سكولاريسم تربيتى
نويسنده:فاطمه دميرچى
گرانيگاه جهان جديد، طرح پرسش ها و آموزه هاى معرفت شناختى تازه است. اكنون در آشوبناكى روزگار معاصر بشريت نيازمند به همواره ديگر گونه زيستن، خرد چراغ افق هاى تاريك فرادست كرده است. بى ترديد، امروزه هر ذهن انديشنده ژرف كاو، در هر سرزمين و به هر آيين، با اين پرسمان جدى تاريخى رويارو است: «ما در كجاى جهان ايستاده ايم؟»
با برآمدن آفتاب درخشنده و فروزنده انقلاب در سرزمين ما، هويت فرهنگى و تاريخى ايرانيان، در فصل تازه خويش، طليعه تمدنى تازه را نويد مى دهد كه بر بنياد ايستارها و انگاره هاى قدسى دين شكل مى گيرد نيز از اين روست كه در بستر اين تمدن سازى ايمانى، چالش هاى مرتبط با عرصه هاى دين و تدين، دانش و پژوهش، علم و فناورى و مفاهيم و سازه هاى سياسى، فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى، همه و همه، با همراهى بى شمارى از پرسش هاى دراز دامن و نفس گير، در حيات جمعى جامعه ما، به ويژه در ميان دانشجويان پرسنده و پژوهنده، بسط يافته اند. ذهن تكاپوگر فرهيخته دانشجوى معاصر، نيازمند آن است كه در فرآيند هم ارزى و يا تقابل نهادهاى مدرن و ساختارهاى برآمده از آن ها با لايه هاى تمدن شكوهمند اسلامى بر انبوه پرسش هاى خويش پاسخ هايى سخته و سنجيده بيابد.
حمد و سپاس خداوند را سزاست كه توفيق سردمدارى طغيان عليه شيطان و بازگشت به تعاليم انبيا را به ما بخشيد و فخر روشنگرى چراغ دين را در فضاى تاريك و شرك آلود مخوف ترين قرن اسارت بشر به ما عطا فرمود و سپس تكليف حراست از شريعت جاودانه اش را به ما سپرد. اداى اين تكليف مستلزم تحليل عوامل نهان و آشكار انحراف، ركود يا انزواى شريعت از يك سو و پيش بينى و مهار موانع توسعه كمى و كيفى دين در جوانب گوناگون جامعه هاى انسانى، از سوى ديگر است.
امت اسلامى پيش از هميشه بر اين نكته اتفاق نظر دارد كه با بحران عميق فكرى مواجه است و فقدان فرهنگ منسجم، عقب ماندگى علمى- صنعتى، تيرگى تمدن، سقوط اخلاقى، نابسامانى هاى اقتصادى و ناهنجارى نظام هاى سياسى، جلوه هاى گوناگون اين بحران مى باشد. هم چنين امت اسلامى كما بيش و به اجمال مى داند، كه راه نجات از اين بحران عميق فكرى در بازگشت خودآگاهانه و عالمانه به قرآن و سنت نهفته است. با اين حال شايد امت اسلامى نسبت به ماهيت تهاجمى اين بحران و نقشه هاى از پيش طراحى شده براى تشديد آن وقوف كافى نداشته باشد و از اين رو نسبت به راه هاى خروج از اين بحران نيز دچار ساده انگارى شود. چه اين كه در اكثر طرح هاى اصلاحى پيش نهاد شده از سوى جنبش هاى اسلامى، غفلت از خصلت تهاجمى فرهنگ غرب و ساده انگارى نسبت به مبانى حفظ عقيده دينى به چشم مى خورد.
فرهنگ و تمدن غرب، فارغ از تمايلات و درخواست هاى مسلمان ها، مرزهاى انديشه دينى را در مى نوردد و به طور بنيادين به تحريف مفاهيم دينى و تغيير مبانى ايدئولوژيك و رخنه در برداشت ها و استنباط هاى عقلانى از متون دينى، اقدام مى نمايد. در نقطه مقابل، حفظ عقيده مذهبى نيز تنها به كمك توسعه اطلاعات تاريخى و اخلاقى يا حفظ روحيه سلحشورى و حماسى از طريق خطابه ها و يادآورى شكوه گذشته تمدن اسلامى، ممكن نيست.
چه اين كه وسواس در مناسك عبادى نيز در اين زمينه به تنهايى كارساز نيست. چنانكه مبارزات سياسى نيز در صورت جدايى از انقلاب معرفتى و احياى تربيت دينى، ناتمام خواهد ماند. به همين دليل اگر چه تاريخ مسلمانان، خاصه در قرن هاى اخير، شاهد جنبش هاى اسلام گراى كمابيش وسيعى بوده است، ولى برنامه هاى دين زدايى، معمولا گوى سبقت را ربوده اند و نيز اگرچه تلاش پيگير و همه جانبه فرهنگ مهاجم تاكنون با مقاومت هاى جدى روبه رو گرديده است، اما در نهايت همين تهاجم فرهنگى سبب گرديده است، جوامع اسلامى كه در اخلاق فردى و مناسك عبادى، پاى بندى دينى خويش را به طور نسبى حفظ نموده اند، در حوزه هاى معرفتى و نظام هاى سياسى، اقتصادى، حقوقى و اجتماعى، سكولاريسم را برگزينند و به دامان انديشه غرب پناه ببرند. بنابراين اساس بحران فكرى در جوامع اسلامى، تضاد موجود ميان حوزه فردى و اجتماعى زندگى، يا به عبارت ديگر تضاد ميان انديشه و رفتار است كه البته در سايه برنامه آگاهانه و تاريخى دين زدايى رخ داده است.
گره كور بحران در جوامع اسلامى تبعيد دين از متن جامعه به حوزه اعمال و عقايد شخصى است اما بايد اذعان داشت كه بازگرداندن اين تبعيدى، به رغم فوريت و ضرورتى كه به لحاظ نجات بشر از بحران معنويت دارد، به لحاظ تحقق عينى سخت قريب به محال مى نمايد. زيرا حفظ ايمان به خدا و قيامت و اعتقاد به رسول، اگرچه جزو اصول دين و غايت جنبش هاى اسلامى گرا است ولى اين آرمان در صورت مثله شدن دين از طريق تحريف مفاهيم بنيادى و تغيير ايدئولوژى از طريق تخليه برنامه هاى اجتماعى، سياسى، اقتصادى و جدا كردن راه دين از علم، به اسطوره هايى فراخى بدل خواهد شد.
اين اسطوره ها كه در قالب شعائرى تزيينى نمود خواهند يافت، حتى در حوزه هاى فردى هم راه به جايى نخواهند برد. چراكه دين ماهيتى اجتماعى دارد و برنامه هاى دين در صورت حفظ وجهه نظام مند اجتماعى آن معنادار خواهند بود. اين در حالى است كه كانون اصلى برنامه هاى دين زدايى نيز معطوف به انكار كليت دين، بلكه انكار همين وجهه نظام دار اجتماعى است.
برنامه هاى دين زدايى هرگز با آثار روانى و فردى دين مخالفتى ندارد و حتى به خاطر تاثيرات گسترده اى كه اين وجهه از امور دينى در حفظ نظم و قانون و همچنين ايجاد آرامش روانى در شهروندان به جا مى گذارد، از آن استقبال نيز مى كند. اما مطمع نظر اصلى برنامه هاى دين زدايى تعطيل كاربردهاى اجتماعى دين در نهادهاى سياسى، تربيتى و علمى است و دقيقا همين كاركردهاست كه موجبات اصلى مقاومت جنبش اسلامى را در برابر سلطه اهواء نفسانى انسان معاصر غرب فراهم آورده است. از اين رو مبارزه با سكولاريسم تنها با احيا كاركردهاى اجتماعى دين ممكن مى گردد. البته چنين امرى مستلزم انقلابى معرفتى است.
شناسايى چهره هاى سكولاريسم، شيوه ها و طرح هاى دين زدايى و تاريخچه آن از يك سو، شناخت گستره دين و كاربردهاى فردى و اجتماعى آن و هم چنين اذعان به ضرورت دينى شدن وجوه گوناگون زندگى از سوى ديگر، از مقدمات ضرورى اين انقلاب معرفتى، به شمار مى آيند. انقلاب معرفتى يا اسلامى شدن، فرآيند گسترده و آگاهانه اى است در جهت پى ريزى يك منظومه فكرى منسجم تا با اتكاء به آن بتوان براى حوزه هاى گوناگون زندگى بشر امروز، برنامه دينى ارايه نمود و البته مقدمه اين فرآيند، شناخت همه جانبه چهره هاى آشكار و نهان دين زدايى، همچنين ريشه يابى و تحليل عوامل تاريخى آن است.
از نگاه تاريخى و به طور خلاصه، موفقيت برنامه هاى دين زدايى مرهون عواملى چند است كه از آن جمله مى توان به سياست هاى استبدادى حاكمان، بى تدبيرى هاى سلاطين، شيفتگى روشنفكران و مصلحان اجتماعى نسبت به آراى و نظام هاى غربى، غفلت يا جهل امت اسلامى نسبت به سرچشمه هاى وحيانى، عقب ماندگى تمدنى جوامع اسلامى و منابع غنى و معطل انرژى در آن ها از يكسو؛ علم، تكنولوژى پيشرفته و ثروت غرب، ويژگى هاى نظام هاى اقتصادى ماترياليستى، خوى فزون طلبانه غربى ها، نيات هشيارانه سياست گذاران غربى، پى گيرى ها و مداومت هاى علمى مستشرقين و غيره از سوى ديگر اشاره نمود. اگرچه برنامه هاى دين زدايى، طيف وسيعى را شامل مى شود، ولى به نظر مى رسد «سكولاريسم تربيتى» را مى توان به عنوان يكى از موثرترين و غيرآشكارترين نوع اين برنامه ها معرفى نمود. چرا كه اين سكولاريسم، خزنده با بيش ترين توفيق مقرون بوده است.
از اين رو، كتاب «سكولاريسم تربيتى» نوشته جميله علم الهدى، در پى تحليل و بررسى ريشه هاى تاريخى بحران فكرى موجود، تلاش مى كند تا گوشه اى از تاريخ اين برنامه گسترده را به تصوير كشد و چگونگى استقرار تربيت جديد و غيردينى را به جاى تربيت سنتى- مذهبى در ايران، تبيين نمايد. در اين زمينه توجه ما معطوف به تاثير جريان روشن فكرى ايران در انتقال و تثبيت تعليم و تربيت جديد غيردينى است. به عبارت ديگر اين كتاب، دين زدايى تدريجى جامعه ايران را از منظر رخدادهاى نظام تربيتى مى نگرد و غيردينى شدن تعليم و تربيت ايران را از منظر كاركردهاى روشن فكرى تحليل مى كند و در آخر نيز، به تحليل واكنش هاى تربيتى جناح متدين، در مقابل برنامه «سكولاريسم تربيتى» پرداخته و آثار و پيامدهاى آن را بررسى مى نمايد.
اين كتاب توسط انتشارات كانون انديشه جوان با قيمت ۱۴۰۰ تومان در دسترس علاقه مندان است.
با برآمدن آفتاب درخشنده و فروزنده انقلاب در سرزمين ما، هويت فرهنگى و تاريخى ايرانيان، در فصل تازه خويش، طليعه تمدنى تازه را نويد مى دهد كه بر بنياد ايستارها و انگاره هاى قدسى دين شكل مى گيرد نيز از اين روست كه در بستر اين تمدن سازى ايمانى، چالش هاى مرتبط با عرصه هاى دين و تدين، دانش و پژوهش، علم و فناورى و مفاهيم و سازه هاى سياسى، فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى، همه و همه، با همراهى بى شمارى از پرسش هاى دراز دامن و نفس گير، در حيات جمعى جامعه ما، به ويژه در ميان دانشجويان پرسنده و پژوهنده، بسط يافته اند. ذهن تكاپوگر فرهيخته دانشجوى معاصر، نيازمند آن است كه در فرآيند هم ارزى و يا تقابل نهادهاى مدرن و ساختارهاى برآمده از آن ها با لايه هاى تمدن شكوهمند اسلامى بر انبوه پرسش هاى خويش پاسخ هايى سخته و سنجيده بيابد.
حمد و سپاس خداوند را سزاست كه توفيق سردمدارى طغيان عليه شيطان و بازگشت به تعاليم انبيا را به ما بخشيد و فخر روشنگرى چراغ دين را در فضاى تاريك و شرك آلود مخوف ترين قرن اسارت بشر به ما عطا فرمود و سپس تكليف حراست از شريعت جاودانه اش را به ما سپرد. اداى اين تكليف مستلزم تحليل عوامل نهان و آشكار انحراف، ركود يا انزواى شريعت از يك سو و پيش بينى و مهار موانع توسعه كمى و كيفى دين در جوانب گوناگون جامعه هاى انسانى، از سوى ديگر است.
امت اسلامى پيش از هميشه بر اين نكته اتفاق نظر دارد كه با بحران عميق فكرى مواجه است و فقدان فرهنگ منسجم، عقب ماندگى علمى- صنعتى، تيرگى تمدن، سقوط اخلاقى، نابسامانى هاى اقتصادى و ناهنجارى نظام هاى سياسى، جلوه هاى گوناگون اين بحران مى باشد. هم چنين امت اسلامى كما بيش و به اجمال مى داند، كه راه نجات از اين بحران عميق فكرى در بازگشت خودآگاهانه و عالمانه به قرآن و سنت نهفته است. با اين حال شايد امت اسلامى نسبت به ماهيت تهاجمى اين بحران و نقشه هاى از پيش طراحى شده براى تشديد آن وقوف كافى نداشته باشد و از اين رو نسبت به راه هاى خروج از اين بحران نيز دچار ساده انگارى شود. چه اين كه در اكثر طرح هاى اصلاحى پيش نهاد شده از سوى جنبش هاى اسلامى، غفلت از خصلت تهاجمى فرهنگ غرب و ساده انگارى نسبت به مبانى حفظ عقيده دينى به چشم مى خورد.
فرهنگ و تمدن غرب، فارغ از تمايلات و درخواست هاى مسلمان ها، مرزهاى انديشه دينى را در مى نوردد و به طور بنيادين به تحريف مفاهيم دينى و تغيير مبانى ايدئولوژيك و رخنه در برداشت ها و استنباط هاى عقلانى از متون دينى، اقدام مى نمايد. در نقطه مقابل، حفظ عقيده مذهبى نيز تنها به كمك توسعه اطلاعات تاريخى و اخلاقى يا حفظ روحيه سلحشورى و حماسى از طريق خطابه ها و يادآورى شكوه گذشته تمدن اسلامى، ممكن نيست.
چه اين كه وسواس در مناسك عبادى نيز در اين زمينه به تنهايى كارساز نيست. چنانكه مبارزات سياسى نيز در صورت جدايى از انقلاب معرفتى و احياى تربيت دينى، ناتمام خواهد ماند. به همين دليل اگر چه تاريخ مسلمانان، خاصه در قرن هاى اخير، شاهد جنبش هاى اسلام گراى كمابيش وسيعى بوده است، ولى برنامه هاى دين زدايى، معمولا گوى سبقت را ربوده اند و نيز اگرچه تلاش پيگير و همه جانبه فرهنگ مهاجم تاكنون با مقاومت هاى جدى روبه رو گرديده است، اما در نهايت همين تهاجم فرهنگى سبب گرديده است، جوامع اسلامى كه در اخلاق فردى و مناسك عبادى، پاى بندى دينى خويش را به طور نسبى حفظ نموده اند، در حوزه هاى معرفتى و نظام هاى سياسى، اقتصادى، حقوقى و اجتماعى، سكولاريسم را برگزينند و به دامان انديشه غرب پناه ببرند. بنابراين اساس بحران فكرى در جوامع اسلامى، تضاد موجود ميان حوزه فردى و اجتماعى زندگى، يا به عبارت ديگر تضاد ميان انديشه و رفتار است كه البته در سايه برنامه آگاهانه و تاريخى دين زدايى رخ داده است.
گره كور بحران در جوامع اسلامى تبعيد دين از متن جامعه به حوزه اعمال و عقايد شخصى است اما بايد اذعان داشت كه بازگرداندن اين تبعيدى، به رغم فوريت و ضرورتى كه به لحاظ نجات بشر از بحران معنويت دارد، به لحاظ تحقق عينى سخت قريب به محال مى نمايد. زيرا حفظ ايمان به خدا و قيامت و اعتقاد به رسول، اگرچه جزو اصول دين و غايت جنبش هاى اسلامى گرا است ولى اين آرمان در صورت مثله شدن دين از طريق تحريف مفاهيم بنيادى و تغيير ايدئولوژى از طريق تخليه برنامه هاى اجتماعى، سياسى، اقتصادى و جدا كردن راه دين از علم، به اسطوره هايى فراخى بدل خواهد شد.
اين اسطوره ها كه در قالب شعائرى تزيينى نمود خواهند يافت، حتى در حوزه هاى فردى هم راه به جايى نخواهند برد. چراكه دين ماهيتى اجتماعى دارد و برنامه هاى دين در صورت حفظ وجهه نظام مند اجتماعى آن معنادار خواهند بود. اين در حالى است كه كانون اصلى برنامه هاى دين زدايى نيز معطوف به انكار كليت دين، بلكه انكار همين وجهه نظام دار اجتماعى است.
برنامه هاى دين زدايى هرگز با آثار روانى و فردى دين مخالفتى ندارد و حتى به خاطر تاثيرات گسترده اى كه اين وجهه از امور دينى در حفظ نظم و قانون و همچنين ايجاد آرامش روانى در شهروندان به جا مى گذارد، از آن استقبال نيز مى كند. اما مطمع نظر اصلى برنامه هاى دين زدايى تعطيل كاربردهاى اجتماعى دين در نهادهاى سياسى، تربيتى و علمى است و دقيقا همين كاركردهاست كه موجبات اصلى مقاومت جنبش اسلامى را در برابر سلطه اهواء نفسانى انسان معاصر غرب فراهم آورده است. از اين رو مبارزه با سكولاريسم تنها با احيا كاركردهاى اجتماعى دين ممكن مى گردد. البته چنين امرى مستلزم انقلابى معرفتى است.
شناسايى چهره هاى سكولاريسم، شيوه ها و طرح هاى دين زدايى و تاريخچه آن از يك سو، شناخت گستره دين و كاربردهاى فردى و اجتماعى آن و هم چنين اذعان به ضرورت دينى شدن وجوه گوناگون زندگى از سوى ديگر، از مقدمات ضرورى اين انقلاب معرفتى، به شمار مى آيند. انقلاب معرفتى يا اسلامى شدن، فرآيند گسترده و آگاهانه اى است در جهت پى ريزى يك منظومه فكرى منسجم تا با اتكاء به آن بتوان براى حوزه هاى گوناگون زندگى بشر امروز، برنامه دينى ارايه نمود و البته مقدمه اين فرآيند، شناخت همه جانبه چهره هاى آشكار و نهان دين زدايى، همچنين ريشه يابى و تحليل عوامل تاريخى آن است.
از نگاه تاريخى و به طور خلاصه، موفقيت برنامه هاى دين زدايى مرهون عواملى چند است كه از آن جمله مى توان به سياست هاى استبدادى حاكمان، بى تدبيرى هاى سلاطين، شيفتگى روشنفكران و مصلحان اجتماعى نسبت به آراى و نظام هاى غربى، غفلت يا جهل امت اسلامى نسبت به سرچشمه هاى وحيانى، عقب ماندگى تمدنى جوامع اسلامى و منابع غنى و معطل انرژى در آن ها از يكسو؛ علم، تكنولوژى پيشرفته و ثروت غرب، ويژگى هاى نظام هاى اقتصادى ماترياليستى، خوى فزون طلبانه غربى ها، نيات هشيارانه سياست گذاران غربى، پى گيرى ها و مداومت هاى علمى مستشرقين و غيره از سوى ديگر اشاره نمود. اگرچه برنامه هاى دين زدايى، طيف وسيعى را شامل مى شود، ولى به نظر مى رسد «سكولاريسم تربيتى» را مى توان به عنوان يكى از موثرترين و غيرآشكارترين نوع اين برنامه ها معرفى نمود. چرا كه اين سكولاريسم، خزنده با بيش ترين توفيق مقرون بوده است.
از اين رو، كتاب «سكولاريسم تربيتى» نوشته جميله علم الهدى، در پى تحليل و بررسى ريشه هاى تاريخى بحران فكرى موجود، تلاش مى كند تا گوشه اى از تاريخ اين برنامه گسترده را به تصوير كشد و چگونگى استقرار تربيت جديد و غيردينى را به جاى تربيت سنتى- مذهبى در ايران، تبيين نمايد. در اين زمينه توجه ما معطوف به تاثير جريان روشن فكرى ايران در انتقال و تثبيت تعليم و تربيت جديد غيردينى است. به عبارت ديگر اين كتاب، دين زدايى تدريجى جامعه ايران را از منظر رخدادهاى نظام تربيتى مى نگرد و غيردينى شدن تعليم و تربيت ايران را از منظر كاركردهاى روشن فكرى تحليل مى كند و در آخر نيز، به تحليل واكنش هاى تربيتى جناح متدين، در مقابل برنامه «سكولاريسم تربيتى» پرداخته و آثار و پيامدهاى آن را بررسى مى نمايد.
اين كتاب توسط انتشارات كانون انديشه جوان با قيمت ۱۴۰۰ تومان در دسترس علاقه مندان است.