ارزش دانش در مثنوی

مطابق روایات، نفوذ فرمانروایی حضرت سلیمان به انگشتری بوده است. با توجه به تشبیه علم به خاتمِ سلیمان فهمیده می‌شود که علم هم خاصیت فرمانروایی دارد و اگر همه آفرینش و گیتی را یک پیکر و صورت بدانیم، جانش علم است، که
شنبه، 5 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ارزش دانش در مثنوی
 ارزش دانش در مثنوی

 

مؤلف: محمدرضا افضلی




 

خاتم ملک سلیمان است علم *** جمله عالم صورت و جان است علم
هر پیامبر امتان را در جهان *** هم چنین تا مخلصی می‌خواندشان
کز فلک راه برون شو دیده بود *** در نظر چون مردمک پیچیده بود
مردمش، چون مردمک دیدند خُرد *** در بزرگی مردمک، کس ره نبرد
گفت‌ای یاران، حقم الهام داد *** مر ضعیفی را قوی رایی فتاد
آن‌چه حق آموخت مر زنبور را *** آن نباشد شیر را و گور را
خانه‌ها سازد پر از حلوای‌تر *** حق، بر او آن علم را بگشاد در
آن‌چه حق آموخت کرم پیله را *** هیچ پیلی داند آن گون حیله را

مطابق روایات، نفوذ فرمانروایی حضرت سلیمان به انگشتری بوده است. با توجه به تشبیه علم به خاتمِ سلیمان فهمیده می‌شود که علم هم خاصیت فرمانروایی دارد و اگر همه آفرینش و گیتی را یک پیکر و صورت بدانیم، جانش علم است، که به این آفرینش، معنا بخشید این ستایشی بسیار سترگ برای علم است.
مَخلَص یعنی محل رهایی و نجات. راه برون شو یعنی راه بیرون رفتن از جهان مادی و علایق این جهانی و راه شناخت حقایق الهی. مولانا می‌گوید: نقش پیامبران در هدایت مردم مانند نقش «مردمک» در دیدن است، مردم ناآگاه، پیامبران را کوچک می‌دیدند همان طور که مردمک چشم نقطه‌ی کوچکی به نظر می‌آید و همه کس اهمیت آن را نمی‌داند. به الهام پروردگار، موجود ضعیف هم می‌تواند دارای فکر و اندیشه قوی بشود. یک زنبور کاری می‌کند که از شیر و حیوانات بزرگ جنگل ساخته نیست. این‌که زنبور کندوها را پر از عسل می‌کند، از روی علمی است که پروردگار به او آموخته است. ابریشم سازیِ کرم پیله نمونه‌ی دیگری از این تعلیم و الهام الهی است: (وَأَوْحَى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتاً وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِی مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِی سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلَاً یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ) (1)

آدم خاکی زحق آموخت علم *** تا به هفتم آسمان افروخت علم
نام و ناموس ملَک را در شکست *** کور آن کس که در حق، در شک است
زاهد ششصد هزاران ساله را *** پوزبندی ساخت، آن گوساله را
تا نتاند شیر علم دین کشید *** تا نگردد گرد آن قصر مشید

انسان با علم و الهامِ حق به مقامی رسید که دانش او آسمان هفتم را نیز شناخت و تمام هستی را فراگرفت و نام و آوازه‌اش از فرشتگان هم بیشتر شد، (وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هؤُلاَءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ). (2) در مقابل، فرشته‌ای هم بود که مطابق روایات ششصد هزار سال عبادت کرده بود اما سر از فرمان حق پیچید و به آدم سجده نکرد. پروردگار، او (ابلیس) را شایسته آگاهی از علم دین و اسرار غیب ندانست و برایش پوزه‌بندی ساخت تا نتواند از شیرِ علم دین بنوشد و گرد این قصرِ بلند مرتبه بگردد.

علم‌های اهل حس شد پوزبند *** تا نگیرد شیر از آن علم بلند
قطره دل را یکی گوهر فتاد *** کآن به دریا و گردون‌ها نداد
چند صورت آخر‌ای صورت پرست *** جان بی‌معنیت از صورت نرست
گر به صورت آدمی انسان بدی *** احمد و بوجهل خود یکسان بدی
نقش بر دیوار، مثل آدم است *** بنگر، از صورت چه چیز او کم است
جان کم است آن صورت با تاب را *** رو، بجو آن گوهر کمیاب را

آگاهی و رشد ذهنی دو صورت دارد: یکی از راه علوم ظاهری و این جهانی است که طبعاً محدود به عالم ماده است و مولانا آن را «علم‌های اهل حس» نام‌گذاری کرده است. دیگری مبتنی بر رابطه‌ی انسان با پروردگار می‌باشد که مرحله کمالی آن آگاهی از اسرار غیب است که از آن به، علم عالی یا «علم اهل دل» تعبیر می‌شود. کسی که علم مادی به نظر او علم می‌آید همین برایش پوزه‌بندی می‌شود که نمی‌تواند از شیر علم دین بنوشد. ولی می‌توان از طریق دل و رابطه‌ی معنوی به حقایق رسید.
در دل کوچک ما که قطره‌ای بیش نیست، گوهری پنهان است که خداوند آن را به دریاها و گردون‌ها نداده است. این گوهر، معرفت و شناخت اسرار الهی می‌باشد که در آیه 72 سوره احزاب می‌فرماید: این امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برگرفتن آن ابا کردند، اما انسان بار این امانت را بر دوش گرفت: (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ). جانی که شایسته‌ی ادراک حقایق الهی باشد گوهر کمیاب است.
حافظ هم می‌گوید:

فرشته عشق نداند که چیست، قصه مخوان *** بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

پی‌نوشت‌ها:

1. نحل، آیات 68 و 69.
2. بقره، آیه‌ی 31.

 

منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط