مؤلف: محمدرضا افضلی
معنی الله گفت آن سیبویه *** یولهون فی الحوائج هم لدیه
گفت الهنا فی حوائجنا الیک *** والتمسناها وجدناها لدیک
صد هزاران عاقل اندر وقت درد *** جمله نالان پیش آن دیّان فرد
هیچ دیوانهی فلیوی این کند *** بر بخیلی عاجزی کدیه تند
گر ندیدندی هزاران بار بیش *** عاقلان کی جان کشیدندش به پیش
بلکه جملهی ماهیان در موجها *** جملهی پرندگان بر اوجها
پیل و گرگ و حیدر اشکار نیز *** اژدهای زفت و مور و مار نیز
بلکه خاک و باد و آب و هر شرار *** مایه زو یابند هم دی هم بهار
سخن از درگاهی است که همهی هستی نیازهای خود را بدان درگاه عرضه میکند. این بار عرضهی نیاز با طلب فهم از تفسیر کلمهی الله آغاز میشود: سیبویه (پیشوای نحویان مکتب بصره) در مورد معنای این کلمه گفته است: کسی که مردم در نیازهای خود با شور به او روی میآورند. وی کلمهی الله را از ریشهی «وله» به معنای شور و شوق گرفته است. مولانا همین معنا را برمی گزیند و میگوید: ما در نیازهای خود با شور به سوی تو میآییم و آن را از تو میخواهیم و نزد تو مییابیم. «عاقل» کسی است که عقلِ معرفتیاب و کمالطلب دارد و چنین عقلی او را متوجه درگاه حق میکند. «دیّان فرد»، پروردگار است. «فلیو» یعنی گول و نادان. «کدیه تند» یعنی نیاز خود را ببرد و عرضه کند.
مولانا میگوید: عاقلان به این دلیل جان را پیشکش حق میکنند که بیش از هزاران بار لطف او را دیدهاند. مولانا در ابیات بعد علاوه بر انسانها، همهی جانوران و عناصر هستی را در این نیاز شرکت میدهد. «حیدر اشکار» یعنی شیر شکارگیر که بر دیگر وحوش تسلط دارد. حتی خاک و باد و آب و آتش نیز، جملگی هم در زمستان و هم در بهار از آنِ خالق وهّاب، فیض میگیرند.
هر دمش لابه کند این آسمان *** که فرو مگذارمای حق یک زمان
استن من عصمت و حفظ تو است *** جمله مطوی یمین آن دو دست
وین زمین گوید که دارم بر قرار *** ای که بر آبم تو کردستی سوار
جملگان کیسه ازو بر دوختند *** دادن حاجت ازو آموختند
هر نبیای زو برآورده برات *** استعینوا منه صبرا او صلات
هین ازو خواهید نی از غیر او *** آب در یم جو مجو در خشک جو
ور بخواهی از دگر هم او دهد *** بر کف میلش سخا هم او نهد
آنکه معرض را ز زر قارون کند *** رو بدر آری به طاعت چون کند
این آسمان هر لحظه به درگاه الهی مینالد کهای حضرت حق! مرا حتی برای لحظهای از حفاظت خود فرو مگذار که فرو مگذار که فرو خواهم افتاد. چنان که در آیهی 65 سوره حج میفرماید: (وَیُمْسِكُ السَّماءَ أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ)؛ آسمان را استوار نگه داشته که بر زمین نیفتد. ستونی که مرا بر پا نگاه داشته همانا نگهبانی و حفاظت توست. همهی آسمانها با قدرت دو دست خداوند درهم پیچیده شدهاند. اشاره است به قسمتی از آیه 67 سوره زمر: (وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ). زمین میگوید: ای خدایی که مرا بر آب سوار کردهای، برقرار و ساکنم فرما. زمین و این جهانی خاکی هم میدانند که اگر حفاظت حق نباشد نابود خواهند شد. همه آموختهاند که حاجات را پروردگار روا میکند. همهی انبیا به او تکیه و استناد میکنند، به همین دلیل میگویند: با شکیبایی و نماز از او یاری بخواهید. نظر به آیه 152 سوره بقره است: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ). در ابیات بعد سخن این است که اگر از دست اهل دنیا هم چیزی برآید، آن را باید دادهی حق بدانیم. «مُرض» یعنی روگردان و بیایمان. قارون یکی از ثروتمندان بنیاسرائیل و منکر موسی بود، که خاک او را با ثروتش فرو برد.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول
گفت الهنا فی حوائجنا الیک *** والتمسناها وجدناها لدیک
صد هزاران عاقل اندر وقت درد *** جمله نالان پیش آن دیّان فرد
هیچ دیوانهی فلیوی این کند *** بر بخیلی عاجزی کدیه تند
گر ندیدندی هزاران بار بیش *** عاقلان کی جان کشیدندش به پیش
بلکه جملهی ماهیان در موجها *** جملهی پرندگان بر اوجها
پیل و گرگ و حیدر اشکار نیز *** اژدهای زفت و مور و مار نیز
بلکه خاک و باد و آب و هر شرار *** مایه زو یابند هم دی هم بهار
سخن از درگاهی است که همهی هستی نیازهای خود را بدان درگاه عرضه میکند. این بار عرضهی نیاز با طلب فهم از تفسیر کلمهی الله آغاز میشود: سیبویه (پیشوای نحویان مکتب بصره) در مورد معنای این کلمه گفته است: کسی که مردم در نیازهای خود با شور به او روی میآورند. وی کلمهی الله را از ریشهی «وله» به معنای شور و شوق گرفته است. مولانا همین معنا را برمی گزیند و میگوید: ما در نیازهای خود با شور به سوی تو میآییم و آن را از تو میخواهیم و نزد تو مییابیم. «عاقل» کسی است که عقلِ معرفتیاب و کمالطلب دارد و چنین عقلی او را متوجه درگاه حق میکند. «دیّان فرد»، پروردگار است. «فلیو» یعنی گول و نادان. «کدیه تند» یعنی نیاز خود را ببرد و عرضه کند.
مولانا میگوید: عاقلان به این دلیل جان را پیشکش حق میکنند که بیش از هزاران بار لطف او را دیدهاند. مولانا در ابیات بعد علاوه بر انسانها، همهی جانوران و عناصر هستی را در این نیاز شرکت میدهد. «حیدر اشکار» یعنی شیر شکارگیر که بر دیگر وحوش تسلط دارد. حتی خاک و باد و آب و آتش نیز، جملگی هم در زمستان و هم در بهار از آنِ خالق وهّاب، فیض میگیرند.
هر دمش لابه کند این آسمان *** که فرو مگذارمای حق یک زمان
استن من عصمت و حفظ تو است *** جمله مطوی یمین آن دو دست
وین زمین گوید که دارم بر قرار *** ای که بر آبم تو کردستی سوار
جملگان کیسه ازو بر دوختند *** دادن حاجت ازو آموختند
هر نبیای زو برآورده برات *** استعینوا منه صبرا او صلات
هین ازو خواهید نی از غیر او *** آب در یم جو مجو در خشک جو
ور بخواهی از دگر هم او دهد *** بر کف میلش سخا هم او نهد
آنکه معرض را ز زر قارون کند *** رو بدر آری به طاعت چون کند
این آسمان هر لحظه به درگاه الهی مینالد کهای حضرت حق! مرا حتی برای لحظهای از حفاظت خود فرو مگذار که فرو مگذار که فرو خواهم افتاد. چنان که در آیهی 65 سوره حج میفرماید: (وَیُمْسِكُ السَّماءَ أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ)؛ آسمان را استوار نگه داشته که بر زمین نیفتد. ستونی که مرا بر پا نگاه داشته همانا نگهبانی و حفاظت توست. همهی آسمانها با قدرت دو دست خداوند درهم پیچیده شدهاند. اشاره است به قسمتی از آیه 67 سوره زمر: (وَالْسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ). زمین میگوید: ای خدایی که مرا بر آب سوار کردهای، برقرار و ساکنم فرما. زمین و این جهانی خاکی هم میدانند که اگر حفاظت حق نباشد نابود خواهند شد. همه آموختهاند که حاجات را پروردگار روا میکند. همهی انبیا به او تکیه و استناد میکنند، به همین دلیل میگویند: با شکیبایی و نماز از او یاری بخواهید. نظر به آیه 152 سوره بقره است: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ). در ابیات بعد سخن این است که اگر از دست اهل دنیا هم چیزی برآید، آن را باید دادهی حق بدانیم. «مُرض» یعنی روگردان و بیایمان. قارون یکی از ثروتمندان بنیاسرائیل و منکر موسی بود، که خاک او را با ثروتش فرو برد.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول