مؤلف: محمدرضا افضلی
از پی آن گفت حق خود را بصیر *** که بود دید ویات هر دم نذیر
از پی آن گفت حق خود را سمیع *** تا ببندی لب ز گفتار شنیع
از پی آن گفت حق خود را علیم *** تا نیندیشی فسادی تو ز بیم
نیست اینها بر خدا اسم علم *** که سیه کافور دارد نام هم
اسم مشتق است و اوصاف قدیم *** نی مثال علت اولی سقیم
خداوند از آنرو خود را سمیع نام نهاده تا بدانی پروردگار هر آنچه گویی میشنود و لب از سخنان زشت و رکیک فرو بندی. هم چنین خدا بدین جهت خود را علیم نامیده که تو از ترس دانایی او اندیشههای فاسد را به ذهن خود راه ندهی. جان کلام مولانا این است که معنای این اوصاف از ازل تا ابد و در هر شرایطی دربارهی حق متحقق است. البته چنان نیست که این اسم مختص خدا باشد، بلکه برای نامیدن یک انسان یا یک وجود مادی هم به کار میبریم. حق همیشه از کار تو آگاه است و این دید وی هشدار دهندهای است که تو را از کار ناشایسته باز دارد.
«اسم علم» یعنی اسمی که شخصی را با آن میشناسیم و مشخص میکنیم. البته ممکن است معنای آن اسم در آن شخص نباشد، چنان که نام کافور را بر زنگی نهند. مولانا میگوید: مفهوم این اوصاف در مورد پروردگار این طور نیست، بلکه حقیقی، جاودانه، ازلی و ابدی است. این کلمات اوصاف مشتقی است که معنایی مناسب با ذات حق و عظمت و جاودانگی او دارد و هرچه در قرآن از اوصاف پروردگار آمده، همین طور است، نه مانند تعبیر حکما که پروردگار را علت اولی گفتهاند.
ورنه تسخر باشد و طنز و دها *** کر را سامع ضریران را ضیا
یا علم باشد حیی نام وقیح *** یا سیاه زشت را نام صبیح
طفلک نوزاده را حاجی لقب *** یا لقب غازی نهی بهر نسب
گر بگویند این لقبها در مدیح *** تا ندارد آن صفت نبود صحیح
تسخر و طنزی بود آن یا جنون *** پاک حق عمّا یقول الظالمون
در این ابیات برای تفهیم بهتر، اسمهایی را مثال میآورد که موسوم آنها دارای آن مفهوم نیست یا به طنز و تمسخر او را به آن نام میخوانند. «طنز ودها» یعنی تعبیرهایی که با موصوف جور نیست و در آنها گوینده با زیرکی، موصوف را تمسخر کرده است؛ چنان که به کر، سامع و به کور ضیا بگوید. یا نام آدم بیحیا و بیشرم را «حیی» یعنی شرمگین و با حیا بگذارد یا به آدم سیاه و زشت، زیبا و صبیحالوجه بگوید. مولانا میگوید: این اسمها را اگر دیگران بگویند تمسخر و طنز است و اگر شخصی آن صفتها را بیجهت بر خود بگذارد، نشانهی «جنون» اوست و پروردگار از این گونه نسبتها و از آن چه مردم ستمکار میگویند، پاک و مبراست.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول
از پی آن گفت حق خود را سمیع *** تا ببندی لب ز گفتار شنیع
از پی آن گفت حق خود را علیم *** تا نیندیشی فسادی تو ز بیم
نیست اینها بر خدا اسم علم *** که سیه کافور دارد نام هم
اسم مشتق است و اوصاف قدیم *** نی مثال علت اولی سقیم
خداوند از آنرو خود را سمیع نام نهاده تا بدانی پروردگار هر آنچه گویی میشنود و لب از سخنان زشت و رکیک فرو بندی. هم چنین خدا بدین جهت خود را علیم نامیده که تو از ترس دانایی او اندیشههای فاسد را به ذهن خود راه ندهی. جان کلام مولانا این است که معنای این اوصاف از ازل تا ابد و در هر شرایطی دربارهی حق متحقق است. البته چنان نیست که این اسم مختص خدا باشد، بلکه برای نامیدن یک انسان یا یک وجود مادی هم به کار میبریم. حق همیشه از کار تو آگاه است و این دید وی هشدار دهندهای است که تو را از کار ناشایسته باز دارد.
«اسم علم» یعنی اسمی که شخصی را با آن میشناسیم و مشخص میکنیم. البته ممکن است معنای آن اسم در آن شخص نباشد، چنان که نام کافور را بر زنگی نهند. مولانا میگوید: مفهوم این اوصاف در مورد پروردگار این طور نیست، بلکه حقیقی، جاودانه، ازلی و ابدی است. این کلمات اوصاف مشتقی است که معنایی مناسب با ذات حق و عظمت و جاودانگی او دارد و هرچه در قرآن از اوصاف پروردگار آمده، همین طور است، نه مانند تعبیر حکما که پروردگار را علت اولی گفتهاند.
ورنه تسخر باشد و طنز و دها *** کر را سامع ضریران را ضیا
یا علم باشد حیی نام وقیح *** یا سیاه زشت را نام صبیح
طفلک نوزاده را حاجی لقب *** یا لقب غازی نهی بهر نسب
گر بگویند این لقبها در مدیح *** تا ندارد آن صفت نبود صحیح
تسخر و طنزی بود آن یا جنون *** پاک حق عمّا یقول الظالمون
در این ابیات برای تفهیم بهتر، اسمهایی را مثال میآورد که موسوم آنها دارای آن مفهوم نیست یا به طنز و تمسخر او را به آن نام میخوانند. «طنز ودها» یعنی تعبیرهایی که با موصوف جور نیست و در آنها گوینده با زیرکی، موصوف را تمسخر کرده است؛ چنان که به کر، سامع و به کور ضیا بگوید. یا نام آدم بیحیا و بیشرم را «حیی» یعنی شرمگین و با حیا بگذارد یا به آدم سیاه و زشت، زیبا و صبیحالوجه بگوید. مولانا میگوید: این اسمها را اگر دیگران بگویند تمسخر و طنز است و اگر شخصی آن صفتها را بیجهت بر خود بگذارد، نشانهی «جنون» اوست و پروردگار از این گونه نسبتها و از آن چه مردم ستمکار میگویند، پاک و مبراست.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول