شباهتهاى رستاخيز مهدى عليه السلام با رستاخيز آخرت
«عن مثنى الحناط قال: سمعت ابا جعفر يقول: ايام الله عزوجل ثلاثة: يوم يقوم القائم، و يوم الكرة، و يوم القيامة; (1) ايام الله سه روز است; روز قيام مهدى عليه السلام، روز رجعت و روز قيامت .»
نوشتار كوتاهى كه پيش رو داريد به بررسى اجمالى شباهتهاى دو مورد از ايام الله - يعنى روزگار قيام حضرت مهدى و روز رستاخيز - پرداخته است .
1- حوادث عجيب
يكى از وجوه مشترك بين رستاخيز آخرت و قيام مهدى عليه السلام، وقوع حوادث و رخدادهاى بزرگ است كه قبل از شروع آن دو، تحقق پيدا مىكند .
حوادث قبل از قيامت كبرى
الف . متلاشى شدن كوهها
«و حملت الارض و الجبال فدكتا دكة واحدة» ; (3) «و زمين و كوهها از جاى خود برداشته شوند و يكباره درهم كوبيده گردند .»
ب . زلزلههاى عظيم
«اذا رجت الارض رجا» (5) ; «چون زمين با تكان [سختى] لرزانده شود .»
ج . بى فروغ شدن خورشيد و ستارگان
«و خسف القمر و جمع الشمس و القمر» (7) ; «و ماه بى نور گردد و خورشيد و ماه يك جا، جمع شوند .»
حوادث قبل از رستاخيز مهدى عليه السلام
امام صادق عليه السلام مىفرمايند: «ينادى مناد من السماء اول النهار; يسمعه كل قوم بالسنتهم; (8) در ابتداى روز، گويندهاى در آسمان ندا مىدهد، به گونهاى كه هر قومى با زبان خود، آن ندا را مىشنود .»
«اذا نادى مناد من السماء ان الحق فى آل محمد فعند ذلك يظهر المهدى على افواه الناس و يشربون حبه و لا يكون لهم ذكر غيره; (9) هر گاه گويندهاى از آسمان صدا بزند كه حق با اولاد محمد صلى الله عليه و آله است، در آن هنگام، ظهور مهدى عليه السلام بر سر زبانها مىافتد، به گونهاى كه دل را به محبت او سيراب مىكنند و غير او را ياد نمىكنند .»
ب . خسوف و كسوف
از نشانههاى ظهور، كسوف در نيمه ماه رمضان و خسوف در آخر و يا اول همان ماه است .
كسوف در روزهاى نخست و روزهاى آخر ماه و خسوف در روزهاى ميانى ماه، طبيعى و عادى است و در طول تاريخ، بارها و بارها، رخ داده و از نظر علمى، خسوف و كسوف در روزهاى ياد شده، پديده عادى به حساب مىآيد و از ديرباز، منجمان، بر اساس محاسبههاى دقيق رياضى و نجومى، زمان گرفتن خورشيد، يا ماه را در طول سال، پيش بينى مىكردهاند، ولى خورشيد گرفتگى در وسط ماه يا ماه گرفتگى در اول و يا آخر آن، امرى غيرعادى است . البته در خود روايات هم، به غيرعادى بودن تحقق اين نشانه، تصريح شده است . (10)
از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه: «آيتان تكونان قبل القائم لم تكونا منذ هبط آدم عليه السلام الى الارض، تنكسف الشمس فى النصف من شهر رمضان و القمر فى آخره، فقال رجل يابن رسول الله تنكسف الشمس فى آخر الشهر و القمر فى النصف؟ فقال ابو جعفر عليه السلام: انى لاعلم بما تقول و لكنها آيتان لم تكونا منذ هبط آدم عليه السلام; (11) پيش از قيام مهدى عليه السلام دو نشانه پديد خواهد آمد كه از زمان هبوط آدم عليه السلام در زمين بى سابقه است; گرفتن خورشيد در نيمه ماه رمضان و گرفتن ماه در آخر آن . مردى به امام عرض كرد: اى پسر رسول خدا! كسوف در وسط و خسوف در آخر ماه؟ ! حضرت فرمود: همانا من به آنچه مىگويى داناترم، اين دو از آيتهاى الهى هستند كه واقع شدن آنها از زمان هبوط آدم عليه السلام تاكنون سابقه ندارد .»
به نظر مىرسد وقوع اين دو امت من در زمان مهدى عليه السلام پديده به صورت غيرعادى، به خاطر آن است كه اهميت مساله ظهور، نمايان شود و مردم از خواب غفلتبيدار شوند و خود را مهياى مشاركت در آن نهضت عظيم سازند .
ج . بارانهاى پياپى
امام صادق عليه السلام مىفرمايند: «ان قدام القائم لسنة غيداقة يفسد التمر فى النخل فلا تشكوا فى ذلك; (12) در آستانه قيام مهدى عليه السلام سالى پر باران خواهد بود كه در اثر آن، خرما بر روى نخل مىپوسد . پس در اين امر، ترديدى به خود راه ندهيد . »
البته براى قيام امام مهدى عليه السلام علائم و نشانههاى بسيارى بيان شده كه به ذكر عناوين برخى از آنها اكتفا مىكنيم:
د . طلوع خورشيد از مغرب
ذ . خروج ياجوج و ماجوج
ر . خروج دجال
ز . خروج يمانى
ه . خروج سفيانى (13)
2- برقرارى عدالت
اجراى عدالت و تحقق آن، يكى از وجوه مشترك بين قيامت كبرى و قيامت صغرى (ظهور مهدى عليه السلام) است .
عدالت در قيامت كبرى
«فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره» ; (15) «پس هر كس هموزن ذرهاى نيكى كند آن را خواهد ديد و هر كس هموزن ذرهاى بدى كند آن را خواهد ديد .»
عدالت در رستاخيز مهدى
امام باقر عليه السلام مىفرمايد: «. . . و كذلك القائم اذا قام يبطل ما كان فى الهدنة مما كان فى ايدى الناس و يستقبل بهم العدل; (17)
همچون پيامبر صلى الله عليه و آله آنگاه كه قائم عليه السلام قيام كند، آنچه را از راه و روشهاى غلط ميان مردم در زمان قبل از ظهور رايج است زير پا مىنهد، و آيين دادگرى را برپا مىدارد .»
جناب حكيمه خاتون چنين روايت مىكند: آن امام بزرگ در لحظات نخستين پس از تولد، لب به سخن گشود و [همچون پيامبران كه در آغاز كودكى توان سخن گفتن دارند] به يكتائى خداوند و رسالتحضرت محمد صلى الله عليه و آله و امامت امام على عليه السلام و ديگر امامان گواهى داد، سپس چنين فرمود: «اللهم انجز لى ما وعدتنى، و اتمم لى امرى، و ثبت وطاتى، واملا الارض بى عدلا و قسطا; خداوندا! به آنچه به من وعده دادى وفا كن، و امر مرا (حكومت عدالت گستر جهانى) به كمال برسان، و گامهاى مرا استوار بدار، و زمين را به دست من آكنده از عدل و دادساز .»
3- اقتدار در حاكميت
از شباهتهاى ديگرى كه بين اين دو قيام مىتوان ذكر كرد، اقتدار در حاكميت است .
اقتدار حاكميت در قيامت كبرى
«فما يكذبك بعد بالدين، اليس الله باحكم الحاكمين» ; (18) «پس چه چيز تو را بعد از اين به تكذيب جزا وا مىدارد، آيا خداوند، بهترين حكم كنندگان نيست .»
«الا له الحكم و هو اسرع الحاسبين» ; (19) «آگاه باشيد كه حكم و داورى مخصوص اوست، و او سريعترين حسابرسان است .»
«الله يحكم بينكم يوم القيامة فيما كنتم فيه تختلفون» ; (20) «خدا در روز قيامت در مورد آنچه با يكديگر در آن اختلاف مىكرديد، داورى خواهد كرد .»
اقتدار حاكميت در قيام مهدى عليه السلام
امام على عليه السلام مىفرمايد:
«و ليطهرن الارض من كل غاش; (21) [امام مهدى عليه السلام] زمين را از هر چه باعث فريب و گمراهى مردم شود، پاك مىسازد .»
از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند: «ليس شانه الا بالسيف، لا يستتيب احدا، و لا ياخذه فى الله لومة لائم; (22) شيوه [حضرت مهدى عليه السلام] تنها با شمشير است و توبه كسى را نمىپذيرد و در راه اجراى احكام الهى، از ملامت هيچ ملامتگرى نمىهراسد .»
4- بشارت انبياء و اولياء به ظهور قيامت كبرى و صغرى
قيامت كبرى و رستاخيز مهدى عليه السلام، به خاطر اهميتشان، مورد بشارت و نويد همه انبيا و اولياى الهى قرار گرفته، بلكه وجه مشترك همه اديان الهى است . به خصوص قيام مصلح جهان، كه در برخى مكاتب غير الهى نيز مورد توجه بوده است .
بشارت به قيامت كبرى
«اذا وقعت الواقعة ليس لوقعتها كاذبة» ; (24) «زمانى كه آن واقعه وقوع يابد، [كه] در وقوع آن هيچ دروغى نيست .»
«يا ايها الذين امنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغد» ; (25) «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا داريد، و هر كسى بايد بنگرد كه براى فردا [ى خود] از پيش چه فرستاده است .»
بشارت به رستاخيز مهدى عليه السلام
قرآن كريم:
«و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون» ; (27) «و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد .»
تورات:
- «خداوند بر ابراهيم ظاهر گشته گفت: تمام اين زمين را كه مىبينى به تو و ذريه تو تا به ابد خواهم بخشيد . . . . به سوى آسمان بنگر و ستارگان را بشمار، هرگاه توانى آنها را شمرد . . . . ذريت تو نيز چنين خواهد بود . . . . من هستم يهوه كه تو را از كلدانيان بيرون آوردم تا اين زمين به ارثيت تو بخشم .» (28)
- «اگر چه تاخير نمايد، برايش منتظر باش، زيرا كه البته خواهد آمد و درنگ نخواهد كرد . . . بلكه جميع امتها را نزد خود جمع مىكند و تمامى قومها را براى خويش فراهم مىآورد .» (29)
انجيل:
- «همچنان كه برق از مشرق، ساطع شده تا به مغرب ظاهر مىشود، ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد . . . آن گاه علامات پسر انسان در آسمان پديدگردد . و در آن وقت جميع طوايف زمين سينه زنى كنند و پسر انسان را ببينند كه بر ابرهاى آسمان با قوت و جلال مىآيد .» (30)
- «كمرهاى خود رابسته، چراغهاى خود را افروخته بداريد . و شما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مىكشند، كه چه وقت از عروسى مراجعت كند، تا هر وقت آيد و در را بكوبد بى درنگ براى او باز كنند . خوشا به حال آن غلامان كه آقاى ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد . . . . پس شما نيز مستعد باشيد، زيرا در ساعتى كه گمان نمىبريد پسر انسان مىآيد .» (31)
زرتشتيان:
- «مردى بيرون آيد از زمين تازيان، از فرزندان هاشم، مردى بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق، و بر دين جد خويش باشد، با سپاه بسيار، روى به ايران نهد و آبادانى كند و زمين را پر از داد كند .»
- «پيامبر عرب آخرين فرستاده است كه از ميان كوههاى مكه ظاهر شود . . . از فرزندان پيامبر شخصى در مكه پديدار خواهد شد كه جانشين آن پيامبر است و پيرو دين جد خود مىباشد . . . . از عدل او گرگ با ميش آب مىخورند و همه جهانيان به آئين مهر آزماى [محمد] خواهندگرويد .» (32)
5- زندگى خوب و فراوانى نعمت
در قيامت كبرى و صغرى، مردان مؤمن و زنان مؤمنه در ناز و نعمت زندگى مىكنند و هيچ گونه نگرانى و ترسى آنها را تهديد نمىكند .
زندگى در قيامت كبرى
«ان الابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا» ; (34) «همانا نيكان از جامى نوشند كه آميزهاى از كافور دارد .»
«اولئك لهم جنات عدن تجرى من تحتهم الانهار يحلون فيها من اساور من ذهب و يلبسون ثيابا خضرا من سندس و استبرق متكئين فيها على الارائك نعم الثواب و حسنت مرتفقا» ; (35) «آنها كسانى هستند كه بهشتهاى جاودان براى آنان است، از زير [قصرها] شان جويبارها روان است . در آنجا با دستبندهايى از طلا آراسته مىشوند و جامههايى سبز از حرير نازك و ضخيم مىپوشند . در آنجا بر سريرها تكيه مىزنند . چه خوش پاداش و نيكو تكيه گاهى .»
زندگى در رستاخيز مهدى عليه السلام
رسول گرامى اسلام مىفرمايد: «يتنعم امتى فى زمن المهدى عليه السلام نعمة لم يتنعموا قبلها قط يرسل السماء عليهم مدرارا و لا تدع الارض شيئا من نباتها الا اخرجته; (37) امت من در زمان مهدى عليه السلام به نعمتى دستيابند كه پيش از آن و در هيچ دورهاى دست نيافته بودند [ . در آن روزگار] آسمان باران فراوان دهد، و زمين هيچ روييدنى را در دل خود نگاه ندارد .»
6- آشكار شدن باطنها
يكى از موضوعاتى كه وجه شباهتبين دو قيام است، بر ملا شدن باطن و درون انسانها است، البته برملا شدن باطنها، در قيامت كبرى با قيامت صغرى متفاوت است . در قيامت كبرى، آشكار شدن درون، كلى و فراگير است ولى در رستاخيز مهدى عليه السلام، ظاهر شدن درون مردم، براى حاكم و والى عادل - يعنى امام زمان عليه السلام - تحقق پيدا مىكند . پس به طور كلى مىتوان ظهور باطنها را يكى از وجوه مشترك بين دو قيام دانست .
در قيامت كبرى
«يوم هم بارزون لا يخفى على الله منهم شىء» (39) ; «آن روز كه آنان ظاهر گردند، چيزى از آنها بر خدا پوشيده نمىماند .»
«و اذا الصحف نشرت» (40) ; «و آنگاه كه نامهها گشوده شوند .»
در رستاخيز مهدى عليه السلام
حسن بن ظريف مىگويد: در ذهن خود دو سؤال داشتم، آنها را براى امام عسكرى عليه السلام نوشتم و چنين سؤال كردم:
«اذا قام القائم و اراد ان يقضى اين مجلسه الذى يقضى فيه بين الناس؟ فجاء الجواب: سالت عن القائم، فاذا قام يقضى بين الناس بعلمه، كقضاء داود، و لا يسال البينة; (43)
وقتى حضرت مهدى عليه السلام قيام كرد، از چه مقام و جايگاهى بين مردم حكم خواهد كرد؟ جواب آمد [و امام در آن جواب فرمود]: سؤال از قائم كردى، پس هر گاه [مهدى عليه السلام] قيام كند، در بين مردم به علم خود قضاوت مىكند، شبيه قضاوت حضرت داوود و از شاهد و بينه سؤال نمىكند .»
7- حيات مجدد
از ديگر وجوه مشترك بين قيامت كبرى و رستاخيز مهدى عليه السلام، زنده شدن انسانهاست كه در قيامت كبرى انسانها براى بهرهمند شدن از جزاء و پاداش الهى زنده مىشوند و در قيام مهدى عليه السلام، مؤمنين به خاطر لذت بردن و مشاركت در حكومت عدل، و كافرين به جهت زجر كشيدن از مشاهده حكومت الهى زنده مىشوند .
حيات دوباره در قيامت كبرى
«و نفخ فى الصور فجمعنا هم جمعا» (45) ; «و [همين كه] در صور دميده شود، همه آنها را گرد خواهيم آورد .»
«و نفخ فى الصور فاذا هم من الاجداث الى ربهم ينسلون» (46) ; «و در صور دميده خواهد شد، پس به ناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خويش مىروند .»
حيات دوباره در رستاخيز مهدى عليه السلام
برقى از امام صادق عليه السلام نقل مىكند: «من اقر بسبعة اشياء فهو مؤمن و ذكر منها الايمان بالرجعة; (47) كسى كه به هفت چيز معترف باشد، پس او مؤمن است و از جمله آن هفت چيز، ايمان به رجعت را ذكر فرمود .»
زنده شدن در رستاخيز مهدى عليه السلام كه به رجعت معروف است، مثل قيامت كبرى كلى و فراگير نيست، بلكه جزئى و نسبى است .
امام صادق عليه السلام مىفرمايند: «ان الرجعة ليست عامة، و هى خاصة لا يرجع الا من محض الايمان، او محض الشرك محضا; (48) رجعت، عمومى نيست، بلكه جنبه خصوصى دارد، تنها گروهى بازگشت مىكنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند .
رجعت در قرآن
«فقال لهم الله موتوا ثم احياهم» (49) ; «پس خداوند به آنان گفت: تن به مرگ بسپاريد، آنگاه آنان را زنده ساخت .»
«ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون» (50) ; «سپس شما را پس از مرگتان حيات بخشيديم، شايد شكر نعمت [او را] بجا آوريد .»
اين آيه درباره بنى اسرائيل است كه گروهى از آنها بعد از تقاضاى مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگبارى شدند و مردند، دوباره زنده شدند .
«فاماته الله ماة عام ثم بعثه» (51) ; «پس خداوند، او را (به مدت) صد سال ميرانده، آنگاه او را برانگيخت .»
اين آيه در مورد پيامبرى است كه از كنار يك آبادى عبور مىكرد، در حالى كه ديوارهاى آن فرو ريخته بود و اجساد و استخوانهاى اهل آن در هر سو پراكنده شده بود، از خود پرسيد چگونه خداوند اينها را پس از مرگ زنده مىكند، خدا او را يكصد سال ميراند و سپس زنده كرد و به او گفت: چقدر درنگ كردى؟ عرض كرد يك روز يا قسمتى از آن، فرمود: بلكه يكصد سال بر تو گذشت . (52)
8- انتقام از ظالمان و ستمگران
انتقام گرفتن از ستمگران و ظالمان به طور مشترك در قيامت كبرى و رستاخيز مهدى عليه السلام مطرح است . در قيامت كبرى و قيام مهدى عليه السلام، انسانهاى مؤمن، به پاداش و رحمت الهى مىرسند، و انسانهاى كافر و ظالم، به عذاب و كيفر الهى دچار مىشوند .
انتقام خدا از ظالمان در قيامت
«انا اعتدنا للظالمين نارا احاط بهم سرادقها و ان يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل» (54) ; «ما براى ستمگران آتشى آماده كردهايم كه سرا پردهاش آنان را دربرمى گيرد، و اگر فرياد رسى جويند، به آبى چون مس گداخته يارى مىشوند .»
«ان جهنم كانت مرصادا، للطاغين مابا، لابثين فيها احقابا، لايذوقون فيها بردا و لاشرابا، الا حميما و غساقا» ; (55) «[آرى جهنم [از ديرباز] كمين گاهى بود، [كه] براى سركشان بازگشتگاهى است، روزگارى دراز در آن درنگ كنند، در آن جا نه خنكى چشند و نه شربتى، جز آب جوشان و چركابهاى .»
تجلى انتقام خداوند در انتقام مهدى عليه السلام
پی نوشت :
1) شيخ صدوق، خصال، ج 1، ص 108 .
2) مزمل/14 .
3) حاقه/14 .
4) حج/1 .
5) واقعه/4 .
6) تكوير/1 .
7) قيامت/7 .
8) شيخ طوسى، كتاب الغيبه، ص 453; بحارالانوار، ج 52، ص 288 .
9) تاريخ ما بعد الظهور، ص 176 .
10) چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، ص 299 .
11) شيخ طوسى، كتاب الغيبه، ص 251; غيبت نعمائى، ص 250 .
12) شيخ مفيد، ارشاد، ج 1، ص 370 .
13) چشم به راه مهدى، همان، ص 273 .
14) انبياء/47 .
15) زلزله/8 و 7 .
16) شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج 1، ص 257 .
17) مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، ص 381; شيخ طوسى، تهذيب، ج 6، ص 156 .
18) تين/8 و 7 .
19) انعام/62 .
20) حج/69 .
21) مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، ص 120 .
22) همان مدرك، ج 52، ص 354 .
23) عنكبوت/36 .
24) واقعه/1 و 2 .
25) حشر/18 .
26) مهدى پور على اكبر، او خواهد آمد، ص 93 .
27) انبياء/105 .
28) سفر پيدايش: فصل 12، بند 7; فصل 13، بند 15 و فصل 15، بندهاى 5- 8 .
29) كتاب حيقوق نبى: فصل 2، بندهاى 3- 5 .
30) انجيل متى: فصل 24، بندهاى 27، 30، 35، 37 و 45 .
31) انجيل لوقا: فصل 12، بندهاى 35- 36 .
32) رك، او خواهد آمد، على اكبر مهدى پور; جاماسب نامه .
33) نساء/13 .
34) دهر/5 .
35) كهف/31 .
36) مفاتيح الجنانص 531 .
37) مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، ص 83 .
38) طارق/9 .
39) غافر/16 .
40) تكوير/10 .
41) طبق نقل روايات حضرت داود به باطن مردم آگاه بوده و بر اساس آن با مردم برخورد مىكرده و حكم صادر مىكرده است .
42) الصفار القمى، بصائر الدرجات فى فضائل آل محمد عليه السلام، نشر مكتبة آية الله مرعشى نجفى، ص 285 .
43) طوسى، محمد، الثاقب فى المناقب، موسسه انصاريان، ص 565 .
44) زمر/68 .
45) كهف/99 .
46) يس/51 .
47) مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 53، ص 121 .
48) همان، ص 39 .
49) بقره/243 .
50) تفسير نمونه، ج 15، ص 557 .
51) بقره/259 .
52) تفسير نمونه، ج 15، ص 556 .
53) فجر/25- 26 .
54) كهف/29 .
55) نباء/21- 25 .
56) صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج 1، ص 327 .