مراتب یقین در مثنوی

آن چه انسان به چشم باطن می‌بیند با آن چه از معلم و مرشد و کتاب می‌آموزد فرق دارد. گوش ما مثل کسی است که پیام‌رسان دلدادگان و نامه‌رسان عاشقان باشد و چشم باطن واسطه‌ی مستقیم وصول به حقیقت است؛ چنان که اهل حال حقیقت
شنبه، 5 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مراتب یقین در مثنوی
 مراتب یقین در مثنوی

 

مؤلف: محمدرضا افضلی




 

هر جوابی کآن ز گوش آید به دل *** چشم گفت از من شنو آن را بهل
گوش دلاله است و چشم اهل وصال *** چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال
در شنود گوش تبدیل صفات *** در عیان دیده‌ها تبدیل ذات
ز آتش ار علمت یقین شد از سخن *** پختگی جو در یقین منزل مکن
تا نسوزی، نیست آن عین‌الیقین *** این یقین خواهی در آتش در نشین
گوش چون نافذ بود دیده شود *** ورنه قل در گوش پیچیده شود
قوم دیگر را یقین در ازدیاد *** زین عجب والله اعلم بالرشاد

آن چه انسان به چشم باطن می‌بیند با آن چه از معلم و مرشد و کتاب می‌آموزد فرق دارد. گوش ما مثل کسی است که پیام‌رسان دلدادگان و نامه‌رسان عاشقان باشد و چشم باطن واسطه‌ی مستقیم وصول به حقیقت است؛ چنان که اهل حال حقیقت را از طریق باطن می‌بینند و اهل قال فقط از آن سخن می‌گویند. مولانا می‌گوید: شنیده‌های ما در صفات و رفتار ما اثر می‌گذارد اما دیدن حقیقت، کل وجود را دگرگون می‌کند. مولانا همین معنا را در ابیات بعدی با مثال «آتش» روشن‌تر بیان می‌کند و می‌گوید: تو ممکن است آتش را بشناسی و از آن سخن بگویی، اما یقین داشتن به وجود آتش کافی نیست. آتش را کسی ادراک می‌کند که پختن و سوختن را از آن ببیند. «در آتش در نشین»؛ یعنی باید نور حقیقت، هستی مادی تو را نابود کند و بسوزاند تا بتوانی حقیقت را ادراک کنی. در این ابیات مولانا به مراتبِ یقین نظر دارد که در آن سالک نخست به علم‌الیقین می‌رسد و بعد به عین‌الیقین و سرانجام به حق‌الیقین. مولانا می‌گوید: علم‌الیقین هم اگر تأثیر خود را بگذارد، ممکن است به عین‌الیقین یا حق‌الیقین بینجامد وگرنه گوش و صاحب گوش اسیر لفظ خواهد ماند.
«یقین» مرتبه‌ای از سیر‌الی‌الله است که در آن سالک با مشاهد یا ادراک مستقیم غیب، از راه و دلیل بی‌نیاز است و سه مرتبه دارد: علم‌الیقین، عین‌الیقین، حق‌الیقین. «یقین در ازدیاد» بیانی از طی مراتب یقین است. «والله اعلم بالرشاد»؛ یعنی پروردگار به هدایت و تکامل معنوی بندگان آگاه‌تر است.
$ ویژگی یقین

مر یقین را چون عصا هم حلق داد *** تا بخورد او هر خیالی را که زاد

حق تعالی به یقین نیز همانند عصای موسی، حلق و گلویی بخشیده تا هر خیال یاوه‌ای را که در قلب پدید می‌آید ببلعد. پس در سیرالی‌الله یقینی که از اهل دل حاصل می‌گردد شک و ظن را از دل سالک دور می‌گرداند.
$ ارزش یقین

همچو عیسی بر سرش گیرد فرات *** که ایمنی از غرقه در آب حیات
گوید احمد گر یقینش افزون بدی *** خود هوایش مرکب و مأمون بدی
همچو من که بر هوا راکب شدم *** در شب معراج مستصحب شدم

به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند: عیسی (علیه‌السلام) بر آب، به روایتی بر شط فرات، راه می‌رفته است. پیامبر فرموده بود: اگر یقین خود را می‌افزود، بر هوا راه می‌رفت. درست مانند من که در شب معراج بر هوا سوار شدم و با حضرت حق مصاحب گشتم.

منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط