره قدرت هاى جهانى بر ملل جهان سوم، دست خوش استحاله كلى خواهد شد.
از سوى ديگر، اسراييل تنها عضو سازمان ملل است كه مرزهاى آن از سوى اين رژيم نامعلوم تعيين نشده باقى مانده است. اين مرزها به اين دليل نامشخص و مبهم رها شده است كه راه دستيابى به اسراييل بزرگ، همواره براى اين رژيم گشوده باشد.
در طول تاريخ به ويژه سده هاى اخير، يهوديان همواره استعداد شگرف خود را در افروختن آتش بسيارى از جنگ ها نشان داده اند و همين جا ضرب المثل غربى جنگ ها، موسم برداشت محصول يهوديان است شكل گرفته است. در دهه هاى اخير، نقش اسراييل در ايجاد بحران و ناامنى و فضاى جنگ و درگير در منطقه خاورميانه، به ويژه در فلسطين، لبنان، سوريه، عراق، خليج فارس و ديگر مناطق جهان مانند بوسنى، كوزوو، شاخ آفريقا و … محل تامل و بررسى است. همچنان كه نقش سرمايه داران يهود در تخريب بنيان اقتصادى كشورهاى جنوب شرقى آسيا در سال هاى گذشته، بركسى پوشيده نيست. اين طايفه طى اقداماتى، سلطه استعمار را بر كشورهاى اسلامى تسهيل كردند، موجب تسلط انگليس بر كانال سوئز شدند، كشور مصر و برخى كشورهاى عربى و اسلامى را در دام وام هاى سنگين خود گرفتار ساخته و با سودهاى هنگفت، جيب هاى خويش را آكندند. آنان حتى در جنگ ترياك چين و بمباران اتمى شهرهاى هيروشيما و ناكازاكى در ژاپن، موثر بوده اند. توطئه هاى ايشان در شبه قاره هند، قحطى و گرسنگى و مرگ و مير هزاران هندى را موجب شد. سلطان عبدالحميد عثمانى را به سبب عدم انعطاف در برابر آنان و امتناع از واگذارى سرزمين فلسطين، از خلافت خلع كردند. بسيارى از اقدامات نژادپرستانه در قاره سياه، به دست اين قوم صورت پذيرفت. يهوديان با آن كه خود بر تمسك به عهد قديم و التزام به تعاليم توراتى و تلمودى تاكيد مى ورزند و فرزندان خود را از دوره آموزش ابتدايى در مقام دوران تحصيل با مضامين تعاليم دينى آشنا مى سازند و در عين حال خود، عامل پيدايش بيشتر جنبش هاى الحادى و ضددينى در جهانند. يهوديان برخلاف اين كه با همه امكانات و با برنامه، در نشر انديشه هاى ضددينى و اخلاقى و ترويج لاابالى گرى در ميان مردم جهان مى كوشند، خود با حساسيت و تعصب تمام براى تقويت و تثبيت روحى يهوديت و اخلاق و تعاليم توراتى در ميان جوانان خويش تلاش مى كنند!
صرف نظر از آموزه هاى تلمودى و توصيه هاى اكيد پروتكل هاى حكماى صهيون، اين تعارض و تضاد رفتارى يهوديان، ناشى از مزدوج بودن اخلاق اين گروه است. چنانچه بخواهيم گامى فراتر نهاده منويات پنهان نخبگان صهيونيستم را نسبت به غيريهوديان بكاويم، بايد بندهاى بيست و چهارگانه پروتكل هاى حكماى صهيون را مورد ملاحظه قرار دهيم. ولى به منظور پرهيز از اطاله كلام، دامن قلم را از آن در مى چينيم. از جمله مطالبى كه مدارس دينى يهود به كودكان آموزش داده مى شود اين است كه وظيفه يك يهودى، نابود ساختن غيريهوديان است …. رفتارهاى قساوت آميز صهيونيست ها تنها بر ضد ديگران اعمال نمى شود و در منطق و روش سران صهيونيسم، تا زمانى كه قوت و اعتبار اين جنبش، به كشته شدن هزاران يهودى تيره بخت بستگى داشته باشد. اين امر مجاز شناخته مى شود. آنان از اسراييل و رژيم صهيونيستى بتى زرين ساخته اند و در پاى اين گوساله سامرى حاضرند هزاران انسان يهودى و غيريهودى را قربانى كنند. از شيوه هاى رايج سران صهيونيسم، در سال هاى پس از تاسيس دولت اسراييل، استفاده از يك مشت عناصر توريست در ايجاد فضاى رعب و وحشت براى يهوديان ديگر كشورها بود، تا مهاجرت به اسراييل را تنها راه نجات خويش تلقى كنند. بسيارى از يهوديان عراق، تحت تاثير همين اقدامات خشونت آميز و ايذايى، پس از مهاجرت به سرزمين هاى اشغالى به شدت احساس پشيمانى كردند. شايد آن چه باورش براى عده اى دشوار به نظر آيد طرح مساله تعامل و همكارى نزديك ميان نازيسم و صهيونيسم باشد. آنچه طى شش دهه اخير در بوق تبليغات صهيونيسم دميده شده و فضاى جهان را آكنده است، جنايات هولناك ارتش نازى بر ضد يهوديان و حقيقت نمايى كشتار شش ميليون(!) يهودى در كوره هاى آدم سوزى شرق اروپا بوده است. بدين ترتيب صليب شكسته نازيسم و ستاره شش پر صهيونيسم، دو روى يك سكه و در آغوش يكديگر قرار گرفت. اين مناسبات و توافقات نشان مى دهد كه هدف اصلى سران صهيونيسم، نه نجات جان يهوديان، بلكه تنها تاسيس يك دولت يهودى در فلسطين حتى به بهاى نابودى هزاران يهودى نگون بخت بوده است. ناظران بر آنند كه اصولا صهيونيست ها استقرار فاشيسم در آلمان را نه به مثابه يك مصيبت ملى بلكه به عنوان فرصتى تاريخى و بى ماند در وصول به هدف هاى صهيونيستى خويش مى ديدند. گرچه در تشابه و همانندى اهداف وعملكرد نازيسم و صهيونيسم، همه آزادگان و فرهيختگان جهان وحدت نظر داشته و متفق القول اند، ولى يك تفاوت اساسى صهيونيسم را از نازيسم جدا مى سازد و آن اين كه در امريكا و اروپا، همواره از مبارزات و اقدامات شجاعانه كسانى كه با نازى ها جنگيدند و از حريم سرزمين خود دفاع كرده و اشغالگران نازى را از كشور خويش بيرون راندند ستايش كرده و آنان را در هزاران مقاله، سخنرانى، روزنامه، كتاب، فيلم و … مورد همه گونه ستايش و تحسين قرار مى دهند. از بارزترين شباهت هاى ميان نازيسم و صهيونيسم سياست توسعه طلبى است. اين سياست در نزد صهيونيست ها مبتنى بر باورهاى قومى و دينى بوده و ريشه در افسانه هاى توراتى دارد. تجاوزات نظامى و ضميمه سازى خاك ديگران به اراضى اشغال، نتيجه مستقيم باور خرافى سران يهود به اسطوره اسراييل بزرگ است. در تمام مواردى كه رژيم صهيونيستى با انجام عمليات نظامى دست به تصرف اراضى جديد زده است، اين تجاوز را گامى در جهت تامين امنيت اسراييل خوانده است و واقعيت آن است كه مقوله تامين امنيت اسراييل اصطلاح باز و نامحدودى است كه هرگز از سوى رژيم صهيونيستى تعريف نمى شود و چهارچوب آن ترسيم نمى گردد. ولى قريب گذشت شش دهه از تاسيس اين رژيم، نشان داده است كه منظور سران يهود از تامين امنيت اسراييل چيست. در زمينه سياست هاى تجاوزكارانه و توسعه طلبانه است كه رژيم صهيونيستى، هر سال ۵۰ درصد بودجه كلان خود را به ارتش و امور نظامى تخصيص مى دهد.
كتاب يهود و صهيونيسم به نويسندگى احمد كريميان توسط موسسه بوستان كتاب به قيمت ۸۰۰۰ تومان منتشر شده است.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط