آثار نيايش

آرامش در پرتو نيايش ، خداشناسي و مراحل شناخت و ضرورت توجه هميشگي به پروردگار ، خودشناسي و بازگشت به خود ، اتکا به او و دوري جستن از بلاها و قضا و قدر ، آموزش و نقش تربيتي و تأثير فراوان دعا در انسان سازي ، نمونه هايي از آثار گرانقدر نيايش هستند که در اين مقاله به شرح آن مي پردازيم : 1-آرامش در سايه ي نيايش آرامش در لغت به معناي آسايش ، راحتي و سکون و در اصطلاح همان سکينه است و در مقابل اضطراب قرار دارد .
شنبه، 27 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آثار نيايش
آثار نيايش
آثار نيايش

نويسنده:غلامرضا بهرامي
آرامش در پرتو نيايش ، خداشناسي و مراحل شناخت و ضرورت توجه هميشگي به پروردگار ، خودشناسي و بازگشت به خود ، اتکا به او و دوري جستن از بلاها و قضا و قدر ، آموزش و نقش تربيتي و تأثير فراوان دعا در انسان سازي ، نمونه هايي از آثار گرانقدر نيايش هستند که در اين مقاله به شرح آن مي پردازيم :

1-آرامش در سايه ي نيايش

آرامش در لغت به معناي آسايش ، راحتي و سکون و در اصطلاح همان سکينه است و در مقابل اضطراب قرار دارد .
تمامي مکاتب روان درماني در اين که دليل اصلي بروز بيماري هاي رواني « اضطراب » است متفق القول هستند ولي در تعيين عوامل اضطراب برانگيز اختلاف نظرهايي با هم دارند . ليکن همه ي مکاتب قبول دارند که هدف اصلي روان درماني ، رهايي از اضطراب و به وجود آوردن احساس آرامش و امنيت در نفس انسان است .
بررسي تاريخ اديان بويژه دين اسلام نشان مي دهد که ايمان به خدا در درمان اين گونه بيماري ها و تحقق احساس آرامش و پيشگيري از اضطراب و بيماري هاي رواني ناشي از آن کاملا موفق بوده است. همچنين بين روانشناسان گرايش هايي پيدا شده است که طرفدار توجه بيشتر به دين براي سلامت روان و درمان بيماري هاي رواني است . آنها معتقدند در ايمان به خدا نيروي فوق العاده اي وجود دارد که نوعي قدرت معنوي به انسان متدين مي دهد و او را در تحمل سختي هاي زندگي کمک مي کند و از نگراني و اضطرابي که بسياري از مردم در معرض ابتلاي آن هستند دور مي سازد .
اين مسئله قابل توجه است که درمان معمولا پس از ابتلاي شخص به بيماري رواني شروع مي شود . اما ايمان به خدا اگر از کودکي در نفس انسان استقرار يابد ، نوعي مصونيت و پيشگيري از آسيب هاي رواني به شخص مي بخشد . قرآن امنيت و آرامش را که از طريق ايمان در نفس مؤمن ايجاد مي شود ، چنين توصيف مي کند :
(الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم أولئک لهم الأمن و هم مهتدون) (1)
«آنها که ايمان آوردند وايمان خود را باشرک نياميختند ، امنيت از آن آنهاست و آنها هدايت يافتگان اند .»
قرآن کريم درآيه اي ديگر، راه رسيدن به آرامش راتوجه به خدا و ياد او و نيايش به درگاه پروردگار مي داند:
(الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب) (2)
«آنها کساني هستند که ايمان آوردند و دل هايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است . آگاه باشيد با ياد خدا دل ها آرامش مي يابد .»
اضطراب ممکن است عوامل مختلفي داشته باشد از جمله نگراني از آينده ، غصه از گذشته ، حرص و آرزوهاي طولاني ، مسائل اقتصادي ، دنياپرستي و ... امروزه در علم پزشکي ثابت شده است که بسياري از بيماري ها از جمله زخم معده ، سوء هاضمه ، سر درد و ... معلول اضطراب در روان آدمي است . به قول يکي از دانشمندان فرانسوي :
«هر يک از فعل و انفعالات روحي در اعضاي بدن ما تأثير مستقيم دارد . مثلا به طوري که همه مي دانيم ، در نتيجه ي اضطراب و نگراني زياد ، تغييرات بزرگي در گردش خون ايجاد مي شود ؛ خوشحالي زياد پوست صورت را سرخ و خشم و غضب و ترس آن را سفيد مي کند . » (3)
مؤمني که حقيقتا به خدا ايمان دارد از هيچ چيز در اين دنيا نمي هراسد . او مي داند که تا خدا نخواهد هيچ شري و آزاري به او نمي رسد و تا خدا نخواهد يچ قدرتي در دنيا قادر نيست به او ضرري برساند . اين آرامش و اطمينان معلول اعتقاد به آينده اي روشن و نوراني است که در
سايه ي ايمان براي خود تأمين کرده است . چنين انساني تمام توجهش به خداست و هميشه در تلاش است که رابطه ي خود را با خدا قوي ترکند و تمام دعا و خواسته هايش از خدا باشد . در اين صورت هرگز اضطراب بر او چيره نمي شود بلکه به دنبال ايمان، سکينه و آرامش در دل او جايگزين مي شود . به فرموده ي قرآن کريم :
(هو الذي أنزل السکينه? في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا) . (4)
«اوست که آرامش را در دل هاي مؤمنان نازل کرد تا ايماني بر ايمانشان بيفزايد .»
دکتر محمد حس شرقاوي روانشناس مسلمان مي گويد :
«ياد کردن خداوند متعا ل و نيايش با او همه ترس ها و وحشت ها و وسوسه ها را از درون آدمي مي زدايد وآرامش ، رضا ، امن و محبت را جايگزين آنها مي کند و از اين رهگذر است که اطمينان و اتکاء به خدا به روان انسان باز مي گردد . از اين پس آفات و عيوب رواني ، فکر او را به خود مشغول مي سازد بلکه با تمام وجود خويش به خداي متعال روي آورده و با او انس مي گيرد و قلب هراسان او آرام مي گردد و درون او از سکون و اطمينان برخوردار مي شود .» (5)
پيامبر گرامي اسلام حضرت محم بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم فرمود :
«ما جلس قوم يذکرون الله الا حقتهم الملائکه و غشيتهم رحمه و تنزلت عليهم السکينه» (6)
«هر گروهي که گرد هم مي آيند و در آن گردهمايي خدا را ياد مي کنند ، آنان را فرشتگان در برگرفته و زير پوشش رحمت قرار مي دهند و آرامش را بر آنها فرو مي آورند .»

2- دوري از بلاها

يکي ديگر از آثار دعا ، برطرف شدن بلاهايي است که در اين جهان رخ مي دهد .
انسان در اين زندگي مادي درگير بلاهاي زميني و آسماني است که ناخواسته با آنها مواجه مي شود زيرا که دنيا « دار بالبلاء محفوفه و بالغدر معروفه » (7) ؛ دنيا خانه اي است که گرفتاري و بلا آن را در برگرفته و به نيرنگ زدن شناخته شده است .
نکته ي مهم تر آن است که انسان هيچ اطلاعي از آينده ي خود ( آينده اي نزديک و دور ) ندارد و حتي از دقيقه هاي آينده ي خود بي اطلاع است و ممکن است در هر لحظه با بلاها ومصيبت هايي روبرو شود که با هيچ کدام از مظاهر قدرت مادي امکان جلوگيري و گريز از آن نباشد. آدمي فقط با استمداد از خدا و دعا به درگاه او مي تواند قدرت بي پايان الهي را جلب کند و به وسيله ي آن از بلاها مصون بماند و يا اگر گرفتار بعضي از بلاها شد به کمک دعا و درخواست از خدا ، از آن رهايي پيدا کند .

از هر کنار تير دعا کرده ام روان
باشد کز اين ميانه يکي کارگر شود (8)

در احاديث فراواني، امامان معصوم عليهم السلام اهميت و نقش دعا را در رهايي از بلاهاگوشزد نموده و بيان فرموده اندکه براي محفوظ ماندن از بلاهاي زميني آسماني و يا رهايي از آن به درگاه خداوند متعال التجا و التماس نماييد و با دعا و درخواست کمک از او مصيبت ها را از خود دور کنيد ، زيرا که تدبير همه ي عالم در دست اوست و او بر همه ي جهان هستي قدرت مطلق دارد . پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد :
«ان البلاء يتعلق بين السماء و الأرض مثل القناديل فاذا سأل العبد ربه العافيه صرف الله تعالي البلاء عنه و قد أبرم له ابراما» (9)
«همانا که بلاها بين زمين و آسمان آويزان است . زماني که بنده از خداي خود درخواست عافيت کرده و دعا کند ، آن بلاها از بنده برطرف مي شود گر چه به مرحله ي قطعيت رسيده باشد .»
از أبو ولاد روايت است که امام موسي کاظم عليه السلام فرمود :
«عليکم بالدعاء فان الدعاء لله و الطلب الي الله يرد البلاء» (10)
«بر شما باد به دعا کردن ، به درستي که دعا و طلب از خداوند است که بلاها را برطرف مي سازد .»
و در حديث ديگري اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد :
«ادفعوا أمواج البلاء عنکم بالدعاء و قبل ورود البلاء» . (11)
«امواج بلا را قبل از رسيدن آن به وسيله ي دعا برطرف کنيد .»
آري ، تنها در سايه ي دعا و نيايش و استمداد از خداست که مي توان بلاها و گرفتاري ها را از خود دور نمود ، چنانچه در حديث شريف آمده است :
«لا يدفع البلاء الا الدعاء»
«تنها دعاست که مي تواند بلاها را برطرف نمايد .»
و به قول حافظ شيرازي :

به خدا که جرعه اي ده تو به حافظ سحرخيز
که دعاي صبحگاهي اثري دهد شما را

3- خداشناسي

خداوند متعال قوه اي به نام عقل در وجود انسان قرار داده است که به وسيله ي آن مي توان به آنچه که فطرت آدمي مبتني بر اوست آگاهي پيدا کرد و با تفکر و تأمل در آثار خلقت به وجود مؤثر و پديدآورنده ي آن پي برد .
آيات و روايات فراواني انسان را به اين نکته توجه مي دهد که در خلقت انسان ، زمين و آسمان ، خورشيد و ماه و ستارگان و ذرات عالم تأمل کنيد و از آثار شگفت انگيز جهان به وحدانيت و قدرت پروردگار بهتر پي ببريد .
(أفلا ينظرون الي الابل کيف خلقت *و الي السماء کيف رفعت * و الي الجبال کيف نصبت * و الي الأرض کيف سطحت) (12)
«آيا به شتر نمي نگرند که چگونه خلق شده است؟ و به آسمان نگاه نمي کنند که چگونه برافراشته شده ؟ به کوه ها که چگونه در جاي خود نصب گرديده و به زمين که چگونه گسترده و هموار گشته است؟»
اين آيات با ذکر چهار نمونه از مظاهر قدرت پروردگار ، انسان ها را دعوت ميکند که درباره ي آن مطالعه کنند و از شگفتي عالم خلقت پي به آفريننده ي او ببرند .
آيه ي شريفه ي ديگر ، انسان ها را به خلقت آسمان ها و زمين توجه داده که عظمت خلقت آنان گواه بر خالق بي همتاي آن است.
(قل أغير الله أتخذ وليا فاطر السموات و الأرض و هو يطعم و لا يطعم) (13)
«بگو اي پيامبر ، آيا غير از خدا را ولي خود انتخاب کنم . خدايي که آفريننده ي آسمان ها و زمين است . اوست که روزي مي دهد و از کسي روزي نمي گيرد . »
و با نگاهي توحيدي به دعاها و مناجات هاي وارد شده از ائمه عليهم السلام در مي يابيم که زيباترين و لطيف ترين راه هاي خداشناسي و مراحل توحيد در آنها بيان شده است و اين دعاها ما را از طرق مختلف متوجه پروردگار نموده اند .

به هر جا بنگرم آنجا تو بينم

«أنت الذي لا اله غيرک تعرفت لکل شيء فما جهلک شيء و أنت الذي تعرفت الي في کل شيء فرأيتک ظاهرا في کل شيء و أنت الظاهر لکل شيء» (14)
«تويي آنکه جز تو خدايي نيست . تو خود را به هر چيز شناسانده و مشهود ساخته اي ، چنان گه هيچ موجودي از معرفت تو جاهل نيست . و تويي که در همه ي موجودات تجلي کرده اي و خود را به من نشان داده اي به طوري که در هر چيز تو را آشکارا ديده ام . تويي که بر هر کس و هر چيز پيدايي .»
جمله ي اول درصدد بيان اين نکته است که نه تنها انسان بلکه تمامي موجودات عالم ، خدا را مي شناساند و او را مي جويند و نه تمامي موجودات عالم، خدا را مي شناسند و او را مي جويند و نه تنها انسان بلکه عالم خلقت بر مبناي فطرت توحيدي خلق شده و هر موجودي به زبان حال خود ، خدا را مدح مي گويد . قرآن کريم مي فرمايد :
(و ان من شيء الا يسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبيحهم) (15)
«هيچ موجودي نيست مگر اينکه خداوند را با ستايش و مدح تسبيح مي کند ولي شما تسبيح آنان را نمي فهميد .»

هر کس به زباني سخن از حمد تو گويد
بلبل به غزل خواني و قمري به ترانه

جمله ي دوم اشاره به آن دارد که واجب الوجود با همه ممکنات همراه است و هر جا که نظر کنيم او را مي يابيم :
(ألا انه بکل شيء محيط) (16)
«آگاه باشيد که خداوند به همه چيز احاطه دارد .»
و هيچ جايي نيست که او از شما جدا باشد :
(و هو معکم أين ما کنتم) (17)
«و او همراه شماست هر کجاکه باشيد .»
اين مطلب در کلام توحيدي امير بيان حضرت علي عليه السلام نيز آمده است ، که فرمود :
«ما رأيت شيئا الا و رأيت الله قبله و معه و بعده»
«هيچ چيزي را نديدم مگر آنکه قبل و بعدش و همراه او خدا را ديدم .»

به صحرا بنگرم صحرا تو بينم
به دريا بنگرم دريا تو بينم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بينم

بنابراين به طور خلاصه مي توان گفت که آنچه فلاسفه به عنوان وحدت وجود از آن دم مي زنند و عرفاي بالله عالم را فاني حق مي دانند همه به يک نقطه و يک حقيقت اشاره دارند که :
(الله نور السماوات و الأرض) (18)
«خداوند نور آسمان ها و زمين است .»
و از بيان انديشه ساز امام حسين عليه السلام اين طور استفاده مي شود که خداي متعال با همه ي موجودات همراه است و جداي از مخلوقات نيست و همه ي عالم در محضر او و قوام آنها به اوست و موجودات عالم همه به تسبيح و تقديس او مشغول اند. البته ميزان شناخت و معرفت انسان ها نسبت به اين معنا بسيار متفاوت است . هيچ کس به اندازه ي سرور آزادگان و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام اين گونه شناخت به خدا و حقيقت عالم ندارد که بگويد :
«کيف تخفي و أنت الظاهر أم کيف تغيب و أنت الرقيب الحاضر» (19)
«چگونه پنهان هستي و حال آنکه ظاهر حقيقي تويي يا چگونه پنهان باشي و حال آنکه ديده بان حاضر تو مي باشي !»
موحدان ديگر هم ، هر کدام به اندازه ي ايمان و شناخت و سعه ي وجودي خويش از اين حقيقت اطلاع و آگاهي دارند .
«فالأمر لک وحدک لا شريک لک و الخلق کلهم عيالک و في قبضتک و کل شيء خاضع لک تبارکت يا رب العالمين»
امام معصوم عليه السلام با خدا چنين مي گويد : «پس اختيار هر کار به دست توست که شريکي برايت نيست ؛ آفرينش همه ريزه خوار خوان احسان تو و يک سره در اختيار تو هستند و هر چيز در پيش تو خاضع است ؛ فرخنده اي اي پروردگار جهانيان !»
اين جمله ي نوراني ، ما را به سوي اين معنا هدايت مي کند که عالم « امر» که ملکوت عالم است هم در حدوث و هم در بقا محتاج به او هستند که :
(ألا له الخلق و الأمر) (20)
«آگاه باشيد که آفرينش و تدبير جهان از آن او و به فرمان اوست .»
و چون او مالک عالم خلق و امر (که همان ملک و ملکوت است) مي باشد و همه ي موجودات مخلوق او هستند ، هم در ايجاد و هم در بقا نيازمند به اويند و در قبضه ي اختيار او قرار دارند و همه چيز دانسته يا ندانسته نسبت به او خاضع و متواضع است .
«الهي علمت باختلاف الآثار و تنقلات الأطوار أن مرادک مني أن تتعرف الي في کل شيء حتي لا أجهلک في شيء». (21 )
«خدايا ! من از اختلاف تأثرات و متفاوت بودن تحولات جهان بر خويش دانستم که غرض تو از آفرينشم آن است که تو خود را در همه چيز به من بشناساني و من در هيچ يک از امور عالم از تو غافل و جاهل نباشم .»
اين قسمت از دعا ما را متوجه هدف از خلقت مي کند و مي گويد هدف از خلقت ، معرفت خداوند تبارک و تعالي است همانگونه که قرآن کريم مي فرمايد :
(و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون) (22)
«من جن و انس را نيافريدم جز براي اينکه عبادتم کنند و نسبت به من شناخت پيدا کنند .»
پس عالم آفرينش و تجليات مختلف وجود و تحولات گوناگون جهان به خاطر آن است که پروردگار بي همتا مي خواسته از طريق همه ي مظاهر و تمام مخلوقاتش ذات و صفات خود را به ما بشناساند و از طريق آثار به او پي ببريم .

شناخت شهودي

«بک عرفتک و أنت دللتني عليک و لو لا أنت لم أدر ما أنت» (23)
«پروردگارا ! تو را به تو شناختم و تو خود مرا به خويش دلالت کردي و به سوي خويش دعوت فرمودي و اگر تو نبودي نمي دانستم که چيستي . »
ايمان به خداوند و توحيد استدلالي از طريق عقل و تدبر در آيات آفاق و انفس است و در سطور گذشته گفتيم که قرآن مجيد دستور اکيد مي دهد که در آيات الهي تدبر کنيد تا به عظمت و کبريايي حضرت حق پي ببريد .
اما شناخت شهودي پروردگار به نور دل ، تنها به وسيله ي خود او ممکن است و فقط به کمک او مي توان او را شناخت و شناخت شهودي نسبت به وي پيدا کرد . به عبارت ديگر علم به خداوند از طريق آثار و قانون علت و معلول و استدلال است اما عرفان و شناخت حقيقي و کسب مراحل شهود فقط به اوست :
«يا من دل علي ذاته بذاته» (24)
«اي آنکه ذاتش دليل هستي اوست !»
و در اين دعا امام سجاد عليه السلام نسبت به خداي متعال عرض مي کند : من به وسيله ي تو جمال کبريايي تو را با ديده ي دل مشاهده مي کنم و خودت براي خودت دليل و راهنماي من هستي .

گفت معصوم اي خداوندجليل
خود تويي بر ذات خود عين دليل

من ز تودانسته ام تو کيستي
شد معما حل که تو خود چيستي

تو خدائي خالق کون و مکان
آفريدي هر چه باشد در جهان

گردش افلاک و تغيير زمان
خود دليلي بر وجود توعيان

بي تو کي ممکن به تو ره آورم
گو کنم ره گر نباشي ياورم

هر چه دارد اندر اين عالم قرار
باشد از آثار صنع کردگار

هر که خواهد آشنا بر حق شود
بايدش با عاشقان ملحق شود (25)

آنان که از جميع خلايق برتر و در عبوديت و بندگي تامه ي پروردگار هستند ، بيش از همه ي خلايق خدا را مي شناسند و نزديک ترين همه ي آنها به او يعني محمد و آل محمد عليهم السلام هستند . اين نوع شناخت و معرفت مخصوص آنان و بندگان وارسته اي است که انوار الهي بر دلشان تابيده و قلبشان حرم الهي شده است که :
«أنا عند قلب عبدي المؤمن»
«من در قلب بنده ي مؤمنم جاي دارم .»
و به فرموده ي امام حسين عليه السلام تنها به وسيله ي اشراق و تجلي انوار الهي است که مي توان به اين نوع از معرفت نايل شد .
«أنت الذي أشرقت الأنوار في قلوب أوليائک حتي عرفوک و وحدوک و أنت الذي أزلت الأغيار عن قلوب أحبائک حتي لم يحبوا سواک و لم يلجئوا الي غيرک»
«اي خدا ! تويي که به انوار تجلي ، بر دل اوليا و خاصانت اشراق کردي تا به مقام معرفت و شناخت نايل شدند و تو را به يکتايي شناختند . تويي که از دل دوستان و مشتاقان ، توجه اغيار را محو کردي تا غير تو را دوست نداشته و جز به درگاهت به جايي پناه نبرند .»
آري اينان کساني هستند که :
(تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون) (26)
«پرهيزکاران (شب هنگام) پهلو از بستر بر مي گيرند و پروردگارخود را از روي بيم و اميد مي خوانند و از آنچه روزي شان کرديم انفاق مي کنند .»

4- خودشناسي

خودشناسي پايه و اساس موفقيت هاي مادي و معنوي انسان در زندگي است . طبعا تا انسان خود را نشناسد و نداند که کيست و از کجا آمده و به کجا خواهد رفت و چه نيازمندي هايي در زندگي دارد . به دنبال کسب موفقيت و اهداف بلند انساني نخواهد رفت . درحديث شريف از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله رسيده است که:
«من عرف نفسه فقد عرف ربه» (27)
«هر کس خود را شناخت خدا را شناخته است .»
اگر انسان خود را به حقيقت شناخت ، اين خودشناسي او را به خداشناسي مي رساند . خودشناسي موجب مي شود که آدمي نيازهاي درون و برون خويش را احساس کند و خدا را بشناسد . آنگاه با شناخت خود و خدا قطعا رمز موفقيت در زندگي را پيدا خواهد کرد .
وقتي که بشر خود را به جهل و فقر و ناتواني کامل شناخت و دانست که به خودي خود هيچ قوامي ندارد و ديگران نيز اينچنين هستند ، در مي يابد که خدايي در اين جهان حاکم است که بر همه ي موجودات احاطه دارد .
(ألا انه بکل شيءمحيط) (28)
«آگاه باشيد که خداوند بر همه چيز احاطه دارد .»
خداي را شاکريم که به پيروي از کتب انسان ساز اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ادعيه و مناجات هايي به ما تعليم شد که علاوه بر آنکه چگونه دعا کردن را آموخت، به ما ياد داد که در محضر او بنشينيم و عطش جانمان را از طريق انس با او سيراب کنيم و با دقت و تأمل در مفاهيم بلند اين ادعيه ، خود را بشناسيم .
«ما أنا و ما خطري هبني بفضلک و تصدق علي بعفوک»
«پروردگارا ! من کيستم و قدرم چيست ؟ ببخش مرا به فضلت و تصدق فرماي بر من به عفوت .»
امام سجاد عليه السلام که خود در عبوديت به کمال رسيده و الگوي هميشگي بشريت در دعا و مناجات و بندگي است ، اين گونه با تواضع با خداي خود سخن مي گويد . شايد بتوان سر اين مسئله را چنين باز گفت که آن حضرت چنان شناختي نسبت به خداوند دارد و آن قدر مقام ربوبي او را درک کرده و محو عظمت او گشته که خود را در مقابل آن عظمت اينچنين کوچک مي بيند .
در تاريخ آورده اند که آن حضرت هر گاه وضو مي گرفت، رنگش زرد مي شد . يکي از نزديکان آن حضرت سؤال کرد چرا شما هنگام وضو گرفتن چنين حالتي داريد؟ در جواب فرمود : آيا مي دانيد در پيشگاه با عظمت چه کسي خواهم ايستاد . (29) در اين دعا نيز آن حضرت اينچنين اظهار ناچيزي و تقاضاي عفو و بخشش دارد .
اين بيانات به پيروان مکتب امام سجاد عليه السلام چه مي آموزد ؟ و به کساني که دغدغه ي خودشناسي و خداشناسي در نهادشان هست و به ادعيه به عنوان خورشيد فروزان هدايت مي نگرند چه تعليم مي دهد؟
قطعا سخنان عرشي آن بزرگواران ، ما را متوجه خود مي کند که به خود بنگريم و از خود بپرسيم ما کيستيم و قدر و منزلمان چيست؟ بهترين موفقيت در بازنگري نسبت به خود وقتي است که انسان در مقابل خداي قادر متعال قرار گرفته و با نگاهي به درون و برون خود دريابد که سراپا عجز و فقر است و با اين شناخت روي به درگاه کسي بياورد که علم و قدرت مطلق است .

اي خدا تو خالق و من بنده ام
روي خود بر درگهت آورده ام

آمدم با درد و فقر و احتياج
آمدم زين سان کنم دردم علاج

باب احسان تو را کوبم چنان
تا محقق گردد اميدم به آن

مي زنم در بر درت مستانه وار
بر دعا و زاري و بر انکسار

اين اميدم باشد از تو در نهان
که شود شامل مرا لطف عيان (30)

در فقره اي از دعاي عرفه ي امام حسين عليه السلام ، پيشواي آزادگان و تجلي عشق پروردگارچنين آمده است :
«الي أنا الفقير في غناي فکيف لا أکون فقيرا في فقري . الي أنا الجاهل في علمي فکيف لا أکون جهولا في جهلي» (31)
«معبودا ! در عين ثروت فقيرم ، پس در حال فقرم چگونه فقير نباشم؟ خدايا در حال دانش اهلم ، پس در حال جهل چگونه جاهل نباشم ؟!»
اشاره ي اين دو جمله به آن است که انسان هر چه دارد از خدا است و اگر آدمي ثروت و علمي داشته باشد قوام آنها و قوام خود انسان به اوست . در واقع فقرذاتي انسان و جهل ذاتي بشر مورد اشاره قرار گرفته است و اين معنا بر ارباب معرفت کاملا مشهود است و براي جويندگان راه حقيقت درس شناختي است که انسان با فقر و جهل ذاتي خود بايد به جايي پناهنده شود که بي نياز از هر پناه دهنده اي است .

5- تعليم و تربيت

به نظر شما برترين خواسته ي بشر در زندگي چيست و کام او با چه چيز شيرين مي شود و نهايت آرزوي وي را در چه و کجا مي توان يافت؟ در جواب اين سؤال ممکن است ميان نعمت هاي دنيوي و يا اخروي انتخاب کرد و پاسخ ها نسبت به افراد مختلف مي تواند گوناگون باشد . زيرا هر کس به لحاظ دلبستگي هاي مادي و يا معنوي خود آرزوهايي دارد که سال ها به آنها دل بسته و يا در انتظارشان بوده است و خلاصه هر کس به قدر ظرفيت و سعه ي وجودي خود خواهش ها و آرزوهايي دارد .
يکي از آثار دعا و نيايش و دقت و تأمل در مفاهيم عاليه ي آن، اين است که جواب اين سؤال را کاملا براي ما بيان نموده به طوري که افق آينده را ترسيم کرده و دريچه اي به سوي موفقيت باز نموده است و به ما مي فهماند که انسان کيست و بهترين نعمت ها و آرزوهاي او در دنيا و آخرت چه بايد باشد؟
ابتدا مقاصد بلند انساني و رسيدن به کمالات عاليه را تعليم مي دهد و مي فهماند که انسان برتر از دنيا و مافيها و بهشت و نعمت هاي آن است (به عبارت ديگر ، دعاها صراط مستقيم را نشان مي دهند) . سپس ما را پرورش مي دهد که بدانيم با استمداد و دعا و درخواست و التجا به درگاه باري تعالي تمام همت خويش را به کار بنديم تا به اين نعمت ها و کمالات انساني برسيم . به طور خلاصه مي توان گفت که يکي از آثار دعا ، آموزش و پرورش روح آدمي است .
امام خميني گويد :
«صراط مستقيم، راه انسانيت است و اين مناجات ها و ادعيه اي که ائمه ي ما عليهم السلام بعد از اينکه دستشان کوتاه شده بود از اينکه دعوت ظاهري خيلي واضح بکنند ، مردم را با همين ادعيه به آن راهي که بايد ببرند، مي بردند . مقصد انبيا اين نبود که بيايند يک جايي را بگيرند و مثلا کاري براي خودشان درست بکنند ، مقصد اين نيست . مقصد پيغمبرها اين نبود که دنيا را بگيرند و آبادش کنند، مقصد اين بود که راه را به اهل دنيا و به اين انسان ظلوم و جهول نشان بدهند که از اين راه برويد؛ آن راهي که شما را مي رساند به خداي تبارک و تعالي .» (32)
عبوديت و بندگي ، نيايش و ارتباط با خدا تنها راه سعادت مادي و معنوي انسان است و در اين نوشتار به گوشه اي از آثار دعا از جمله، آرامش، گريز از بلاها، خوشناسي و خداشناسي، تعليم و تربيت پرداخته شد.

پي نوشت ها:

1. سوره ي انعام، آيه ي 82.
2. سوره ي رعد ، 28 .
3. انسان موجود ناشناخته، ص 92 .
4. سوره ي فتح آيه ي 4 .
5. روانشناسي اسلامي، ص 114.
6. روضه الواعظين، ج2، ص 391.
7. نهج البلاغه، ص 348 .
8. ديوان حافظ .
9. مستدرک الوسائل، ج 5، ص 180.
10.کافي، ج 2، ص 470.
11. وسائل الشيعه، ج 9، ص 402 .
12. سوره ي غاشيه، آيات 17 تا 20 .
13. سوره ي انعام، آيه ي 14 .
14. اقبال الاعمال، ص 349 .
15. سوره ي اسرا، آيه ي 44 .
16. سوره ي فصلت، آيه ي 54 .
17. سوره ي حديد، آيه ي 4 .
18. سوره ي نور، آيه ي 35 .
19. اقبال الاعمال، ص 349 .
20. سوره ي اعراف، آيه ي 54 .
21. اقبال الاعمال، ص 348 .
22. سوره ي ذاريات، آيه ي 56 .
23. اقبال الاعمال، ص 148 .
24. بحارالانوار، ج 84 ، ص 339 .
25. احمد زمرديان .
26. سوره ي سجده، آيه ي 16 .
27. عوالي اللئالي، ج 4، ص 102.
28. سوره ي فصلت، آيه ي 54 .
29. اسرار الصلوه، ص 313 .
30. احمد زمرديان .
31. اقبال الاعمال، ص 348 .
32. صحيفه ي نور، ج 12، ص 241 .

منبع: کتاب دعا و زندگي




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.