مظلومترین پیامبر
مدح و منقبت رسول خدا (ص) به ادبیات فارسی جان تازهای بخشید و موجب شد تا شاعران ایرانی با الهام از آیات قرآن کریم، احادیث نبوی و روایات عترت پاک آن حضرت، به آفرینش آثاری بپردازند که برخی از این آثار، در شمار شاهکارهای ادبیات فارسی است.
این رویکرد موجب شد تا ادبیات فارسی، در شمار یکی از مقدسترین جلوههای ادبیات جهان قرار گیرد.
در ادبیات معاصر ایران به ویژه در آثار ربع قرن اخیر نیز، اشعار بسیار زیبا و ارزندهای درباره شخصیت بزرگ و وجود مقدس رسول اکرم (ص) خلق شده است که این آثار به لحاظ طراوت زبانی و نزدیکی به زبان روزگار ما و نیز تمایز زاویه دید و دیگر نوآوریها، از جایگاه ویژه والایی برخوردار هستند.
در سالی که مزین به نام رسول اعظم (ص) است، از محضر استاد سیدمهدی شجاعی، نویسنده و صاحب اثر گرانسنگ «کشتی پهلو گرفته» بهره جستیم.
جناب آقای شجاعی! جایگاه پیامبر (ص) را در شعر و ادب فارسی، چگونه ترسیم میکنید؟
اول حمد خدا و بعد رسول اکرم (ص). این آغاز کلام همه شاعران و ادیبان و خطیبان مسلمان بوده است. یعنی سلام و صلوات بر پیامبر (ص) و توصیف و تمجید و تعظیم شخصیت حضرت، جایگاهش همیشه بعد از توحید و حمد و ثنا و ستایش خداوند بوده است و این غیر از موارد و قصایدی است که شاعران، مستقیماً در مدح و توصیف شخصیت حضرت میسرودهاند.
در عرصه شعر و ادب فارسی، کمتر شاعری پیدا میشود که در وصف پیامبر (ص) شعر نسروده باشد، اما در بین شاعران معاصر، این همّت کمتر به چشم میخورد، حضرتعالی علت این امر را چه میدانید؟
غفلت، مهمترین دلیل این محرومیت برای شاعران و ادیبان معاصر است و این غفلت هم متأسفانه منحصر به اهالی شعر و ادب نیست. بدون اغراق میتوان گفت، مظلومترین شخصیت در میان مسلمانان، شخص پیامبر (ص) است. بزرگترین مظلومیت برای خورشید این است که نادیده و ناشناخته بماند.
این اگرچه برای جمال و جمیل مظلومیت است، اما محرومیت نیست. محرومیت، از آن کسانی است که در ظلمت زندگی میکنند و از این نور و جمال و زیبایی بهره نمیگیرند. کسی که به ستایش زیبایی میایستد، در حقیقت پیش از آن در بینایی و بصیرت و معرفت خود استوار بوده و آن را اثبات کرده است.
به قول مولوی، مدح کننده خورشید، مداح خود است. خورشید، نورافشانی و گرمابخشی را وظیفه ذاتی خود میداند. هرکس دل و دیده و تن و جان به خورشید نسپارد، خود زیان کرده و خسارت دیده است، نه خورشید.
پس این بیعنایتی و بیمعرفتی منحصر به شاعران و ادیبان معاصر نیست، محرومیتی است شامل و فراگیر که خود را در آثار هنرمندان نشان داده و آشکار کرده است. زیرا شاعران و ادیبان و هنرمندان پرچمداران معرفت خلاقند و ضعف و سستی و اضمحلال در پرچم، زودتر و بیشتر خودنمایی میکند تا در آحاد لشکر و سپاه.
گسترش معارف دینی، طبیعی و تقدیری وصف پیامبر اکرم (ص) است. در تاریخ، مکرر دیدهایم این تعبیر را که: «هرکس پیامبر اکرم (ص) را میدید، مجذوب و واله و شیدای ایشان میشد». یا «رفتار و سیره و سلوک پیامبر (ص) به طور معمول و طبیعی، احترام و تحسین و تعظیم مخاطب را برمیانگیخت.»
بر این اساس، اگر انسانها –عموم انسانها- که فطرتاً به خوبی و زیبایی و پاکی و راستی،گرایش دارند، این شخصیت را بشناسند، آیا تابع او نمیشوند؟ و رفتار و سیره او را سرمشق قرار نمیدهند؟! و گسترش معارف دینی یعنی همین.
به نظر شما کدام وجه از منشور زندگی حضرت، قابلیت بیشتری برای پرداختن دارد؟
بهتر است بپرسیم کدام وجه از منشور زندگی حضرت، قابلیت پرداخت ندارد؟ و اصلاً این سؤال را زمانی میتوان مطرح کرد که تمام ابعاد و وجوه زندگی حضرت، مورد تحقیق و بررسی و مداقه قرار گرفته باشد نه زمانی که به هیچکدام از ابعاد و وجوه، حتی کمترین توجه هم نشده باشد.
تمام لحظات زندگی پیامبر اکرم (ص) –بیمبالغه و اغراق- دیدنی، شنیدنی، پرداختنی، آموختنی و درس گرفتنی است.
پیامبر اکرم (ص)، نماد و نمونه تمام فضایل اخلاقی و سجایای انسانی و ارزشهای الهی است: «انّک لعلی خلق العظیم». اگر کسی او را بشناسد، نمیتواند دوستش نداشته باشد، اگر کسی با او آشنا شود، نمیتواند به او عشق نورزد. خداوند متعال به واسطه پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) برای تمام آنات و لحظات و اوضاع و شرایط و مقاطع و موقعیتهای مختلف بشر، سرمشق عینی و عملی پدید آورده است. چنانکه هیچ بشری در هیچ زمانی دستش از محبت و سرمشق و تنبیه خالی نمیماند و ما هماکنون چنان در همه زمینهها دچار فقر و کاستی و نقصانیم که موقعیت و شأن انتخاب نداریم. باید با همه وجوه به همه وجود، پناه ببریم و رجوع کنیم و از این کتاب بیکران برای هر دردمان نسخهای بیابیم و به کار ببندیم.
آیا پرداختن به مدح پیامبر (ص) به تنهایی کافی است یا در قالب شعر و مفاهیم ادبی باید اندیشههای ایشان را مد نظر قرار داد؟
قطعاً کافی نیست. ولی در این برهوت، همین هم مغتنم است. چرا؟ به این دلیل که بین شاعر و ادیب اگر شخصیتی را نشناسیم، نمیتوانیم مدح کنیم. پس اولین قدم که بسیار هم ارزشمند است، این است که خود در جهت شناخت ابعاد وجودی حضرتش گام بردارم و طبیعتاً این شناخت و معرفت در آثار هم متجلی و متبلور میشود و خیر و برکاتش هم به دیگران میرسد. پیامبر (ص) مگر فقط قد و قامت و چشم و ابروست که مدحش ما را از ابعاد تفکر و اندیشهاش غافل کند؟!
پیامبر یعنی انسان کامل و عقل کل و رحمت تمام و عبودیت مجسم و مظهر تمامی ارزشهای متعالی و گفتار و رفتار و کردار سنجیده و پسندیده.
و کسی که میخواهد به مدح این شخصیت بپردازد، باید ابتدا او را بشناسد و عاشقانه و سالکانه از او تبعیت کند.
درباره حضور پیامبر (ص) در ادبیات جهان و معرفی ایشان چه باید کرد؟
در یک مقایسهی ابتدایی و سرانگشتی میان کارنامهی ادبی و هنری مسلمانان در معرفی پیامبر(ص) با تلاش پیروان ادیان دیگر به خصوص مسیحیت در معرفی پیامبرانشان، میتوان نتیجه گرفت که ما مسلمانان در این زمینه دچار تنبلی و کمکاری و سهلانگاری وحشتناکی بودهایم. مطمئن باشید اگر معرفی درستی از پیامبرمان به مردم جهان ارائه داده بودیم، دشمنان جرأت اهانت و هتک حرمت به محضر ایشان را نداشتند. ما برای وصول به این جایگاه، نیازمند دو تلاش موازی و همزمانیم:
اول:خلق آثار غنی، هنرمندانه و تأثیرگذار در این زمینه
دوم: تلاش گسترده و مستمر و خستگیناپذیر از جهت ترجمه و انتقال آنها به زبانها و فرهنگهای مختلف در بهترین و جذابترین شکل و قالب ممکن.
در این صورت پدید آمدن ارادت و تبعیت از آن حضرت توسط دیگران، قطعی و تردیدناپذیر خواهد بود. که خودشان فرمودند: «لَو عَلِمَ النّاسُ مَحاسِنَ کَلامَنا لَاتّبعونا
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
این رویکرد موجب شد تا ادبیات فارسی، در شمار یکی از مقدسترین جلوههای ادبیات جهان قرار گیرد.
در ادبیات معاصر ایران به ویژه در آثار ربع قرن اخیر نیز، اشعار بسیار زیبا و ارزندهای درباره شخصیت بزرگ و وجود مقدس رسول اکرم (ص) خلق شده است که این آثار به لحاظ طراوت زبانی و نزدیکی به زبان روزگار ما و نیز تمایز زاویه دید و دیگر نوآوریها، از جایگاه ویژه والایی برخوردار هستند.
در سالی که مزین به نام رسول اعظم (ص) است، از محضر استاد سیدمهدی شجاعی، نویسنده و صاحب اثر گرانسنگ «کشتی پهلو گرفته» بهره جستیم.
جناب آقای شجاعی! جایگاه پیامبر (ص) را در شعر و ادب فارسی، چگونه ترسیم میکنید؟
اول حمد خدا و بعد رسول اکرم (ص). این آغاز کلام همه شاعران و ادیبان و خطیبان مسلمان بوده است. یعنی سلام و صلوات بر پیامبر (ص) و توصیف و تمجید و تعظیم شخصیت حضرت، جایگاهش همیشه بعد از توحید و حمد و ثنا و ستایش خداوند بوده است و این غیر از موارد و قصایدی است که شاعران، مستقیماً در مدح و توصیف شخصیت حضرت میسرودهاند.
در عرصه شعر و ادب فارسی، کمتر شاعری پیدا میشود که در وصف پیامبر (ص) شعر نسروده باشد، اما در بین شاعران معاصر، این همّت کمتر به چشم میخورد، حضرتعالی علت این امر را چه میدانید؟
غفلت، مهمترین دلیل این محرومیت برای شاعران و ادیبان معاصر است و این غفلت هم متأسفانه منحصر به اهالی شعر و ادب نیست. بدون اغراق میتوان گفت، مظلومترین شخصیت در میان مسلمانان، شخص پیامبر (ص) است. بزرگترین مظلومیت برای خورشید این است که نادیده و ناشناخته بماند.
این اگرچه برای جمال و جمیل مظلومیت است، اما محرومیت نیست. محرومیت، از آن کسانی است که در ظلمت زندگی میکنند و از این نور و جمال و زیبایی بهره نمیگیرند. کسی که به ستایش زیبایی میایستد، در حقیقت پیش از آن در بینایی و بصیرت و معرفت خود استوار بوده و آن را اثبات کرده است.
به قول مولوی، مدح کننده خورشید، مداح خود است. خورشید، نورافشانی و گرمابخشی را وظیفه ذاتی خود میداند. هرکس دل و دیده و تن و جان به خورشید نسپارد، خود زیان کرده و خسارت دیده است، نه خورشید.
پس این بیعنایتی و بیمعرفتی منحصر به شاعران و ادیبان معاصر نیست، محرومیتی است شامل و فراگیر که خود را در آثار هنرمندان نشان داده و آشکار کرده است. زیرا شاعران و ادیبان و هنرمندان پرچمداران معرفت خلاقند و ضعف و سستی و اضمحلال در پرچم، زودتر و بیشتر خودنمایی میکند تا در آحاد لشکر و سپاه.
گسترش معارف دینی، طبیعی و تقدیری وصف پیامبر اکرم (ص) است. در تاریخ، مکرر دیدهایم این تعبیر را که: «هرکس پیامبر اکرم (ص) را میدید، مجذوب و واله و شیدای ایشان میشد». یا «رفتار و سیره و سلوک پیامبر (ص) به طور معمول و طبیعی، احترام و تحسین و تعظیم مخاطب را برمیانگیخت.»
بر این اساس، اگر انسانها –عموم انسانها- که فطرتاً به خوبی و زیبایی و پاکی و راستی،گرایش دارند، این شخصیت را بشناسند، آیا تابع او نمیشوند؟ و رفتار و سیره او را سرمشق قرار نمیدهند؟! و گسترش معارف دینی یعنی همین.
به نظر شما کدام وجه از منشور زندگی حضرت، قابلیت بیشتری برای پرداختن دارد؟
بهتر است بپرسیم کدام وجه از منشور زندگی حضرت، قابلیت پرداخت ندارد؟ و اصلاً این سؤال را زمانی میتوان مطرح کرد که تمام ابعاد و وجوه زندگی حضرت، مورد تحقیق و بررسی و مداقه قرار گرفته باشد نه زمانی که به هیچکدام از ابعاد و وجوه، حتی کمترین توجه هم نشده باشد.
تمام لحظات زندگی پیامبر اکرم (ص) –بیمبالغه و اغراق- دیدنی، شنیدنی، پرداختنی، آموختنی و درس گرفتنی است.
پیامبر اکرم (ص)، نماد و نمونه تمام فضایل اخلاقی و سجایای انسانی و ارزشهای الهی است: «انّک لعلی خلق العظیم». اگر کسی او را بشناسد، نمیتواند دوستش نداشته باشد، اگر کسی با او آشنا شود، نمیتواند به او عشق نورزد. خداوند متعال به واسطه پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) برای تمام آنات و لحظات و اوضاع و شرایط و مقاطع و موقعیتهای مختلف بشر، سرمشق عینی و عملی پدید آورده است. چنانکه هیچ بشری در هیچ زمانی دستش از محبت و سرمشق و تنبیه خالی نمیماند و ما هماکنون چنان در همه زمینهها دچار فقر و کاستی و نقصانیم که موقعیت و شأن انتخاب نداریم. باید با همه وجوه به همه وجود، پناه ببریم و رجوع کنیم و از این کتاب بیکران برای هر دردمان نسخهای بیابیم و به کار ببندیم.
آیا پرداختن به مدح پیامبر (ص) به تنهایی کافی است یا در قالب شعر و مفاهیم ادبی باید اندیشههای ایشان را مد نظر قرار داد؟
قطعاً کافی نیست. ولی در این برهوت، همین هم مغتنم است. چرا؟ به این دلیل که بین شاعر و ادیب اگر شخصیتی را نشناسیم، نمیتوانیم مدح کنیم. پس اولین قدم که بسیار هم ارزشمند است، این است که خود در جهت شناخت ابعاد وجودی حضرتش گام بردارم و طبیعتاً این شناخت و معرفت در آثار هم متجلی و متبلور میشود و خیر و برکاتش هم به دیگران میرسد. پیامبر (ص) مگر فقط قد و قامت و چشم و ابروست که مدحش ما را از ابعاد تفکر و اندیشهاش غافل کند؟!
پیامبر یعنی انسان کامل و عقل کل و رحمت تمام و عبودیت مجسم و مظهر تمامی ارزشهای متعالی و گفتار و رفتار و کردار سنجیده و پسندیده.
و کسی که میخواهد به مدح این شخصیت بپردازد، باید ابتدا او را بشناسد و عاشقانه و سالکانه از او تبعیت کند.
درباره حضور پیامبر (ص) در ادبیات جهان و معرفی ایشان چه باید کرد؟
در یک مقایسهی ابتدایی و سرانگشتی میان کارنامهی ادبی و هنری مسلمانان در معرفی پیامبر(ص) با تلاش پیروان ادیان دیگر به خصوص مسیحیت در معرفی پیامبرانشان، میتوان نتیجه گرفت که ما مسلمانان در این زمینه دچار تنبلی و کمکاری و سهلانگاری وحشتناکی بودهایم. مطمئن باشید اگر معرفی درستی از پیامبرمان به مردم جهان ارائه داده بودیم، دشمنان جرأت اهانت و هتک حرمت به محضر ایشان را نداشتند. ما برای وصول به این جایگاه، نیازمند دو تلاش موازی و همزمانیم:
اول:خلق آثار غنی، هنرمندانه و تأثیرگذار در این زمینه
دوم: تلاش گسترده و مستمر و خستگیناپذیر از جهت ترجمه و انتقال آنها به زبانها و فرهنگهای مختلف در بهترین و جذابترین شکل و قالب ممکن.
در این صورت پدید آمدن ارادت و تبعیت از آن حضرت توسط دیگران، قطعی و تردیدناپذیر خواهد بود. که خودشان فرمودند: «لَو عَلِمَ النّاسُ مَحاسِنَ کَلامَنا لَاتّبعونا
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله