قانون گرایی در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )
نويسنده:علي اكبر مظاهري
خطبه 126 نهج البلاغه
يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.
اين اقدام حضرت ـ كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود ـ به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را ـ اگر دين و شرافتي مي داشتند ـ از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع) ـ كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند ـ ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1
امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:
ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!
والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.
اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!
هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.
و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد ـ كه چه بسيار هم برمي گردد ـ و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.
اين اقدام حضرت ـ كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود ـ به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را ـ اگر دين و شرافتي مي داشتند ـ از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع) ـ كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند ـ ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1
امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:
ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!
والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.
اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!
هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.
و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد ـ كه چه بسيار هم برمي گردد ـ و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2
پی نوشتها:
1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله