نویسنده: محمد ستاریفر
وضعیت روحی، فکری، جسمی و کرداری فرد که مناسبات فردی، خانوادگی و اجتماعی او را شکل میدهند، بر کیفیت و کمیت تحولات توسعه تأثیر دارد.
شخصیت و ویژگیهای هر فرد، شکل دهندهی روابط فرد با جامعه است. این روابط دارای اشکال و وجوه مختلفی است که در دیدگاههای مختلف پیرامون آن سخن گفتهاند، از جمله این صاحبنظران میتوان از پارسونز (1) نام برد که نسبت به چگونگی روابط فرد با جامعه پرداخته است. از نظر او این روابط وجوه مختلفی دارند که مهمترین آن عبارتند از:
الف: چگونگی معرفت، درک و یا وقوف (2) فرد نسبت به مسائل محیطی جامعهاش
این معرفت، جهانبینی و نحوهی نگرش فرد را به دنیای اطراف بیان میکند. این جهانبینی همچون تکامل جامعه، از بیمنطقی به سوی عقلایی شدن، گرایش دارد. هر چه این گراش عقلاییتر شود، فرآیند توسعه سهلتر و سریعتر میشود و به لحاظ اینکه فرآیند توسعه باید از میان مردم عبور کند، هرگونه سرمایهگذاری و تلاش برای بسط و تکامل معرفت و جهانبینی افراد یک جامعه، میتواند به عنوان یک سرمایهگذاری زیربنایی قلمداد شود.عقلایی شدن معرفتها در یک جامعه، پیشرفت علوم فنون را به همراه دارد و ابعاد این عقلایی شدن به گسترش و تکامل آگاهیهای کلیه دستگاهها و سازمانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور منجر میشود. این امر هرچه در بستر روح و جان یک ملت ریشه دوانده باشد، توسعه از قوت و اقتدار بیشتری برخوردار خواهد شد. عقلایی شدن معرفتها اهداف رشد، توسعه، موانع و متغیرهای عقببرنده و پیشبرنده را به مردم شناسانده و نتایج توسعه را که مردم باید برای آن بکوشند، معلوم و معین میکند.
در یک مدل رشد و توسعه نبایستی تلاشها و هزینههایی که منجر به تولید تفکرات، منطقها و اسلوبها... میشوند و مردم را دقیق، منظم و منطقی بار میآورند و از جهان هستی و شرایط محیطی اطراف آنان استنباط معقولتر و دقیقتری را در ذهن آنان جای میدهد، هزینههای مصرفی قلمداد شوند، بلکه جزو سرمایهگذاریهای اساسی و زیربنایی محسوب خواهند شد. در عصر دانایی اهمیت این سرمایهگذاریها هر روز روشنتر گشته و از اهمیت بیشتری برخوردار میگردد.
ب: چگونگی تعلق خاطر و عضویت (3) فرد در جامعه
توسعه هم جامعه را متحول میکند و هم خود به تحول نیازمند است. در فرآیند هر توسعهای به صورت مستمر، نیاز است که روحیههای فردی و خصلتهای خودخواهی و خودمحوری (4) افراد کاهش یابد و تعلقخاطر و احساس عضویت در خانواده بزرگتر یعنی جامعه تجلی پیدا کند، به همین دلیل باید دلبستگی به چیزها و خواستهای معین فردی، کم شوند و روحیهی افراد به سوی "همهخواهی" (5) سوق داده شود. در دوران غلبه روحیه فردی، نقش فرد در جامعه بر مبنای خانواده، طبقه، درآمد و ... تنظیم میشود ولیکن در دوران غلبه روحیه همهخواهی، نقش فرد را ظرفیت و توانایی فکری و دانش وی، شکل میدهد.یکی دیگر از مواردی که مناسبات فرد و جامعه را معنا میبخشد چگونگی روابط تعیین کننده فرد و جامعه (6) است که بین این دو، ناظر و حاکم است هرچقدر این روابط از قانونمندیهای واقعی برخوردار باشند و هر میزانی ماهیت واقعی، حقیقی، روشن و صریح داشته باشند، نقش و بهرهوری و مشارکتجویی فرد در توسعه بیشتر میشود. در یک مدل رشد و توسعه باید پیرامون متغیر و عامل روابط تعیین کننده توجه و تعمق شود. تکامل این گونه روابط میتواند پراکندگی روابط بین مردم و تعهدات مابین آنان را که از ماهیتی مبهم برخوردار است به روابطی معلوم، مشخص و منظم تبدیل کند و هر چقدر این روابط شکل قراردادی و معین به خود گیرند، فرآیند توسعه، پویش بیشتری به خود میگیرد.
برای اینکه توسعه شکل گرفته و به ثمر برسد، لازمهی آن در عقلایی شدن معرفتها، وقوف افراد، ترویج روحیهی همهخواهی افراد برای عضویت در جامعه و مشخص شدن روابط آنان به روابطی معلوم، مشخص و منظم خواهد بود در این صورت میتوان از نیروی انسانها و نیروهای عظیمِ بالقوه آنان بهتر استفاده کرد. این امور توانند بهرهوری بهتر و کارآمدتر سرمایه و تکنولوژی مواد و انرژی را شکل داده و روشهای برخورد با مسائل و مشکلات فردی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی را بهبود بخشند. این خود، ضرورت ایجاد نظامهای ارزشی جدید و تازهای را باعث میشود که باید با نظامهای ارزشی موجود تلفیق شده و متکاملتر گردد تغییر و تحول پرشتاب دنیای کنونی ایجاب میکند که ظرفیت تغییرپذیری افراد یک جامعه افزایش یابد. از این رو باید کار به منزلهی یک ارزش، در سطح جامعه مطرح شود و از قداست بالایی برخوردار گردد. وقتشناسی، کار جمعی، روحیهی انتقادپذیری، نظمپذیری و ضابطهگرایی که ابزارهای مهم و تعیین کنندهی رشد و توسعه به شمار میروند بطور گستردهای در بین آحاد مردم شکل گرفته و به مرحله اجرا درآیند.
چگونه میتوان این تحولات را پدید آورد و به پیش برد. باید گفت که این تحولات در ماهیت خود تحولی فرهنگی و اجتماعیاند و نیاز به یک برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی دارند، زیرا بسیاری از منابع مربوط به انسان در فرهنگ و تاریخ جامعهای ریشه دارند که فرد متعلق به آن است. در این برنامهریزی و در پرورش منابع مربوط به انسان باید مسائل جامعه و افراد آن را در تمامیت خود نگریست. در این صورت است که میتوان به خلاقیت و نوآوری، آنهم نه در محدوده خوردههای فنی بلکه همه زندگی اقتصادی و اجتماعی نائل گشت.
ویژگیها و خصلتهای انسان توسعهگرا
تاریخ تجربی توسعه بیانگر این واقعیت است که توسعه در جوامعی رخ داده و یا رخ میدهد که انسانهای آن جامعه از باورها، ارزشها و نهادها و کردارهای پیشبرنده برخوردار باشند. زیرا توسعه نیاز به محیط نو و فرهنگ نو و انسان نو دارد انسانی که نسبت به گذشته خود دچار تحول شده باشد. چنین انسان متحولی است که میتواند، محور توسعه قرار گیرد. ویژگیهای این انسان نو و نوگرا عبارتند از:1- انسان توسعهگرا: انسانی است که ذهن او به حال و آینده بیشتر از گذشته متوجه است.
2- انسان توسعهگرا: انسانی است که تقسیم زمان به ساعات ثابت را بپذیرد.
3- انسان توسعهگرا: دقیق، مرتب و در انجام امور منظم است.
4- انسان توسعهگرا: متمایل به برنامهریزی، ساماندهی و سازماندهی امور است و این را، نوعی راه و رسم ادارهی زندگی میداند.
5- انسان توسعهگرا: معتقد است آدمی میتواند بطور اساسی بیاموزد که به جای اینکه تحت سلطه محیط باشد برای رسیدن به مقاصد و هدفهای خود بر محیط مسلط شود.
6- انسان توسعهگرا: انسانی است که به قابل محاسبه بودن جهان عقیده دارد.
7- انسان توسعهگرا: به آن گروه از مردم و مؤسسات اطراف خود اعتماد دارد که از عهدهی تعهدات و مسئولیتهای خود برآیند و یا او به تعهدات خود نسبت به آنان فائق آید. به عبارت دیگر به جهانی اعتقاد دارد که قانون بر آن حکمفرماست و در ضبط و کنترل انسان است.
8- انسان توسعهگرا: انسانی است که به حیثیت دیگران آگاه است و برای احترام نهادن به دیگران آمادهتر، و در عین حال به شأن و عزت خود نیز آگاهی دارد.
9- انسان توسعهگرا: انسانی است که به علم و تکنولوژی بیشتر، ایمان دارد.
10- انسان توسعهگرا: انسانی است که معتقد به عدالت برای همگان است، یعنی معتقد است که اجر و پاداش هرکس باید بر اساس تلاش و کاری که میکند باشد نه از روی هوی و یا هوس.
11- انسان توسعهگرا: در برابر عقاید دیگران جهتگیری آزاداندیشانهتر دارد از تنوع نظرها و عقاید در اطراف خود بیشتر آگاه باشد و خود را اسیر این اعتقاد نسازد که همه، افکار و معتقدات مشابهی دارند و این افکار و اعتقادات درست مشابه افکار و عقاید اوست.
12- انسان توسعهگرا: نیازمند اختلاف عقاید و آگاهی از این اختلاف است و در عین حال نیازی ندارد که از بیم از هم پاشیده شدن جهانبینی خود با قاطعیت، عقاید دیگران را رد کند.
اگر انسان توسعهگرا و انسان نو، محور توسعه است، تمام تحقیقات علمی نشان میدهد که میزان نوگرایی افراد یک جامعه بستگی بسیار زیادی به افزایش مقدار آموزش آنان دارد و همبستگی بین این دو بسیار قوی است. از این رو اگر در الگوی رشد و توسعه به متغیر انسان توسعهگرا نیاز باشد؛ که بسیار هست، باید از طریق بسط و توسهی آموزش در کلیه سطوح بدین امر نائل گشت، زیرا تحقق توسعه تا حد گستردهای در گرو چگونگی کشش و انگیزههای درونی و علاقه باطنی به کارهایی دارد که انسان تصدی آن را به عهده میگیرد وظیفه تنظیم و بسط و گسترش صحیح این انگیزهها تا حد گستردهای بر دوش آموزش میباشد. این انگیزهها باعث عشق و علاقه به کار میشود و این خود، یأس و خستگی روان انسانها را از بین برده و در عوض روحیهی ابتکار، نوآوری و تلاش بیشتر را فراهم میسازد. ایمان به ارزش کار یکی از متغیرهای پیشبرنده توسعه میباشد. چگونگی شکلگیری این ایمان در گرو آموزشهای رسمی و غیررسمی یک جامعه است.
انسان توسعهگرا به خوبی میداند برخلاف گذشته که اختراعات به صورت فعالیت نامنظم و اتفاقی پدید میآمدند، امروزه به صورت یک هنر و یک فرآیند نهادی درآمدهاند. انسان توسعهگرا در قرن حاضر دریافته است که اختراع را با ابداع توأم سازد و از این طریق امکان کاربرد عملی و مداوم اختراعاتی را که از لحاظ اقتصادی، قابل استفاده هستند فراهم میسازد.
در جوامع توسعه یافته، انبوهی از اطلاعات جزیی و فنی یکجا گردآوری شدهاند و پردازش آنها همگام با اختراعات و نوآوریها چشمگیرتر و اغلب با آهنگی شتابان به پیشرفت علوم و فنون و در نهایت به توسعه کمک میکند، انسان توسعهگرا آن توانایی را کسب کرده است که به پردازش اطلاعات پرداخته و از آنها استفاده کند از فرآیند نوآوریها بهره گیرد و خود به انسانی نوآور تبدیل شود. به هر حال باید پذیرفت که کندی و یا شتاب پیشرفتهای کوچک و بزرگ علوم و فنون و اعتلای کیفیت انسان توسعهگرا تا حد بسیار زیادی به وسعت و کیفیت نظام آموزش یعنی آموزش و پرورش، آموزش عالی، آموزشهای فنی و حرفهای بستگی دارد.
در جوامع توسعه نیافته به لحاظ مسائل تاریخی و عقبافتادگی آنان از کاروان پیشرفت و تمدن دنیا، عمدتاً پس از جنگ دوم به برنامهریزی برای رهایی از فقر و عقبافتادگی اقدام کردهاند، که امروزه محصول و ثمره این برنامهها و الگوهای رشد و توسعه، به پیدایش دو یا پیش از دو نظام اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی منجر گردیده است که هر کدام از این دو نظام در دامنهای از اقتصاد و اجتماع کارکرد دارد و به لحاظ همین دوگانگی یا چندگانگی، کیفیت منابع انسانی در این جوامع از ساختار منسجمی برخوردار نیست و در هر کدام از نظامهای سنتی یا جدید، انسان توسعهگرا معنی و مفهوم خاص خود را دارد که البته در هیچکدام از دو و یا چند نظام موجود در این جوامع نمیتواند فراگیر باشد. در نتیجه این دوگانگی و چندگانگی بهرهوری و کیفیت نیروی کار از سطح پایین و نازلی برخوردار است. (7) به همین دلیل مفهوم و هدف توسعه در این جوامع، باید متفاوت از الگوهای رشد و توسعه رایج باشد. میردال (8) میگوید هدف توسعه، باید فراتر از ارتقای سطح زندگی باشد. هدف، پیدایش انسانهای نو میباشد. (9)
یکی از افراد صاحبنظری که پیرامون نقش شخصیت فرهنگی و انسان توسعهگرا سخن گفته است، هگن است. به نظر هگن (10) ایستایی و سکون جوامع سنتی، معلول ایجاد شخصیتی واپسگرا و استبدادی در افراد است. بروز این شخصیت استبدادی در افراد، معلول شیوهی تربیت خشک و تسلیمطلب افراد در کودکی است که توأم با تنبیهات سخت برای کسانی که دقیقاً اصول و دستورهای اعلام شده را مراعات نمیکنند همراه است.
هگن، معتقد است برای درهم شکستن این قالب و متغیر ضدتوسعه، کافی است که احساس احتیاج به موفقیت در افراد و مردم ایجاد شود. این احساس باید مانند سایر موارد از کودکی پرورده و تکامل یابند. در این صورت پس از سپری شدن یک یا دو نسل، ارزشهای سنتی مانع توسعه، فروریخته و ارزشهای نوین که پیشبرندهی توسعهاند ظاهر خواهند شد. از این رو سرمایهگذاری در دوران کودکی، به جای اینکه معطوف به سکون، اطاعت و فعالیتهای بازدارنده باشد، باید مشوق کار، فعالیت، تلاش و خلاقیت ... باشد.
در چنین فرآیند تربیتی، حرمت، اطاعت و خویشاوندی، به احساس احتیاج به موفقیت، تغییر شکل میدهد که این تغییر و تحول و احساس گروهی، خود فضای لازم را برای تربیت و به کارگیری کارفرمایان و کارگران ماهر، پرتلاش و خلاق فراهم خواهد ساخت و از طریق این کارفرمایان خلاق و کارگران باکفایت است که موتور رشد و توسعه روشن و و حرکتها آغاز میشود و تداوم پیدا میکند. شکلگیری این فرآیندها و بوجود آمدن کارگران ماهر و باکفایت و کارفرمایان خلاق، آنهم در جوامع توسعه نیافته که بطور گستردهای از آن بیبهرهاند، به تلاش پیگیر، همه جانبه، وقت زیاد و حوصله فراوان نیاز دارد. وقت و حوصلهای که قطعاً از حد احداث یک کارخانه ذوب آهن که روزگاری سمبل علم توسعه قلمداد میشد، بسیار بیشتر است.
پینوشتها:
1. Parsons. T. Shils E. A. Toward a General Theory of Action 1951 Harvard, Cambridge Massachusetts pp 80-91.
2. cognition *** 3. Membership
4. Particularism
5. Universalism
6. Substantive Relations.
7. پیرامون ابعاد این دوگانگیها رجوع شود به:
H. Boeke: Economic and Economic Policy of Dual societic, Instituts of Pacific Relations New York, 1953.
8. Myrdal, G. Assian Drama. New York Random House, 1968, P 1: 59.
9. New men.
10. Hegen E. E: On theory of Social change, How Economic Growth Begin.
ستاریفر، محمد؛ (1374)، درآمدی بر سرمایه و توسعه، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول