شراب معرفت از نگاه مثنوی

ساقی به فقیه، شراب تعارف کرد، ولی او نپذیرفت و با خشم و غضب از شاه و ساقی رخ بر تافت که در تمام عمرم لب به شراب نزده‌ام. چنان از شراب نفرت دارم که زهر هلاهل از آن برایم گواراتر است. زود باشید عوض شراب به من
شنبه، 12 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
شراب معرفت از نگاه مثنوی
 شراب معرفت از نگاه مثنوی

 

مؤلف: محمدرضا افضلی




 

پادشاهی مست اندر بزم خوش *** می‌گذشت آن یک فقیهی بر درش
کرد اشارت کش درین مجلس کشید *** و آن شراب لعل را با او چشید
پس کشیدندش به شه بی‌اختیار *** شست در مجلس ترش چون زهر مار
عرضه کردش می‌نپذرفت او به خشم *** از شه و ساقی بگردانید چشم
که به عمر خود نخوردستم شراب *** خوش‌تر آید از شرابم زهر ناب
هین به جای می‌به من زهری دهید *** تا من از خویش و شما زین وا رهید
می‌نخورده عربده آغاز کرد *** گشته در مجلس گران چون مرگ و درد
همچو اهل نفس و اهل آب و گل *** در جهان بنشسته با اصحاب دل
حق ندارد خاصگان را در کمون *** از می‌احرار جز در یشربون
عرضه می‌دارند بر محجوب جام *** حس نمی‌یابد از آن غیر کلام

ساقی به فقیه، شراب تعارف کرد، ولی او نپذیرفت و با خشم و غضب از شاه و ساقی رخ بر تافت که در تمام عمرم لب به شراب نزده‌ام. چنان از شراب نفرت دارم که زهر هلاهل از آن برایم گواراتر است. زود باشید عوض شراب به من زهر دهید تا من از دست خود خلاص شوم و شما از دست من. فقیه مذکور شراب نخورده شروع به غوغا و عربده کرده و هم چون مرگ و درد بر اهل مجلس سنگین و ثقیل آمد؛ یعنی همان طور که معاشرت اهل دنیا و اهل معنا بی‌تناسب است معاشرت آن فقیه با اهل آن مجلس نیز تناسبی نداشت. «می‌احرار» شراب معرفت است که آزادشدگان جهان مادی آن را می‌نوشند. «یشربون» اشاره به آیه‌ی 5 سوره دهر دارد: (إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً)؛ نیکان از جامی خواهند نوشید که زلال و خوش‌بوی چون کافور است. مولانا به جای «ابرار» کلمه «احرار» را به کار برده است، زیرا به کسانی نظر دارد که از این جهانِ خاکی آزادند، نه آنهایی که در این جهانِ خاکی در شمار نیکان می‌آیند. «می‌احرار» معرفت عالم غیب است. پروردگار برای خاصگان و واصلان می‌معرفت را فقط در یک جا پنهان می‌کند، آن هم در جامی که مزاج کافوری دارد؛ یعنی درخشان و روشن است. این جام در تعبیر عارفانه، دلِ مردِ واصل است که نور حق در آن می‌تابد و چون کافور می‌درخشد و معطر است. خاصگان واصل، جام عشق و محبت الهی را به محرومان و بی‌نصیبانِ باده‌ی عشق الهی عرضه می‌دارند، اما اسیرانِ عالمِ محسوسات از آن باده‌ی سبحانی چیزی جز حروف و کلمات در نمی‌یابند.

منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط