نویسنده: رسول سعادتمند
این محفل، محفل معلم و دانشجوست؛ دو گروهی که اگر اصلاح بشوند، یک مملکت را اصلاح میکنند و اگر خدای نخواسته در غیر این معنا باشند، کشورها به تباهی کشیده میشوند.
مقام معلم و مقام دانشجو، که باید مغز متفکر یک ملت را تشکیل بدهد، از اموری است که باید به آن توجه زیاد بشود و وظیفه معلم و دانشجو مشخص باشد تا ان شاءالله، بر آن طریقی که اسلام میخواهد و مقام انسانیت اقتضا میکند، از همان طریق راه بروند و طی مقامات را بکنند و به آنجایی برسند که انسان شوند.
تمام زحمتی که انبیا کشیدهاند و تمام رنجهایی که اولیای خدا از بدو خلقت تا کنون کشیدهاند و بعدها هم تا آخر خواهند کشید، مقدمه این بوده است که این موجودی که در خارج به او میگویند «انسان»، انسان بشود. تمام کتب آسمانی که بر انبیا نازل شده است برای این بوده است که این موجودی که اگر سر خود باشد خطرناکترین موجودات عالم است، تحت تربیت و تعلیم الهی واقع بشود و بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود. نهضتهای اسلامی، نهضتهای توحیدی، تمام برای همین معنا بوده است. در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است. اگر رها کنند این موجود دو پا را، تمام عالم را به تباهی میکشد. برای جلوگیری از این فسادهای بزرگ و این جنگهای ویران کن و این کارهای بسیار ناروا که در کشورها هست، انبیا آمدهاند تا بشر را هدایت کنند به راهی که همه در آن راه سیر کنند و همه انسان صحیح و کامل بشوند. اگر این موجود دوپا تربیت شد، تمام حوایج دنیا و آخرت بشر تحقق پیدا میکند و اگر این موجود دو پا سر خود شد یا به خلاف مسیر طبیعی خودش حرکت کرد، تمام عالم به تباهی کشیده میشود.
از این جهت، تمام انبیا معلمها هستند و تمام بشر دانشجو، انبیا مکتبی دارند که در آن مکتب میخواهند این موجود دوپایی که بدترین موجودات است و اگر رها بشود خطرناکترین موجودات عالم است، این را به راه مستقیم، به صراط مستقیم هدایت کنند و اجرای این امر را هم خودشان متکفلند.
از این جهت، معلم و دانشجو محصور به معلمهای دانشگاهها یا دبیرستانها یا سایر جاها نیست و دانشجو هم محصور نیست به همانهایی که دانشگاه میروند. عالم یک دانشگاهی است و انبیا و اولیا و تربیت شدههای آنها معلم هستند و سایر بشر دانشجو و باید دانشجو باشند. عالم باید، تمام دنیا باید دو طبقه داشته باشد: یک طبقه معلم و استاد و یک طبقه دانشجو و متعلم. وظیفه معلم هدایت جامعه است به سوی الله و وظیفه دانشجو تعلم.
همین معناست که یک جامعهای پیدا بشود که همه متوجه به خدای تبارک و تعالی باشند و همه در راه او، اگر همه در راه او شد، اقتصاد هم الهی میشود، فرهنگ هم الهی میشود، ارتش هم الهی میشود، ژاندارمری هم الهی میشود، دانشجو و معلم هم الهی میشوند. خداست و طاغوت، همین دو، غیر از این نیست. یا راه خداست و یا راه طاغوت. راه خدا راهی است که انسان را در تمام ابعادی که دارد در بعد عقلانی، در بعد متوسط که بعد خیالی است و در بعد متنزل که بعد عمل است این ابعاد را هدایت بکند به آن راهی که باید باشد. اگر اینها از همان راه مستقیم رفتند، اینها الهی هستند. راه، راه خداست و هر کسی از این راه برود، الهی است تا آن وقتی که همه چیز انسان، همه اعمال انسان، همه حرکات انسان، همه تخیلات انسان، همه تعقلات انسان، الهی بشود. یا این راه است یا راه چپ و راست، که برخلاف راه مستقیم است، که هر یک از اینها انحراف است و به سوی طاغوت است. (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) (1). ظلمات، تمام عالم که توجه به خدا ندارد و نور، نور مطلق حق تعالی که باید همه عالم متوجه به او باشد. (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ) (2) همین دوراه است: یا ایمان است و اسلام است و توجه به مکتب الهی [ که] ولی این امر خداست و خدا مؤمنین را اگر در این راه افتادهاند، هدایت میکند و تمام ابعاد انسانی را الهی میکند و یا کفار است و برخلاف توحید است، چه در طرف راست و چه در طرف چپ. طاغوت است و منتهی الیه آن جهنم. در دنیا هم همه فسادها و همه جنگهایی که در عالم تحقق پیدا میکند به دست ابرقدرتها، همه جنگهای شیطانی و طاغوتی است. در جنگها هم جنگ طاغوتی هست و جنگ توحیدی، جنگهایی که پیغمبرها میکردند، اولیا میکردند، مؤمنین میکردند برای این بود که اشخاص سرکش را از آن سرکشیها برگردانند و تأدیب کنند. این جنگ، جنگ الهی است و آن جنگهایی که برای احراز مقام است، برای به دست آوردن قدرت است، برای تحمیل بر جامعههاست، برای جنایتکاری این ابرقدرتهاست یا هر قدرتی، این جنگها جنگهای ابلیسی است و جنگهای طاغوت است. عالم از این دو حال خارج نیست.
هر حرکتی که از انسان صادر بشود، چه حرکتهای قلبی و چه حرکتهای روحی و چه حرکتهای جوارحی، از این دو حد خارج نیست: یا به طرف صراط مستقیم و الله است و یا طاغوتی است؛ منحرف یا به طرف چپ یا به طرف راست. (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ). (3) صراط مستقیم یک سرش اینجاست و یک سرش به آن طرف عالم؛ به مبدأ نور: (صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ)، (4) به آمدن تعلیمات انبیا، انعام کرده خدا بر ما که ما را هدایت کند به این راهی که راه الله است و موجب این میشود که تمام عالم به سعادت برسند و با آرامش و با تربیت صحیح، در این عالم زندگی کنند و تمام جهاتی که در این عالم هست برگردانند به همان جهت توحیدی الهی و سایر حرکتها، چه حرکتهای قلبی باشد و چه حرکتهای خیالی باشد و چه حرکتهای جوارحی باشد، برخلاف این مسیر که باشد، همه طاغوتی است. همین دو راه بیشتر نیست: یا طاغوت و یا الله.
شما معلمین و شما دانشجویان از همین راهی که انبیا تعیین کردهاند، راه را طی کنید. همین راه خداست، همین راهی که انبیا و اولیای خدا پیش پای بشر گذاشتند، این راه خداست و ما همه باید از همین راه حرکت کنیم. کسانی که دعوت بر غیر این راه بکنند طاغوتند و کسانی که مردم را برخلاف مسیر طبیعی خودشان و مسیری که فطرت آنها متوجه به اوست راهنمایی کنند، ضلالت است. من امیدوارم که معلمین در هر جا هستند، خواهران و برادران معلم، خواهران و برادران دانشجو، خواهران و برادران عالم، خودشان را دانشجو بدانند و معلم. معلم آنها را به راه راست هدایت انبیا دعوت کند و آنها هم به راه راست هدایت انبیا سفر کنند.
صحیفه امام، ج 13، ص 171 تا 174
مقام معلم و مقام دانشجو، که باید مغز متفکر یک ملت را تشکیل بدهد، از اموری است که باید به آن توجه زیاد بشود و وظیفه معلم و دانشجو مشخص باشد تا ان شاءالله، بر آن طریقی که اسلام میخواهد و مقام انسانیت اقتضا میکند، از همان طریق راه بروند و طی مقامات را بکنند و به آنجایی برسند که انسان شوند.
تمام زحمتی که انبیا کشیدهاند و تمام رنجهایی که اولیای خدا از بدو خلقت تا کنون کشیدهاند و بعدها هم تا آخر خواهند کشید، مقدمه این بوده است که این موجودی که در خارج به او میگویند «انسان»، انسان بشود. تمام کتب آسمانی که بر انبیا نازل شده است برای این بوده است که این موجودی که اگر سر خود باشد خطرناکترین موجودات عالم است، تحت تربیت و تعلیم الهی واقع بشود و بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود. نهضتهای اسلامی، نهضتهای توحیدی، تمام برای همین معنا بوده است. در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است. اگر رها کنند این موجود دو پا را، تمام عالم را به تباهی میکشد. برای جلوگیری از این فسادهای بزرگ و این جنگهای ویران کن و این کارهای بسیار ناروا که در کشورها هست، انبیا آمدهاند تا بشر را هدایت کنند به راهی که همه در آن راه سیر کنند و همه انسان صحیح و کامل بشوند. اگر این موجود دوپا تربیت شد، تمام حوایج دنیا و آخرت بشر تحقق پیدا میکند و اگر این موجود دو پا سر خود شد یا به خلاف مسیر طبیعی خودش حرکت کرد، تمام عالم به تباهی کشیده میشود.
از این جهت، تمام انبیا معلمها هستند و تمام بشر دانشجو، انبیا مکتبی دارند که در آن مکتب میخواهند این موجود دوپایی که بدترین موجودات است و اگر رها بشود خطرناکترین موجودات عالم است، این را به راه مستقیم، به صراط مستقیم هدایت کنند و اجرای این امر را هم خودشان متکفلند.
از این جهت، معلم و دانشجو محصور به معلمهای دانشگاهها یا دبیرستانها یا سایر جاها نیست و دانشجو هم محصور نیست به همانهایی که دانشگاه میروند. عالم یک دانشگاهی است و انبیا و اولیا و تربیت شدههای آنها معلم هستند و سایر بشر دانشجو و باید دانشجو باشند. عالم باید، تمام دنیا باید دو طبقه داشته باشد: یک طبقه معلم و استاد و یک طبقه دانشجو و متعلم. وظیفه معلم هدایت جامعه است به سوی الله و وظیفه دانشجو تعلم.
همین معناست که یک جامعهای پیدا بشود که همه متوجه به خدای تبارک و تعالی باشند و همه در راه او، اگر همه در راه او شد، اقتصاد هم الهی میشود، فرهنگ هم الهی میشود، ارتش هم الهی میشود، ژاندارمری هم الهی میشود، دانشجو و معلم هم الهی میشوند. خداست و طاغوت، همین دو، غیر از این نیست. یا راه خداست و یا راه طاغوت. راه خدا راهی است که انسان را در تمام ابعادی که دارد در بعد عقلانی، در بعد متوسط که بعد خیالی است و در بعد متنزل که بعد عمل است این ابعاد را هدایت بکند به آن راهی که باید باشد. اگر اینها از همان راه مستقیم رفتند، اینها الهی هستند. راه، راه خداست و هر کسی از این راه برود، الهی است تا آن وقتی که همه چیز انسان، همه اعمال انسان، همه حرکات انسان، همه تخیلات انسان، همه تعقلات انسان، الهی بشود. یا این راه است یا راه چپ و راست، که برخلاف راه مستقیم است، که هر یک از اینها انحراف است و به سوی طاغوت است. (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) (1). ظلمات، تمام عالم که توجه به خدا ندارد و نور، نور مطلق حق تعالی که باید همه عالم متوجه به او باشد. (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ) (2) همین دوراه است: یا ایمان است و اسلام است و توجه به مکتب الهی [ که] ولی این امر خداست و خدا مؤمنین را اگر در این راه افتادهاند، هدایت میکند و تمام ابعاد انسانی را الهی میکند و یا کفار است و برخلاف توحید است، چه در طرف راست و چه در طرف چپ. طاغوت است و منتهی الیه آن جهنم. در دنیا هم همه فسادها و همه جنگهایی که در عالم تحقق پیدا میکند به دست ابرقدرتها، همه جنگهای شیطانی و طاغوتی است. در جنگها هم جنگ طاغوتی هست و جنگ توحیدی، جنگهایی که پیغمبرها میکردند، اولیا میکردند، مؤمنین میکردند برای این بود که اشخاص سرکش را از آن سرکشیها برگردانند و تأدیب کنند. این جنگ، جنگ الهی است و آن جنگهایی که برای احراز مقام است، برای به دست آوردن قدرت است، برای تحمیل بر جامعههاست، برای جنایتکاری این ابرقدرتهاست یا هر قدرتی، این جنگها جنگهای ابلیسی است و جنگهای طاغوت است. عالم از این دو حال خارج نیست.
هر حرکتی که از انسان صادر بشود، چه حرکتهای قلبی و چه حرکتهای روحی و چه حرکتهای جوارحی، از این دو حد خارج نیست: یا به طرف صراط مستقیم و الله است و یا طاغوتی است؛ منحرف یا به طرف چپ یا به طرف راست. (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ). (3) صراط مستقیم یک سرش اینجاست و یک سرش به آن طرف عالم؛ به مبدأ نور: (صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ)، (4) به آمدن تعلیمات انبیا، انعام کرده خدا بر ما که ما را هدایت کند به این راهی که راه الله است و موجب این میشود که تمام عالم به سعادت برسند و با آرامش و با تربیت صحیح، در این عالم زندگی کنند و تمام جهاتی که در این عالم هست برگردانند به همان جهت توحیدی الهی و سایر حرکتها، چه حرکتهای قلبی باشد و چه حرکتهای خیالی باشد و چه حرکتهای جوارحی باشد، برخلاف این مسیر که باشد، همه طاغوتی است. همین دو راه بیشتر نیست: یا طاغوت و یا الله.
شما معلمین و شما دانشجویان از همین راهی که انبیا تعیین کردهاند، راه را طی کنید. همین راه خداست، همین راهی که انبیا و اولیای خدا پیش پای بشر گذاشتند، این راه خداست و ما همه باید از همین راه حرکت کنیم. کسانی که دعوت بر غیر این راه بکنند طاغوتند و کسانی که مردم را برخلاف مسیر طبیعی خودشان و مسیری که فطرت آنها متوجه به اوست راهنمایی کنند، ضلالت است. من امیدوارم که معلمین در هر جا هستند، خواهران و برادران معلم، خواهران و برادران دانشجو، خواهران و برادران عالم، خودشان را دانشجو بدانند و معلم. معلم آنها را به راه راست هدایت انبیا دعوت کند و آنها هم به راه راست هدایت انبیا سفر کنند.
پینوشتها:
1- بخشی از آیه 257، سوره بقره: «خدا، یار اهل ایمان است، آنان را از تاریکیها بیرون آرد و به سوی نور برد....»
2- ادامه آیه سابق: «و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان طاغوت است.»
3- سوره فاتحه الکتاب، آیه 6.
4- سوره فاتحه الکتاب، آیه 7.
صحیفه امام، ج 13، ص 171 تا 174