در اوائل قرن 20 ژوزف شومپتر (1) و بعداً تقریباً تمام صاحبنظران، به این عقیده دست یافتند که ظهور و پیدایش پدیدهای به نام "انترپرنور"ها (2) یا کارفرمایان خلاق که افرادی مدیر، مدبر، ریسکپذیر، خلاق، دارای شناخت و بصیرت از فرصتها و انگیزهها، سامانده و سازماندهنده و ... بودند در ایجاد و تحول فرآیند توسعه اقتصادی تاکنون نقش بس مهمی را ایفا کردهاند. کارفرما، کسی است که وظیفهاش تصمیمگیری اقتصادی است، ولیکن انترپرنورها یا کارفرمایان اقتصادی دیگر که در قرون متوالی در کشاورزی و تجارت مشغول بودهاند، از تفاوتهای بنیادی بسیاری برخوردارند.
با پیدایش صنعت و پیشرفتهای عظیم تکنولوژیک، کارفرمایان صنعتی و تجاری قرن حاضر، مجبور شدهاند که به آینده نگریسته و افق دید مدیریتی و کارفرمایی خود را هر روز وسیع و وسیعتر سازند. اگر کارفرمایان تا دیروز مستقیماً با مشتریان خود سروکار داشتند، در دنیای امروز این ارتباط غیرمستقیم است و در تمام فصول، تمام نواحی یک کشور را فراگرفته و دامنه آن از محدوده جغرافیای ملی کشورها به سراسر جهان کشیده شده است. انترپرنورها یا کارفرمایان خلاق، نقش بس تعیین کننده در شکلگیری، استمرار و عمق ابعاد توسعه ایفا کردهاند، از این رو نیاز است به مفهوم و ماهیت این کلمه بیشتر پرداخته شود. لغت انترپرنورها، اولین بار در فرانسه و در سال 1755 از سوی کانتیلون (3) استفاده شد وقتی در زبان انگلیسی برای اولین بار این لغت استعمال شد، عنوان "بازرگان" (4)، "ماجراجو" (5) و یا "صاحبکار" (6) به آن داده شد.
سی، (7) در کتاب خود معنی ومفهوم اقتصادی آنترپورنورها را به کار برد امّا کلینی که به گونهای گسترده و با عمق همه جانبهای از این عبارت استفاده کرد ژوزف شومپتر است بطوری که لغت انترپرنور همواره با نام او آورده میشود، شومپتر در سال 1934 از انترپرنور به عنوان قدرت و نیروی محرکهی توسعه یاد میکند. او به تجزیه و تحلیل همه جانبه و گستردهای پیرامون، ویژگیهای انترپرنور از لحاظ خصلتی، مدیریتی، دوراندیشی و ریسکپذیری (8) پرداخته و عملکرد آن را در فرآیند ایجاد تحول و در نهایت، رشد و توسعه اقتصادی مدّنظر قرار داد. از دیدگاه شومپتر، رشد اقتصادی فقط با عوامل تولید یعنی کار و دانش فنی قابل تأمین نیست، بلکه باید عامل دیگری هم وجود داشته باشد، که این عوامل را به نحوی مناسب با یکدیگر ترکیب کند و آن را به کار گیرد. این عامل وجود کارفرمای خلاق یا انترپرنور است.
از نظر شومپتر، توسعه اقتصادی با فشارهای خارجی محقق نمیشود، بلکه باید از داخل جامعه جوشیده و بسط و تکامل یابد. در این جوشش و زایش و وجود و یا عدم وجود انترپرنور، از نقش تعیین کنندهای برخوردار است. کارفرمای خلاق یا نوآفرین (انترپرنور) فردی است که هدف اقتصادی مهمی در ذهن خود دارد، او بالاتر از افزایش درآمد خویش، یعنی غلبه و چیرگی بر رقبایش خود فکر میکند. او مصرف کننده و رواج دهنده روشهای جدید و نوین در تولید است.
از نظر شومپتر دارای ویژگیهایی است، که مهمترین آن همانا عملکرد انترپرنور در قلمرو و میدانهای ابداع و نوآوری، آن هم در ترکیبات جدید میباشد. او در کتاب خود (9) به 5 نوع از این نوآوریها اشاره دارد:
1- نقش انترپرنور در نوآوری معرفی کالاها و تولیدات جدید و یا اصلاح و بهبود کیفیت کالاهای موجود است. بدین معنی که تولیدکنندهای که قبلاً به تولید کالای A مبادرت میورزید، اکنون کالای B را تولید کند و یا اینکه کیفیت کالای A را بهبود بخشیده و آن را به کیفیتی جدید مانند "A تبدیل کند.
2- انترپرنور کسی است که در حد گسترده و وسیعی به اصلاح روشها و متدها معتقد است و بدان عمل میکند. از این رو باید دائماً در نوآوری معرفی روشهای جدید برای تولید بهتر و کارآمدتر بکوشد.
3- انترپرنور کسی است که برای تولیدات خود به دسترسی بازار منابع تولید (مواد خام، انرژی و ...) نمیاندیشد، بلکه به بازار ملی و فراتر از آن به بازارهای فراملی، نظر دارد. بنابراین نوآوری در دستیابی و معرفی بازارهای جدید، آنهم بازارهایی که بتوانند هرچه بیشتر کالاها و مواد خام اولیه و یا نیمه ساخته دریافت کنند و کالاهای (استراتژیک) نهایی بیشتری بدان صادر نمایند، رسم و پیشه انترپرنور را پیش گرفتهاند.
4- انترپرنور، به نقش تعیین کننده سازمان، تشکیلات و مدیریت در بهبود کارآیی تولید و بسط همه جانبهی آن، آگاه است، از این رو نوآوری در خلق و ایجاد سازمان تشکیلات و مدیریت، یکی از ویژگیهای بارز انترپرنورهاست، که سایر کارفرمایان در این ویژگی کمبهره و یا بیبهرهاند.
5- انترپرنور کسی است که پیوسته و بطور سیستماتیک در پی به دست آوردن بازارهای جدید برای فروش کالاهای خود باشد، بنابراین نوآوری در دستیابی به بازارهای جدید (از طریق برانگیختن تقاضاها و ...) سیاست و استراتژی انترپرنور است.
خصلتها و ویژگیهای کارآفرینان خلاق
حال که در رابطه با نوآوری انترپرنور سخن گفته شد، باید در نظر داشت که انترپرنور، مخترع نیست، بلکه نوآور است. او اختراعها را به کار میگیرد و با عملکرد خود میتوانند تخصیص دهنده، جهت دهنده و تأمین کنندهای برای مخترعین به شمار میآید. انترپرنور ریسکپذیر است، معمولاً از امکانات مالی برخوردار نیست، یعنی سرمایهدار نیست ولیکن با اخذ پول و اعتبارات از نظام مالی به تأمین اعتبارات برای فعالیتهای خود دست مییازد. از نظر شومپتر، انترپرنور ویژگی و خصلت مدیریتی است و چگونگی نظام تصمیمگیری خلاق را در یک بنگاه و یا سازمان به نمایش میگذارد.دیدگاههای شومپتر در رابطه با انترپرنور، بعداً از سوی هایک (9) در سال 1937 و کیرزنر (10) در سال 1973 مورد توجه قرار گرفت و از زوایا و دیدگاههای دیگری به بحث گذارده شد. این دو، نقش کلیدی انترپرنور را در دریافت اطلاعات و پردازش اطلاعات، تصمیمگیری کارآمد برای آن و چگونگی برخورد او با متغیرهایی از قبیل سود و فرصتها دانستند. از نظر این دو مکانیزم بازار که نقش بس تعیین کنندهای در تخصیص بهینه و تحقق رشد و توسعه دارد، انترپرنور یکی از متغیرها و کلیدهای مهم و تعیین کننده عملیات بازار است (11) شومپتر از انترپرنور به منزلهی فردی تغییردهنده منابع و امکانات و استعدادهاست (12) نام میبرد، در حالی که از نظر هایک و کیرزنر، "انترپرنور فردی است، که تغیردهنده و استفاده کنندهی اطلاعات و فرصتهاست". (13)
بسیاری از کارفرمایان هستند که از درک واقعی شرایط عاجزند و از تصمیمگیری بجا و به موقع در شرایط خاص عاجزترند. بسیاری از اینان از درک شرایطی که برای رشد و توسعه، مؤثر است، عاجزند و از تشخیص بین متغیرهای پیشبرنده و عقببرنده ناتوانند. اما انترپرنور کسی است که این خصلتها و ویژگیها را نداشته باشد، در این باره لیبن اشتاین (14) اعتقاد دارد که انترپرنور به کسی میگویند که موفقیت خود را مرهون طبقهبندی امور و متغیرهای کارآ (پیش برنده) از امور غیرکارآ (عقببرنده) و حذف متغیرهای غیرکارآ، از سازمان و تشکیلات خود، دانسته و بدان عمل میکند. انترپرنور از شکست و ناتوانی در کارآیی مردم و کارفرمایان عادی عبرت گرفته و از انجام کارهای آنان که به شکست منجر میشود، خودداری میکند. در جهان امروزی و در واقعیتها، موفقیت امری نادر و شکست امری عادی است. انترپرنور کسی است، که به امر نادر یعنی موفقیت فکر میکند و همواره عمل میکند نه به امر رایج که در شکست خلاصه میشود.
یکی از ویژگیهای بارز انترپرنورها، تصمیمگیریهای خطرناک و پرریسک است، در حالی که کارفرمایان عادی از این ویژگی بیبهرهاند. نایت (15) اعتقاد دارد که تصمیمگیری اقتصادی با پدیدهای به نام عدم حتمیت (16) توأم میباشد. با گسترش مبادلات و تجارت و وسیعتر شدن میدانهای اقتصادی، آنهم در افق جهانی، هر روز این عدم حتمیتها بیشتر میشوند و ابعاد گوناگونی به خود میگیرند. در دنیای اینچنینی هر بازرگانی با ریسک و خطر روبه رو است، که بسیاری از این خطرات و ریسکها قابل اندازهگیری هستند و از طریق بیمه قابل جبرانند. انترپرنور برخلاف بازرگانان عادی که با ریسک سروکار دارد با پدیده یادشده مواجه است. او باید آنچنان هنر، تدبیر، دوراندیشی، شهامت و شجاعت داشته باشد که در این دنیای سرشار از ناپایداری، طوری تصمیمگیری کند که منافع خود و سهامداران را با استفاده مطلوب از فرصتها و با تقلیل و یا نابودکردن اثر و نقش مخرب متغیرهای نابایستگی، به حداکثر برساند.
تاکنون به این مسئله اشاره شد که انترپرنور یکی از کلیدهای رشد و توسعه است که باید در جامعه و فضایی روشن شود، تا بتواند موتور محرکهی توسعهی آن جامعه را به کار وادارد. حال این سؤال مطرح میشود که انترپرنور را چه کسی باید پدید آورد؟ در این باره سخنها بسیار است که به چند مورد آن اشاره میشود.
عوامل شکلدهندهی کارآفرینان خلاق
ماکس و بروتانی (17) به نقش ارزشهای فرهنگی در تولید و کیفیت بهرهوری انترپرنور از فرصتها و امکانات نظر دارند و معتقدند که نهضت پروتستان و پیدایش رنسانس در اروپا، منجر به ظهور طبقهای دوراندیش، مدبر، ریسکپذیر و خلاق شد و همین گروه بودند که توانستند فرآیند توسعهی اروپا را مهیا ساخته و به پیش ببرند.شومپتر نیز به فضای اجتماعی، که تولیدکننده انترپرنور است، اشاره دارد. از نظر او، توسعه اقتصادی نتیجه تغییراتی است که باید از داخل زندگی اقتصادی یک جامعه بجوشد و شکل گیرد، نه اینکه با فشارهای خارجی بتوان آنرا به جامعه تحمیل کرد. انترپرنور در این جوشش شکلگیری توسعه نقش هدایتگری مهمی را ایفا میکند، او با نوآوری (18) خود به منزلهی شاهفنر حرکتها و جنبشهای پیشبرنده است. انترپرنور کسی است که امکانات جدیدی را برای عرضهی یک روش جدید و یا کالای جدید و یا سازمان جدید و یا منابع جدید، در نظر گرفته و درمییابد. او کسی است که پول برای یک بنگاه جدید فراهم میآورد و عوامل تولید را گردآورده و مدیران درجه یک را انتخاب میکند و سازمان را راهاندازی میکند. لازم نیست که کارفرما یک سرمایهدار و یا اینکه خود شخصاً تأمین کننده سرمایه باشد. او مخترع نیست ولیکن اختراعها را به کار میگیرد و موجبات بسط وسیع و توسعه آنها را فراهم میسازد. او یک نوآور است. اختراع و اکتشاف به خودی خود، دارای ارزش چندانی نیست، بلکه در کنار نوآوران ارزشمند میشود این نوآوران، انترپرنورها هستند.
معمولاً خلاقیت به معنای استعداد و توان خلق چیز تازهای است که قبلاً وجود نداشته است و نوآوری به معنای اصلاح روشها، کالاها یا خدمات قبلی یا ایجاد چیز تازه است، نوآوری و خلاقیت استعدادی است که در همه بشر وجود دارد و دیگر خاص نوابغ نیست، چرا که استعداد را از طریق بنیادهای خانواده، مدرسه، محل کار میتوان پرورش داد.
به همین دلیل نقش این کارفرمایان بسیار مهمتر از نقش سرمایه است. در یک جامعه، فضای اجتماعی باید آنچنان باشد که بتواند این انترپرنورها را تربیت کند. فضای اجتماعی شامل همه محیط فرهنگی و اجتماعی، سیاسی است این فضای اجتماعی شامل ارزشهای اجتماعی و فرهنگی کشور خاصی در زمان خاصی است، ساختمان طبقاتی اجتماعی و اقتصادی آن، سیستم آموزش آن میباشد. انترپرنور این ویژگی مهم را دارد که از این فضای اجتماعی فهم و ادراک لازم را کسب کند. از نظر شومپتر، چگونگی توزیع درآمد و در یک جامعه نیز نقش تعیین کنندهای در چگونگی شکلگیری فضای اجتماعی یک کشور ایفا میکند.
بعضی از صاحبنظران همانند ریدلیچ (19) ارزشهای نظامگرای رهبران صنایع را عامل پیدایش انترپرنور میدانند، در حالی که از نظر شولتز آموزش و ارزشهای اجتماعی و فرهنگی سازنده انترپرنور هستند. (20) در نظریات ارائه شده مربوط به انترپرنور، این مسئله مورد تأکید قرار گرفته است که هرچه در یک جامعه تعداد انترپرنورها بیشتر باشد و بیشتر مجتمع شوند، بسط و تکامل رشد و توسعه از طریق شکلگیری شرکتهای بزرگ ملی و بینالمللی که از سوی تجمع انترپرنورها صورت میگیرد افزونتر خواهد شد. به هر حال فضاهای اجتماعی و فرهنگی که تولیدکننده انترپرنور هستند یکی از کلیدهای توسعه محسوب میشوند. هرچه کشور عقبافتادهتر باشد و بخواهد از این مرحله عقبافتادگی، شرایط رشد و توسعه خود را هموار سازد، نقش انترپرنورها کلیدیتر میشود.
در جوامع توسعه نیافته بعضی از فرهنگها، مشوق انترپرنور و برخی از فرهنگها و سنن، مانع آن هستند. باید از فرهنگهای مشوق و برانگیزنده حمایت شود در حالی که سنن عقببرنده باید در بستر زمان دچار تحول شده و کیفیت و ماهیت آنان نیز دگرگون شود و آنگاه در صورت اصلاح در خدمت توسعه قرار گیرند. در محیطهای اقتصادی و اجتماعی پیچیده، نیاز به تغییرات سریعتر، بیشتر احساس میشود، از این رو یکی از متغیرهای پیشبرنده در این جوامع، انجام و تطابق تعدیلهای ساختاری همه جانبه و گسترده مورد نیاز مکانی و زمانی است در این جوامع نقش انترپرنورها به منزلهی درک کنندهی نیازها، طراحی مراحل و اجرای این تطابقها و تعدیلها جنبه حیاتی به خود میگیرد.
تا زمانی که سیستم حاکم بر فضای اجتماعی یک جامعه به گونهای نباشد که نقش کارفرما را تأیید کند، کارفرمایان موفق نمیشوند و شرایط برای نهضت تغییر و تحول فراهم نخواهد گردید و یا به تأخیر خواهد افتاد. از این رو تغییر ارزشهای جامعه به طور کلی یکی از لوازم توسعهی فعالیتهای مدرن کارفرمایان شمرده میشود و به همان سیاق شرط صنعتی شدن و توسعهیافتگی قلمداد میشود.
پیش برندگی کارآفرینان خلاق در توسعه
تحقق توسعه، از پیشرفتهای سازمانی و تکنولوژیکی، قابل تفکیک نبوده و نخواهد بود. هر روز راههای جدیدی برای انجام کارها ابداع میشود. از کارفرمایان قبلی و فعلی جوامع توسعه یافته، چند نفر به واقع مخترع بودند ولیکن تقریباً همگی آنان خصلت نوآوری داشتند به این معنی که برای نخستین بار تکنیکی ناشناخته و متحول کننده را عرضه کردهاند. در واقع آنها بیشتر مقلد بودهاند تا تولیدکننده شیوههای جدید. آنان یا خود ابداعگر بوده و یا ابداعهای موجود را در حد گستردهای نشر دادهاند. در این فرآیند بین مخترع و تقلیدکننده فاصلهی زیادی وجود دارد. هر تقلید به میزان زیادی به انرژی محتاج است، تا بتواند بر نیرویی که آن را جانب گذشته سوق میدهد غلبه کرده و شیوه کار قدیمی را تغییر دهد، در این تقلید مسائل مختلفی در ابعاد تکنیکی و اقتصادی پدید میآید. که حل شدنی نیستند. مگر آنکه مغزها و تفکرات هوشیارانه به دنبال چیزهایی تازه رفته و راهحلهای جدیدی بیابند که به کارها سرعت بخشیده و انجام آن را آسانتر میسازند و بهرهوری را بیشتر میکنند. این کارها به ارادهی قوی دوراندیش، خلاق و ریسکپذیر نیاز دارد. فردی که بتواند سرمایهها را جمع کرده و به کار گرفته، نیروی کار را استخدام کرده و تشکیلات و سازمان لازم را برای انجام تولید، توزیع و فروش آن را فراهم سازد، در واقع باید فردی باشد با روحیهی تشکیلاتی و سازماندهی.از این رو برای ظهور کارفرمایان خلاق و مدرن باید شخصیت کارفرمای صاحب اقتدار (21) در جامعه سنتی جای خود را به شخصیت کارفرمای نوآور (22) واگذار نماید. در آلمان قرن نوزدهم کمبود ساختار کارفرمایی را نظام بانکی برطرف ساخت. بانکها با فراهم کردن سرمایه، بیکفایتی کارفرمایان را جبران کردند و مسیرهای رشد و توسعه و تولیدات و کارخانجات را مشخص کردند، نقشههای بلندمدت طرح کرده و در مورد ابداعات تکنیکی و کاربرد آن تصمیمگیری نمودند، یا نسبت به افزایش یا کاهش سرمایه تصمیمگیری کردند. (23)
توسعه یافتگی به بهای ارزان، معنی و مفهومی ندارد، بلکه تحقق آن بسیار گران و توأم با رنج و مشقت بسیاری است. فقدان استعدادهای کارفرمایی و فقدان ریشههای تاریخی کارفرمایی نوین را نباید مانعی غیرقابل عبور قلمداد کرد، بلکه این مانع را میتوان در پرتو روح خلاق و ابتکار، فداکاری و بالاتر از همه، سپری شدن زمان آغازین کوشش برای صنعتی شدن برطرف کرد.
میتوان در جوامع توسعه نیافته کنونی، امیدوار بود که عوامل "جانشین شونده"ای وجود دارند که از ابزارهایی که در ممالک عقبافتاده قدیم (و توسعه یافته کنونی) اروپای قرن 19 به کار میرفته مطبوعتر، برندهتر و پیشبرندهتر باشد.
کوششهایی در رابطه با علمی کردن رفتارها و کردارهای انترپرنور صورت گرفته است. در سال 1982 کانس (24) نسبت به این امر مبادرت کرد. او معتقد است که انترپرنور به کسی اطلاق میشود که نسبت به فرآیندهای تصمیمگیری و چگونگی تخصیص منابع کمیاب، فردی متخصص و آگاه باشد. در این رابطه یک قانونمندی واحد برای فرایندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع وجود ندارد، بلکه در هر مورد برخورد انترپرنور، با مورد دیگر، متفاوت بوده و باید برای هر موردی مبتنی بر شرایط مکانی و زمانی که در آن قرار دارد تصمیمگیری شود. از این رو نظام تصمیمگیری فردی انترپرنور از یک قانونمندی استاندارد برخوردار نبوده و نخواهد بود، ولیکن میتوان در قلمرو نگرش کلان نسبت به طراحی ویژگیها و خصوصیات کلی برای انترپرنورها، مبادرت کرده و به یک قانونمندی نسبی و اعتباری نائل گشت.
سازمان و سازماندهی یکی از ویژگیهای انترپرنور است، یا به عبارت دیگر مدیریت یکی از جنبهها و ویژگیهای آن است. بنابراین جنبه مدیریتی انترپرنور باید دربرگیرندهی ایمان به ارزش کار و تلاش، امانت و تعهد، دانایی و توانایی، دادگری در میان کارگران، احترام به افکار دیگران، قاطعیت و برندگی در تصمیم، تواضع و فروتنی و یا مردمی بودن، آمیزهای از نرمی و درشتی، تلفیقی از نویدبخشی و بیمدهندگی، بزرگمنشی و بزرگواری در برابر افکاری مخالف، روحیه انتقادپذیری، آشنایی و درک از زمان، دوراندیشی و آیندهنگری باشد و از خصایص مدیران یک جامعه محسوب شود، تا بتوان یک کشور را به پیش برد، هر روز به دلیل پیشرفت جوامع و پیوستگی کاملتر امور با یکدیگر و عمیقتر ارتباطات بینالملل و اقوام، و ملتها این ویژگیها و خصلتهای مدیریتی از اهمیت بیشتری برخوردار میگردند بطوری که امروز کیفیت مدیریت بنگاهها و نظامهای اقتصادی و اجتماعی جوامع به عنوان قاطعترین و پیشبرندهترین متغیر در میان انبوه متغیرهای مختلف و گوناگون در مدلهای رشد و توسعه، شناخته شده و آن جوامعی که از این متغیر توانمندترند، از توسعهی بیشتری، بهرهمند میشوند.
امروزه مدیریت، سازماندهی و ساماندهی مناسب، یکی از موانع عمده در راه توسعهیافتگی کشورهای توسعه نیافته است، بنابراین تلاش و سرمایهگذاری برای ساده کردن سیستمهای مدیریتی با هدف فهم بیشتر و اجرای آسانتر، انتخاب فنون برگزیده، برقراری رابطه نزدیک صنایع با بهبود مهندسی ساخت و نوآوری، کسب اطلاعات کافی و قدرت درک و تحلیل اطلاعات، پذیرش فرهنگ نظم و تقسیم کار، ترویج مدیریتهای جمعگرایانه باید جزو سرمایهگذاریهای زیربنایی قلمداد شود. ولیکن همیشه باید در نظر داشت که واقعیتهای مدیریت و کارفرمایی امری مطلق نبوده و تابع مسائل اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف است و به تبع نیازها و بر اساس ادراک و فرهنگ جوامع شکل میگیرد (25) به مدیریت و کارفرمای پیشبرنده، آن مدیریتی است که تقویت روحیه افراد ناکارآ را پیشه خود ساخته و موجبات افزایش بهرهوری آنان را فراهم سازد، ازین چشمانداز است که مدیریت، حکم آموزگاری توسعه دهنده و نه هدردهنده منابع را خواهد داشت.
پینوشتها:
1. Shumpeter J.
2. ENTREPRENEURS.
3. Contillon R. 1755: Essai sur la nature du commerce en general. Ed. H. Higgs London
4. Marchant.
5. Adventurer
6. Employer.
7. Say. J. B. 1803: A Trentise a Political Economy of the Production Distribution and consumption of Wealth. N. Y. Augustus M. Killey 1964.
8. عاملی که با خلاقیت و نوآوری ارتباط دارد، روحیه ریسکپذیری است. پژوهشهای بسیاری این ارتباط را نشان میدهند افرادی که از این روحیه ریسکپذیری بیشتری برخوردارند به راحتی میتوانند ایدههای تازهای خلق کرده و پذیرای تغییرات و پدیدههای نو شوند، ریسکپذیری در واقع شرط لازم کارآفرینی است.
8. Schumpeter J. A 1934: The theory of Economic Development, Tran, R. opie cambridge Mass Harvard University Press.
9. Hayek F. A Von 1937. Economics as knowledge. Economica Ns 4 pp 33-54.
10. Kirzner I. M 1973 Compitiona and Enterpreneurship chicago, University of chicago Press.
11. The Key element in the Market Process.
12. Enterpreneur as a source of change.
13. Enterpreneur as respending to 3. change as reflected in the information.
14. Leibenstein H. 1968: Entrepreneurship and Development America Economic Review 58 P 72-83.
15. Knight F. H 1921: Risk, Uncertainty and Profit Ed G. J. Stigter Chicago, University of Chicago Press 1971.
16. Uncertainty
17. Tawney R. H. Roligion and the Rise of Capitalism 1953 Mentor book New- York PP 164- 227.
18. منبع قبل.
19. Redlich F. 1956, The Military Enterpiser, a neglected area of Research. Exploration in Entrapreneurial History series 1, 8 p 252-6.
20. Schultz T. "Investment in Enterrenourial Ability, Scandinavian Journal of Economic 1980.
21. Authoritarian Personality.
22. Innovational Personality.
23. نوسازی جامعه، چند گفتار در شناخت دینامیسم رشد، انتشارات جیبی، چاپ سوم، ص 385- 368.
24. Casson M. C 1982. The Entrepreneur: An Economic Theory, Oxford Martin Robertson.
25. تنرپاسکاد ریچارد؛ اتوس جی آنتونی، هنر مدیریت ژاپنی، ترجمه مهرداد غروی، انتشارات صدا و سیما، سال 69، ص 7-4.
ستاریفر، محمد؛ (1374)، درآمدی بر سرمایه و توسعه، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول