نامه‌های خانوادگی امام خمینی (1)

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش
شنبه، 18 ارديبهشت 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نامه‌های خانوادگی امام خمینی (1)
 نامه‌های خانوادگی امام خمینی (1)

 

گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

نامه به خانم خدیجه‌ی ثقفی

گرد‌آوری و تنظیم: رسول سعادتمند
زمان: فروردین 1312/ ذی القعده 1351
مکان: لبنان، بیروت
تصدقت شوم؛ (1)الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ] من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی بحمدالله تاکنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ (2) حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صدحیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.
در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می‌کند ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدری نگران هستیم ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم‌تر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است جای شما خیلی خیلی خالیست. دلم برای پسرت (3) قدری تنگ شده است. امید است هر دو (4) به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند. اگر به آقا (5) و خانم‌ها (6) کاغذی نوشتید سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب الزیاره هستم.
به خانم شمس آفاق (7) سلام برسانید و به توسط ایشان به آقای دکتر (8) سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید.
صفحه مقابل را به آقای شیخ عبدالحسین بگویید برسانند.
ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت، قربانت؛ روح‌الله
عکس جوف در حال دلتنگی از حرکت نکردن. (9)- (10)

نامه به آقای میرزامحمد ثقفی (11)

زمان: 11 آذر 1332/ 24 ربیع الاول 1373
مکان: قم
24 ع 1
بسم الله الرحمن الرحیم
تصدقت شوم، مدتی است درصدد عرض ارادت بودم، موفق نشدم. اینک توفیق مساعد شد. امید است ان‌شاء‌الله وجودت مبارک با سلامت و سعادت قرین، و خود و متعلقان محترم در ظلّ عنایت اولیا (علیه السلام) محفوظ باشید. مخلص و خانم قدس ایران (12) و بچه‌ها سلامت، و در روز عید سعید مولود (13)، صبیه حضرت آقای مرتضی حائری را برای مصطفی (14) شیرینی خوردند، و شاید ان‌شاء‌الله در ماه مبارک رجب مجلس عقد منعقد شود. ان‌شاء‌الله دعا فرمایید خداوند تعالی مبارک فرماید. خانم (15) عرض دستبوسی دارند و همین طور بچه‌ها. ان‌شاء‌الله آقای آقا حسن (16) و آقازاده‌های (17) محترم سلامت هستند.
ایام سعادت مستدام باد.
روح‌الله‌الموسوی (18)

تبریک عید سعید مبعث و عید نوروز به آقای میرزامحمد ثقفی (19)

زمان: 27 اسفند 1333/ 23 رجب 1374
مکان: قم
بسم الله الرحمن الرحیم
تصدقت شوم، در این عید سعید مبعث ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) که مصادف با سال جدید است، تبریک عرض و سلامت و سعادت حضرتعالی و بستگان محترم را از خداوند تعالی مسئلت می‌نماید. اگر چند روزی برای رفع خستگی و تجدید عهد تشریف بیاورید قم، موجب تشکر است.
خانم قدس ایران (20) عرض دستبوسی دارند. حضرت آقای حاج سیدابوالحسن قزوینی دامت برکاته چندی است قم هستند. مباحثه هم شروع فرموده‌اند. عجالتاً تا ماه مبارک علی‌الظاهر هستند. ایام سعادت مستدام باد.
روح‌الله الموسوی (21)

تلگراف به آقای سیدمرتضی پسندیده

زمان: 12 اردیبهشت 1342/ 8 ذی‌الحجه 1382
مکان: قم
بسم الله الرحمن الرحیم
خمین- حضور مبارک مستطاب حجت الاسلام آقای حاج آقا مرتضی- دامت برکاته
به عرض عالی می‌رساند، مرقوم مبارک که حاکی از سلامت وجود محترم بود، موجب تشکر گردید. حالت بنده بحمدالله بد نیست، گرچه چند روزی است ناراحتی فی الجمله دارم و قلبم گاهی ناراحت است، لکن مهم نیست؛ شاید عوارض معده باشد. در این چند روز برای اغفال ما ظاهراً پیغامهایی داده شده است که ترتیب اثر نداده‌ایم، و تا دولت فعلی سرکار است ظاهراً نشود تفاهمی کرد. مبلغی که مرقوم شده بود به آقای آقا هاشم بابت سهم امام داده شود، نمی‌توانم اجازه بدهم؛ لکن اگر از محل خودم به ایشان این مبلغ را مرحمت کنید قبول است. از حضرتعالی التماس دعای خیر دارم. والسلام علیکم و رحمة‌الله.
روح‌الله الموسوی الخمینی
اگر مثل هر سال مبلغی برای روغن به گلپایگان برای آقا روشن بفرستید که در «گوگد (22)» ساکن است، خوب است؛ زودتر بفرستید و مرقوم دارید. (23)

نامه به خانم خدیجه ثقفی (اعلام سلامتی و سفارش به صبر)

زمان: 4 فروردین 1344/ 20 ذی القعده 1384 (24)
مکان: ترکیه، بورسا
20 ذی القعدةالحرام 84
خدمت مخدره محترمه والده مصطفی (25) ابقاهاالله و صبرها سلام می‌رساند. ان‌شاء‌الله تعالی شماها به سلامت و سعادت به سر برید. اینجانب بحمدالله تعالی سالم هستم. هیچ نگرانی نداشته باشید. خداوند تعالی آنچه مقدر فرموده است صلاح است و واقع خواهد شد: «عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ». (26)
مصطفی هم بحمدالله سلامت است، جای هیچ نگرانی نیست. فقط از اینکه از شماها بی‌اطلاعم قدری نگران هستم. همه را به خدای تبارک و تعالی می‌سپارم. تمام بچه‌ها و متعلقین آنها را سلام می‌رسانم.
اگر این کاغذ رسید، جواب زودتر بنویسید و بفرستید خدمت حضرت حجت‌الاسلام آقای حاج آقا فضل‌الله خوانساری، (27) شاید ایشان بتوانند به وسیله‌ای بفرستند. اگر جواب نوشتید تمام بچه‌ها به خط خودشان یکی دو کلمه بنویسند. به متعلقه مصطفی (28) سلام برسانید. ایشان هم دو کلمه بنویسند. به حضرتین آقایان اخوان (29) سلام برسانید.
روح‌الله الموسوی الخمینی (30)

اعلام سلامتی و ابلاغ سلام به آقای سیدمرتضی پسندیده

زمان: 1 خرداد 1344/ 20 محرّم 1385
مکان: ترکیه، بورسا
بسم الله الرحمن الرحیم
20 محرّم الحرام 1385
حضور محترم جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای پسندیده دامت برکاته
به عرض عالی می‌رساند، ان‌شاء‌الله تعالی وجود محترم خالی از نقاهت و ملال است. سعادت و عزت آن حضرت را از خداوند تعالی مسئلت می‌نماید. حالت اینجانب بحمدالله و له الشکر خوب است و به هیچ وجه نگرانی ندارم و جنابعالی و سایرین هم نگران نباشید، آنچه خداوند تعالی مقدر فرموده عین صلاح است. از خداوند تعالی خواستار است که ما را راضی فرماید از مقدرات. خدمت همه خویشاوندان سلام برسانید. والسلام علیکم و رحمة‌الله.
مصطفی بحمدالله سالم، و سلام ابلاغ می‌نماید.
روح الله الموسوی الخمینی (31)

نامه به آقای حاج سیداحمد خمینی

درباره‌ی لزوم تمرین در امور مربوط به وجوه شرعیه
زمان: 1347 هـ. ش./ 1388 هـ. ق.
مکان: نجف
(این صفحه را به احمد مرحمت فرمایید.)
ان‌شاء‌الله تعالی موفق و مؤید به تحصیل علوم شرعیه و تهذیب اخلاق باشید. اولاً پنیر دیگر نفرستید، برای هر دوی ما خوب نیست و ممنوع هستم؛ ثانیاً راجع به تلفن (32) چیزی ننویسید که: تلفن بکشید خرجش را می‌دهم. من تلفن نمی‌کشم و شما هم چیزی جز مال فقرا ندارید و خوب است از حالا ملاحظه وجوه شرعیه را تمرین کنید و زیاده‌روی را احتراز نمایید. خداوند تعالی از شما راضی خواهد بود.
والسلام. پدرت (33)

تبریک ازدواج به خانم فاطمه طباطبایی(34)

زمان: 9 آبان 1348/ 19 شعبان 1389
مکان: نجف
بسمه تعالی
19 شعبان المعظم 89
مخدره محترمه را سلام وافر می‌رسانم. خوشوقتم از اینکه احمد با فامیل اصیل محترم بزرگی متصل شد. امید است ان‌شاء‌الله تعالی در زیر سایه اجداد طاهرینتان خوش و خرم و سعادتمند باشید. ان‌شاء‌الله تعالی این وصلت، میمون، مبارک و سرشار از نیکبختی و سعادت دنیا و آخرت باشد. بحمدالله تعالی شما از کرائم اخلاق موروثه از پدر بزرگوار و اجداد پدری (35) و مادر محترمه و معظمه و اجداد مادری (36) برخوردار هستید. امید است ان‌شاء‌الله تعالی احمدی نیز از این کرامتها برخوردار شود. اینجانب از دعای خیر شماها را فراموش نمی‌کنم. خدمت حضرت مستطاب سیدالعلماء‌الاعلام و حجت الاسلام آقای سلطانی (37) دامت برکاته و علیا محترمه خانم والده (38) دام عمرها سلام برسانید. والسلام علیک و رحمة‌الله.
روح‌الله الموسوی الخمینی (39)

نامه‌ی خانوادگی به آقای حاج سیداحمد خمینی

زمان: 7 بهمن 1348/ 19 ذی القعده 1389
مکان: نجف
بسمه تعالی
19 ذی القعدة 89
احمد عزیز، دو سه روز پیش جواب مرقوم شما را دادم و در آن گله‌هایی کردم. ان‌شاء‌الله خواهید بخشید و بعد از این خواهید نکته مطلب را فهمید. ان‌شاء‌الله خداوند تعالی شما را حفظ کند و توفیق تحصیل بدهد، نمی‌دانم «شرح لمعه» تمام شده یا باز مشغول هستی. از وضع تحصیل خودت بنویس. «اقلیم» (40) با همزه، نه با عین است. والسلام.
پدرت
کاغذ جوف را به فریده (41) برسانید.
به پرهیز سینه و تقویت او ادامه بده تا به کلی برطرف گردد. (42)

نامه به آقای حاج سید احمد خمینی درباره‌ی خالت نکردن در مسائل مرجعیت پس از رحلت آقای حکیم

زمان: 19 خرداد 1349/ 4 ربیع‌الثانی 1390
مکان: نجف
4 ع 2 90
بسمه تعالی
احمد عزیز، ان‌شاء‌الله تعالی سلامت باشید. حال من بحمدالله خوب است و کسالت مزاجی ندارم؛ البته کسالت روحی زیاد است.
لازم است تذکر دهم که ممکن است در این اوقات در آنجا مسائلی مربوط به مرجع (43) طرح شود یا خدای نخواسته کشمکش بین جوانها شروع شود. شما و تمام دوستان اینجانب باید از این مسائل برکنار باشید و یک کلمه دخالت نکنید؛ چنانچه در اینجا نیز همین امر را سفارش داده‌ام. البته اثبات و نفی‌ای نباید داشته باشید.
تأیید و توفیق شما را خواستارم و از اینکه بحمدالله اشتغال دارید مسرورم و از مدرس شدن شما هم مشعوفم؛ خوب کاری است. از اول همان‌طور که درس می‌خوانی و مباحثه می‌کنی تدریس هم بکن ولو برای یک نفر. ان‌شاء‌الله تعالی موفق باشید. والسلام
پدرت (44)

تذکراتی درباره‌ی کتابخانه قم به آقای حاج سیداحمد خمینی

مکان: نجف
بسمه تعالی
احمد عزیز
ظاهراً راجع به مکتوب طلبی نداشته باشید، (43) نه شما و نه خانم! (44) ان‌شاء‌الله سرگرمی به امر خیر دارید. امید است با سلامت و قرین سعادت باشید.
نمی‌دانم چه شده است در کتابخانه رفته‌اید. آیا طلبه‌ها نبوده‌اند یا آنها را خارج کردید، مرقوم دارید. خیلی بعید به نظر می‌رسد که به آنها پیشنهاد تخلیه کرده باشید. در هر صورت آنجا باید طلبه‌ها باشند و شماها منزل پیدا کنید و خارج شوید و این امر را تکرار نکنید. (47) راجع به امور داخلی به آقایان نوشته‌ام ولی گمان ندارم این امر به سامان برسد. در هر صورت مهم نیست و شما خیلی به این امر اهمیت می‌دهید، در صورتی که چنین نیست؛ بشود یا نشود خیلی فرق ندارد. آنچه مهم است آن است که شما مشغول تحصیل و تحقیق باشید. اگر تألیفی دارید بفرستید استفاده کنیم. ان‌شاء‌الله موفق باشید.
به خانم و بچه‌ها و معصومه خانم (48) سلام برسانید. عجالتاً نه وقت بیش از این است و اگر کاغذ زیاد شود شاید هیچ نرسد. والسلام.
پدرت (49)

نامه‌ی خانوادگی به آقای حاج سیداحمد خمینی

زمان: 5 آذر 1349/ 26 رمضان 1390
مکان: نجف
بسمه تعالی
26 شهر صیام 90
احمد عزیز
مرقوم شما واصل شد. از سلامت شما ... (50) عروسی را تبریک می‌گویم. امید است ان‌شاء‌الله با سلامت و سعادت مقرون باشید. به شماها دعا می‌کنم. از اینکه من راجع به منزل چیزی گفتم گله کرده‌اید، حق با شما است ولی من چون از شماها توقع دارم که همیشه ملاحظه جهات را بکنید، گاهی از روی ناراحتی اگر چیزی برخلاف صلاح گفته شده است، باید پدر پیر را ببخشید. آنجا را به دست طلاب بدهید هر طور صلاح می‌دانید. از اینکه شهریه را چطور دادند و کی داد و به چه عنوان داده شد، مرقوم نداشتید. خانم (51) بحمدالله با سلامت وارد، مشغول مهمانداری است. از کیفیت درس و بحث و اشتغالات خودتان مرقوم دارید. خدمت مکرمه عروس محترمه (52) سلام می‌رسانم. ان‌شاء‌الله تعالی سلامت باشند.
داداش (53) و عائله‌اش سلامت هستند؛ رفته بودند اعتکاف، دیشب آمدند. سلامت شما را طالبم.

نامه‌ی خانوادگی به آقای حاج سیداحمد خمینی و دستور پرداخت شهریه به چند نفر

زمان: 17 آذر 1349/ 8 شوال 1390
مکان: نجف
بسمه تعالی
8 شوال 90
احمد عزیزم، نمی‌دانم اخیراً از شما کاغذی رسیده است که این مکتوب جواب آن باشد یا آنکه نرسیده است و مکتوب ابتدایی است؛ در هر صورت سلامت و سعادت شما را از خداوند تعالی خواستار است. اینجانب بحمدالله سلامت هستم؛ لکن خیلی خسته شده‌ام و راه مفرّی هم نیست.
مطلبی که لازم است تذکر دهم و منتظر جواب بدهید آن است که آقای آقا سید احمد کلانتر که گرفتار است لازم است به خانواده‌اش رسیدگی شود. شما اولاً تحقیق کنید که منزل پدر زنش کجا است؟ پس از آن از ایشان تحقیق کنید که اهل منزل ایشان کجا هستند؟ در صورتی که در تهران هستند لازم است همه ماهه ماهی سیصد تومان به ایشان برسد. شما یا خودتان آن وجه را بگیرید و با یک وسیله مطمئنی برسانید یا به آقای تهرانی (55) بگویید به یک وسیله مطمئنی بدون آنکه کسی مطلع شود این وجه را ماهیانه به ایشان برسانید.
دیگر آنکه خانم (56) اصرار دارند که به مشهدی رضا (57) پنجاه تومان اضافه داده شود؛ نمی‌شود فرمایش خانم را اطاعت نکرد. شما انجام امر ایشان را بدهید. از حالات خودتان اینجانب را مطلع کنید. خدمت خانواده محترمه سلام برسانید. سلامت همه را خواهانم. به همشیره‌ها سلام برسانید. ان‌شاء‌الله همه سالم و سعید باشند.
پدرت
بنا دارم به آقای لواسانی (58) بنویسم که یک یخچال برای شما به عنوان مبارکباد بخرند، و یکی هم برای آقای آقا رضا، آقازاده خودشان به همین عنوان. اگر شما هم به ایشان تذکر دهید. مانع ندارد. خودم هم هر وقت کاغذ نوشتم تذکر می‌دهم. (59)

نامه به آقای حاج سیداحمد خمینی

درباره‌ی شهریه طلاب و جدیت در تحصیل و تهذیب اخلاق
زمان: 7 دی 1349/ 28 شوال 1390
مکان: نجف
بسمه تعالی
احمد عزیزم
مرقوم شما به وسیله آقای علی واصل شد. سلام شماها را خواهانم. راجع به مطلبی که مرقوم شده بود، باید بگویم: «یک پول جگرک سفره قلمکار نمی‌خواد» (60). من اکنون نفسهای آخر عمر را می‌کشم، و آنچه گرفتاری دارم کافی است و میل ندارم بیشتر کنم. زیادی کار بکلی وضع زندگانی را مختل کرده است.
امید است ان‌شاء‌الله خداوند تعالی وسیله فراهم فرماید که بتوانم برای آخر عمر فکری بکنم. فکرهای شما بحمدالله تعالی جوان و سرشار از امید است و با فکر خسته و فرسوده من جور در نمی‌آید. آنچه از شما می‌خواهم آن است که با جدیت مشغول درس و بحث، و به هیچ وجه غفلت ننمایید؛ و در خلال تحصیل به تهذیب اخلاق و تحکیم مبانی دیانت مقدسه کوشا باشید. تا بخواهید برای من فکر تشریفات و مشاورین و اصحاب باشید، من رفته‌ام. از قراری که از تهران نوشته‌اند معلوم نیست بتوانند به شهریه ادامه دهند؛ من هم حدس می‌زدم. لکن آقایان چون درست اطلاع ندارند پشت هم می‌نویسند که زیاد کن، زیاد کن.
داداش (61) دو روز سرماخوردگی داشت و تب مختصری، و بحمدالله رفع شد و امروز و دیروز درس بود و اینجا هم آمد لکن دستش قدری درد می‌کند؛ ممکن است از اثر سرماخوردگی باشد و مهم نیست، ان‌شاء‌الله تعالی خوب می‌شود.
به همشیره‌ها و خانم خودتان سلام برسانید. ان‌شاء‌الله سعید و خوش باشید.
28 شوال 90
پدرت (62)
ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1. ملقب به قدس ایران، همسر امام خمینی.
2. برای عزیمت با کشتی به عربستان برای انجام اعمال حج.
3. آقای سیدمصطفی خمینی که در آن زمان سه ساله بوده است.
4. اشاره به آقا مصطفی و فرزند دیگرشان که در آن زمان هنوز به دنیا نیامده بود و چند روز پس از نگارش این نامه در زمانی که امام در سفر حج بودند، متولد گردید و او را «علی» نام گذاردند. وی در کودکی بر اثر بیماری درگذشت.
5. آقای میرزامحمدتقی ثقفی، پدر همسر امام خمینی.
6. مادر و مادربزرگ همسر امام خمینی که در آن زمان در قید حیات بوده‌اند.
7. شمس آفاق ثقفی، خواهر همسر امام خمینی.
8. آقای دکتر علوی.
9. اشاره به نبودن کشتی جهت عزیمت به جده.
10. صحیفه امام، ج1، ص 2-3.
11. پدر همسر امام خمینی. روی پاکت حاوی نامه چنین مرقوم شده است: «تهران پامنار، حضور محترم حضرت مستطاب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزامحمد ثقفی دامت برکاته. قم، خمینی».
12. همسر امام خمینی، خانم خدیجه ثقفی ملقب به قدس ایران.
13. هفده ربیع الاول، میلاد پیامبر اکرم (ص).
14. آقای سیدمصطفی خمینی که با خانم معصومه حائری، دختر آقای مرتضی حائری وصلت کرده است.
15. همسر امام خمینی.
16. آقای حسن ثقفی، برادر همسر امام خمینی.
17. آقایان: رضا، علی و مهدی ثقفی.
18. صحیفه امام، ج1، ص 34.
19. پدر همسر امام خمینی. روی پاکت نامه چنین نوشته شده است: «تهران پامنار، حضور محترم حضرت مستطاب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزامحمد ثقفی دامت برکاته، قم، خمینی 23 رجب».
20. خانم خدیجه ثقفی ملقب به قدس ایران، همسر امام خمینی.
21. صحیفه امام، ج1، ص 36.
22. بخشی از توابع شهرستان گلپایگان.
23. صحیفه امام، ج1، ص 203.
24. در صحیفه نور، دوره جدید ج1، ص 169، ذیل تاریخ 43/12/15 درج شده، اما تاریخ مندرج در نسخه خطی 20 ذی‌القعده 84 مطابق با 4 فروردین 1344 است.
25. همسر امام خمینی.
26. سوره بقره، آیه 216 «چه بسیار باشد که چیزی را ناگوار شمارید و حال آنکه به صلاح شما بوده است».
27. داماد آقای سیداحمد خوانساری.
28. خانم معصومه حائری، همسر آقای سیدمصطفی خمینی.
29. آقایان: سیدمرتضی پسندیده و سیدنورالدین هندی.
30. صحیفه امام، ج1، ص 437.
31. همان، ص 438.
32. خانم حضرت امام در نجف شدیداً از نداشتن تلفن نگران بودند. هر وقت می‌خواستند با فرزندانشان در ایران صحبت کنند، باید ساعتها در گرمای 48 درجه در صف اداره تلفن معطل می‌شدند و یا با خجالت به منزل حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ نصرالله خلخالی می‌رفتند؛ با اینکه با روی باز از ایشان استقبال می‌شد ولی ایشان خجالت می‌کشیدند. امام اجازه دایر کردن تلفن را نمی‌دادند؛ منزل ایشان تا آخر دوران تبعید در نجف و تا زمانی که به پاریس رفتند فاقد تلفن بود؛ و امام به والده محترم گفته بودند که: راضی نیستم از دفتر به ایران تلفن بزنید. قیمت اشتراک تلفن در نجف 25 دینار عراقی معادل پانصد تومان بود. اینجانب نوشتم: از خودم پول دارم؛ شما تلفن را دایر کنید، پولش را من به آیت الله پسندیده وکیل امام می‌دهم؛ امام این جواب را نوشتند. ضمناً منزل ایشان سالها در نجف با آن گرمای آزاردهنده تابستان، فاقد یخچال بود و در مضیقه شدید زندگی می‌کردند. (این پاورقی به قلم آقای سیداحمد خمینی نگارش شده است).
33. صحیفه امام، ج2، ص 215.
34. همسر آقای سیداحمد خمینی.
35. آقای سلطان العلماء از علمای بروجرد.
36. آقای سیدصدرالدین صدر، و آقای سیدحسین قمی.
37. آقای سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی، پدر همسر آقای سیداحمد خمینی.
38. خانم صدیقه صدر.
39. صحیفه امام، ج2، ص 249.
40. نام مستخدمه بیت امام در نجف که ظاهراً در نامه آقای سیداحمد خمینی با عین، درج شده بود و امام آن را تصحیح کرده‌اند.
41. خانم فریده مصطفوی (دختر امام خمینی).
42. صحیفه امام، ج2، ص 259.
43. آقای سیداحمد خمینی درباره این جمله از نامه امام خمینی نوشته‌اند: «اشاره است به قضیه مرجعیت که بعد از فوت حضرت آیت‌الله العظمی حاج سیدمحسن حکیم (سه شنبه 12 خرداد 1349) بحث روز حوزه‌های علمیه بود».
44. صحیفه امام، ج2، ص 274.
45. کنایه به اینکه چرا نامه نمی‌نویسید؟
46. همسر امام خمینی.
47. آقای سیداحمد خمینی در این باره چنین اظهار می‌دارد: «به حضرت امام گزارش دروغ داده بودند که من طلبه‌ها را خارج کرده‌ام. ایشان چون با روحیه من آشنا بودند این گزارش را قبول نکردند و با دیده تردید در نامه ذکر کرده‌اند. اصل ماجرا دروغ بود و یک لحظه من در کتابخانه زندگی نکردم. کتابخانه امام در قم روبه روی مدرسه حجتیه بود که ساواک با حمله به آنجا تمام کتابها را به یغما برد و آن را تعطیل کرد. بعداً حدود دوازده طلبه را به آنجا آوردیم. امام کتابخانه را فروختند و آنجا تبدیل به درمانگاهی با نام عترت قرآن (و یا قرآن و عترت) شد که هنوز هم هست».
48. خانم معصومه حائری، همسر آقای سیدمصطفی خمینی.
49. صحیفه امام، ج2، ص 392.
50. خوانده نشد.
51. همسر امام خمینی.
52. خانم فاطمه طباطبایی همسر آقای سیداحمد خمینی.
53. آقای سیدمصطفی خمینی.
54. صحیفه امام، ج2، ص 310.
55. آقای محمدصادق تهرانی، وکیل امام.
56. همسر امام خمینی.
57. خادم بیت امام در قم.
58. آقای سیدمحمدصادق لواسانی وکیل تام‌الاختیار امام خمینی در تهران.
59. صحیفه امام، ج2، ص 312-313.
60. ضرب‌المثل ایرانی؛ به معنای اینکه چیز کم اهمیت تشریفات نیاز ندارد.
61. آقای سیدمصطفی خمینی.
62. صحیفه امام، ج2، ص 317.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول (1390) درسهایی از امام: نامه‌های عرفانی، عاطفی و خانوادگی امام خمینی (ره)، تهران: انتشارات تسنیم، چاپ دوم.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.