مؤلف: محمدرضا افضلی
سوی حسی رو که نورش راکب است *** حس را آن نور نیکو صاحب است
نور حس را نور حق تزیین بود *** معنی نورٌ علی نور این بود
نور حسی میکشد سوی ثرا *** نور حقش میبرد سوی علا
زآنکه محسوسات دونتر عالمی است *** نور حق دریا و حس چون شبنمی است
لیک پیدا نیست آن راکب برو *** جز به آثار و به گفتار نکو
نور حسی کو غلیظ است و گران *** هست پنهان در سواد دیدگان
چونکه نور حس نمیبینی ز چشم *** چون ببینی نور آن دینی ز چشم
نور حس با این غلیظی مختفی است *** چون خفی نبود ضیائی کان صفی است
آن حسی نورش راکب است که به خدمت راه حق در آید و نور حق «صاحب» و «راکب» آن شود. مولانا این حس ظاهری هم گونهای از نور میداند که نور حق را آراسته و «نور علی نور» پدید آورده است. این جمله اقتباس از آیهی 35 سوره نور است که در آن پروردگار (اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ) خوانده شده است. در تعبیرات عرفا دل مردِ راه حق به منزلهی فانوسی است که در آن نور حق میتابد. «ثری» یعنی خاک و به طور کلی زندگی خاکی و مادی. تشبیه حس مادی به شبنم، بیان ناچیزی آن در برابر دریای نور حق است. مولانا باز بر میگردد به این نکته که «آن که پنهان است» روح منوّر به نور حق است که با چشم ظاهر دیده نمیشود و فقط آثار آن را میتوان دریافت. مولانا میگوید: پنهان بودن نور حق یا روح منوّر به نور حق، بدیهی است، زیرا نور حسی هم قابل مشاهده نیست. بینایی چشم ظاهر هم با این که از خواص حیات مادی است، باز در سیاهی دیدگان پنهان است. پس واضح است که آن «ضیاء صفی» که روشنایی ذاتی حق است باید با این چشم دیده نشود.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول
نور حس را نور حق تزیین بود *** معنی نورٌ علی نور این بود
نور حسی میکشد سوی ثرا *** نور حقش میبرد سوی علا
زآنکه محسوسات دونتر عالمی است *** نور حق دریا و حس چون شبنمی است
لیک پیدا نیست آن راکب برو *** جز به آثار و به گفتار نکو
نور حسی کو غلیظ است و گران *** هست پنهان در سواد دیدگان
چونکه نور حس نمیبینی ز چشم *** چون ببینی نور آن دینی ز چشم
نور حس با این غلیظی مختفی است *** چون خفی نبود ضیائی کان صفی است
آن حسی نورش راکب است که به خدمت راه حق در آید و نور حق «صاحب» و «راکب» آن شود. مولانا این حس ظاهری هم گونهای از نور میداند که نور حق را آراسته و «نور علی نور» پدید آورده است. این جمله اقتباس از آیهی 35 سوره نور است که در آن پروردگار (اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ) خوانده شده است. در تعبیرات عرفا دل مردِ راه حق به منزلهی فانوسی است که در آن نور حق میتابد. «ثری» یعنی خاک و به طور کلی زندگی خاکی و مادی. تشبیه حس مادی به شبنم، بیان ناچیزی آن در برابر دریای نور حق است. مولانا باز بر میگردد به این نکته که «آن که پنهان است» روح منوّر به نور حق است که با چشم ظاهر دیده نمیشود و فقط آثار آن را میتوان دریافت. مولانا میگوید: پنهان بودن نور حق یا روح منوّر به نور حق، بدیهی است، زیرا نور حسی هم قابل مشاهده نیست. بینایی چشم ظاهر هم با این که از خواص حیات مادی است، باز در سیاهی دیدگان پنهان است. پس واضح است که آن «ضیاء صفی» که روشنایی ذاتی حق است باید با این چشم دیده نشود.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول