سیاست فرهنگی دولت رضاشاه را نسبت به مسئله زنان، میتوان در چارچوب کلی غربگرایی بررسی کرد. آزادی و مشارکت اجتماعی زنان از آرمانهای اعلام شدهی بخشی از جریان روشنفکری دورهی مشروطه بود و روندهای اجتماعی- اقتصادی جامعه ایران نیز به گونهای شکل گرفته بود که دولت میتوانست مسئله آزادی زنان را با رفع حجاب از زنان پیوند بزند و آن را در قالب خواست عمومی دنبال کند.
کشف حجاب زنان
موضوع کشف حجاب زنان در میان تمام جریانات فرهنگی حکومت پهلوی اول، بیشتر مورد توجه واقع شده است، چرا که کشف حجاب در ایران از سویی نقطه اوج دخالت دولت در فرهنگ عمومی است و از سوی دیگر، نمایانگر سطحیترین نگرش به غرب به عنوان الگوی پیشرفت. از این رو، با تفصیل بیشتری به جریان کشف حجاب پرداخته شده و جنبههای تبلیغی و انتظامی آن باز نمایانده خواهد شد.علیرغم آنکه کشف حجاب بطور رسمی در 17 دی 1314 اعلام و اجبار به ترک آن از اول فروردین 1315 آغاز شد، اما به نظر میرسد سالها پیش از آن، فکر رفع حجاب در میان خاندان سلطنتی وجود داشت؛ چنانچه « در سنوات 1306 و 1307 ملکه ترویج دکلته میکرد و منع چادر نماز » (1) و جریان در اول فروردین 1307 نیز نشانهای از همین روحیه است. (2) حتی آن گونه که از خاطرات مهدی قلی هدایت برمیآید، پیش از سفر شاه به ترکیه، در 1310، مقدمات تهیه لباسهای جدید برای بانوان فراهم شده بود، (3) از طرف دیگر، زنان طبقات بالا نیز زمینهی فکری و تبلیغاتی به اصطلاح آزادی زنان را با برگزاری دومین کنگره زنان شرق در ایران، در 1311 آماده کرده بودند. (4)
سفر رضاشاه به کشور ترکیه (1313/4/12 تا 1313/5/18) نقطهی عطفی بود در تثبیت باورهای قبلی او مبنی بر لزوم کشف حجاب. اثر عمیقی که مشاهدهی وضع بانوان ترک بر روحیه شاه گذاشت تا آن حد بود که خطاب به سفیر کبیر ایران در ترکیه گفت: « هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم. »(5) پس از بازگشت از ترکیه، شاه « در اغلب اوقات ضمن بیان پیشرفت سریع کشور ترکیه، از رفع حجاب زنها و آزادی آنها صحبت و [ آن را ] تشویق میکرد. »(6) از همان زمان، شاه با جدیت مسئله را پیگیری کرد و در وهلهی اول، علی اصغر حکمت، وزیر معارف، در جریان دقیق تصمیم جدید قرار گرفته و مسئولیت تهیهی برنامهی منظمی را جهت آماده سازی مقدمات کشف حجاب به عهده گرفت. (7) این برنامه در چهار محور تنظیم شده بود:
الف) ایجاد کانون بانوان؛ در تاریخ 22 اردیبهشت 1314؛ کانون بانوان به ریاست شمس پهلوی و تحت نظارت وزارت معارف تشکیل شد. (8) « تا در آنجا خانمهای تحصیل کرده جمع بشوند و کانون کارش این باشد که از رجال و دانشمندان و اشخاص معروف تهران دعوت کند که در آنجا برای حضار از زن و مرد خطابهای راجع به مقام زن و مرد در جامعه و در جامعهی اسلام به خصوص بیان کنند.» (9)
ب) تشکیل تدریجی مجالس جشن و خطابه؛ « به گونهای که دختران در آنجا با روی باز در صف دانشجویان قرار گرفته و به ایراد خطابههای اخلاقی و سرودهای مخصوص مدارس همآواز شوند و رجال محترم را هم در آن مجلس دعوت کنند و بعد از آن مانند پسران به ورزش و مشق بدنی مشغول شوند. » (10)
پ) انتشار یک سلسله مقالات به نظم و نثر در جراید که همه به زبان پند و اندرز و انتقاد از عادات معمولی نقاب و حجاب سخن میگفت. (11)
ت) زنان، مدارس ابتدایی را تا سال چهارم به صورت مختلط اداره کنند. (12)
این اقدامات در میان روحانیان و مردم به خصوص در شهرهای مذهبی، با مقاومتی جدی روبه رو شد. از جمله در فروردین 1314 مجلس جشنی در شیراز با حضور وزیر معارف تشکیل شد که در آن « دختران صف منظمی آراسته بعد از آنکه لایحه خواندند و سرود سراییدند به ورزش و ژیمناستیک مشغول شدند. »(13) روز بعد این خبر مانند بمب در شهر صدا کرد و موجب سر و صدای مردم شد و عدهی زیادی از مردم در مسجد وکیل اجتماع کردند. سیدحسام الدین فالی که از علما و روحانیون متنفذ شیراز بود، به منبر رفت و سخت اعتراض کرد و اعمال جشن را تقبیح و محکوم کرد. خبر جشن شیراز و تعطیلی بازار به تهران رسید؛ لاجرم دستور گرفتاری سید حسام الدین صادر و او را زندانی کردند. (14) انتشار شایعات مربوط به نزدیک بودن کشف حجاب و برخورد تند حکومت با مخالفان این امر، در مشهد موجب بروز هیجانات زیاد و بست نشستن مردم در صحن گوهرشاد شد. قوای نظامی با کسب دستور از طرف وزیر کشور وقت (جم) به جمعیت هجوم برده و در 20 تیر 1314 پس از کشتار عدهای، مشهد را آرام کردند. تحقیقات در مورد محرکان شورش پنج ماه به طول انجامید و در نهایت، اسدی، نایبالتولیه، در تاریخ 1314/9/4 به اتهام دست داشتن در غائله، دستگیر و سپس اعدام شد. به دنبال این امر رئیس الوزرا، فروغی، به واسطه نسبتی که با اسدی داشته و وساطتی که از او کرد مورد غضب قرار گرفته و مستعفی شد.
در تاریخ 14/9/11، محمود جم با حفظ سمت وزارت کشور به عنوان جانشین فروغی انتخاب شد. در اولین جلسهی ملاقات، پس از معرفی وزرا شاه به طور خصوصی ضمن بیان نفرت خود از چادر و چاقچور و این که دو سال است موضوع زنان فکر او را مشغول کرده، ضرورت پیاده شدن رفع حجاب را به او گوشزد کرد. (15) شاید بتوان گفت یکی از مأموریتهای اصلی کابینهی جم اجرای کشف حجاب بود و از آنجا که سرکوب نهضت مشهد و اعدام اسدی رعب و وحشت زیادی در میان مردم ایجاد کرد، از دیدگاه شاه زمینهی لازم برای اجرای مرحلهی بعدی برنامه آماده شده بود. (16) لذا با احضار حکمت و مشاوره با او، تا آغاز سال بعد مقدمات اعلام رسمی کشف حجاب با سرعت بیشتری دنبال شد.
تنها دو هفته پس از استقرار دولت جم، وزیر معارف که در پست خود ابقا شده بود، در تاریخ 1314/9/15 ضمن ارسال دستوری مفصل، برنامههای تبلیغاتی و فرهنگی لازم را در حوزهی معارف تشریح کرد. (17)
مفاد این دستورالعمل در مواردی با آنچه قبلاً ذکر شد مشترک است، ولی تفاصیل بیشتری را دربردارد. هدف برنامه چنین ذکر شده است:« طبقه نسوان کشور که مادران رجال فردا هستند، مانند زنان سایر ممالک متمدنه از برکات علم و دانش و تمدن و تربیت برخوردار شوند ». در این برنامه با تفکیک گروههای سنی، برای هر گروه برنامه خاصی طراحی شد. در مورد دختران محصل بر پوشیدن لباس متحدالشکل در مدرسه، خیابان و حتی منزل تأکید شده بود. این کار در مورد بانوان مشکلتر بود. در این زمینه، لازم بود از دو روش حساب شده به موازات هم استفاده شود. اولین قدم این بود که در محیط مدارس مجالس تشکیل شود که بانوان مدعو با همسران خود حاضر شده و ضمن مشاهدهی آموزگاران و دانش آموزانی که لباس متحدالشکل دربردارند به سخنرانیهای افراد تحصیل کرده و موجّه و نیز اشعار و سرودهای دختران گوش فرا دهند. موضوع این سخنرانیها بسیار متنوع مینماید، اما تأکید بر این بود که « مخصوصاً باید آداب نشست و برخاست و پوشیدن لباس و معاشرت چنانکه مابین خانوادههای عفیف و نجیب در ممالک متمدنه عالم معمول است به آنان بیاموزند » و قدم دوم ترتیب مجالس غیر رسمی و رفت و آمدهای خانوادگی میان محترمان شهر بود.
نکته شایان توجه در این طرح، آن است که برای مقابله با تبلیغات مخالف نوعی توجیه مذهبی برای اقدامات بالا طرح و لزوم ترویج آن گوشزد شده است. در سالهای بعد جزئیات این برنامه با دقت تمام اجرا شد با این فرق که در عمل به تدریج سخت گیریهای مأموران شهربانی، کشف حجاب را به اقدامی خشونتبار تبدیل کرد.
با آغاز سال جدید (1315)، فعالیتهای تبلیغاتی وزارت معارف وارد دوره جدیدی شد. از خراسان تا دورترین روستاهای آذربایجان، همهجا صحنه هنرنمایی کسانی شد که میخواستند به سهم خود در این به اصطلاح « نهضت مقدس » نقشی ایفا کنند. سیستم اداری کشور به سرعت وظایف مسئولان ردههای مختلف را مشخص کرد. تقارن فروردین آن سال با ایام محرم (18) باعث شد که احساسات و عواطف مردم آمادگی پذیرش کشف حجاب را نداشته باشد. از این رو بود که حکومت سمنان در قسمتی از گزارش خود شرح داد:« در دههی عاشورا بواسطه شرکت خانمها در عزاداری اواسط الناس شال گردنی عوض کلاه به سر میپیچند. » (19)
اما از طرف دیگر، ایام محرم فرصت مناسبی بود تا بعضی سخنرانان وابسته به سر منبر به تمجید از اقدامات حکومت بپردازند. چنانچه در همان گزارش دربارهی فردی به نام افتخارالاسلام طباطبایی آمده است که:« در ضمن ذکر مصایب آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، حرفهای مؤثر خوبی زده و مراتب شاه پرستی را به کمال رسانیده » (20) یا در سند دیگری دربارهی سخنان واعظی به نام پورداد آمده است که:« در قسمت محسنات ساده پوشی بانوان و تحسین از پیشرفتهای دورهی اخیر که در تحت توجهات شاهنشاه کبیر در ایران شده و تکذیب از اخلاق فاسدهی گذشته مینماید، فوق العاده بیانات ایشان برای تسویه اخلاق و رفتار اهالی و بانوان این شهر مؤثر واقع [شده] » (21).
پس از گذشت ماههای محرم و صفر، مجالس « جشن نهضت » در نقاط مختلف کشور تشکیل شد. مثلاً گزارش رسیده از گلپایگان حاکی از این بود که:« قرار شد حکومت به بهانههایی از قبیل زمین ورزش - کنفرانس و غیره، دعوتهائی از آنها نموده و ضمناً اهالی را نیز وادار نماید که بعناوین مختلفه دعوتهائی مابین خود بنمایند. » (22)
اقدام دیگری که در جهت تشویق اختلاط زن و مرد انجام گرفت، اجبار کارمندان دولت به حضور و گردش در خیابانها به همراه همسرانشان بود. در این باره حاکم قوچان نوشت؛« راجع به نهضت بانوان و مراقبت در پیشرفت آن شرح مؤکدی اخیراً به کلیهی رؤسای دوایر دولتی نوشته شد که در ایام و مواقع تعطیلی و هنگام گردش مخصوصاً با خانمهای خود در خیابانها گردش نموده، سرمشق اهالی باشند در نتیجه دو روز است کلیه مأمورین موقع عصر با خانمهای خود در خیابانها گردش و عبور و مرور نموده نتیجه مؤثری بخشیده است. »(23)
انعکاس وسیع اخبار و تصاویر مربوط به کشف حجاب یکی از مهمترین و مؤثرترین اقدامات تبلیغی بود. این پوشش خبری از طریق ارسال عکسهای متعدد از مجالس جشن و سخنرانی برای نخست وزیر و از طریق او به روزنامه ایران و دیگر جراید وابسته انجام میشده است. (24) جالب اینکه مسئله عکسبرداری گاه چنان اساسی تلقی میشد که تشکیل مجلس به خاطر فقدان امکانات عکاسی متوقف میشد.
اقدامات انتظامی چهره دوم جشنها و سخنرانیها بود و در واقع سیاست تشویق و تنبیه را کامل میکرد.
در فاصله دی تا اسفند 1314، وظیفه شهربانی بنابر متحدالمآل 1442، تنها تقویت کشف حجاب (25) یعنی همکاری با وزارت معارف و حفظ نظم مجالس « نهضت بانوان » و در نهایت، حفظ امنیت و جلوگیری از سوء احترام به زنان متجدد بود. (26)
با آغاز سال جدید و ارسال امریه 401 مبنی بر اینکه « مأمورین کار را تمام شده فرض نکرده و با کمال جدیّت و متانت نسبت به اجرای مقصود با تشویق و وسائل دیگر بطور دائم مراقبت کنند »،(27) مسئولیت بیشتری بر عهده شهربانی نهاده شد. این « وسائل دیگر » همان به کارگیری زور و خشونت در اجرای کشف حجاب بود و از این زمان است که به تدریج اقدامات انتظامی بر اقدامات تبلیغی پیشی میگیرد.
با استقرار پاسبانها در معابر عمومی، رفت و آمد زنان چادری کنترل و برای برداشتن چادر به آنها اخطار میشد و « چون باز زنهائی دیده میشوند که دست از عادت قدیم خود برنداشته و با چادر نماز عبور و مرور مینمودند ناچار چادر آنها گرفته و ضبط شد. »(28)
بانوان مؤمن که از طرفی به حجاب پایبند بوده و از طرف دیگر با منع چادر مواجه میشدند، به نسبت ذوق و توانائیهای خود سعی در حفظ حجاب اسلامی داشته و با پوشیدن پالتوهای بلند و کلاههای بزرگی که مو را در برمیگرفت. (29) یا به سرکردن چارقد و شال گردن از خیابانها عبور میکردند. در مقابله با این قبیل اقدامات، امریه متحدالمآل صادر شده و بر « جلوگیری از استعمال چارقد بانوان و سایر عملیات آنها که مضحک و به اشکال مختلفه خود را مستور میدارند ». تأکید و شهربانی مأمور شد تا « به مأمورین خود دستور دهد که در کوچه و بازار و معابر و غیره تفتیش کنند اگر بانوئی با چارقد دیده شود شدیداً مؤاخذه و ممنوع دارند ». (30) اجرای مفاد این امریه کار را به خشونت کشاند و بانوان محجبّه حتی در کوچهها نیز مورد تعرّض قرار گرفتند تا آنجا که در شهری مانند سمنان تا یک هفته پس از ابلاغ امریه، دویست عدد چارقد و شال از بانوان گرفته. (31) و در کاشان اطلاعیه شدیداللحنی خطاب به بانوان صادر شد. (32)
کار شهربانی به شهرها محدود نمیشد، بلکه در دهات و قراء که نظمیه حضور فعالی نداشت، کدخدای ده برای مراقبت از اهالی تحت فشار واقع میشد. در داور زن، یکی از قراء سبزوار، « کدخدای محلی در جریان بازجویی اظهار داشت که کسی از خانمهای محلی ندیدهام چادر سر کند چنانچه در آتیه مشاهده نمایم که کسی از نسوان چادر یا مردان عبا استعمال نمایند تعهد میکنم قضیه را ضمن معرفی اشخاص متخلف به پست داورزن معرفی کنم. » (33)
حتی در مناطقی که شهرنشینی و به تبع آن پوشش چادر نیز وجود نداشت شهربانی ترک لباسهای محلی و پوشید لباسهای شهری جدید را لازم میشمرد؛ در نتیجه، مناطق ایلاتی، کردنشین و لرنشین هم از تعرض مصون نماندند. (34) و حکومت کرمانشاهان با صدور متحدالمآلی از همه نواب حکومت خواست تا ترتیبی اتخاذ کنند که لباس اهالی قراء و قصبات نیز به شکل بانوان « متمدن دنیا » در بیاید. (35)
گزارش مفصل حکومت کاشمر به ایالت خراسان که متضمن شرح اقداماتی نظیر « التزام گرفتن از حمامهای زنانه که هیچ زنی را با کلاه به حمام راه ندهند، گماشتن مفتشه در حمامها برای مراقبت از زنان، التزام گرفتن از صاحبان گاراژها، منع بانوان پوشیده از زیارت قبور مردگان » است، تنها نمونهای از شدت کنترل رسمی برای در فشار گذاشتن زنان ناهمسو را میرساند. (36)
در سطح ادارات نیز بر بالاترین سطوح تا کارمندان عادی فشار زیادی وارد میشد تا آنان در مراسم کشف حجاب شرکت کرده و در معابر همراه همسرانشان حرکت کنند و اگر « بعضی از اعضاء ادارات از بیرون بردن خانمهای خودشان به کنفرانسها و مجامع عمومی غفلت میورزیدند » به رؤسای ادارات اخطار میشد که « به اعضای خودشان تذکر دهند مهلت تمام شده و صورت آنها یا نام و نشان به مقام ایالت گزارش خواهد شد. »(37)
کارمندان عادی چنان تحت مراقبت بودند که تنها یک گزارش امنیه در مورد اینکه همسری با حجاب دارند، کافی بود تا « فوراً او را احضار و از خدمت خارج نمایند. » این رویه در مورد یکی از کارمندان مالیه اسفراین عمل شد. (38)
در ردههای بالاتر کوچکترین احتمال پیشرفت نکردن کشف حجاب در منطقه، موجب تهدیدات شدید اداری بود. (39) در ارتش نیز هنگامی که یکی از مقامات قضایی ارتش از برداشتن روسری نازک همسرش هنگام تشرف به حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) استنکاف ورزید، با نامهی آستان قدس از طرف رئیس الوزرا و وزارت جنگ به محاکمه کشیده شد. (40)
موانع و مشکلات کشف حجاب
مذهبی بودن منطقه:
تمام مناطق کشور از حیث تعلقات و تقیدات مذهبی یکسان نبود و تعمیم کشف حجاب به شهرهای مذهبی با مشکلات بیشتری همراه بود. در قم حتی پیش از 17 دی، مقاومت مردم کاملاً محسوس بود. همان گونه که حاکم قم اشاره میکند « قم راجع به اجرای این دستور غیر از سایر شهرهاست ». بانوان معلم تهدید به استعفا کرده بودند « و اهالی به واسطهی انتشار خبر راجع به رفع حجاب، دخترهای خود را از مدرسه بیرون آورده [بودند] » و اعلانی دیواری نیز مردم را به اقدام بر ضد این موضوع دعوت میکرد. (41) در شهر اصفهان مشکل دیرپا بودن سنتهای مردم چنان بود که حکومت اصفهان در پاسخ متحدالمآل 2970 مینویسد:« ولی تصدیق خواهند فرمود که در مثل اصفهان که حتی درشکهچیهای آن هم معمّم بودهاند این قبیل مسائل و ترک عادت چند ساله باید به تدریج عملی گردد. »(42)کمبود نیروهای انتظامی:
نقش نیروهای انتظامی در تحقق کشف حجاب انکارناپذیر است، چرا که بلافاصله پس از حذف اجبار ناشی از عمل این نیروها پس از شهریور 20، رشد حجاب در بانوان بسیار چشمگیر شد. (43) کمبود نیروهای انتظامی در هر منطقه برای پیشرفت نکردن کشف حجاب کافی بود. همان گونه که در سند شماره 4 آمده است، حاکم قم برای رفع مشکلات، افزایش تعداد افراد شهربانی را تقاضا کرد و در خوانسار « به واسطه نبودن شهربانی در آنجا و عدم مراقبت حکومت و متصدی امنیه، خانمها با سر و صورت بسته و مستور مشاهده و اشخاص هم با عبا بیرون میآیند.» (44)برای حل این مشکل، روش گشت خیابان به جای پاسهای ثابت پیشنهاد شده بود. مشکل تهیهی البسهی جدید: چادر نه تنها پوششی کامل، بلکه با صرفه نیز بود. چادر با پوشاندن محاسن زنانه از اخلاق جامعه و با پوشاندن معایب آنان از آبرو و شأن اجتماعی خودشان محافظت میکرد. تغییر لباس در وهلهی اول مستلزم خرید کلاه و مانتو بود و در مراحل بعد، لوازم آرایش و کفش بر هزینه خانواده تحمیل میشد. در این میان کارمندان دولت که علی القاعده میباید پیشقراولان اقدامات حکومت باشند با مشکلی مضاعف روبه رو بودند.
این مشکل و عواقب اقتصادی کشف حجاب در جلسه توجیهی ادارهی ثبت اسناد همدان در تاریخ 14/10/2 با آیندهنگری عمیق چنین بیان شده است:« تنها اشکالی که به نظر هر قطارانم رسیده، مسئله استیصال و بیچارگی آنهاست که حقوق اکثریت آنها در حدود دویست، دویست و سی و دویست و سی و چهل ریال، و کمتر آنها که دارای مقام و منزلت بیشتری در انظار هستند، در حدود چهارصد ریال و اجزای جزء هم در حدود یکصد و یکصد و بیست ریال است. تصدیق میفرمایید که با این حقوق، تغییر لباس زنهایی که حالا نشناخته برای خرید معاش زندگانی یومیه از خانه خارج و در آینده در مقابل چشم با مد جدید باید بیرون بروند چه تفاوت فاحشی [دارد] و چقدر تهیه آن مشکل خواهد بود؟» (45) برای حل مشکل، راه حلی این چنین پیشنهاد شد:« اگر بشود وزارت مالیه و ادارات مربوطه کمکی به این قبیل مستخدمین کنند که حقوق یک ماه آنها به طور مساعده پرداخت شود و از فاصله پنج شش ماه استهلاکاً از حقوق آنها کسر گذارده شود. »(46) این پیشنهاد مورد موافقت نخست وزیر قرار گرفت و به عنوان رویهای به وزارت مالیه توصیه شد. (47) تهیه لباس جدید برای زنان فقیر و بیبضاعت یکی از اقدامات حکومت در شهرهای مختلف جهت کشف حجاب بود. برای تهیه لباس بانوان فقیر و بیبضاعت تدابیر متفاوتی اندیشیده شد. روش عمومی جمع آوری اعانه در مجالس « جشن نهضت » برای فقرا بود، اما در مواردی که این مبالغ برای تأمین هزینهها کفایت نمیکرد، حکومت شهرستانها روشهایی چون استفاده از موقوفات خیریه و اعانات مربوطه به زلزله زدگان را نیز پیشنهاد میکردند. (48)
زنان مسلمان غیر ایرانی:
اجرای قانون رفع حجاب در داخل کشور موجب شد که زنان مسلمان خارجی که بیشتر برای زیارت و سیاحت در کشور به سر میبردند با مشکل تردد در معابر روبهرو شوند. این قبیل زنان یا باید به لباسهای جدید ملبس شده یا پوششهای ملی خودرا در برکنند؛ به شرط آنکه شباهتی با چادر نداشته باشد و در غیر این صورت، مقرر شده بود که:« هر گاه به این ترتیب مایل نیستند، بهتر این است اقامت خود را در ایران ترک نمایند. » (49)
قضاوت در مورد میزان موفقیت حکومت در امر کشف حجاب، موضوعی است که در این وجیزه توان پرداختن به آن نیست و مجالی دیگر میطلبد، اما مفاد نامهای که در اواخر سال 1322 از طرف وزیر کشور خطاب به نخست وزیر نگاشته شد، نشان میدهد که پس از شهریور 1320 و شکستن قدرت مرکزیت، زنان دوباره به حجاب روآوردند یا حداقل زنان با حجاب دوباره در جامعه ظاهر شدند. (50)
آنچه از کشف حجاب باقی ماند آثار تبلیغاتی بود نه اقدامات انتظامی. تبلیغات مربوط به آزادی زنان چنان عمیق و گسترده طراحی شده بود که آثار آن تا سه نسل پس از 17 دی 1314، هنوز در میان اقشاری از جامعه ایرانی دیده میشود. آثار این اقدامات تبلیغی که سالها پیش از اعلام رسمی کشف حجاب در حال انجام بود با مقایسه توصیفهای دو جهانگرد که یکی در 1906 (1285 ه.ش) و دیگری در 1933 (1311ه.ش) از ایران بازدید کرده بودند به خوبی روشن میشود. این مقایسه نمایانگر عمق تحول فرهنگ اجتماعی ایرانیان در برخورد با زنان است. مریت هاکس، جهانگرد امریکایی، به توصیف دقیقی از وضع اجتماعی زنان و آمادگی آنان برای کشف حجاب در سالهای قبل از اعلام رسمی آن پرداخته است. او مجالس مختلط زنان و مردان (51)، پذیرایی به وسیله نوشیدنیهای الکلی در میهمانیها (52)، رقص و آواز زنان برای مردان (53) و مشاغل جدید زنان را به دقت توصیف کرده است، (54)، در حالی که کلودانه، جهانگرد فرانسوی، که 26 سال پیش از آن از ایران بازدید کرده است. در تمام مدت سفر خود، تنها دو زن را آن هم با روبنده مشاهده کرده است. (55)
پینوشتها:
1- مهدی قلی هدایت، خاطرات و خطرات (تهران، زوار، 1364 خورشیدی) ص 407.
2- علی اصغر حکمت، سی خاطره از عصر فرخندهی پهلوی، ص 202.
3- مهدی قلی هدایت، خاطرات و خطرات، ص 407.
4- فاطمه استاد ملک، حجاب و کشف حجاب در ایران، (تهران، عطایی، بی تا)، ص 112.
5- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج6، ص 157.
6- مهدی قلی هدایت، خاطرات و خطرات، ص 407.
7- ابراهیم صفایی، رضاشاه در آینه خاطرات، ص 101 به بعد و حکمت، سی خاطره از عصر فرخندهی پهلوی، ص 88 به بعد.
8- فاطمه استاد ملک، حجاب و ...، ص 129.
9- ابراهیم صفایی، رضاشاه در ...، ص 102.
10- علی اصغر حکمت، سی خاطره از ...، ص 89.
11- همان، ص 90.
12- ابراهیم صفایی، رضاشاه در ...، ص 102.
13- علی اصغر حکمت، سی خاطره از ...، ص 90.
14- حسین مکی، تاریخ بیست ساله، ج6، ص 252.
15- همان، ص 261. مقایسه کنید با علی اصغر حکمت، سی خاطره از ...، ص 101. به نظر می رسد جم و حکمت، هر یک سعی داشتند افتخار طراحی کشف حجاب را به خود منتسب کنند.
16- برای رابطه بین سرکوب قیام گوهرشاد و تسریع در اعلام کشف در حجاب، نگاه کنید به: علی اصغر حکمت، سی خاطره از ...، ص 93.
17- سند شماره یک.
18- چهارم فروردین 1315 با آغاز محرم همزمان بوده است.
19- سازمان اسناد ملی ایران، مجموعه اسناد نخست وزیری با شمارهی عمومی 103003، نامه ی شماره ی 236، تاریخ 1315/1/23 در پاسخ به نامه 20- همان، سند شماره 2. این فرد با اشاره حکومت خراسان مورد تقدیر رئیس الوزرا قرار می گیرد. رک. همان، نامه ریاست الوزرا.
21- همان، گزارش حکومت رضاییه به تاریخ 29/2/1315.
22- همان، نامه شمارهی 411 مورخ 9/2/1315 حکومت خمسه به ریاست الوزرا و وزیر داخله.
23- همان، سواد راپورت حکومت قوچان به شماره 1503 مورخ 28/3/1315.
24- سند شماره 3 و نامههای متعدد دیگر.
25- همان، متحدالمآل یافت نشد، اما مفاد آن در پاسخهای رسیده درج شده است.
26- سند شماره 4، ص 1، سطر 12.
27- همان، نامه حکومت اصفهان به رئیس الوزرا در پاسخ به امریه 401 به تاریخ 18/1/1315، سطر 10.
28- همان، نامه حکومت مازندران به ریاست وزرا در تاریخ 9/3/1315، شماره 2161، سطر 4.
29- مصاحبه شفاهی با یکی از بانوان مسن به نام مرحومه رقیه قنادها، در 1369.
30- اصل این امریه به دست نیامد و مضمون آن از پاسخ های رسیده استخراج شده است.
31- همان، گزارش حکومت سمنان به وزارت داخله 32- سند شماره 5.
33- همان، نامه امنیه سزاوار، نمره 89422، مورخ 16/10/1315.
34- همان، نامه شمارهی حکومت کرمانشاهان.
35- سند شماره 6.
36- سند شماره 7.
37- همان، سواد گزارش حکومت نیشابور، نمره 6029، مورخه 12/11/1315 به ایالت خراسان.
38- همان، نامه رئیس الوزرا به وزارت مالیه در خصوص یکی از کارمندان مالیه اسفراین به نام جوادی به شماره 39- سند شماره 8 و نامه 13/11/1315 ایالت خراسان به حکومت نیشابور.
40- سند شماره 9.
41- سند شماره 4.
42- همان، نامه حکومت اصفهان به ریاست وزرا 43- پیترآوری، تاریخ معاصر ایران، ج2، ص 72.
44- سازمان اسناد ملی، نامه ریاست وزرا به وزارت داخله 45- همان، سواد مراسله حکومت همدان، ثبت اسناد نمره 14777، مورخه 2/10/1314.
46- همان، نامه حکومت همدان به ریاست وزرا 47- همان، نامه ریاست وزرا به وزارت مالیه 48- اسناد شمارهی 10 و 11. البته در دو مورد اخیر با پیشنهادها موافقت نشد.
49- همان، یادداشت ایالت خراسان خطاب به ژنرال قونسولگری دولت پادشاهی افغانستان 50- سند شماره 12.
51- مریت هاکس، ایران، افسانه و واقعیت، مترجم: محمد حسین نظری نژاد و دیگران ( مشهد، آستان قدس، 1368)، ص 26.
52- همان، ص 23.
53- همان، ص 42.
54- همان، 225.
55- کلود انه، گلهای سرخ اصفهان، مترجم: فضل الله جلوه (تهران، نشر روایت، 1370)، ص 163.
آشنا، حسامالدین؛ (1388)، از سیاست تا فرهنگ، تهران: سروش، چاپ دوم