مولعیم اندر سخنهای دقیق *** در گرهها باز کردن ما عشیق
تا گره بندیم و بگشاییم ما *** در شکال و در جواب آیین فزا
همچو مرغی کو گشاید بند دام *** گاه بندد تا شود در فن تمام
او بود محروم از صحرا و مرج *** عمر او اندر گره کاری است خرج
خود زبون او نگردد هیچ دام *** لیک پرش در شکست افتد مدام
نظر مولانا نسبت به فلاسفه و حکما و به طور کلی اهل استدلال این است که «سخنهای دقیق» و مستند به دلیل و برهان میگویند و ولع دارند که با این سخنها گرهی از کار جویندگان بگشایند اما به جایی نمیرسند. در ابیات بعد کار آنها را به مرغی تشبیه میکند که در دام افتاده است و میتوان گرهی بندهای دام را باز کند، اما همواره باز میکند و دوباره میبندد تا ماهر شود و فراموش میکند که از دامِ گشوده باید گریخت. این مرغ، بال و پر خود را آسیب میزند و آزاد نمیشود. اهل استدلال هم پس از همهی کوششها باز اسیر سخنهای دقیق خویشاند و به حق واصل نمیشوند. «مرج» یعنی مرز، زمین، مرتع و چراگاه.
با گره کم کوش تا بال و پرت *** نگسلد یک یک ازین کرّ و فرت
صد هزاران مرغ، پرهاشان شکست *** و آن کمین گاه عوارض را نبست
حال ایشان از نبی خوانای حریص *** نقبوا فیها ببین هل من محیص
مولانا به یاران خود چنین اندرز میدهد: اسیر این سخنهای دقیق و لفاظی اهل استدلال نشوید تا توانایی پروازتان از میان نرود. «کرّوفرّ» یعنی حمله و گریز و به طور کلی تلاش و کوشش. «کمینگاه عوارض»، همان دنیا و زندگی مادی است که گرفتاری آن ما را از راه حق باز میدارد و بال و پر خداجویان را میبندد. مولانا میگوید: اهل ظاهر و اهل استدلال به خدا نمیرسند. کار آنها مثل کار منکران و کافران، بینتیجه است، سرگذشت آنها را در قرآن بخوان در آیه 36 سوره ق: (وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِن قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشاً فَنَقَّبوا فِی الْبِلاَدِ هَلْ مِن مَحِیصٍ)؛ چه بسا اقوام کافری که پیش از آنها نابود کردیم، آنها در سرکشی سختتر از اینها بودند و در بسیاری از نقاط زمین راه یافتند، آیا گریزگاهی برای آنها بود؟
خلاصهی کلام: اهل استدلال گمراهند و به بیراهه میروند.
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.