دعا و نيايش در سيره پيشوايان

يكي از موارد بسيار مهمّي كه در همه اديان ؛ به ويژه اسلام وجود داشته و سرلوحه برنامه‏هاي عبادي آنها بوده و نيز مؤثرترين عامل در تهذيب نفس و صفاي باطن، مسئله دعا و نيايش به درگاه خداوند يكتا و بي همتا است. دعا و نيايش صحيح زيباترين و عميق‏ترين شيوه‏اي است كه پيوند انسان را با ذات پاك خدا برقرار ساخته و موجب پرواز روح به سوي ملكوت و فضاي معطر معنوي و عرفاني است.
سه‌شنبه، 26 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دعا و نيايش در سيره پيشوايان
دعا و نيايش در سيره پيشوايان
دعا و نيايش در سيره پيشوايان

نويسنده: محمد محمد اشتهاردی

اشاره:

يكي از موارد بسيار مهمّي كه در همه اديان ؛ به ويژه اسلام وجود داشته و سرلوحه برنامه‏هاي عبادي آنها بوده و نيز مؤثرترين عامل در تهذيب نفس و صفاي باطن، مسئله دعا و نيايش به درگاه خداوند يكتا و بي همتا است. دعا و نيايش صحيح زيباترين و عميق‏ترين شيوه‏اي است كه پيوند انسان را با ذات پاك خدا برقرار ساخته و موجب پرواز روح به سوي ملكوت و فضاي معطر معنوي و عرفاني است.
دعا ونيايش، خود يك مكتب آموزنده و يك كلاس ممتاز براي پرورش روح و سوق دادن آن به سوي فضايل و كمالات است. بر همين اساس در آيات مختلف قرآن، به عنوان اصلي‏ترين ارزش و در روايات به عنوان برترين عبادات؛ بلكه مغز و مخ عبادات مطرح شده است.
با اين كه ارزش‏ها و عوامل سوق دهنده به سوي كمال و بازدارنده از آلودگي‏ها و پستي‏ها بسياراند، ولي از نظر قرآن، گويي اگر دعا نباشد، ساير ارزش‏ها فاقد كارآيي و خاصيت حقيقي‏اند. آن جا كه مي‏فرمايد: «قُل لا يَعبَأ بِكُم رَبّي لولا دُعائُكُم؛ بگو پروردگارم براي شما ارجي قائل نيست، اگر دعاي شما نباشد.»(1) رسول خدا(صلی الله علیه واله) نيز فرموده: «الدُّعاءُ مُخُ العِبادَةِ؛ دعا مخ و مغز عبادت است.» نيز مي‏فرمايد: «اَفضَلُ العِبادَةِ الدُّ عاءُ؛ دعا بهترين عبادت است.»(2) توضيح اين كه: هر چيزي داراي پايه و ستون است كه امور مربوط به آن بر
اساس آن استوار و تنظيم مي‏گردد. لذا همان‏گونه كه قوام و قدرت انسان بستگي به عقل و نيروي تشخيص و درك او دارد و بدون آن در صف حيوانات ؛ بلكه بدتر از آن خواهد شد، عبادت و پرستش خداوند نيز توسط مغز و مخ آن استوار است يعني بدون آن ارزش محتوايي خود را از دست داده و در برخي موارد به جاي سازندگي، موجب تخريب فكر و عمل مي‏گردد بر اساس دو سخن فوق، مغز و مخ عبادات و نيز برترين عبادت‏ها، دعا و نيايش است.
بنابراين مؤمن بدون دعا، همانند انسان بي مغز است و عبادت چنين مؤمني، اسكلتي بي جان و پيكري بي روح خواهد بود.
البته براي اين كه از مكتب دعا استفاده بهينه شود، بايد از آن استفاده عالمانه و صحيح نمود، چرا كه دعا و نيايش داراي مراتب و درجاتي است؛ مثلاً دعاي نوع مردم زباني و ظاهري است، دعاي عابدان به اعمال و مراقبت در كردار است. و دعاي عارفان نيز به احوال است، يعني عارف، شيفته خدا و پيوسته به ياد خداي يكتا و بي همتا است و با تمام ذرّات وجودش دعا كرده و شرايط صحت و كمال دعا را رعايت مي‏نمايد. چنين دعايي داراي آثار ممتاز و بسيار ارجمندي است كه به صاحبش مي‏رسد. بر همين اساس رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرمود: «الدُّعاءُ سَلاحُ المؤمِنِ وَ عَمودُ الدّينِ وَ نُورُ السَّماواتِ و اَلارض؛ دعا اسلحه مؤمن و ستون دين و نور آسمان‏ها و زمين است.»(3) به عبارت ديگر: دعا و نيايش، موجب نيرومندي و سلحشوري انسان در برابر دشمن و ناهنجاري‏هاي روزگار مي‏شود، هم پايه و ستوني استوار براي نگهداري انسان از تخريب و سقوط است و هم مايه هدايت و نورانيت خواهد شد و انسان را از تاريكي‏هاي گمراهي و سرگرداني در بيراهه‏ها به راه راست و روشن رهنمون مي‏گردد.
البته در اين جا بحث‏هاي ديگري درباره عوامل استجابت دعا، موانع آن، كيفيّت و كمّيت دعا، شرايط مكاني و زماني دعا و به طور كلي آداب محتوايي و جنبي دعا مطرح مي‏شود كه هر كدام بحث جداگانه‏اي دارد.

دعا در مكتب اهل بيت عليهم‏السّلام

دعا و نيايش در سيره درخشان چهارده معصوم(علیهم السلام) و اصحاب خاص آنها، از جايگاه بسيار ارجمندي برخوردار است، به طوري كه بخش مهمي از زندگي آنها را تشكيل مي‏داده و حتي بخش‏هاي ديگر زندگي آنها نيز آميخته با دعا بود. نماز كه خود ستون دين و معراج مؤمن است، يكي از مصداق‏هاي دعا و نيايش مي‏باشد، البته با توجه به اين كه واژه صلاة در اصل به معناي دعا است .
چهارده معصوم(علیهم السلام) به نماز، بسيار اهميت مي‏دادند، تا آن جا كه حضرت علي (علیه السلام) و امام حسين(علیه السلام) و حضرت سجّاد(علیه السلام) در يك شبانه روز، هزار ركعت نماز مي‏خواندند. علاّمه اميني در اين راستا مي‏نويسد: «طبق روايات فراوان از طرق شيعه و سنّي، مولاي ما اميرالمؤمنان علي(علیه السلام) و سبط شهيد، امام حسين(علیه السلام) و فرزند پاكش امام سجّاد(علیه السلام) در هر شبانه روز، هزار ركعت نماز مي‏خواندند.(4)
دعاهايي كه از امامان(علیهم السلام) نقل شده، مانند: صحيفه كامله سجّاديه، دعاي كميل، دعاي ابوحمزه ثمالي، دعاي عرفات، دعاي سمات، مناجات شعبانيّه و... همه بيانگر آن است كه دعا و نيايش در سيره آنها داراي جايگاه ويژه‏اي بوده، و جزء مهم‏ترين برنامه‏هاي عبادي، فرهنگي، اخلاقي و سياسي آنها به شمار مي‏رفته است. دعا يگانه مونس و آرامش بخش روح و روان است كه امامان(علیهم السلام) به آن اصرار داشتند و آن را از اركان مكتب خود مي‏دانستند.
آنها به سه بعد دعا توجه داشتند كه عبارت است از:

1ـ دفع بلاها و خواستن حاجت‏ها در پرتو دعا و نيايش.

2ـ تضرّع، خشوع و راز و نياز عميق معنوي و عرفاني در دعا، كه اثر بسياري در صفاي باطن دارد.
3ـ توجه به معارف بلند پايه و تبيين عالي‏ترين درس‏هاي عرفاني، اخلاقي، فرهنگي و سياسي در لباس دعا كه آنها اين جهت را نيز در دعا به طور كامل رعايت مي‏كردند و در حقيقت اين بُعد دعا كلاس معارف در پرتو دعا را تشكيل داده بود؛ چنان كه دعاي پر محتواي صحيفه سجّاديه بيان گر اين مطلب است، امام سجاد(علیه السلام) در اين صحيفه نوراني، حقيقت عبوديت و هوّيت بندگي يك انسان كامل را به نمايش گذاشته و دعاهايي را آموزش داده كه انسان را به مرحله‏اي از صفا و تقوا و عبوديت مي‏رساند، تا آن جا كه امير مؤمنان علي(علیه السلام) در وصف آنها فرمود: «عَظُم الخالِقُ في انفُسِهِم، فَصَغُرَ ما دونَهُ فِي اَعيُنِهِم؛ خالق و آفريدگارشان در روح و جانشان، بزرگ جلوه كرده و غير خداوند در نظرشان كوچك است.»(5) مثل همان مطلبي كه در فرازي از دعاي حضرت زهرا(سلام الله علیها) آمده: «اَللّهُمَّ ذَلِّل نَفسِي فِي نَفسِي وَ عَظِّم شَأنَكَ في نفسي؛ خداوندا! خودم را در پيش خودم كوچك كن و مقام خودت را در نزد من بزرگ گردان.»(6)
كوتاه سخن آن كه جمعي در محضر امام صادق(علیه السلام) بودند و عرض كردند: «چرا ما دعا مي‏كنيم ولي به اجابت نمي‏رسد؟» آن حضرت در پاسخ فرمود:«لِاَنَّكُم تَدعُونَ مَن لا تَعرِفُونَهُ؛ زيرا شما كسي را مي‏خوانيد كه او را نمي‏شناسيد.»(7) اين سخن، نيايش گران را به توجه به محتواي دعا، مسئله خداشناسي و آداب تكاملي دعا دعوت مي‏كند،كه ركن اصلي دعا را تشكيل مي‏دهد.

چند نمونه از مناجات و نيايش پيشوايان :

1ـ در ماجراي جنگ بدر ـ كه نخستين و سخت‏ترين جنگ بزرگ مسلمين با مشركان بود ـ تعداد مسلمانان كمتر از يك سوم دشمن بود، به علاوه مسلمانان حتّي از كمترين تجهيزات جنگي برخوردار نبودند، ابن عباس در اين باره چنين نقل مي‏كند: شبي كه روز آن جنگ بدر رخ داد، پيامبر(صلی الله علیه واله) همراه مسلمين به مناجات و راز و نياز به درگاه الهي پرداختند.(8) پيامبر(صلی الله علیه واله) رو به قبله ايستاد و دست هايش را به سوي آسمان بلند كرد هم چنان به نيايش و استغاثه خود ادامه داد كه عبايش از دوشش به زمين افتاد، در دعايش عرض مي‏كرد:«خدايا! وعده‏اي را كه به من داده‏اي تحقق بخش، پروردگارا اگر اين گروه مؤمنان نابود شوند، پرستش تو از زمين برچيده خواهد شد.»(9)
در نقل ديگر آمده: پيامبر(صلی الله علیه واله) در آن شب تا صبح به نماز و مناجات پرداخت و آن چنان به درگاه الهي مي‏گريست كه اشك هايش جاري شده و با كمال خشوع و خضوع، هم چون حالت غذا خواستن گرسنه بينوا دعا مي‏كرد و به سجده مي‏افتاد، در سجده نيز با تضرّع و زاري به دعايش ادامه داد، تا اين كه خداوند به او چنين وحي كرد، به وعده خود نسبت به تو وفا كرديم و تو را توسط پسر عمويت علي(علیه السلام) ياري نموديم...»(10)
نيز روايت شده كه آن حضرت در روز آن شب هنگام درگيري شديد جنگ بدر، مكرر دعا مي‏كرد، مثلاً صحنه را مي‏ديد و با چشمي اشكبار و دلي لبريز از ايمان، عرض مي‏كرد «خدايا! اگر اين گروه مسلمان، امروز نابود شوند، ديگر تو را در زمين كسي نمي‏پرستد.»(11)
2ـ نوف بِكالي (يكي از اصحاب علي (عليه السلام) مي‏گويد: شبي حضرت علي (علیه والسلام) را ديدم كه از بستر فاصله گرفته و به ستارگان مي‏نگرد، به من فرمود: «اي نوف! خوابي يا بيداري؟» گفتم: بيدارم، فرمود: اي نوف! خوشا به حال آنان كه از دنيا بريدند و به آخرت پيوستند، آنها مردمي هستند كه پهنه زمين را خانه و خاك آن را بستر و آب آن را شربت گواراي خويش ساختند، قرآن را راه و رسم زندگي و دعا را اوج بندگي خود قرار دادند و آن گاه به روش عيساي مسيح(علیه السلام) خود را از وابستگي به دنيا رهاندند.»(12)
3ـ حبّه عرني مي‏گويد: شبي با نوف بِكالي، در ايوان خانه‏ام در كوفه خوابيده بوديم، ناگاه نيمه‏هاي شب، حضرت اميرمؤمنان علي(علیه السلام) را ديدم كه در تاريكي دست هايش را روي ديوار نهاد و بسيار حيران و واله است و به طور مكرر اين آيه را مي‏خواند: «اِنَّ فِي خَلقِ السَّماوات و الاَرضِ وَ اختِلافِ الليل وَ النَّهار وَالفلك الَّتي تَجري فِي البَحرِ... لَاياتٍ لِقَومٍ يَعقِلون؛ در آفرينش آسمان‏ها و زمين و آمد و شد شب و روز و كشتي هايي كه در دريا به سود مردم در حركتند... نشانه هايي (از ذات پاك خدا و يكتايي او) است براي مردمي كه عقل دارند و مي‏انديشند.»(13) اين آيات را خواند و هم چون افراد عقل پريده، واله و سرگردان عبور مي‏كرد، خطاب به من گفت: خوابي يا بيداري؟ گفتم: بيدارم، مطالبي فرمود، آن گاه با همان حال از ما گذشت در حالي كه چنين راز و نياز مي‏كرد: «خدايا! كاش مي‏دانستم كه در اين غفلت هايي كه دارم، آيا از من روي گردان هستي يا به من توجّه داري؟ خدايا كاش مي‏دانستم در طولاني شدن خوابم و اندك بودن شكرم در برابر نعمت هايت، موقعيّتم در پيشگاهت چگونه است» سوگند به خدا! آن حضرت، به همين حالت ادامه داد، تا سپيده سحر دميد.(14)
4ـ زندگي امام حسن مجتبي(علیه السلام) مشحون از مناجات، نيايش و خوف از خدا بود. او در اين راستا بيست و پنج بار (و به روايتي 20 بار) پياده از مدينه به مكه براي انجام مراسم حج و عمره رفت. هرگاه كنار در مسجد مي‏رسيد، دست‏ها را به سوي آسمان بلند كرده و با كمال خضوع و خشوع، چنين مي‏گفت: «اِلهِي ضَيفُكَ ببابك يا مُحسِنُ قد اَتاكَ المُسَي‏ء، فَتَجاوَز عَن قَبيحِ ما عِندي بِجَميلِ ما عِندكَ يا كَرِيمُ؛ خدايا مهمان تو به در خانه تو آمده، اي نيكو بخش، گنهكاري به محضرت بار يافته، پس به لطف و كرمت از گناهانم بگذر اي خداي بزرگوار!.»(15)
5 ـ در زندگي امام حسين نيز همين شيوه به روشني ديده مي‏شود. آن حضرت حتي در كربلا به خاطر مناجات و دعا و تلاوت قرآن، يك شب (شب عاشورا) از دشمن مهلت خواست و به برادرش حضرت عباس فرمود: نزد دشمن برو و از آنها بخواه تا به ما مهلت دهد كه امشب را به نماز و دعا و استغفار بگذرانيم، خدا آگاه است كه من بسيار نماز و تلاوت قرآن و زياد دعا كردن و استغفار را دوست دارم. عباس(علیه السلام) پيام امام حسين(علیه السلام) را به دشمن رسانيد، دشمن مهلت داد، امام(علیه السلام) آن شب را تا صبح همراه ياران به نماز و دعا و مناجات مشغول بودند. زمزمه مناجاتشان هم چون آواي بال زنبور عسل، فضاي ملكوتي كربلا را پر كرده بود.(16) دعاي عرفه امام حسين(علیه السلام) نيز به جاي خود تابلوي زيبايي در اين راستا است.
6 ـ از فرازهاي تكان دهنده در سيره درخشان امام حسين(علیه السلام) مناجات او در كنار مرقد منوّر حضرت خديجه(سلام الله علیها) است كه در ذيل به آن اشاره مي‏كنم: انس بن مالك مي‏گويد: در يكي از سفرها همراه امام حسين(علیه السلام) به مكّه رفتيم، در آنجا امام در كنار مرقد خديجه(سلام الله علیها) رفت، من نيز همراهش بودم، در آن جا به ياد ظلم هايي كه به حضرت خديجه(سلام الله علیها) شده بود افتاد و گريه كرد، آن گاه به من فرمود: از من فاصله بگير. احساس كردم مي‏خواهد در كنار تربت جدّه‏اش با خداي خود خلوت كند، فاصله گرفتم و در كناري پنهان شدم، ديدم مشغول نماز شد، نمازش طول كشيد، شنيدم در نماز چنين با خدا مناجات مي‏كرد:
فَارحَم عُبَيداً اِليكَ مَلجاهُ يا ربّ يا رَبّ اَنتَ مَولاهَ
طوُبي لِمَن كُنتَ اَنتَ مَولاهُ يا ذَاالمَعالِي عَلَيكَ مُعتَمدي
اَجابَهُ اللّهُ ثُمَّ لبّاهُ اِذَا اشتكي بَثَّهُ و غُصَّتَهُ
اَكثَرُ مِن حُبِّهِ لِمَولاهُ وَ ما بِهِ عِلَّةٌ وَلا سُقمٌ
اَكرَمَهُ اللّهُ ثُمَّ اَدناهُ اِذا ابتَلي بِالظَّلامِ مُبتَهِلاً
يعني: اي پروردگار و خداي من، كه مولا و سرورش تو اي، به بنده كوچكي كه پناهگاهش تو هستي رحم كن. اي خداي بزرگ و صاحب صفات كمال و جلال! بر تو تكيه مي‏كنم. خوشا به حال كسي كه در درگاه تو، ترسان و شب زنده دار است و شكايت گرفتاري هايش را به سوي تو مي‏آورد و از تو تمنّاي رفع آن را دارد، چنين كسي گرفتاري و بيماريش، بيش از عشقش به مولايش نيست، هرگاه رفع آنها را از مولايش مي‏طلبد، خداوند اجابت مي‏كند، و به تمنّاي او جواب مثبت مي‏دهد. هنگامي كه به ستم ستمگران گرفتار مي‏شود، باتضرّع شكايتش را به سوي تو مي‏آورد آن گاه خداوند جوابش را مي‏دهد، و او را گرامي مي‏دارد، و سپس او را به درگاه خود نزديك مي‏كند.»(17)
همه امامان(علیهم السلام) و اولياي خدا به نيايش و مناجات با خدا عشق مي‏ورزيدند و به آن اهميّت فراوان مي‏دادند.
پايان سخن رابا فرازي از صحيفه سجّاديه زينت مي‏بخشيم، تا هم از مناجات امام سجاد(علیه السلام) نمونه‏اي را ارائه دهيم و هم شيوه دعا كردن، محتواي آن و چگونگي بيان حاجت از درگاه الهي را از آن حضرت بياموزيم:
«اَللّهُمَّ اِنِّي اَعتذِرُ اِلَيكَ...؛ خداوندا! از تو پوزش مي‏طلبم در مورد مظلومي كه در حضور من به او ستم شده و من او را ياري نكرده‏ام، در مورد احسان و خيري كه به من رسيده ومن سپاس آن را به جاي نياورده‏ام، در مورد بدكاري كه از من عذر خواهي كرده و من آن را نپذيرفته‏ام، در مورد بيچاره و تهي دستي كه به سوي من دست نياز دراز كرده و من او را به خودم مقدّم نداشته‏ام، در مورد حق مؤمني كه بر عهده‏ام بوده و من در اداي آن سستي كرده آن را به طور كامل ادا نكرده‏ام، در مورد عيب مؤمني كه بر من آشكار شده و من آن را نپوشانده‏ام، در مورد هر گناهي كه برايم پيش آمده و من از آن دوري نكرده‏ام. اي معبود من! از درگاهت در مورد اين افراد و امثال آنها معذرت مي‏طلبم، معذرتي كه از روي پشيماني است، تا مرا در برابر چنين گناهاني كه در پيش دارم، پند دهند و بازدارنده باشد. پس بر محمّد(صلی الله علیه واله) و آل او، رحمت و درود بفرست، و پشيماني ام را در لغزشهايم و تصميمم را بر ترك گناهاني كه برايم پيش مي‏آيد، توبه‏اي قرار بده، كه موجب دوستي تو برايم گردد، اي دوستدار توبه كنندگان.»(18)
• رفيق مهربان و غم گسارم صلاي روح بخش قلب و كانم صفا و نور تابان روانم شفا بخش دل بيمار وزارم فروغ افزاي روزان و شبانم دعا! اي ميوه بستان عرفان
• دعا! اي مونس شب‏هاي تارم دعا! اي مخزن رشد و كمالات دعا! اي منبع فرهنگ و دانش دعا! اي مصطفاي پاكبازان دعا! اي ميوه بستان عرفان دعا! اي ميوه بستان عرفان

پي نوشت :

1. سوره فرقان، آيه 77.
2. مستدرك الوسائل، ج 5، ص 167؛ بحار، ج 93، ص 300 ؛ كنزالعمال، ح 3134.
3. اصول كافي، ج 1، ص 468.
4. الغدير، ج 5، ص 25؛ به نقل از هفت كتاب از كتب معروف اهل تسنّن.
5. نهج البلاغه، خطبه 193.
6. اعيان الشيعه، چاپ ارشاد، ج 1، ص 323.
7. بحار الانوار، ج 93، ص 368.
8. چنان كه آيه 9 سوره انفال به اين مطلب دلالت دارد.
9. تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 525، ذيل آيه 9 سوره انفال.
10. كنزالكراجكي، ص 136؛ بحار، ج 19، ص 317.
11. تاريخ طبري، ج 2، ص 49.
12. نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 101.
13. سوره بقره، آيه 164.
14. اقتباس از بحار، ج 41،ص 22 و 23.
15. بحار، ج 43، ص 339 و 345.
16. لهوف سيد بن طاووس، ص 89 و 154.
17. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 69.
18. صحيفه سجّاديه، دعاي 38.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط