منشور نسل جوان در سيره امام صادق (علیه السلام)
ارتباط با نسل جوان
با توجه به اين ويژگىها، شيوه رفتارى امام صادقعليه السلام با جوانان، و همچنين سخنان و دستور العملهاى آن حضرت براى جوانان و برخورد با آنان، بهترين نسخه شفا بخش و راهگشاست. نگاههاى مهربان، بزرگداشتشخصيت، توجه به استعداد و صلاحيت آنان، احترام به نيازهاى فردى و اجتماعى، رفتار محبتآميز و حكيمانه و سرشار از عاطفه و خلوص، موجب جذب جوانان به سوى آن حضرت بود و شيفتگى آنان به رهبر خويش، ريشه در شيوه رفتار و گفتار آن حضرت نسبتبه مخاطبين و شاگردان خويش دارد.
آن حضرت به سرعت پذيرش سجاياى اخلاقى در نوجوانان توجه كرده و به ابوجعفر; مؤمن طاق مىفرمايد:
«عليك بالاحداث فانهم اسرع الى كل خير; (2) بر تو باد تربيت نوجوانان، زيرا آنان زودتر از ديگران خوبىها را مىپذيرند.»
در اينجا چند نمونه از رفتار آن حضرت را در برخورد با نسل جوان مىخوانيم:
1 - آن روز يكى از شلوغترين ايام حجبود. امام صادق عليه السلام با گروهى از يارانش گفت و گو مىكرد. در اين هنگام هشام بن حكم كه تازه به دوران جوانى گام نهاده بود، خدمت امام رسيد. پيشواى شيعيان از ديدن اين جوان شادمان شد، او را در صدر مجلس و كنار خويش نشاند و گرامى داشت. اين رفتار امام، حاضران را كه از شخصيتهاى علمى شمرده مىشدند، شگفت زده ساخت. وقتى امام عليه السلام آثار شگفتى را در چهره حاضران مشاهده كرد فرمود: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده; اين جوان با دل و زبان و دستش (با تمام وجود) ياور ماست.» سپس براى اثبات مقام علمى هشام براى حاضرين، درباره نامهاى خداوند متعال و فروعات آنها از وى پرسيد و هشام همه را به نيكى پاسخ گفت. آن گاه حضرت فرمود: «هشام! آيا چنان فهم دارى كه با منطق و استدلال دشمنان ما را دفع كنى، هشام گفت: آرى. امام فرمود: «نفعك الله به و ثبتك; خداوند تو را از آن بهرهمند سازد و [در اين راه] ثابت قدم بدارد.» هشام مىگويد: بعد از اين دعا هرگز در بحثهاى خداشناسى و توحيد شكست نخوردم. (3)
2 - مفضل بن عمرو نماينده امام صادق عليه السلام در شهر كوفه بود. او از طرف امام موظف بود به مشكلات دينى، مالى و اجتماعى مردم كوفه رسيدگى كند و در اين رابطه با جوانان شهر ارتباط صميمانه و مستحكمى برقرار كرده بود، براى همين عدهاى اين دوستى را نتواستند تحمل كنند، ناچار به شايعه و افتراء روى آوردند و مفضل و يارانش را به شرابخوارى، ترك نماز، كبوتر بازى و حتى به سرقت و راهزنى متهم كردند. اين گروه، كه ابوالخطاب معزول و طرفدارانش از فعالان آن شمرده مىشدند، شايع كردند كه مفضل افراد بى مبالات و لاابالى را پيرامونش گرد آورده است. وقتى اين شايعات به اوج رسيد، گروهى از مومنان و مقدسان كوفه به محضر امام صادقعليه السلام چنين نوشتند: «مفضل با افراد رذل و شرابخوار و كبوتر باز همنشين است، شايسته است دستور دهيد اين افراد را از خود دور سازد.»
امام صادق عليه السلام بدون اين كه با آنان در اين باره سخن بگويد، نامهاى براى مفضل نوشته، مهر كرد و به آنان سپرد تا به مفضل برسانند. حضرت تصريح كرد كه نامه را خودشان شخصا به مفضل تحويل دهند. آنان به كوفه برگشتند و دسته جمعى به خانه مفضل شتافتند و نامه امام صادق عليه السلام را به دست مفضل دادند. وى نامه را گشود و متن آن را قرائت كرد. امامعليه السلام به مفضل دستور داده بود كه: چيزهايى بخرد و به محضر امام عليه السلام ارسال كند. در اين نامه اصلا اشارهاى به شايعات نشده بود. مفضل نامه راخواند و آن را به دست همه حاضران داد تا بخوانند. سپس از آنان پرسيد: اكنون چه بايد كرد؟ گفتند: اين اشياء خيلى هزينه دارد. بايد بنشينيم، تبادل نظر كنيم و از شيعيان يارى جوييم.در واقع هدفشان اين بود كه فعلا خانه مفضل را ترك كنند. مفضل گفت: تقاضا مىكنم براى صرف غذا در اينجا بمانيد. آنان به انتظار غذا نشستند. مفضل افرادى را به سراغ همان جوانانى كه از آنها بدگويى شده و به كارهاى ناروا متهم شده بودند فرستاد و آنان را احضار كرد. وقتى نزد مفضل آمدند، نامه حضرت صادقعليه السلام را براى آنان خواند. آنان، با شنيدن كلام امام صادقعليه السلام براى انجام فرمان حضرت از خانه خارج شدند و پس از مدت كوتاهى بازگشتند. هر كدام به اندازه وسع خويش روى هم نهاده و در مجموع 2 هزار دينار و ده هزار درهم در برابر مفضل نهادند. آن گاه مفضل به شكايت كنندگان كه هنوز از صرف غذا فارغ نشده بودند نگريست و گفت: شما مىگوئيد اين جوانان را از خودم برانم و گمان مىكنيد خدا به نماز و روزه شما نيازمند است؟! (4)
در اينجا به بخشى از شيوهها و راه كارهاى عملى برخورد و هدايت جوانان در پرتو گفتار و رفتار صادق آل محمدعليهم السلام مىپردازيم:
1 - رفتار نيكو و ملايم
امام صادق عليه السلام فرمود: «من لم تكن فيه ثلاث خصال لم ينفعه الايمان: حلم يرد به جهل الجاهل. و ورع يحجزه عن طلب المحارم. و خلق يدارى به الناس; (5) هر كس سه خصلت را دارا نباشد از ايمان خود سودى نخواهد برد: اول - بردبارى، كه جهل نادان را برطرف كند. دوم - پارسائى، كه او را از حرام باز دارد. سوم - رفتار نيكو كه با مردم مدارا نمايد.»
2 - آگاهى دادن در مسائل دينى
امام صادق عليه السلام به بشير دهان (روغن فروش) فرمود: «لا خير فى من لا يتفقة من اصحابنا يا بشير ان الرجل منهم اذا لم يستغن بفقهه احتاج اليهم فاذا احتاج اليهم ادخلوه فى باب ضلالتهم و هو لا يعلم; (6) از دوستان ما كسى كه در دين خود انديشه و تفقه نكند ارزش ندارد. اى بشير! اگر يكى از دوستان ما در دين خود تفقه نكند و به مسائل و احكام آن آشنا نباشد، به ديگران (مخالفين ما) محتاج مىشود، هر گاه به آنها نياز پيدا كرد آنان او را در خط انحراف و گمراهى قرار مىدهند در حالى كه خودش نمىداند.» ضرورت يادگيرى احكام دينى در منظر پيشواى ششم آنقدر مهم است كه مىفرمايد: «لو اتيتبشاب من شباب الشيعة لايتفقه لادبته; (7) اگر به جوانى از جوانان شيعه برخورد نمايم كه در دين تفقه نمىكند او را تاديب خواهم كرد.»
3 - شناساندن آسيبهاى اجتماعى
«و ان لايظلمه و ان لايغشه و ان لايخونه و ان لايخذله و ان لايكذبه و ان لايقول له اف و اذ قال له اف فليس بينهما ولاية و اذ قال له انت عدوى فقد كفر احدهما و اذا اتهمه انماث الايمان فى قلبه كما ينماث الملح فى الماء; (8) به برادر ايمانى خود ستم ننمايد، او را فريب ندهد، به او خيانت نكند، او را كوچك نشمارد، او را دروغگو نخواند، به او اف نگويد و اگر به او اف بگويد (غرغر كند) ولايتبين آن دو قطع مىشود و اگر به برادر ايمانىاش بگويد تو دشمن من هستى، يكى از آن دو كافر [باطنى ]مىشود و اگر برادرش را متهم نمايد، ايمان در قلب او ذوب مىشود مانند ذوب شدن نمك در آب.» (9)
4 - ترغيب به دانش افزايى
5 - عادت دادن به حسابرسى
6 - تعديل حس دوستخواهى
7 - ضرورت ازدواج
و در حديث ديگرى آن حضرت به جوانان چنين پيام داد: «ركعتان يصليهما المتزوج افضل من سبعين ركعة يصليها اعزب; (14) دو ركعت نماز كه فرد ازدواج كرده مىخواند بر 70 ركعت نماز يك فرد مجرد برترى دارد.»
8 - تشويق به نماز
آن حضرت در مورد زيانهايى كه در اثر دورى از نماز براى انسان رخ مىدهد به ابن جندب فرمود: «ويل للساهين عن الصلوات، النائمين فى الخلوات، المستهزئين بالله و آياته فى الفترات اولئك الذين لاخلاق لهم فى الآخرة و لا يكلمهم الله يوم القيامة و لا يزكيهم و لهم عذاب اليم; (16) واى بر آنها كه از نماز غفلت كنند و در خلوت بخوابند و خدا و آياتش را در دوران ضعف دين استهزاء كنند، آنان كسانى هستند كه در آخرت بهره ندارند و خدا در روز قيامتبا آنان سخن نخواهد گفت و آنان را تبرئه نخواهد كرد و عذاب دردناك براى آنهاست.»
9 - تقويت انديشههاى مثبت
الف) زيارت دوستان و تقويت حس هميارى: آن حضرت نيكى به دوستان و ديدار آنان را برترين عبادت برشمرده و فرمود: «ما يعبد الله بمثل نقل الاقدام الى بر الاخوان و زيارتهم; خداوند به چيزى همانندگام برداشتن در راه نيكى به برادران دينى و ديدار و زيارت آنها عبادت نشده است.»
ب) انس با خدا: چه زيباست كه جوانان پاك هميشه خدا را بهترين انيس خود بدانند و در سختىها او را همدم و پناهگاه خويش بر گزينند. آن حضرت فرمود: «آنسو بالله واستوحشوا مما به استانس المترفون; (17) [انسانهاى با ايمان] با خدا انس گرفتهاند و از آنچه كه مال اندوزان و دنيا پرستان به آن انس گرفتهاند، در هراسند.» آرى آنان از نعمتهاى خداوندى بهره مىبرند، اما به آنها دل نمىدهند. آنان دلبسته خدا بوده و با ياد او آرام مىشوند.
ج) پايدارى در راه هدف پايدارى در راه ايمان و عقيده از عوامل توفيق و پيروزى است. يك جوان آن گاه به آرزوهاى مشروع و دلخواه دست مىيابد كه پشتكار و استقامت داشته باشد. مهمترين آرزوى هر جوان نيل به سعادت حقيقى و قرب پروردگار - كه جلوه تمام كمالات، زيبائىها و خوبىهاست - مىباشد. پيشواى صادق شيعيان فرمود: «لو ان شيعتنا استقاموا لصافحتهم الملائكة و لا ظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شيئا الا اعطاهم; (18) اگر شيعيان ما در راه حق استقامت ورزند، فرشتگان با آنان دست مىدهند. ابرهاى رحمتبر آنها سايه مىافكند. مانند روز مىدرخشند، از زمين و آسمان روزى مىخورند و آنچه از خدا بخواهند، به آنها عطا مىكند.»
د) دستگيرى از افتادگان: معلى بن خنيس مىگويد: «امام صادق عليه السلام در شبى بارانى از خانه به سوى ظله بنى ساعده رفت. به دنبال او رفتم، گويى چيزى از دست او بر زمين افتاد. حضرت گفت:
به نام خدا، خداوندا آن را به ما بازگردان. به نزديك رفته سلام كردم. فرمود: معلى تو هستى؟ عرض كردم! آرى فدايتشوم! فرمود: با دستخود زمين را جست وجو كن، هر چه يافتى آن را به من بازگردان.
معلى مىگويد: نانهاى زيادى روى زمين افتاده بود. يكى يكى، دوتا دوتا پيدا مىكردم و به آن حضرت مىدادم. كيسهاى پر از نان همراه آن حضرت بود و از سنگينى آن را به زحمتحمل مىكرد. عرض كردم: اجازه دهيد آن را من بياورم؟ فرمود: من از تو شايسته ترم، ولى با من بيا. به ظله بنى ساعده رسيديم. گروهى را ديدم كه در خواب بودند. آن حضرت يك يا دو قرص نان را در زير سر آنان مىگذاشت. توزيع نان به آخرين نفر كه تمام شد، بازگشتيم. عرض كردم: فدايتشوم! آيا اينها شيعه هستند. فرمود: اگر شيعه بودند حتى در نمك طعام نيز با آنان مواسات و از خود گذشتگى مىكردم.» (19)
ه) توجه به غذا: يك جوان مسلمان همچنان كه به سلامت روح خود مىانديشد، در پرورش جسم نيز كوشا است او فردى ضعيف البنيه، كسل و منزوى نيستبلكه به بهداشت غذاى خويش در كنار بهداشت روانش توجه دارد. از راه تغذيه صحيح و ورزش جسم خود را تقويت مىكند و از راههاى مختلف نشاط خويش را به دست مىآورد، اما در عين حال به حلال و حرام بودن غذايى كه مىخورد توجه كامل دارد و آثار مخرب غذاى حرام و غير مشروع را در وجودش در نظر دارد. امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «شيعتنا لا ياكلون الجرى...و لايشربون مسكرا; (20) شيعيان ما مارماهى نمىخورند ... و شراب و مسكرات نمىنوشند.»
و) نيك رفتارى با اهل معصيت: در اصلاح رفتار غلط و ناپسند ديگران و كسانى كه به نوعى مرتكب گناه مىشوند، بايد شيوهاى كارآمد در پيش گرفت و ترس و ياس آنان را در پيوستن به رديف خوبان از ميان برداشت و با نيك رفتارى و اميد دادن، روحيه شكستخورده آنان را تقويت نموده و بازسازى كرد.
امام صادق عليه السلام فرمود: «لا تقل فى المذنبين من اهل دعوتكم الا خيرا، واستكينوا الى الله فى توفيقهم; (21) در مورد همكيشان گنه كار خود جز خوبى و نيكى چيزى نگو و از خداوند توفيق هدايت آنان را بخواهيد.»
ز) در انديشه شغل حلال: عبدالاعلى بن اعين در يك روز تابستانى بسيار گرم در يكى از كوچههاى مدينه امام صادق عليه السلام را ملاقات كرده و به آن بزرگوار عرضه داشت: «فدايتشوم! با اين مقام و منزلت و رتبهاى كه نزد خداوند داريد و خويشاوندى كه با پيامبر براى شماست، باز هم براى دنياى خويش تلاش مىكنيد و در چنين روز گرمى خود را در فشار و سختى قرار مىدهيد؟! امام در پاسخ فرمود: اى عبدالاعلى! جهتيافتن روزى و درآمد حلال بيرون آمدهام تا از افرادى همانند تو بى نياز شوم.» (22)
ح) برنامه ريزى صحيح در زندگى: امام صادق عليه السلام مىفرمود: «فان الله يعلم انى واجد ان اطعمهم الحنطة على وجهها و لكنى احب ان يرانى الله قد احسنت تقدير المعيشة; (23) خدا مىداند كه مىتوانم به بهترين صورت نان گندم خانوادهام را تهيه كنم، اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ريزى صحيح زندگى ببيند.»
پي نوشت :
1) التهذيب، ج 8، ص 111.
2) الكافى، ج 8، ص 93.
3) بحار الانوار، ج 10، ص 295.
4) معجم رجال الحديث، ج 19، ص 325.
5) بحارالانوار، ج 75، ص 237.
6) منية المريد، ص 375; اصول كافى ج 1، ص 25.
7) بحار الانوار، ج 1، ص 214.
8) وسائل الشيعه، ج 12، ص 208.
9) و در حديث ديگرى آن حضرت طمع نورزيدن و پرخاش نكردن را از نشانههاى يك شيعه كامل شمردند: شيعتنا لا يهرون هرير الكلب و لايطمعون طمع الغراب (مستدرك، ج 12، ص 69.)
10) امالى طوسى، ص 303.
11) تحف العقول، ص 301.
12) بحارالانوار، ج 75، ص 237.
13) همان، ج 100، ص 219.
14) روضة الواعظين، ج 2، ص 374.
15) من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 208.
16) تحف العقول، ص 302.
17) همان، 301.
18) همان، ص 302.
19) تفيسر عياشى، ج 2، ص 107. با استفاده از عبارات شهيد مطهرى.
20) تحف العقول، ص 303.
21) همان.
22) الكافى، ج 5، ص 74.
23) همان، ص 166، و اعيان الشيعه، ج 1، ص 59.