« اسلام و اومانيسم »

با نگاهى به تاريخ جهان به اين حقيقت پى خواهيم برد، كه انسان براى وصول به رستگاري، رفاه و فرجام نيك با شتاب فراوان تلاش كرده، تا جايى كه پيشرفت معرفت و دانش بشري، فلسفه‌ها، مكتب‌ها و ايسم‌هاى گوناگونى را در همين راستا پيش روى بشريت قرار داده است. در گستره پهناور گيتى به دانشمندان و نوابغى بر مي‌خوريم كه طلائي‌ترين لحظات عمرشان را در جهت يافتن ناب‌ترين و ممتازترين راهكارها براى دست‌يابى به اهداف مذكور مصروف داشته‌اند.
چهارشنبه، 30 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
« اسلام و اومانيسم »
« اسلام و اومانيسم »
« اسلام و اومانيسم »

نويسنده:حجت الاسلام دكتر احمد بهشتى
با نگاهى به تاريخ جهان به اين حقيقت پى خواهيم برد، كه انسان براى وصول به رستگاري، رفاه و فرجام نيك با شتاب فراوان تلاش كرده، تا جايى كه پيشرفت معرفت و دانش بشري، فلسفه‌ها، مكتب‌ها و ايسم‌هاى گوناگونى را در همين راستا پيش روى بشريت قرار داده است.
در گستره پهناور گيتى به دانشمندان و نوابغى بر مي‌خوريم كه طلائي‌ترين لحظات عمرشان را در جهت يافتن ناب‌ترين و ممتازترين راهكارها براى دست‌يابى به اهداف مذكور مصروف داشته‌اند. گرچه به طور يقين مي‌توان گفت كه (جز انبياء الهي) همه آنان در ارائه كامل‌ترين طريق و راه سعادت، ناكام بوده‌اند.
اومانيسم يكى از رويكردهايى است كه مدعى نجات انسان است. لكن قبل از پرداختن به اصل بحث، نيم نگاهي به تعريف و پيشينه آن ضرورى مي‌باشد.
واژه اومانيسم «Humanism» به معناى «انسان گرايي»، اصطلاحى بسيار متداول در علم انسانى لكن با معناى بسيار گوناگون و در مواردى متناقض است.
انسان گرايى به طور كلى و بدون تصريح كافي، جريان فكرى است، كه در آن به تاكيد بر ارزش‌هاى خاص انساني در برابر ارزش‌هاى مادي، اقتصادي، فنى و يا ارزش‌هاى دينى و فوق مادى پرداخته مي‌شود.
انسان گرايي، از ديدگاهى ديگر، اعتقاد به رستگارى انسان تنها از طريق كاربرد نيروى انسانى است. به طور قطع به همان اندازه كه طرز تفكر راجع به انسان و سرنوشت او تنوع مي‌يابد همان قدر نيز انسان گرايي، صورى گوناگون مي‌يابد. نظير انسان گرايى يونانيان، دوره رنسانس، خردگرا، مسيحي، ماركس گرا، طبيعت گرا، بي‌خدا؛ وجودگرا، نژادگرا. (1)
پيشينه اومانيسم: خاستگاه اومانيسم، در جهان غرب مي‌باشد. غربيان با انگيزه نجات بشريت از تعاليم دينى و اخلاقى كليسا و فرار از قيموميت آن به تفكر اومانيستى روى آوردند. «تاريخ شكل گيرى اومانيسم به اواخر قرن سيزدهم در جنوب ايتاليا برمي‌گردد. اين مكتب ابتدا به شكل جنبش ادبى پديدار شد، و پس از مدتى صبغه‌هاى سياسى و عقيدتى به خود گرفت و توانست پس از ايتاليا در كشورهاى مختلفى همچون فرانسه، اسپانيا و انگلستان رخنه كند.» (2)
رابطه اسلام و اومانيسم: همان طورى كه اشاره شد، طرفداران اين تفكر، با هدف آزادى انسان از تمام قيد و بندها و پرداختن به خود انسان و اصالت وى اين نگرش را به وجود آوردند. هر چند از جهتى افراط گرايى ارباب كليسا باعث شد، تا عده‌اى به عقيده خود به خرد و عقلانيت روى آورند و انسان را از افكار و عقايد دينى و مسيحى برهانند. اما به نظر مي‌رسد كه در رسيدن به مقصد ناكام مانده‌اند. چرا كه، انسان را تا اندازه‌اى بالا بردند، كه در نتيجه انسان گرايى افراطى مقام او را فرو كاستند. يعنى انسان را مطلق انگاشتند، و ويژگى بندگى را از او سلب و مقام فوق بشرى براى او قائل شدند.

برخى از مواضع اومانيسم

برخى از مواضع اومانيسم خالص را مي‌توان چنين خلاصه كرد:
1-انكار خدا؛ 2-اصالت انسان؛ 3-آزادى مطلق؛ 4-ذهن و خرد انسان، خاستگاه معرفت است نه تجلي‌گاه معرفت؛ 4-انسان ميزان و معيار همه چيز است؛ 6-اصالت لذت و نفى هرگونه رياضت جسماني. (3)

دين اسلام

دين اسلام، دين جامع و تعبير قرآن كريم: «ان الدين عندالله الاسلام»؛ (4) دين در نزد خداوند تعالي، اسلام است و اسلام تمام شئون و نيازهاى واقعى مربوط به انسان را ملاحظه و براساس آن، شرافت انسانى را رعايت كرده است. اين دين برتر و تنها آيين ناب، انسان را خليفه خدا در روى زمين مي‌داند و مي‌فرمايد: «انى جاعل فى الارض خليفه» (5)؛ من در روى زمين جانشينى قرار خواهم داد و انسان را جانشين و در عين حال بنده خود مي‌داند. بالاخره «انسان موجودى است برگزيده از طرف خداوند، خليفه و جانشين او در زمين، نيمه ملكوتى و نيمه مادى داراى فطرتى خدا آشنا، آزاد مستقل، امانت‌دار خدا و مسئول خويشتن و جهان مسلط بر زمين و آسمان، ملهم به خير و شر وجودش از ضعف و ناتواني آغاز مي‌شود، و به سوى قدرت و كمال سير مي‌كند و بالا مي‌رود. اما جز در بارگاه الهى و جز با ياد او آرام نمي‌گيرد.» (6)
لذا اسلام براي انسان ارزش والايى قايل است و هيچ تضادى بين اصالت اسلام و اصالت انسان از ديدگاه اسلام وجود ندارد.

پي‌نوشت‌:

(1)- فرهنگ علوم اجتماعي، آلن بيرو، ترجمه دكتر باقر ساروخاني، ص 164.
(2)- نسبت دين و دنيا، آيت الله جوادى آملي، ص 53.
(3)-مجله تخصصي كلام اسلامي، صص 20-21.
(4)- آل عمران، 19.
(5)- بقره، 30.
(6)- مقدمه‌اى بر جهان بينى اسلامي، استاد شهيد مطهري، ص 253.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط