دلایل کواکب بر وجود و ظهور حضرت مهدی علیه السلام )
نويسنده:على زمانى قمشهاى
نشانههاى ظهور حضرت مهدى(ع)
(قمر: 1 و6).
«آن ساعت نزديك آمد و ماه آسمان شكافته شد. پس از آنان روى بگردان تا روزى كه ندا كنندهاى خلق را به عالمى حيرتآور و هولانگيز دعوت كند».
در حديثى آن ساعت را خروج حضرت مهدى(ع) دانسته كه مردم را به آئينى فرا مىخواند كه آن را منكر و ناشناخته مىدانند و باور نمىكنند كه آئين اسلام باشد.
امام صادق(ع) برخى از ويژگيهاى آئين اسلام در آن زمان را اينگونه برمىشمارد:
وقتى حضرت قائم قيام كند، به جانب كوفه رهسپار مىشود و چهار مسجد را در كوفه ويران مىسازد[چرا كه با موازين اسلام همخوان نيستند] و در روى كره زمين مسجدى كه داراى اشراف و بالكن باشد، باقى نخواهد ماند جز اين ويران مىسازد و آنها را بدون صاف و مستوى[بدون بالكن و اشراف] مىسازد، راههاى بزرگ را توسعه مىبخشد و همه چيزهايى كه از ديوارها به كوچه و خيابان موجود است، از قبيل بالكن، ناودان و... دستور مىفرمايد برچيده شوند، همه بدعتها را از بين مىبرد و همه سنتها را تجديد مىفرمايد شهرها و كشورهاى قسطنطنيه، چين و كوهستانهاى ديلم را مىگشايد، و هفتسال اينگونه حكم مىراند كه هر سالى برابر ده سال از سالهاى معمولى است. سپس آنچه خدا خواهد انجام مىدهد.
راوى خبر مىپرسد: فدايت گردم چگونه سالها طولانى مىشود[و يك سال به اندازه ده سال خواهد گشت] فرمود: خداوند متعال فرمان مىدهد فلك درنگ و حركت را كند گرداند از اينرو روزها و سالها طولانى خواهند گشت.
ابو بصير كه راوى خبر است، باز مىپرسد: آنان مىگويند فلك اگر تغيير كند[و از حركت معمولى باز ايستد يا كند شود]، از بين خواهد رفت؟ فرمود: اين سخن زنديقان است، اما مسلمانان چنين راهى را نخواهند پيمود و حال آن كه خداوند متعال ماه را براى پيامبر(ص) شكافت و قبل از آن خورشيد را براى يوشع بن نون برگرداند، از همه بالاتر، خبر داد به طولانى بودن روز قيامت روزى كه برابر هزار سال از سالهاى معمولى مردمان است. (1)
تاييد سخن از ديدگاه دانش روز
ما در اين راستا با توجه به اين كه نيروى جاذبه(گرانش عام) در همه اجرام آسمانى و اجسام عنصرى و زمينى كارگر و مؤثر است، به نيروى جاذبه ماه و تاثير آن بر آب درياها، خاك و خشكىها و ايست دادن به كره زمين اشاره خواهيم داشت.
از دير باز مردم روزگاران مىدانستند ميان طلوع و غروب ماه و برآمدن و فرونشينى آب درياها بايستى رابطهاى وجود داشته باشد، اما چگونگى آن را نمىدانستند تا اين كه:
نابغه بزرگ جهان دانش «اسحاق نيوتون» براى نخستين بار بر اين معما دستيافت و چگونگى پيدايش آن را به درستى بيان داشت.
پديده كشنده(جزر و مد) اساسا زاييده نيروى جاذبه كره ماه است، بديهى است درياها در مقايسه با خشكىهاى زمين از قابليت انعطاف و نرمى بيشترى برخوردار بوده و بالطبع در برابر نيروى كشش ماه كمتر ايستادگى مىكنند، به همين مناسبت تودههاى آب در زير پاى ماه انباشته مىگردند و پديدهاى را به نام «بركشند» ايجاد مىكنند.
همزمان با «بركشند» رو به ماه، «بركشند» ديگرى در آن سوى كره زمين ايجاد مىگردد بدينسان كه آبهاى آن سوى كره زمين كه از ماه بدورند، كمتر متاثر گرديده و به اصطلاح عقب مىمانند و آب توده عظيمى را ايجاد مىكنند، لذا روزانه هر نقطه از سطح دريا دوبار دستخوش بركشند و دو بار هم دستخوش «فروكشند» مىگردد.
بنابراين، بهطور متوسط فاصله(زمان) بين دو جزر و مد متوالى 12 ساعت و 5/25دقيقه است، درست نصف زمانى كه طول مىكشد، تا ماه ظاهرا يك دور كامل دور زمين بپيمايد يعنى 24 ساعت و 51 دقيقه.
جزر و مد همراه با حركت ظاهرى ماه از افق شرقى ناظر، به سمت افق غربى او پيش مىروند.
اثر جاذبه خورشيد در جزر و مد نسبتبه ماه از درجه دوم اهميتبرخوردار است، زيرا فاصله آن بيشتر(فاصله خورشيد از زمين يكصد و پنجاه ميليون كيلومتر) است، از اينرو نسبت نيروى مولد جزر و مد خورشيد تنها حدود7درصد(7%) نيروى ماه است.
وقتى كه نيروهاى مولد ماه و خورشيد هماهنگ عمل مىكنند، مثلا هنگام ماه نو كه هر دو در يك طرف زمين هستند، جزر و مدها در حداكثر خود هستند و به نام جزر و مد 2بهارى يا «مهكشند» (Sprinq tide) ناميده مىشود، حد ديگر وقتى است كه خورشيد و ماه باهم زاويه 900 درجه (تربيع) مىسازند در اين هنگام جزر و مد را به حد اقل و به جزر و مدهاى خفيف يا «كهشكند» (Iveap tide) مبدل مىسازند.
نزديكى ماه نيز تاثيرى در ارتفاع جزر و مد دارد، هنگامى كه ماه در حضيض زمينى قرار دارد نيروى مولد جزر و مد آن به اندازه 20% بيش از حد عادى است.
جاذبه ماه سبب مىشود علاوه بر آماسيدن آبهاى كره زمين خشكىها نيز دستخوش تورم گردند كه در مقايسه با آماس آبها نامحسوس است.
نيروى حاصل از جاذبه ماه و لنگرى كه از جانب انباشته شدن آبها به وجود مىآيد، سبب مىشوند چرخش محورى زمين به آرامى ايست(ترمز) كند و بدينسان بر طول شبانهروز زمينى مىافزايند.
بررسى خطوط رشد و نمو سنگوارههاى مرجانى بيانگر آن است كه در 350 ميليون سال پيش طول شبانهروز حدود سه(3) ساعت كوتاهتر از شبانهروز كنونى بوده و طول سال خورشيدى به چيزى حدود 400 روز بالغ مىگرديده است.
بررسىهايى كه از روى سوابق بجا مانده از كسوف و خسوفهاى گذشته به عمل آمده، نشان مىدهد كه روند افزايش طول روزهاى زمينى0016% ثانيه در هر قرن است. (2)
2 - كسى كه اين نيروى بنيادين و زيربنايى را به نام جاذبه در سرتاسر اين نظام اعم از جسمانى، جرمانى و كيهانى به وديعه نهاده است و شايد اين آيه(چنان كه برخى از مفسران برآنند) به آن اشاره داشته باشد:
(الله الذى رفع السموات بغير عمد ترونها ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر كل يجرى لاجل مسمى...)(رعد: 2).
«خدا است آن ذات پاكى كه آسمانها را بدون ستون برافراشت و شما آن را ملاحظه مىكنيد آنگاه با كمال قدرت عرش را در خلقتبياراست و خورشيد و ماه را مسخر اراده خود ساخت كه هركدام در وقتخاص و مدار معين به گردش آيند».
چنين خدايى قدرت دارد پريود روزانه و ساليانه(حركت وضعى و انتقالى) كره زمين را كاهش دهد يك دور گردش وضعى زمين را ده برابر كرده به 240 ساعتبرساند و يك دور گردش ساليانه زمين در مدار خود را ده برابر كرده يعنى كره زمين كه در هر ثانيه سى(30) كيلومتر حركت مىكند، به3 كيلومتر كاهش دهد از اينرو امام صادق(ع) براى رفع تعجب از ابوبصير مىفرمايد:
آنگونه كه ماه براى رسول خدا شكافته شد[روايات در اين باره از سنى و شيعه به سرحد يقين و تواتر است] و پيش از آن خورشيد بر يوشع بن نون باز گشت[به احتمال قوى به مقدار چند ساعت كره زمين در حركت وضعى خود از راستبه چپ (غرب به شرق) برگشته باشد]، چنان كه امروزه منجمان ناهيد(زهره)شناس معتقدند حركت وضعى ناهيد از شرق به غرب يعنى برخلاف حركت وضعى زمين است، از اينرو در زهره خورشيد از مغرب طلوع و به مشرق غروب مىكند، پس خداوند قادر است كه چنين حركتى را ظرف چند ساعتبراى كره زمين در زمان يوشع بن نون پديد آورد. و از همه مهمتر روز قيامت است كه قرآن در باره مقدار آن مىفرمايد:
(...و ان يوما عند ربك كالف سنة مما تعدون)(حج:47).
«همانا يك روز نزد خدا چون هزار سال به حساب شماست».
و مىفرمايد:
(يدبر الامر من السماء الى الارض ثم يعرج اليه فى يوم كان مقداره الف سنة مما تعدون)(سجده: 5).
«او امر عالم را به نظام احسن و اكمل از آسمان تا زمين تدبير مىكند سپس روزى كه مقدارش به حساب شما بندگان هزار سال است، باز به سوى خود بالا مىبرد».
3 - ايستادن آفتاب
نوشته سيد اسماعيل عقيلى را مىتوان تاييد ديگرى دانستبر فرمايش امام صادق(ع) يعنى بربازگشتخورشيد، كه ما به تعبير ديگر بازگشتحركت وضعى زمين دانستيم، وى در باب علائم ظهور نوشته است: از آن علايم ايستادن آفتاب است در وسط آسمان از اول ظهر تا وقت عصر بدون آن كه حركت نمايد، و اين دليل استبر تغيير حركت افلاك (3) مورخان و محدثان اين سخن را ذيل آيه نوشتهاند:
(ان نشا ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين)(شعراء:4).
«ما اگر بخواهيم از آسمان نشانه و آيت قهرى نازل گردانيم تا همه بر آن گردن نهند و خاضع شوند».
ابوبصير گويد: از امام صادق(ع) درباره اين آيه شنيدم فرمود: به زودى خداوند درباره آنان چنين خواهد گرد گفتم: اينان چهكسانى مىباشند؟ فرمود: بنىاميه و يارانشان مىباشند، گفتم آن نشانه و آيه چيست؟ فرمود: ايستادن خورشيد بين اول ظهر تا وقت عصر و خارج شدن و پديدار گشتن يك صورت تا سينه شخصى -كه حسب و نسب او شناخته شده است- در خورشيد، اين پديده در زمان سفيانى واقع شود در اين هنگام سفيانى و دار و دسته او به هلاكتخواهند رسيد.
امام صادق(ع) فرمود: پيش از ظهور حضرت مهدى(ع) پنج نشانه واقع مىشود:
1 - صيحه آسمانى، آن حضرت در مكه داخل مىشود و در جانب خانه كعبه ظهور مىنمايد و چون آفتاب بلند شود، قبل از آن منادى ندا كند كه همه اهل زمين و اسمان بشنوند و بگويد: اى گروه خلايق آگاه باشيد كه اين مهدى آل محمد است. او را به نام و كنيه جدش رسول خدا(ص) ياد نمايد و در اين باره اين آيه نازل شد: (ان نشا ننزل عليهم من السماء...).
2 - سفيانى: او از بيابان بىاب و علف واقع ميان مكه و شام خروج كند، سفيانى مردى استبد صورت، آبلهرو، چهارشانه، ازرق چشم و نام او «عثمان بن عنبسه» و از فرزندان يزيد بن معاويه است، او شهرهاى دمشق، حمص، فلسطين، اردن و قنسرين را به تصرف خويش آورد....
3 - فرو رفتن لشگر سفيانى، در بيابانى بين مكه و مدينه، نيروهاى او در اين محور به سيصدر هزار نفر مىرسند، و سرانجام خود او به دست لشگريان حضرت مهدى(ع) در بيتالمقدس كشته خواهد گشت.
4 - قتل نفس زكيه، و آن پسرى است از آل محمد(ص) كه بين ركن و مقام شهيد مىشود.
5- يمانى: خروج يمانى از يمن اتفاق مىافتد. در پارهاى اخبار وارد شده كه يمانى و خراسانى و سفيانى در زمان واحد خروج خواهند نمود يعنى در يك روز و يك ماه و يك سال و در ميان اين سه نفر از يمانى هدايت كنندهتر نيست وى خلايق را به سوى حق دلالت مىكند. (4)
پی نوشت :
1) تفسير نورالثقلين، ذيل قمر، 1،6 - بحارج52، ص333،337و339.
2) پاتريك مور (patrick Moore) گرى هانت (Garry unt) اطلس منظومه خورشيدى، برگردان عباس جعفرى، ص 94، و بعد، نشر سازمان گيتاشناسى، تابستان 1374ش.
مايردگانى، نجوم به زبان ساده2/186 وجد ترجمه محمد رضا خواجهپور، نشر گيتاشناسى،1363ش.
مبانى نجوم، تاليف اتواستروو (Otto Struve) بورلى ليند، هلن پيلانس، برگردان حسين زمرديان، بهروز حاجبى، ص37 و بعد، نشر دانشگاه تهران، 1364ش.
3) كفايةالموحدين، سيد اسماعيل نورى عقيلى، مقاله رابعه، در بيان بعضى از علائم ظهور- منتهى الآمال، محدث قمى، فصل7، در بعضى از علامات ظهور - تفسير نورالثقلين ذيل سوره شعراء.
4) مدرك قبل.