وین عجب ظن است در توای مهین *** که نمیپرد به بستان یقین
هر گمان تشنه یقین است ای پسر *** میزند اندر تزاید بال و پر
چون رسد در علم پس بر پا شود *** مر یقین را علمِ او پویا شود
زآنکه هست اندر طریق مفتتن *** علم، کمتر از یقین و فوق ظن
علم، جویای یقین باشد بدان *** و آن یقین جویای دید است و عیان
اندر الهیکم بجو این را کنون *** از پس کلا پس لو تعلمون
می کشد دانش، ببینشای علیم *** گر یقین گشتی ببینندی جحیم
دید زاید از یقین بیامتهال *** آن چنان که از ظن میزاید خیال
اندر الهیکم بیان این ببین *** که شود علمالیقین عینالیقین
مولانا مراتب آگاهی و ادراک انسان را چنین بیان میکند: ظنّ و علم و یقین. «ظنّ» آگاهی مبتنی بر محسوسات و مسموعات است؛ به عبارت دیگر آگاهی کسانی است که فقط دنیای مادی و زندگی تن برای آنها مطرح است. «علم» آگاهی مبتنی بر طلب و اعتقاد و اطاعت از رهبران است. «یقین» ادراکی است که هیچ شک و تردید و استدلالی در آن اثر ندارد و به اصطلاح عرفا، مشاهدهی غیب است که بعد از کشف از طریق قلب و بینیاز از دلیل و برهان است. در آن سه مرتبهی علمالیقین، عینالیقین و حقالیقین قائل شدهاند. «مهین» یعنی خوار و ناچیز. مولانا میگوید: «کسانی که در مرتبهی ظن و آگاهی حسی هستند، آرزوی یک آگاهی مبتنی بر یقین در دل دارند. در بیت بعد میگوید: همین آرزو آنها را به مرتبهی علم میرساند. و در آن جا کمی آرام میگیرند و به جای پریدن، راه میروند. مولانا تصریح میکند که علم، آگاهیای بالاتر از ظنّ و ناقصتر از یقین است. «طریق مفتتن»؛ یعنی طریق آزمایش شدهای که مردان حق آزمودهاند. کسی که یقین دارد حقایق را با چشم باطن میبیند، در پی دلیل و برهان نیست. مولانا همین معنا را به آیات 5 تا 7 سوره تکاثر مستند میکند. موضوع سوره، رقابتهای مردم بر سر افزودن مال است: (أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ)؛ رقابت در مال افزونی شما را گیج کرده است در آیات بعد میفرماید: (كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ). معنای بیت این است که دنیاپرستان، از ظن به علم و از علم به یقین را همانگونه طی میکنند که پروردگار در سوره تکاثر فرموده است و هنگامی که دوزخ را دیدند، یقین میکنند که حقیقتی هست. بیت بعد دنبالهی همین مطلب است که میگوید: بینش باطنی در صورتی حاصل میشود که به حقایق عالم غیب یقین کنیم. «امتهال» به معنای مهلت خواستن و بیامتهال به معنای بیدرنگ است. مولانا تأکید میکند که تکامل آگاهی همانگونه است که در سورهی تکاثر میخوانیم.
از گمان و از یقین بالاترم *** وز ملامت بر نمیگردد سرم
چون دهانم خورد از حلوای او *** چشم روشن گشتم و بینای او
پا نهم گستاخ چون خانه روم *** پا نلرزانم نه کورانه روم
مولانا میگوید: انسانِ واصل و کامل دیگر از ظنّ و علم و یقین، هم حرف نمیزند و با ملامت دیگران راهش عوض نمیشود. «او»، حق است و حلوای او، آگاهی از عالم غیب و معرفت حقایق است. این راهی که میرود، بازگشت به مبدأ هستی است و تردیدی ندارد و میداند که به کجا میرود.
منبع مقاله :افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.